(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 28 بهمن 1388- شماره 19584
 

غلبه بر هيجانات نا خودآگاه چگونه مي توان برناآرامي هاي زندگي غلبه كرد- بخش پاياني



غلبه بر هيجانات نا خودآگاه چگونه مي توان برناآرامي هاي زندگي غلبه كرد- بخش پاياني

حسن آقايي
تامين و ثبات آرامش روح و روان تنها با انديشيدن و در فضاي آرام و خلوت صميمانه با خود انسان محقق مي شود. اين كه نقل قول كنيم فلاني از فرط ناراحتي كيلوكيلو قرص و شربت درمان مي خورد، يا اين كه با يك مورد فرضا سرپيچي كودك و نوجوان فريادي از عمق وجود سرداد، اين ها گاه اگر ناشي از ضعف تفكر نباشد، مي شود گفت تاثيرپذيري و تضعيف اعتماد به نفس است. عوامل ناهنجاري نمي گوييم نيستند، اما حرف اين است كه برخي دچار موج زدگي برآمده از بدرفتاري فرضا فروشنده محل، راننده، نافرماني كودك و... مي شوند و يا با افراد به اصطلاح كم جنبه نشست و برخاست دارند. با اين حال بايد گفت كه آرامش گمشده اي در دنياي پرپيچ و خم امروزي است كه بدون شك با وجود آن مي توان زندگي را زيباتر از آنچه كه هست ملاحظه كرد.
مشكلات در گذران زندگي مختص فرد كم درآمد نيست. چه بسا ثروتمندان و متمولان نگراني هاي روحي شان عميق تر از دهك هاي پايين جامعه است. مهم درك و تعقل در چاره سازي آرامش است كه اين بخشي به مسئولان در زمينه سازي شرايط مناسب زندگي ربط دارد و بخشي ديگر نيز به همت خود شخص و خانواده و جامعه برمي گردد.
در ادبيات كلاسيك و فرهنگ عامه ما ايرانيان كلمه اي است به نام «ارزش». شايد به جرأت بتوان گفت ماهيت مفهوم انساني اين كلمه در جاهاي ديگر در بافت روابط آن گونه كه در جغرافياي انساني ما است رايج و معتبر باشد.معناي مصدري «ارزش» چند تا است از جمله «استحقاق» پيشتر اشاره رفت كه مي دانيم انسان برخوردار از خرد و انديشيدن است اما اين دو صفت در جوهره وجودي ايراني جزو لاينفك معرفتي و حرمتمداري او نسبت به سايرين نيز مي باشد. تاخت وتازهاي بيگانه در اين سرزمين هيچ نتوانسته اند ريشه «ارزش» و نشان هاي اخص آن در مراودات و روابط في مابين مردمي را جابه جا كند. ليكن آنچه گاه سبب بروز ناهنجاري، بي قراري، تنگ خلقي، يا پرخاشگري و... بين دو فرد و يا جمعي در روند متعارف زندگي و ارتباطات مي شود، عمدتا بازخورد برآمده يك مجموعه شرايط است از جمله: از وضعيت ناهمساني هاي توزيع مناسبات اقتصادي، فرايندهاي ازدياد جمعيت در شهرهاي بزرگ و پرجمعيت، تقابل فرهنگي اشباع وسايل نقليه موتوري در كلانشهرها، نازيبايي هاي منظري معابر ناشي از انواع ضايعات، آشفتگي در نرخ هاي خودسرانه مصرفي و خدمات آزاد شهري برخي افراد ذيربط از هر نوع كه مهمترين علت متوجه ضعف كنترل عملي و كمبود شديد فضاهاي تفريحي- سرگرمي نشاط انگيز از جمله دور دسترس بودن سينما، تئاتر ولي متناسب با توان اقتصادي دهك هاي پايين جامعه، خلأ اين ضرورت ها مي توانند در سلامت روان و آرامش فكري فرد اثر بگذارد.
