(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 14 بهمن 1389- شماره 19855

علي (ع) شاهد رسالت پيامبر
اقرار به عدم تقلب

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




علي (ع) شاهد رسالت پيامبر

1. علي(عليه السلام) شاهد رسالت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)
آيا در قرآن آيه اي دال بر اين مطلب وجود دارد كه در ميان امت اسلامي كسي نزول وحي بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله) را درك كرده است؟ آيا تا به حال به چنين آيه اي برخورد كرده ايد؟ چند آيه از قرآن درباره كسي است كه بر رسالت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در كنار گواهي خدا، شهادت مي دهد. در يكي از اين آيات به اين مطلب نيز اشاره دارد كه اين شاهد، دنباله رو و تالي تلو پيغمبر(صلي الله عليه وآله) است:
أ فمن كان علي بيّ نه م ن ربّ ه و يتلوه شاه د م نه؛1 آيا كسي كه از جانب پروردگارش بر حجتي روشن است و شاهدي از ]خويشان [وي پيرو او است ]دروغ مي بافد[؟
آيه فوق يكي از آياتي است كه در «غايه المرام» مرحوم بحراني ـ كه ذكر آن گذشت ـ نيز نقل شده و از مواردي است كه تعداد روايات اهل سنّت در ذيل آن بيش از روايات شيعه است. در اين آيه از كسي سخن گفته مي شود كه از طرف خدا داراي بيّنه و دليل روشن است؛ خدا براي او راه روشني قرار داده و او به آن راه مسلط است و به دنبال وي كسي مي آيد كه شاهد او و از خود او است؛و يتلوه شاه د م نه، تالي و دنباله رو او است. به عبارت ديگر اشاره دارد به اين كه بعد از پيامبر، ولايت امر به او مي رسد. البته فعلا در اين جا نمي خواهيم با اين آيه بر امامت استدلال كنيم.
در ذيل اين آيه 23 روايت از طرق اهل سنّت نقل شده، مبني بر اين كه «شاهد» مورد اشاره در اين آيه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليه السلام) است، و اين در حالي است كه از طريق شيعه 11 روايت به اين مضمون نقل شده است. البته در مورد اين كه چرا تعداد روايات شيعه كمتر است، مي توان احتمالاتي از قبيل تقيه نمودن شيعيان و يا از بين رفتن و سوزانده شدن متون اصلي روايي شيعه در عصرهاي پيشين را مطرح كرد.
اما چرا در اين آيه نفرموده است «يتلوه اخوه» يا «يتلوه ابن عمه» و يا «يتلوه رجل منه» بلكه مي فرمايد «يتلوه شاهد منه»؟ چرا مي گويد كسي كه از خانواده او است شاهد رسالت است؟!
نبايد تصور كرد كه اين شهادت از قبيل شهادتي است كه من و شما بر زبان جاري مي كنيم و مي گوييم «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه(صلي الله عليه وآله)« ؛ چرا كه چنين شهادتي اختصاص به يك نفر ندارد تا آيه بفرمايد «يتلوه شاهد »، و آن شاهد هم از خود او و داراي قرابت و ارتباط نزديك با او و «م نه» باشد. از اين رو شهادت مورد اشاره در اين آيه قطعاً با شهادتي كه من و شما بر زبان جاري مي كنيم تفاوت دارد. اين شهادت بايد شهادت كسي باشد كه گفت: من «ريح النبوه » را استشمام مي كردم،2 صداي وحي را مي شنيدم و فرشته وحي را مي ديدم، و پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در مورد او فرمود: ا نّك تسمع ما أسمع و تري ما أري.3
هم چنين اگر مقصود از شهادت در اين آيه «ايمان» باشد، اين اشكال پيش مي آيد كه غير از اميرالمؤمنين(عليه السلام) مؤمنان ديگري نيز بودند. حتي اگر ابتداي رسالت را هم در نظر بگيريم غير از اميرالمؤمنين(عليه السلام) حضرت خديجه(عليها السلام) هم بود. از اين رو اگر مقصود ايمان بود، كلمه شاهد را به صورت جمع (شاهدان) مي آورد نه به صورت مفرد(شاهد).
