(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 23 اسفند 1388- شماره 19604
 

ديگي كه براي ميرحسين نجوشيد!
نظام اسلامي كشتي نجات است
 متن كامل بيانات آيت الله العظمي خامنه اي در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري
بازنده اين نمايش آلمان است



ديگي كه براي ميرحسين نجوشيد!

روح الله امين آبادي
اوايل آبان سال 1362 نهضت آزادي بيانيه اي منتشر كرد كه در آن از مردم خواسته شده بود كه در سميناري تحت عنوان آزادي انتخابات شركت كنند .
علي اكبر ناطق نوري وزير كشور دولت ميرحسين موسوي نسبت به برگزاري بدون مجوز اين ميتينگ سياسي كه تحت عنوان سمينار مي خواست برگزار شود اخطارداد ولي صباغيان ادعا كرد طبق قانون اساسي ما نيازي به اجازه نداريم . دولت وقت نيز در پاسخ به ادعاي نهضت آزادي اعلام كرد وزارت كشور نمي تواند با برگزاري چنين ميتينگي موافقت كند و به اين علت برگزاري چنين ميتينگي ممنوع است.
وزير كشور دولت ميرحسين موسوي در پاسخ به اين سوال كه چرا به ميتينگ نهضت آزادي مجوز داده نشده است مي گويد :
« ما احتمال مي داديم كه در اين ميتينگي كه آن ها برگزار مي كنند ، امت حزب الله بريزند و از آن طرف يك عده زير چتر آنها جمع شده و درگيري ايجاد شود و چيزهايي شبيه جريانات بني صدر و 30 خرداد منافقين پيش آيد و مسائل اصلي كشور تحت الشعاع قرار گيرد ، نتيجتا ما به آنها اجازه برگزاري ميتينگ را نداديم و طبق قانون هم اجازه داشتيم با برگزاري ميتينگ آنها موافقت نكنيم .»
ناطق نوري به ارتباط برگزاري اين ميتينگ با خارج از كشور اشاره كرده و مي گويد :
« جالب اينجاست كه مي بينيد راديوهاي بيگانه شروع به تبليغات بر ضد جمهوري اسلامي مي نمايند و مي گويند كه در ايران حتي به اندازه تشكيل يك سمينار هم آزادي نيست. بايد در آينده مشخص شود كه چه ارتباطي بين اين حادثه آفريني و خبردار شدن راديوهاي بيگانه وجود دارد . به هرحال نهضت آزادي به نحوي مي خواهد خود را مطرح كند كه حيثيت از دست رفته اش را به دست آورد و اين هم به دليل بيداري ملت كاري نشدني است . همان طور كه رئيس مجلس و نخست وزير فرمودند ، هدف آنها از اين گونه حادثه آفريني ، خوراك درست كردن براي راديوهاي بيگانه است و چون احتمال مي دهند كه در آينده انتخاب نشوند ، با اعلاميه هاشان از همين الان انتخابات را زير علامت سوال ببرند .»
نهضت آزادي نيز به سخنان وزير كشور كه در روزنامه جمهوري اسلامي منتشر شده بود طي نامه اي پاسخ داد .
در اين نامه به شدت از نخست وزير وقت - ميرحسين موسوي - انتقاد شده و آمده بود :
«ما علاقه منديم كه به حاي پخش اطلاعيه بتوانيم سمينارها و جلسات خود را در روزنامه ها اعلام كنيم و براي خود و مدعوين مشكلاتي مانند آنچه پيش آمد ، فراهم نسازيم ولي روزنامه هاي كثيرالانتشار كه متعلق به بنياد مستضعفان بوده و تحت نظارت نخست وزير در امور بنياد اداره مي شوند ، حتي حاضر نيستند با اخذ بهاء آگهي هاي تسليت و كلاس هاي سياسي عقيدتي نهضت آزادي ايران را به اطلاع مردم برسانند . اگر حاكميت برخلاف قانون همه درها را برروي حزبي قانوني چون نهضت آزادي ببندد ، آيا چاره اي جز پخش اطلاعيه آن هم در سطح محدود مي ماند؟»
در همان زمان ميرحسين موسوي به عنوان نخست وزير در مصاحبه با خبرنگاران به تشكيل كميته «آزادي انتخابات» واكنش نشان داد و از آن به عنوان پررويي ياد كرد.
متن سوال خبرنگار و جواب نخست وزير كه در روزنامه كيهان مورخه هشتم آبان 1362 منتشر شده به اين شرح است.
در اواخر سال جاري انتخابات دومين دوره مجلس شوراي اسلامي برگزار مي شود . از هم اكنون دشمنان خارجي انقلاب اسلامي و همچنين جريانات انحرافي از داخل كشور سعي در مخدوش جلوه دادن اين انتخابات دارند . تحليل شما نسبت به اين مسائل چيست و به طور كلي انتخابات آينده مجلس را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
بنده به عنوان نخست وزير يقين دارم مردم از انتخابات چون هميشه استقبال خواهند كرد و دولت موظف است كه شرايط اجرايي لازم را براي برگزاري هرچه بهتر اين انتخابات به عمل آورد .
مساله ليبرال ها روشن است ؛ آنها چون يقين پيدا كرده اند كه مردم بدان ها راي نخواهند داد براي آمريكا غذا تهيه مي كنند ، ولي بنده به حضرات اطمينان مي دهم كه آنها جرات كنند راي خود را خواهند داشت و ما آن را به مردم اعلام خواهيم كرد و اگر واقعا مردم به آنها راي دادند ، ما به اين راي احترام خواهيم گذاشت.
در عين حال بنده اين اخطار را مجبور هستم بكنم كه شعار تامين آزادي براي انتخابات نمي تواند در هنگامه جنگ به عنوان وسيله اي جهت تضعيف جبهه ها به كار گرفته شود و واقعا بنده از اين همه پررويي متعجبم!
25 سال بعد و در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ميرحسين موسوي به همراه ديگر كانديداي اصلاح طلب يعني مهدي كروبي كميته صيانت از آرا را تشكيل داد!
