(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 خرداد 1389- شماره 19656

منقور
درباره حقوق ناشر و ناديده گرفتن آن
حقي كه به رسميت شناخته نمي شود
بيا
سوم خرداد در شهرستان ممسني به روايت نويسنده دفاع مقدس
همايش شعر «رنج » برگزار شد
نيم نگاهي به كتاب سوران سرد
اوج هنر نويسنده در ديالوگ نويسي آن است
درمراسم رونمايي از 33 عنوان كتاب دفاع مقدس مطرح شد
از مقاومان خرمشهر در «دا» تا «فاتحان خرمشهر»
لالايي



منقور

ناصر سيفي

درمعبر سايه ها فاصله بين آب سردكن تا محل درخت خرمالوي سابق را مي رفت و مي آمد از مأمور نرده ها پرسيدم اين كيست؟ گفت رئيس سابق بخش ايده پردازي.
گفتم چقدر راه مي رود؟ گفت بي تاب است گفتم بي تاب چه؟
گفت فرد ديگري را به جاي او گذاشته اند، آب و روغن قاطي كرده؛ قرار است از امروز صندلي رو هم تحويل بدهد. رفتم سراغش، آرام آرام به بهانه اي نزديكتر شدم؛ سلام كردم جواب داد. گفتم: منقوري؟ گفت: بله؟ گفتم هيچي يعني ميزوني؟
گفت: مگه شما آپاراتچي هستيد؟ گفتم نخير، بنده باد مغز ميزان مي كنم، نفخ فلسفي كه نداريد؟ كمي شل شد و گفت: راستش را بخواهي يك كمي چرا. يه هوايي مي پيچه تو سرم، لامصب بيرون نمي ياد. گفتم باد رياست است، غصه نخور چند روز كه بگذره كاملاً خالي مي شه، با ناراحتي گفت نه، نمي خوام كاملاً هم خالي بشه گفتم چرا؟ گفت: آخه دوستش دارم.
بهش عادت كردم، نمي دوني چه كيفي داره هفت هشت نفر نوبت مي گيرن پشت درت منتظر مي مونن كه بيان تو. خوب ساعت ده قرار داريم ده و نيم مي شه هنوز جلسه قبلي تموم نشده يازده مي شه، تموم نشده دوازده مي شه مي يام بيرون و به سرعت با سيم بكسل هاي فري خر دست مي رم پايين، راننده سر آسيمه در ماشينووا مي كنه. ولو مي شم عقب ماشين و از آدمايي كه روزاي بعد هم پشت در معطل مي شن، سان مي بينم. خيلي ها خودشونو مي زنن به اون راه كه منو نمي بينن، بعضي ها هم غافلگير مي شن، سلام مي كنن حتي چند تاشون به احترام خم ميشن. آي كيف مي كنم وقتي برام خم مي شن منم به بعضي ها يه كوچولو كله تكون مي دم. خيلي ها شونم مثل خودشون نمي بينم اما باوركن همه رو مي بينم. آخه اين باد لامصب نمي زاره آدم همه چيز و همه كس رو خوب ببينه اوايل همه رو مي ديدم حتي تو تكون دادن كله، پيشقدم مي شدم اما نه بادي بود نه كيفي نه ايده پردازي.
آخه خيلي از ايده ها رو از همين قيافه ها و حالت هاشون مي گيرم با يه نيگاه مي فهمم طرف به چي فكر مي كنه اصلاً چي كاره س درمورد عالم و آدم چه جوري فكر مي كنه به خصوص درمورد خودم يه بار به راننده گفتم وايسا. ترمز گرفت. گفتم دنده عقب بگير.گرفت. گفتم اون كت قهوه اي رو صدا كن. صداش كرد بهش گفتم اينقدر درمورد من منفي بافي نكن من اونقدرها هم كه تو فكر مي كني بد نيستم. اون گفت:جل الخالق آقا شما از كجا فهميدين گفتم: حالا! گفت نه جان من بگين برام خيلي مهمه . گفتم از نگاه مرموز وزير چشمي پاييدنت. تو دلت هم چند تا فحش به من دادي. اون گفت: فحش بد نبود آقا. همين آدم كه به من فحش مي داد حالا از مريداي من شده، هفته اي چند تا فيلم برام مي ياره. چه فيلم هايي!
صحنه محنه هم نداره. يعني همه صحنه هاي چند تا فيلم روجداگانه مي ريزه تويه سيدي كه اگه تو خطو ربط قصه فيلم دچار مشكل شدم برگردم تو اون سي دي. اما حيف نذاشتن به ايده پردازي هام ادامه بدم عين باد اومد و رفت. راستي شما راهي سراغ ندارين كه سردردم خوب بشه اما اون باده بمونه؟....