بدين روي بايد بگوييم منظور از شهادت در اين آيه شهادتي است كه مبتني بر «درك عيني» باشد. براي آن كه مشخص شود چه كسي قادر بر اداي چنين شهادتي است، مي فرمايد اين شاهد از خود او است:
«شاه د م نه». كساني كه از اقوام، خانواده ها، قبيله و عشيره ديگري هستند «شاهد منه» بر آنها اطلاق نمي شود. هم چنين از اهل بيت پيغمبر
(صلي الله عليه وآله) نيز كسي ادعا نكرده است كه اين شاهد من هستم؛ هيچ كس غير از حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) چنين ادعايي نكرده است. در هيچ روايتي نيز نقل نشده كه منظور از اين شاهد كه از اهل بيت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) است، كسي غير از حضرت علي(عليه السلام) باشد. از اين رو مراد از «شاهد منه» در اين آيه قطعاً اميرالمؤمنين
علي(عليه السلام) است و اين فضيلت تنها اختصاص به آن حضرت دارد.
2. حضرت علي(عليه السلام) حامل علم الكتاب
در آيه اي ديگر مي فرمايد:
قل كفي ب اللّه شه يداً بين ي و بينكم و من ع نده ع لم الك تاب ؛4 بگو: كافي است خدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است، ميان من و شما گواه باشد.
خداي متعال براي دلداري پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: از اين كه گروهي تو را تكذيب كرده و رسالت تو را قبول نمي كنند، نگران مباش؛ خدا شهادت مي دهد كه تو رسول او هستي و يك نفر ديگر نيز بر رسالت تو شاهد است. اين شاهد چه كسي مي تواند باشد كه شهادت او در كنار شهادت خدا بر رسالت پيغمبر(صلي الله عليه وآله) موجب آرامش خاطر حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) گردد؟ مي فرمايد او كسي است كه «ع نده ع لم الك تاب ». در آيه پيشين فرمود «يتلوه شاهد منه»، آن شاهد از خود پيغمبر(صلي الله عليه وآله) و از اهل بيت او است و در اين آيه براي معرفي كسي كه شاهد بر رسالت است مي فرمايد: آن شاهد داراي «علم الكتاب» است.
در تفسير اين آيه و بيان مقصود از «من ع نده ع لم الك تاب » حديثي از امام صادق(عليه السلام) وارد شده است كه خلاصه آن چنين است:
امام(عليه السلام) به راوي مي فرمايد: آن كسي كه تخت بلقيس را در يك چشم بر هم زدن از «سبا» براي سليمان آورد چه علمي داشت؟ راوي در جواب امام(عليه السلام) گفت: الّذي ع نده ع لم م ن ال كتاب ؛ كسي كه بهره اي (اندك) از علم كتاب داشت. امام(عليه السلام) فرمود: آيا مي داني كسي كه علمي از كتاب داشته باشد با آن كس كه علم تمام كتاب را داشته باشد چه تفاوتي دارد؟ او به كمك علم ناچيزي كه از كتاب داشت، توانست در يك چشم بر هم زدن، تخت بلقيس را از يمن به فلسطين بياورد. سليمان قبل از آن كه چشمش را بر هم زند تخت بلقيس را در آن جا حاضر ديد. اين قدرت در سايه علم ناچيزي بود كه آن شخص از كتاب داشت. امام صادق(عليه السلام) فرمود: علمي كه «آصف بن برخيا» داشت نسبت به آن علمي كه نزد ما است مانند قطره اي است در مقابل دريا. او يك قطره از آن دريا را داشت و چنان قدرتي را پيدا كرد، و ع ندنا و اللّه ع لم الك تاب كلّه؛5 به خدا قسم علم تمام كتاب نزد ما است. كتابي كه يك قطره از علمش آن قدرت را به «آصف بن برخيا» بخشيد، به كسي كه تمام علم آن را داشته باشد چه قدرت و عظمتي مي بخشد؟! و طبق اين فرمايش امام صادق(عليه السلام) امامان معصوم(عليهم السلام) و در صدر آنها اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) كساني هستند كه علم تمام كتاب نزد ايشان است.
آري، چون حضرت علي(عليه السلام) كسي بود كه «علم همه كتاب» نزد او بود، از اين رو هنگامي كه بر صدق گفتار پيغمبر(صلي الله عليه وآله) شهادت بدهد، مي توان شهادت او را در كنار شهادت خدا آورد: كفي ب اللّه شه يداً بين ي و بينكم و من ع نده ع لم الك تاب .6
در ذيل اين آيه، علماي اهل تسنن نيز چندين حديث آورده اند كه منظور از «من ع نده ع لم الك تاب » علي بن ابي طالب(عليه السلام) است.
