(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 2 مرداد 1390- شماره 19981

چراغ راه
حكايت خوبان
اهميت اميد و آرزو
تپش قلم
قرآن، ريسمان دو سويه
نقش شرح صدر در رهبران و مسئولان جامعه
تقابل مكتب ايراني با جهاني سازي اسلام



چراغ راه

اثر كم فروشي و گران فروشي
قال النبي(ص): اذا طفف المكيال، اخذهم الله بالسنين و النقص.
پيامبراعظم(ص) فرمود: هرگاه مردم كم فروشي (و گران فروشي) كنند، خداوند به قحطي و كمبود گرفتارشان مي كند.(1)
1- بحارالانوار، ج74، ص155

 



حكايت خوبان

مقتضيات دنيا
روزي كسي با حالي پريشان خدمت امام صادق(ع) رسيد و از سختي زندگي خود شكايت كرد. حضرت، زندان كوفه را به ياد وي آورد و فرمود: زندان كوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جايي تنگ و بدبو است كه افراد در آنجا در بدترين شرايط به سر مي برند. حضرت فرمود: تو نيز در زندان دنيا به سر مي بري. با وجود اين مي خواهي در آسايش و خوشي باشي؛ مگر نمي داني كه دنيا زندان مؤمن است.(1)
حضرت با ترسيم چهره دنيا براي وي، بار غم و اندوهش را كاستند و به او نيرويي تازه بخشيدند.

1- الكافي، ج2، ص250

 



اهميت اميد و آرزو

پرسش:
جايگاه، نقش و اهميت اميد و آرزو را از منظر اسلام توضيح دهيد؟
پاسخ:
از ديدگاه اسلام، اميد و آرزو جايگاه رفيعي دارد، تا جايي كه در روايات معصومان از اميد به عنوان رحمت الهي ياد شده است. پيامبراعظم(ص) مي فرمايد:
«الامل رحمه لامتي و لولا الامل ما رضعت والده ولدها و لاغرس غارس شجرها» اميد و آرزو، رحمت براي امت من است و اگر اميد و آرزو نبود، هيچ مادري فرزندش را شير نمي داد و هيچ باغباني نهالي نمي كاشت، (بحار الانوار، ج47، ص271)
مادر سمبل عاطفه و مهرباني است، اما آنچه كه يك مادر را به مهرباني وا مي دارد و باران عطوفت او را سرازير مي كند، اميد است. اگر روزي اميد را از وي بگيرند، حتي حاضر نخواهد شد نوزاد دلبندش را شير دهد. در حديثي از حضرت مسيح(ع) مي خوانيم كه آن حضرت در جايي نشسته بود و پيرمردي را مشاهده كرد كه با كمك بيل و كلنگ به شكافتن زمين مشغول است. حضرت مسيح(ع) به پيشگاه خدا عرضه داشت: خدايا! اميد و آرزو را از او بگير. ناگهان پيرمرد بيل را به كناري انداخت و روي زمين دراز كشيد و خوابيد. كمي بعد حضرت مسيح(ع) عرضه داشت: بارالها! اميد و آرزو را به او برگردان. ناگهان مشاهده كرد، پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعاليت و كار شد. حضرت مسيح(ع) از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم، يك بار بيل را به كنار افكندي و روي زمين خوابيدي، اما در مرحله دوم برخاستي و مشغول به كار شدي؟ پيرمرد در جواب گفت: در مرتبه اول فكركردم پير و ناتوان شده ام، چرا اين همه به خود زحمت دهم و تلاش كنم؟ بيل را به كنار انداختم و بر زمين خوابيدم، ولي چيزي نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه سال هاي زيادي زنده نمانم؟ انسان تا زنده است بايد براي خود و خانواده اش تلاش كند، از اين رو برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول كار شدم. (بحارالانوار، ج41، ص923) بنابراين اميد جان مايه حركت و تلاش انسان است براي دستيابي به انتظارات، آمال ها و آرزوهايي كه او در سر مي پروراند و به طور طبيعي بدون آنها فلسفه اي براي كار و تلاش و حركت و يا حتي زنده ماندن باقي نمي ماند.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
چشم انسان اهل نظر، صاحب بزرگترين كره در بين كرات كائنات است.
¤¤¤
حسود در بند درون خويش چنان گرفتار است كه از چاقي ديگران، لاغر مي شود!
¤¤¤
سكوت حكمت است اما، عده اي از ساكتهاي بزدل نيز، خادمين درگاه جنايتكاران تاريخ شده اند!
¤¤¤
براي كساني كه در پناه گذشته مطلوب خويش، حال و آينده ديگران را خراب مي كنند، سرگذشت ابليس، داستاني شنيدني است!
¤¤¤
اولين قدم براي رفع شبيخون فرهنگي، كنار گذاشتن «كوتوله هاي فكري» از مصادر امور است.
¤¤¤
لشكر استعمار پست مدرن بر خلاف سفاكان تاريخ كه مي آمدند و مي رفتند، آمده اند، كشته اند، سوزانده اند، برده اند و متاسفانه شبيه ما نيز شده و مانده اند!
¤¤¤
هنر نظام سلطه نوين، كادوكردن مهره هاي ظاهرساخته ي باطن باخته و پيچيدن آنها در زرورق دموكراسي هدايت شده در قاب رسانه هاي عوام فريب است.
¤¤¤
درد بي درماني است درد پهلواناني كه در خانه خاك مي شوند و در اجتماع برباد مي روند!
¤¤¤
اگر از دايره «جهاد اكبر» بيرون بزنيم، كساني كه در جنگ سالم بود ه اند در صلح، خراب مي شوند.
¤¤¤
اگر چشم حق بين گشوده شود خواهيم ديد كه «روح اروپا» از «شكم آفريقا» گرسنه تر است!

