(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 15 فروردین 1390- شماره 19892

عناصر مشترك در انقلاب هاي رنگي
ولايت انحصاري پيامبر و ائمه در اسلام

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




عناصر مشترك در انقلاب هاي رنگي

حميد رضا اسماعيلي
گرچه شايد نتوان تعريفي كامل و جامع و مانع از مفهوم انقلاب رنگي ارائه داد، چنان كه بسياري از مفاهيم علوم انساني چنين اند، اما مي توان به برخي ويژگي هاي آن اشاره كرد. از طرف ديگر، از آنجا كه انقلاب رنگي، انقلابي تمام عيار نيست كه تمام ساختارها را دگرگون كند و همچنين داراي روش هاي خشونت آميز كمتري در قياس با انقلاب هاي معمولي است، كاربرد مفهوم «انقلاب مخملي» را درباره آنها دور از صواب نمي دانيم. گرچه ممكن است برخي ميان انقلاب رنگي و انقلاب مخملي به تفاوت هايي معتقد باشند.
آن چه انقلاب رنگي وگاهي گلي خوانده مي شود در حقيقت مجموعه تغييراتي است كه درحد فاصل مفهوم انقلاب و مفهوم اصلاحات قرار مي گيرند. به اين اعتبار، براي آن كه وارد نزاع لفظي بر سر معناي انقلاب رنگي و مخملي نشويم، هر دو را به يك معنا به كار مي بريم اما با ذكر اين توضيح كه اين نوع از انقلاب ها داراي دو چهره و وجهه هستند. نخست، تغيير بدون خشونت يك دولت و انتقال قدرت از حاكمان به مخالفان از طريق غيرقانوني و بر اثر فشار جنبش هاي اجتماعي. دوم، تغيير ساختار حكومت كه البته با مقداري خشونت نيز همراه است. حال ممكن است برخي چهره دوم را همان تعريف «انقلاب مخملي» بدانند، اما در اين نوشتار هر دو به يك معنا به كار رفته اند.
با اين همه و با توجه به تجربه هايي كه بدين نام خوانده مي شوند مي توان مجموعه مؤلفه هايي را به عنوان عناصر مشترك در انقلاب هاي رنگي مشخص كرد كه عبارتند از:
1. بروز اعتراض ها و ناآرامي هاي اجتماعي از طريق مشاركت مستقيم مردم و رهبران مخالف: در اين انقلاب ها تغييرات از طريق ناآرامي هاي مدني به وقوع مي پيوندد. در جريان اعتراضات، مردم در كمپين هاي انتخاباتي قبل و بعد از انتخابات شركت مي كنند و با برگزاري راهپيمايي ها و تجمعات خواسته هاي خود را دنبال مي كنند.
2. استفاده نمادين از يك رنگ به خصوص: يكي از مشخصه هاي مشترك انقلاب هاي رنگي، همان طور كه از نام آنها پيداست، استفاده نمادين آنها از يك رنگ به خصوص است. اين اقدام كاركرد هويت بخشي و انسجام دهي به مخالفان و هوادارانشان را دربر دارد و معترضان در جريان اين انقلاب ها به منظور ايجاد همبستگي نمادين در برگزاري راهپيمايي هاي اعتراض آميز و ديگر برنامه هايشان از وسايل و پوشش و نمادهايي با آن رنگ بهره مي برند. مثلاً در اوكراين رنگ نارنجي، در گرجستان رنگ سرخ و در قرقيزستان رنگ صورتي، رنگ نمادين انقلاب بود.
3. وابستگي به بيگانه: نفوذ و حضور قدرت خارجي و ارتباطي با نهادهاي درون حاكميتي از طريق برقراري ارتباط با نخبگان جوامع، خصوصيت مشترك ديگر انقلاب هاي رنگي است. تا آنجا كه مي توان گفت انقلاب رنگي معمولاً با حمايت و دخالت مستقيم بيگانگان همراه است.
4. تغيير دولت ها و رويه ها به جاي تغيير حكومت و نظام سياسي: در همه كشورهايي كه با اين پديده مواجه شده اند، پس از وقوع انقلاب، حكومت و ساختار سياسي تقريباً دست نخورده باقي مانده، اما دولت به يك دولت غرب گرا تبديل شده است.