3. مقام حضرت علي(عليه السلام) در آيه «مباهله»
يكي از مهم ترين و روشن ترين آياتي كه بيان كننده فضيلت و مقام والاي حضرت علي(عليه السلام) مي باشد آيه مباهله است. اين آيه آن حضرت را ع دل و هم سنگ پيامبر(صلي الله عليه وآله) قرار مي دهد. خلاصه داستان مباهله از اين قرار است:
زماني كه دعوت پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در تمام جزيره العرب گسترش پيدا كرد، آن حضرت با آياتي كه خطابش به اهل كتاب (يهود و نصاري) بود آنها را به ايمان دعوت كرد؛ آياتي با اين مضمون كه پيامبر اسلام
(صلي الله عليه وآله) پيش از اين براي شما معرفي شده است و شما او را به خوبي مي شناسيد (يعر فونه كما يعر فون أبناءهم)7 و او همان كسي است كه حضرت موسي و حضرت عيسي بشارت ظهور او را داده اند
( و مبشّ راً ب رسول يأت ي م ن بعد ي اسمه أحمد)8. نجران يكي از مناطق جنوب جزيره العرب و از پايگاه هاي اهل كتاب بود و در آن جا علما و دانشمندان مسيحي فراواني زندگي مي كردند. هنگامي كه اين خبر منتشر شد و به نجران رسيد، گروهي از علماي نجران براي بحث و مناظره با پيغمبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه آمدند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) آنان را به حضور پذيرفت و مناظره آغاز شد:
نجرانيان پرسيدند: شما پسر چه كسي هستي؟
پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرمود: من پسر عبدالله هستم.
پس از آن دوباره در مورد پدران چند نفر از پيشينيان سؤال كردند و حضرت پاسخ آنها را دادند. سپس گفتند: عيسي پسر چه كسي بود؟
چون حضرت عيسي(عليه السلام) پدر نداشت، آنها منتظر بودند كه حضرت در جواب اين سؤال هم چون خود آنان بگويد عيسي پسر خدا بود. پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) تأملي كرد و بلافاصله آيه اي به اين مضمون نازل شد كه حضرت عيسي(عليه السلام) م ثل حضرت آدم(عليه السلام) است: نّ مثل ع يسي ع ند اللّه كمثل آدم.9 اگر هر انساني بايد پدر داشته باشد، پس حضرت آدم نيز بايد پدر داشته باشد. اگر حضرت عيسي مادر داشت، حضرت آدم كه هيچ يك از پدر و مادر را نداشت؛ اما خداوند حضرت آدم را بدون اين كه پدر و مادري در آفرينش او مؤثر باشند خلق كرد: نّ مثل ع يسي ع ند اللّه كمثل آدم.
با اين پاسخ علماي نجران در بحث محكوم شدند؛ اما با اين حال حاضر به پذيرش اسلام نشدند و گفتند مباهله مي كنيم. مباهله مراسمي بود كه در اديان سابق نيز شناخته شده بود. زماني كه دو طرف بحث نمي توانستند يكديگر را قانع كنند، مقابل هم مي ايستادند و به اين صورت نفرين مي كردند: «خدايا! هر يك از ما را كه بر باطل هستيم با عذاب خود هلاك كن!»
آنها پيشنهاد مباهله را مطرح كرده و پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نيز پذيرفتند و قرار شد چند روز بعد، پس از اين كه دو يا سه روز روزه گرفتند، براي مباهله حاضر شوند. پس از اين كه پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفتند اين آيه نازل شد:
فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و ن ساءنا و ن ساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثمّ نبته ل فنجعل لعنت اللّه علي الكاذ ب ين؛10 پس بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودهامان و خودهاتان را فراخوانيم؛ سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. هود (11)، 17.
2. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 234 (مشهور به خطبه قاصعه).
3. همان.
4. رعد (13)، 43.
5. اصول كافي، ج 1، ص 257، روايت 3، باب أنه لم يجمع القرآن كله الا الائمه (عليهم السلام) .
6. رعد (13)، 43.
