(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 27 بهمن 1389- شماره 19866

ظهور فتنه در ماجراي سقيفه
تحليل محمدرضا تاجيك از حوادث پس از انتخابات

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ظهور فتنه در ماجراي سقيفه

مورخان شيعه و سني نقل كرده اند كه تأكيدات پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي شركت مسلمانان در اين جنگ به اندازه اي بود كه در هيچ يك از جنگ ها سابقه نداشت. آن حضرت ضمن تأكيد بر پيوستن افراد به سپاه اسامه، فرمودند: نفذوا جيش أسامه لعن اللّه من تأخّر عنه؛1 خدا لعنت كند كسي را كه از لشكر اسامه تخلف نمايد و در اين جنگ حضور پيدا نكند. اين تدبيري بود براي اين كه كساني كه احياناً ممكن بود هنگام رحلت پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فتنه اي برپا كنند، در مدينه حضور نداشته باشند، تا مسأله خلافت و امامت اميرالمؤمنين(عليه السلام) با مشكلي مواجه نشود.
اما با وجود اصرار فراوان پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در مورد شركت افراد در جنگ، ابوبكر و عمر همراه با آن سپاه عازم نشدند و به منزل پيغمبر(صلي الله عليه وآله) آمدند. حضرت با ديدن آنان بسيار ناراحت شدند و پرسيدند: مگر من نگفتم كه همه بايد به جهاد بروند و كسي اجازه تخلف از لشكر اسامه را ندارد؟ آنها در جواب گفتند: چون حال شما مناسب نبود، نخواستيم شما را در مدينه تنها بگذاريم و در بين راه از ديگران جوياي سلامتي شما شويم! ما به سبب علاقه اي كه به شما داشتيم همراه با سپاه نرفتيم و خواستيم در كنار شما حضور داشته باشيم!2
با اين اقدام آنان، اين تدبير پيامبر(صلي الله عليه وآله) نتيجه نداد و كساني كه بايد در جهاد شركت مي كردند، از همراهي با سپاه خودداري نموده و از امر حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) تخلف كردند. بار ديگر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آخرين لحظه حيات تدبيري ديگر انديشيدند. آن حضرت در حال احتضار فرمودند: قلم و دواتي بياوريد تا مطلبي را بنويسم كه اگر به آن عمل كنيد هرگز گمراه نشويد. برخي از كساني كه در آن جا حاضر بودند و شمّ سياسي داشتند و مي توانستند حوادث را پيش بيني كنند، متوجه شدند كه آنچه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) قصد نوشتن آن را دارد به احتمال بسيار قوي در مورد امامت اميرالمؤمنين(عليه السلام) است و اين كار مانع اجراي نقشه هاي آنها مي شود. از اين رو از اين كار ممانعت كردند. بر اساس نقل مورخان و محدثان اهل تسنن، عمر بن خطاب گفت: ا نّ النّب يّ قد غلب عليه الوجع؛3 يعني درد بر پيامبر غلبه كرده است! هم چنين نقل شده است كه وي حتي تعبيري جسارت آميزتر به كار برد و گفت: ا نّ رسول اللّه (صلي الله عليه وآله) يهجر؛4 يعني ـ نعوذ بالله ـ رسول خدا هذيان مي گويد! مي دانيم كه اين تعبير معمولا در مورد كسي به كار مي رود كه بخواهند نسبت به او بي اعتنايي كنند و او و سخنش را كم اهميت جلوه دهند.
حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) از اين تعبير غضبناك و ناراحت شدند. پس از اين مجادلات، بعضي از اصحاب به آن حضرت عرض كردند، اگر اجازه بفرماييد قلم و دوات بياوريم. حضرت فرمودند أبعد الّذي قلتم؛5 يعني، بعد از اين سخناني كه گفتيد؟! به تعبير ديگر، به اين ترتيب اكنون اگر هم چيزي بنويسم، خواهيد گفت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) هذيان نوشته است!
