(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22 شهريور 1389- شماره 19739

سينما در انحصار انديشه هاي سودجويانه
بررسي كمي و كيفي فيلم سازي در ايران به مناسبت روز سينما (بخش پاياني)



سينما در انحصار انديشه هاي سودجويانه
بررسي كمي و كيفي فيلم سازي در ايران به مناسبت روز سينما (بخش پاياني)

گاليا توانگر
سينما را بايد موجود زنده اي تصور كرد كه داراي هوش و ذكاوت است و مي تواند در هواي انديشه يك ملت و دغدغه هايشان نفس بكشد، اما متاسفانه وقتي انديشه عميق را از سينما بگيريم چيزي جز يك اسكلت بي روح باقي نمي ماند كه عنقريب بر سر صاحبان و مخاطبانش ويران خواهد شد.
سينماي ايران دوره هاي مختلفي از ركود و صعود را طي كرده و امروز اگرچه با چالش هاي بسياري روبروست، اما اسكلتش هنوز از انديشه متعالي و انسان ساز تهي نشده است، اما اگر غفلت ها و بي برنامگي ها ادامه پيدا كند بيم آن مي رود كه سينما به باجه دريافت محصولات سطح پايين تبديل شود و مخاطبان نيز در سايه اشاعه تفكرات سطحي ادراكشان به انحراف كشيده شده و انتظارشان از حضور سازنده سينما در زندگي افراد جامعه به هيچ برسد. وقتي سينما بي محتوا شد، ديگر نمي تواند انعكاس دهنده افتخارات، عزت و هويت حقيقي ملتش باشد، در حالي كه بعد از پيروزي انقلاب همواره اين انتظار از سينما وجود دارد كه شايستگي هاي ملت ايران را پيش روي جهانيان قرار دهد.
فيلم هايي موفق و ماندگارند كه بتوانند سه عنصر اصلي منطق داستاني، عنصر جاذبه رمانتيكي و پيام مناسب را با خود داشته باشند. متاسفانه سينماي امروز تنها به خاطر ترس از سرمايه گذاري بر فيلم هاي پرمحتوا و نيز نگاه به گيشه به ورطه يك سري فيلم هاي خنده داري فرو رفته كه حتي فاقد فاكتورهاي تعريف شده براي طنز اجتماعي هستند. اكثر فيلم ها نوعي بي تفاوتي و روزمرگي را به ذهن مخاطب تزريق كرده و مخاطب را جستجوگر و مدافع انديشه هاي خودي تربيت نمي كنند.
در اين دوران كه به جنگ نرم ياد شده محصولات سينمايي تاثيرات بسيار مستقيم و گسترده اي در اشاعه تفكر خودي دارند، حتي غرب نيز ساليان سال است كه از سينما به عنوان يكي از مهم ترين حربه هاي جنگ فرهنگي سود مي برد. بنابراين توجه ويژه مسئولان، سرمايه گذاري دوچندان و تربيت مخاطبان براي خوب ديدن فيلم همگي منجر به اشتغال زايي، بسط سرگرمي سازنده فرهنگي و نيز ارائه هويت حقيقي ايرانيان به دنياي امروز مي شود.
در سايه انديشه سازنده از دل كار كنيم
هيچ گاه بازي قوي و فوق العاده جهانگير الماسي را در فيلم پشت پرده مه فراموش نمي كنيم. فيلمي ساده با فيلمنامه اي جذاب كه باز هم اين انديشه را احيا كرد كه مي توان با بازي خوب و فيلمنامه پخته آثار ارزشمندي ارائه داد و الزاما همه آثار سينمايي به واسطه عشق هاي مبتذل يا سرمايه گذاري هاي آنچناني مخاطب پسند نمي شوند.
دشتي پر از گل، مادري كه يك فرزند كر و لال دارد و معلمي كه در شبانه روزي ده براي دانش آموزان پدري مي كند. الماسي هميشه بازي هاي روان، احساسي و صادقانه اي داشته است. درست مثل كلامش كه شيرين و پرمحتواست.
وي پيرامون مهمترين چالش هاي سينماي ايران توضيح مي دهد: «متاسفانه مشكلات سينما بسيار قديمي هستند و هنوز هم برايشان علاجي جستجو نكرده ايم. يكي از مهمترين مشكلات اين است كه تاكنون جايگاه حقيقي سينما براي سينماگران و مخاطبان مجهول مانده است. قدرتي كه اين صنعت در فرهنگ سازي دارد، بي نظير است. سينما را هميشه موجودي زنده و صاحب ذكاوت توصيف كرده اند. در حال حاضر بايد به دنبال اين باشيم چه چيز باعث شده كه سينما حيات خود را در يك سري فيلم هاي سطحي، شبه كمدي و مبتذل جستجو مي كند و سعي دارد در اين حال و هوا ارتزاق كند؟ در دوره هاي مختلف مديران فرهنگي ادعاي طراحي برنامه هاي مختلف را داشته اند، اما هيچ كدام ره به سوي مقصد نبرده اند. به نظر من براي برنامه ريزان كلان فرهنگي تا ماهيت سينما و هويتش مشخص نشود، شرايط همين گونه باقي خواهد ماند.»