 



قرآن، ريسمان دو سويه

آيت الله جوادي آملي
از آنجائي كه در تعبيرات روائي و متون ديني ما از ماه مبارك رمضان به عنوان (( رأس السنه )) و (( قره الشهور )) ياد مي كنند ، دهه پاياني ( شعبان المعظم ) فرصتي مغتنم و حساس براي سالكان كوي الهي محسوب مي شود .
بر اين اساس ضرورت حسابرسي به اعمال يكساله انسان در مقطع پاياني ماه شعبان و تزكيه نفس و تضحيه روح براي ورود خالصانه و عارفانه به ماه ضيافت الهي احساس مي شود .
آنچه پيش روي خوانندگان عزيز قرار دارد ، بيانات اخلاقي حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظله العالي) در تحليل فضائل ماه شعبان ، پيچيدگي رحمت حضرت سبحان در اين ماه شريف و چگونگي پيروي از سنت هاي جاودان رسول اكرم (ص) است كه با جذبه هاي عرفاني و نغمات روحاني اين فقيه اخلاقي و مفسر حكيم، شهدي گوارا براي جويندگان راه حقيقت است .باهم آن را از نظر مي گذرانيم.
... ماه پر بركت شعبان است كه در دهه سوم اين ماهيم و در آستانه ماه پر بركت رمضان قرار داريم. اين ماه طبق دعاهائي كه خوانده مي شود ماه پيامبر است و محفوف به رحمت است. حداكثر بهره را بايد از اين زماني كه پيچيده به رحمت است و شب و روزش رحمت است استفاده كنيم.
«آسان» و «سنگين» بودن معارف قرآن كريم
بهترين رحمتي كه وجود مبارك آن حضرت براي جوامع بشري آوردند، همين «قرآن كريم» است. اين قرآن كريم از نظر محتوا وزين است، حرف هاي دلپذير دارد؛ و از نظر تبيين و تفهيم، ساده و روان و آسان است. اين دو صفت را ذات أقدس اله به عنوان اوصاف ثبوتي براي قرآن كريم ذكر كرد كه محتواي عميق علمي و عريق دارد، سست نيست، كتاب بي محتوا نيست، حرف بي برهان نيست: انا سنلقي عليك فولا ثقيلا(1)، قول ثقيل يعني مطلب وزين. مطلبي كه برهاني باشد، حق محض باشد، صدق صرف باشد، حسن باشد، و خير باشد مي شود «ثقيل». در بخش هاي حكمت نظري حق است، در بخش هاي حكمت عملي خير؛ چنين كتابي مي شود وزين.
اما همين قول ثقيل، همين كتاب وزين چون مطابق با فطرت است، دلپذير است، بر جان بشر تحميل نيست، بلكه پاسخ به سؤال فطرت است؛ مي شود آسان: يسرنا القرآن للذكر(2). فرمود: ما اين كتاب را آسان قرار داديم، هيچ كس نمي تواند بگويد من اين كتاب را نمي فهمم! درست است آيات سنگين و عميق دارد، ولي همان آيات عميق به وسيله مثل ها، قصه ها، داستانها، شفاف و روشن شده است. هيچ كس در روي زمين پيدا نمي شود كه قرآن را نفهمد: انا يسرنا القرآن للذكر. پس هم (يسير) است، هم (ثقيل). از نظر تبيين آسان است، ادراكش سخت نيست؛ از نظر معنا و محتوا وزين است، برهاني است؛ اينها اوصاف ثبوتي قرآن كريم است.
نزاهت قرآن از سستي و دشواري
اوصاف سلبي قرآن هم از اين آيات روشن مي شود كه اين كتاب سست نيست و اين كتاب سخت نيست. چون وزين است. با محتواست؛ پس سست نيست. چون آسان است؛ پس فهميدنش، باور كردنش، عمل كردنش سخت نيست. اگر كسي گرفتار سختي و سستي شد، بايد به خودش مراجعه كند. يك انسان تهي مغز چون سست است، از محتواي قرآن سهمي ندارد. يك انساني كه يا بيراهه رفته است، يا راه ديگران را بسته است، گوشش براي ادراك اين معارف سنگين است، وقر دارد، بسته است، درك قرآن براي او سخت است. بايد خودش را درمان كند. اما من اعطي و اتقي و صدق بالحسني فسنيسره لليسري(3)؛ بنابراين آن دو صفت ثبوتي و اين دو صفت سلبي، اينها علائم قرآن شناسي يا راههائي است كه انسان را به معرفت اين كتاب نزديك مي كند. خوشا به حال كسي كه در خدمت اين كتاب الهي باشد! ولي مستحضريد كه اين كتاب يك ركن دين است، همين كتاب ما را به عترت طاهرين ارجاع داده است. همين كتاب در آيه مباهله، در آيه ولايت، در آيه تطهير در آيات سوره مباركه حشر ما را به اهل بيت عصمت و طهارت ارجاع داده است. اگر مجموع قرآن و عترت شد، ما مي توانيم با ذات أقدس اله از اين دو راه كه در حقيقت يك حقيقتند مرتبط باشيم و سخن بگوئيم و سخن بشنويم؛ اين يك مطلب.
