(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 13 خرداد 1389- شماره 19661

صداو سيما در بيانات امام خميني(ره) از ابزار تباهي تا دانشگاه عمومي
عيني سازي پيام امام در آثار هنري-1 زيبايي شناسي مبارزه و بازگشت به خويشتن
شاخص آزادي سينما
نقبي بر جايگاه انديشه و سيره امام خميني(ره) در سينماي ايران جاي خالي خورشيد
نگاهي تحليلي بر پيام امام امت به هنرمندان در سال1367 تفسير قرآني هنر از ديدگاه امام خميني(ره)



صداو سيما در بيانات امام خميني(ره) از ابزار تباهي تا دانشگاه عمومي

تلويزيون و راديو، به عنوان پرمخاطب ترين رسانه هاي جمعي، نقش موثري بر فرهنگ و رفتار عمومي دارند. از اين رو نيز بنيانگذار جمهوري اسلامي، تاكيدات فراواني نسبت به لزوم دقت در نحوه نقش آفريني آن داشتند. از نگاه امام راحل، تلويزيون و راديو - كه در ايران به عنوان صدا و سيما فعال هستند- داراي كاركردي دوگانه اند. هم مي توانند تبديل به يك دانشگاه عمومي شوند و هم عامل تخدير انسان ها. آنچه مي خوانيد، بخشي از بيانات آن حضرت درباره اين رسانه مهم است:
دانشگاه عمومي
«اهميت راديو- تلويزيون بيشتر از همه است. اين دستگاه ها دستگاه هاي تربيتي است؛ بايد تمام اقشار ملت با اين دستگاه ها تربيت بشوند؛ يك دانشگاه عمومي است. دانشگاه ها دانشگاه هاي موضعي است. اين يك دانشگاه عمومي است يعني دانشگاهي است كه در تمام سطح كشور گسترده است. بايد از آن، عمل دانشگاه را، به آن اندازه اي كه مي شود، استفاده كرد. بايد اين دستگاه دستگاهي باشد كه بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن كند، تمام را مبارز بار بياورد، تمام را متفكر بار بياورد. تمام اينها را مستقل بار بياورد. آزادمنش بار بياورد. از غربزدگي بيرون كند؛ استقلال به مردم بدهد، اين از همه چيزهايي كه در اين دستگاه ها هست مهمتر است؛ و اين وظيفه دارد كه با مردم حكم معلم و شاگرد داشته باشد. اشخاص نويسنده، اشخاص گوينده، اشخاص فهيم. اشخاص مطلع در اينجا صحبت بكنند. فرصت به آنها بدهند كه در اينجا صحبت بكنند. زيادند اشخاص كه پيشنهاد اين معاني را مي كنند؛ به اينها بايد فرصت بدهند و آنها صحبت بكنند. به جاي آنكه چيزهايي كه به درد ملت نمي خورد يا مضر به حال ملت است. يك چيزهاي مفيد را به مردم بدهند و يك غذاي مفيدي به مردم بدهند؛ مردم را تغذيه كنند و غذاهاي صحيح سالم. و من اميدوارم كه اين دستگاه هم همان طوري كه وعده كردند كه بتدريج درست بشود، قدم را يك خرده بلندتر بردارند و زودتر انشاءالله تصفيه بشود و تعديل بشود.» (بيانات در 29/12/57)
ابزار تباهي
«راديو و تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاي موثر تباهي و تخدير ملت ها خصوصا نسل جوان بوده است، در اين صدسال اخير به ويژه نيمه دوم آن چه نقشه هاي بزرگي از اين ابزار چه تبليغ ضداسلام و ضدروحانيت خدمتگزار... به طوري كه افتخار بزرگ فرنگي مآب بودن در تمام شئون زندگي از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن به ويژه در خانم هاي مرفه يا نيمه مرفه بود...» (وصيت نامه سياسي-الهي امام خميني«ره»)
فيلم هاي خارجي در سيما
بايد فيلم هايي كه در تلويزيون هست، فيلم هاي آموزنده باشد. فيلم هايي باشد ولو از خود ايران درست كنند، آموزنده باشد يا فيلم هايي كه از خارج مي آيد درست تفتيش شود كه ممكن است آنها با شيطنت فيلم هايي را بفرستند كه بخواهند فاسد كنند جوانان ما را. (بيانات در 25/2/59)
عامل اصلاح و انحراف
«از تمام دستگاه هاي تبليغاتي الآن، امروز نقش راديو تلويزيون از همه دستگاه ها بالاتر است. اگر اين اصلاح بشود، يك كشور را مي تواند اصلاح كند و اگر- خداي نخواسته- انحراف در اين باشد، يك كشور را مي تواند منحرف كند.» (بيانات در 27/12/60)
صدا و سيما و جوانان
«بايد راديو تلويزيون مربي جوان هاي ما، مربي مردم كشور باشد. نه اينكه مطالبي در او گفته شود كه مخالف با وضعيت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است، و جوان هاي ما را جوري بار مي آورند كه براي خودشان نباشند، براي ديگران باشند.» (بيانات در 31/2/59)
تربيت نيروي انساني
«آن كه از همه خدمت ها بالاتر است اين است كه نيروي انساني ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است؛ مجله هاست؛ راديو تلويزيون است؛ سينماهاست؛ تئاترهاست. اينها مي توانند نيروي انساني ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد.»
(بيانات در 16/4/58)
لزوم تصفيه عناصر طاغوتي
«حالا بايد يك فكري براي راديو- تلويزيون بشود كه - چنانچه فكر شده است و مي شود- لكن بيشتر عنايت بشود كه كساني كه در اينجا سابق در خدمت طاغوت بودند و همه فسادها را مي كردند، حالا بايد اينها تصفيه بشوند. كساني كه تا ديروز بر ضد ملت و بر ضدانقلاب ما سخنراني مي كردند، نمايش مي دادند، همه بساط را درست مي كردند، و حالا آمدند و اظهار اسلام و ديانت مي كنند، از اينها نمي توانيم ما بپذيريم. اين هم بايد تصفيه بشود. راديو و تلويزيون يك دستگاهي است كه هم در طرف تبليغات فاسد اهميت زياد دارد و هم در طرف تبليغات صحيح. اين با آن طوريكه از اول شايد آنهايي كه درست كردند اينها را نظر آموزشي داشتند به اينها.(به) اين دستگاه ها. تمام مطبوعات (هم) اين طور است منتها اهميت تلويزيون بيشتر از همه است.» (بيانات در 29/12/57)
مراقبت و تعهد
«الآن شما موظفيد كه همه اين كساني كه در اين كارها هستند، و رأس كار هستند در تلويزيون- البته بنگاه بزرگي است- مراقبت كنيد كه يك اشخاص متعهد باشند به اسلام و معتقد به جمهوري اسلامي باشند و بدانند كه جمهوري اسلامي يعني چه. محتوايش بايد اسلامي باشد. بايد آنها را در راس كارها قرار بدهيد در سرتاسر ايران.» (بيانات در 29/7/58)