 



درباره حقوق ناشر و ناديده گرفتن آن
حقي كه به رسميت شناخته نمي شود

طه راستين

داستان رابطه مولف و ناشر داستان جالبي است. ربطي هم به ايران ندارد. در همه جاي دنيا اين رابطه طوري تعريف شده كه به محض پيش آمدن حرف آن، چنان گفته مي شود كه چنانكه از محتواي آن بي اطلاع باشيم، يك طرف رابطه (مولف) را مظلوم مي دانيم و طرف ديگر (ناشر) را ظالم. همانطور كه درباره رابطه كارگر و كارفرما، همواره اين ذهنيت برقرار است. اما آيا به واقع اين گونه است؟ نگاهي دوباره و به دور از هرگونه پيش داوري به اين رابطه پاسخ سؤال را روشن مي كند.
نويسنده كتابي را مي نويسد، فرق نمي كند اين كتاب زاييده فكر و خيال او و در قالب داستان و رمان باشد يا خاطرات او از دوره اي از زندگي. و يا حاصل تحقيق و پژوهش درباره يك موضوع مشخص. نويسنده يا مولف كتاب را مي نويسد و تحويل ناشر مي دهد و ناشر بعد از بررسي هاي مورد نياز، كتاب را با تغييرات و يا بدون هيچ تغييري منتشر مي كند و يا نه، اصلا اين اتفاق نمي افتد و رابطه در همين جا ختم مي شود. در صورت تصميم به انتشار كتاب توسط ناشر، قرارداد واگذاري حق انتشار كتاب از نويسنده به ناشر تنظيم و منعقد مي شود. اين قرارداد به دو صورت است؛ يكي واگذاري كامل و بدون كم و كاست حقوق مربوط به كتاب براي انتشار و ديگر واگذاري مشروط آن. در حالت اول نويسنده تمام حقوق كتابش را براي هميشه به ناشر واگذار مي كند و ناشر بدون اجازه مولف مي تواند كتاب را براي يك يا چند بار منتشر كند. در اين وضعيت ناشر مختار است كه بنا به بررسي هاي خود و نيز بنا به نوع تصميم گيري هايي كه دارد كتاب را بعد از چاپ اول آن براي سال ها منتشر و يا انتشار آن را متوقف كند چرا كه حقوق كتاب را براي هميشه و نه براي كي با انتشار خريداري كرده است.
در حالت دوم، نويسنده حقوق انتشار كتاب خود را براي يك بار انتشار و نه براي هميشه به ناشر واگذار مي كند و ناشر براي هر بار تجديد چاپ بايد حقوق نويسنده كتاب را در نظر داشته باشد و اجازه او را دريافت كند.
اگرچه اين موضوع درباره ترجمه هم به همين منوال است اما نبايد از نظر دور شود كه برخي ناشران كپي رايت را هيچگاه به عنوان يكي از بدنه هاي اصل و اساسي نظام نشر به رسميت نشناخته اند. از همين رو بدون اجازه مؤلف دست به ترجمه و نشر آثار مي زنند كه گاه صاحب اثر از آن بي اطلاع است.
به طور كلي بايد گفت در حوزه چاپ و نشر، رابطه ناشر با مؤلف يكي از اركان اساسي نظام نشر است. اما طي چندين دهه سابقه چاپ و نشر حرفه اي كتاب در ايران، اين مقوله از سوي برخي ناشران و مسئولان دولتي هيچگاه جدي و اساسي تلقي نشده است و شايد همين مسئله باعث شده تا بسياري از مؤلفان چنان اظهار گلايه كنند كه گويي ناشران دائما در حال تضييع حقوق آن ها هستند و در اين باب چنان جدي سخن بگويند كه اين مسئله براي برخي از ناشران نيز به باور تبديل شده است. اين در حالي است كه چنانچه پاي صحبت ناشران بنشينيم، حقوق ناديده گرفته شده آن ها كمتر از مؤلفان نيست.
اقتباس از آثار ادبي، يكي از مواردي است كه در آن حقوق ناشران ديده نمي شود. معمولا وقتي كتابي براي اقتباس انتخاب مي شود تنها حقي كه شايد (توجه كنيد شايد) مورد توجه قرار گيرد حق مؤلف است. اين در حالي است كه اگر ناشر كتاب را منتشر نمي كرد هيچ حقي براي مؤلف ايجاد نمي شد كه بخواهد از آن دفاع كند. و همچنين فيلمساز هم كتابي را در اختيار نداشت كه بخواهد از آن اقتباس كند. اما در اين فرآيند ناشر هرگز ديده نمي شود.
همچنين است بحث كتاب هاي ديجيتال و سايت هايي كه نسبت به انتشار كتاب در فضاي سايبر چه به صورت متني و چه به صورت صوتي اقدام مي كنند. اين روزها با توسعه بهره گيري جامعه از فضاي مجازي، بسياري از سايت هاي خدماتي، براي جلب مخاطب بيشتر، نسبت به قرار دادن كتاب هاي معروف در سايت خود اقدام مي كنند. اين قرار دادن كتاب ها به دو صورت متني و صوتي انجام مي شود كه در هر دو صورت نياز به كسب اجازه از ناشر دارد. نكته اي كه كمتر مورد توجه قرار مي گيرد.
