دوشنبه 13 دی 1389- شماره 19830
ضرورت بررسي فراز و نشيب هاي زندگي خوابگاهي دانشجويان بخش نخست خوابگاهي شدن منهاي خواب زدگي!
|
|
|
ضرورت بررسي فراز و نشيب هاي زندگي خوابگاهي دانشجويان بخش نخست خوابگاهي شدن منهاي خواب زدگي!
گاليا توانگر نهار امروز دانشگاه سيب زميني پخته و تخم مرغ بوده است. دخترهاي خوابگاه سيب زميني هايشان را با خود آورده اند تا يكي از بچه ها كه اتفاقاً دست پخت خوبي هم دارد، براي شام كوكوي سيب زميني تدارك ببيند. در خوابگاه پسرها اگرچه آشپزي كم رنگ تر است، ولي آنها هم خلاقيت هاي خاص خودشان را دارند. وقتي مهرباني شان گل مي كند پول روي هم مي گذارند و در شب يلدا براي يكديگر كادو مي خرند. زندگي دانشجويي وقتي در محيط خوابگاهي رقم بخورد هم آسيب هايي دارد و هم زمينه ساز رشد فردي خواهد شد يعني يك عده به خودكفايي مي رسند و عده اي هم كه قادر نيستند با محيط هماهنگ شوند، ضربه مي خورند. اما اين كه بعضي ها مي گويند زندگي خوابگاهي مثل زندگي در زندان مي ماند، حرف تيره و بي اساسي است. در خوابگاه به دليل تعامل با هم اتاقي ها، هم طبقه اي ها و هم كريدوري ها كه هر يك داراي قوميت، فرهنگ، رشته تحصيلي و طرز تفكر خاصي هستند، خواه ناخواه يك سري تأثير و تأثرهايي شكل مي گيرد كه گاه نتيجه آن تا سال ها بعد از اتمام تحصيلات دانشگاهي باقي مي ماند. بخش عمده اين تأثيرات مثبت اند. آنهايي كه سازگاري بيشتري دارند و اساساً در خانواده نيز خودكفا بوده اند، به راحتي مي توانند از پل هاي ارتباطي گذركرده و جريان هاي سازنده را پشت سر بگذارند، اما شخصيت هاي وابسته محض به سرعت جذب دوستان و گروه هايي مي شوند كه در ظاهر بتوانند جاي محبت خانواده را برايشان پر كنند، اما در باطن او را به اسارت ارتباطات و عادات نامناسب درخواهند آورد. يكي از دانشجويان از هم اتاقي اش مي گويد؛ هم اتاقي او يكي از رتبه داران المپياد شيمي بوده كه از شهرستان آمده و در خوابگاه آنها ساكن شده است. شاگرد اول المپياد كه هميشه به اعضاي خانواده اش به صورت افراطي تكيه داشته در محيط خوابگاهي نتوانسته سازگاري برقرار كند و هر روز بيشتر افت تحصيلي پيدا مي كند، به طوري كه بعد از شش سال تعداد واحدهاي گذرانده اش در مقطع كارشناسي به حدنصاب نرسيده و اخراج مي شود! متأسفانه بچه هايي كه هميشه سرشان در كتاب بوده و از آن سو تحت حمايت تام خانواده بوده اند، وقتي به يكباره از بدنه حمايت هاي بي شائبه جدا مي افتند، دچار نوعي از خودباختگي مي شوند. در لحظه ورود به خوابگاه هرچه ريشه هاي اعتقادي، فرهنگي و روابط اجتماعي جوان محكم تر باشد، راحت تر مي تواند گليم خود را از آب بيرون بكشد. خوابگاه، مسافرخانه نيست حسن علي حق شناس، مسئول خوابگاه اميركبير كه خود نيز هفت سال از سنوات تحصيلي اش را در دانشگاه گذرانده و مدتي نيز در خوابگاه متأهلين دانشگاه سكونت داشته