(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 15 فروردین 1390- شماره 19892

گوهر وقت بدين خيرگي از دست مده
ضرورت وجود هدف و برنامه ريزي در سال جديد (بخش پاياني)



گوهر وقت بدين خيرگي از دست مده
ضرورت وجود هدف و برنامه ريزي در سال جديد (بخش پاياني)

پريسا جلالي
در سال 1950 ميلادي روي عده اي از دانشجويان كه به تازگي فارغ التحصيل شده بودند مطالعاتي انجام شد. با توزيع برگه سوال از آنها خواسته شد اگر براي آينده خود هدفي دارند پاسخ بلي دهند و اگر آن هدف اكنون واضح و مشخص است آن را قيد كنند.
جالب اينكه فقط 3 در صد از اين افراد هدف خود را مشخص كرده بودند. اين پايان كار نبود اين افراد در زندگي آينده و موفقيت هاي شغلي مورد بررسي قرار گرفتند.
به نظر شما نتيجه اين بررسي ها چگونه بود؟ سال ها بعد وقتي نتايج جمع آوري مقايسه شد محققان دريافتند كه آن 3 درصدي كه اهداف خود را نوشته بودند نه تنها بيشتر از آنچه را مي خواستند بدست آورده بودند بلكه ارزش دارايي هاي آنان تقريبا به اندازه آن كل 97 درصد باقي مانده بود!
داشتن هدف يعني موفقيت و مجهز بودن به برنامه يعني تضمين آن موفقيت و آينده درخشاني كه هر فردي در آرزوي آن است.
قصدمان از مثالي كه زديم ضرورت وجود هدف و تاثير آن در زندگي روزمره بود تا با مثالي كاربردي لزوم وجود هدف برايمان مشخص تر شود و در كل اينكه داشتن هدف يعني پيشرفت به معناي واقعي در زندگي و نبود آن يعني در جا زدن و گم شدن در چرخه زندگي.
انگيزه؛ سرآغاز موفقيت
سيدجلال سجادي بسيجي نخبه كه صاحب چندين اختراع ثبت شده است، رمز موفقيتش را داشتن هدف در زندگي اش مي داند.
وي كه داشتن انگيزه را مهم ترين عامل رسيدن به مقصد و هدف مي داند، در توضيح بيشتر تمايل دارد به مثالي اشاره كند و مي گويد: يكي از فاتحان قله اورست در خاطرات خود بيان مي كند كه در زندگي خويش تصميم گرفتم قله اورست را فتح كنم تمامي زندگي من غلبه كردن بر اين قله رفيع و مرتفع بود. او براي رسيدن به اين هدف، تصميم جدي گرفت و با سخت كوشي هاي فراوان و غلبه بر مشكلات سرانجام يك روز قله اورست را فتح كرد. او در خاطراتش مي گويد هنگامي كه به روي اين قله پا نهادم احساس عجيبي به من دست داد و گويي ديگر زندگي براي من ارزشي نداشت و احساس مي كردم كه ديگر هيچ نيرو و انگيزه اي براي به حركت واداشتن من وجود ندارد چون ديگر هدفي كه بتوانم با كمك آن انگيزه كسب كنم، نداشتم.
سجادي در توضيح اين مثالش تصريح مي كند: انسان در وجود خود انرژي فراواني دارد كه تنها كافي است اين انرژي رها شود و اهداف درست و ارزشمند زمينه را براي آزاد شدن اين انرژي فراهم مي كنند.
از اين رو ضروري است تمام كودكان و نوجوانان جامعه ما در مورد انتخاب اهداف در زندگي از آموزش هاي لازم برخوردار شوند.
وي در اين باره توصيه مي كند: كودكان بايد از آموزش هاي لازم برخوردار شوند. آنها بايد شروع زندگي شان را بر پايه هدف هاي درست برنامه ريزي كنند تا مغزشان در بستر مساعدي كه پديد مي آيد بتواند بخوبي بينديشد و افكار سازنده ارائه كند.
در واقع تعيين كردن اهداف در زندگي يك مهارت مهم است كه بايد آموخته شود و نيازمند مشورت با انديشمندان، مطالعه مستمر، تبادل نظر با ديگران و كسب تجربيات بيشتر و تفكر كردن است.
به گفته ولتر ما بايد در زندگي داراي هدف عالي بوده و افق بالاتري را بنگريم زيرا بدون هدف زيستن، ثمري جز خستگي ندارد.
كمبود امكانات حل شدني است
هر فرد در زندگي خود نقطه متعالي و مقصدي دارد كه مي توان آن را هدف فرد در زندگي نام برد البته اهداف مي توانند به صورت بلند مدت يا غايي و يا كوتاه مدت تعريف شوند.
با مشخص شدن هدف استفاده از تجربيات و عبرت ها امكان پذير مي شود.