در همين باره اخيرا دادگاه عالي فرانسه گوگل را به اتهام رعايت نكردن حقوق ناشران محكوم كرد چرا كه شركت گوگل در فرانسه به دليل اجراي طرح الكترونيكي كردن كتاب هاي فرانسوي مورد حملات بسياري واقع شده است. بسياري از ناشران فرانسوي اين شركت را متهم به رعايت نكردن حقوق ناشران كردند. دادگاه عالي فرانسه نيز پس از بررسي پرونده اين شكايات رأي به محكوميت گوگل صادر كرد. نماينده ناشران فرانسوي شاكي گوگل اين شركت را متهم مي كردند كه كتاب هاي آنها را به طور كامل روي اينترنت قابل دسترسي كرده است، بدون آنكه در مورد حق نشر اين كتاب ها با فرانسويان مذاكره كند. طبق حكم دادگاه گوگل بايد 300 هزار يورو به عنوان خسارت به شاكيان بپردازد و به ازاي هر يك روز كه گوگل بخواهد به فعاليت هاي غيرقانوني خود در فرانسه ادامه دهد بايد 10 هزار يورو غرامت دهد.
در كشور ما نيز اخيرا سايت هايي به همين منظور راه اندازي شده اند و يا سايتهاي خدماتي نسبت به اين كار اقدام مي كنند. ناگفته نماند برخي از روزنامه هاي كثيرالانتشار چند سالي است كه نسبت به انتشار كتاب هاي معروف به صورت پاورقي اقدام مي كنند كه بيشتر آن ها بدون هماهنگي با ناشر و اخذ مجوزهاي لازم صورت مي گيرد.
نكته ديگر، انتشار كتاب به شكل هايي غير از شكل مرسوم و معمول آن است. اين مسئله در پي توسعه شبكه ارتباطات جمعي و با هدف ارائه كتاب به شكل هايي كه سهولت استفاده براي افراد عادي و امكانات بهره گيري براي افراد نابينا را در پي داشته باشد، معمول شده است. انتشار كتاب به شكل گويا و يا با خط بريل از جمله اين شكل هاست.
در اين مسير هم معمولا حقوق ناشر ناديده گرفته مي شود. مثال بارز اين مورد، انتشار صوتي كتاب «دا» توسط نهاد كتابخانه هاي عمومي شهر قم براي نابينايان است. اين نهاد بعد از تصميم گيري در اين مورد و حتي بعد از توليد فايل صوتي كتاب، شايد محض خالي نبودن عريضه، موضوع را به سوره مهر اطلاع داد تا براي توزيع آن در يك همايش كسب اجازه كند!!! در همين باره اما مي توان از اقدام انجمن نابينايان استان خراسان رضوي براي كسب اجازه ناشر جهت توليد كتاب «دا» با خط بريل، پيش از انجام اين كار، به عنوان يك اقدام مثبت ياد كرد.
تجديد چاپ كتاب، توسط ناشر ديگر و يا سازمان ها و ارگان هاي دولتي، در حالي كه حق انتشار كتاب، طبق قرار داد. در اختيار ناشر اول كتاب است را نيز مي توان از موارد ناديده گرفتن حق ناشر دانست. از آن جمله مي توان به طرح 40 كتاب انجمن قلم ايران اشاره كرد. در اين طرح گفته مي شود كه كتاب هاي فاخر از نويسندگان مطرح و شناخته شده را با پرداخت حق التاليف منتشر مي كنند در حالي كه اين كتاب پيش از آن توسط ناشر ديگري منتشر شده است. مسئولان انجمن قلم البته در پاسخ به اعتراض در اين مورد، متن قرارداد خود با نويسنده را به عنوان برگ برنده رو مي كنند چرا كه در آن قرارداد مسئوليت اين مسئله به عهده نويسنده گذاشته شده است. حال آنكه مسئولان اجراي طرح به خوبي از انتشار يا عدم انتشار كتاب مورد نظرشان، پيش از آن مطلع هستند. به عبارت ديگر اين بند از قرارداد را مي توان راهي براي فرار از مسئوليت تعبير كرد. از نگاه ديگر مي توان گفت كه به هر صورت كه باشد، در اينجا حق ناشر ناديده گرفته شده است، چه از طرف نويسنده و چه از طرف انجمن قلم. ناگفته نماند در اين طرح انتشارات سوره مهر هم از آسيب ديدگان بوده است. اين طرح در حالي با حمايت معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي شود كه محسن پرويز، معاون فرهنگي اين وزارتخانه چندي پيش گفته بود براي تقويت آثار ديجيتال بايد حق ناشر و مولف آن ها را پرداخت كنيم.
آنچه كه گفته شد، تنها بخشي از ناديده گرفته شدن حقوق ناشر، توسط افراد حقوقي و نهادهاي مختلف است. در اين مسير تنها مي توان گفت: «دردها مكررند و ناتمام و ما مدام... آه، بگذريم.»