نزول قرآن به صورت «تجلي»، نه «تجافي»
مطلب ديگر اين است كه اين كتاب را، يعني قرآن كريم را ذات أقدس اله به عنوان (حبل متين) معرفي كرده است. فرمود: اين حبل است، اين طناب است. وقتي كه فرمود طناب است، ما مي فهميم اگر فرموده است كه انا انزلناه في ليله القدر(4)، ما قرآن را در شب قدر نازل كرده ايم، يا شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن(5)؛ ما قرآن را در ماه مبارك رمضان نازل كرده ايم، قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شده است؛ چون فرمود اين حبل است، مي فهميم كه انزال قرآن از سنخ انداختن نيست كه انزال باران است، بلكه از سنخ «آويختن» است و نه (انداختن)! وقتي باران را نازل مي كنند، به نحو انداختن است؛ باران را قطره قطره از بالا مي اندازند كه مي شود «تجافي». اين قطرات باران وقتي كه در بالا هست، در زمين نيست؛ وقتي كه به زمين آمد، ديگر در بالا نيست. اين را مي گوئيم انداختن، ديگران مي گويند «تجافي».
اما وقتي ذات أقدس اله فرمود: قرآن حبل است؛ حبل انداختن ندارد، آويختن دارد. چون طناب انداخته مشكل خودش را حل نمي كند، تمسك به طناب انداخته در كنار يك مغازه هيچ غريقي را نجات نمي دهد! اين طناب آويخته است و نه انداخته. چون آويخته است؛ در بالا هست، در وسط هست، در دامنه هست، در پائين هست، دست همه هم به آنها مي رسد: اقرأ و ارق(6). هر كس دستش رسيد، بايد بگيرد و بالا برود. اگر اينچنين است، تجلي است به تعبير لطيف نهج البلاغه كه وجود مبارك اميرمؤمنان(ع) فرمود: فتجلي سبحانه تعالي لهم في كتابه من غير ان يكونوا راوه(7)؛ خدا تجلي كرد نه تجافي! يعني در بالا تجلي است، در ميانه تجلي است، در دامنه تجلي است، در ذيل هم تجلي است. اگر تجلي است، دست ما كه به قرآن مي رسد؛ يك طرف اين طناب به دست ماست، طرف ديگرش به دست ديگري. او كه قرآن را نينداخت كه دستش را رها كند، او قرآن را آويخت! پس يك طرفش به دست ماست، يك طرفش به دست خدا.
اگر ان شاءالله كساني كه در خدمت قرآنند احساس بكنند اين طنابي كه به آن دست زدند، يك طرفش دست بي دستي خداست؛ آنگاه نگاه آنها، اعتقاد آنها، عمل آنها، توفيق آنها براي اصلاح جامعه خيلي فرق مي كند! اين كتاب فقه و اصول نيست، اين كتاب حكمت و كلام نيست، اين كتاب انداختني نيست! چون هر مؤلفي چه فقيه، چه فيلسوف، چه متكلم، چه عارف، چه محدث؛ هر كسي كتاب مي نويسد، رها مي كند. اما ذات أقدس اله اين كتاب را رها نكرده؛ و اگر در آن حديث معروف كه فرمود: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي(8) كه يكي ثقل اكبر است و ديگري غير اكبر، فرمود: احد طرفيه بيدالله (سبحانه و تعالي)(9). در آن حديث نوراني رسول گرامي(ص) فرمود: يك طرف اين قرآن به دست اوست. اگر ما خواستيم بفهميم مفسريم، اهل قرآنيم، حافظ قرآنيم، اين حالت در ما پيدا شد كه با كتاب هاي ديگر فرق پيدا كرد، مي فهميم در خدمت قرآنيم وگرنه با يك كتاب انداخته در ارتباطيم و آن، مشكل را حل نمي كند!
مراد از استنان به سنت رسول خدا(ص)