ماجراي سقيفه
اين گونه بود كه اين تدبير نيز كه نهايت لطف و رحمت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) به امت بود، مفيد واقع نشد. سرانجام روح از بدن مبارك پيغمبر(صلي الله عليه وآله) پرواز كرد، در حالي كه سر مبارك آن حضرت در آغوش اميرالمؤمنين(عليه السلام) قرار داشت.
بعد از رحلت ايشان نيز بلافاصله داستان سقيفه پيش آمد. انصار و مهاجران در سقيفه جمع شدند و درباره جانشيني پيغمبر(صلي الله عليه وآله) به گفتگو پرداختند. يكي از بزرگان طايفه خزرج ـ كه حدود نيمي از مسلمانان مدينه را تشكيل مي دادند ـ به نام «سعد بن عباده» به سقيفه آمد و در حالي كه بيمار بود و نمي توانست با صداي بلند صحبت كند، گفت: كسي حرف هاي مرا با صداي بلند براي ديگران بازگو كند. سپس خطبه اي انشا كرد و ابتدا به تعريف از مهاجران و ذكر سابقه آنها در اسلام و لزوم احترام نسبت به ايشان پرداخت. سپس گفت: با اين وجود، مدينه شهر ما انصار است و پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در ميان ما عزت يافت، اسلام در شهر ما رواج پيدا كرد و ما بوديم كه به مهاجران كمك كرديم و زندگي آنها را سامان داديم. بنابراين امامت و رهبري جامعه حق انصار است.
اما از سوي ديگر مهاجران ـ كه پدران همسران پيغمبر
(صلي الله عليه وآله) هم در ميان آنها بودند ـ نيز برنامه هايي در نظر داشتند كه بر اساس آنها در مقابل شروع به بحث كردند. آنها نيز به تعريف از انصار و ذكر خدمات آنها نسبت به پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مهاجران پرداختند. سپس گفتند: اما ما مهاجران بوديم كه در زمان غربت اسلام به پيامبر(صلي الله عليه وآله) ايمان آورديم، سابقين و اولين در اسلام ما هستيم و قرآن ما را با وصف «السّاب قون الاوّلون»6 ستايش كرده است. علاوه بر اين كه بسياري از خويشاوندان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نيز در بين مهاجران هستند.
بر اساس بعضي از نقل ها يكي از مهاجران گفت: در بين ما كسي هست كه اگر براي خلافت پيشگام شود هيچ كس با او مخالفت نخواهد كرد، و او علي بن ابي طالب(عليه السلام) است.
بحث و گفتگو بين مهاجران و انصار در مورد انتخاب امام و خليفه بالا گرفت تا جايي كه گفتند: براي اين كه حق هيچ يك از دو طرف ضايع نشود، دو جانشين انتخاب كنيم، «م نّا امير و م نكم امير». بزرگان قوم گفتند: اين كار موجب وهن مسلمانان و اختلاف ميان آنان مي شود و عزت ما از بين خواهد رفت؛ از اين رو تنها بايد يك خليفه انتخاب شود. سرانجام ابوبكر برخاست و ماهرانه، خطبه اي انشا كرد. او ابتدا به ستايش و تمجيد از انصار پرداخت و سپس موقعيت و افتخارات مهاجران را نيز بيان كرد و گفت: براي حفظ وحدت امت اسلامي، امير از مهاجران باشد و از ميان انصار وزيري براي او انتخاب شود و ما قول مي دهيم كه بدون مشورت انصار كاري انجام ندهيم. با شنيدن اين سخنان بعضي از انصار به طرفداري از او برخاستند، تكبير گفته و با ابوبكر بيعت كردند. در اين هنگام سعد بن عباده برخاست و دست به شمشير برد؛ عمر نيز در برابر او شمشير كشيد و كار به جنگ و نزاع كشيده شد. اما با وساطت عده اي ديگر از مسلمانان و خارج كردن سعد بن عباده از معركه، غائله خاتمه يافت و خلافت ابوبكر تثبيت شد.