 



بيا

محمود اميني

اي گل من بهار من حال كه آمدي بيا
دلبر گلعذار من حال كه آمدي بيا
جان به فداي مقدمت سوخت دل من از غمت
در شب انتظار من حال كه آمدي بيا
خانه دل سراي تو بر سر چشم جاي تو
اي مه شام تار من حال كه آمدي بيا
بي تو نگار دلستان جز غم و اشك ديدگان
هيچ نبود كار من حال كه آمدي بيا
سوخت ز هجر روي تو بسته چو شد به موي تو
اين دل بيقرار من حال كه آمدي بيا
برد ز كف جوانيم شادي و كامرانيم
ديده اشكبار من حال كه آمدي بيا
بي تو بهار و خرمي رخت ببسته در دمي
از دل و از ديار من حال كه آمدي بيا
رفتي و رفت اي صنم جان ز فراق از تنم
ليك تو بر مزار من حال كه آمدي بيا

 



سوم خرداد در شهرستان ممسني به روايت نويسنده دفاع مقدس
همايش شعر «رنج » برگزار شد

جواد طيبي

سوم خرداد امسال براي اهالي روستاي «مهرنجان» شهرستان «ممسني» روز كاملاً متفاوتي بود. يك هفته پيش از آن اهالي اين روستا با پوستر ها و پلاكاردهايي مواجه شدند كه ديوارها و معابر روستاي زاگرس نشينشان را پوشيده بود. از اين رو بي صبرانه منتظر بودند تا اولين همايش روستايي شعر را در شهرستان به نام خود كنند. ساعت 15 روز سوم، و درست يك ساعت قبل از وقت مقرر، سالن بزرگ و سر پوشيده گلزار شهداي اين روستا مملو از جمعيت شده بود. به طوري كه 350 صندلي جوابگوي شركت كنندگان نبود و بيش از 300 نفر زن و مرد، كوچك و بزرگ، تا ساعت 19 ايستاده، نظاره گر شعرخواني و هنر نمايي شاعران روستا و شهرستان خود بودند. برنامه با 20 دقيقه تأخير شروع شد. محمد محمودي نورآبادي كه دبيري و اجراي همايش را عهده دار بود، در جايگاه قرار گرفت و با خوش آمد گويي به امام جمعه و مسئولين فرهنگي شهرستان، ممسني برنامه ها را اعلام كرد. تلاوت قرآن كريم توسط قاري نوجوان و خوش آهنگ مهرنجاني( مرتضي قاسمي) آغاز راه بود و اداي احترام به سرود مقدس جمهوري اسلامي، ارائه گزارش توسط دبير همايش، سخنراني امام جمعه شهرستان و سخنراني رئيس اداره آموزش و پرورش شهرستان هر كدام به مدت 10 دقيقه و سپس شعر خواني 14 شاعر، قرائت دل نوشته، تجليل از دختر نابيناي مهرنجاني حافظ كل قرآن كريم، تجليل از دو آزاده، دو جانباز بالاي 50 درصد مهرنجاني و تجليل از خانواده معظم هجده شهيد مهرنجاني، به عنوان اهم برنامه هاي اين همايش تعيين گرديد.
پس از تلاوت قرآن كريم و اداي احترام به سرود جمهوري اسلامي، محمد محمودي دبير و مجري همايش از چگونگي
شكل گيري همايش و اهداف آن گفت. ايشان با بيان اين كه كار فرهنگي در مناطق روستايي كمتر مورد توجه سياست گذاران قرار گرفته است، از رضايي مسئول اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي به خاطر توجه به اين موضوع تشكر كرد و گفت:« يك ماه پيش، پيشنهاد برگزاري اين نشست را تقديم رياست محترم اداره ارشاد كردم كه با استقبال ايشان مواجه شد. از همان روز دبيرخانه همايش را فعال و در اولين گام به سمت سپاه مقاومت شهرستان رفتيم كه جناب سرهنگ «سيد منصور حسيني» هم مثل هميشه عنايت خود را به مقوله فرهنگ نشان داد و حوزه مقاومت المهدي روستاي مهرنجان و فرهنگي سپاه را مكلف به همكاري كرد كه اين ها هم كم نگذاشتند و در حد توان كمك كردند.» محمودي ياد آور شد:« مديريت آموزش و پرورش ممسني، اداره بنياد شهيد و امور ايثار گران، اوقاف و امور خيريه و شوراي اسلامي شهر نورآباد هم هر كدام از جنبه هاي مادي و معنوي به همايش كمك كردند كه جاي تقدير فراوان دارد.» محمودي در ادامه از همه