مطلب ديگر آن است كه اين ماه كه ماه وجود مبارك پيامبر است، ما در دعاهاي هر روز اين ماه از خداي سبحان مسئلت مي كنيم: فاعنا علي الاستنان بسنته فيه(10)، ما را كمك بكن راهي را كه او رفته است برويم، سنتي كه او گذاشته است استنان داشته باشيم و مانند آن. اين ظرف حدوث است، نه ظرف حدوث و بقاء! نه يعني تنها در ماه شعبان استنان به سنت پيامبر داشته باشيم! بلكه در ماه شعبان به ما توفيق بده كه ما استنان داشته باشيم به سنت او براي تمام عمر. مستنا بسنن انبيائك، مفارقه لاخلاق اعدائك(11) كه در زيارت امين الله مي خوانيم، همين است. ما در ماه شعبان مي خواهيم كه خداي سبحان به ما توفيقي عطا كند كه دائما راه پيامبر را طي كنيم.
پيامبر در دريافت قرآن چه بود؟ اين را مرحوم شيخ طوسي نقل كرد، مرحوم امين الاسلام طبرسي نقل كرد، بسياري از بزرگان ديگر (رضوان الله عليهم) نقل كرده اند؛ وجود مبارك رسول گرامي به ابن مسعود فرمود: براي من قرآن بخوان. اين گوش دادن براي آن است كه خود گوش لذت ببرد؟ اينكه گفتند: اگر شما قرآن مي خوانيد، از روي قرآن بخوانيد؛ ولو حافظ قرآنيد، ولي از خود قرآن بخوانيد؛ براي اين است كه اين چشم هم عبادت كند. اگر كسي يك سوره اي را از حفظ بخواند، يا همان شخص سوره اي را از خود قرآن بخواند، ثواب دومي بيشتر است. براي اينكه اين چشم او هم عبادت كرده، زبان او هم عبادت كرده، گوش او هم عبادت كرده؛ ولي آن اولي فقط زبان و گوشش عبادت كرده.
به ابن مسعود فرمود: قرآن بخوان، من بشنوم. ابن مسعود شروع كرد سوره مباركه نساء را خواندن، تا رسيد به اين آيه: فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك علي هؤلاء شهيدا(12)؛ ديد كه وجود مبارك آن حضرت دارد گريه مي كند، اشك چشمانش را گرفته(13). براي اينكه سخن از قيامت است، سخن از محكمه عدل الهي است، سخن از شهادت است. او با اينكه شاهد بود اشك ريخت؛ ما كه مشهود عليه ايم چه كنيم؟ انسان وقتي بداند كه در علي رئوس الاشهاد دارد محاكمه مي شود، همين مناجات شعبانيه جريان محاكمه علي رئوس الاشهاد را يادآوري مي كند، مي گويد: خدايا! تو در دنيا كه آبروي ما را حفظ كردي، الان از اين به بعد هم نسبت به ما احسان بكن، آبروي ما را در قيامت نبري: الهي قد احسنت الي اذلم تظهره لاحد من خلقك(41)؛ آنگاه آن روز هم علي رئوس الاشهاد ما را رسوا نكن! پيامبر با اينكه شاهد است، مضطرب است و مي نالد؛ ما كه مشهود عليه ايم چه كار بايد بكنيم؟!
استنان به سنت آن حضرت همين است كه انسان گذشته از اينكه در خدمت قرآن است، اگر اين احساس به او دست داد كه اين تفسير و اين قرآن غير از فقه است، غير از اصول است، غير از فلسفه است، غير از كلام است؛ اين معلوم مي شود طنابي را گرفته كه احساس مي كند يك طرفش به دست خداست. ما يك وقتي دست به يك طناب مي زنيم و درك نمي كنيم كه آيا طرف ديگر دست كسي هست يا نيست! يك وقتي مي فهميم نه، خيلي محكم است؛ معلوم مي شود كسي گرفته! ما اينجور بايد قرآن را بخوانيم. آنگاه اگر حرف زديم، حرف ما هم در جامعه اثر دارد.
نقش علماء و مراكز مذهبي در حفظ دينداري مردم
اكثر مردم ايران دين شان را از حوزه علميه و علماء و مسجد و حسينيه دارند؛ ايران كه الان 07ميليون جمعيت دارد، حداكثر اگر با حسن ظن سخن بگوئيم 1ميليون از اين 07ميليون دين شان را به وسيله قرآن و روايات دارند؛ بقيه، يعني 96 ميليون دين شان را از علماء دارند، از حسينيه دارند، از مسجد دارند، از حوزه علميه دارند. او نمي گويد چون خدا در فلان آيه فرمود، يا كليني در كافي نقل كرد، يا صدوق در من لايحضر. مي گويد: عالم شهر ما اينچنين گفت، امام جمعه يا جماعت اينچنين گفت. كاري كه حوزه هاي علميه انجام داد و مي دهد، كاري كه حسينيه و مسجد انجام دادند و مي دهند احدي انجام نمي دهد! دين مردم با همين محفوظ است و همين دين وقتي قيام كرد، شده انقلاب! در جنگ جهاني اول مسجد و حسينيه قيام نكرد، در جنگ جهاني دوم مسجد و حسينيه قيام نكرد، در كودتاي ننگين 82مرداد مسجد و حسينيه قيام نكرد! اما در انقلاب اسلامي به رهبري امام و مراجع (رضوان الله عليهم اجمعين) مسجد و حسينيه قيام كرد و به ثمر رسيد.
