(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 15 اسفند 1388- شماره 19597
 

مراقب باشيد در ميدان دشمن بازي نكنيد
از گويندگي خبر تا خبرنگاري دربار ادامه خاطره شانزدهم؛ خبرنگار شماره 11 چه كسي بود؟! - 32

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مراقب باشيد در ميدان دشمن بازي نكنيد

يكي از هدفگيريهاي دشمن جوان هاي ما در مدارس است
15/2/1372
الان در جبهه هاي مختلف، دشمن دارد كار مي كند. يك جبهه، جبهه جوان هاي ما در مدارس است. اين جوان هاي عزيز ما، دختر و پسرهاي پاكيزه ما، بچه هاي همين ملت اند. دل پاكيزه، جسم پاكيزه و مغز پاكيزه آنها را، دارند با انواع و اقسام خباثت ها، با تحريكات شهواني، با پخش كردن عكسهاي مهيج شهوت، با فيلم و ويدئو و نوار و انواع و اقسام خباثت ها و رذالت ها به جوش مي آورند و آنها را به فساد مي كشانند. به فساد! ببينيد اين چه جنايت بزرگي است! اين، يكي از كارهايي است كه دارند مي كنند.
آلوده كردن جوانان به فساد 30/8/1372
يكي از كارهايي كه دشمن مي كند اين است كه اين جوانهاي پاك و پاكيزه و طيب و طاهر ما را دچار آلودگي كند. هزار تلاش مي كنند تا اين جوان هاي ما - چه پسرها و چه دخترها - را آلوده كنند.
نخبگان، اولين اهداف جنگ فرهنگي 12/12/1379
دشمن مستكبر كه بيداري امت اسلامي، تهديد كننده مطامع و منافع نامشروع اوست، مهمترين سلاحي كه در برابر اين موج فزاينده در دست دارد، سلاح رواني است: نوميدسازي، تحقير هويت، به رخ كشيدن قدرت و تمكّن مادي خويش. امروز و در آينده هزاران ابزار تبليغي به كار افتاده و خواهد افتاد كه مسلمانان را از آينده درخشان نوميد و يا به آينده كه منطبق با نيّات پليد خود آنان است ترغيب كنند. اين جنگ فرهنگي و رواني از آغاز دوران استعمار تاكنون، كاريترين ابزار غرب در سلطه گري اش بر كشورهاي اسلامي بوده است. آماج اين تير زهرآلود، نخست نخبگان و روشنفكران و سپس توده مردم اند.
بسياري از تحليل هاي راديوهاي بيگانه براي مرعوب كردن
نخبگان است 19/10/1380
شما اگر اهل تاريخ باشيد، وقتي به تاريخ نگاه مي كنيد، مي بينيد هرجايي كه مسؤولان و رؤسا و كارگزاران و دست اندركاران اداره كشور از شجاعت برخوردار نبودند، آن جا يك پاي زندگي مردم لنگيد؛ اگر همه آنها دچار بي شجاعتي و ترس شدند، مردم بدبخت شدند. بسياري از تحليل هايي كه راديوهاي بيگانه درباره مسائل گوناگون در فضاي كشورها مي پراكنند، براي اين است كه نخبگان كشور را مرعوب كنند؛ آنها احساس كنند كه نمي توانند كاري بكنند و دستشان بسته است. نيروي عظيم مردم را نبينند؛ قدرت جغرافيايي و تواناييهاي فرهنگي خود را نبينند؛ همه اش چشمشان به دست دشمن و قدرت دشمن و موشك دشمن و اقتدار دشمن باشد؛ اين بي شجاعتي خيلي خطر بزرگي است.