شركت كنندگان به ويژه خانواده هاي معظم شهداء و ايثار گران، امام جمعه محبوب شهرستان، سرهنگ پاسدار نوذر انصاري جانشين سپاه مقاومت ممسني، نصيب الله حياتي مديريت آموزش و پرورش ممسني، قهرماني رئيس اداره بنياد شهيد و امور ايثار گران شهرستان، رضايي رئيس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي، ندري رئيس اداره كار و امور اجتماعي، آزادي رئيس آموزشكده فني امام رضا (ع) و همكاران و همراهان آن ها تشكر و قدر داني كرد و در خصوص دليل انتخاب اين روستا براي محل همايش و همچنين دلايل انتخاب عنوان « رنج» براي همايش گفت:« روستاي مهرنجان در شهرستان ممسني همواره پيشرو بوده است. اولين معلم شهرستان، زنده ياد حاج نصرت محمودي فرزند همين روستا بود و وجود دويست معلم بازنشسته و شاغل در روستاي چهارصد و هفتاد خانواري مهرنجان، هجده شهيد، چهار آزاده، ده ها جانباز، يكصد و بيست نفر پاسدار، چندين قاضي و استاد دانشگاه، يك مدير كل و مجموعه اي از اين پتانسيل ها بيانگر اين بود كه روستاي ما اين ظرفيت را دارد كه اولين همايش شعر روستايي را به نام خود ثبت كند. اما انتخاب عنوان رنج براي همايش هم به اين دليل بود كه اين قله با 2988 متر ارتفاع از سطح دريا، مرتفع ترين قله ممسني و نمادي از صلابت و اقتدار مردمان اين خطه در برابر تجاوز دشمنان قسم خورده دين و موطن محسوب مي شد. مضاف بر اين كه بايد از ادبيات تك بعدي دست برداشت و با عجين كردن معيارهاي ملي، طبيعي و معنوي، عظمت و بزرگي اين سرزمين را به رخ دشمنان كشيد و خوب بود كه يك بار هم از پنجره كوه رنج به خرمشهر و سوم خرداد نگاه كنيم...»
در ادامه، ابتدا، مرتضي خادمي، كلثوم ضرغامي شاعر روشن دل مهرنجاني و دانشجوي پيام نور و حافظ دو جزء از قرآن كريم، عباس دواني، جهانزير زارع خفري و مجيد نگين تاجي، شعر خواني كردند و سپس امام جمعه شهرستان نيز به مدت پانزده دقيقه در خصوص هنر و جايگاه شعر در جامعه سخن گفتند. ايشان با بيان اين كه شركت در چنين محافلي هميشه برايم دل نشين است عنوان كرد: «هروقت در چنين محافلي شركت مي كنم، از جهت اين كه ايام جواني در نظرم مجسم مي شود، احساس جواني پيدا مي كنم...»
حجت الاسلام سيد مجد الدين حسيني گفت:« زبان شعر زباني بسيار تأثير گذار است و اگر شاعر در وصف معشوقه از اين هنر استفاده كند، قطعاً از درجه تأثير گذاري بيشتري برخوردار خواهد بود..»
در ادامه سه نفر ديگر از شاعران يعني، نوازالله احمدي، سعيده خامه و فرزانه محمودي نيز شعر خواني داشتند و سپس مريم محمودي دل نوشته اي را در وصف روستاي مهرنجان، كوه رنج، شهدا و مادران شهداي روستا و خرمشهر قرائت كرد كه با تشويق حضار مواجه شد. سپس حياتي مديريت آموزش و پرورش شهرستان نيز در خصوص لزوم اجراي چنين همايش هاي صحبت كرد و از همه بانيان و دست اندر كاران همايش رنج تشكر كرد.
بعد از صحبت هاي حياتي، مجدداً شعر خواني ادامه پيدا كرد. رحيم محمودي، عمار اكبري، احمد محمودي، حسين خلفي و محمد محمودي نيز شعر خواني داشتند.
شعر خواني ساعت نوزده تمام شد و لوح ياد بود و جوايزبه شاعران، ايثارگران، دست اندركاران و فريبا ضرغامي، حافظ كل قرآن كريم نيز اهداء شد...
حاشيه هاي اين همايش:
¤اشعار محلي با محتواي حماسي و ايثار و شهادت، بيشتر مورد استقبال واقع مي شد.
¤ هنگامي كه مجيد نگين تاجي پشت تريبون قرار گرفت تا اشعارش را عرضه كند، كار پذيرايي شروع شد كه ايشان در اعتراض، تريبون را ترك كرد. اما مجري با عذر خواهي از ايشان، مجدداً خواست تا اشعارش را قرائت كند كه نگين تاجي هم قبول كرد.
¤ گريه هاي مادران و خواهران شهدا هم زمان با شعر خواني شاعران آن هم درست در جوار قبور شهدا حال و هواي خاصي داشت.
¤ استفاده از پوشش نيزار براي تزيين فضاي همايش، حال و هواي جبهه را تداعي مي كرد و بسيار ستودني و تحسين بر انگيز بود.
¤ شعر خواني شاعر روشن دل كلثوم ضرغامي و «فروغ خادمي»، هنرمند خردسال، حال و هواي خاصي به فضاي همايش بخشيد.
¤ حياتي رئيس آموزش و پرورش شهرستان، از فروغ خادمي و فريبا ضرغامي جدا گانه تجليل و جوايزي را به آن ها هديه كرد.
¤ در طول برنامه، محمودي، مجري همايش چندين بار به شركت كنند گان متذكر شد كه با رعايت وحدت جلسه شيريني اين نشست را در كام ميهمانان رنج ماندگار كنيد و نگذاريد رنج به رنج تبديل شود...و اين تذكر نظم را بر جمعيت متراكم در سالن حاكم مي كرد...