بنابراين حوزه علميه براي حفظ دين مردم اولين حرف را مي زند. طلبه ها بايد قدرشان را خيلي بدانند و از ذات اقدس اله شبانه روز بخواهند كه اين سمت را از آنها نگيرد! اينكه در حرم مطهر وجود مبارك كريمه اهل بيت فاطمه معصومه(س) در آن بالاي سر همه مي خوانيم: و لاتسلب مني ما انا فيه(51)، بخشي از آن به همين برمي گردد. يعني خدايا! اين رسالتي كه من در آن هستم، اين تشيع و ايماني كه من دارم، اين ولايتي كه من دارم، اين سمتي كه من دارم، اين را از من نگير! بنابراين اين بهترين نعمت و بهترين توفيق است كه بزرگواراني مثل شما متنعمند.
آرزوي احداث مدرسه ديني توسط امام صادق(ع)
وقتي وجود مبارك امام صادق اصحاب خودش را مي بيند، مي فرمايد كه: اشكوا الي الله وحدتي و تقلقلي. يا ليت هذه الطاغيه اذن لي فاتخذ قصراً فسكنت و اسكنتكم معي(61). وقتي اصحاب و شاگردان خودش را مي بيند، خيلي خوشحال مي شود؛ عرض مي كند: خدايا! من تنهائي ام را پيش تو شكايت مي برم؛ اي كاش منصور دوانقي به من اجازه مي داد كه من يك حوزه علميه داشته باشم، يك مدرسه اي بسازم كه خودم در آنجا باشم و شاگردانم آنجا باشد؛ فرقي بين امام صادق و امام زمان نيست! آن روز امام زمان، وجود مبارك امام صادق بود، امروز امام زمان وجود مبارك حضرت مهدي موجود موعود است. پس امام زمان در عصر امام صادق خود امام صادق(ع) است.
تجليل ائمه اطهار(ع) از شاگردان خويش
نجاشي مي گويد: وقتي ابان بن تغلب كه از شاگردان امام صادق است، وارد منزل امام صادق(ع) شد، وجود مبارك امام صادق(ع) امر له بوساده فالقيت له و صافحه و اعتنقه و رحب به (71)؛ اين امام زمان است، فرقي با ائمه ديگر ندارد! وقتي ابان بن تغلب آمد خدمت امام صادق، حضرت فرمود: بالش را براي آقابياوريد. اين كم سمت است؟! به دستور امام صادق بالش را براي اين عالم بزرگوار آوردند، وجود مبارك امام صادق با او معانقه كرد، با او مصافحه كرد، خير مقدم گفت؛ اين كم فخر است كه امام زمان بگويد: بالش را براي آقا بياوريد! فرقي بين فقهاي فعلي و آنها نيست!! اگر كسي عالم عادل بود، باور كرد مطالب دين را عمل كرد و منتشر كرد؛ اگر هم خدمت امام زمان برسد، حضرت براي او بالش مي آورد.
بنابراين هم كساني كه اين توفيق را دارند، جزء سربازان ولي عصر شده اند، خدا را شاكر باشند و هم عبارت لا تنزع مني صالح ما اعطيتني (81) را دائماً بخوانند؛ و هم كساني كه در خدمت قرآنند بدانند كه بايد احساس بكنند كه يك طرف اين كتاب به دست ديگري است. آن وقت هم مطالب دلپذيرش را به خوبي مي فهمند، هم جامعه را روشن مي كنند و هم مورد عنايت ولي عصرند.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در ديدار با جمعي از اساتيد، طلاب، فضلاء و اقشار مختلف مردم- دماوند؛ مرداد 8813
1- مزمل / 5
2- قمر/ 17، 22، 23 و 40
3- ليل/ 5 تا 7
4- قدر/ 1
5- بقره/ 518
6- الكافي/ 2/ 660
7- نهج البلاغه/ خ 741- (الغايه من البعثه)
8- مستدرك الوسائل/ 3/ 535
9- الخصال / 1/66
01- اقبال الاعمال/ 886/ ذكر لفظ الاستغفار كل يوم من شعبان
11- مفاتيح الجنان/ زيارت امين الله
21- نساء/ 41
31- ر.ك: مستدرك الوسائل/ 4/ 832 و 923
41- اقبال الاعمال/ 686- فصل فيما نذكره من الدعاء في شعبان مروي عن ابن خالويه
51- بحارالانوار/ 99/ 662- باب زياره فاطمه بنت موسي (ع) بقم
61- الكافي/ 8/ 521
71- رجال النجاشي /11
81- تفسير القمي/ 2/57

