(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 14 شهریور 1390- شماره 20015

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وظيفه شناسي، شكر نعمت انقلاب
مراتب امربه معروف و نهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وظيفه شناسي، شكر نعمت انقلاب

توطئه ي دشمنان براي بدنام كردن روحانيون
يكي از برنامه هاي رضاخان در اين مملكت ـ كه يقيناً هدايت شده از سوي انگليسيها و قدرتهاي پشت سر رضاخان بود؛ چون عقل خودش و تشكيلاتش به اين چيزها نمي رسيد ـ همين بود كه روحانيون را بدنام كند. او به برداشتن عمامه ها اكتفا نكرد؛ به بدنام كردن روحانيون مشغول شد و كار را به جايي رساند كه در كوچه و خيابان، بچه هاي مردم اگر آخوندي مي ديدند، مسخره مي كردند. اين كار، عرف رايج شده بود!
اين قضيه، مربوط به سالهاي 29 و 30 است؛ يعني من در آن زمان، يازده يا دوازده سالم بود. اين جوّ، تا حدود ده سال بعد از رفتن رضاخان و كم و بيش تاقبل انقلاب ـ كه من طلبه اي شده بودم ـ ادامه داشت.
ما در مشهد، تشكيلات و جلسات مهمي داشتيم. در جلسات من، چه قدر دانشجو و دكتر مي آمدند و من براي آنها تفسير مي گفتم. با جواني از دوستان خودم ـ كه فارغ التحصيل و آدم باسوادي بود ـ مي خواستم به تهران بيايم. در ايستگاه راه آهن، با هم قدم مي زديم كه وقت قطار بشود. در همين موقع، چند جوان كه معلوم نبود اصلاً سوادي هم دارند يا ندارند ـ تيپهاي اروپايي آن روز كه لباس جين مي پوشيدند و تازه در ايران معمول شده بود ـ به شكلي من را مسخره كردند كه رفيقم خجالت كشيد. اين مسخره كردنها رايج شده بود و ديگر مخصوص بچه ها و يا يك طبقه ي خاص نبود.
اين كارها براي آن بود كه روحانيت را از چشمها زايل كنند. براي آن بود كه آنها نقش روحانيت و ايمان به روحانيت را خوب فهميده بودند. در قضيه ي مدرّس و مرحوم كاشاني، و قبل از آن در قضيه ي مشروطيت و ميرزاي شيرازي، اين نقش را فهميده بودند و مي دانستند كه بايد اين گروه و اين طايفه را از چشم مردم انداخت. براي اين كار، مثل ريگ پول خرج مي كردند و از هر وسيله اي هم استفاده مي كردند.
آن وقت، روحانيت با دوچيز، يكي با علم و يكي با زهدش توانست علي رغم خواست آنها، در دستگاههاي مختلف و در دانشگاه ـ كه جايي براي ماها نبود و مظهر و مركز تبليغات ضدآخوندي بود ـ نفوذ كند. در همين دانشگاه، بچه ها كلاس درس را تعطيل مي كردند، تا پاي درس فلان آخوند ـ كه نه پول و نه قدرت داشت و حتّي رفتن پيش او، گاهي دردسر هم داشت ـ بروند. با وجود اين قضيه، حالا به جاي انگليس و رضاخان و محمّدرضا، آقايي با ريش و عمامه و هيكل و عنوان پيدا بشود و كار خلافي مرتكب گردد و اين همه زحمات را بر باد بدهد. كاري كه اين گونه افراد انجام مي دهند، از آن همه كارهايي كه آنها كردند، خيلي موفق تر است! پس، اگر ما فرض كنيم، يك دست سياسي وجود دارد كه آخوندجماعت را به فساد و به رشوه خواري و به اين چيزها بكشد، فرض خيلي دوري نكرده ايم.
بيانات در ديدار با مسئولان دادگاه و دادسراي ويژه ي روحانيت ـ 13/8/69
شكست تجهيزات دشمن در برابر ايمان و عشق و اراده
انقلاب اسلامي، يك انقلاب مردمي است. اساساً هنر ايمان اسلامي در همين است كه دلهاي مردم را آن چنان مجذوب مي كند و نيروهاي آنان را آن چنان در خدمت هدفهاي عالي و والا به كار مي اندازد كه خود اين، انقلاب و حركت اسلامي را بيمه مي كند و نصرت الهي را به دنبال مي آورد. صدر اسلام هم عيناً همين گونه بود. در صدر اسلام، حضور آحاد مردم و ايمان مخلصانه ي آنها، موجب نصرت شد. اين، صريح قرآن است. آيه ي قرآن مي فرمايد: «هو الّذي ايّدك بنصره و بالمؤمنين»36. يعني خداي متعال، با نصرت خود و به وسيله ي مؤمنين، پيامبر را تأييد كرد.