 



نيم نگاهي به كتاب سوران سرد
اوج هنر نويسنده در ديالوگ نويسي آن است

خسرو باباخاني

نام رمان: سوران سرد
نويسنده: جواد افهمي
ناشر: سوره مهر
حوادث و رويدادهاي اجتماعي اگر با هنر عجين نشود، نمي ماند. فراموش مي شود. چرا كه نسيان از ويژگي هاي انسان است و انسان ايراني كمي فراموشكارتر. انقلاب اسلامي مان از بدو تشكيل تاكنون با چالش ها و خطرات هولناكي دست به گريبان بوده و هست. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي و اين مرز و بوم لحظه اي از پا ننشسته اند و براي نابودي انقلاب و وطن اسلامي مان طرح هاي شيطاني و خونبار زيادي اجرا كرده و خواهند كرد. از اين رو شناخت دشمن و توطئه هايش ضرورتي حياتي است.
انقلاب اسلامي يك ساله نشده بود كه دشمن با طرحي هولناك و خونين غائله كردستان را خلق كرد؛ گروهي تحريك شده و بعضا فريب خورده سلاح بر كف عليه انقلاب قيام كردند. هدف نخست شان شكست انقلاب بود و در صورت عدم توفيق مي بايستي استان عزيز كردستان را از پيكر ايران جدا سازند. توطئه شومي كه با مقاومت و رزم بي امان فرزندان غيور اين مرز و بوم ناكام ماند.
نويسنده توانا و مستعدمان آقاي جواد افهمي توفيق يافته است تا گوشه اي از آن مقاومت و رزم را در دل رمان «سوران سرد» هنرمندانه به نمايش بگذارد.
سعيد و سينا، يكي از تهران و ديگري از بندرتركمن سرباز هستند. آن دو موظف مي شوند تا باقي خدمتشان را در سوران بگذرانند. اما سوران كجاست؟
آن دو در دل بوران و برف و سرما خود را به يك پادگان مرزي مي رسانند و معرفي مي كنند. وقتي در انتظار ابلاغ محل خدمت جديد هستند، دل و گوش به صحبت سربازان مطلع مي سپارند. سربازي مي گويد: «... اين اسمارو به خاطر داشته باشين؛ دوله در، كوره لر، سوران، ... اينا پايگاههاي بالاي كوه ان. دعا كنين اونجاها نيفتين.»
: «اگه افتاديم!»
: يه پايگاه سي نفر «در عرض يه سال نه تا شهيد داده.»
دعا نمي كنند و به سوران مي افتند. سعيد از كهنه سربازي محل سوران را مي پرسد. كهنه سرباز مي گويد: «مي رسي مي بيني، اون بالاست يه كم پائين تر از قطب شمال، پشت اون ابرا. از اينجا بخواي ببيني كلاهت مي افته. اگه جاي شما بودم نمي رفتم اون بالا خودزني مي كردم.»
سربازان پايگاه سوران نه قهرمان هستند نه ابرانسان. جواناني هستند گمنام و معمولي. مثل بقيه، مثل ما. در ابتدا ذهن مشغول و دل مشغولي هايشان دم دستي و كوچك است. موضوعاتي مثل: نگهباني، مرخصي، جيره غذايي، ترخيص... اما به وقت رويارويي با دشمن به يكباره شكوفا مي شوند. چنان مردانه پا به ميدان مرگ و زندگي مي گذارند، كه تا نسل هاي بعد هم تحسين خواهند شد.
اوج شكوه و ايثار جوانان در هنگامه سرنوشت ساز و تعيين كننده نبرد روياروي با حزبي هاست. جوانان مؤمن سپاهي در قالب جندالله چنان رزم حماسي و كم نظيري را به نمايش مي گذارند كه هر بيننده اي تا عمر دارد فراموشش نخواهد كرد. چرا كه اين رزم با هنرمندي تمام به تصوير كشيده شده است.
جواد افهمي با تيزهوشي و نكته سنجي تحسين برانگيزي گوشه اي از تاريخ انقلاب اسلامي مان را جاودانه كرده است. عناصري چونان: توصيف، شخصيت پردازي و ديالوگ در دستان هنرمند نويسنده همچون موم هستند. در اين رمان بيش از بيست شخصيت نقش دارند، سياهي لشكر نيستند، حضور دارند، حضوري قاطع. شايد اوج هنر مولف در ديالوگ نويسي باشد. با مطالعه رمان به وضوح مي بينيم كه هر شخصي ديالوگ خاص خودش را دارد، مستقل و متفاوت با ديگري. مورد ديگر نداشتن قهرمان است. رمان فاقد قهرمان و يا شخصيت اصلي به صورت عرف مي باشد. انگار همه شخصيت اصلي هستند و از سعيد گرفته كه نقش پررنگ اما بسيار كوتاهي دارد تا سهراب كه در كل رمان حاضر است.
سوران سرد، رمان گرمي است كه جاذبه و كشش فوق العاده اي دارد. حضور جاسوس حزبي ها در پايگاه سوران، چنان با هنرمندي و رندي پرداخت شده است كه تا انتها ذهن و دل خواننده را به پنجه مي گيرد.
ايمان دارم كه اين رمان سترگ به زودي جاي رفيع خويش را در ميان مردم كتابخوان و فرهيخته به دست خواهد آورد. جا دارد كه به احترام هنر هنرمند از جا برخيزم و كلاه از سر برگيرم.