 



عيني سازي پيام امام در آثار هنري-1 زيبايي شناسي مبارزه و بازگشت به خويشتن

حسين كارگر
پيام امام خميني(ره) به هنرمندان در سال 67، كم نظير براي تجلي هنر رهايي بخش و آزاده است. اما با گذشت بيش از 21 سال از صدور اين پيام، بين فحواي آن و وضعيت موجود آثار هنري ما فاصله زيادي ديده مي شود. به طوري كه چگونگي عملي ساختن و به عينيت درآوردن آرمان هاي امام راحل در آثار هنري، دغدغه هر انسان آزاده، آزادي خواه و عدالت طلبي است. به همين مناسبت، طي مجموعه گفتارهايي از هنرمندان دلسوخته، كه واجد چنين دغدغه اي هستند، به بررسي اين مسئله مي پردازيم.
ميثاق هنر و مبارزه
شهيد سيدمرتضي آويني كه مي توان او را شاگرد اول مكتب امام خميني در عرصه هنر دانست، در مقاله اي با عنوان «منشور تجديد عهد هنر» كه در مجله سوره منتشر شده بود در تفسير پيام امام به هنرمندان نوشت: امام را با هنرمندان سخني بود كه شنبه نهم مهر ماه شصت و هفت در روزنامه ها به چاپ رسيد و مگر نه اينكه ما آن پيام را به فراموش خانه هاي سهل انگاري و غفلت خويش انداختيم و ديگر از آن جز اشاراتي پراكنده، اين سوي و آن سوي، در ميان نيامد؟ اصل سخن ايشان در آن پيام، ميثاقي بود كه ميان «هنر» و «مبارزه» بسته بودند و چه بسا در ميان غيرمومنين كساني انديشيدند كه «اين سخن از سر ناآشنايي با ماهيت هنر برآمده است. اگر نه، هنر كه آزاد است و در خدمت سياست در نمي آيد!»
وي در ادامه آورده: تعبيرات حضرت امام و تصريحات مكرر ايشان بر تعهد هنر در برابر مبارزه با دشمنان اسلام، بسا بيش تر از آن داراي صراحت است كه بتواند مورد تأويل قرار گيرد. هنر در منظر امام ذاتا و ماهيتا امانتدار مبارزه با دشمنان دين است... و ديگر چه جاي ترديد، آنجا كه ايشان فرموده اند: هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد، و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد... و در اين عبارت، اگر چه از يك سوي هنر را به وصف «زيبايي» و «پاكي» ستوده اند، اما از سوي ديگر، برخلاف مشهورات و مقبولات رايج در مجامع هنري، زيبايي و پاكي را اموري دانسته اند كه اصلا به اعتبار تعهد و امانتداري وجود پيدا مي كند. معناي اين سخن اين است كه اگر هنري مبارزه جو نباشد لاجرم زيبا و پاك هم نيست.
در بخش ديگري از مقاله آويني تصريح شده: حضرت امام «جعلت فداه» زيبايي و صفا را نيز در تعهد هنر يافته اند و فرموده اند: «هنري زيبا و پاك است كه... نابودكننده اسلام آمريكايي باشد.» يعني كه هنر اگر اهل مبارزه نباشد زيبا نيست و اين تعبير، خلاف غالب تعابيري است كه ديگران در نسبت ميان زيبايي و هنر گفته اند.
بازگشت به خويشتن
يك هنرمند نيز درباره عملي ساختن رهنمودهاي امام خميني(ره) در عرصه هنر عقيده دارد: هم امام راحل و هم رهبر فرزانه انقلاب اشارت و بشارت دادند كه اگر مصدر حركت ما براساس موازين قرآن باشد و به سنت هاي بالنده خودمان بازگرديم، اسباب توفيق ما در عرصه هنر حاصل مي شود.
جهانگير الماسي، هنرمند سينما، تلويزيون و تئاتر كشورمان به كيهان گفت: فكر مي كنم، نزديك ترين آرا، به ديدگاه هاي حضرت امام، نظرات مقام معظم رهبري است. هم رهنمودهاي ايشان با آراي امام انطباق مفهومي و باطني دارد و هم در حوزه مديريت روز جامعه.