انقلاب ما، اين برتري قاطع را بر همه ي حركات و نهضتها و انقلابها داشت كه متكي به آحاد مردم بود، و هميشه هم متكي خواهد بود. علت اين كه استكبار جهاني نتوانسته است ـ و به فضل الهي هيچ وقت نخواهد توانست- اين انقلاب را شكست بدهد، همين است.
دشمن، با توده ي مردم و انسانهاي مؤمن و مخلص، چه كار مي تواند بكند؟ مگر ابزارهاي دشمن چيست؟ ابزار دشمن، عبارت از تجهيزات است. تجهيزات، در مقابل نيروي ايمان و شور و عشق و اراده ي مردم، كارايي ندارد. تجهيزات، كساني را مي ترساند كه بخواهند فقط با اتكا به تجهيزات خودشان بجنگند و مبارزه كنند. اين گونه آدمها، اگر در مقابل خودشان تجهيزاتي را ببينند كه از تجهيزات خودشان مدرن تر و بالاتر است، ممكن است احساس رعب كنند؛ اما در مقابل مردم باايمان و بااخلاص، از تجهيزات مدرن دشمن كاري ساخته نيست. مدرن ترين تجهيزات، در مقابل يك نيروي مقاوم ايستاده ي شهادت طلب، از كار باز مي ماند.
مگر هيچ دشمني مي تواند ميليونها انسان از آحاد يك ملّت را عقب بنشاند؟ همين توده ي مردم حزب الله بودند كه در خيابانهاي سرتاسر اين كشور، در مقابل تجهيزات مدرن از دشمن گرفته ي رژيم پادشاهي ايستادند. چرا آن تجهيزات نتوانست بر آنان فايق بيايد؟ در حالي كه آن تجهيزات مي توانست طرف خودش را بكشد. اگر كسي از مرگ ترسيد، از آن تجهيزات مي ترسد؛ اما اگر كسي مرگ را شهادت دانست، از تجهيزاتي كه مرگبار باشد، نخواهد ترسيد. در تمام مبارزات تحميل شده ي از سوي دشمنان، اين مطلب صادق است.
بيانات در مراسم ويژه ي روز بسيج در پادگان امام حسن مجتبي
ـ 5/9/69
فتح الفتوح تربيت جوانان
بله، هنر انقلاب اين است، و هنر امام اين بود. آن بزرگوار، در جامعه اي كه دشمن پنجاه، شصت سال به طور مستقيم و غيرمستقيم روي آن كار كرده بود، تا آن را به لجنزار فساد بكشاند، كار كرد و جوانانش را مثل گل، پاك و پاكيزه تربيت كرد. خود آن بزرگوار فرمود: اين، فتح الفتوح است. بله، فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق ،بي اعتناي به شهوات و دلهايشان متوجه به سمت خدا بود. در طول تاريخ، در اين مملكت و يا در ساير ممالك اسلامي، ما چه موقع اين قدر جوان خوب و صالح، مثل دوران انقلاب داشتيم؟
بيانات در مراسم ويژه ي روز بسيج در پادگان امام حسن مجتبي ـ
5/9/69
لزوم هوشياري در برابر انتقام دشمن
برادران و خواهران عزيز من در سرتاسر كشور! بدانيد كه امروز امريكا و ياران و مزدوران و همپيمانانش، منتظر فرصتند كه از انقلاب انتقام بگيرند. منتظر فرصت هستند كه انتقام محمّدرضاي خبيث و خاندان ظالم و ساواكي هاي دورانش را از جوانان انقلابي ما بگيرند. دنبال منفذي مي گردند، تا در داخل انقلاب نفوذ كنند. هوشيار باشيد؛ همچنان كه بحمدالله هوشيار بوديد و هستيد.
بيانات در ديدار با جمع كثيري از نيروهاي مقاومت بسيج، گروهي از پرستاران و جمعي از پرسنل نيروي دريايي ارتش ـ 7/9/69
وظيفه شناسي، شكر نعمت انقلاب
اين نظام اسلامي، يك عطيه ي الهي است. خداي متعال، برطبق سنّتهاي تاريخي و قواعد و قوانين حاكم بر جهان بشريت، اين پديده ي علي الظاهر مستبعد را، حقيقتاً با قدرت كامله ي خود به وجود آورد. اين، در درجه ي اول، عطيه اي الهي براي مردم ايران، و در درجه ي بعد، براي همه مسلمين عالم، و شگفت نيست اگر كه بگوييم در درجه ي بعد هم براي همه مظلومان عالم بود.