استدلال ميرحسين موسوي در مقابل نهضت آزادي به حق استدلال واضح و مبرهني بود و امروز نيز مي توان از همان استدلال در مقابل طراحان كميته صيانت از آرا استفاده كرد.
ميرحسين موسوي و مهدي كروبي يقين پيدا كرده بودند كه مردم بدان ها راي نخواهند داد براي آمريكا غذا تهيه كردند.
از سويي ديگر بعد از انتخابات و زماني كه اصلاح طلبان مي خواستند سوار بر اردوكشي هاي خياباني از نظام اسلامي باج گيري كنند مدام به اصل 27 قانون اساسي استناد مي شد ، اصلي كه دقيقا 25 سال پيش از سوي نهضت ازادي مطرح و وزارت كشور دولت ميرحسين موسوي با استناد به قانوني كه به دولت اجازه مي داد به اين تجمعات كه مغاير با امنيت ملي كشور است مجوز ندهد از تشكيل آن تجمعات جلوگيري كرد.
تناقضاتي كه در اين ميان مشاهده مي شود جز با اين اصل كه در عرف عامه ضرب المثل شده است نمي توان توجيه كرد:
ديگي كه براي من نجوشه مي خوام سر سگ توش بجوشه!
شايد بيان اين ضرب المثل زشت به نظر آيد ولي براي نشان دادن روحيات عده اي كه خود را قانونمدار مي نامند ضروري مي نمايد .
هرگاه قانون به نفع ما باشد بايد رعايت شود و هرگاه برخلاف نظر ما بايد از آن عبور كرد!
بيانات حضرت روح الله در اين زمينه روشني بخش مسير است:
«نمي شود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم. غلط مي كني قانون را قبول نداري!قانون تو را قبول ندارد نبايد از مردم پذيرفت، از كسي پذيرفت ، ما شوراي نگهبان را قبول نداريم. نمي تواني قبول نداشته باشي. مردم راي دادن به اينها ، مردم 16 ميليون تقريبا يا يك قدري بيشتر راي دادن به قانون اساسي. مردم كه به قانون اساسي راي دادند منتظرند كه قانون اساسي اجرا بشود؛ هر كس از هرجا صبح بلند مي شود بگويد من شوراي نگهبان را قبول ندارم ، من قانون اساسي را قبول ندارم ، من مجلس را قبول ندارم ، من رئيس جمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ، ولو برخلاف راي شما باشد. بايد بپذيريد، براي اين كه ميزان اكثريت است ؛ و تشخيص شوراي نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست ، ميزان است كه همه بايد بپذيريم - صحيفه امام جلد 14 صفحه 378»
آري!
در انتخابات حرداد 88 و برخلاف 25 سال پيش ديگ قانون براي ميرحسين نجوشيد و بايد وارونه مي شد تا ديگراني كه مورد اقبال ملت قرار گرفته اند نيز از آن بهره اي نبرند!

 



نظام اسلامي كشتي نجات است
 متن كامل بيانات آيت الله العظمي خامنه اي در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
اولاً تشكر ميكنم از آقايان محترم كه اركان البلاد هستيد، به خاطر زحمت حضور در اين اجلاس مهم و بيان اين مطالب و تشريف آوردنتان به اينجا. ان شاءاللّه خداوند شما را موفق بدارد و همه ما را توفيق بدهد كه بتوانيم به وظائفمان عمل كنيم.
درگذشت مرحوم آقاي فاكر را هم به همه شما برادران عزيز و همكاران ايشان تسليت عرض ميكنيم و براي از دست دادن يك عنصر خدمتگزار و غيور و پرتوان و پركار، عرض تأسف ميكنيم. از سال 1342 بنده شاهد فعاليت ايشان و تحمل زندان به وسيله ايشان بودم. ما سال 42 با مرحوم آقاي فاكر در مشهد همزندان بوديم. خدا ان شاءاللّه درجات ايشان را عالي كند.
مسئله خبرگان و مجلس خبرگان - همين طور كه بارها عرض شده است - يك مسئله بسيار مهم و استثنائي است؛ يكي از تمايزات نظام جمهوري اسلامي اين است. مجموعه ي خبرگان، مجموعه علماي صاحب نام و صاحب شأن در بين مردم، و مورد اعتماد مردم در همه قضايا، بخصوص در قضيه بسيار مهم رهبري و انتخاب رهبري و قضاياي مربوط به آن محسوب ميشود. و همين حضور اثرگذار و حساس در بين مردم، آثار و بركات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعي كه ميكنند - مثل راهپيمائي مهم بيست و دوم بهمن، كه واقعاً يك پديده عظيمي بود در تاريخ انقلاب در اين شرائط و با اين اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خيابانها در سراسر كشور در نهم دي - بدون اينكه علما و راهنمايان معنوي مردم كه مورد اعتماد آنها هستند، دلهاي مردم را به حقائق اين انقلاب متوجه كنند، ميسر نميشد. نقش علماي دين در هدايت مردم، منحصر نميشود به هدايت در امور فرعي و مسائل شخصي و اينها. مهمتر از همه ي اينها، هدايت مردم است در مسئله عظيم اجتماعي و مسئله حكومت و مسئله نظام اسلامي و وظائفي كه مترتب بر اين هست در مقابله با حوادث جهاني. يقيناً اگر نقش علماي دين و راهنمايان روحاني حذف ميشد و وجود نمي داشت، اين انقلاب تحقق پيدا نميكرد؛ اين نظام به وجود نمي آمد و باقي نميماند، با اين همه مشكلات فراواني كه در سر راه اين انقلاب به وجود آوردند. بنابراين علماي دين - كه از جمله برترين آنها، مجموعه خبرگان هستند - تأثير ماندگار و مستمري در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ كه خوب، آثارش را بحمداللّه مي بينيم.
اساس نظام اسلامي بر اطاعت از خداوند است؛ اين آن مايز اصلي است؛ «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول»،(1) «ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعوني يحببكم اللّه».(2) بنابراين اساس نظام اسلامي، اطاعت از خداي متعال است.