است، برايمان مي گويد: «ترم اول چون با تأخير وارد شدم، در خوابگاه سال بالايي ها افتادم. خوابگاه سال بالايي ها از 140 نفرشان فقط 20 نفر ورودي جديد بودند. اتفاقاً هم اتاقي ام كسي بود كه صد و هشتاد درجه از لحاظ فكري، مذهبي و سياسي با هم تفاوت داشتيم. يك شب من دوستانم را در اتاق جمع مي كردم و يك شب هم دوستان او جمع مي شدند. متأسفانه هيچ وقت به تعامل نرسيديم. تجمع دوستان من او را مكدر مي كرد و بالعكس. بعضي وقت ها هم جمع دوستانه من با جمع دوستان او به بحث مي نشستند. از ترم هاي بعد هيچ وقت هم اتاق نشديم، اما گه گاه احوال هم را مي پرسيديم و سراغ مي گرفتيم. مي خواهم بگويم فضاي خوابگاه، فضاي همدلي است. گاه ممكن است دو آدم متفاوت كنار هم قرار بگيرند، اما به ندرت اتفاق مي افتد كه دشمن هم شوند.» وي ادامه مي دهد: «در ترم هاي بعد 5 نفر هم ترمي در يك اتاق بوديم. اين بار دوستم هم فكر و هم ايدئولوژي من بود، اما سبك زندگي مان تفاوت داشت. زياد اهل تميزكاري نبود و نظم را در اتاق رعايت نمي كرد. چون خانواده اش را مي شناختم، تحمل كردم، اما به اين نتيجه رسيدم كه براي اداره درست خوابگاه بايد بچه هايي كه سبك زندگي و سليقه مشابه اي را دارند كنار هم قرار داد. اين تجربه را هم اكنون نيز به كار گرفته ايم.» حق شناس به فشارهاي روحي ترم اولي ها اشاره كرده و توضيح مي دهد: «خود من هم چنين مراحلي را گذرانده ام. يادم مي آيد روزهاي اول خيلي مرخصي مي گرفتم و دوست داشتم تندتند به خانه سر بزنم. من هر دو، سه هفته يكبار به خانه سر مي زدم. اين قدر تحت فشار روحي بودم كه احساس مي كردم فراموش كرده ام قبل از اين خانه چطور بوده است؟ همه اش مي گفتم: واي، كي چهار سال تمام مي شود؟ اما خدا را شكر كم كم نمك گير همدلي خوابگاه شدم و ديگر عادت كردم. اگر دانشجويي نتواند با شرايط خوابگاهي خودش را تطبيق دهد، باخت بزرگي در زندگي اش خواهد داشت. مثلا يك المپيادي هم اتاقي ما بود كه نتوانست با شرايط خوابگاه خودش را تطبيق دهد، بعد از شش سال با افت تحصيلي شديد اخراج شد. اين يعني شش سال از بهترين سال هاي زندگي اش بر باد رفت. خيلي تلاش كرديم كه از وزير برايش نامه جابه جايي بگيريم تا به شهر خودش اصفهان برگردد، اما هميشه مي گفت: من برنمي گردم، چون فاميل و آشنايان مي پرسند چرا برگشتي؟ مگر چه مشكلي داشته اي؟ آخرش هم به خاطر حرف اين و آن و عدم سازگاري خودش را شش سال از زندگي عقب انداخت!» مسئول امور خوابگاهي دانشگاه اميركبير ادامه مي دهد: «خيلي از بچه ها وابستگي شديد دارند. به يكي از هم اتاقي هايشان كاملا وابسته مي شوند و در ترم هاي بعد كه از او جدا مي افتند، دچار افت تحصيلي مي شوند. مسئولان امور خوابگاهي بايد از خود دانشجويان باشند تا اين مسائل را به خوبي درك كنند. الان در مديريت جديد هفته اي سه بار روانشناس و مشاور به خوابگاه ها سركشي مي كند. اگر