(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 29  آبان  1391 - شماره 20361

جريان شناسي شبكه هاي فارسي زبان
ماه غمگين از ماهواره ها
از سيل فيلم هاي سخيف تا ركود در استقبال
اوضاع آشفته شبكه نمايش خانگي كي پايان مي يابد؟
درباره برنامه «سايه روشن»
چراغي براي آينده
نگاهي به فيلم «اختاپوس» ساخته سيد جواد هاشمي
سرگردان ميان معنا و ژانر
تئاتر هم به استقبال محرم رفت
يك بازيگر:
سياه نمايي مشكلات جامعه را حل نمي كند
زمان برگزاري سي و يكمين جشنواره تئاتر فجر
چهارمين سوگواره فيلم لحظه هاي عاشورايي برگزار مي شود


جريان شناسي شبكه هاي فارسي زبان

ماه غمگين از ماهواره ها

مهدي نوروزخاني
نخستين ماهواره تلويزيوني در جهان به نام تل استار در سال 1963 اقدام به ارسال نخستين فركانس تلويزيوني كرد و در اصل اين ماهواره شبكه هاي اختصاصي نداشت و برخي كانال هاي اروپايي را صرفا براي آمريكاي شمالي فرستاد. در كل، ماهواره هاي اوليه، تعداد شبكه هاي سرسام آور و چند ده هزاري امروزي را نداشت و برنامه هاي شبكه هايش داراي موضوعات همان شبكه هاي رسمي و حتي دولتي و محلي مانند سريال ها و تاك شوها بود و هنوز هيچ شبكه تخصصي مانند شبكه سريالي يا شبكه مستند وجود نداشت؛ در واقع تخصصي شدن برنامه هاي يك شبكه در كنار چند نوآوري و بدعت گذاري؛ زاييده سخت افزار رسانه اي به نام ماهواره است.
نخستين سيستم هاي دريافت امواج خانگي به مانند نسل امروزي شان از دو جزء اصلي تشكيل شده بودند؛ ديش و رسيور كه تفاوت شان براي ديش و بشقاب هاي فعلي در شعاع فراتر از دو متر بود و براي رسيورها هم در آن دوره كه حتي تلويزيون ها كنترل و ريموت نداشتند به صورت دستي عوض كردن كانال ها و فرمان ها را اجرا مي كردند.
استفاده از تجهيزات نصب و گيرنده هاي ماهواره در ايران را بايد از اوايل دهه هفتاد شمسي دانست. عرضه و استفاده از آن ممنوع بود ولي با اين حال به صورت قارچ گونه شيوع يافت. اولين قوانين و اعلام رسمي ممنوعيت ماهواره در ايران به سال 1374 برمي گردد كه مجلس شوراي اسلامي آن را وضع كرد و به صورت علني قانون منع استفاده از تجهيزات و گيرنده هاي ماهواره اي را تصويب و به دولت ابلاغ نمود. پس از آن مباحث و پيشنهادهايي حتي براي استفاده با محدوديت خاص به راه افتاد كه اوج و تكثر آن به دولت موسوم به اصلاحات برمي گردد، اما در اين سال ها هر چه اين پديده، هدف آسيب شناسي و كارشناسي قرار گرفت تنها منجر به اين شد كه از لحاظ حقوقي قوانين و تبصره هاي بسياري بر آن قوانين منع استفاده افزوده شود.
برنامه هاي شبكه هاي فارسي زبان ماهواره اي در آن ابتدا بيشتر محتوا و موضوعاتي سياسي داشتند و نيت و نوع گرايش ضدانقلابي و ضدايراني نشانه تامين مالي آنها توسط سرويس هاي جاسوسي، محافل سلطنت طلب، ضددين ها و حتي بهائيان است.