اطاعت از خداي متعال، چند مرتبه دارد، چند مرحله دارد: يك اطاعت، اطاعت موردي است. در مواردي خداي متعال ميفرمايد كه اين عمل را انجام دهيد - ولو اين مسئله، مسئله شخصي است - مثلاً نماز بخوانيد، يا فرض كنيد كه صوم و زكات و بقيه امور. اين يك جور اطاعت است كه انسان امر الهي را اطاعت ميكند، نهي الهي را اطاعت ميكند. از اين مهمتر، اطاعت خطي است. يعني روش و راه و نقشه اي كه خداي متعال براي زندگي معين مي كند؛ اين را يك مجموعه اي از مردم اطاعت كنند تا اين نقشه تحقق پيدا كند. اين نقشه با اعمال فردي حاصل نميشود؛ اين يك حالت ديگري است، يك مسئله ديگري است، مسئله بالاتري است؛ يك كار جمعي نياز دارد تا اينكه نقشه الهي، هندسه الهي در وضع جامعه اسلامي تحقق پيدا كند. فرض بفرمائيد كه در مكه مسلمانها اعمال خودشان را انجام ميدادند؛ اما جامعه اسلامي در مكه با جامعه اسلامي در مدينه كه حكومت اسلامي در آن تشكيل شد، متفاوت است. يك كار جديد، يك حركت فراتر از حركات فردي به وجود آمد و لازم است؛ كه اگر اين تحقق پيدا كرد، آن وقت «لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) زندگي، زندگي خوبي خواهد شد؛ زندگي سعادتمندانه اي خواهد شد؛ آثار و بركات و نتائج مطلوبي كه بر اطاعت امر الهي مترتب است، بر زندگي مترتب خواهد شد.
نظام اسلامي به انسانها سعادت ميدهد. نظام اسلامي هم يعني آن نظامي كه مبني بر هندسه الهي است براي جامعه؛ مبني بر نقشه خداست در جامعه. اگر اين نقشه تحقق پيدا كرد، خيلي از تخلفات فردي و شخصي و جزئي قابل اغماض خواهد بود. روايت معروفي است كه نقل حديث قدسي را ميكند: «لأعذّبنّ كلّ رعيّه اطاعت اماما جائرا ليس من اللّه و لو كانت الرّعيّه في اعمالها برّه تقيّه ». نقطه مقابلش: «و لأعفونّ عن كلّ رعيّه اطاعت اماما عادلا من اللّه و ان كانت الرّعيّه في اعمالها ظالمه مسيئه ». يعني كار فردي و تخلف فردي در يك نظام عظيم اجتماعي كه حركت عمومي به يك سمت درستي است، قابل اغماض است؛ يا شايد به تعبير دقيق تر، قابل اصلاح است؛ بالاخره ميتواند اين جامعه را، اين افراد را به سرمنزل مقصود برساند؛ برخلاف اينكه اگر چنانچه نه، اعمال فردي درست بود، اما روابط اجتماعي، نظامات اجتماعي، نظامات غلطي بود، نظامات جائري بود، نظامات از ناحيه خدا نبود، از ناحيه شيطان بود، از ناحيه نفس بود، اعمال فردي نميتواند اين جامعه را بالاخره به سرمنزل مقصود برساند؛ آن چيزي كه مطلوب شرايع الهي است از سعادت انسان، آن را نميتواند برايشان به وجود بياورد. بنابراين مسئله اطاعت كلان و اينكه انسان خط الهي را جستجو كند و بيابد و آن را دنبال كند، بسيار اهميت پيدا مي كند.
نظام اسلامي بر اساس توحيد است. پايه اصلي، توحيد است. پايه مهم ديگر، مسئله عدل است. پايه مهم ديگر، مسئله تكريم انسان و كرامت انسان و آراء انسان و اينهاست. خوب، اگر چنانچه با اين ديد به جامعه اسلامي خودمان نگاه كنيم، خواهيم ديد كه نظام اسلامي توانسته است يك حركت عظيمي را در دنياي اسلام نسبت به اين مجموعه خاص به وجود بياورد كه با هيچ حركت فردي اي امكانپذير نبود. يعني امروز وقتي به دنياي اسلام نگاه ميكنيم، مي بينيم آن جامعه اي كه بر شكل و هندسه الهي تشكيل شده، نظام جمهوري اسلامي است.
اساس، اساس الهي است. البته نقصهائي وجود دارد، ضعفهائي وجود دارد؛ بايد اين ضعفها را جبران كرد و درست كرد و در صدد اصلاح برآمد. مثل اين است كه فرض بفرمائيد يك قطاري بر روي يك ريلي قرار دارد و به سمت يك هدفي دارد حركت مي كند. در داخل اين قطار، البته مسلّم است كساني به وظائفشان عمل ميكنند، كساني عمل نميكنند، كساني زمين را كثيف ميكنند، آشغال جمع ميكنند، كساني مراقب وظائفشان هستند، كساني نيستند؛ ليكن اين قطار به سمت هدف دارد حركت مي كند و بلاشك به هدف خواهد رسيد.
مسائل جزئي داخل جامعه را ميشود اصلاح كرد. جزئي كه عرض ميكنيم، نه اينكه بي اهميت است - داراي اهميت است - ليكن مسائل فردي و شخصي و جزئي و مربوط به اشخاص است؛ اينها را مي شود اصلاح كرد. اساس اين است كه انسان بتواند نظام را حفظ كند. چالش اصلي نظام اسلامي از روز اول تا امروز اين بوده است؛ يعني حفظ نظام اسلامي و حفظ اين اساس و حفظ آن مرزها و شاخصهائي كه اين نظام را از بقيه نظامهاي دنيا جدا ميكند.
