(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 28 بهمن 1388- شماره 19584
 

معجزه و قلم!
اندر حكايت شعر موج نو
رنگ خدا
خواب ما!!



معجزه و قلم!

پژمان كريمي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، دولتهاي استكباري و در رأس آنها ايالات متحده آمريكا و شوروي سابق، همه توان خود را براي سرنگون كردن انقلاب مردم ايران بكار گرفتند.
انقلابي كه نه تنها به عمر ننگين «استبداد داخلي» پايان داد، بلكه بساط استعمار و زمينه حضور چپاولگرايانه بيگانگان را براي هميشه از كشورمان برچيد.
ايجاد، تقويت و ياري گروهكهاي ضدانقلاب كوچك و بزرگ تجزيه طلب و غير تجزيه طلب، رويكرد نخست دولتهاي استكباري در قبال انقلاب اسلامي بود. بر همين پايه در سال 58 كليد فتنه انگيزي در كردستان، گنبد كاووس، سيستان و بلوچستان، خوزستان و آذربايجان زده شد. همزمان گروهك فرقان، دست به ترور نخبگان و پيشگامان نهضت اسلامي زد. گروهك منافقين در پي نفوذ به عرصه قدرت اجرايي كشور و زمينه چيني و ايجاد درگيري سياسي و نظامي برآمد. حزب توده شبكه جاسوسي خود را در ميان نيروهاي مسلح گسترده كرد. دولت بعث عراق نخست به حمايت سياسي و لجستيك ضدانقلابيون پرداخت و سرانجام در 31 شهريور سال 1359 با هدايت و ياري 80 كشور بزرگ و كوچك جهان، در اقدامي تجاوزگرانه، وارد خاك ايران شد.
اين رويدادهاي تلخ در حالي تجربه شد كه:
يك- ايران به شرايط ثبات پس از انقلاب دست نيافته بود.
دو- ارتش و نيروهاي انتظامي ايران كه با وقوع انقلاب از هم پاشيده بود، در مرحله تصفيه قرار داشت و به مرز سازماندهي هم نرسيده بود.
سه- سازمان اطلاعاتي كشور- ساواك- از هم پاشيده بود و نظام نوپاي جمهوري اسلامي، از داشتن يك سازمان منسجم اطلاعاتي بي بهره بود.
چهار- نيروهاي انقلابي و متدين، همه مصادر اجرايي را در دست نداشتند.
پنج- اقتصاد كشور بيمار و دچار بي رونقي بود.
شش- انقلابيون تجربه رويارويي نظامي و اطلاعاتي را نداشتند.
هفت- نهادها و سازمانهاي بين المللي و دولتهاي خارجي، نظام انقلابي مستقر در ايران را پشتيباني نمي كردند.
هشت- عناصر ضدانقلاب و مهره هاي خارجي خائن در لايه هاي مختلف نظام و به ويژه ارتش و نيروهاي انتظامي فعال بودند.
با اين حال؛ مردم ايران نه تنها توانستند توطئه و فعاليت ضدانقلابيون را در گوشه و كنار كشور سركوب نمايند، بلكه پيشرفت شتابان دشمن خارجي متجاوز را كه با اطمينان از فتح چند روزه ايران سخن رانده بود، باز بدارند و عاقبت در دفع كامل تجاوز پيروزي را فراچنگ آورند. آن هم در روزگاراني كه تحريم تسليحاتي و اقتصادي توأمان و به صورت جهاني عليه كشورمان اعمال شده بود. به راستي؛ چند كشور و چند نظام سياسي را مي شناسيم كه در شرايط دشوار گفته شده، در برابر دشمنان فراوان داخلي و خارجي ايستادگي كنند؟
چند كشور و چند نظام سياسي را مي توان سراغ گرفت كه با وجود بخشي از مشكلات و شرايط پيشروي ايران سال هاي نخست انقلاب، از عهده شرارت هاي داخلي و خارجي برآيد؟ چند كشور و چند نظام سياسي را مي توان شناخت كه بدون اتكاء به قدرتهاي خارجي و تنها با بهره از ايمان الهي، بحران هاي تحميلي شياطين را تا به امروز، با سرافرازي پشت سر گذارد و هر ساله، پايه قدرت و ثبات خود را محكمتر سازد؟
بر پايه اسناد برآمده از لانه جاسوسي، «A .I.C» در همان سال 1357 نيز، نسبت به محقق نشدن «انقلاب اسلامي»، به كنگره و دولت آمريكا و رژيم شاهنشاهي اطمينان داده بود. اما با وجود قدرت ماشين جنگي و دستگاه سركوب رژيم و حمايت بي دريغ واشنگتن، نهال انقلاب اسلامي سربرآورد. چيزي شبيه معجزه! و ترديدي نيست كه اگر رويداد انقلاب اسلامي معجزه بود (كه بود) بقاي انقلاب و نظام و كشور نيز تاكنون معجزه اي بالاتر است كه به بركت رهبري الهي و داهيانه حضرت امام خميني(ره) و جانشين خلف وي و نيز ايمان و راست قامتي مردم ايران تجلي يافت.
حال پرسش اين است معجزه «سر برآوردن و بقاء» انقلاب و نظام و كشور، تا چه اندازه دستمايه كار اهالي هنر به ويژه اصحاب قلم قرار گرفته است؟
تا چه ميزاني بازتاب معجزه ياد شده، به عنوان ايده اي استراتژيك در پيش نگاه هنرمندان ما ظهور كرده است؟
ما بايد نگران باشيم كه دچار غفلت نشويم. بايد به ياد آوريم؛ گاه در گذر زمان و هجوم عادات، انسان قدر نعمتي را كه در دست دارد، نمي داند.
از اين رو، روايت و بازتاب معجزه انقلاب را نه دغدغه بلكه تكليفي و عبادتي الهي بشماريم! اگرچه بسياري از هنرمندان به چنين تكليف و عبادتي قائل اند اما تكاپوي آنان متناسب با بزرگي معجزه ياد شده نيست!