وي در مور د نحوه تجلي بخشيدن به آرمان هاي امام و رهبر انقلاب در عرصه فرهنگي و هنري توضيح داد: گاهي فرامين رهبران عالي قدر انقلاب به عنوان فرمان ولي فقيه محسوب مي شود كه الزام عملي وجود دارد و همه ملزم به رعايت اين نوع فرامين هستيم. اما در حوزه فرهنگي و هنري، انطباق نظريات و يا سلايق با مفاهيم باطني فرمايشات حائزاهميت است.
اين هنرمند ادامه داد: صراحت امام در بيان اين كه هنر اصيل، هنر مدافع محرومين است، در سخن مقام معظم رهبري تحت عنوان سينماي پاك، هم در شكل و هم محتوا تجلي يافته است.
الماسي اظهار داشت: يك جدال جاودانه بين نيكويي و زشتي يا نور و ظلمت هست كه عالي ترين اعتقاد به اين جدال در تشيع و در فرهنگ مردم ايران، در ساحت قدسي ولي عصر (عج) تجلي يافته كه با ظهور ايشان، اين جدال پايان مي يابد. مي توان اين گونه هم نتيجه گيري كرد كه چنگ انداختن به ريسمان باور مهدوي، معضلات را حل مي كند.
الماسي در ادامه، درباره تأكيد امام خميني(ره) بر مبارزه هنر با سرمايه داري توضيح داد: يك زماني، سرمايه داري به صورت مديريت كشورها چهره مي كرد و مثلا مي دانستيم آمريكا، انگليس و برخي دولت هاي ديگر مبلغ سرمايه داري هستند و به عنوان جبهه امپرياليسم يا به تعبير قرآن مستكبرين، در مقابل جبهه محرومين قرار داشت. اما امروزه سرمايه داري چهره عوض كرده و از قالب شكل مديريت كشورها به شكل جهاني تغيير يافته. به طوري كه مي بينيم برخي توليدات صنعتي در كشورهاي ضعيف انجام مي شود و منافع حاصل از آن پس از گذشتن از مجاري مختلف، مثلا به يك شركت چندمليتي در آرژانتين مي رسد كه در مجموع داراي شرايط بسيار پيچيده اي است.
وي ادامه داد: مبارزه با سرمايه داري در حوزه فرهنگ هم پيچيده تر است و هم ساده تر. در اين حوزه، ترسيم موجوديت انسان با مختصاتي كه قرآن كريم تعريف مي كند مشكل گشاست.
الماسي، در ادامه توليد آثار هنري براساس هويت ملي و بومي را از ديگر شاخصه هاي عملي ساختن انتظارات امام و رهبري از هنر دانست و گفت: امروز مي بينيم كه براي حضور در جشنواره هاي خارجي، آثارمان را براساس علايق غربي ها مي سازيم. اما جذابيت بين المللي براي آثار هنري از آن زاويه خواهد بود كه ما خودمان باشيم و براساس هويت ملي و استنادي به قرآن آثارمان را توليد كنيم.
وي اضافه كرد: انديشمندان غربي نيز امروز اعتراف دارند كه الگوي سعادت بشري براساس مختصات ليبرال دموكراسي شكست خورده و نمي تواند تضمين كننده خوشبختي باشد. به وجود آمدن جريان تاريخي پست مدرنيسم هم، به همين دليل به وجود آمده است. مگر پست مدرنسيم غير از رجوع به سنت ها و بنيادهاي كلاسيك براساس تجربه مدرنيسم است؟
اين بازيگر تصريح كرد: از اين رو، براي موفقيت در عرصه جهاني، به جاي اين كه شبيه فرنگي ها شويم، بايد شبيه خودمان باشيم. اين هم بهترين راه تبليغ و هم بهترين راه مسابقه است. علت توفيق برخي از هنرمندان سينما، از جمله امير كاستاريكا از سينماي بوسني در جهان هم اين بوده كه هم در مفهوم و هم شكل سينمايي، فرهنگ بومي كشورش را باز توليد مي كند.
الماسي تأكيد كرد: گمگشتگي و از خويش بريدن، علت اضمحلال هنر ماست و به قول مرحوم علي شريعتي، تنها راه مقابله با اين بيگانگي بازگشت به خودمان است. نبايد استحاله شويم.
او اظهار داشت: رجعت به قرآن و بازگشت به چشمه زلال سنت هاي ملي، تنها راه سعادت فرهنگ و هنر در كشور ماست و مهم ترين نكته اي كه وظيفه دست اندركاران عرصه هنر، در حوزه هاي سينما، تئاتر و... براي اجابت رهنمودهاي امام خميني(ره) و رهبر انقلاب را تبيين مي كند، همين نكته است.

 