وي ادامه مي دهد: «ضرورت دارد كه توانايي ها، ظرفيت ها و ماهيت سينما را به دور از جناح بازي ها براي خود روشن كنيم. سينماگر ما در سطوح مختلف مي تواند يك متفكر اجتماعي باشد و نشاط، سرزندگي و انگيزه تلاش بيشتر را به مردم كه مخاطبين سينما هستند، القا كند.
زماني سينما سازنده خواهد بود كه مخاطب را به فكر بيندازد و به قول معروف طرحي نو دراندازد. به جاي انديشه هاي روشنفكرانه و ادا و اصول هاي شبه روشنفكري به فكر احياي دگرانديشي منطبق با هويت ملي و مذهبي اين مردم در سينما باشيم. اگر انديشه متعالي از سينما حذف شود، به اين معناست كه به كارگردانان به چشم تكنسين نگاه مي كنيم و آنها را صرفا توزيع كننده سرمايه هاي فرهنگي مي دانيم. دست اندركاران سينما نيز كارمنداني بيش نخواهند بود و اين براي حيات سينما چراغ قرمز است، سينماي ايران نياز به كارگرداناني متفكر دارد.»
اين بازيگر گله مندانه مي گويد: «همگان از سينماي دهه 60 به عنوان دوران طلايي سينما ياد مي كنند، اما كسي به دنبال آدم هاي باتجربه آن دوران نيست. آدم هاي آن دوره هنوز هم هستند، الگوهاي آن زمان نيز وجود دارد، فقط بايد مديران به فكر احيا و به كارگيري آن تجربه ها باشند.»
وي در تكميل صحبت هايش مي گويد: «راه نجات سينماي ما پاكي، شرافت در سايه تعقل سازنده و كار كردن با دل است. اگر چنين باشد سينما خودبه خود اعلام حضور مي كند.»
احياي انديشه بومي در صنعت فيلم سازي
يكي از مهمترين چالش هاي سينماي حال حاضر ايران از ديد محمدتقي فهيم، منتقد سينما عدم توانايي در جذب مخاطب به سالن هاي سينماست.
وي مي گويد: «اگر ما بتوانيم فيلمي بسازيم كه بازتاب دهنده نيازهاي مردم باشد، نيمي از مشكلات سينما خودبه خود حل مي شود.
مشكلاتي چون كمبود سالن، تجهيزات و كلا زيرساخت ها همه از اين ناشي مي شود كه سينما سودآور نيست. بخش خصوصي رغبتي به سرمايه گذاري ندارد، بخش دولتي هم بايد براي سرمايه گذاري به هزار و يك سؤال مديران جواب بدهد.
درحال حاضر كه شش ماه از سال گذشته به نسبت سال قبل با ريزش قابل توجه مخاطب روبرو بوده ايم. آقايان به جاي حل علت ها به دنبال تخفيف دادن معلول ها هستند.»
اين منتقد سينما ادامه مي دهد: «دراين بين عده اي از فيلم سازان نيز به جشنواره هاي خارج كشور چشم اميد بستند، كه نه تنها علت ها حل نشد بلكه انرژي نيروي جوان را براي جشنواره اي ساختن هرز داد. اين انرژي مي توانست صرف سينماي بومي شود و خانواده ها را به فيلم ديدن عادت دهد.»
فهيم به اختصاص وام هاي كلان براي سالن سازي سينما اشاره كرده و مي گويد: «برخي افراد فرصت طلب براي ساخت سالن هايي با 300، 400 صندلي تقاضاي وام مي كنند، اما بعدا اين وام صرف چيزهاي ديگري مي شود.درحالي كه مي توانيم با اختصاص وام هاي كوچكتر سالن هايي با 100 تا 150 صندلي دراقصي نقاط كشور بسازيم. اين سينماها بايد چند منظوره باشند تا سود بدهند. در آلمان سينماهاي چند منظوره با استقبال خوبي روبرو شده اند.
سينما دار وقتي مي بيند از فلان فيلم استقبال نمي شود، فيلم كوتاه نمايش مي دهد و يا فيلم نيمه بلندي را جايگزين مي كند. در ايران سالانه 70 فيلم بلند و 200 فيلم كوتاه ساخته مي شود، كه هرگز شانس نمايش پيدا نمي كنند. سينمادار وقتي مي خواهد در كوتاه مدت براي گيشه شگفتي بيافريند به دست چين فيلم هاي خنده دار و سطحي رو مي آورد.»
وي بر احياي انديشه بومي در سينما تاكيد داشته و مي گويد: «تجربه نشان داده كه فيلم هايي چون حضرت مريم(س)، اخراجي ها و... كه عمده دغدغه هاي مردم جامعه به لحاظ معنوي و اجتماعي را پوشش مي دهند، با استقبال خوبي نيز مواجه مي شوند، وگرنه سينمايي كه به لحاظ ساختار برگرفته از اروپاي شرقي و محتوايش انديشه غيربومي است، جواب نمي دهد.»