به گفته جلال سجادي فلسفه برنامه ريزي به عنوان يك نگرش و راه زندگي كه متضمن تعهد به عمل بر مبناي انديشه، تفكر و عزم راسخ به برنامه ريزي منظم و مداوم است بخش انفكاك ناپذير مديريت است و فرد و سازمان براي رسيدن به اهداف خود نياز به برنامه ريزي دارند بنابراين ضرورت برنامه ريزي براي رسيدن به جزيي ترين اهداف يك واقعيت انكارناپذير است و نياز به برنامه ريزي از اين واقعيت نشأت گرفته است.
دكتر مجيد كاشاني به عنوان جامعه شناس، نقش كارگزاران دولتي كه در بخش هاي نظام اجتماعي هستند را در كنار قوانين و مقررات كه مراقبت زماني و پشتيباني و مديريت زمان را لحاظ مي كنند، دخيل مي داند. داشتن برنامه ريزي و مديريت زمان تنها متوجه دولت نيست بلكه هر فردي بايد براي طي مسيري كه انتخاب مي كند هدف مناسب و متناسب با شرايط زندگي اش تعريف و آن را اجرا كند.
به گفته كاشاني كشورهاي درحال توسعه از لحاظ فردي و اجتماعي دچار نقص هايي هستند به صورتي كه منابع مالي كافي در سطح اجتماعي و فردي وجود ندارد اما همه چيز را نمي توان به حساب وجود امكانات گذاشت.
قواعد اجتماعي از تثبيت لازم برخوردار نيست و اگر اين ساختارها دچار مشكل شوند مسايل زيادي افراد را دچار مشكل مي كند.
به عقيده وي، فقدان امكانات و مديريت زمان پديده هاي اجتماعي را شناور مي كند درحالي كه افراد با شرايط جديد قادر به برنامه ريزي نيستند و دائم در تشويش به سر مي برند. كمبود امكانات در كشورهاي توسعه نيافته تلاش و تحمل سختي را مي طلبد.
البته ايران نمونه هاي فراواني از انسان هاي موفق داشته است كه در شرايط سخت توانسته اند بهترين زندگي را فراهم كنند. يعني نظم، پشتكار و توكل آنها رمز پيروزي بوده كه هرگز از آن غافل نشده اند. همه چيز را نمي توان به حساب وجود امكانات گذاشت.
صاحبنظران اجتماعي به اتفاق اين جامعه شناس شرط اوليه هر گامي را توكل و صبر به عنوان يك سرمايه فردي و اجتماعي براي پيشرفت برمي شمارند.
همان طور كه آيات قرآن كريم مبني بر توصيه به داشتن توكل به دو مفهوم صبر و پويايي بسيار تاكيد كرده است.
اهميت به زمان، ابتداي پيروزي
به قول مصطفي اجتهادي ديگر جامعه شناسي كه به سراغش رفتيم و نظرش را دراين باره جويا شديم، يكي از نكات مهمي كه در انتخاب هدف و تعيين برنامه وجود دارد و همه به آن واقفند مسئله وقت و زمان است اما با وجود اعترافي كه به اين موضوع داريم پديده اي به نام «راس ساعت» برايمان مهم نيست و هميشه تا نيم ساعت پس از آن را جزء ساعت تعيين شده در قرار ملاقات ها، آغاز همايش ها و جلسات مي دانيم.
وي با بيان اينكه جامعه ما يك جامعه درحال گذار است و به سمت صنعتي شدن پيش مي رود، اهميت دادن به زمان را يكي از اركان موفقيت مي داند و در گفت وگو با گزارشگر كيهان اظهار مي كند: جامعه قديمي ما كشاورزي و سنتي بود و زمان خيلي بار معنايي مهمي نداشت و طلوع و غروب خورشيد تعيين كننده زمان بود اما جامعه جديد كه زندگي خصوصي و عمومي را منفك كرده است دقايق و ثانيه هم بار معنايي خاصي دارند اما آن طور كه مي بايد اين لحظات اهميت نيافته است.
وي البته برخي اقدامات را در اين راستا موثر ارزيابي مي كند مانند سيستم كارت زني ادارات يا بانك ها و آغاز برخي از برنامه هاي تلويزيوني رأس ساعت اعلام شده و غيره كه لازم است اين الگوها گسترده تر شكل بگيرد.
اجتهادي راهكار اين مسئله را اين طور توصيف مي كند: در جامعه جديد رسانه ها نقش مهمي ايفا مي كنند بايد به عنوان اهرم ساماندهي و روش تربيتي غيرمستقيم به نظم و ساماندهي وقت مردم كمك كنند تا هر فرد بداند مرحله اي كه الان در آن هست منحصر به حال نيست و در همان لحظه فقط زندگي نكند بلكه برنامه منسجمي براي آينده خود داشته باشد.