ايمني اقتصادي و شهري
آرامش خانواده
در ادامه گفت وگو با مردم، پيرامون راهكار ايمني حفظ آرامش و دوري جستن از هيجانات زيانبار روحي و فكري، هريك ديدگاه و نظري ارايه مي كنند.
«جوادي» بازنشسته براين عقيده است كه امكانات نسبي اقتصادي و امنيت اياب و ذهاب شهري دو ركن اساسي آرامش خاطر هر انسان است. او مي گويد: «مثلا نان آور خانواده كه بودجه اش به هيچ روي كفاف حداقل تامين 6-5 سرعائله اش را نمي دهد، دايم با خودش كلنجار مي رود و اهل و عيالش هم در مضيقه قرار مي گيرند. در نتيجه هميشه نگران گرداندن چرخ زندگي هستند، يا در مورد امنيت، خانواده اي كه جوان دارد فرضا محصل است اگر نيم ساعت از سر وقت آمدنش به خانه بگذرد. اهل خانواده دلشان به شور مي افتد كه مبادا حادثه اي براي بچه شان پيش آمده باشد. به هرحال هركس به نوعي عادت به دلواپسي كرده است كه بايد با فرهنگ سازي صحيح در رسانه ها اعتماد به نفس مردم را بالا برد.»
«پهلوان» كه شغلش ساختمان سازي است، در مورد تنش زدايي در روابط اجتماعي، تاكيد بر ارتقاء سطح فرهنگي دارد. او مي گويد: «چگونگي روابط اجتماعي برمي گردد به فرهنگ افراد. نظرم اين است كه فرهنگ اجتماعي بايد بالاتر از آنچه هست، شود و در كنار هم، همديگر را حمايت كرده، نه مثل غريبه با هم برخورد كنيم.»
اما «فراهاني» فروشنده لوازم التحرير، كه صحبت قبلي اش در شماره نخست گزارش پيرامون فرايندهاي رواني و فكري در برخي افراد و روابط بين خانوادگي پس از انتخابات اخير رياست جمهوري عنوان شد، حالا پاسخش درخصوص راهكار برخوردار شدن مردم از آرامش، در واقع به همان موضوع پيش گفته او ربط دارد و دراين ارتباط معتقد است:«بايد به هر شكل ممكن تلاش كنيم تا آرامش در جامعه به طور ايده آل وجود داشته باشد.» به گفته او، مردم از اتفاقات پس از انتخابات خسته شده اند و در اين ميان هيچكس از رهبري دلسوزتر نيست.»
كاهش محبت، افزايش فاصله خانوادگي، ناآرامي و...
از يك دانشجوي رياضي درباره راهكار مسالمت آميز در وضعيت بي قراري هنگام بروز يك ايراد و مشكل بين دو يا عده اي وكلا علل رفتارهاي هيجان بار مي پرسم. پاسخ «بهتاش محمد حسني» بر خلاف برخي افراد بيشتر در مايه هاي نبود مهر و دوستي است.
او احساس مي كند درك محبت افراد نسبت به همديگر از بين رفته و حرمت انساني به حدقابل توجه كم شده است. مثال مي زند: «سوار تاكسي مي شويد راننده هيچ برخورد صميمانه و مهربانانه نشان نمي دهد. يك حالت بي تفاوتي به حضور مسافر دارد. كلا غريبگي بين افراد به مرور زمان بيشتر مي شود. نوعي بيحس و حالي نسبت به همنوع خود وجود دارد.» وي با اشاره به اين كه آلودگي هوا ممكن است بر خلق و كردار انسان در روابط اجتماعي اثر گذار باشد، اما يك دليل اصلي محبت او در رابطه با بي تفاوتي روابط عمومي برخي از مردم رتق و فتق هاي شغلي شخص است كه در كانون خانوادگي هم تاثير گذاشته است. وي در ادامه مي گويد: «در خانواده حس و حال محبت پدر به فرزند، برادر به برادر و... كمرنگ شده است. در مقطع زماني كنوني مشغله هاي فراوان اجازه فرصت به آدم نمي دهند كه به فكر وضع و حال ديگران باشد. در خانواده بچه ها در فراغت كار و درس در خانه ساعت ها پشت كامپيوتر مي نشينند و جستجوگر مي شوند بازي مي كنند. پدر هم در وقت استراحت پاي تلويزيون مي نشيند. مادر در آشپزخانه است. نگاه مي كني يك فضاي سرد و تهي از گپ و گفت وگوي خانوادگي حاكم مي شود كه در باب دافعه و جاذبه، چنان وضعي حالت دافعه دارد.»