عكس العمل حضرت علي(عليه السلام) پس از اطلاع از جريان سقيفه
در اين ميان، خبر اين واقعه به حضرت امير(عليه السلام) رسيد، در حالي كه آن حضرت پيكر مبارك پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) را تجهيز كرده و در قبر گذاشته بود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) با شنيدن اين خبر بيل را در زمين فرو كرد، سر مبارك را به آسمان بلند كرد و آيات ابتداي سوره عنكبوت را تلاوت كردند:
ب سم اللّه الرّحمن الرّح يم . الم. أحس ب النّاس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون. و لقد فتنّا الّذ ين م ن قبل ه م فليعلمنّ اللّه الّذ ين صدقوا و ليعلمنّ الكاذ ب ين. أم حس ب الّذ ين يعملون السّيّ ئات أن يسب قونا ساء ما يحكمون؛7
سپس فرمودند: اين همان امتحان و فتنه الهي است كه خداوند فرموده هيچ امتي از آن بي نصيب نخواهند ماند.8
فتنه و امتحان كه در اين آيات آمده، غالباً مترادف با هم به كار مي وند؛ گرچه از نظر معناي لغوي با يكديگر تفاوت دارند. در آيات ديگري از قرآن نيز اين دو واژه به يك معني به كار رفته است؛ نظير اين آيه كه مي فرمايد: و اعلموا أنّما أموالكم و أولادكم ف تنه ؛9 يعني بدانيد كه دارايي و فرزندان شما وسيله آزمايش الهي هستند. در آيه اي ديگر مي فرمايد: ونبلوكم ب الشّرّ و الخير ف تنه ً؛10 يعني شما را با خوبي ها و بدي ها مي آزماييم. آيات ابتداي سوره عنكبوت نيز ـ كه حضرت علي(عليه السلام) با شنيدن خبر ماجراي سقيفه تلاوت كردند ـ اشاره به اين مطلب دارد كه آيا مردم تصور مي كنند با ص رف ادعاي ايمان، خداوند آنها را رها كرده، نمي آزمايد؟ ولقد فتنّا الّذ ين م ن قبل ه م؛ ما پيشينيان را امتحان كرديم، شما را نيز خواهيم آزمود. ص رف اين كه اظهار ايمان كنيد، نماز بخوانيد و جهاد و انفاق كنيد، كافي نيست؛ بلكه بايد تمام مراحل مختلف ايمان را طي كنيد و در هر مرحله امتحان شويد تا پايه ايمان شما مشخص شود. اين سنّت الهي بر ساير سنّت هاي خداوند حاكم است و خدا هيچ گاه از آن دست برنمي دارد. خداوند ابتدا راه را روشن كرده، اتمام حجت مي كند تا مقدمات لازم براي كساني كه در صدد شناخت حق هستند فراهم باشد؛ اما زمينه امتحان را نيز باقي مي گذارد.
در نهج البلاغه11 نقل شده است كه شخصي از اميرالمؤمنين(عليه السلام) سؤال كرد: منظور از فتنه اي كه در اين آيه آمده چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: اتفاقاً من نيز از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) درباره فتنه اي كه اين آيه مي فرمايد مؤمنان در آن واقع خواهند شد سؤال كردم؛ پيامبر(صلي الله عليه وآله) به اجمال فرمودند: بعد از من فتنه هايي در اين امت واقع خواهد شد. من گفتم: يا رسول الله! آيا به خاطر داريد در جنگ احد، بعد از شهادت بسياري از مؤمنان، من به اين دليل كه فوز شهادت نصيبم نشده بود ناراحت بودم و به محضر شما از اين امر گلايه كردم؛ شما نيز فرموديد: «أبش ر فا نّ الشّهاده م ن ورائ ك» و به من بشارت داديد كه من نيز به شهادت خواهم رسيد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: بلي، به خاطر دارم؛ لكن تو چگونه با شهادت روبرو خواهي شد و چگونه بر آن صبر خواهي كرد؟ حضرت علي(عليه السلام) مي فرمايد: در جواب پيامبر(صلي الله عليه وآله) عرض كردم: يا رسول الله! در برابر شهادت بايد خدا را شكر كرد، جاي صبر و شكيبايي نيست. من مشتاق شهادت هستم و آرزوي نايل شدن به آن را دارم.