 



درمراسم رونمايي از 33 عنوان كتاب دفاع مقدس مطرح شد
از مقاومان خرمشهر در «دا» تا «فاتحان خرمشهر»

داستان خرمشهر را در هيچ كتابي نمي توان نوشت، هيچ كاغذي توان و تحمل به دوش كشيدن واقعيت خرمشهر را ندارد، هيچ قلمي هم نمي تواند روايت واقعي و حقيقي داشته باشد از آنچه كه بر خرمشهر رفت، چه در باب مظلوميت اين شهر، چه در باب شجاعت و افتخارآفريني اش. حتي كتاب«دا» هم تنها گوشه اي از واقعيت هاي دفاع جانانه دراين شهر و اسارت مظلومانه اش را روايت كرد.پيش از «دا» هم البته مجموعه كتاب هايي با عنوان «مجموعه كتاب خرمشهر» در بيست و پنجمين سالروز از آزادي اين شهر عزيز منتشر شد. اما اين همه باعث نمي شود كه درباره خرمشهر كتاب ننوشت، بايد درباره اين شهر، مقاومت و آزادي اش، نوشت تا بلكه گوشه اي از دين به آن ادا شود. امسال، همزمان با سالروز آزادسازي خرمشهر، از 33 عنوان كتاب درباره خرمشهر رونمايي شد.
مجموعه كتاب فاتحان خرمشهر (خاطرات محمد ابراهيم عجم، سرتيپ 2 خلبان عليرضا نمكي عراقي، سرتيپ 2ستاد سعيدپور داراب، سرتيپ 2ستاد علي اكبرموسوي قويدل، سرتيپ 2ستاد نصرت الله معين وزيري، سرتيپ 2زرهي ايرج جمشيدي، سرتيپ 2ستاد مسعود بختياري، حسين همداني، فريدون كشتگر، نورعلي مشايخي، شهيد عبدالله نجفي، سيدمحمد لاله زار، شهيد احمد كاظمي، كريم نصر، مصطفي اكبري، محمود باقرزاده، سيد هاشم درچه اي)، روايت پايداري، بمبي دركابين، خاطرات خاكيان افلاكي، همدوش، آن سوي فكه، تكريت درعشق سوخت، يادگار زخم، اوخشامالار، رويش ققنوس از خاكستر پروانه ها، گلواژه هاي پايداري، بلوط نام كوچك زيتون است، تاپل رنگين كمان، ناگهان پرواز، رزمنده كوچولو خرمشهر، لحظه لحظه تا خدا، كمين چهارم جولاي، عنوان كتاب هايي بود كه در فرهنگسراي رسانه رونمايي شد.
دراين مراسم با سخنراني ناصر اسدي، رئيس فرهنگسراي رسانه آغاز شد باز هم كتاب «دا» فتح الباب مجلس بود، چه اينكه اسدي در آغاز سخنانش، از ديدار دست اندركاران تدوين كتاب «دا» با مقام معظم رهبري، يادكرد و اظهار داشت: سخنان ايشان، نشانگر توجه رهبر انقلاب به ادبيات دفاع مقدس است.
وي تصريح كرد: دركشورهايي كه پيشينه تاريخي قابل دفاعي هم ندارند، رمان هايي براي باورسازي در ذهن نسل هاي آينده خود نوشته اند و ما بايد به گنجينه بزرگ دفاع مقدس، توجه بيشتري داشته باشيم.
رئيس فرهنگسراي رسانه درپايان سخنانش، به همكاري اين فرهنگسرا و بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس اشاره كرد و گفت: اميدوارم كه اين همكاري، باعث رفع دغدغه مقام معظم رهبري درباره كتاب هاي دفاع مقدس و انتقال تجربيات آن به نسل جوان شود.