گروه هاي هدف رسانه هاي استكبار 28/02/1383
آنها مي خواهند اتكا به نفس جوانان را از بين ببرند؛ آنها مي خواهند افق مقابل چشم نسل جوان ما را تيره و مبهم و وهم آلود جلوه بدهند؛ آنها مي خواهند حتي مديران ارشد سياسي كشور را از اقدام شجاعانه در مسائل گوناگون منصرف كنند و آنها را بترسانند - از مهم ترين ابزارهاي استكبار؛ همين قدرت ها و سلطه هاي جهاني، ترساندن است. از قديم هم همين طور بوده است. اين نامه هايي كه «فان الحرب اولها كلام» در آغاز جنگ ها شنيده ايد و ديده ايد كه پادشاهان براي رقباي سياسي خودشان به كشورهاي مختلف مي فرستادند، پر از تهديد و پر از به رخ كشيدن قدرت خود بود. اينها براي اين بود كه تهديد؛ تهديدي كه منجر بشود به ترسيدن طرف مقابل، نقش مهمي را در پيروزي ايفا مي كند، كه امروز هم سرمايه گذاري مهمي براي اين كار مي شود - تا جرأت اقدام را از اينها بگيرند و اين مديران را نگران وضعيت آينده كنند؛ آنها همچنين جوانان را يك طور، آحاد مردم را يك طور، مديران را يك طور، سياستمداران را يك طور و مبتكران و فعالان علمي را يك طور در تيررس رسانه هاي معارض خود با جمهوري اسلامي قرار مي دهند.
سياسيون، مطبوعاتيها و جوانان در ميدان دشمن بازي نكنند
13/08/1387
من به شعارهاي جواني و شعار جوان ها اعتقاد دارم، اما مراقب باشيد اين شعارها اختلاف ايجاد نكند، خواست دشمن را تأمين نكند؛ در ميدان تنظيم شده از سوي دشمن بازي نكنيد. اين را مراقب باشيد. همه مراقب باشند؛ سياسيون هم مراقب باشند، مطبوعاتي ها هم مراقب باشند، جوان ها هم مراقب باشند، خود مسئولين هم مراقب باشند. دشمن طراحي مي كند. تو ميداني كه او درست كرده، بازي نكنيد؛ چون چه ببريد، چه ببازيد، به نفع اوست.
دشمنان مي خواهند جوانان ما را نااميد كنند
خوب، حالا استادي كه بتواند اين نقش را ايفا كند، آن استاد شايسته حال و آينده نظام جمهوري اسلامي است. توقع از اساتيد محترم اين است. جوانهايتان را توجيه كنيد. منظورم اين نيست كه بنشينيد زيد و عمرو سياسي را برايشان معرفي كنيد. نه، اصلاً من موافق هم خيلي نيستم. اسم آوردن از زيد و عمرو و بكر و ... اين چيزها، كمكي به حل مشكل نم يكند. به اينها قدرت تحليل بدهيد. به اينها توان كار و نشاط كار بدهيد. چه جور؟ با اميد دادن؛ با اميد بخشيدن. فضاي كلاس را، فضاي محيط درس و دانشگاه را فضاي اميد كنيد؛ اميد به آينده. بدترين بلائي كه ممكن است بر سر يك نسل در يك كشور بيايد، نااميدي است، يأس است. اينكه مي گويند: آقا! چه فايده دارد؟ فايده اي ندارد. اين روحيه «فايده اي ندارد» - يأس از آينده - سم مهلك همه فعاليت هاست؛ چه فعاليتهاي اجتماعي و سياسي، چه حتّي فعاليتهاي علمي، فعاليتهاي پژوهشي ... اميد، آن نيروي عظيمي است كه انسان را پيش مي برد. جوان ما را نااميد كنند از كشورش، از انقلابش، از آينده اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آينده علمي اش، از آينده شغلي اش. اين خيلي مضر است. اين كاري است كه تو برنامه هاي دشمنان ما و مخالفين نظام وجود دارد. به نظر من يكي از كارهاي اساسي اين است. محيط را براي دانشجو، محيط نشاط، محيط اميد، محيط حركت به جلو قرار دهيد.