اما به جز اين ويژگي هايي كه در انقلاب هاي رنگي مشاهده مي شود، نگاهي به جوامعي كه انقلاب هاي رنگي در آنها به وقوع پيوسته اند نشان مي دهد كه آن كشورها از ويژگي هاي زير نيز برخوردار بوده اند:
1. وجود دولت هاي نوپا و متزلزل: در اين كشورها دولت هاي حاكم كه به دليل فروپاشي بلوك شرق به تازگي پا گرفته بودند به دليل نداشتن الگوي مناسب حكومتي كه با نيازهاي جامعه منطبق باشد، دچار سردرگمي و تزلزل حكومتي بوده اند و همگي از دخالت هاي روسيه و ميراث امپرياليسم شوروي نارضايتي داشته اند.
2. مشكلات ساختار داخلي درون حكومت: در اكثر اين كشورها مناسبات ساختاري حكومت به صورت دقيق تعريف نشده و نظام سياسي يك دوران گذار از سيستم كمونيستي به شدت تمركزگرا، به سوي سيستم غربي را پشت سر مي گذاشته است.
3. وجود تعارض هاي اجتماعي: پايين بودن رفاه اجتماعي اكثريت و وجود نوعي تعارض هاي نژادي، قومي، محلي و مذهبي ديگر خصوصيت مشترك كشورهايي است كه تجربه انقلاب رنگي را از سر گذرانده اند. در ادامه براي دريافت بهتر از مفهوم «انقلاب رنگي» لازم است اندكي به تجربه برخي كشورهايي كه اين انقلاب را مشاهده كرده اند، يعني گرجستان، اوكراين و قرقيزستان اشاره كنيم. در گرجستان كه تحولات آن به «انقلاب گل رز» مشهور است، آمريكا و متحدان اروپايي از طريق بنياد سوروس و مؤسسات غيردولتي، به ساماندهي يك انقلاب رنگي در اين كشور پرداختند تا سلطه ناتو بر گرجستان، به عنوان حياط خلوت روسيه، گسترش يابد. در انتخابات پارلماني نوامبر 2003، دو ائتلاف به رقابت پرداختند: «ائتلاف گرجستان نو» و «ائتلاف تروئيكاي گرجستان». در كوران رقابت انتخاباتي، بنياد سوروس پيروزي ائتلاف تروئيكا را پيشاپيش اعلام كرد. اما پس از انتخابات، نتايج شمارش آرا بر پيروزي «ائتلاف گرجستان نو» دلالت مي كرد. با اعلام نتايج اوليه انتخابات تروئيكاي گرجستان به نتيجه انتخابات اعتراض كرد و دولت را متهم به تقلب در انتخابات كرد. اين ائتلاف كه از طريق رسانه هاي آمريكايي و اروپايي حمايت مي شد، هواداران خود را به مبارزه منفي و نافرماني مدني فراخواند. در نتيجه جنبشي به نام «كامارا» توانست پانزده هزار نفر را در پايتخت سازماندهي كند. آنان چند روز در مقابل ساختمان هاي دولتي از جمله رياست جمهوري تجمع كردند و طبق برنامه به پليس و ارتش گرجستان شاخه هاي گل رز اهدا مي كردند. در روز افتتاح پارلمان اين كشور و در حالي كه رهبر ائتلاف گرجستان نو، يعني شواردنادزه مشغول سخنراني بود، مخالفان به رهبري ساكاشويلي، از رهبران ائتلاف تروئيكا، بدون مقاومت پليس وارد پارلمان شدند و اجازه ندادند «ائتلاف گرجستان نو» قدرت را در دست بگيرد. سرانجام با موافقت مقامات روسي، شواردنادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب گل رز به پيروزي رسيد. به طور كلي فرايند عملياتي شدن انقلاب گل رز موارد زير را شامل مي شود: تزريق كمك هاي مالي آمريكا و غرب به مخالفان حكومت گرجستان، حمايت تبليغاتي وسيع آمريكا و غرب از ائتلاف تروئيكاي گرجستان و جهت بخشي به اذهان عمومي، متهم كردن نظام حاكم در گرجستان به فساد مالي، سياسي و ناكارآمدي، افزايش انتظارات و مطالبات عمومي در جريان مبارزات انتخاباتي، متهم كردن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات، از پيش برنده اعلام كردن جريان متمايل به غرب، درخواست بازشماري آرا در عين فشار به دولت براي به رسميت شناختن پيروزي مخالفان، فراخوان مخالفان به مبارزه منفي و نافرماني مدني و تصرف پارلمان و اماكن دولتي و به تعطيلي كشاندن اداره ها.
