تك خواني در لژهاي ماسوني ايران ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري
|
|
مشرب سياسي آيت الله العظمي بروجردي نقش آفرينان عصرتاريكي - 13
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
تك خواني در لژهاي ماسوني ايران ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري
كاظم مسعودي مدير روزنامه آژنگ به يكي از دوستان خود گفته است: روزي كه مهندس بهبودي در مجلس شوراي ملي با لايحه مصونيت مستشاران خارجي مخالفت شديد نمود در محافل پارلماني و مطبوعاتي چنين شهرت يافت كه شاهنشاه با اين لايحه نظر موافق ندارد و نطق مهندس بهبودي طبق دستور شاهنشاه انجام شده است. كاظم مسعودي مي گفت: اين موضوع آنقدر جالب بود كه خود آقاي منصور نخست وزير هم دچار شك و ترديد گرديد و تصور كرد پوست خربزه زيرپاي دولت قرارگرفته است و فورا به حضور ملوكانه شرفياب و انعكاس نطق بهبودي را به عرض رسانيد. شاهنشاه در پاسخ فرموده بودند با اين لايحه صددرصد موافقند و دستور مي دهند پدر مهندس بهبودي را از دربار شاهنشاهي مرخص كنند و روزي كه بهبودي از دربار مرخص گرديد نمايندگان مجلس متوجه شدند توهم آنها در اينكه شاهنشاه با اين لايحه مخالفند بيهوده بوده و اكنون دولت ظاهرا در مجلسين داراي موقع كاملا مستحكمي مي باشد. 75 سند مورخ 19/8/1343 ساواك، كه منشأ آن اطلاع يك كارمند سفارت آمريكا عنوان شده، حاكي است كه ظاهرا اين اقدام بهبودي ها به دستور گردانندگان لژ تهران بوده است: روز 2مهر 1343 لژ فرماسونري تهران كه از لژهاي تابعه اسكاتلند مي باشد ضمن صورت مجلس شماره 17-43 به كليه اعضاء خود دستور داده كه عليه لايحه مصونيت سياسي آمريكاييان اقدام كنند. نطق مهندس بهبودي هم طبق دستور مهندس حسين شقاقي استاد اعظم لژ مذكور بوده است.76 اظهارات سليمان بهبودي رئيس تشريفات دربار شاهنشاهي كه او هم عضو لژ روشنايي درايران است ناشي از همين سياست فراماسونري ها بوده است. به او گفته شده بود كه سعي كند تا طرح لايحه در مجلس شوراي ملي را به عقب بيندازد و به همين جهت بود كه از اعليحضرت تقاضاي تاخير طرح لايحه كرده بود. لژهاي فرانسوي به رياست دكتر مالك و دكتر هومن نيز چنين اقدامي كرده اند.» اسناد ساواك نشان مي دهد كه درسالهاي بعد نيز برخي تك خواني ها در برخي لژهاي ماسوني وجود داشت و بدين جهت شاه از طريق ماسونهاي تابع خود حركت هايي را درجهت «استقلال» تشكيلات فراماسونري ايران آغاز نمود. دراين ماجرا دكتر احمد هومن نقش مهمي ايفا كرد. وي همان كسي است كه درسال 1335 نيز در ماجراي بركناري جواهري نقش اساسي داشت. هومن دراين زمان «فرمانرواي عاليقدر آرئوپاژ ميترا» و عضو شورايعالي درجه سي و سوم ماسوني ايران- تابع شورايعالي فرانسه- بود. حذف نام شارل رياندي «بزرگ فرمانرواي كل» شورايعالي ماسوني فرانسه كه در آبان 1346 به ايران سفر نمود- از كتاب رائين اين ظن را پديد مي سازد كه احتمالا وي نيز نقش مساعدي به سود شاه داشته است. 77 اسماعيل رائين در كتاب خود نقش دكتر احمد هومن را در اين ماجرا تصريح قرارداده و اين حوادث را «طغيان