ما يك شباهتهائي به ديگران داريم، مشتركاتي داريم؛ ليكن آن چيزي كه هويت اصلي اين نظام را تشكيل مي دهد - كه آن، اطاعت از خداي متعال و سير بر مسير الهي است - بايستي محفوظ بماند. چالش واقعي و اصلي نظام ما از اول هم همين بوده است؛ يعني مخالفان، نظام را، اين حركت بر اساس حكم الهي و دين الهي را برنمي تابند. چرا برنميتابند؟ حالا بعضي با يك نگاه عميق و نافذشان ميفهمند كه اين يك تحدي بر عليه نظامهاي مادي است، لذا از اين جهت با آن مواجهه ميكنند؛ بعضي هم نگاه ميكنند، آثار مترتب بر اين نظام را در دنيا مي بينند: همان طور كه امام فرمودند هسته هاي حزب اللّه بايد در همه دنياي اسلام تشكيل شود، مي بينند تشكيل شده است. مي بينند دلها به سمت اسلام گرايش پيدا كرده است. مي بينند احساس هويت اسلامي در تك تك مسلمانها در بسياري از نقاط جهان اسلام به وجود آمده است؛ و اين، منافع مادي آنها را تهديد ميكند. به هر حال مي فهمند منشأ، اينجاست؛ لذا مقابله مي كنند، معارضه ميكنند. واقعاً ما هيچ نظامي را سراغ نداريم كه تا اين حد معارضه ها با او شديد و جبهه استكبار در مقابل او همدست و متحد باشد. از اول انقلاب تا حالا اين معنا وجود دارد.
خوب، ما بايستي به تحكيم و حفظ نظام اهتمام بورزيم. پايه هاي نظام، مشخص و معلوم است؛ همه بايد بر اساس آن حركت كنند؛ در جهت تحكيم اين پايه ها بايستي تلاش كنند، حركت كنند، اقدام كنند، ابتكار كنند.
يكي از مسائل، همين مسئله نقش مردم و حضور مردم است - اين خيلي چيز بااهميتي است - كه يكي از مظاهر عمده آن، انتخابات است. لذا در نظام جمهوري اسلامي، انتخابات يك امر واقعي است؛ يك چيز شكلي و صوري نيست. اينجور نيست كه بخواهيم از ديگران تقليد كنيم؛ كه چون ديگران به نام دموكراسي انتخابات دارند، ما هم انتخابات داشته باشيم؛ نه، انتخابات يك امر واقعي است براي دخالت دادن نظر مردم و رضاي عامه؛ هماني كه در فرمان معروف اميرالمؤمنين (عليه الصّلاه و السّلام) به مالك اشتر هست كه: رضاي عامه را بر سخط خاصه ترجيح بده، و نترس از سخط خاصه به خاطر رضاي عامه.
ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه مردم چه مي گويند و چه مي خواهند. حضور اين مردم بركاتي دارد. يكي از بركاتش همين است كه وقتي دشمنان نگاه مي كنند و مي بينند كه مردم پشت سر نظام هستند، احساس مي كنند كه نمي شود با اين نظام معارضه كرد؛ چون با يك ملت نميشود معارضه كرد. يك رژيم را با انواع و اقسام تضييقات، فشار اقتصادي، تبليغات گوناگون و جنگ رواني ميشود تضعيف كرد يا ساقط كرد؛ اما وقتي ريشه ها مردم هستند و اين نظام و مسئولين نظام به مردم متصل هستند، ديگر كار دشمن مشكل مي شود؛ همچنان كه مشكل هم شده و ملاحظه ميكنيد.
از اول انقلاب دشمني ها وسيع تر شده است، عميق تر شده است، پيچيده تر شده است؛ اما در عين حال اميد دشمن به شكستن انقلاب، كمتر شده است. يعني دشمنان نظام جمهوري اسلامي اميدي را كه بيست سال پيش يا سي سال پيش داشتند به اينكه بتوانند اين نظام را زائل و منهدم كنند يا لااقل آنجوري تضعيف كنند كه نتواند به حركتش ادامه دهد، امروز اين اميد را ندارند. انسان اين را از حرفهاي آنها ميفهمد؛ از ابتكاراتي كه ميكنند، مي فهمد؛ از عملكردهايشان انسان اين را بخوبي احساس مي كند. پس مسئله حضور مردم مهم است. و يكي از مهمترين نشانه هاي حضور مردم، انتخابات است.
در اين فتنه هاي بعد از انتخابات، آن چيزي كه اساس قضيه است، اين است كه رأي مردم و حضور مردم از نظر يك عده اي نفي شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تكذيب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگي كه انجام دادند، اين بود. اينها بايست تسليم ميشدند. بالاخره وقتي انتخابات با همين معيارهائي كه در اسلام وجود دارد - كه حالا بعضي از معيارها و شاخصهائي كه براي انتخابات در نظر ما معتبر است، كه نظر اسلام است، من عرض ميكنم - اتفاق افتاد، بايستي در مقابل قانون، در مقابل داوري قانون تسليم شد؛ همچنان كه بايد در مقابل آن داوري كه قانون او را معين ميكند، تسليم شد. اگر قانون در مسئله مهمي مثل مسئله انتخابات يك داوري را مشخص كرده است، يا يك شيوه داوري را مشخص كرده است، بايد تسليم اين بشوند، ولو برخلاف ميلمان باشد؛ اين ميشود انتخابات سالم.
آن وقت اين انتخابات اگر چنانچه به اين شكل باشد و به همان شكلي كه در نظام اسلامي معتبر است، باشد، اين خصوصيات را دارد: اولاً در انتخابات، احترام به رأي و تشخيص و رضايت مردم هست. من عرض بكنم؛ امروز در دنياي دموكراسي كه انتخابات در آنجاها انجام ميگيرد و پرچم دموكراسي را اينها بلند ميكنند، آنچه وجود ندارد، «رضي العامّه » است؛ مسئله، صوري است؛ در واقع غالباً اينجور است. در كشور آمريكا اينجور است، در كشورهاي معروف دموكراسي دنيا اينجور است. پشت سر اين كساني كه مي آيند وارد ميدان انتخابات ميشوند و مبارزه انتخاباتي ميكنند، گروه هائي از جبهه ي خاصه وجود دارند؛ يعني سرمايه دارها، كمپاني دارها، متنفذين مالي، باندهاي عظيم مالي؛ اينها هستند كه دارند كارها را روبه راه ميكنند؛ با تبليغات گمراه كننده و با روشهاي گوناگون، آراء مردم را به اين سمت و آن سمت مي كشانند. در واقع، دعوا بين كمپاني دارهاست؛ دعوا بين آراء مردم نيست؛ يك چيز تخيلي است. در واقع، حكومت دموكراسي در آنجاها حكومت اقليت است؛ حكومت خواصي است كه خواص بودن آنها، نخبه بودن آنها، به خاطر امكانات مالي فراوان آنهاست؛ اينها هستند كه دارند سياستگذاري ميكنند.