از اين جوان دانشجو مي پرسم براي اين كه چنين موقعيت هاي به قول خودتان بي محبتي ميان افراد نباشد چه چاره اي به نظر شما مي رسد؟ مي گويد: «فاصله ارتباطات بين افراد به صورت طبيعي و متعارف كاسته شود. اگر چنين نشود به نظر من فاصله هاي بين خانواده و آشنايان بيشتر خواهد شد، همچنين روابط و محبت بيشتر شوند. الان كمبود ملموس رابطه بين فاميل و اقوام به دليل فاصله گرفتن خانواده ها از يكديگر است. اين موارد نيز باعث مي شوند شخص ناخواسته دچار ناآرامي رواني شود چون ديدارها نمي گذارند احساس بي قراري بر انسان غلبه كند.» او به نكته اي اشاره مي كند كه تأثير كوچك شدن خانواده از نظر تعداد را تبيين مي كند: «در نسل هاي قبل اعضاي خانواده ها زياد بود. الان خيلي ها حتي تك فرزند هستند. در نتيجه كاهش نسل باعث كم شدن اقوام مي شود كه از جهتي به كم شدن ديدارها و تنها شدن مي انجامد.»
حرص و تنگدستي
باعث بيماري و بي حوصلگي
«پدر و پدربزرگ من هر كدام 7-6 تا اولاد بزرگ كردند آن هم در شرايط سخت كه آب از چاه مي كشيدند، براي پخت غذا و مصرف خوردن. هيزم و ذغال براي زمستان تهيه مي كردند و... هيچ يك از اين چيزها كه شما گفتيد را نداشتند. خودم هفتاد و دو سه سال سن دارم و هيچ گونه هيجان و افسردگي و ناراحتي اعصاب الحمدلله تا الان نداشتم. اين ناراحتي ها مال حرص خوردن هاي عده اي از آدم هاست ولي تنگدستي و فكر و خيالات تامين سوروسات زندگي آدم را رنج مي دهد.»
«حاج عبدالنبي» با اين كه جثه استخواني دارد اما با انرژي و سرحال و خندان است. او تا حدود چهار دهه پيش در حوالي يكي از شهرهاي خراسان زندگي مي كرده است. به او مي گويم كه شما به قول معروف نان و غذاي ولايت خورده ايد و دور از قيل و قال شهرهاي پرجمعيت بوديد. سري تكان مي دهد و مي گويد: «نيمي از سنم را در تهران هستم. در وسط سر و صدا و شلوغي و در صف اتوبوس و صف مايحتاج و صبح تا شب هم كار مي كردم و هنوز عاشق كار هستم. كارم سفالگري بود و حالا دم دست پسرم فروشندگي مي كنم. حرفم سر اين است ك گفتم مردم خيلي شان حرص زيادي مي زنند. توقع شان بالاست. آرام و قرار ندارند. اين جماعت خواب راحت هم ندارند. همين ها اسباب بيماري ها و بي حوصلگي مي شوند. توي خانه و بيرون بدخلقي مي كنند و عرصه را به خود و اطرافيان تنگ مي كنند، هستند افرادي كه خرج و دخل شان جور نمي شود بايد حمايت شوند اما آنچه آدم را از پا مي اندازد خودخوري و بدخلقي است.
انگيزه هاي خودآگاه به جاي هيجانات ناخودآگاه
شيوه چاره يابي برون رفت از دايره التهابات و هيجانات رواني و فكري محور پرسشم در ادامه گفت وگو با «دكتر فربد فدايي» روانپزشك است كه پاسخ آن سوال ديگري در پي مي آورد بر مبناي آسيب هاي صوتي، تنفسي تحميلي ناشي از فشردگي در وضعيت سرسام آور ترافيك وسايل نقليه....