عليه سياست انگلستان» خوانده است! او تلويحا به نامه مورخ «سپتامبر سال جاري (1347) دبير لژ بزرگ اسكاتلند اشاره كرده، كه در آن دكتر هومن به خودخواهي متهم شده است. 78 سند زير اطلاع بيشتري از متن اين نامه به دست مي دهد و حوادث پس پرده بحران ماسوني ايران درسال1347 را كاملا روشن مي كند: گزارش مدير كل امنيت داخلي ساواك به رياست ساواك طبقه بندي: سري مورخ 7/7/1347 منظور: احتراما به استحضار مي رساند:: اخيراً از جانب دبير بزرگ لژ اسكاتلند نامه اي جهت كريستوفر ايزاك فري (تبعه انگلستان، استاد و ناظر اعظم لژهاي فراماسونري ناحيه ايران)، ارسال كه ضمن آن اعلام نمود: «من شخصاً تعجب نكردم از اينكه برادران احمد و محمود هومن گرفتاريهايي دارند زيرا آنان هميشه افزون خواه و جاه طلب بوده و احتمال اين نيز هست كه نامبردگان در جريان استقلال لژ بزرگ مستقل ملي ايران تحت نظر لژ بزرگ ملي فرانسه دخالتي نداشته باشند. جاي كمال تأسف است كه علي مرندي (نماينده مجلس شوراي ملي و از عناصر مؤثر و مورد اطمينان تشكيلات فراماسونري فرانسه در ايران) در اين جريان آلوده شده اند و هر چند ممكن است كه آنان اين شكاف را به موقع و به مصلحت وقت به وجود آورده باشند زيرا بايستي قبول نمود كه آنان اوضاع و احوال را خيلي آشكارتر از ديگران مشاهده مي كنند. در خاتمه ضمن اينكه يادآور مي شوم كه در هندوستان سه هيئت نمايندگي در مراسم تقديس و تأسيس شركت نموده اند عقيده دارم كه استاد بزرگ لژ مستقل ملي ايران بايستي جنبه تشريفاتي داشته باشد شما و سعيد مالك (سناتور و از مسئولين لژهاي فراماسونري فرانسه در ايران) حتي الامكان صندلي هاي سرپرستي را اشغال كنيد.» سابقه: 1- اخيراً اوامري شرف صدور يافته داير بر اين كه لژهايي فراماسونري ايران اقدام به جدايي از لژهاي خارجي نموده و لژ بزرگ ايران را بدون هيچگونه وابستگي تشكيل دهند: 2- چندي قبل لژ بزرگ اسكاتلند طي نامه اي كه به عنوان كريستوفر ايزاك فري در ايران ارسال داشته تأكيد نموده بايستي كليه فرمانهايي كه از جانب لژ مذكور جهت لژهاي ايراني صادر شده به لژ بزرگ عودت داده شوند. اقدامات انجام شده: مراتب فوق در تاريخ 19/6/47 طي گزارشي كه با راهنما مشخص است از عرض گذشت. ضمناً وضعيت كنوني تشكيلات فراماسونري در ايران و همچنين آخرين تحولات آن نيز طي بولتن ويژه اي در تاريخ 9/5/47 به دفتر ويژه اطلاعات ارسال گرديده است. نظريه: با عرض مراتب فوق از مفاد نامه ارسالي لژ بزرگ اسكاتلند چنين استنباط مي گردد: 1- با اينكه اوامر جهانمطاع اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر مبني بر عدم وابستگي لژهاي ايراني به فراماسونري جهاني (لژ بزرگ اسكاتلند، لژ بزرگ ملي فرانس، لژ بزرگ آلمان) شرف صدور يافته معهذا به نظر مي رسد كه لژ بزرگ مستقل ملي ايران پس از تشكيل، در سطح بالا گرايشي به سوي لژ بزرگ ملي فرانسه داشته و به اين ترتيب نظرات مقامات اين لژ به وسيله ماسونهاي مؤمن و متعصب به تشكيلات فراماسونري فرانسه در امور تشكيلاتي لژ مستقل ملي ايران مطمح نظر قرار گيرد. زيرا اشتياق ماسونهاي