مشكل دانشجو حاد باشد به مركز مشاوره دانشگاه فرستاده مي شود. اگر حاد نباشد سعي مي شود با گفتمان گره را باز كنيم. حتي فرم هاي جديدي كه بين ورودي هاي جديد توزيع مي شود، حاوي سؤالات شخصيتي و چگونگي طرز تفكر است تا به اين طريق بچه هايي را كه منش مشابه اي دارند، شناسايي كنيم. اين كه بعضي آقايان پيگير خصوصي سازي خوابگاه ها هستند، فكر مي كنم به بيراهه رفته اند. خوابگاه دانشجويي مسافرخانه نيست كه با خصوصي سازي انتظار درآمدزايي داشته باشيم. در خوابگاه بايد كارهاي فرهنگي انجام شود و امنيت روحي برقرار كرد. با برداشتن نظارت ها مشكلات دوچندان خواهد شد.» خانواده اي كه در سايه همدلي مي سازيم تا به حال درباره زندگي خوابگاهي و دانشجويي در رسانه ملي سريال هاي مختلفي را ديده ايم كه اتفاقاً با استقبال خوب مخاطبين نيز مواجه شده است. آنچه كه زندگي خوابگاهي را شيرين و بي نظير مي كند، علي رغم همه آسيب هايي كه در خود دارد، همدلي هم اتاقي ها و دلسوزي هاي مخلصانه آنها براي يكديگر است. در جمع خوابگاه كم كم مي آموزيم كه به گرفتاري ها و گره هاي زندگي هم اتاقي مان حساسيت نشان دهيم و در صدد دلجويي و گره گشايي برمي آييم. به يكباره از پوسته منيت ها در آمده و ما مي شويم، اين ما شدن مثل سكويي فرد را به سوي بزرگ شدن و بزرگ انديشيدن پرتاب مي كند. علي صانعي، معاون مسئول خوابگاه دانشگاه اميركبير با ورق زدن خاطرات گذشته خود در بدو ورود به دانشگاه و محيط خوابگاهي برايمان مي گويد: «ترم هاي يك و دو بچه ها با روحيات هم آشنا مي شوند و همديگر را مي شناسند. اندك اندك بچه هايي كه داراي سبك زندگي مشابه اي هستند، جذب يكديگر شده و هم اتاقي مي شوند، اينگونه در ترم هاي آخر هر اتاق در خوابگاه حكم يك خانواده را دارد كه اغلب بچه هاي هم اتاقي داراي سبك زندگي مشابه اي هستند. سبك زندگي شبيه به هم به معناي اين است كه بعضي ها ريتم زندگي آرامي دارند، اهل شلوغ كاري نيستند، موسيقي تند گوش نمي دهند، بيشتر مطالعه دارند، به موقع نظافت مي كنند، محيط را تميز نگه مي دارند، مسواك مي زنند، دعا و نيايش دارند و زود جوگير نمي شوند، دلسوز همه هستند. اما در مقابل شخصيت هايي هم هستند كه تا پاسي از شب شلوغ كاري دارند، زباله ريز و درشت در اتاق و زير تختشان پر است. شيطنت دارند. گاه از زير بالششان حتي مي توان ته سيگار پيدا كرد. وقتي خيلي جوگير مي شوند، شيطنت هايشان پررنگ مي شود. گاه تنبل و پرخوابند. گروه سومي هم هستند كه اهل خلافند و من به تعداد انگشت با آنها روبرو شده ام. يا سياسي افراطي اند و يا دنبال كارهاي خلافند. اما به جرئت مي توانم بگويم اغلب بچه ها ذاتشان خوب است و افراطي هاي بداخلاق خيلي انگشت شمارند. به هر جهت بچه ها كم كم همديگر را مي شناسند و در ترم هاي بعدي براي هم اتاق شدن يكديگر را انتخاب مي كنند.» معاون امور خوابگاهي دانشگاه اميركبير