وي در پاسخ اين سؤال كه چاره ايمني سلامت روان و آسودگي انديشه در برابر هيجان و بي قراري ها چيست؟، اظهار مي دارد: «راهكار آن است كه بدانيم براي رسيدن به تفاهم بايد هيجان ها را كنار گذاشت و از طريق منطق با موضوع روبرو شد. به عبارت ديگر، انگيزه ها و هيجانات ناخودآگاه بايد جاي خود را به انگيزه هاي خودآگاه و منطقي بدهند كه طبعا به وسيله گفت وگوهاي دوستانه امكان پذير است.» مي گويم اما در سطح كلان زيست محيطي شهري حتي در محيط خانه و... با معضلات و آسيب هاي صوتي و تنفسي ناخواسته روبرو هستيم: بوق و آلايندگي خودروها هنگام استراحت در خانه و يا در نيمه هاي شب ناگهان صداي آژير (دزدگير) خودروهاي اطراف محل سكونت مخل آرامش مردم هستند. اين مسائل تاثيرشان بر اعصاب چيست؟
وي در اين ارتباط چنين مي گويد: «اگر فشارهاي رواني از حد معيني بالاتر رود سبب بروز نشانه هاي بيمارگونه مي شوند كه اين نشانه ها به صورت افسردگي يا اضطراب و يا پرخاشگري تظاهر مي كنند. اين فشارهاي رواني مي توانند مسائل بالنسبه كوچكي باشند. براي نمونه، كثيف بودن كوچه و خيابان، بوق اتومبيل، سر و صداي كاسب هاي دوره گرد، يا پيدانشدن مسيرحمل و نقل عمومي و يا نايابي و گراني يك كالا. اما اگر اين فشارهاي كوچك روي هم جمع شوند ممكن است سبب بروز نابهنجاري هاي رفتاري شوند و بر طبق اصطلاح پركاهي كه مي تواند كمر شتر را بشكند، فردي هم كه تحت فشارهاي رواني و مادي قرار دارد ممكن است با يك فشار رواني جزيي ديگر ناگهان تعادل رواني خود را از دست بدهد و به ناگهان رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه نشان دهد.»
پويايي اعتماد به نفس و توانمندسازي رفتار و كردارهاي خردورزي از عوامل موثر و سازنده شخصيت پردازي و ثبات فكري انسان محسوب مي شود.
فراگيري اين مولفه ها نياز مبرم به توسعه فرهنگ مداري دارد. براي ارتقاء بيشتر سطح و ثبات روحي و فكري به نظر مي رسد يكي از راهكارهاي آموزش كودكان و نوجوانان در مراكز آموزشي از طريق نمايش فيلم و يا اسلايدهاي مناسب روحيه آنان است. از سوي ديگر از طريق ديگر رسانه هاي نوشتاري و حتي ساخت ميان پرده هاي عوارض ناآرامي و تاثير مطلوب هنجارگرايي و شكيبايي در تلويزيون در اين خصوص، تاثيرات اين اصل علمي را در روان و ذهن شخص دارد كه «ديدن» تفاوت با شنيدن و يا خواندن دارد. همچنين از آنجا كه دانايي توانايي است، مساله آسودگي رواني از طريق شيوه هاي علمي و نمايشي تا حدود قابل توجهي حل خواهد شد.
اين موارد مي تواند الگوي اولياي خانواده براي فرزندان باشد بدين صورت كه فرضا هنگام عصبي شدن در حضور فرزندان، خود را كنترل كنند و در مدرسه، آموزگار اگر از شاگرد و يا شاگرداني به هر دليل آزرده خاطر مي شود و شاگردان هم متوجه ناراحتي آموزگارشان مي شوند، برخلاف انتظار بچه ها، هيچ عكس العمل تندي انجام ندهد. در سطح اجتماع و جامعه هم به همين نحو، يعني در درگيري لفظي و يا هنگام رانندگي دو نفر معترض كه يكي ديگري را مقصر مي داند، صبوري يك طرف باعث آرامش طرف مقابل مي شود. يا بارها ديده شده كه جماعت گردهم آمده به تماشاي يك برخورد تند، كسي كه واسطه صلح و سازش بين آنان شده است گذشت طرفين خشمگين را تحسين مي كنند. اين گونه برخوردهاي پسنديده نشان دهنده آن است كه فرد و يا افراد با يك زبان خوش و سازش و روي گشاده هنگام عصبانيت، از آرامش استقبال مي كنند.