ايراني وابسته به فراماسونري فرانسه بيش از ساير ماسونها به منظور تأسيس لژ مستقل ملي ايران از يك طرف و اظهار تأسف مقامات لژ بزرگ اسكاتلند از فعاليت ماسونهاي مذكور از طرف ديگر اين مطلب را تأئيد كه خود در خور توجه بسيار مي باشد. 2- مقامات لژ بزرگ اسكاتلند كه اوامر ملوكانه را به خوبي درك نموده اند اگر چه باطناً مايل نمي باشند نفوذ قابل ملاحظه كنوني خويش را در تشكيلات فراماسونري ايراني از دست بدهند ليكن از آنجا كه هرگونه مخالفتي را در اين زمينه به ضرر و با محدود ساختن فعاليت ماسونهاي ايراني وابسته به گراندلژ مذكور مواجه مي بينند معتقدند حالا كه موضوع تشكيل لژ بزرگ مستقل ملي ايران در پيش است و خواهي نخواهي كريستوفر ايزاك فري از سمت فعلي خويش بركنار و از وجود يكي از ماسونهاي معروف ايراني براي احراز سمت ناظر اعظمي لژ بزرگ مستقل ايران استفاده خواهد شد لااقل ترتيبي بدهند كه نفوذ خويش را به طور كامل از دست ندهند بلكه نظرات خود را در رده هاي پائين تري از مقام ناظر اعظمي (سرپرست ارجمند اول و دوم) اعمال نمايند كه اظهار علاقه مقامات گراندلژ مذكور مبني بر احراز كرسي هاي سرپرستي توسط كريستوفر ايزاك فري خود دليلي است براي اثبات اين موضوع. مراتب احتراماً از عرض مي گذرد 79 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 75- سند ساواك، 19/8/.1343 76- سند پيوست (شماره5) 77- دركتاب رائين در فهرست اعضاي افتخاري لژ سعدي (ج3، ص377) اسامي زيرحذف شده. شارل رياندي، ژرژ هازان، ژرژ واگنر، ژاك روبرت. 78- رائين، ج3، ص.166 79- سند پيوست (سند شماره 6). پاورقي
|
|
|
مشرب سياسي آيت الله العظمي بروجردي نقش آفرينان عصرتاريكي - 13
مرتضي صفارهرندي فقيه سياست پرهيز يا مؤسس؟ تاريخ پژوهان، تا چندي پيش نسبت به نقش آيت الله العظمي بروجردي در تحولات سياسي دهه 20 و 30 كم اعتنا بودند. برخي او را شخصيتي داراي مباني انديشه اي نفي كننده نقش سياست در تفكر ديني مي پنداشتند، بعضي از مردم هم در قضاوتي عاميانه مي گفتند كه او چون از سادات حسني بوده، روش سياسي امام حسن مجتبي(عليه السلام) (پذيرش صلح مصلحتي با حاكم جائر) را برگزيده است. اخيراً نيز برخي از جريان هاي سياسي سعي كردند تا چهره اي سكولار از آيت الله بروجردي و فكر و عمل او ترسيم كنند. بدون شك، شأن آيت الله بروجردي برتر از آن است كه از او به عنوان سردمدار يك جريان سياسي يا غيرسياسي ياد شود. اما او در جايگاه زعامت حوزه علميه عظيم قم بلكه رهبري دنياي تشيع تأثير غيرقابل انكاري بر جريان هاي سياسي آن زمان داشت. اين در حالي است كه آن فقيه بزرگ در هيچ يك از اتفاقات سياسي دوره زعامت ديني خود به طور رسمي دخالت نكرد. از زاويه نگاه سطحي نگر، ممكن است اين مسأله به حساب عدم بهره مندي از صفت شجاعت تعبير شود، اما واقعيت غير از اين است. شايد اين حكايت كمتر گفته شده باشد كه آيت الله بروجردي در سفري به نجف درباره نحوه مبارزه با حكومت ديكتاتوري پهلوي اول مورد مشورت علماي آن حوزه مقدس قرار گرفت و در بازگشت به ايران دستگير و روانه زنداني در پادگاني در تهران