خوني تازه در رگ هاي سينما
عليرضا رضايي، فيلم ساز جواني است كه به قول خودش هميشه همه جا جستجو مي كند تا ياد بگيرد و سوژه يابي خوبي داشته باشد. كارگرداني را نيز با ساخت چندين فيلم كوتاه تجربه كرده و در برنامه سازي براي صدا و سيما پيرامون مباحث فرهنگي و معنوي حضوري فعال دارد.
رضايي به جلسات كارشناسي تجزيه و تحليل سينما در نهادهاي مختلف اشاره كرده و مي گويد: «آقايان ساعت ها پشت درهاي بسته بحث مي كنند، اما نتايج اين بحث ها چه زماني عملي خواهد شد؟
برخي از فيلم سازان هم هستند كه حتي يكبار در چنين جلساتي حضور پيدا نكرده اند، چنين جلساتي گويي فرماليته و بي نتيجه برگزار مي شوند.»
وي كه در زمينه سينماي هاليوود و محتوايش تحقيقات وسيعي داشته صراحتا مي گويد: «آنها با تمام توان خود به ميدان جنگ نرم وارد شده اند، اما ما قادر نيستيم از پتانسيل هاي نيروي جوان سينما كه اكثرا هم متعهدانه كار مي كنند، بهره ببريم. بيشترين بي توجهي ها به فيلم هاي كوتاه مي شود، درحالي كه فيلم كوتاه خودش به تنهايي مي تواند يكي از شاخه هاي پررونق صنعت سينمايي كشور باشد. در فيلم كوتاه كه اكثرا با تكيه بر ذوق و سليقه جوانان خلق مي شوند، كار كارشناسي و فيلم نامه هاي پخته اي نيز وجود دارد كه بعدها مي تواند پايه كارهاي بلندسينمايي قرار گيرد.
ضمنا با تربيت استعدادهاي جوان مي توانيم خوني تازه به رگ هاي سينما تزريق كنيم.»
عليرضا سجادپور، مديركل ارزشيابي و نظارت سينماي كشور نيز بر تربيت و هدايت استعدادهاي جوان تاكيد داشته و مي گويد: «بايد هنرمندان را طوري هدايت كرد كه الگوهاي بيگانه پسند از ذهنشان پاك شود. سينمايي مقبول مردم است كه محتوايش برپايه انديشه خودي باشد. ما حتي مي توانيم جشنواره هاي خود را در بين كشورهايي كه با ما انديشه همسو دارند و كشورهاي جهان اسلام برگزار كنيم. پيگيري موضوعات سازنده اجتماعي، معنوي، تاريخي به ويژه تاريخ اسلامي، سياسي و حتي در زمينه كودكان به غناي سينماي ما مي انجامد.»
سجادپور تاكيد دارد كه در چهارماه فعاليت گروه جديد مديريت سينمايي كشور تنها دو اثر طنز مجوز پخش گرفته اند و از 50 پروانه صادر شده 20 اثر اجتماعي، 19 اثر كودك، 4 اثر ديني، 5 اثر سياسي و حتي يك اثر ورزشي بوده است.
سينما بر سر دو راهي
فرج الله سلحشور، كارگردان سريال حضرت يوسف(ع) صراحتا مي گويد: «سينماي دنيا كه توسط كمپاني هاي صهيونيستي اداره مي شوند داراي سه مشخصه آشكار است: دروغ و توهم، تكيه بر ماترياليسم و تكيه بر اومانيسم.
در همه دنيا با آثار سينمايي شان آب به آسياب كمپاني هاي صهيونيستي مي ريزند و كمتر كشوري داريم كه سينماي بومي با مباني فرهنگي خاص خودش داشته باشد. در ايران نيز علي رغم اين كه ظاهر برخي آثار تغيير كرده ولي روح حاكم بر آثار هماني است كه از انديشه غربي ترجمه شده است و بر فضاي فيلم سازي ما حكمراني مي كند. متأسفانه هنوز سينماي خودي با مباني فلسفي خودي نداريم.دراين فضا هراز گاهي برخي افراد مؤمن به خلق آثار ارزشمندي دست مي زنند كه فطري يا اتفاقي است. اين آثار معمولا نشأت گرفته از شور انقلابي كارگردان و نويسنده هستند.»
وي گله مندانه مي گويد: «من سينما را درحدي نمي بينم كه روزي برايش تعيين شود.
متأسفانه اكثر آثار در راستاي ترويج فرهنگ بيگانه هستند. ما بايد آثاري توليد كنيم كه مباني فرهنگي و مذهبي خودي را ترويج كنند. شايد بزرگترين چالش پيش روي سينما در آينده نحوه رويارويي اش با جريانات مذهبي و معنوي باشد.
غرب مي خواهد نگاه انسان محور را حاكم كند، در صورتي كه براي ما انديشه معناگرا مهم است. به راستي سينما كدام مسير را برمي گزيند؟»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14