شاخص آزادي سينما

آرش فهيم
با گذشت 21 سال از داغ فراق امام خميني(ره) امروز بيش از گذشته به انديشه هاي آن حكيم فقيه محتاجيم. و هرچه زمان بگذرد، بر اين احتياج افزون خواهد شد. اين موضوع، در عرصه فرهنگ و هنر، به خصوص سينما، پررنگ تر است. سال هاست عرصه هنر هفتم در اين كشور درگير چالش هايي است؛ ابتذال، مخاطب گريزي، توقيف و رفع توقيف، مافيا، سينماي تجاري، سينماي جشنواره اي، تورم طنزهاي سخيف، ستاره سالاري و... و سال هاست كه آرزوي برطرف شدن اين مسائل را داريم.گاهي تلاش هايي هم براي آن مي كنيم. اما تمام مشكلات امروز و ديروز - و البته فرداي- سينماي ايران، از وقتي آغاز شد كه از انديشه هاي تابناك امام فاصله گرفت. كافي است به بررسي توفيقات و شكست هاي سينمايمان بپردازيم. بدون شك خواهيم ديد هرجا توفيقي بوده، حتماً به تفكر امام راحل نزديك تر شده ايم و هر جا باخت، از «نگاه امام» دور بوده ايم.
پيام صريح و شورانگيز حضرت امام در سال 67 كه بايد آن را مانيفست هنر رهايي بخش بدانيم و بناميم، راه روشني بود كه براي هنر و هنرمندان نمايانده شد. كه براي رسيدن به منازل مقصود، بايد اين راه را طي كرد. پيامي كه خودش يك اثر هنري است و از اين رو، الگو و سرمشقي هم براي هنرمندان و هم مديران و سياستگذاران و منتقدان و مدرسان اين عرصه است.
يكي از زيباترين وجوه پيام امام به هنرمندان آينده نگري تنيده در تار و پود آن است. وجهي كه كمتر مورد توجه قرار گرفته. گويي امام پيش بيني مي كردند در آينده نزديك، «مدعيان هنر بي درد»، كه در واقع پياده نظام سياستمداران و سياست بازان مدعي و بي درد هستند، با دو فرقه سينماي گيشه اي و شبه روشنفكري، خون فرهنگ اصيل را مي مكند.
بين اين پيام كه خطاب به هنرمندان صادر شد و آن پيام كه براي قطعنامه پايان جنگ تحميلي صادر شد، نسبت روشني وجود دارد. در آنجا امام از آغاز يك جنگ ديگر سخن گفتند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، جنگ پابرهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است...»
و با صدور پيام براي هنرمندان، تكليف اهالي اين عرصه را ماندن هنرمندان در كنار مردم و در مقابل ستمگران داخلي و خارجي دانستند. در جنگ جديد، - كه امروز در اوج آن به سر مي بريم- دو جبهه داخلي و خارجي در مقابل مردم كشورمان صف آرايي كردند. براساس بيانيه امام خميني(ره) هنرمندان در مقابل جبهه داخلي موظف به «تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول»، صيقل دادن «اسلام تازيانه خوردگان تلخ و شرم آور محروميت ها» و كوبنده سرمايه داري و كمونيسم شدند. «ترسيم روشن عدالت و شرافت» ، «نشان دادن نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، سياسي و نظامي»، «تصوير زالوصفتاني كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي و فرهنگ عدالت و صفا لذت مي برند»، از ديگر تكاليف هنرمندان ماست.از نگاه امام، هنرمندان مي توانند مردممان را به حيات جاودان برسانند، مگر زماني كه مطمئن شوند مردم بدون اتكا به غير، در چارچوب مكتبشان زندگي كنند.
و در جبهه دوم هنرمندان موظف هستند تنها به هنري بپردازند كه «راه ستيز با جهانخواران شرق و غرب» را نشان دهد.
اما متأسفانه در ميان آثار توليد شده و به نمايش درآمده در سينماي كشورمان، درصد بسيار پائيني از آثار را مي توان ديد كه واجد چنين شاخصه هايي هستند. به همين دليل هم سينمايمان آشفته و به هم ريخته و به عبارتي گرفتار است.
گفتارها و نوشتارهاي امام، شاخص آزادي سينما از اين گرفتاري هستند. اگر به آن بازگشتيم، مي توانيم انتظار تحول در اين عرصه را داشته باشيم، در غير اين صورت، گرفتاري ادامه دارد.

 