 



اندر حكايت شعر موج نو

شهاب الدين مهاجر
يك: اين روزها بازار چاپ كتب شعري داغ است كه عمدتاً اشعار ترجمه شده و نو جايگاه خاص خودشان را دارند. هرچند در ميان اشعار نوي به چاپ رسيده، بسيار ديده مي شوند اشعاري كه از محتوا و صلابت زباني و ريتمي خوبي برخوردارند و بايد آنها را در زمره اشعار ماندگار به حساب آورد. اما هستند اشعاري كه در قالب، زبان و محتوا بسيار ضعيف هستند و اين قبيل اشعار عمدتاً با سرمايه خود شاعر و در تيراژهاي دو تا سه هزار تايي به چاپ مي رسد كه نوبت چاپ آنها هم در همان اولين نوبت به پايان مي رسد.
دو: چندي پيش در يكي از مجلات مصاحبه با يك شاعر جوان را مي خواندم كه او به ضرورت سرايش شعرش و نيز چاپ آن اشاره كرده بود. گويي اين شاعر جوان را كه اشعارش به ظاهر به سبك شعر موج نو بود، به دنبال يك سلسله خواهش ها و شايد هم اصرار و پافشاري ها دست به سرايش و چاپ اثرش زده بود. چون لابه لاي صحبت هايش واژگاني چون «چاره اي نبود...»، «بايد مي سرودم...»، «بايد چاپ مي شد...»، «هنگام چاپ كردن راه پس نبود...» بسيار به چشم مي خورد. مشتاق شدم تا چند قطعه از اشعارش را بخوانم. اما آن چند قطعه كوتاه را هرچه خواندم و هر چقدر در معاني آن غور كردم، چيزي دستگيرم نشد. پس در عالم حيرت و تعجب تصميم گرفتم مقاله اي را در باب شعر موج نو به نگارش درآورم تا اين گونه بسياري از ابهامات از بين برود.
قبل از آن كه به سراغ شعر موج نو برويم، بهتر است نكاتي را در باب شعر نيما و پس از آن بيان كنيم و سپس راجع به شعر موج نو سخن بگوييم. همانطور كه مي دانيم از عمر شعر نوي نيمايي كمتر از صد سال مي گذرد و طي اين مدت دچار تغييرات اساسي و عمده اي شده است. به طور كلي شعر نو در سه محور حركت مي كند؛ شعر نوي نيما با شاعراني شاخص چون «سهراب سپهري»، «مهدي اخوان ثالث» و شعر سپيد با شاعراني چون «علي موسوي گرمارودي» و شعر موج نو با شاعراني چون «احمدرضا احمدي»، در اين ميان شعر نوي نيما وزن دارد. به سنت شاعران كهن، به زيبايي كلام و عمق محتوا قائل است. اما مصراع ها كوتاه و بلند است و قافيه در آن جايگاهي ندارد، چون اين شعر از «نيما يوشيج»:
«مي درخشد شب تاب (فاعلاتن فعلن) نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك (فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) غم اين خفته چند (فعلاتن فعلن) خواب در چشم ترم مي شكند (فاعلاتن فعلاتن فعلن)»
از آن طرف شعر سپيد است كه مشهور به شعر بي وزن مي باشد. در آن قافيه كمتر به كار مي رود و كاربردش بستگي به احساس و انديشه شاعر دارد. هرچند وزن عروضي ندارد، اما ريتم موسيقي خاص در آن برقرار است كه همين امر آن را از نثر جدا مي سازد، بندها در آن نظم خاصي ندارند؛ و نيز كوتاه و بلندي مصراع ها هم از نظم ثابتي برخوردار نيستند. قافيه و رديف را نيز معنا و احساس و انديشه گوينده تعيين مي كند و محدوديت هاي شعر كلاسيك و آزاد را ندارد. از همه جالب تر آن كه زبان محاوره و فرهنگ عامه مردم در آن بسيار است، چون اين قطعه شعر از «علي موسوي گرمارودي» در توصيف خصايص امام علي(ع): «پيش از تو هيچ اقيانوسي را نمي شناختم/ كه عمود بر زمين بايستد/ پيش از تو، هيچ خدايي را نديده بودم/ كه پاي افزاري وصله دار به پا كند/ و مشكي كهنه بر دوش كشد/ و بردگان را بردار باشد...»