سپس سردار حميد حسام، معاون ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس، با تبريك فرارسيدن سالروز آزادسازي خرمشهر، درباره مجموعه كتاب هاي« فاتحان خرمشهر» خاطر نشان كرد: لزوم داشتن يك نگاه منشوري به تاليفات مرتبط با حماسه آزادسازي خرمشهر احساس مي شد. اين به آن معناست كه يك موضوع، از زواياي مختلف ديده شود.
وي ادامه داد: فضاي توسل و تعبد به حقيقت درجنگ، يكي ديگر از زواياي دفاع مقدس است كه پروژه «فاتحان خرمشهر»، با اين دو ديد عمل كرده است.
نويسنده كتاب «غواص ها بوي نعنا مي دهند»، درپايان گفت: دراين پروژه، حماسه فتح خرمشهر از نگاه رزمندگان، طراحان عمليات، قرارگاها، لشكرها و گردان ها، خلبانان و آزادگان حاضر در عمليات بيت المقدس تصوير شده كه اميدواريم ما را در حد بضاعت، به تكليفمان برساند.
سپس سردار محمد تقي خادمي، معاون هماهنگ كننده بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس، با اشاره به ادامه نهضت رونمايي كتاب هاي جنگ و افزايش كيفي اين آثار، خاطر نشان كرد: فتح خرمشهر، ابعاد ويژه اي دارد كه با گذشت 28 سال از وقوع آن، هر سال به لايه هاي عميق تر و محتوايي تر آن پي مي بريم.
وي با اشاره به حيرت استراتژيست هاي نظامي جهان از پيروزي ايران درعمليات بيت المقدس افزود: اصل غافلگيري دشمن در اين عمليات، به صورت كامل انجام و باعث تغيير معادلات جنگ شد.
معاون هماهنگ كننده بنياد حفظ آثار درپايان، به تاريخچه شكل گيري اين نهاد توسط مقام معظم رهبري اشاره كرد و گفت: ارايه جذاب تر، تازه تر و جوان پسندتر دفاع مقدس، يكي از تدابير ايشان بوده و رهبر انقلاب معتقدند كه انتقال تجربيات جنگ، كشور را درحوزه هاي علمي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بيمه مي كند.

 



لالايي

پس خاكريز دل غم جا گرهته
بچه ي دل بونه ي لا لا گرهته
للا لا لا،للا لا لا للايي
دلم تنگه،دلم تنگه خدايي
بشين تا سيت بگم اوشو چه وابي
صدايه لر كه وقته خو چه وابي
وطر روغن كه سخته لايه بسته
يه داغي سر دلم خين مايه بسته
قصه دردم ايسه هفتا كتابه
يه بيست ساله كه دل سي گل كبابه
بشين تا سيت بگم مجنون چه وابي
قصه او درد بي درمون چه وابي
شب سيه زمستون بي كه رفتيم
هوا ليلي وبارون بي كه رفتيم
همو شو بي كه گلل پا گرهتن
پس خاكريز جوونل جا گرهتن
دل پير تا جوونموشوخ وشنگ بي
صدي الله اكبر هايمان قشنگ بي
همه جا تير وتركش پاگيره شو
من تش ور برسيس جا گره شو
شلمچه من تش وديد ديده ويبي
همون شو بي كه گلل چيده ويبي
دل دشمن و دمسو پر وخين بي
بيا بونل وخيشو شلشلين بي
.......

محمد محمود نور آبادي

 

(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14