نقبي بر جايگاه انديشه و سيره امام خميني(ره) در سينماي ايران جاي خالي خورشيد

محمدرضا محقق
«سينماي ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما و ازدست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. ما كي مخالفت كرديم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتي كه از استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد و شما مي دانيد كه جوان هاي ما را اينها به تباهي كشيده اند و همين طور ساير اين (مراكز). ما با اينها دراين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت كرده اند به مملكت ما.»
اين جملات تابناك و ماندگار و راهگشا از اولين بيانات امام پس از بازگشت به ايران است. دقت امام در گزينش مضاميني درباره سينما هم از توجه و وقوف ايشان به ماهيت سينما خبر مي دهد و هم از جسارت و جديت ايشان در طرح مباحث اصلي در خطيرترين زمان ممكن. آيا سينماگران ما توانستند پاسخ درخوري به اين عنايت دلسوزانه و مدبرانه امام به موضوع سينما در طول اين سالها بدهند؟
سينماي ايران تا چه حد توانسته است نسبت به شخصيت آرماني و الهي امام خميني(ره) اداي دين كند و در به تصويركشيدن اين شخصيت متعالي به موفقيت در خوري نايل آيد؟ وقتي به دنبال شمايل و سيره عملي و نظري حضرت امام(ره) در سال هاي سينماي پس از انقلاب برمي گرديم، كمتر تصوير ماندگاري به ذهنمان خطور مي كند.
واقعيت آن است كه پس از گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب و سالها از رحلت امام(ره) هنوز اثري در خور ايشان كه در انعكاس شخصيت و بازنمايي انديشه ها و سيره رفتاري او گويا و جوياي حقيقتي ناب باشد، به چشم نمي خورد.
اين جاي خالي و اين قاب بي تصوير بيش و پيش از هرچيز، جايگاه تأسف و تاثري عميق است، در اين موقف، كه چنين گنجينه بي بديل و چنان زندگي سرشار و انديشه پرباري چرا بايد در هاله اي عظيم از بي توجهي و انزوا و بي اعتنايي، آن هم در سينماي ايران، كه به دست الهي او آزاد شده است، گرفتار آيد و همچنان در بند بماند؟
تنها طرحي كه از امام در سينماي پس از انقلاب سراغ داريم، جلوه هاي كم رنگي از تصوير او است در لحظاتي كه به سختي به خاطر مي آيند و انتظاري عظيم و طولاني و نحيف شده در مورد فيلمي كه سال هاست با حواشي و تبليغاتي منحصر به فرد، كماكان بر طبل حاشيه مي كوبد و از آن اثري در بين نيست: «فرزند صبح».
«فرزند صبح» تنها فيلم سينماي ايران است كه پس از سه دهه، در بيان شخصيت امام خميني(ره) ساخته شده و البته هنوز به نمايش در نيامده است!
فيلمي كه گويا در بند موانع مالي گرفتار آمده(!) و سازندگانش به همين دليل، اثر را معلق نگه داشته اند، بلكه چاره اي بيابند و راهي بجويند.
اما فارغ از آثار سينمايي اين چنيني كه به زندگي و ويژگي هاي شخصي و شخصيتي امام(ره) متوجه باشند و بر آن اساس ساخته و پرداخته شده باشند، دنباله گيري آثاري كه گويا و جوياي انديشه و آرمان هاي امام(ره) باشند هم كارنامه روشن و درخشان و آبرومندي ندارد.
براستي سينماي ايران در برآوردن تصويري و اداي دين هنري به منويات داهيانه امام(ره) تا چه حد تلاش كرده و تا كجا موفق بوده است؟
آرمان هايي همچون «عدالت» كه هميشه، حرف اول و قصه ناتمام تمام حكومت هاي الهي و نهضت هاي مردمي و انساني بوده است و كماكان شعاري كه مي تواند توده هاي عظيم انساني را به دنبال آورد، همين «عدالت» است. آيا سينماي ايران در اين عرصه، كارنامه قابل دفاعي از خود به جا گذاشته است؟!
اگر يكي از جدي ترين و اصلي ترين آرمان ها و انديشه هاي حضرت امام(ره) را در انعكاس منويات ايشان در قالب هنر تصوير و سينما و رسانه بدانيم- كه همين طور است- مي بايستي با تدبيري آسيب شناسانه ابتدا به واقعيت موجود در رسانه ها و سپس نوع انعكاس آن و شيوه و مضمون و مراتب اصلي و فرعي بيان آن در اين مواقف توجه كنيم.
اينكه تصويري كه از ارزش هاي امام و انقلاب تا به حال در سينما و تلويزيون ملي ما به نمايش گذاشته شده كمترين مطابقتي با انديشه و آمال و آلام ايشان ندارد، حقيقت تأسف برانگيزي است.
بخش اعظم برنامه هاي رسانه ملي و سينمايي در فقدان انديشه هاي امام شكل مي گيرد و ظهور و بروزش اگر در مخالفت جدي با نص فرمايشات ايشان نباشد، در راستاي آن قطعا نيست.
مگر نه اينكه مصرف گرايي و تجمل پرستي از آرمان هاي امام نشانه اي ندارد و در جهت هدم آنهاست، مگر نه اينكه نه آزادي خواهي و «عدالت طلبي» جزو نصوص انديشه هاي اصلي امام(ره) است و مگر نه اينكه مبارزه با سرمايه داري و خوي كاخ نشيني از واژگاني است كه در ادبيات امام از بسامد بالايي برخوردار است و مگر نه اينكه اين انديشه هاي معتبر و ناب، هم اكنون در بسياري از رسانه هاي ملي و غيرملي، بلوكه شد و به انزوا كشيده. سينماي ما در طول سه دهه اخير عليرغم تلاش ها و مجاهدت هاي فردي و شخصي، با كم رمقي و بي رونقي، لنگ لنگان، گام هاي كوچك و نحيفي را برداشته و البته در گرداب ابتذال و فيلم فارسي سازي هاي بقاياي انديشه مبتذل پرور سينماي منفور پيش از انقلاب دست و پا زده و از پا افتاده است.
با يك بررسي آماري نسبي مي توان به اين نتيجه تأثر برانگيز رسيد كه سينماي ما نه تنها از وجوه ملي و سرزميني، بلكه از وجوه ديني و آييني هم در آن كمرنگ است. در حالي كه جهان معاصر، هنوز تحت تأثير انقلاب كبير اسلامي و رهبري استثنايي مرجعيت ديني آن است، از نشانه گذاري اين حيات طيبه و آن گنجينه عظيم نظري و عملي، كمتر اثري در اين محوطه پرت و بلبشو زده ديده مي شود و اين امر، محصول مديراني بوده است كه با بي كفايتي سياست چرخيدن دور خود را در كنار نوعي ليبراليسم فرهنگي، طي دوره هايي، تجربه كرده اند وهرگز نتوانسته اند به آن انديشه هاي ناب و تجربيات كم ياب نزديك شده و ديني را كه اين گوهر اصيل بر گردن حيات اجتماعي معاصر ملت ايران داشت، حتي به كمترين و حداقل وجه ممكن ادا كنند.