امروز هدف و آماج توطئه هاي دشمن، خواص است
دشمن انواع و اقسام كار را مي كند؛ انواع و اقسام فعاليت را مي كند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه هاي دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مي نشينند طراحي مي كنند تا ذهن خواص را عوض كنند؛ براي اينكه بتوانند مردم را بكشانند؛ چون خواص تأثير مي گذارند و در عموم مردم نفوذ كلمه دارند. به نظر من يكي از وظائف اصلي امروز ما و شما، همين است: ما بصيرت خودمان را در مسائل گوناگون تقويت كنيم و بتوانيم ان شاءاللّه بصيرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زياد بكنيم... اين را هم عرض بكنيم؛ بعضي ها در فضاي فتنه، اين جمله «كن في الفتنه كابن اللّبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب» را بد مي فهمند و خيال مي كنند معنايش اين است كه وقتي فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود.
راهكارها
با توجه به مطالب فصول پيشين كه بر تعريف و تبيين و چرايي جنگ نرم عليه نظام اسلامي و همچنين شيوهها و بسترهاي عمال جنگ نرم عليه گروههاي هدف داخلي متمركز شده، لازم است در اين فصل به راهكارهاي ايجابي كه در بيانات رهبر معظم انقلاب به آنها اشاره شده، پرداخته شود.
بديهي است با توجه به ترسيم آرايش پيچيده دشمن از سوي رهبري و هشدارهاي پياپي ايشان مبني بر ضرورت هوشياري در برابر توطئه هاي دشمن، ضرورت مقابله منسجم و سازماندهي شده با خاكريزهاي مجازي دشمن در جنگ نرم امري بديهي و واضح مي نمايد. چرا كه گسترش و تعميق انقلاب اسلامي و حتي تثبيت آن در داخل كشور در گرو مصونيت و پدافند حساب شده در جبهه جنگ نرم با نظام سلطه است.
بر اين اساس رهبر انقلاب در سخنرانيهاي گوناگون خطاب به اقشار مختلف مردم و مسئولين كشور راهكارها و رهنمودهاي روشنگرانهاي را فراراه ايشان قرار داده اند كه در صورت كاربست آنها مي توان آيندهاي روشن را براي انقلاب اسلامي متصور شد و در صورت دچار شدن به روزمرگي و انحراف از صراط ولايتمداري - چه از روي اراده باشد و چه از روي غفلت- ك شتي انقلاب در مسير پرتلاطم آرمانهاي خود با مشكلات جدي روبرو خواهد شد.
اما در كنار خطابهاي عمومي رهبري به اقشار مختلف كشور، جايگاه نخبگان و قشر فرهيخته كشور جايگاهي ويژه و بي بديل مي نمايد چرا كه يكي از راهبردهاي اساسي جنگ نرم دشمن تاثيرگذاري بر افكار عمومي و افكار نخبگان و مسئولين كشور است و جايگاه توليد فكر و ايجاد خاكريزهاي فكري و فرهنگي در جنگ نرم، چه براي پيشبرد نظام اسلامي در ابعاد مختلف و چه براي مقابله با حملات فكري و فرهنگي دشمن و چه براي تدارك حركت آفندي به عقبه فكري دشمن جايگاهي بيبديل و منحصر به فرد است تا آنجا كه رهبر معظم انقلاب در بيانات خود در جمع دانشجويان دانشگاههاي مختلف كشور، ايشان را افسران مقابله با جنگ نرم و در سخنراني ديگري اساتيد دانشگاهها را فرماندهان اين جبهه دانستند؛ همچنين ايشان در سخنرانيهاي مكرري در جمع علما و فضلاي حوزه هاي علميه يكي از وظايف حوزه را توليد و تدوين فكر دانسته اند.
يكي ديگر از وظايف مهم نخبگان و خواص جامعه كه از حيث رتبي مقدم بر وظيفه توليد فكر است، رصد و شناسايي فعاليتهاي دشمن و تبيين موقعيت نيروهاي طرفين در جبهه جنگ نرم با نظام سلطه است. زيرا تا زماني كه درك صحيحي از فضاي جنگ و فعاليتهاي دشمن و نقاط ضعف و قوت او و نقاط تمركز دشمن در بمباران فكري و تبليغاتي و همچنين وضعيت جبهه خودي وجود نداشته باشد طبيعتا عمليات پدافندي و واكنشي در مقابل حركت دشمن نيز عقيم و ابتر خواهد ماند چه رسد به عملياتهاي آفندي و فعالانه. لذاست كه رهبر انقلاب خطاب به اساتيد دانشگاه مي فرمايد :
«شما فرمانده اي هستيد كه بايد مسائل كلان را ببينيد؛ دشمن را درست شناسائي بكنيد؛ هدفهاي دشمن را كشف بكنيد؛ احياناً به قرارگاه هاي دشمن، آنچناني كه خود او نداند، سر بكشيد و بر اساس او، طراحي كلان بكنيد و در اين طراحي كلان، حركت كنيد.»