 



نقش شرح صدر در رهبران و مسئولان جامعه

عليرضا شعاعي
درمطلب حاضر اهميت و ضرورت شرح صدر و تحمل بالا در مسئولان و رهبران جامعه و تأثيرات آن بر مردم و فضاي عمومي اجتماع مورد بررسي قرارگرفته كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
پيامبر (ص) نماد شرح صدر
يكي از صفات اساسي لازم در رهبري جامعه شرح صدر است. رهبر جامعه مي بايست آن چنان از آستانه بالاي تحمل برخوردار باشد كه همه شهروندان و افراد جامعه را همانند فرزندان خويش بداند.
خداوند درتوصيف پيامبر(ص) او را به خلق عظيم ستوده است و درتفسير آن در آيات قرآني به موارد بي شماري اشاره كرده كه بيانگر و تحليل كننده علت ستايش به خلق عظيم است؛ زيرا آن حضرت از چنان شرح صدر و آستانه بالاي تحمل برخوردار بود كه نمي توان حتي در پيامبران اولوالعزم نيز كسي را همانند ايشان سراغ گرفت. شدت اذيت و آزارها نسبت به ايشان و اتهامات از سوي دوست نادان و دشمن دانا تا آن اندازه بود كه آن حضرت مي فرمايد: ما اذي نبي مثل ما اذيت؛ هيچ پيامبري چون من اذيت و آزار نشد.دشمنان ايشان را ساحر و مجنون خواندند و دوستان از اطاعت بي چون و چرا از او سرباز زدند و حتي برخي با آن كه علم داشتند كه ايشان جز براساس وحي سخن نمي گويد و هرآنچه بر زبان مي آورد، وحي نازل شده از سوي خداوند است: و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي، با آن همه مي گفتند:الرجل ليهجر، اين مرد هذيان مي گويد.
منافقان نيز به عنوان شهروند امت و جامعه اسلامي با سوء استفاده از شرح صدر آن حضرت (ص) تلاش مي كردند تا مقاصد خويش را پيش ببرند. خداوند اين صفت آن حضرت (ص) را برخاسته از خلق عظيم ايشان بر مي شمارد و در آيه 61 سوره توبه مي فرمايد:ازايشان كساني بودند كه پيامبر را اذيت مي كردند و مي گفتند او شنوا و حرف شنوي دارد وهرچه بگوييم باور مي كند؛ بگو او گوش شنواي درخير شماست. اين شنوايي به سبب ايمان به خدا و باور به مومنان و از باب رحمت به مردمان است.
آن حضرت (ص) درميان اهل خانه و خانواده، اهل مهر و محبت بود و از خطاهاي فاحش همسران مي گذشت به گونه اي كه خداوند از ايشان مي خواهد براي آسايش خود هم كه شده برخي از آن زنان را طلاق دهد و اگر پيامبر آنان را طلاق دهد، خداوند به او زنهايي بهتر مي دهد، با اين همه اين كار را نكرد و نسبت به اذيت و آزارهاي ايشان تحمل كرد. (سوره تحريم).
برخي از منافقان تهمت هاي ناروا درحق ايشان زدند و داستان افك را مطرح ساختند، به گونه اي كه دوستان نادان هم به آن دامن زدند، ولي آن حضرت به سبب خلق عظيم وسعه صدر خويش تحمل كرد. (نور، آيه 11).
عده اي از آن دوستان نادان دربرخي از موارد خود را بر سرسفره آن حضرت (ص) وقت و بي وقت دعوت مي كردند و ساعت ها درانتظار سفره غذا مي نشستند و يا پس از خوردن مي ماندند و اجازه استراحت و خواب و آرامش و آسايش را از وي سلب مي كردند. ولي آن حضرت (ص) به سبب سعه صدر و آستانه بالاي تحمل چيزي نمي گفت به گونه اي كه خداوند اين مساله را مطرح كرده و از مردم مي خواهد كه چنين نكنند و از حيا و عفت پيامبر(ص) سوء استفاده نكنند. (احزاب، آيه 53)
با آن كه برخي از دشمنان بر سرش خاكروبه و حتي شكمبه مي ريختند يا سنگ باران مي كردند، آن حضرت(ص) تحمل مي كرد و در كمال آرامش با استدلال و منطق نيك و برهان قاطع با ايشان سخن مي گفت و هرگز تبسم از لبانش جدا نمي شد.
اين گونه است كه خداوند در تبيين خلق عظيم و تعليل و تحليل آن مي فرمايد: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك؛ پس به سبب رحمت الهي، با مردم، مهرباني و خوشخويي مي كردي و اگر تندخو و سخت دل بودي مردم از پيرامونت پراكنده مي شدند. (آل عمران، آيه159) آوردن كلمه لو به اين معنا است كه پيامبر هرگز داراي صفت تندخويي و سخت دلي نبوده و نخواهد بود.