 



نگاهي تحليلي بر پيام امام امت به هنرمندان در سال1367 تفسير قرآني هنر از ديدگاه امام خميني(ره)

علي اكبر باقري ارومي
بررسي روند و وضعيت هنر در كشور ما، نشان مي دهد كه هنوز راهبرد مشخصي در اين عرصه براي تداوم آن در مسير انقلاب اتخاذ نشده است. هنر از جمله ناشناخته ترين وجوه انساني است كه هرچقدر انسان هنرمند براي رسيدن به قله آن تلاش كند، تا خود را به لحاظ فطري و برجستگي هاي اخلاقي نشناسد دست يافتن به اوج كمال هنري براي او ميسر نخواهد بود.
در ديدگاه اسلامي هنر خلاقانه ترين جزو فطرت بشري محسوب مي شود. اين خلاقيت فطري به شرط تعلق به رنگ خدايي مي تواند به هنر واقعي بيانجامد و خداپسندانه كه شد قطعاً مردم پسند هم خواهد بود.
بني آدم از زماني كه پي به وجود هنر و عظمت هاي نهفته در درون آن برد دائم در اين فكر بوده است كه زمينه هاي شكوفايي خويش را در جلوه دادن به آن متجلي كند.
هرچند توفيقات نوع بشر در اين زمينه به انساني شدن آن نيانجاميده است ولي همه اينها نمي تواند ما را در انكار نقش هنر در شكوفايي انسانها، به عبور از كنار آن و نديده گرفتن آن وادار نمايد. واقعيت آن است كه هنر فطري در مقابل خود رقيبي به عنوان هنر غريزي دارد كه مبدعان آن فكر مي كنند به اوج قله هاي هنري رسيده اند. درحالي كه متأسفانه آنان به سقوط هنر كمك كرده اند، نه به اوج گرفتن آن!
انقلاب اسلامي و توفندگي آن قابليت شكوفا كردن هنر را داشته است؛ هنري كه درست تعريف شود، درست شناخته شود، و راههاي شكوفايي آن مشخص و راه هاي بهره وري صحيح از آن هم معين گردد. با اين حال نگاه شخصي به هنر و جدا كردن آن از اجتماع نتوانست فرصت تكامل فكري و اجتماعي و انديشه ورزي نگاه آرماني انقلاب به هنر را در پيكره آن تزريق نمايد و باعث شد كه رشد هنر به طور جامع صورت نگيرد. حركت هنر در كشورمان براساس نياز بوده است و هر از گاهي جرقه اي به چشم خورد و سپس خاموش شد. پيام مهم امام راحل در سال67، درپي شكستن اين دايره بسته و احياي نگاه ساختاري به هنر بود. در اين نوشته به دنبال آن هستيم كه اين نگاه ساختاري را كشف و سپس به تأثير آن در تصحيح نگاه به هنر بپردازيم.
نگاه بلند آن عارف كامل
مسلم است كه هر كسي كه امام راحل را بشناسد مي داند نگاه بلند آن عارف كامل يك نگاه كامل و همه جانبه و براساس قرآن و سنت اهل بيت بود. امام كه خود دست پرورده قرآن بود و زندگي صادقانه خويش را با تمسك به آن پيش برد و تقديم به خدا نمود، اين كه در وصيت نامه سياسي الهي خويش مي فرمايند: «با دلي آرام و قلبي مطمئن و ضميري اميدوار به رحمت الهي بسوي خدا مي روم.» نمودي از اين مهم است. در پيام امام به هنرمندان نكاتي است كه مي توان روي آنها به عنوان محور اصلي تأكيد و رمزگشايي كرد. پيام امام يك پيام معمولي نيست، بلكه اولين نكته موجود در آن تحريك تفكر آدمي است. يعني انديشه را به عنوان يك قدرت تجزيه و تحليل گر در رابطه با مقوله مورد بحث فعال مي كند، اين نخستين درس پيام ايشان است كه امام از دادن يك پيام تشريفاتي صرف خودداري كرده است بلكه در پيام خويش واقعيت هايي را گنجانيده است تا هنرمندان صالح از آن استفاده كرده و راه اصلحيت در دامان هنر را بياموزند.
امام با اين پيام مي خواستند به هنرمندان يادآوري نمايند كه رسيدن به هنر واقعي در واقع ابتدا از خودگذشتگي و ايثار مي خواهد و با بيان وجوه تمثيلي راهبرد اصلي هنر را مشخص كنند و يادآوري نمايند كه تا هنر اصيل و واقعي راه بسياري باقي است.
تأييدات واقعي امام از هنر
امام راحل هنر را داراي جلوه خاصي از پيوند با عاملين به قرآن مي دانند؛ مي خوانيم كه: «بسم الله الرحمن الرحيم، خون پاك صدها هنرمند فرزانه در جبهه هاي عشق و شهادت و شرف و عزت سرمايه زوال ناپذير آنگونه هنري است كه بايد، به تناسب عظمت و زيبايي انقلاب اسلامي هميشه مشام جان زيباپسند طالبان حق را معطر كند.»
اتكاء به شهيدان و شهادت طلباني كه با تمسك به قرآن راه نوراني شهادت را پيمودند از جمله مهماتي است كه امام عمداً با تأكيد بر آن پيام خويش را آغاز مي كند. در واقع امام با آوردن ياد شهيدان در ابتداي پيام، تمثيل امتثال خود را به عاملان به عمل قرآني نشان مي دهند.
عمل قرآني چيست؟ تضمين كننده راه حيات ابدي و پيوستن به ذات قرآن مجيد جز با شهادت و جان دادن در راه خدا ممكن نمي شود و اين را شهيدان، با عمل خود نشان دادند. خوب چرا در ابتداي پيام، اينان آورده شدند و ربط شان با هنر چيست؟ امام خود توضيح داده اند: «خون پاك صدها هنرمند فرزانه» اين خون دادن در واقع چه كار مي كند؟ پاسخ اين است كه: اين خون، اي هنرمند عزيز «سرمايه زوال ناپذير» هنر توست؛ هنري كه تو بايد داشته باشي! حال اين هنر چه هنري است؟ آنگونه هنري است كه بايد، به تناسب عظمت و زيبايي انقلاب اسلامي، «هميشه مشام جان زيباپسند طالبان جمال حق را معطر كند.»