اما لازمهي ايفاي نقشها و وظايف نخبگان جامعه در مواجهه با دشمنان انقلاب، برخورداري از بصيرت در حوزههاي مختلف است. زيرا اگر نخبگان جامعه و جريانات و فعالين سياسي و علمي و فرهنگي جامعه دچار بي بصيرتي بشوند، ولو اينكه داراي غناي محتوايي بسيار در زمينه تخصصي خود باشند ره به ناكجاآباد خواهند برد.

 



از گويندگي خبر تا خبرنگاري دربار ادامه خاطره شانزدهم؛ خبرنگار شماره 11 چه كسي بود؟! - 32

روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري
خبرنگار شماره 11، روزنامه اطلاعات خانمي به نام سيما دبيرآشتياني(1) بود. تفاوت سيما دبيرآشتياني با منصوره پيرنيا در اين بود كه او در تحريريه اطلاعات صاحب مسئوليت بود و افزون بر حوزه دربار شاهنشاهي بر كار خبرنگاران چند حوزه ديگر نيز نظارت داشت.
از ديگر خبرنگاران شماره 11 بايد از ايرج گرگين ياد كرد. ايرج گرگين در شمار اولين افرادي كه همراه رضا قطبي، تلويزيون ملي ايران را راه اندازي كردند قرار داشت. به خاطر دارم كه تلويزيون ملي ايران مجموعاً با 12 نفر پرسنل - اعم از نويسنده، تصويربردار، نور پرداز، كارگردان فني، خبرنگار - آغاز به كار كرد. اولين سمتي كه ايرج گرگين در تلويزيون ملي ايران بدان منصوب شد و تا سال ها آن را در اختيار داشت، رياست واحد خبر و گوينده برنامه اخبار بود. از آنجا كه تبليغات از تلويزيون به عنوان يك «رسانه گرم» مورد توجه كارگزاران رژيم پهلوي بود، بخش ويژه اي از برنامه ها در ارتباط با شاه و فرح تهيه مي شد. مخصوصاً به دليل نسبت نزديكي كه رضا قطبي با فرح پهلوي داشت، اين رسانه به طور مطلق مونوپول و در اختيار باند فرح پهلوي بود. طبيعي بود كه بايد از اين رسانه مهم خبرنگار شماره 11 معرفي شود تا تلويزيون در انعكاس اخبار مربوط به خاندان سلطنت از ديگر رسانه ها عقب نباشد.
ايرج گرگين با توجه به اينكه رئيس واحد خبر بود، خود را كانديداي اين سمت كرد و رضا قطبي هم او را به ساواك و گارد شاهنشاهي و ركن دوم ارتش معرفي كرد و كارت خبرنگاري شماره 11 تلويزيون به نام ايرج گرگين صادر شد.
گرگين چندين سال متوالي با اينكه سازمان تلويزيون ملي ايران رشد كرده بود و با ادغام راديو صاحب هزاران كارمند و با تشكيل دفتر مركزي خبر صاحب صدها خبرنگار در نقاط مختلف جهان شده بود، خودش نيز مديركل روابط عمومي تلويزيون بود و مديريت مجله تماشا و عضويت در شوراي جشن هنر شيراز را يدك مي كشيد، همچنان صاحب عنوان خبرنگار شماره 11 تلويزيون بود.
او در هر سفر شاه و فرح همراه آنان به كشورهاي مختلف مي رفت و با بهره گيري از امكانات تلويزيوني آن كشور و ارتباطات ماهواره اي گزارش هاي روزانه از تشريفات و ديدار شاه و فرح به تهران ارسال مي داشت. او شخصاً اين برنامه ها را اجرا مي كرد.