نوع سوم شعر كه مورد بحث ماست، شعر موج نو مي باشد. زايش اين نوع شعر سال 1340 هجري شمسي است كه در پيدايش آن افرادي چون «احمدرضا احمدي» با سرايش مجموعه شعري چون «طرح» تأثيرات فراواني داشته اند. اما نقطه آغازين اين نوع شعر، فردي به نام «تندركيا» بود كه با انتشار بيانيه اي با عنوان «جنبش ادبي شاهين» به تصور خودش به حيات شعر سنتي خاتمه داد و با نام نهادن اشعار منثورش تحت عنوان «شاهين» خودش را مبدع شعر موج نو دانست. البته ناگفته نماند افراد ديگري چون «علي شيراز» با نام مستعار «شين. پرتو» نيز پس از بازگشت از فرانسه با سرودن مجموعه هايي نظير «سمندر» و «دختر دريا» نشان دادند كه اين نوع شعر، تحت تأثير اشعار سپيد فرانسوي است. اما اوج اين حركت به ظاهر ادبي، تلاش هاي شخصي به نام «هوشنگ ايراني» بود كه به خاطر آشنايي با ادبيات اروپا مجموعه اشعاري به اسم «بنفش تند بر خاكستري» و «شعله اي پرده را گرفت و ابليس به درون آمد» باعث تعجب و حتي انتقاد همگان شد، آن طور كه پس از گذشت سال ها، شعر «كبود» او كه به نام «جيغ بنفش» مشهور شد، انتقادات بسياري را بر خود داشته است. بايد گفت نام موج نو را شخصي به نام «فريدون رهنما» با وام گرفتن از نام سينماي نوي فرانسه كه آن روزها در ايران طرفداراني داشت، براين گونه شعري نهاد.
هرچند گفته مي شود شعر موج نو، نه آهنگ دارد، نه قافيه و نه وزن عروضي و فرق آن با نثر در تخيل شعري است و نيز اين شعر به دشواري و پيچيدگي مشهور است، اما سواي آنچه عنوان شد، در اين نوع شعر و با توجه به اشعار اغلب شاعران آن، ويژگي هاي ديگري نيز نمودار است، ويژگي هايي چون جدا بودن زبان و كلمات از خود كلمات، به آن صورت كه لزومي ندارد كلمات در دل شعر عمق معنايي داشته باشند، همچنين ايجاد فضاي كلي و ذهني در كلمه به كلمه شعر كه همين موضوع باعث مي شود تا اغلب هواداران اين قالب شعري بر نظريه «هنر براي هنر» تأكيد كنند؛ يعني به زبان ساده تر در اين نوع شعر، در بسياري موارد ديده مي شود شاعر براي آن كه اجتماع گرا باشد و به اين فكر كه مخاطب از شعر او چه مي فهمد، فردگراست است و به قولي فرماليسم يا شكل گرايي را بر محتواگرايي اش ترجيح مي دهد. از آن طرف بسياري از كارشناسان شعر و ادب براين عقيده اند كه درست است از ويژگي هاي شعر موج نو، دشواري و پيچيدگي كلام است، اما همين امر باعث مي شود برخي از شاعران اين نوع ادبي حرف هاي عجيب و غريب، پيچيده، معماگونه وحتي غيرمتعارف را بيان كنند؛ چنانچه مخاطب پس از خواندن اين قبيل اشعار به جز اشباح و اشياي نامشخص و بي شكل چيزي در ذهن خود تداعي نمي كند. جالب تر آن كه برخي از شاعران حوزه شعر نو تصور مي كنند هرچقدر كلام به سوي پيچيدگي رود و هر چقدر تعقيدات لفظي و معنوي؛ استعمال انواع اضافه ها زيادتر شود، اين خودش كمال و پختگي شعر است و اين خود نوعي برداشت شعري از مكتب دادائيسم است، يعني سخني بر زبان جاري شود تا اين گونه هركسي نتواند معنا و مفهوم اين سخن را بشناسد و شعر براي خواص مي شود آن هم خواصي كه با شاعر هم عقيده باشند. يكي از علل پيدايش شعر موج نو و در لفافه سخن گفتن شاعران اين قالب شعري جو حاكم بر دهه سي بود كه شاعران را مجبور مي كرد به نوعي به شكل تقليدي شعر بگويند و يا اين كه به خاطر فضاي سانسور دوران ستمشاهي، اغلب شاعران تلاش مي كردند تا ابهام گويي را در شعر خودشان گسترش دهند. پس در اين دوران است كه برخي شاعران تصور مي كنند تنها راه نجات از اين فضاي ايجاد شده پناه بردن به دنياي گنگ و پر از ابهام اين نوع شعر است.
به هر شكل شعر موج نو، يكي از قالب هاي شعري است كه اين روزها براي خودش طرفدراني دارد. هرچند برخي از شاعران اين نوع شعر حرفي براي گفتن ندارند و تنها با واژگان نامربوط مي خواهند حرفي زده باشند. چه خوب است قبل از آن كه كتاب شعري به زير چاپ برود و به دنبالش در شكل كلان توزيع شود، ضمن بررسي محتواي شعر، ساختار نيز هدف بررسي قرار گيرد تا اين چنين پهنه شعر وادب فارسي و آن همه افتخارات ادبي گذشته، با ورود اشعاري گنگ، نامفهوم و به طوركلي ضعيف زيرسؤال نرود و طراوت ادبيات فارسي همچنان بپايد.