در انتخابات نظام جمهوري اسلامي اينجور نيست. اينجا مردمند كه دارند تصميم مي گيرند، مردمند كه دارند تشخيص ميدهند. ممكن است اين تشخيص يك جا درست باشد، يك جا غلط باشد - بحث در اين نيست - اما تصميم گير، خود مردم هستند. پشت سر آراء مردم، آراء باندهاي قدرت و ثروت و اينها قرار ندارد. در اين انتخابات، واقعاً احترام به رأي مردم است؛ احترام به تشخيص مردم است. بايد در مقابل اين تشخيص تسليم شد. اين يك مسئله است.
مسئله ديگر در انتخابات و اهميت انتخابات، مسابقه و رقابت سالمي است كه وجود دارد؛ نشاط مردمي است كه در انتخابات به وجود مي آيد. انتخابات چيزي است كه موجب ميشود مردم احساس كنند مسئوليت دارند، بايد تشخيص بدهند، بايد بيايند توي ميدان. نشاط مردمي، خون تازه اي به رگهاي نظام مي ريزد و روح تازه اي ميدمد. تحول در مديريت وجود دارد. اين انتخاباتها يكي از بزرگترين محسّناتش اين است كه از ركود جلوگيري مي كند. بهترين شكل ادامه يك نظام اجتماعي اين است كه در عين ثبات، تحول داشته باشد. ركود بد است و ثبات خوب است. ثبات يعني استقرار؛ يعني اين چهارچوب، اين هندسه، در جاي خود محفوظ باشد، مستقر باشد، ريشه دار باشد؛ در عين حال در داخل اين چهارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. اين بهترين شكل است كه كشتي نظام در درياهاي طوفاني بتواند بدون دغدغه حركت كند. «و هي تجري بهم في موج كالجبال»؛(4) اين درباره كشتي نوح است. كشتي حركت ميكند، در بين امواج گوناگون هم هست؛ ليكن اين امواج سهمگين نميتوانند استقرار او را از بين ببرند. اين استقرار بايست وجود داشته باشد. البته در درون اين استقرار، در درون اين چهارچوب، تحول وجود دارد.
بنابراين همه تحولات بايد در چهارچوب باشد. اگر چنانچه كسي وارد ميدان رقابت انتخاباتي و مسابقه انتخاباتي بشود، اما بخواهد چهارچوب را بشكند، او از قاعده نظام خارج شده است، از قواعد حركت انتخاباتي خارج شده؛ اين غلط است، اين درست نيست. بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست.
تأكيد بر خطوط مرزي نظام با مخالفان و دشمنان، در انتخابات لازم است. ممكن است دو نظر مختلف در باره يك مسئله اجتماعي يا اقتصادي بين نامزدها وجود داشته باشد؛ هيچ مانعي ندارد، اين دو نظر را بگويند؛ ليكن مرزبندي كنند با آن چيزهائي كه نظرات مخالف با نظام است. مشخص بكنند كه مرز ما چيست؛ اين مرزبندي لازم است. بارها ما بر روي اين مرزبندي تأكيد ميكنيم؛ اين به خاطر اين است كه اگر مرزبندي ها ضعيف بشود، مرزها كمرنگ بشود، موجب اشتباه مردم ميشود. مثل مرزهاي كشوري، كه اگر مرزها تضعيف شد و كمرنگ شد، عده اي ميتوانند داخل مرز بشوند، با قصد خيانت، بدون اينكه شناخته شوند؛ عده اي ميتوانند از اين مرز خارج بشوند با غفلت، بدون اينكه بدانند دارند از مرز خارج ميشوند. لذا بايستي بر مرزها تأكيد بشود. اشتباه و خطاي فاحش كساني كه اين مرزها را در انتخابات رعايت نمي كنند، همين است كه مردم را دچار زحمت ميكنند، دچار حيرت مي كنند. بايستي خطوط مرزي نظام با مخالفان نظام، با دشمنان نظام، كاملاً مشخص شود، بر آن تكيه شود و از مخالفان نظام اعلام برائت بشود.
البته در انتخابات بايد منافع نظام، منافع كشور، مصالح كشور بر مصالح حزبي و جناحي و شخصي و امثال اينها ترجيح داده شود و نظرات، نظرات شفاف و روشني باشد؛ معلوم باشد كه چه ميخواهند. اگر چنانچه يك چنين انتخاباتي انجام بگيرد، اين بلاشك به نفع نظام، به نفع پيشرفت كشور و به نفع مردم خواهد بود؛ نظام را زنده و بانشاط نگه ميدارد و پيش مي برد.
و من مي خواهم عرض بكنم، امروز خوشبختانه وضع كلي نظام از گذشته ما به هيچ وجه عقب تر نيست و در موارد زيادي بمراتب بهتر است؛ اين را بايد توجه كرد. اين خيال پردازي نيست، بيان آرزوها نيست؛ بلكه با نگاه به واقعيتهاست.
امروز ملاحظه كنيد ما نفس گرم امام بزرگوار را نداريم، حادثه جنگ را نداريم - كه مردم به خاطر اين حادثه به هيجان و حركت مي آمدند و طبعاً جوششي در مردم به وجود مي آمد - از مبدأ انقلاب سي و يك سال فاصله گرفتيم، در عين حال شما مي بينيد جمع كثيري از جوانهاي اين مردم - حالا افراد غيرجوان به جاي خود، حتّي جوانها كه بيشتر از همه در معرض تهديد اخلاقي و فكري و انحرافات گوناگون هستند - با كمال پاكي، با كمال آراستگي، در ميدانهاي مختلف حضور پيدا ميكنند. در دانشگاه هم همين جور است، در بيرون دانشگاه هم همين جور است، در عرصه هاي اجتماعي هم همين جور است.