اين شرط برجسته سازي هنر در پيوند باعظمت و زيبايي انقلاب اسلامي چيست؟
اصلا اين چه مفهومي را به ذهن متبادر مي كند؟ در واقع تاكيد ديگر قرآني حضرت امام يادآور رجعت به فطرت پاك انسانهايي است كه موجد انقلاب اسلامي بوده اند. پس زيبايي انقلاب ناشي ازعلت العلل آن است و اين هشدار به فطرت در واقع ترسيم قرآني راه بشر است.
پس امام با تمثيل امتثال به شهيدان آنان را كه به فطرت خود عمل نموده و عمل قرآني، آنان را نائل به نفس مطمئنه نموده بهترين سرمايه و زوال ناپذيرترين آن براي جلوه اصيل هنر تلقي مي كنند. هنري كه راهبردش تعيين مباني فطري بشر است و بر مبناي انقلاب اسلامي تجلي خواهد كرد. در ادامه حضرتشان مي فرمايند: «تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي- صلي الله عليه و آله وسلم- اسلام ائمه هدي- عليهم السلام- اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميت ها باشد.»
امام كاملا در اين بند به تبيين نظريه هنري قرآن مي پردازند. قرآن به عنوان عامل رد يا قبول جلوه هنري تنها زماني مي تواند مهر تاييد بر هنر بزند كه اين هنر به عنوان محك براي اسلام ناب محمدي و علوي و مهدوي آن بكار آيد. از اين ديدگاه بايد هنر جلوه خويش را در جلوه عيني اسلام يعني پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار ببيند.
چرا امام امت هنر را مشروط به اين مي كند كه صيقل دهنده اسلام راستين باشد؟ براي اينكه اين اسوه هاي انسانيت داراي زندگاني آنچنان پرباري هستند كه به عنوان ذخاير پايان ناپذير انساني مي توانند تا ابد متمسك هر انسان شريف و هر هنرمند قابل باشند. بنابراين هنر و هنرمند وقتي اين راه را پيدا كرد آن هنر و هنرمند مي تواند روشنگر راه اسلام ناب محمدي باشد. چيزي كه در قرآن نيز بارها مورد تاكيد واقع شده است. در سوره احزاب، سوره كوثر، سوره عاديات، سوره هل اتي و سور ديگر قرآني جابجا اين اتكا به رسول الله و اهل بيت آمده است. حتي خود حضرت امام در وصيت نامه سياسي الهي شان در مقدمه آن اشاره به اين مساله دارند و شرح مختصر حديث ثقلين نشاندهنده تعميم اين راه براي امت اسلامي است. تاكيدي كه بر عدم جدايي قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت دارند ناشي از همين اعتقاد است. بنابراين امام با اين اشارات قرآني خاص به تبيين فرهنگ قرآن براي هنرمندان پرداخته و تعهد دروني آنرا نيز گوشزد مي نمايند. يعني يك هنرمند صاحب هنر بايد بداند كه هنر وديعه نهاده شده در دستان او، هنر سرگرمي ساز و شخصي وي نمي باشد، بلكه بايد در هنر خود و تجلي آن در جامعه فكر دردمندي هاي جامعه و فكر وسيع تاريخي مظلومان عليه ستمگران را بگنجاند.
اين نكته اي است كه آن را در بندهاي بعدي تكميل تعريف هنر توسط امام روشن و روشن تر مي بينيم، امام سه فراز ديگر را براي تعريف تكميلي از هنر در نظر مي گيرند:
1-«هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد، و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد.»
امام در اينجا نيز به خوبي از وجه تمثيل و امتثال استفاده مي كند. يعني يك مقياسي براي قياس را مطرح نموده و از مثال براي اين امر بهره مي جويند.
تمثيل هنر زيبا و پاك و امتثال آن به هنر ناشي از فرهنگ اسلام آمريكايي كه در واقع رقيب فرهنگ اسلام ناب محمدي است و تاكيد روي اين قضيه ناشي از نكته بيني ايشان در تفارق بين اين دو فرهنگ است كه مي تواند شاخص خوبي براي نجات و سقوط هنر باشد. فرهنگ اسلام آمريكائي در كلام امام نمايانگر يك اسلام سطحي است؛ اسلامي كه منجر به ترويج معنويت كاذب در سطح رفاه و بي دردي، و سازشكار با التقاط و برداشت هاي نفساني از آن مي گردد. برداشتي كه اسلام سازشكارانه و دور شدن از قرآن را در پي دارد. در واقع اسلام آمريكائي اسلامي است كه در ايران و در دوران اصلاحات مورد توجه قرار گرفت. اسلامي كه در انديشه هاي سروش به عنوان ايدئولوگ اصلاحات و سعيد حجاريان به عنوان مغز متفكر آن سيالان كرده و موج مي زد: اسلامي كه سروش معتقد بود وابستگي آن به قرآن مانع رشد آن است و حجاريان معتقد بود كه دخالت در تمامي شئونات زندگي از نقاط منفي آن محسوب مي شود و بايد اسلام انقلابي را عرفي نموده و از هويت فرهنگي آن كاسته و هويت شخصي و عبادي به آن بخشيد.
بنابراين شاخصه امام درباره هنر تاثير يك جزء از كل است. يعني ترويج فرهنگ اسلام آمريكايي منجر به انزواي تفكر اسلام ناب محمدي شده و اين عمل هنر را هم به طور اخص مورد هجمه قرار خواهد داد. بنابراين هنر تحت شرايط فرهنگي خاص آن رشد نموده و به هنري فطري زماني نزديك خواهد شد كه اين اصل در آن نديد گرفته نشود. فرهنگ اسلام آمريكائي يعني بريدن زنجيرهاي ارتباطي دين از پيكره فكر و خالق آدمي و شما تصور مي كنيد كه اگر اين زنجيره گسسته شود از دين چه چيزي باقي خواهد ماند؟ دين يعني ترسيم زيباترين شكل زندگي بشر!