شد. رضاشاه در اين پادگان به ملاقات مرحوم بروجردي رفته بود. آن فقيه بزرگ در بيان خاطره اين ملاقات، گفته بود كه سعي كرده است با نحوه نشستن و رفتار، به رضاشاه بفهماند كه مرعوب قدرت او نيست. برخي همين نوع برخورد آيت الله بروجردي را علت مقاومت رضاشاه در برابر ايده مهاجرت آيت الله بروجردي از اراك به حوزه علميه قم مي دانند.63 نوع برخورد آيت الله بروجردي با مـسائل سـياسي نه از خصلت فردي (فقدان شجاعت) بلكه از عواملي از اين قبيل ناشي مي شد: 1- نوع تلقي نسبت به تحولات سياسي سال هاي قبل 2- ارزيابي از استعداد اجتماعي و سياسي كشور در همراهي با حركت هاي مبارزه جويانه روحانيت 3- تصور عدم كفايت برنامه هاي سياسي گروه هاي اسلامي موجود براي تأسيس حكومت اسلامي و... 4- بي اعتنايي احزاب سياسي موجود به كيان اسلام و تشيع 5- احساس خطر از قدرت يابي الحاد كمونيسم 6- نقش تأثيرگذار مقدس نماها در ممانعت از هرگونه حركت انقلابي و مصلحانه 7- نقش افراد نفوذي در بين اطرافيان و بيت آيت الله بروجردي و متقابلاً در بين جريان ها و شخصيت هاي سياسي اسلامي مثل آيت الله كاشاني و نواب صفوي. فرجام غم انگيز مشروطه تأثير مخربي بر فكر و ارزيابي بزرگاني مثل آيت الله بروجردي از قانونمندي تحولات سياسي ايران داشت. به گفته استاد علي دواني]15[ «مرحوم آيت الله بروجردي خودش گفته بود كه من در جلسات مشورتي مرحوم آخوند خراساني بودم و ديدم كه ايشان درباره شيخ فضل الله نوري اشتباه كرد و ترسم در سياست آن است كه من هم دچار چنان اشتباهي بشوم.» 64 آيت الله بروجردي وضعيت استعداد اجتماعي را هم براي همراهي با تحركات مبارزه جويانه نامساعد يافته بود. مرحوم آيت الله سيدمحمدباقر سلطاني طباطبايي اين سخن را از آيت الله بروجردي نقل كرده است: «گاهي تشري به دربار مي زنيم. اما مي دانيم كه مردم آمادگي ندارند و اگر تهديد و فشار پيش بيايد شانه خالي خواهند كرد. اين گونه نيست كه تا پاي جان بايستند.»65 حتي زماني كه آيت الله سيد محمدتقي خوانساري از آيت الله بروجردي براي صدور اطلاعيه دعوت به اعزام نيروهاي مردمي به فلسطين استمداد كرده بود، وي تأكيد داشت: «اگر دولت موافقت نكند، كه نمي كند، شما حتي يك نفر هم نمي توانيد به فلسطين اعزام كنيد. مگر اينكه قاچاقي برويد. با تبليغات علني كه اكنون به راه افتاده كاري پيش نمي رود و شخصي مثل شما نبايد به كاري كه عاقبت آن روشن نيست و ثمره اي ندارد، اقدام كنيد.»66 طبيعي بود وقتي آيت الله بروجردي در اصل پذيرش مبارزه سياسي در آن شرايط حرف داشت نمي توانست با ايده »حكومت اسلامي« فدائيان اسلام و محوريت چند طلبه جوان همراهي كند. علاوه بر اين، به گفته برخي از بزرگان، آيت الله بروجردي به اين نتيجه رسيده بود كه تشكيل حكومتي كه فدائيان اسلام شعارش را مي دادند به معني درج همه چيز و حتي مرجعيت در آن است و به همين سبب با آن مخالفت مي كرد. 67 رفتارهاي پرشور و هيجان زده فدائيان اسلام از سويي و شايعات و سخن چيني هايي كه از سوي مقدس نماها و عوامل رژيم درباره موضع آنها نسبت به آيت الله بروجردي منتشر مي شد