حجت الاسلام والمسلمين محمدحسين نيك فال محقق و مؤلف كتاب «دري به سوي آرامش» برنامه ريزي را برخوردار از پيچيدگي و حساسيت خاصي مي داند كه معادل آينده نگري است.
به اعتقاد وي دربرنامه ريزي به چند نكته مهم مي توان پرداخت كه مهم ترين آنها هدف و راه رسيدن به هدف ولازمه اين دو تفكر وانديشه است. همان چيزي كه درمباني ديني يك لحظه آن برابر با 70سال عبادت خوانده شده واگر زندگي روزانه مان را با برنامه ريزي همراه با انديشه نگذرانيم دچار روزمرگي خواهيم شد؛ چيزي كه در مباني ديني شديداً مورد مذمت قرارگرفته است.
اميرالمؤمنين (ع) هم دراين مورد اشاره دارند مبني براينكه كسي كه دو روزش يكسان باشد را مغبون است، بنابراين انسان نبايد كارها و فعاليت هايش را به صورت عادت تكرار كند بلكه بايدهر روز فعاليتي عالي و كمال جويانه داشته باشد.
نيك فال كه علاوه بر تدريس در دانشگاه به عنوان مشاور تحصيلي و شغلي و برنامه ريزي در مدارس هم ايفاي وظيفه مي كند، معتقد است: وقتي به مهم ترين پشتوانه ديني يعني قرآن مراجعه مي كنيم قرآن كريم دنيا را موقتي و غرق شدن درآن را روزمرگي مي داند و زندگي درآن را لازمه دستيابي به يك هدف عالي به نام آخرت تلقي مي كند. دراين مثال آخرت هدف و دنيا راه رسيدن به اين هدف است.
حتي قرآن كريم راه هاي مختلف از عمل اجتماعي مانند كمك به فقرا، مبارزه با ظلم و تبعيض، حضور درجماعت وخدمت به خلق را موجب رسيدن به هدف مي داند.
حجت الاسلام نيك فال تاكيد مي كند: وقتي زندگي به حيطه پراگماتيستي و عمل گرايي وارد مي شود فعل برنامه ريزي با واقع گرايي درمغايرت قرار مي گيرد كه نتيجه آن اختلال درانجام برنامه هاي روزمره است و نتيجه آن مطالبه برنامه مطالبه اي است لوكس، تجملي و غيرمنطبق با واقعيات روز.
وقتي بي برنامگي مقدس مي شود!
وقتي آيات قرآن را بررسي مي كنيم پله ها را يكي يكي بررسي كرده تا به هدف عالي قرب الهي برسد.
ايمان، عمل صالح، استقامت، خروج از خوف و حزن و تقواي الهي راه هايي است كه دربرنامه ريزي الهي به قرب الهي مي رسد و قرآن آن را به عنوان فرقان يعني جدا كننده حق و باطل بيان مطرح مي كند.
اما گاهي خطر مهمي دراين تجلي كاذب بروز مي كند و آن تقدس يافتن بي برنامگي است كه باعث مي شود ضد ارزش به ارزش تبديل و ترويج شود.
بايد عنوان كرد مگر عمر ما درحال گذر نيست پس چگونه است اين عمر به اندازه پول و سرمايه براي ما اهميت ندارد و حاضريم بدون برنامه و هدفي آن را از دست دهيم.
نيك فال درهمين زمينه مي گويد: برنامه ريزي زماني معنا پيدا مي كند كه انسان بداند از نقطه A به B مي رود اما وقتي فردي از داشتن برنامه مشخص فرار مي كند كسي است كه هدف روشن و نقطه B را درذهنش مجسم نكرده است.
وي درتوضيح موانع دستيابي به برنامه و هدف معتقد است:شايد برخي گله كنند كه برنامه ريزي كرديم ولي پيشرفتي حاصل نشد. درجواب بايد بگوييم برنامه ريزي بايد در برنامه ريزي باشد. بايد اصولي را رعايت و از اموري پرهيز كنيم. اما اصولي كه دربرنامه ريزي بايد رعايت كنيم تعيين هدف، اولويت بندي كارها و شناسايي اوقات مرده (زمان هايي كه مشغول صحبت كردن با تلفن يا سوار خودرو هستيم) شناسايي قاتل وقت، پايداري دراجراي برنامه و يادداشت كردن برنامه ها است.
به عقيده وي اهداف بلند مدت درزندگي شامل برنامه جامعي كه مختص دراز مدت است و برنامه هاي عملياتي مي توانند به رفع موانع بپردازند تا سال پيش رو را با موافقت بگذرانيم و فقط به برنامه هاي كوتاه مدت اكتفا نكنيم. ضمن اينكه عدم اعتماد به نفس و ضعيف و كمرنگ شدن هدف و توجه به بي راهه ها مانند خيال بافي و سستي و نداشتن پشتكار مي تواند مخل همه تدابير دراز مدتي شود كه تدارك ديده شده است.
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14