تحقيقات دانشمندان يك دانشگاه آمريكايي كه چندي پيش انتشار داده شده است، گوياي اين است كه نگريستن يا انديشيدن به كساني كه از توان خود كنترلي رفتاري با ضريب بالا برخوردارند قادر خواهد بود مردم ديگر را در برابر اتفاقات حاد و بحراني و موقعيت استرس آور شديد، مقاوم كنند. در گزارش منتشره همچنين عكس آنچه در بالا ذكر شد هم وجود دارد. يعني كساني كه قدرت خودكنترلي آنان ضعيف است، روي وضعيت رواني ديگران تاثير منفي مي گذارند. اين فعل و انفعالات به اندازه اي تاثيرگذارند كه به گفته محققان، حتي يك لحظه نگريستن فرد به نام شخص خود كنترلي رفتاري، اثربخش خواهد بود.
محققان همچنين پس از انجام آزمايش هاي متعدد ديگر روي افراد داوطلب و به نقل از آنان نيز به اين نتيجه رسيده اند كه تماشاي تاثيرات اجتماعي مثبت، خودكنترلي شان را بهبود مي بخشند. به اعتبار اين آزمايش ها مي توان متوجه شد كه فردي كه برخوردار از خودكنترلي بالاست تا چه حد مي تواند به افراد ديگر در تظاهر رفتارهاي خردمندانه و منطقي كمك و ياري كند.
برخورد از نوع منطق
در ادامه گفت وگو با «دكتر عبدالمجيد بحرينيان» روان شناس باليني و عضو هيئت علمي- دانشگاه شهيد بهشتي، اين پرسش مطرح مي شود: چگونگي راهيابي به آرامش روحي؟ او پاسخ مي دهد: «بايد با يك برنامه منطقي، منظم، دقيق و حساب شده علل عدم آرامش فرد يا خانواده پيدا و چاره جويي شود. آن گاه به صورت واقع بينانه انگيزه هاي بي قراري و ناهنجاري در افراد مورد درمان قرار گيرند.» وي اما اين امر را معطوف به عزم عمومي مي داند و در اين ارتباط اظهار مي دارد: «وظيفه تمام جامعه است كه براي رفع مشكلات ناهنجاري رواني فردي، خانوادگي و اجتماعي چاره جويي كند و شيوه منطقي و صحيح پيش روي فرد و افراد درگير با معضلات موصوف گذاشته شود.»
ناگفته نماند كه مديريت كلان به عنوان مسئول، پيشگام و برنامه ريز در رفع عوامل هر نوع آسيب اجتماعي و تحكيم سلامت جامعه نيز نقش كليدي و زيربنايي دارد. به نظر مي رسد در اين خصوص ايجاد شرايط مناسب و متعادل بر رفع و فروكش كردن التهابات و هيجانات روحي و رفتاري مي بايد زمينه هاي درخور ايجاد آرامش با حذف علل بروز بي حوصلگي، اضطراب و... فراهم و ميسر باشد. شيوه هاي مختلفي مي تواند اعمال شود كه به طور كلي كنترل و كاهش نوسانات اقتصادي، سرعت و تسهيلات اجرايي كارهاي مردم در ادارات، ساماندهي حمل و نقل و ترافيك، حمايت از افراد و خانواده هاي كم درآمد و افزايش مراكز تفريحي و شادي آفرين در سطح جامعه، از جمله اموري است كه به نظر مي آيد عامل تضاد روحي در روابط مردمي مي باشند.
گزارش

 

(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14