اين عطيه ي الهي، اين تفضل بزرگي كه خداي متعال كرد ـ مثل همه ي تفضلات الهي ـ از طرف پروردگار يك سند تضمين شده در دست مردم ندارد. اگر اين نعمت را خوب نگه داشتيم، خواهد ماند و روزبه روز بهتر و بالنده تر خواهد شد و بركات آن بيشتر مي گردد. اگر خداي ناكرده آن را تضييع كرديم و اين بار را حمل نكرديم، مثل همان كساني خواهيم شد كه خداوند متعال در قرآن، بارها و بارها اسم آنها را براي درس گرفتن ما آورده است؛ «مثل الّذين حمّلوا التّوريه ثمّ لم يحملوها»37.
خداي متعال، در باب بني اسرائيل مكرر فرموده است كه ما اينها را فضيلت داديم، بر دشمنانشان پيروز كرديم و حكومت و ملك و قدرتشان داديم. همين بني اسرائيل نيز كساني هستند كه خداي متعال درباره ي آنها فرمود: «ضربت عليهم الذّلّه والمسكنه و باؤوا بغضب من الله»38. درباره ي بني اسرائيل، تعبيرات گزنده ي متعدد ديگري در قرآن وجود دارد.
اين نعمت، شكر لازم دارد. شكر اين نعمت و نگهداري اين عطيه و تفضل بزرگ الهي به اين است كه ما به وظايفمان در قبال اين لطف الهي آشنا بشويم و به آنها عمل كنيم؛ هدف را فراموش نكنيم؛ يادمان نرود كه خداي متعال، اين انقلاب را پيروز كرد و مسلمين ايران را به بركت اين انقلاب و به بركت آن رهبر استثنايي، عزّت بخشيد. اصلاً خداي متعال، او را براي چنين نقطه ي عطف تاريخي ذخيره كرده بود. ظاهراً آدم خيال مي كند كه خداي متعال، اين وجود گرانبها و گرانمايه را تربيت كرده و نگه داشته بود، تا چنين حركتي را در دنيا و در تاريخ به وجود بياورد.
وقتي اين انقلاب، به بركت عطاياي متواتره ي الهي به پيروزي رسيد، شما كه انقلابي و مؤمن به اين راه و اين هدف هستيد، آيا فكر كرده ايد كه چرا وارد محدوده ي مؤمنين و كارگزاران و عاملان اين مجموعه شده ايد؟ آيا انگيزه اي جز اين وجود داشت كه خداي متعال وعده اش را عمل كرد و ما را از ضعف و ذلت و ادبار و توسري خوري همه ي قدرتهاي ظالم و دوري از هويت اسلامي نجات داد؟ بسيار خوب، حالا بايستي با همه ي وجودمان، در راه اسلام حركت كنيم.
اين هدف، بايد يك لحظه از ياد من و شما نرود. همه ي ما هم مثل يكديگر هستيم. بايد همين حرفها را كسي به خود من بزند. اگر من به شنيدن اين حرفها، از شما محتاج تر نباشم، حداقل به قدر شما محتاجم. همه ي ما همين طور هستيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
36. سوره ي انفال، آيه ي 62 37. سوره ي جمعه، آيه ي 5.
38. سوره ي بقره، آيه ي 61.
پاورقي

 



مراتب امربه معروف و نهي ازمنكر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
بحث از مراتب مختلف امر به معروف و نهي از منكر را مي توان با دو بيان مطرح ساخت. در بيان اول، كه به شيوه بيان كتب فقها و براساس روايات صريح در اين قسمت مطرح گرديده است، اين مراتب شامل احساس قلبي، اظهار ناراحتي، اظهار به زبان، برخورد فيزيكي و سرانجام، جهاد مي شود؛ در بيان دوم كه بيشتر ناظر به مراتب عملي امر به معروف و نهي از منكر است، سه مرحله مطرح گرديده است. در اينجا تلاش خواهد شد به هر دو بيان، اين مراتب توضيح داده شود.
بيان اول
هرگاه در جامعه اي بيماري خاصي شيوع يابد، در درجه اول ارگان هاي دولتي كه مسئول حفظ بهداشت جامعه هستند، مي توانند به دو اقدام دست زنند. اولين كاري كه مي توان انجام داد اين است كه براي پيشگيري از ابتلاي مردم به اين بيماري، آنان را واكسينه كنند. اين وظيفه اوليه دستگاه بهداشتي كشور است كه نگذارد جامعه، به يك بيماري واگيردار مبتلا شود. كار بعدي اين است كه مبتلايان، تحت معالجه قرار گيرند.