اين روال تاكنون هم ادامه داشته و به دليل آنكه در حوزه جنگ نرم اين شبكه ها از مهم ترين محورهاي عملياتي بدخواهان و دشمنان اين مرز و بوم است؛ ميزان ساعت برنامه هاي پخش آنها از سه، چهار ساعت در روز در اوايل كار به 24 ساعت و حالت شبانه روزي در آمده و از نظر كمي درحالي كه تا 10 سال پيش تعدادشان از انگشتان دو دست هم فراتر نمي رفت؛ حالا تعدادشان از 120 شبكه هم بيشتر شده است. اعجاب برانگيز آنكه اين عدد چندين برابر مجموع شبكه هاي اصلي و محلي سازمان صدا و سيماست كه با حمايت و پشتيباني دولت اكثرشان به اضافه چند شبكه ويژه مخاطبان مقيم خارج از كشور همه قاره ها را پوشش تلويزيوني داده اند.
البته اين برتري عددي در مقايسه با تعداد شبكه هاي سازمان صدا و سيما را نبايد زياد جدي گرفت. چون با پيشرفت ثانيه اي تكنولوژي در اين حوزه ديگر شبكه
راه انداختن و شبكه داري بسيار لوس و عاميانه شده و با بدوي ترين امكانات راه انداختن يك شركت ثبتي، در عصر حاضر مي توان يك شبكه ماهواره اي برپا كرد.
در ديجيتاليزه زدگي اين دوران با يك واحد آپارتمان 150 متري و تجهيزاتي كه در هر عطاري هم پيدا مي شود مي توان شبكه اي روي مدار برد و مانند بسياري از شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان با امكانات محدود مي شود دست به كاسبي رسانه اي زد.
در انتهاي اين قياس كلي شبكه هاي ماهواره اي با سازمان صدا و سيما كه فضا و مجالي اختصاصي و جامع را نياز دارد اين توجيه را هم به حق بايد بست كه حذف شبكه هاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران از روي يك ماهواره نشانگر عجز و ناتواني آنها در برابر كيفيت برنامه هاي فرامرزي شبكه هاي وطني و حتي خارجي زبان سيماست، حال آنكه در داخل نقد و اعتراض هايي مغرضانه و منصفانه بر برنامه هاي داخلي مي رود آن ديگر بحثي جداست.
تعدادي از شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان ادعاي فعاليت هاي اقتصادي صرف دارند و با مظلوم نمايي ادعاي بي طرفي از هر دو سو را دارند و فرياد هم مي زنند كه كاسب هستند و پهناي باند فركانس ويترين دكان رسانه اي آن ها است. اين به كنار كه آن ها فقط به دنبال تجارت و بساطي براي زندگي بهتر در غربت هستند . اما آن ها هم نبايد براي مخاطب وطني مناسب و بي خطر ارزيابي شود.
در نزديك ترين آسيب شناسي، آنها را مروج اباحه گري و سبك زندگي غيرملي بايد قلمداد كرد، زيرا فرهنگ كشور تحت تابعيت را چون ويروسي به ذهن مخاطب داخلي واگير مي دهند و اين مكمل مقيد نبودن آنها به برخي انگاره ها و باورهاي شرعي و مناسبات فرهنگي داخلي است كه خسارت هاي اعتقادي و اجتماعي را رقم مي زنند، مانند بدحجابي و اختلاط نامحرم به عنوان پيش درآمد حيازدايي از يك جامعه به شمار مي آيد و كسالت هاي اجتماعي و ناخوشي هاي اعتقادي را بوجود مي آوردند.
در قصد و هدف و علت وجودي اين شبكه هاي ماهواره اي تنها قشر فوق الذكر حداقل در زبان و ظاهر ادعاي بي طرفي در همكاري با بدخواهان و دشمنان دارند كه به صورت سطحي به مضر بودن آنها اشاراتي شد؛ حال نيت و هدف مابقي صد و چند شبكه فارسي زبان ديگر قابل پيش بيني است و روشن است كه بهائي و وهابي و سلطنت طلب و منافق و مستكبر از جان و مال اين مرز و بوم چه مي خواهند و براي آگاهي و فراغت شهروندان ايراني و اشتغال زايي و عرصه دهي به ايرانيان مهاجر، سرمايه هايشان را صرف راه اندازي اين شبكه ها نكردند و هر كدام از اين بانيان بدنام به دنبال خباثت و منافع مطلوبشان هستند.