بر آتش اين اختلاف مي دميد. گاه نامه هايي منتسب به فدائيان اسلام ـ كه در آنها براي همراه كردن افراد از تهديد به قتل و غصب اموال متمكنين استفاده شده بود ـ به اطلاع آيت الله بروجردي مي رسيد و او را در ممانعت از اقدامات فدائيان اسلام مصمم تر مي ساخت.68 با اين حال آيت الله بروجردي هيچ گاه موضع پدري نسبت به اين گروه را رها نكرد. مرحوم آيت الله بدلا]16[ مي گويد «بارها حامل كمك هاي مالي آيت الله بروجردي براي شهيد نواب صفوي و فدائيان اسلام بودهام و بعدها آيت الله بروجردي چنان در شهادت فدائيان اسلام متأثر شده بود كه حتي ملاقات روزانه را تعطيل كرده و گفته بود از ناراحتي حال هيچ كاري ندارم.» 69 اين تنها فدائيان اسلام نبودند كه روش و عملكرد آنان مورد تأييد آيت الله بروجردي قرار نداشت. آيت الله بروجردي در قبال مهمترين جنبش سياسي اين دوره (يعني نهضت ملي شدن صنعت نفت) سكوت اختيار كرد. حجت الاسلام فلسفي درباره اين سكوت معتقد است: «ايشان (آيت الله بروجردي) در آن اوضاع بحراني و توطئه آميز و با حضور افراد مشكوك و فاسدالعقيده در جريان هاي موافق دولت نمي توانست از نظر ديني تشخيص دهد كه آيا مداخله در اين كار »بين الرشد« و وظيفه شرعي است يا خير.» به اعتقاد مرحوم فلسفي، آيت الله بروجردي براساس اصل «قف عندالشبهه» (در موارد مشكوك متوقف شويد) سكوت را برگزيد و معتقد بـود كـه بـه انتـخاب «خيرالـشرين» (بهترين از مـيان دو شـر)دست زده است.70 بدين ترتيب آيت الله بروجردي نه تنها با آيت الله كاشاني به عنوان يك رهبر سياسي مذهبي بلكه حتي با مراجعي مثل آيات سيد محمدتقي خوانساري و سيد صدرالدين صدر نيز در اين مورد هم نظر نبود. اما هيچ گاه اجازه نمي داد كه از اين تفاوت ديدگاه سوءاستفاده شود. چنان كه در يك ملاقات حضوري، شاه را از سخن چيني وبدگويي نسبت به آيت الله كاشاني برحذر داشت.71 حتي به گفته آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني، زماني كه رژيم شاه قصد داشت آيت الله كاشاني را به جرم صدور فتواي قتل رزم آرا محاكمه كند آيت الله بروجردي تأكيد كرده بود: «فقيه مي تواند مطابق استنباط و اعتقادش حكم كند و نبايد براي اين حكمش، محاكمه شود.» همين نظر آيت الله بروجردي به آزادي آيت الله كاشاني منتهي شد.72 از اين فراتر، وقتي آيت الله بروجردي احساس كرد كه دربار از عدم تمايل او به نهضت نفت به نفع خود سوءاستفاده مي كند، وارد عمل شد و جلوي آن را گرفت. چنان كه در يك مورد كه اين احساس را كرده بود، در جلسه درس خود به دفاع از دولت مصدق برخاسته و از طلاب خواسته بود كه مخالفت با اين دولت را دنبال نكنند. علاوه بر همه اينها به گفته مرحوم آيت الله سيدحسين بدلا كه داراي ارتباط بامثلث جبهه ملي ـ آيت الله كاشاني ـ فدائيان اسلام بوده است، آيت الله بروجردي به او گفته بود. «مواظب باشيد اين مثلث حفظ شود و هيچ كدام از ضلع هاي آن از هم جدا نگردند. اگر يك ضلع از اين مثلث جدا شود نه تنها به خود آنان ضرر مي زند كه به روحانيت و اسلام نيز ضرر خواهد زد.»73 با همه اينها هيچ گاه نقش مقدس نماها در ممانعت