 



رنگ خدا

يا رب زنور توكل روشن دل و جان من كن
از اشك چشم ملايك گوهر به دامان من كن
عمري اگر بي نصيبم، محروم از بوي سيبم
گوياي امن يجيبم، اي دوست درمان من كن
گر در به رويم ببندي، راهي به جايي ندارم
مفتاح درج ولا را يك لحظه از آن من كن
در دوزخ نامرادي، آتش به جانم هميشه
ازآب تسنيم رحمت، خاموش نيران من كن
دركوره راه حوادث تا در مهالك نيفتم
فرمان پذيرم الهي، دل را به فرمان من كن
در پيله ي من اسيرم، محكوم خوي شريرم
رنگ تو را تا بگيرم، مأيوس شيطان من كن
پيمان نهادم به عمري دركوي پيمانه نوشان
از خط ساقي الهي طغراي پيمان من كن
باخار درپا دويدم، تا كوي وحدت رسيدم
با داشتن پايمردي، گل درگريبان من كن.
عباس خوش عمل

 



خواب ما!!

برو از غرب
خبر بياور كه ببينيم،
چه خبر!

خبر اين است:
كه به ظاهر؛
همه ساكت شده اند.
نانجيبان وطن،
همره دشمن، شده اند.

حق جدا گشته زباطل،
به عيان؛
دشمن از روي غرض،
ياور باطل، شده اند.

زير كان بارو بنه
بسته و آماده شده؛
ناكسان بي تذكره،
خارج شده اند.

فتنه گر، در پي فرصت،
به كمين؛
چو «حقيقت» به نماز؛
بي خبر؛
وارد ميدان شده است.

گوش داريد كه:
ولايت خواب نيست!
خواب ما موجب،
غفلت شده است.

ظهر عاشورا 6 دي 88 اكبر خليلي

 

(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14