شايد تشخيص و فهميدن آبشخور فكري و ايدئولوژيك اين شبكه ها در وهابي و بهائي و غيره بودن كمي تخصصي باشد و عوام از آن آگاه نشوند. اما ساده ترين راه براي اطلاع از حمايت مالي يك شبكه ماهواره اي و مبادي ارتزاق آن، ميزان و زمان تبليغات در آنهاست؛ زيرا آنها توليداتي براي فروش به ديگر رسانه ها و آبونمان و شارژ كابلي و حتي پخش انحصاري و اسپانسري ندارند كه از لحاظ اقتصاد رسانه اي توجيه كننده باشد. پس به طور حتم از يكي از موارد فوق تغذيه مي شوند و اعانه دريافت مي كنند.
چند ويژگي منحصر به فرد در تقسيم بندي جغرافيايي و موضوعي شبكه هاي فارسي زبان وجود دارد كه بسيار چشمگير است و به حق هرگونه شك و ظن در برنامه ريزي و حساب شدگي آرايش آنها مجاز است.
اين شبكه هاي ضد شيعي و ايراني از لحاظ جغرافيا و موضوع به سه منطقه در جهان آرايش داده شده اند. نخستين دسته محل استقرار شبكه هاي خبري و سياسي در قاره اروپا و آمريكا شمالي است. علت توجيهي اين استقرار را بايد در اقامت و پناهندگي اپوزيسيون ها و سياسيون خائن فراري داشت.
سر ليست اين شبكه ها هم شبكه اختصاصي وزارت خارجه انگليس، بي بي سي است و در مقام بعدي شبكه اختصاصي سازمان سيا يعني صداي آمريكاست.
كلوني دسته دوم اين شبكه ها در خاورميانه و به خصوص شيخ نشين امارات است. برنامه هاي آنها بيشتر به پخش ويدئو موزيك ها، فيلم فارسي ها و شبكه هاي تجاري اختصاص دارد. مراد شبكه هاي اين منطقه بيشتر تجاري و سودجويانه است و گه گاه سياسي كاري هاي آنها هم سفارشي و قراردادي است كه منافع مالي برايشان به دنبال دارد. اكثر مالكان و رئيسان و كارمندان اين شبكه ها به ايران رفت و آمد مي كنند و براي همين هم نسبت به برچسب سياسي حساسيت دارند.
كلوني سوم شبكه هاي فارسي زبان در جنوب شرق آسيا جمع شدند. فارسي وان و چند شبكه هم خانواده آن دفاترشان در مالزي و كشورهاي همسايه اش قرار دارد و قاطبه برنامه هاي آنها سريال هايي ست كه به تعهد از فرهنگ مستحيل و غرب زده همان منطقه و قسمت بي هويت فرهنگ آمريكاي جنوبي انتخاب شدند. حيازدايي از جامعه مذهبي و اخلاق گرايي ايران بزرگ ترين و اصلي ترين هدف اين شبكه هاست كه شب و روز شبكه هايشان را به پاي آن گذاشته اند.
جدا از اين تقسيم بندي سه گانه استثناهايي هم در منطقه بندي و هم در موضوع پردازي وجود دارند. مانند چند شبكه متنوعي كه در هر منطقه وجود دارد و برنامه هايشان صرفا طبق تقسيم بندي منطقه اي اين متن است. همين طور موضوع ترويج سبك زندگي غيرديني و غربي كه تابع هيچ منطقه اي نيست و به نوعي در اولويت دوم و سوم شبكه هاي همه مناطق است و سردمدار اين موضوع شبكه «من و تو» از انگليس است.
 