2- امام در پيام خويش شفاف ترين تعريف را از هنر ارايه مي دهد: «هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي سياسي نظامي است. هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است»، اين يك تعريف برآمده از فرهنگ اسلام ناب محمدي است كه برعكس آن فرهنگ كه تعريفي غريزي و سطحي ارايه مي دهد اين يك تعريف فطري و دلسوزانه از هنر است. اين معنايي است كه از يك دين مسئوليت ساز و مسئوليت پذير در صحنه ارتباط بين نفس و خالق آدمي در مي يابيم. اين معنا متضاد با فرهنگ اسلام آمريكايي است. همان فرهنگي كه هنر را فاقد رمزگشايي از نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي و اقتصادي و سياسي و نظامي مي خواهد.
همان فرهنگي كه هنر دفاع مقدس را براي ما هنري مي سازد كه دفاع مقدس را زيرسوال ببريم همان فرهنگي كه رواج بي بندوباري را عين آزادي مي داند، همان فرهنگي كه عين اسراف و تبذير و اتراف و اتلاف منابع است همان فرهنگي كه از لحاظ سياسي و نظامي تسليم شدن را براي ما تجويز مي كند و هرگونه مقاومت را عين تروريسم مي خواند و انفعال را بيشتر براي ما مي پسندد.
وقتي قرآن مي فرمايد: محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار و رحما بينهم. اين هم براي رسول الله و اهل بيت و قرآن نفس آدمي را دشمن قرار مي دهد، نفس افسارگسيخته آدمي عيوب خود را دوست دارد. آدمي در قالب هاي مختلف كه قرار مي گيرد هميشه ملازم نفسي افسارگسيخته است ولي قرآن و اهل بيت اين التزام را بر او نمي پسندند چون اين التزام در واقع غفلت از فطرت است. اين عدم رك بودن ما يا نفوس خودمان است كه ما را از راه فطرت دور مي كند.
هنرمندان به واقع به واسطه خلاقيت خويش، بسيار زودتر از همه دچار منيت هاي نفساني و فراموشي و غفلت از فطرت مي شوند. بنابراين امام وقتي در اين پيام قرآني خويش مي فرمايند كه مطابق عرفان اسلامي هنر ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.
اين يعني اينكه هنرمند بايد هنر خويش را محل تجلي عدالت و شرافت و انصاف قرار دهد يعني هنرمند بايد دل خويش را شفاف از مهر و محبت و سخت و قاطع و استوار چون فولاد در برابر دشمنان بسازد. هنرمند حاشيه نشين و حديث نفس گو به درد جامعه ما نمي خورد هنرمندي كه از ستيز نهايي با جهانخواران و بدون احساس مسئوليت و اداي دين نسبت به مردمشان ابا دارند هنرمنداني نيستند كه در جلوه دادن به هنر خويش موفق باشند. قرآن چون از اين مسئوليتهاي انساني سخن مي گويد و اهل بيت چون مظلومانه از قرآن به تنهايي دفاع كردند، غبار رويكردهاي غلط آدمي بر جانشان نشست. و اين گونه معارف قرآني از منظر جان انسانها دور افتاد و نداي فطرت را در وجود خويش خاموش ساختند. از ديدگاه امام هنرمندان بايد شعله فطرت را در وجود خويش احيا كنند، هنر اگر صبغه الهي فطرت را برخود بپذيرد مي شود هوشياري! مي شود عكس العمل نسبت به بروز و ظهور فرهنگ بيگانه! مي شود راه ستيز با فرهنگ بيگانه و دفاع از فرهنگ خودي! مي شود رهايي از حيرت و بهت و مسئوليت پذيري! در واقع هنري كه امام با ديدگاه قرآني خاص خود به ما معرفي مي كند.خود ايشان در فراز آخر پيام شان براي ما توصيف نموده اند: «تصوير كساني كه مي خواهند خون فرهنگ اصيل اسلامي را بمكند و آن را آلوده اغراض اغيار نمايند.»
دست شستن از فرهنگ اسلام آمريكايي در فحواي پيام امام موج مي زند ايشان معتقد بودند زماني دغدغه هنرمندان تمام خواهد شد كه «مطمئن باشند مردمشان بدون اتكا به غير، تنها و تنها در چهارچوب مكتبشان، به حيات جاويدان رسيده اند.»
بنابراين وقتي اسلام آمريكايي در معارضه جدي با فرهنگ اسلام ناب محمدي قرار دارد از دست دادن لحظه ها يعني واگذاري صحنه اي و جلوه اي از هنر به اين فرهنگ كه مترصد فرصت نشسته است و غفلت ما را خواهان است تا هنر دلخواه خود را پيدا كند و در جامعه اسلامي رواج دهد. اگر ما به آخر پيام امام توجه كنيم عينا مطلب تكرار شده ابتداي پيام را مشاهده مي نماييم و «هنرمندان ما در جبهه هاي دفاع مقدسمان اين گونه بودند تا به ملا اعلاء شتافتند. و براي خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگيدند؛ و در راه پيروزي اسلام عزيزشان تمام مدعيان هنر بي درد را رسوا نمودند. خدايشان در جوار رحمت خويش محشورشان گرداند. (30/6/67 روح الله الموسوي الخميني)
قرآن و خالص سازي رفتار انساني
قرآن در معرفي برترين شكل حيات انسانها را به سه صفت معرفي مي كند 1-برتر بودن انسانها به علم و معرفت، 2-برتر بودن آنها به تقوي، 3-و پذيرفتن شهادت در راه خدا،

 

(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14