در اجتماعات عظيمي كه تشكيل مي شود، غالباً جوانها حضور دارند. در بيست و دوي بهمن، شما نمونه كم نظيرش را مشاهده كرديد؛ چه در تهران، چه در بقيه شهرها - آنطور كه حالا در دوربينهاي تلويزيون انسان مي ديد و از بعضي از كساني كه از نزديك ديده بودند، انسان ميشنود - اغلب اينهائي كه بودند، جوان بودند؛ اكثر اين جمعيت، جوانها بودند. خوب، اين نشان دهنده چيست؟ مردم احساس مسئوليت ميكنند، مي آيند توي ميدان. اين احساس مسئوليت مردم و بخصوص جوانها، بعد از گذشت سي و يك سال از انقلاب، خيلي حادثه عظيمي است؛ خيلي حادثه بزرگي است.
چرا مردم امسال در بيست و دوي بهمن از سال گذشته گرم تر و متراكم تر آمدند؟ چون احساس خطر كردند؛ چون ديدند كساني به بهانه مسئله انتخابات و مسائل بعد از انتخابات، دارند در اصل نظام خدشه به وجود
مي آورند، دارند معارضه ميكنند، دارند پنجه به چهره نظام مي زنند. رفتار خطرناك آنها اين بود كه نام امام و انقلاب و نظام را هم گاهي مي آورند، اما حرفشان، عملشان، اقدامشان، تحريكشان، درست نقطه مقابل روش انقلاب و ممشاي انقلاب و اهداف انقلاب است؛ مردم اين را احساس كردند. اينكه مردم اين را ميفهمند و احساس ميكنند، اين بصيرت بالائي است، اين خيلي مهم است؛ و اينكه مردم بعد از اين احساس، اينجور وارد ميدان مي شوند،
مي آيند حضور خود را اعلام ميكنند، اين خيلي همت و عزم بالائي را نشان مي دهد؛ اينها خيلي مهم است. ما بايد اينها را ببينيم، بايد قدر بدانيم و بايد عاملش را بشناسيم. عاملش دينداري مردم است؛ عاملش همين ملاك اصلي در نظام اسلامي است؛ يعني اطاعت از پروردگار عالم. اين به نظر من
اساسي ترين مسئله است.
ما امروز مواجه هستيم با يك جبهه دشمني بزرگ در سراسر دنياي قدرتمندان؛ اين جبهه اي است كه شكل گرفته است در مراكز قدرت
بين المللي، قدرتهاي مالي و اقتصادي، كه غالباً هم در مشت صهيونيستها و سرمايه دارهاي بزرگ است. اين جبهه در مقابل نظام اسلامي از همه وسائل استفاده مي كند و در داخل هم متأسفانه كساني به اينها جواب مي دهند؛ كساني ميشوند طرف مورد اعتماد آنها، حرف آنها را تكرار ميكنند، به آنها پاس مي دهند، براي اينكه آنها بتوانند به نظام جمهوري اسلامي ضربه بزنند! يك چنين حالتي متأسفانه وجود دارد. ليكن در مقابل آن، بيداري مردم، آگاهي مردم، انگيزه مردم، حضور مردم، دينداري مردم، علاقه مندي مردم به مباني نظام و پايه هاي نظام وجود دارد. اينها حقائقي است كه در جمهوري اسلامي وجود دارد. و ما پيش رفتيم. ما در طول اين سالهاي متمادي، خدا را شكر مي كنيم كه پيش رفتيم.
آنچه كه وظيفه امروز ماست، حفظ اين هندسه عظيم است؛ اين را بايد حفظ كرد. بايد در حفظ اين هندسه، مرزبندي كرد. اين مرزبندي اي كه من عرض مي كنم، اينجاست؛ والّا در مسائل مادون اين - حالا چه مسائلي كه در درجه دوم اهميت است، چه در مراتب پائين تر - ممكن است اختلاف نظرهائي باشد؛ اين اختلاف نظرها به جامعه ضربه نميزند. اختلاف نظر موجب پيشرفت مي شود. اين اختلاف نظرها مهم نيست؛ اينها در رقابتهاي انتخاباتي هم ممكن است تأثير بگذارد، كه اشكالي هم ندارد. آنچه كه مهم است، اساس نظام، هندسه كلي نظام، نقشه جامع نظام است؛ اين را بايد در نظر داشت و نسبت به اين بايد حساس بود. بايد ديد حرفي كه زده مي شود و كاري كه دارد انجام مي گيرد، در مقايسه با اين نقشه كلي، در چه وضعيتي قرار دارد.
بايد دشمني ها را شناخت. مشكل ما اين است. اينكه بنده مسئله بصيرت را براي خواص تكرار مي كنم، به خاطر اين است. گاهي اوقات غفلت ميشود از دشمني هائي كه با اساس دارد ميشود؛ اينها را حمل مي كنند به مسائل جزئي. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماي بزرگي بودند - كه من اسم نمي آورم؛ همه مي شناسيد، معروفند - كه اينها نديدند توطئه اي را كه آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفكراني كه تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفكرات غرب بودند، طراحي مي كردند؛ توجه نكردند كه حرفهائي كه اينها دارند در مجلس شوراي ملي آن زمان ميزنند، يا در مطبوعاتشان مي نويسند، مبارزه با اسلام است؛ اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسي كه ميدانست و مي فهميد - مثل مرحوم شيخ فضل اللّه نوري - جلوي چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتي پيدا نكردند؛ بعد خود آنهائي هم كه به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضل اللّه مورد تعرض و تطاول و تهتك آنها قرار گرفتند و سيلي آنها را خوردند؛ بعضي جانشان را از دست دادند، بعضي آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهي است كه آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم.