اما در «انقلاب نارنجي» اوكراين كه به نوشته نيويورك تايمز دولت بوش دست كم 65 ميليارد دلار در آن هزينه كرد، اوضاع بدين ترتيب بود كه در سال 2004 و در جريان انتخابات رياست جمهوري، هيچ يك از نامزدهاي انتخاباتي نتوانستند حدنصاب لازم را در مرحله اول كسب كنند. يانكويچ نخست وزير وقت و هوادار روسيه در دور اول 88/39 درصد و ويكتور يوشچنكو نامزد مورد حمايت آمريكا و غرب 22/39 درصد آرا را به دست آوردند. در نتيجه انتخابات به دور دوم كشيده شد. در مرحله دوم بنا بر اعلام غيررسمي، يانكويچ با كسب 46/49 درصد آرا بر يوشچنكو كه 61/46 درصد آرا را كسب كرده بود پيروز شد. اما اين نتيجه از سوي يوشچنكو و طرفدارانش مورد قبول قرار نگرفت و آنان دولت را به تقلب در انتخابات متهم كردند. با اعلام نتيجه انتخابات «جنبش پارا» كه از مدت ها قبل با حمايت مالي و تبليغاتي آمريكا سازماندهي شده بود با حضور در خيابان هاي «كي ي ف» اقدام به تحصن و تظاهرات كرد. متحصنين كه تي شرت، بازوبند، كمربند و هدبند نارنجي بر تن داشتند و با خود پرچم هاي نارنجي حمل مي كردند خواستار اعلام پيروزي يوشچنكو از سوي كميسيون انتخابات شدند. اما كميسيون انتخابات پيروزي يانكويچ را رسماً اعلام كرد و با اصرار اين كميسيون پارلمان اوكراين نيز نتيجه انتخابات را به تصويب رسانيد.
پاورقي

 



ولايت انحصاري پيامبر و ائمه در اسلام

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
ولايت در اسلام، منحصر به رسول اكرم
(صلي الله عليه وآله)
مسلمانان و كساني كه از «ولايت رسول الله(صلي الله عليه وآله)« برخوردار شده اند، در اين كه بايد شناخت هاي ديني خود را از پيامبر(صلي الله عليه وآله) دريافت كنند اختلافي ندارند. اختلاف در اين است كه پس از آن حضرت سخن چه كسي حجت است و براي شناخت هايمان بايد به چه كسي رجوع كنيم. اكثر مسلمانان معتقدند كه بعد از پيامبر(صلي الله عليه وآله) كسي كه بتواند به ما به طور مستقيم شناخت صحيح و يقيني بدهد وجود ندارد! بنابراين سخن هيچ كس حجت نيست و ما حجتي غير از قرآن كه كلام خدا است نداريم! در مقابل، گروهي ديگر معتقدند كه ادله متعددي وجود دارد كه تكليف مسلمانان را پس از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) روشن كرده است؛ نظير اين آيه: نّما ول يّكم اللّه و رسوله و الّذ ين آمنوا الّذ ين يق يمون الصّلاه و يؤتون الزّكاه و هم راك عون؛1
و هم چنين حديث معروف ثقلين: نّي تار ك ف يكم الثّقلين ك تاب اللّه و ع ترت ي... .2
در اين حديث، عترت پيامبر، ع دل و هم سنگ كتاب خدا معرفي شده اند. از اين رو از آن استفاده مي شود كه اعتبار سخن آنان همانند كلام خدا مي باشد. به همين دليل هم هست كه ما شيعيان به خاندان پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) همانند خود آن حضرت عشق مي ورزيم؛ چه اين كه ائمه اطهار(عليهم السلام) همانند پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) در نزد خدا داراي قرب و منزلت هستند.