7. بقره (2)، 146: او را مي شناسند همان گونه كه پسران خود را مي شناسند.
8. صف (61)، 6: و به فرستاده اي كه پس از من مي آيد و نام او «احمد» است بشارت مي دهم.
9. آل عمران (3)، 59.
10. همان، 61.

 



اقرار به عدم تقلب

نمونه بارز اين مسئله نامه جعلي اي بود كه برخي پايگاه هاي خبري اين جبهه به عنوان نمونه اي از سوي وزير كشور خطاب به رهبر انقلاب منتشر كردند. اين نامه جعلي كه به دليل تنظيم بسيار ناشيانه به يك طنز سياسي شباهت داشت در روزهاي پر تب و تاب آميخته با فتنه پس از انتخابات به طور گسترده در سطح شهر تهران و شهرهاي بزرگ پخش شد و سعي شد در كنار تبليغات ديگر بر هيجانات جامعه بيفزايد. در اين نامه اشكالاتي نظير نداشتن مهر طبقه بندي، اشكال ويرايشي، نداشتن امضاي وزير، نداشتن شماره نامه، نداشتن رونوشت و بسياري از ملاحظات يك نامه اداري آن هم در سطحي بسيار عالي به چشم مي خورد. اما مهمتر از همه اين موارد، خود محتواي نامه است. در اين نامه كه تاريخ
23/3/1388 بر بالاي آن درج شده، خطاب به رهبر انقلاب آمده است:
«بنا به ابراز نگراني حضرتعالي مبني بر نتيجه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و صلاح ديد شخص شما بر ابقاي جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد بر سمت رياست جمهوري در اين برهه حساس زماني، لذا كليه امور به گونه اي برنامه ريزي شد كه نتيجه اعلام شده آن گونه كه به صلاح نظام و انقلاب باشد به اطلاع عموم برسد و تمامي تدابير لازم براي حوادث احتمالي بعد از انتخابات ديده شده و سران احزاب و نامزدهاي انتخاباتي تحت نظر شديد مي باشند. لذا صرفاً جهت اطلاع نتيجه واقعي آراء اخذ شده را به صورت مكتوب به عرض مي رساند: مجموع آراء اخذ شده: 42026078، ميرحسين موسوي خامنه: 19075623، مهدي كروبي: 13387104، محمود احمدي نژاد: 5698417، محسن رضايي ميرقائد: 3754218، آراء باطله 38716.»
در واقع فعالان جبهه دوم خرداد در رسانه ها و براي عموم سخن از «تقلب» مي گفتند، اما در خفا به آنچه كه تخلف مي خواندند اعتراض مي كردند. اصولاً در تحليل روانشناسانه گزارش كميته صيانت از آرا و نامه موسوي به شوراي نگهبان كه در آن بر تخلفات احمدي نژاد به ويژه در شيوه تبليغ و كسب رأي تمركز شده، اين واقعيت نهفته است كه آنان آراي احمدي نژاد را واقعي مي دانند اما به چگونگي كسب آن اعتراض دارند. اينكه دولت در ماه هاي پيش از انتخابات به «توزيع سيب زميني»، «آش رشته» و «پول» در ميان روستاييان پرداخته، نسبت دادن نحوه كسب آراي احمدي نژاد به اين گونه فعاليتها است. ادعاي «خريد رأي» كه از سوي جبهه دوم خرداد بسيار بر آن تأكيد مي شد وقتي موضوعيت داشت كه اصولاً رأيي بوده باشد. اما مغالطه رهبران و فعالان جبهه دوم خرداد اين بود كه تلاش مي كردند با خلط مبحث «تخلف» و «تقلب» و مطرح كردن اين ابهامات به طور فله اي اعتراضاتي را بر انتخابات وارد كنند تا در نهايت جامعه ادعاي «جابه جايي آرا» را باور كند.