امام (رضوان اللّه تعالي عليه) كه جامع الاطراف بود، يكي از اطراف شخصيت ايشان همين بود؛ حساس بود. مثلاً بمجرد اينكه نسبت به قانون قصاص يك حركتي انجام گرفت - كه خوب، يك قانون بود - فوراً امام حساسيت مطلب را درك كرد؛ فهميد كه معارضه با قانون قصاص اسلامي، معنايش چيست؛ و آن برخورد عجيب و قاطع را كه يادتان هست، انجام داد. ما بايد اينجور باشيم؛ بايد حساس باشيم.
روي مسئله اصلي نظام و نقشه نظام و كليت نظام هيچ اهمالي را نبايد روا بداريم. مسائل درجه دوئي وجود دارد كه البته اينها را ميتوان حل كرد. حالا من ديدم مثلاً اين روزها طرحي كه در مجمع تشخيص است، مورد توجه است. البته معلوم است؛ اين طرح وقتي كه در مجمع تشخيص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتي است؛ اين پيش ما خواهد آمد و آن چيزي را كه معتقد ماست، اعمال ميكنيم و به عنوان سياست كلي گفته مي شود. شكي نيست كه شوراي نگهبان وظائفي قانوني دارد. به اين وظائف مصرّح در قانون اساسي - كه نظارت بر انتخابات و تشخيص صلاحيتها و اين چيزهاست - بايد تعرض نشود. اين چيزها را ميشود اصلاح كرد. يعني اين قضيه را نبايد مسئله مورد بحث و مورد دعوا و نزاع قرار داد؛ اينها چيزهائي است كه قابل اصلاح است. ممكن است در آنجا يك كسي خطائي هم بكند؛ خطا قابل جبران است. اينها مسائل اصلي نيست؛ مسئله اصلي همين مسائلي است كه در طول اين هشت نه ماه بعد از انتخابات، محل اختلاف بوده است بين مجموعه نظام اسلامي و مجموعه كفر و استكبار، كه اينجا كساني حرفهاي آنها را تكرار كردند.
آنها مي خواهند نظام اسلامي، نظام ديني، نظام مبتني بر اطاعت از خدا و رسول وجود نداشته باشد. هر آن چيزي كه تضمين كننده اطاعت عمومي اين نظام است، براي آنها دشمن محسوب ميشود؛ عليه اش اقدام مي كنند، عليه اش فعاليت ميكنند، همه تلاش خودشان را براي زدن آن متمركز مي كنند. اين طرف قضيه بايستي تلاش و سعي خودش را بكند، براي اينكه همين اركان اصلي را، اين مباني و مبادي اصلي را حفظ كند. مسئله اصلي را نبايستي مغفوأ عنه قرار داد.
صريح و روشن هم بايستي خطوط را مشخص كرد. يعني آن كساني كه پايبند به نظام اسلامي و پايبند به حضور مردم - با همين انگيزه و ايماني كه مردم دارند - هستند، بايد مرزشان با كساني كه دلشان نميخواهد اين حركت به اين شكل، اسلامي ادامه پيدا كند، مشخص شود. با قانون معارضه مي كنند، با قانون مخالفت ميكنند. بايد اين مرز هم، مرز روشن و واضحي باشد تا مردم دچار خطا و اشتباه نشوند. مردم به ماها نگاه مي كنند؛ ما بايستي بدانيم كه خط چه جوري است. اين، اصل قضيه است. هر چيزي كه مادون اين است، قابل اغماض است، قابل حل است. ولو اختلاف نظري هم وجود داشته باشد، اين اختلاف نظر نبايد به معارضه و مجادله و مخاصمه بينجامد؛ كه از اين مخاصمات، دشمن سود ميبرد. حرف ما اين است.
آن كساني كه اين نقشه كلي را كه متبلور است در قانون اساسي و حكميت قانون و داوري قانون، قبول دارند، جزو مجموعه نظام اسلامي هستند. آن كساني كه اينها را رد ميكنند، كساني اند كه خودشان به دست خودشان صلاحيت حضور در نظام اسلامي را دارند از دست مي دهند و صلاحيت ندارند. كساني كه حاضر نيستند قانون را تحمل كنند، كساني كه حاضر نيستند اكثريت را قبول كنند، كساني كه آن انتخابات عظيم چهل ميليوني مايه افتخار را زير سؤال مي برند، يك نقطه قوّت را براي نظام ميخواهند تبديل كنند به يك نقطه ضعف، اينها در واقع دارند خودشان، خودشان را از اين كشتي نجات - كه نظام اسلامي است - بيرون مي اندازند؛ والّا هيچ كس نمي خواهد كسي را از كشتي نجات بيرون بيندازد.
حضرت نوح نبي اللّه (علي نبيّنا و عليه السّلام) به فرزندش فرمود: «يا بنيّ اركب معنا و لا تكن مع الكافرين».(5) نظام اسلامي هم تأسياً به حضرت نوح، به همه ميگويد: بيائيد با ما باشيد، بيائيد وارد اين كشتي نجات شويد، «و لا تكن مع الكافرين». هدف و مبنا اين است. ما هيچ كس را از نظام بيرون نمي كنيم؛ اما كساني هستند كه خودشان، خودشان را از نظام بيرون مي كنند؛ خودشان را از نظام خارج مي كنند.
اميدواريم كه خداي متعال به ما توفيق بدهد تا بتوانيم نظام اسلامي را با همين كليت و با همين جهتگيري درست كه بحمداللّه تا امروز آمده ايم، حفظ كنيم و بتوانيم به اين نظام و به اين مردم خدمت كنيم.
انسان وقتي نگاه ميكند، مي بيند آگاهي مردم، بصيرت مردم،
احساس مسئوليت مردم در قبال نظام اسلامي، حقيقتاً بي نظير است. با اين احساس مسئوليت، با اين احساس آمادگي، يقيناً اگر امروز يك حادثه اي مثل حادثه دفاع مقدس در كشور ما پيش مي آمد، كساني كه وارد ميدان ميشدند، از آن روز كه در دفاع مقدس جوانهاي ما مي آمدند، بيشتر خواهد بود و كمتر نخواهد بود. انسان اين را از اين حركت عظيم مردمي احساس مي كند.