سپس بار ديگر حضرت امير(عليه السلام) از فتنه اي كه پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) گريبان گير مسلمانان خواهد شد سؤال مي كند. آن حضرت در جواب مي فرمايند: بعد از من فتنه هايي به وجود خواهد آمد؛ مردم در دين داري بر خدا منت مي گذارند، با اين حال انتظار رحمت او را دارند. آنان فريب دنيا را خواهند خورد و به علت تمايلات نفساني احكام دين را تغيير خواهند داد. «رشوه» را به عنوان هديه خواهند گرفت. «ربا» را به عنوان بيع انجام داده و حرام خدا را حلال خواهند كرد. تمام اين كارها به علت علاقه به دنيا انجام خواهد شد. اين فتنه ها در امت من به وقوع خواهد پيوست و به دنبال آن تو نيز به شهادت خواهي رسيد.
بنابراين پيامبر(صلي الله عليه وآله) مسأله امتحان و فتنه امت را پيش بيني كرده بود و اميرالمؤمنين(عليه السلام) آمادگي مواجهه با آن را داشت. از همين رو هنگامي كه براي آن حضرت خبر آوردند كه گروهي در سقيفه براي انتخاب خليفه و جانشين پيامبر(صلي الله عليه وآله) جمع شده اند، ايشان تعجب نكردند. حضرت علي(عليه السلام) با شنيدن داستان سقيفه، ماجراي گفتگوي خود با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را به خاطر آوردند و آيه فتنه را تلاوت كردند: أحس ب النّاس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 27، باب 1، روايت 4؛ هم چنين ر.ك: همان، ج 28، باب 3، روايت 3.
2. همان، ج 22، باب 1، روايت 19.
3. صحيح بخاري، روايت 5237.
4. صحيح مسلم، روايت 3090.
5. بحارالانوار، ج 22، باب 1، روايت 19.
6. توبه (9)، 100.
7. عنكبوت (29)، 1 ـ 3.
8. شرح اين ماجرا در بحارالانوار، ج 28، باب 4، ص 181 نقل شده است.
9. انفال (8)، 28.
10. انبياء (21)، 35.
11. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 155.

 



تحليل محمدرضا تاجيك از حوادث پس از انتخابات

تأكيد بر عواملي چون قانون گرايي، احياي سازمان مديريت، زيست مسلماني و الگوهاي اقتصادي، از جمله موضوعاتي است كه اگر چه مورد توجه فضاي نخبگان، اساتيد دانشگاه و اقشار خاص است، اما براي مردم اهميت چنداني ندارد. اين موضوعات مربوط به فرايند داخل حاكميت است و از نظر مردم خروجي هاي حاكميت اهميت بيشتري دارند. بنابراين اگر جناب ميرحسين موسوي مي خواهد در گفتمان نخبگان خود بر اين عناصر تأكيد كند، قطعاً بايد يك گفتمان موازي براي توده هاي جامعه با زبان خود آنها ايجاد كند كه در آن، مسائل مبتلابه جامعه از قبيل اشتغال، گراني، واردات بي رويه محصولات كشاورزي و نابودي توليدكنندگان توسط واسطه ها، مقابله با پارتي بازي و جلوگيري از بذل و بخشش هاي ملوكانه مورد تأكيد قرار گيرد.