ولايت الهي كه ابتدا در رسول خدا(صلي الله عليه وآله) تحقق يافته، پس از آن حضرت در كسي جلوه گر مي شود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) منزلت او را نسبت به خود، مانند منزلت هارون(عليه السلام) به موسي(عليه السلام) دانسته است؛ يعني آن كسي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) خطاب به او فرمود:
أنت م نّي ب منز له هارون م ن موسي لاّ أنّه لا نب يّ بعد ي؛3 تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي هستي، جز اين كه بعد از من پيامبري نيست.
بر اساس اسناد و مدارك معتبري كه شيعه و سنّي نقل كرده اند، پيامبر(صلي الله عليه وآله) اين حديث را خطاب به اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) فرموده است. بر اساس اين حديث، همان گونه كه حضرت هارون(عليه السلام) جانشين حضرت موسي(عليه السلام) بود، حضرت علي(عليه السلام) نيز جانشين پيامبر(صلي الله عليه وآله) است و تفاوت آنها فقط در «نبوت» و «امامت» است. از اين رو اهل بيت(عليهم السلام) ع دل
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به شمار مي روند.
بدين ترتيب اگر كسي در پذيرش «ولايت خدا» صادق باشد، لازمه آن، پيروي از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و پذيرش ولايت آن حضرت است. هم چنين، اگر كسي در پذيرش «ولايت رسول خدا» صادق باشد، لازمه اش پذيرش «ولايت ائمه اطهار(عليهم السلام)« و پيروي از آنان است؛ چرا كه آنان جانشينان آن حضرت و اطاعتشان به منزله اطاعت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است. تبيين اين نكته براي مردم، بسيار ضروري است؛ چرا كه فقط در اين حالت دين مردم كامل گشته و اعتقادات آنان از نقص و كمبود در امان خواهد بود. هم چنان كه در روايات فراوان و متعدد وارد شده، دين بدون پذيرش ولايت پيامبر و ائمه(عليهم السلام) دين كاملي نخواهد بود.4
پس از كسب «معرفت و شناخت» نسبت به ائمه اطهار(عليهم السلام) ، در مرحله بعد نوبت به «عمل» مي رسد. لازم است در مقام عمل نيز معصومان(عليهم السلام) را الگوي خويش قرار داده، از آنان پيروي كنيم. براي مسلمانان فرمانده اي وجود دارد كه بايد فرمان او را اطاعت و به دنبال او حركت كنند؛ يعني همان چيزي كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در روز غدير بدان توصيه كرد: من كنت مولاه فهذا عل يّ مولاه. اين همان چيزي است كه بر اساس آن، دين كامل گرديد: اليوم أكملت لكم د ينكم و أتممت عليكم ن عمت ي و رض يت لكم ال سلام د يناً.5 اهميت اين مسأله به حدي بود كه جا داشت پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آن تشريفات را در غدير فراهم سازد. آن حضرت دست كم هفتاد هزار نفر را در صحراي خشك و در زير آفتاب سوزان نگاه داشتند تا پيام ولايت به آنان ابلاغ گردد. آيه قرآن نازل شد كه اگر اين پيام را به مردم نرساني رسالت تو ناتمام و دين ناقص است.
پر واضح است كه ص رف دوست داشتن علي(عليه السلام) چندان اهميت نداشت كه آن همه تشريفات براي آن فراهم گردد و يا بر اساس آن، دين كامل گردد. اين دوستي اي است كه بايد با پيروي عملي از آن بزرگوار و فرمان برداري از آن حضرت همراه باشد. اين دوستي هيچ گاه با دوستي دشمنان خدا و رسول سازگاري ندارد:
لا تج د قوماً يؤم نون ب اللّه و اليوم الاخ ر يوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو كانوا آباءهم أو أبناءهم أو خوانهم أو عش يرتهم أولئ ك كتب ف ي قلوب ه م ال يمان و أيّدهم ب روح م نه و يدخ لهم جنّات تجر ي م ن تحت ها الأنهار خال د ين ف يها رض ي اللّه عنهم و رضوا عنه أولئ ك ح زب اللّه ألا نّ ح زب اللّه هم المفل حون؛6 قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند و (در عين حال) كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند ـ هر چند پدرانشان يا پسرانشان يا برادرانشان يا عشيره آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل اينها است كه (خدا) ايمان را نوشته و آنها را با روحي از جانب خويش تأييد كرده است، و آنان را به بهشت هايي كه از زير [درختان] آن جوي ها روان است در مي آورد؛ هميشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اينانند حزب خدا. آري، حزب خدا است كه رستگارانند.