آثار اجتماعي شرح صدر
خداوند به صراحت در تبيين نقش و كاركرد سعه صدر و بالا بودن آستانه تحمل در زندگي بويژه براي مديريت اجتماعي و رهبري جامعه مي فرمايد كه شرح صدر موجب مي شود تا كارها با آساني پيش برود و مسايل سخت خصوصاً امور بغرنج و پيچيده اجتماعي ساده و آسان شود. از اين رو حضرت موسي(ع) خواهان شرح صدر مي شود تا كارها و مأموريت ها به آساني انجام گيرد و مشكلات برطرف گردد. (طه، آيات 42تا 62)
البته خداوند در بيان شرح صدري كه به پيامبر اسلام داده مي فرمايد كه اين شرح صدر آنچنان مهم و اساسي است كه مشكلات را به سادگي حل و فصل مي كند و هر سختي را به چنان آساني تبديل مي كند كه قابل قياس نيست. از اين رو با آوردن واژه العسر با حرف تعريف و نكره كردن يسر و تكرار آن ها اين معنا را گوشزد مي كند كه مشكلات بيش از آنچه انتظار مي رفت با شرح صدر، ساده و آسان مي شود. (سوره انشراح) به اين معنا كه اگر هر مشكلي راه حلي دارد، شرح صدر، بيش از آنچه تصور مي شود حلال مشكلات خواهد بود.
بدين معني كه درحالت عادي اگر گره را با دندان نخواهيم بازكنيم مي بايست دست كم از دست استفاده كنيم، ولي با شرح صدر اين مشكلات با زبان حل مي شود و حتي نياز به كار دست نيست؛ وقتي دل تسليم خداست (زمر، آيه22)، خداوند كاري مي كند تا اين دل نرم، دل سخت ديگران را نيز نرم كند. اين گونه است كه سخن چون از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند و دلهاي سخت و كارهاي مشكل را نرم و آسان كند.
از ديگر آثار شرح صدر اين است كه همه اقشار جامعه از رحمت فراگير و عمومي رهبران جامعه بهره مند خواهند شد و رهبري چون پدري مهربان حتي فرزند خطاكار را مي بخشد و عفو مي كند تا اصلاح شود. از اين رو خداوند پيامبر(ص) را رحمه للعالمين مي شمارد و مي فرمايد: و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين؛ ما تو را جز رحمت براي جهانيان نفرستاديم. (سوره انبياء، آيه701) اين رحمت رحماني كه جلوه رحمت واسعه رحماني الهي است، چنان فراگير است كه حتي دشمنان حربي را نيز درمي گيرد و اجازه مي دهد تا ايشان براي شنيدن سخن حق به منطقه امن جامعه اسلامي درآيند و پس از شنيدن حتي اگراسلام را نپذيرفتند، به مأمن و خانه ايمن خويش بازگردانده شوند. (توبه، آيه61)
اين گونه است كه پيامبر(ص)، نفس خود و نفس خويش (آل عمران، آيه16) اميرمؤمنان علي(ع) را پدران امت معرفي كرده و مي فرمايد: انا و علي ابوا هذه الامه. (من و علي پدران اين امت هستيم) بنابراين، ازمنظر پدرانه و دلسوزانه نسبت به همه فرزندان حتي منافقان مي نگرد و اجازه مي دهد تا ايشان آدم شوند و حتي كافراني را كه اذيت مي كنند مي بخشد تا فرصت بازگشت و توبه يابند و مجازات بسياري از ايشان را به قيامت واگذار مي كند مگر آنكه به سلاح دست برده و جنگ راه اندازند و متعرض ايمان و اسلام ديگران شوند.
رهبر جامعه هم در مديريت و هم در ابلاغ مطالب و همراه سازي ديگران نيازمند سعه صدر و شرح صدر است، لذا خداوند براي اينكه ديگران در برابر مطالب ابلاغي، واكنش احساسي و تند نشان ندهند، خواهان سعه صدر مي شود، زيرا افزايش آستانه تحمل و مديريت احساسات و عواطف در هنگام مشكلات و سختي ها موجب مي شود تا سلاح از دست دشمن بيرون آيد و نتواند در برابر بردباري و صبر و تحمل رهبري مقاومت نمايد. از اين رو خداوند يكي از آثار سعه صدر را رهايي از حرج دانسته است. (اعراف، آيه2)
اينها تنها گوشه اي از حقيقت و تأثيرات شرح صدر در رهبران امت و جامعه است. بنابراين هر مسئولي در هر مقام و منصب خرد و كلان مي بايست آستانه تحمل خويش را افزايش دهد و با تقويت ايمان و اسلام و تسليم در برابر خداوند، شرح صدر به دست آورد تا بتواند مديريت جامعه را در سلامت و امنيت و آرامش با كم ترين هزينه ها انجام دهد.