از همراهي آيت الله بروجردي با حركت هاي مصلحانه نه تنها سياسي بلكه صرفاً حوزوي را نمي توان ناديده گرفت. امام راحل در خلال دروس ولايت فقيه در نجف ماجرايي را يادآوري كرده بودند: «روزي مرحوم آقاي بروجردي، مرحوم حجت، مرحوم آقاي صدر، مرحوم آقاي خوانساري(ره) براي مذاكره در يك امر سياسي در منزل ما جمع شده بودند، به آنان عرض كردم كه شما قبل از هر كار تكليف اين مقدس نماها را روشن كنيد. با وجود آنها مثل اين است كه دشمن به شما حمله كرده و يك نفر هم محكم دست هاي شما را گرفته باشد. اينهايي كه اسمشان مقدسين است نه مقدسين واقعي، متوجه مفاسد و مصالح نيستند. دست هاي شما را بسته اند و اگر بخواهيد كاري انجام دهيد، حكومتي را بگيريد، مجلس را قبضه كنيد كه نگذاريد اين مفاسد واقع شود، آنها شما را در جامعه ضايع مي كنند. شما قبل از هر چيز فكري براي آنها بكنيد.»74 استاد علي دواني هم نقل مي كند كه امام خميني(ره) در جايي گفته بودند: كساني در منزل آيت الله بروجردي هستند كه نمي گذارند كاري براي اسلام انجام گيرد.75 اين «مقدسين» در بسياري از موارد موفق شدند. كار سخن چيني ها به جايي رسيد كه آيت الله بروجردي از ادامه كار هيئت مصلحين حوزه (از جمله امام خميني) و نيز برگزاري دروس فلسفه علامه طباطبايي و امام خميني(ره) جلوگيري كرد. چيزي كه به فاصله گيري ناگزير امام(ره) از بيت مرحوم آيت الله بروجردي منجر شد. امام خميني(ره) اولين كسي بود كه براي عملي شدن ايده هجرت آيت الله بروجردي از اراك به حوزه علميه قدم برداشته بود و در اين مقطع نيز حاضر نبود به فضاي تقابل با زعيم عالم تشيع در مسائل سياسي دامن زده شود. برخي، عدم حمايت علني امام خميني(ره) از فدائيان اسلام را ناشي از اين ملاحظه مي دانند. به گفته آقاي واعظ زاده خراساني امام راحل در يك جلسه خصوصي در آن زمان شجاعت فدائيان اسلام در هماوردي و به وحشت انداختن رژيم شاه را ستايش كرده بودند.76 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 63- آيت الله علي صافي گلپايگاني، فصلنامه حوزه شماره 43 و43، ص 115. 64- علي دواني، مجله ياد شماره 6، ص25، به نقل از رسول جعفريان، پيشين، ص 123. 65- آيت الله سلطاني طباطبايي، فصلنامه حوزه، شماره 43 و44، ص 52. 66- آيت الله سلطاني طباطبايي، فصلنامه حوزه، شماره 43 و44، ص 50. 67- آيت الله محمد واعظ زاده خراساني، فصلنامه حوزه همان شماره، ص 228. 68- آيت الله سلطاني طباطبايي، همان، ص 37. 69- ر.ك:آيت الله سيدحسين بدلا، همان، ص 98. 70- محمدتقي فلسفي، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي 1376)، ص 161. 71- رضا گلسرخي و علي اصغر مرواريد، فصلنامه ياد، شماره 7، صفحه 50. 72- آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني، فصلنامه حوزه 43 و 44، ص 129. 73- آيت الله بدلا، همان منبع، ص 97. 74- امام خميني، ولايت فقيه (تهران، مركز حفظ و نشر آثار امام خميني) 1378، صص173-172. 75- علي دواني، زندگاني آيت الله بروجردي، چاپ دوم (تهران، نشر مطهر، 1371) ص 386. 76- محمد واعظ زاده، همان، ص 230.
|
|