در اين آيه خدا به پيامبرش مي فرمايد: نمي تواني مردمي را پيدا كني كه ايمان به خدا و قيامت داشته باشند و در عين حال با دشمنان خدا دوستي داشته باشند! امكان ندارد كساني كه در قلب و دل خويش به دشمنان خدا احساس تمايل مي كنند و مخفيانه با آنان سر و سرّي دارند، ايمان به خدا و قيامت داشته باشند. گرچه خودشان قسم ياد مي كنند كه ايمان داريم، ولي قرآن مي فرمايد دروغ مي گويد:
ذا جاءك المناف قون قالوا نشهد نّك لرسول اللّه و اللّه يعلم نّك لرسوله و اللّه يشهد نّ المناف ق ين لكاذ بون؛7 چون منافقان نزد تو آيند، گويند: «گواهي مي دهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايي.« و خدا [هم ] مي داند كه تو واقعاً پيامبر او هستي، و خدا گواهي مي دهد كه منافقان سخت دروغ گويند.
منافقان ادعا مي كنند كه جز اراده خير، صلاح و اصلاحات، قصد ديگري نداريم! ولي قرآن مي گويد: خدا شهادت مي دهد كه اين عده دروغ مي گويند. آنان جز منافع مادي خويش، چيزي ديگر را انتظار ندارند. آنان مي ترسند كه دشمنان مسلط شوند و آن گاه كلاهشان پس معركه باشد؛ از اين رو از هم اينك براي ارباب
خوش رقصي مي كنند:
فتري الّذ ين ف ي قلوب ه م مرض يسار عون ف يه م يقولون نخشي أن تص يبنا دائ ره فعسي اللّه أن يأت ي ب الفتح أو أمر م ن ع ند ه فيصب حوا علي ما أسرّوا ف ي أنفس ه م ناد م ين؛8 مي بيني كساني كه
در دل هايشان بيماري است، در دوستي با آنان شتاب مي ورزند. مي گويند: «مي ترسيم به ما حادثه ناگواري برسد.» اميد است خدا از جانب خود فتح يا امر ديگري را پيش آورد تا از آنچه در دل خود نهفته داشته اند پشيمان گردند.
منافقان مي گويند: شايد حادثه اي پيش آيد و مصيبتي به ما رسد و آن گاه سرمان بي كلاه بماند! اما خداوند مي فرمايد: باشد كه خدا ورق را برگرداند و آن تهديدات عليه خود دشمنان تحقق يابد و مكر الهي طومار آنان را در هم بپيچد. در آن روز كساني كه با دشمنان خدا رابطه برقرار كرده و با آنان هم نوايي مي كنند سخت پشيمان مي گردند. با عنايت الهي، دير نيست آن روزي كه آمريكا رسوا شود و هيمنه ابرقدرتي اش در هم بشكند. در آن روز كساني كه تا پيش از آن دم از اين مي زدند كه چاره اي جز ارتباط با آمريكا نداريم، نخواهند توانست از خجالت سر بلند كنند و چاره اي ندارند جز اين كه به اشتباه خود اعتراف كرده و رابطه با آمريكا را نفي كنند.
مؤمنان به خدا و قيامت، با دشمنان خدا دشمن اند و هرگز با آنان رابطه دوستي برقرار نمي كنند. اينان همان «حزب اللّه»اند كه داراي ولايت حقيقي هستند و در نهايت، پيروزي و رستگاري از آنان خواهد بود:
و من يتولّ اللّه و رسوله و الّذ ين آمنوا ف نّ ح زب اللّه هم الغال بون؛9و هر كس خدا و پيامبر او و كساني را كه ايمان آورده اند وليّ خود بداند (پيروز است، چرا كه) حزب خدا تنها پيروزمندانند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مائده (51)، 55.
2. بحار الانوار، ج 23، باب 7، روايت 69.
3. همان، ج 21، باب 27، روايت 5.
4. برخي از اين روايات را در گفتارهاي پيشين همين كتاب ذكر كرديم.
5. مائده (5)، 3.
6. مجادله (58)، 22.
7. منافقون (63)، 1.
8. مائده (5)، 52.
9. همان، 56.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14