مشكل دوم انتخاباتي آقاي موسوي، نوع سازماندهي ستاد وي بوده است. اين ستاد عمدتاً بر روي قشر دانشگاهي و رسانه اينترنتي متمركز شده است، در حالي كه به صورت طبيعي، اكثريت اقشار دانشگاهي و همچنين مخاطبان اينترنت با جريان اجتماعي وي همراه هستند و مشكل اصلي وي را بايد در اقشاري نظير كارگران، خانم هاي خانه دار، كشاورزان، روستاييان و بيكاران جستجو كند. ... استفاده از كاراكترهاي نامتعارف در جامعه، نظير حضور وي همراه با همسر خود در ميتينگ هاي انتخاباتي... شايد براي اقشار روشنفكر و جوانان امروز جذاب باشد، اما تأثير منفي در اقشار سنتي و متدين جامعه برجا مي گذارد و ريزش آرا با اين گونه اقدامات، به مراتب بيشتر از رويش آرا است، مضاف بر اين كه اقشار هدف در اين گونه برنامه ها به صورت طبيعي با موسوي همراه هستند.
كم تحركي در انجام سفرهاي استاني و بسنده كردن در سفر به يك يا دو شهر در هفته، از ديگر معايب مهم عملكرد تبليغاتي موسوي به شمار مي آيد كه به دليل سكوت 20 ساله وي، جناب ميرحسين بايد بيش از ساير كانديداها وقت خود را به سفرهاي استاني اختصاص داده و كمتر در تهران بماند...
جايگاه رياست جمهوري در ساختار قدرت جمهوري اسلامي و اختيارات وسيع براي اين پست، اين انتظار را در جامعه ايجاد كرده كه رياست جمهوري بايد مقتدر، قاطع و جذاب سخن بگويد، اما نوع بيان آقاي موسوي از نظر تن و حجم صدا، ادبيات و زبان، به شكل گيري تصوير مورد انتظار در افكار عمومي نمي انجامد. ... واقعيت شخصيت مهندس موسوي، انساني، ارزشي، متعهد، منطقي، اخلاقي و مردم گراست، اما تصوير منعكس شده از ايشان توسط اطرافيان و ستادهاي انتخاباتي رتوش شده و عملاً تصوير موردنظر اين مجموعه كه علائق و رفتارهاي سياسي و فرهنگي خاص دارند، به مردم ارائه مي شود و اين شكاف موجب مي شود عملاً افكار عمومي با وي ارتباط عميق برقرار نكند.
اشتباه ديگر در راهبرد انتخاباتي ميرحسين موسوي، توجه بيش از حد و زودهنگام به نقد دكتر احمدي نژاد است و ايشان قبل از اين كه خود را اثبات كنند، عمده توجه را به نقد و نفي رفتار و اعمال رقيب مي پردازند كه اين موضوع نيز با توجه به عدم توازن قواي دو كانديدا در امكانات، به تخريب بيشتر موسوي مي انجامد، علاوه بر اين كه بسياري از منتقدين و مخالفين دكتر احمدي نژاد، از سبك ايشان در نفي و طرد ديگران گله دارند.261
گذشته از مطالبي كه درباره خصوصيات احمدي نژاد و موسوي و نيز نابرابري امكانات آنها آمده است، كه بايد آنها را به پاي تعلقات خاطر نويسنده به موسوي گذاشت، اما در مطالبي كه وي به آسيب شناسي از رفتار انتخاباتي و تبليغاتي موسوي پرداخت اين نكته مشهود است كه بسياري از نكات ذكر شده در اين گفتار همچنان تا روز انتخابات ادامه يافت. ستاد موسوي و شخص او نه تنها در رفع آنها اقدام مؤثري انجام ندادند بلكه با رفتارهاي بعدي حتي به تعارضات گفتماني موسوي افزودند كه توضيح آن در فصل هاي پيشين آمد.