 



تقابل مكتب ايراني با جهاني سازي اسلام

علي جواهردهي
جهاني شدن، فرايند طبيعي است كه فلسفه تاريخ براي اسلام رقم زده است. به اين معنا كه براساس آموزه هاي وحياني قرآني، آينده براي اسلام رقم خورده است و اسلام تنها ديني است كه در پايان تاريخ بشريت به عنوان گفتمان چيره و غالب، تسلط خود را نشان خواهد داد. خداوند در اين باره به صراحت مي فرمايد: (كافران و مشركان و...) مي خواهند نور خدا را با دهان هاي خويش خاموش كنند، ولي خداوند نمي گذارد تا اينكه نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد. او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان را خوش نيايد. (توبه، آيات 23 و 33)
از امام كاظم(ع) درباره قول خداوند ليظهره علي الدين كله پرسيدم. ايشان فرمودند: «ليظهره علي جميع الأديان عند قيام القائم؛ هنگام قيام قائم(عليه السلام) خداوند دين اسلام را بر همه دينها چيره مي گرداند. (كليني، كافي، ج 1، ص 432، ح 9)
اما اسلام از مؤمنان مي خواهد تا جهاني سازي اسلام را به عنوان يك پروژه، شناسايي و براي اجرايي كردن آن اقدام كنند. از اين رو انتظار حكومت مهدوي به معناي فراهم آوري زمينه هاي اجرا از سوي مومنان است. بر اين اساس در روايات از جهاني سازي ابلاغ اسلام از قم سخن به ميان آمده است، به گونه اي كه همگان از اسلام آگاه خواهند شد و اسلام در جهان از قم چون رودي جاري مي شود و همگان از فيض اسلام بهره مند مي شوند.
اسلام تجريد شده از فرهنگها
اما اسلامي كه مي بايست براي جهاني شدن مورد توجه باشد، نوعي اسلام تجريدي از فرهنگ هاست. البته اين بدان معنا نيست كه اسلام فرهنگ ها را نمي پذيرد، بلكه به اين معناست كه اسلام، فرهنگ ها را با نگاهي انتقادي مورد توجه قرار مي دهد. به اين معنا كه فرهنگ ها را درچارچوب و قالب خاصي قرار مي دهد تا هر آنچه در اين چارچوب و ملاك قرار مي گيرد، پذيرفته يا تعديل و يا رد كند. (حجرات، آيه 13)
بر همين اساس خداوند با فرهنگ جاهلي عربي برخورد كرده و هر آنچه را مفيد بوده مورد استفاده قرار داده و هر آنچه كه نياز به تعديل داشته، تعديل نموده و اگر مي بايست طرد شود، كنار گذاشته است. توجه به فرهنگ ها از آن روست كه فرهنگ باتوجه به نيازهاي منطقه اي و محيط زيستي سامان مي يابد. به عنوان نمونه نوع پوشش و رنگ ها و ضخامت و لطافت آن براساس محيط زيست مي باشد. اسلام از انسانها حيا و حجاب را مي خواهد كه باتوجه به محيط زيست مردم آن را تعديل كرده است. براين اساس هر نوع پوشش كه بتواند مصادق حجاب باشد، مورد تاييد قرار گرفته و شكل خاصي پذيرفته و تاييد نشده است. بنابراين، چادر به عنوان يك نماد فرهنگ ايراني مورد توجه و با نوعي اغماض تاييد شده است. (باتوجه به كراهت رنگ سياه در پوشش)
بنابراين، وقتي سخن از اسلام مي شود، به نوعي اسلام تجريد شده فرهنگي است كه مورد توجه و تاييد است. اسلامي كه فراتر از فرهنگ هاي عربي و ايراني و هندي و مانند آن است.
مكتب ايراني در تقابل با مكتب اسلام
يكي از دوستان نگارنده كه در بسياري از كشورهاي جهان به تبليغ و دعوت و تدريس مكتب اسلام و اهل بيت(ع) مي پردازد مي گفت: از زماني كه مكتب ايراني مطرح شد، نوع واكنش مردم بويژه مخالفان و دشمنان اسلام با مبلغان ايراني و شيعي تغيير كرده است؛ زيرا دشمنان تبليغ مي كنند كه اينان مي خواهند با ابزار اسلام، فرهنگ ايراني را به جهان برسانند و هدف آنان، تسلط فرهنگي ايراني است و اسلام براي آنان تنها ابزار است.
مشكلي كه اين تبليغات را همراهي مي كند، فعاليت هاي برخي رايزني هاي فرهنگي ايراني است كه از سوي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي اعزام مي شوند. مجالسي كه اينان برپا مي كنند، به جاي اين كه اسلام و ارزش هاي نظام اسلامي را تبليغ كنند، موسيقي و هنر و نمادهاي فرهنگ ايراني را تبليغ مي كنند.
دوستي مي گفت: پس از پايان يك برنامه فرهنگي از سوي نهادهاي ايراني، يكي از شركت كنندگان گفت: در عرصه موسيقي شما خيلي ابتدايي هستيد؛ چرا اصرار داريد كه موسيقي را در برنامه داشته باشيد؛ آنهايي كه به اين مجالس ايراني مي آيند براي درك انقلاب اسلامي و پيام هاي آن است. ما بهتر از آنچه شما موسيقي اجرا مي كنيد، داريم.
ضرورت جهاني شدن اصل اسلام
مشكلي كه ما با مكتب ايراني انتقال مي دهيم، مانند مشكلي است كه خوجه هاي شيعي هندي با امام باره و فرهنگ خاص هندوي خود براي تشيع ايجاد مي كنند. اگر بخواهيم اسلام را در قالب هاي فرهنگي چون عراقي، ايراني، هندي و لبناني و مانند آن ارايه دهيم؛ اين نوع اسلام در جهان نمي تواند راه باز كند، زيرا هر كسي نمادها و آيين ها و مراسم فرهنگي خويش را دوست دارد و به سادگي حاضر نيست آن را كنار بگذارد. بايد اسلام تجريد شده از لحاظ فرهنگي را ارايه دهيم تا در قالب هاي فرهنگي بومي، به نوعي بومي سازي شود و اين گونه است كه اصل اسلام، جهاني مي شود و مخالفت هاي فرهنگي كشورهاي هدف را نيز برنمي انگيزد. اگر بخواهيم عاشورا را در قالب هاي عزاداري ايراني و هندي و مانند آن ارايه دهيم، واكنش هاي شديد را در برابر خود ايجاد مي كنيم و ناخواسته سدي در برابر خود مي سازيم.
بنابراين مكتب ايراني، يا تشيع ايراني مانند اسلام عربي است كه بلاي جان اسلام خواهد بود و اجازه نمي دهد تا اسلام به عنوان يك مكتب، جهاني شود. بي گمان نظريه مكتب ايراني، براي مقابله با جهاني سازي اسلام مورد تاكيد قرار گرفته است و نظريه و سياستي ضداسلامي است كه به نام اسلامي و در تقابل با انقلاب اسلامي و جهاني سازي اسلام شكل گرفته و اجرا و تبليغ مي شود. بنابراين بر همه دلسوزان اسلام و انقلاب اسلامي است كه درصدد مقابله با آن بر آيند با تفكرات و سلوك ناب اسلامي در ساحت فردي و اجتماعي، ارزش هاي اسلامي را نهادينه نمايند.

 

(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14