اگر ما در برابر امور معنوي هم احساس مسئوليت كنيم بايد دو كار را انجام دهيم: نخست بايد براي پيشگيري بكوشيم و اجازه ندهيم جامعه مبتلا به فساد اخلاقي شود؛ پس از آن نيز بايد بكوشيم مبتلايان به فساد را، معالجه كنيم. معالجه هم انواع مختلفي دارد: برخي بيماري ها ممكن است با خوراندن يك دارو يا حتي يك رژيم غذايي مناسب معالجه شود، اما برخي بيماري ها نه با چنين دارويي و نه با رژيم غذايي قابل معالجه است. در اين صورت، گاهي بايد يك جراحي صورت پذيرد يا حتي عضو فاسد قطع گردد تا مرض به ديگر اندام ها سرايت نكند. در امور معنوي نيز چنين است؛ مردم و حكومت در مسائل معنوي وظيفه اي جز پيشگيري دارند، و آن معالجه مبتلايان است كه ممكن است به اشكال مختلف صورت پذيرد؛ نخستين راه معالجه نصيحت كردن است. اگر كسي دچار بيماري شود و نزد پزشك رود و پزشك تشخيص دهد كه او مرض قند دارد، به او توصيه مي كند كه كمي از خوردن مواد قندي پرهيز كند تا نيازمند دارو نباشد. اگر بيمار به حرف آن پزشك عمل كند، با پرهيز غذايي معالجه مي شود. در اينجا پزشك فقط مي تواند بيمار را نصيحت كند؛ اما اگر بيمار به نصيحت عمل نكرد، به او داروي انسولين مي دهد. اما اگر بيماري خيلي شديد شد، ممكن است بگويد فلان اندام را بايد قطع كني.
در مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز همين مراحل وجود دارد. مراتبي براي امر به معروف و نهي از منكر شمرده شده است كه در صورت انجام پذيرفتن در يك مرتبه، نمي توان به سراغ مرتبه بعدي آن رفت. در برخي روايات، از جمله بخشي از فرمايش
امام محمد باقر(ع) كه پيش از اين نيز ذكر گرديد، به اين مراتب اشاره شده است. در اين روايت تصريح شده است: فانكروا بقلوبكم و الفظوا بالسنتكم و صكوا بها جباههم و لا تخافوا في الله لومه لائم فان اتعظوا و الي الحق رجعوا فلا سبيل عليهم انما السبيل علي الذين يظلمون الناس و يبغون في الارض بغير الحق اولئك لهم عذاب أليم هنالك فجاهدوهم بابدانكم و أبغضوهم بقلوبكم غير طالبين سلطانا و لا باغين مالا و لا مريدين بالظلم ظفرا حتي يفيئوا الي امر الله و يمضوا علي طاعته؛1 «با قلب خود انكار كنيد و با زبانتان با آنان سخن گوييد و به پيشاني آنها بزنيد و از ملامت ملامتگران نهراسيد؛ اگر به سوي حق برگشتند و از گناهان خود توبه كردند، ديگر سرزنش آنان سزاوار نيست. همانا اشكال متوجه كساني است كه به مردم ستم روا مي دارند و در روي زمين به ناحق سركشي مي كنند. در اينجا با آنان جهاد كنيد، آنان را از عمق دل، دشمن بداريد و در اين امر، نه در پي كسب قدرت و نه درصدد كسب مال باشيد، و نه بخواهيد از روي سركشي بر ديگران پيروز شويد تا سر به فرمان خدا بگذارند، و براساس طاعت الهي سلوك كنند».
بر اين اساس، مراتب امر به معروف و نهي از منكر، به ترتيب عبارت اند از:
1-احساس قلبي
نخستين مرتبه نهي از منكر، انكار به قلب است. يعني زماني كه انسان گناه و انحرافي را در جامعه مي بيند، در دل خود آن را تقبيح، و احساس ناراحتي كند. در روايتي امام صادق(ع) فرمود: حسب المومن عزّا اذا راي منكراً أن يعلم الله عز و جل من قلبه انكاره؛2 «براي عزت مؤمن همين كافي است كه آن گاه كه منكري را مشاهده نمايد، خداوند مي داند كه او در قلب خويش آن را انكار مي كند».
2-اظهار ناراحتي
در مرتبه بعد انسان بايد ناراحتي خود را در چهره ظاهر كند. وقتي انسان در جامعه با كار زشتي روبه رو مي شود و گناهي را مي بيند، بايد افزون بر انكار دروني، ناراحتي و اشمئزاز خود را با اخم و درهم كشيدن چهره اظهار كند.
در كتاب تهذيب شيخ طوسي از امام صادق(ع) روايت شده كه به نقل از جد خود، امير مؤمنان(ع) فرمود: أدني الانكار أن يلقي أهل المعاصي بوجوه مكفهره ؛3 «كمترين اقدام در مواجهه با منكر، برخورد سرد و عبوس با اهل آن است».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-محمدبن يعقوب بن اسحاق الكليني، الفروع من الكافي، ج 5، باب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، روايت 1، ص 65
2-محمدبن الحسن الطوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، باب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، روايت 01، ص 871.
3-همان. روايت 5، ص 671.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14