كه خود هفت سال است در خوابگاه سكونت داشته و درحال حاضر در مقطع ارشد مديريت اجرايي تحصيل مي كند، ادامه مي دهد: «در بدو ورود دانشجو به خوابگاه فرم هايي توزيع مي شود كه حاوي 60، 70مورد سؤال است تا از اين طريق سبك زندگي، فرهنگ ديني و خانوادگي، تفكرات و گرايشات سياسي فرد مشخص شود. فرم هاي پرشده با درج رشته تحصيلي هر دانشجو در اختيار مسئول خوابگاه قرار مي گيرد كه بتواند راحت تر بچه ها را در يك اتاق قرار دهد. اين فرم ها در چند سال اخير كامل و كامل تر شده اند، به طوري كه در فرم هاي اوليه تنها از رشته تحصيلي و اين كه اهل كجايي، سؤال مي شد، اما در فرم هاي امروزي خصوصيات شخصي و فكري فرد نيز مدنظر است.» از صانعي سؤال مي كنم: «در خبرها آمده بود كه دانشجويان مي توانند ابتداي هر ترم از طريق اينترنت اتاق خود را تعيين كنند، آيا چنين امكاني درحال حاضر وجود دارد؟» وي پاسخ مي دهد: «الان بچه ها مي توانند تعيين كنند كه در كدام ساختمان خوابگاهي سكونت داشته باشند و حتي مي توانند اسامي هم اتاقي هايشان را از اين طريق ثبت كنند.» معاون امور خوابگاهي دانشگاه اميركبير پيرامون هزينه ها توضيح مي دهد كه درحال حاضر بين 40 تا 70هزار تومان براي سكونت دانشجو در هر ترم اخذ مي شود كه امكان قسط بندي نيز وجود دارد. به جز اين دانشجويان كم بضاعت مي توانند در پايان تحصيلات بدهي باقيمانده خود را پرداخت كنند. دانشجو را به حال خود رها نكنيد ناگهان از دهانش كف آمد و به حالت تشنج برروي موزائيك هاي كف راهرو دانشگاه افتاد. بچه ها دورش حلقه زدند و يكي سعي كرد با تنفس مصنوعي و تشويق او به بالا آوردن كمكش كند، اما... 80قرص ترامادول خورده بود. يكي از هم اتاقي هايش مي گفت: «كتاب هاي پوچ گرايي مثل آثار صادق هدايت زياد مي خواند!» در سال هاي اول ورود به خوابگاه مصادف با سال هايي كه تلاطمات روحي فرد شدت دارد، گرايش به ايدئولوژي هاي وارداتي و نيز پوچ گرايي نوعي ژست روشنفكري به حساب مي آيد. از اين روست كه ضرورت كار فرهنگي در محيط خوابگاهي دو چندان است. «مجيد. م» دانشجو مي گويد: «شايد ژست روشنفكري هم نباشد. بچه هايي كه از خانواده هاي باز واردخوابگاه مي شوند، به يكباره از محبت، توجه، هدف و ايدئولوژي تهي مي شوند و در جستجوي جايگزين هستند. در چنين شرايطي اگر كار فرهنگي محكم و از كانال صحيح صورت بگيرد، فرد پخته شده و به صراط مستقيم راه پيدا مي كند. به هيچ وجه نبايد دانشجو را بدون نظارت رها كرد. اين نظارت به معناي نظم خشك و بازخواست نيست، به معناي نوعي همدلي براي سازندگي و رشد است و بايد رفاقت مثبت و حمايت روحي و فكري تلقي شود.» پدربزرگ خوابگاه!! دانشجوياني داريم كه 12تا 17سال زندگي خوابگاهي داشته اند. اين دانشجويان كه اغلب از نقاط دورافتاده وارد فضاي دانشگاهي شده اند، معمولاً چهار سال دبيرستان را نيز در مدرسه شبانه روزي تحصيل