اما درباره تحليل هايي كه از مسائل مربوط به انتخابات از سوي نزديكان موسوي صورت گرفت، به نظر مي رسد سخنان محمدرضا تاجيك مشاور ارشد خاتمي و موسوي و رئيس مركز بررسي هاي استراتژيك در دوران رياست جمهوري خاتمي نسبت به تحليل هاي ديگر دقيق تر باشد. تاجيك گرچه تحليل هاي خود از انتخابات دهم رياست جمهوري را ديرهنگام ارائه داد، ولي از دقت نظر مناسبي برخوردار بود. او در شب شانزدهم بهمن در گفتگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما به تحليلي منسجم از انتخابات 22 خرداد پرداخت. او در تحليل عوامل مؤثر در حوادث مربوط به انتخابات از دو عامل دروني و بيروني ياد كرد و گفت:
اگر نگاهي گذرا به تاريخ معاصر بيندازيم مي بينيم كه در همه وقايعي كه جامعه ما از حركت بازايستاده و آن وقايع موجب بحران شده همواره دستي از بيرون و درون تأثيرگذار بوده است. دست دروني از جنس تخمين غلط، تصميم نابهنگام و تدبير معيوب بوده و دست بيروني هم همواره دست استكبار جهاني، ابررسانه هاي مجازي و اپوزيسيون هاي برانداز خارج نشين نيز بوده كه تأثير هم مي گذاشته است. براي روشن شدن مطالب لازم است كه نگاهي اجمالي به دوران تاريخ مشروطه بيندازيم.
دوران مشروطه جريان هاي روشنفكري و شبه روشنفكري اي كه در جامعه وجود داشت بر اساس تحليل غلط، فكر مي كرد كه جامعه ما فرهنگ و دين خود را دليل عقب ماندگي از غرب مي داند. آنها به فكر خارج كردن جامه سنتي و بر تن كردن جامه مدرن غربي بودند و بر اساس همين تحليل و تخمين غلط تصميم هاي نابهنگامي در جامعه حادث شد. برخي به نام (و بهانه) دمكراسي حذف و طرد شده و در واقع با اين كار در آن زمان مسير براي ورود و دخالت بيگانگان هموار مي شد؛ مفاهيمي وارد جامعه مي شد كه به مذاق فكر و معرفت جامعه ايراني نبود، لذا در چنين شرايطي آزادي تبديل به آنارشي مي شود.
اين شرايط چند دهه پس از آن هم ادامه پيدا مي كند و جريانات چپ ماركسيستي و البته افراطيون كه خواهان بازگشت به ماقبل اسلام هستند شرايط را براي حضور بيگانگان و استقرار آنها در جامعه فراهم مي كنند. لذا همين تحليل غلط در تحولات بعدي باعث كودتاي 28 مرداد مي شود كه در نهايت موجب تداوم استبداد شد. اما در سال 1342 تنها امام است كه به اين مي انديشد كه مردم ايران مستعد نظام اسلامي هستند و در نهايت پانزده سال بعد به آن عينيت مي بخشد.
به عبارت ديگر، تاجيك در تحليل تحولات مربوط به انتخابات از مسئله اي مقطعي و حادث در زمان 88 فراتر مي رود و ريشه هاي آن را در راديكاليسم جريان روشنفكري كه همزمان با مشروطه در ايران متولد شد، مي يابد. اين جريان غرب مدار و سكولار از بدو تولد در پي از ميدان به در كردن نيروهاي مذهبي و روحانيت از سرنوشت اجتماعي كشور بود. آنها با شعارهاي به ظاهر دمكراتيك در پي آن بودند كه در طول يك سده گذشته بخش مهمي از نيروهاي اجتماعي كشور را حاشيه نشين و خانه نشين كنند. در واقع اين رويكرد افراطي جريان روشنفكري، هم تضاد آنان را با نيروهاي اصيل اجتماعي ايران در پي داشته است و هم موجب شده آنها براي ماندن در صحنه سياست دست به دامان نيروهاي بيگانه شوند و موجبات نفوذ قدرت هاي سلطه گر را در مسائل داخلي ايران فراهم كنند. اين رويكرد جريان غرب مدار در دوران مشروطه، زمان رضاخان و در دوران نهضت ملي نفت هم آثار زيانباري را بر كشور تحميل كرد و از پيشرفت فرايندها به سوي منافع جمعي ايرانيان جلوگيري كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
261 . «آسيب شناسي رفتار انتخاباتي موسوي»؛ پايگاه اينترنتي آينده؛ 19 ارديبهشت 1388، كد خبر: 8.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14