در اوايل دهه 50 وقتي خسرو گلسرخي شوهر خواهر گرگين به دليل مبارزه با سلطنت اعدام شد، ساواك فشار زيادي براي تعويض ايرج گرگين به تلويزيون آورد و با اينكه رضا قطبي و حتي شخص فرح پهلوي از ايرج گرگين حمايت مي كردند، سرانجام با انتصاب وي به مهمترين شغل تلويزيون ملي ايران، يعني مديريت كل توليد تلويزيون كارت خبرنگاري شماره 11 تلويزيون را از او گرفتند و آن را براي خانم سيما دبيرآشتياني خبرنگار شماره 11 روزنامه اطلاعات صادر كردند. اگر به آرشيو برنامه هاي تلويزيوني در سال 53 يا 54 به بعد نگاه كنيد خواهيد ديد كه تمام گزارش هاي مرتبط با دربار و شاه و فرح توسط سيما دبيرآشتياني اجرا و به آنتن فرستاده مي شود. ]سيما دبيرآشتياني پس از پيروزي انقلاب اسلامي و فرار از ايران كارمند كتابخانه كنگره آمريكا شد. [(2)
در ميان خبرنگاران شماره 11 دو خبرنگار ديگر هم وجود داشتند. اما حوزه عمل آنان بسيار محدود بود. اين دو نفر دكتر محمود عنايت(3) ]مدير مجله نگين[ و امير طاهري(4) ]سردبير وقت روزنامه كيهان[ نام داشتند كه فقط در مصاحبه هاي مطبوعاتي شاه حضور مي يافتند. اين دو نفر از سوي اميرعباس هويدا - نخست وزير - حمايت مي شدند. آنها وظيفه داشتند تا پس از شركت در اين گونه مصاحبه ها، تفسير و تحليل هاي مختلفي درباره سخنان شاه و چشم انداز آينده ايران و تمدن بزرگ - كه شاه مرتب وعده مي داد - بنويسند و در روزنامه كيهان و ديگر جرايد چاپ كنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سيما دبيرآشتياني وابسته به اشراف يا اقشار مرفه نبود. وي خبرنگار ساده اي بود كه حادثه و اتفاق او را در مسير فرهاد مسعودي - پسر سناتور عباس مسعودي - مالك روزنامه اطلاعات و مدير كارتل مطبوعاتي اطلاعات قرار داد و فرهاد كه خود با جوانان درباري رفت و آمد نزديك داشت و حتي در يك تصادف اتومبيل كه منجر به مرگ پسر آذر ابتهاج و چند جوان درباري شد، تا آستانه مرگ پيش رفت و چند روزي در بيهوشي كامل بود.
2- ايرج گرگين از اعضاي سازمان جوانان حزب توده ايران بود. وي پس از كودتاي 28 مرداد به خدمت رژيم پهلوي درآمد. در زمان صدارت «رضا قطبي» و تأسيس تلويزيون ملي ايران، در شمار 12 نفر اوليه اي بود كه به اين سازمان پيوست و در سمت مديركل روابط عمومي، مدير مجله تماشا، مدير توليد و. . . به فعاليت هاي خود ادامه داد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به آمريكا فرار كرد و با حمايت آمريكايي ها همراه با «هما سرشار» خبرنگار صهيونيست «راديو اميد ايران» را در آمريكا تأسيس كرد. در نيمه دهه هفتاد و در آستانه انتخابات رياست جمهوري كه آمريكايي ها تصميم به راه اندازي «راديو آزادي» (امروزه با عنوان راديو فردا به فعاليت خود ادامه مي دهد) كردند به چكسلواكي رفت و به عنوان مدير گروه خبر و گزارش اين راديو وابسته به «سازمان سيا» فعاليت خود را دنبال كرد. ]دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان[
3- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد «محمود عنايت»، ر. ك: «نيمه پنهان»، جلد 2، تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان.
4- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد «امير طاهري»، ر. ك: «نيمه پنهان»، جلد اول، تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14