كرده اند. اتفاقاً همين ها هستند كه اغلب خودكفاترين مي شوند و به رده هاي مديريتي دست پيدا مي كنند، بنابراين زندگي خوابگاهي اسارت در زندان نيست و بايد براي تحمل سختي هايش هدف بزرگي داشت. چنانچه اين هدف بزرگ محو شود و يا اصلاً وجود نداشته باشد، عمر به بيهودگي تلف خواهد شد. احسان مرادي، دانشجوي ارشد مديريت اجرايي و مشاور مسئول امور خوابگاهي دانشگاه اميركبير نمونه اي از اين دانشجوياني را مثال مي زند كه از آن طرف بوم افتاده اند و به شدت پاگير زندگي خوابگاهي شده اند، وي مي گويد: «يكي از دانشجويان الان 10 سال است كه خوابگاه سكونت دارد. كارشناسي اش را شش ساله گرفت، چند سال بعد هم به بهانه هاي مختلف يك شب در ميان مهمان بچه ها در خوابگاه است! آن قدر براي خودش حق آب و گل قائل است كه حتي يك اتاق مخصوص نيز مشخص كرده و هر بار به همين اتاق مي رود. البته از انصاف نگذريم به رفع و رجوع امور خوابگاه نيز كمك مي كند، ولي كاش يا براي خودش كاري دست و پا مي كرد و يا ادامه تحصيل مي داد. بچه ها صدايش مي كنند: پدربزرگ خوابگاه!» وي در ادامه به محاسن و آسيب هاي زندگي خوابگاهي مفصل اشاره كرده و مي گويد: «دانشجويان باتجربه زندگي خوابگاهي استقلال پيدا مي كنند. آشپزي مي كنند و لباس شان را خودشان كوك زده و مي شويند. وقتي انسان در نياز قرار بگيرد،خلاقيت و تلاشش شكوفا مي شود. تحت تأثير جمع خيلي از شيوه ها و عادت هاي خوب مثل نماز صبح و ورزش هاي صبحگاهي را دنبال مي كنند. وقتي بچه هاي هم رشته اي دور هم حلقه مي زنند و درس مي خوانند، فرد نيز تحت تأثير قرار گرفته و درسخوان مي شود.اين يك حقيقت انكار ناپذير است كه 70درصد دانشجويان ممتاز خوابگاهي هستند. ما خيلي از دانشجويان خوابگاهي داريم كه در مسابقات علمي و ورزشي خوش درخشيده اند. اما وقتي فرد نخواهد خودش را با شرايط سازگار كند، از جريان تلاش هم اتاقي هاي مثبت جا مي ماند و به قافله در راه ماندگان مي پيوندد. خيلي ها هم هستند شب امتحان قليان وسط مي گذارند و دوره مي گيرند، هرچند به دليل نظارت هاي فعلي چنين حركت هايي كم رنگ شده، ولي اگر دانشجو خودش را به جريان بي خيالي بسپارد، غرق مي شود.» مرادي تأكيد دارد كه كار فرهنگي در خوابگاه را بايد جدي گرفت و باتوجه به اهميت كار فرهنگي خصوصي سازي خوابگاه ها پيشنهادي بي اساس است. از وي مي پرسم: «آيا تا به حال يكي از هم اتاقي هايت را سراغ داري كه تحت تأثير كار فرهنگي دستخوش تحول شده باشد؟» وي پاسخ مي دهد: «بهرام-ت يكي از هم اتاقي هايم در رشته مكانيك بود كه با معدل 70/19 در مقطع كارشناسي فارغ التحصيل شد. هميشه سرش ميان كتاب بود و گوشه گيري مي كرد. وقتي با او دوست شدم، طي صحبت هايي كه با او داشتم كم كم راغب شد فعاليت هاي فرهنگي هم داشته باشد. ديگر گوشه گيري اش را كنار گذاشت و متوجه شد تك بعدي بودن چيز خوبي نيست.» گزارش روز
|
|
|