در گزارش كميته صيانت از آرا به جاي آن كه به طور موردي و مشخص به صندوق هايي كه در آن تقلب شده بپردازد، بيشتر بر مواردي تمركز كرده كه بر فرض اثبات، در نهايت «تخلف» به شمار مي آيند و نه «تقلب» يا «جابه جايي آرا»؛ كه گاه در بيانيه هاي موسوي نيز بر آن تأكيد مي شد.240 در واقع، خلط مبحث موضوع تخلف و تقلب آگاهانه بود تا نتيجه آراي عمومي و انتخابات به شدت مورد ترديد قرار گيرد. در اين گزارش بيشتر مطالب به موضوعاتي نظير «تبليغات غيرقانوني با استفاده از منابع و امكانات دولتي و عمومي»، «تطميع و خريد رأي»، «تخلفات و اعمال مجرمانه شخص آقاي احمدي نژاد»، «يكپارچگي هيأت هاي اجرايي»، «نقض بي طرفي شوراي نگهبان، هيأت نظارت و ناظران»، «همسو بودن مجري و ناظر انتخابات» و «مداخله نظاميان در انتخابات» تعلق داشت كه بر فرض اثبات، چيزي جز تخلف محسوب نمي شد. اما درباره موضوع تقلب نيز به مسائلي كلي اشاره شده است كه اهم آن در نامه موسوي به شوراي نگهبان ديده مي شود.241
در نامه موسوي به شوراي نگهبان، به طور كلي و با هدف مسئله سازي و ايجاد پرسش به موارد زير اشاره شده است: «پلمپ صندوق ها قبل از رأي گيري»، «مشكلات حضور ناظران كانديداها»، «صندوق هاي سيار»، «كمبود تعرفه ها»، «محدود كردن زمان رأي گيري»، «انتقال صندوق ها به فرمانداري» و «شيوه آرايش سبد آراء». به عبارت ديگر، محصول كار و فعاليت دو ماهه كميته صيانت از آراء تنها به مقداري انتقاد از قانون انتخابات، فرآيند گرفتن آرا و برگزاري انتخابات كه بسياري از آنها مانند كمبود تعرفه حتي در دوره هاي قبل نيز وجود داشت خاتمه يافت. اين كميته كه از ابتدا به منظور يافتن كوچكترين تخلف و تقلبي تشكيل شده بود، در نهايت گزارشي بيش از ده صفحه پرسش، تحويل موسوي و افكار عمومي جامعه داد. بر اين اساس، جبهه دوم خرداد با علم به عدم تقلب در انتخابات، با بزرگ نمايي برخي تخلفات معمولي و مسبوق به سابقه، بازگويي نقد هايي كه برخي از آنان بر قانون انتخابات وارد است و نيز مطرح ساختن برخي پرسش ها در مواردي كه شاهدي وجود ندارد، به اين منظور كه افكار عمومي را درباره ادعاي تقلب اقناع سازد، تلاش كرد طرفداران موسوي را براي اعتراض به جابه جايي آرا به خيابان ها بكشد.242
6. اقرار به عدم تقلب
از موارد ديگري كه نشان مي دهد جبهه دوم خرداد به موضوع تقلب باور نداشته است برخي اقرارهاي پراكنده اعضاي ستاد موسوي است. مطابق اين اقرارها روشن مي شود كه راهبرد جبهه دوم خرداد اين بوده است كه بعد از انتخابات با خلط مبحث تخلف و تقلب و با بزرگ نمايي برخي تخلفاتي كه اثري در نتيجه آرا نداشته است، در جامعه باور تقلب را دامن بزند. به طور نمونه در ديداري كه برخي از نمايندگان ستادهاي نامزدهاي انتخاباتي با رهبر انقلاب در تاريخ شنبه 26/3/1388 داشتند، نماينده ستاد موسوي خطاب به رهبر انقلاب گفت: اگر 10 بار ديگر نيز صندوق ها را بشماريد من مي دانم كه ساز و كار انتخابات به گونه اي است كه در آن تقلب نمي توان كرد و نهايتاً چند رأي بالا و پايين مي شود. بحث اين است كه چرا احمدي نژاد تأييد صلاحيت شده است.243
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
240 . به طور نمونه بنگريد به بيانيه نخست ميرحسين موسوي پس از اعلام نتايج انتخابات؛ 23/3/1388.
241 2182= http://haraynewsCom/indexphp?newsid
242 . «شور و شعور اجتماعي ملت ايران در حافظه تاريخي خود اين بي عدالتي و قانون شكني را باور نخواهد كرد»؛ پايگاه خبري قلم نيوز؛ 24/3/1388.
243 . «ناگفته هاي رئيس ستاد انتخابات از ديدار نمايندگان كانديداها با رهبر معظم انقلاب»؛ روزنامه جوان؛ دوشنبه 8 تير 1388، ش 2878.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14