اميدواريم ان شاءاللّه خداوند متعال به ما، به مردم، به همه مسئولان توفيق بدهد تا بتوانند وظائف را انجام بدهند. بخصوص تكليف مسئولان زياد است. مسئولان گوناگون در قواي سه گانه، مسئوليتشان خيلي سنگين است؛ بايستي به وظائفشان با دقت بيشتري، با جديت و اهتمام بيشتري عمل كنند تا ان شاءاللّه خداي متعال هم رحمت خودش را بر ما نازل كند و تفضلات خودش را از ما نگيرد. آنچه كه تا حالا شده است، از ناحيه ي پروردگار است و بعد از اين هم اگر هدايت الهي و رحمت الهي شامل حال ما باشد، باز هم خداي متعال به ما كمك خواهد كرد.
من خيلي تشكر ميكنم از آقايان محترم در مجلس خبرگان؛ از رياست محترم مجلس خبرگان، از آقايان مسئولين، به خاطر زحماتي كه متحمل ميشويد و كارهاي خوبي كه انجام مي دهيد و بيانات باارزشي كه مطرح ميكنيد. اميدوارم كه ان شاءاللّه همه ي اين زحمات و تلاشها مشمول رضاي حضرت بقيه اللّه (ارواحنا فداه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) باشد و خداوند متعال كمك كند كه بتوانيم قلب مقدس آن حضرت را شاد كنيم و خود را مشمول دعاي آن بزرگوار قرار دهيم و روح مطهر امام بزرگوار و ارواح مطهره شهدا از ما راضي و خشنود باشد. والسّلام عليكم و رحمه اللّه و بركاته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نساء: 59 2- آل عمران: 31 3- مائده: 66 4- هود: 42
5- هود: 42

 



بازنده اين نمايش آلمان است

عاطفه صادقي دره بيدي
كشور آلمان از دستگيري عبدالرحمان حاجي احمدي، سركرده گروهك پژاك، بازداشت و سپس آزادي وي و پس از آن مصاحبه اش با رسانه ها چه هدفي را دنبال مي كند؟
در قواعد بين المللي بسياري از رفتارها نمايشي است كه معاني و اغراض خاصي را در بر دارد. خصوصا اگر رسانه ها به كمك سياستمداران بازيگردان اين نمايش باشند.
در شرايط فعلي يكي از اخبار مهم بين المللي دستگيري ريگي سركرده گروهك تروريستي جند الله بود. خبر دستگيري وي كه عامل كشته شدن بيش از چهارصد نفر از هموطنان بي گناه ما محسوب مي شود، پيام مهمي براي اربابان سياست جهاني داشت؛ اقتدار ايران در عرصه بين المللي و جديث اين كشور براي خنثي سازي و مبارزه با حركات تروريستي خصوصا در داخل اين كشور.
اين پيام را اگر همزمان با دفع حوادث فتنه گون بعد از انتخابات در ايران و همچنين همزمان با رونمايي از اولين ناوگان دريايي ايراني در خليج فارس و هزاران دستاورد نظامي ديگر تفسير كنيم، البته پنبه نقشه ها و افكار شوم دشمنان نظام را زده و آنان را بي سلاح مي سازد.
از دستگيري سركرده گروهك پژاك توسط كشور آلمان، بازداشت موقت وي و سپس آزادي اش سه پيام مي توان دريافت كرد.
1. كمرنگ سازي و تحت الشعاع قرار دادن خبر دستگيري ريگي و توان نظامي امنيتي ايران.
2. القاي اين پيام به همه جهانيان كه اگر پژاك از نظر جمهوري اسلامي ايران گروهكي تروريستي محسوب مي شود، از نظر نظام حقوقي و امنيتي كشور آلمان چنين نيست و لذا از سركرده آنان در بازداشتگاه كشور آلمان همانند يك مهمان پذيرايي شده و اين ايران است كه اشتباه مي كند و مجرم است.
3. حمايت غير علني كشور آلمان از يك عنصر تروريست مخالف با حكومت ايران اين بار به صورتي علني، صريح و در قالب نمايشي جديد به گونه اي كه رسانه ها از آن بيشترين بهره برداري را عليه ايران بنمايند.
حقيقت آن است كه حافظه تاريخي ملت ايران خاطره خوشايندي از كشورهاي اروپايي خصوصا كشورهايي چون آلمان، انگليس، فرانسه و ايتاليا ندارد. چرا كه اين كشورها سابقه ديرينه اي در استعمار مردم و استثمار منابع اين كشور دارند. حال وقتي كشور آلمان چنين اقدامي مرتكب مي شود و از سوي ديگر كشور ايتاليا خبرنگار رسمي صدا و سيماي ايران در ايتاليا را به جرم جاسوسي و با اتهاماتي عجيب دستگير مي كند براي مردم ايران همه خاطرات تلخ از اين كشورها احيا مي شود.
اگر سياستمداران و برنامه ريزان آلماني و ايتاليايي و در مجموع، كشورهاي اروپايي، سياستمداراني پخته، كاردان و زيرك باشند (كه البته اين فرض محال مي نمايد) به خوبي مي دانند كه تصوير تاريخي يك ملت از چه ميزان اهميت، تأثير و نقش در روابط بين الملل و مشروعيت بخشي به آن برخوردار است.
از سوي ديگر ملت توحيدي ايران بر اين باور است كه در نهايت پيروزي از آن حقيقت است و دروغ و نيرنگ حتي اگر براي لحظه اي رداي پيروزي بپوشد اين لباس برايش ماندگار نخواهد بود.
سركرده گروهك تروريستي پژاك سرنوشتي بهتر از اربابش صدام نخواهد داشت. پيش بيني فرجام ارگاني اينچنين كه دندانهايشان به خون مردم بي گناه آلوده است، و فرجام حاميان آنان براي ملت متمدن، دين مدار و فرهيخته ايراني امري محتوم است، و چقدر بدبختند سياستمداران كشورهايي چون آلمان كه اين تروريست را برگ برنده خويش قرار داده و براي دشمني با ايران به او دخيل بسته اند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14