از سيل فيلم هاي سخيف تا ركود در استقبال

اوضاع آشفته شبكه نمايش خانگي كي پايان مي يابد؟

آرش فهيم
اوضاع بلبشو و نابسامان اين روزهاي شبكه نمايش خانگي، دور از توقع نبود و از همان ابتدا نيز مي شد اين وضعيت را پيش بيني كرد.
از حدود چهار سال پيش كه اين بخش به شكل سرسام آوري توسعه كمي و حجمي پيدا كرد و آثار علاوه بر مراكز ويژه فروش محصولات مجاز به مغازه ها و فروشگاه هاي عام نيز راه پيدا كردند، مشخص بود كه آينده خوبي در انتظار شبكه نمايش خانگي نيست. البته اهداف مسئولان فرهنگي در وسعت بخشي به اين حوزه كاملا مثبت و خير بود. ايشان از يك طرف در پي منزوي سازي شبكه قاچاق بودند؛ به اين ترتيب كه آن قدر فيلم مجاز در دسترس مردم قرار دهند و سوپرماركت ها را پر از فيلم كنند تا بازار غيرمجاز از رونق بيفتد. از طرف ديگر مي خواستند به اين وسيله ركود غالب بر اقتصاد سينما را جبران كنند. يعني منافذي را باز نمايند تا صاحبان آثار ميدان بيشتري براي عرضه محصولات خود پيدا كنند.
در واقع هم مي شد شرايط جديد شبكه نمايش خانگي را به يك فرصت فرهنگي خوب و غني تبديل كرد. اما به شرطي كه زمينه ها و لوازم مورد نياز براي آن فراهم مي شد كه نشد. كارزاري كه مي توانست تامين كننده نياز مردم به «سرگرمي متعالي» باشد، به انبار هله هوله هاي تصويري تبديل شد! چه اين كه غالب فيلم هايي كه بدون اكران در سينما و با هدف ورود مستقيم به شبكه نمايش خانگي ساخته مي شدند، صرفا هدف مادي داشتند. اين هدف باعث شد تا براي صرف هزينه كمتر، توليدكنندگان وقت و انرژي هنري كمتري را به كار خود اختصاص دهند و در مقابل، براي جلب مشتري از روش هاي ضدفرهنگي و پيش پاافتاده استفاده كنند. از اين رو در اكثر فيلم هايي كه در سوپرماركت ها فروخته مي شوند، ارزش هاي هنري در كمترين حد ممكن و ابتذال در اوج قرار دارد.
از يك طرف شركت هاي توليدكننده فيلم براي شبكه نمايش خانگي حداقل سرمايه گذاري و همت را براي ساختن محصولات خود صرف مي كردند. از طرف ديگر نيز نهادهاي ناظر سخت گيري چنداني در كيفيت و محتواي اين فيلم ها نمي كردند. معلوم نيست اين تصور غلط از كجا پيدا شد كه براي فيلم هاي شبكه نمايش خانگي لازم نيست خيلي سخت گرفت! اين در حالي است كه اگر مخاطب فيلم ها در سينما يك عده معدود باشند، بيننده فيلم ها در اين شبكه همه مردم و به خصوص خانواده ها هستند. بنابراين بايد رفتار معكوسي درباره آثاري كه مقصدشان سوپرماركت هاست صورت مي گرفت. يعني براي اين فيلم ها بايد مميزي شديدتري انجام مي شد و درباره كيفيت ساختاري و محتوايي آن ها حساسيت افزون تري بروز مي يافت.مسئله ديگري كه به اين عرصه لطمه زده، قيمت بالاي نسخه هاي خانگي است. اين درحالي است كه فيلم هاي شبكه قاچاق با قيمت نيم و گاهي يك سوم به مشتري ها عرضه مي شوند.
جريان ساخت سريال براي شبكه نمايش خانگي هم يك اتفاق عجيب و غريب و تهديدآميز بود. برخلاف چارچوب صدا و سيما كه درآمد توليدكنندگان آثار نمايشي از پيش مشخص است، در اين حوزه، كسب سود به ميزان استقبال مخاطب بستگي دارد. به همين دليل انگيزه اصلي در سازندگان آثار شبكه نمايش خانگي، سود اقتصادي است، نه دغدغه هاي فرهنگي. در نتيجه در فرآيند توليد چنين آثاري، سرمايه محوري بر فرهنگ محوري غلبه دارد. يكي ديگر از آسيب هاي اين جريان، فقدان ساز و كار نظارتي قابل اطمينان است. به طوري كه سريال هاي مختص شبكه نمايش خانگي به دريافت مجوز محدود شده و ملزم به رعايت حداقل شاخص ها و معيارهاي اخلاقي و فرهنگي بومي هستند. شكست اقتصادي سريال هاي شبكه نمايش خانگي يك امر طبيعي و بديهي است. در شرايطي كه تلويزيون بطور دائم و رايگان درحال نمايش سريال است، كمتر كسي حاضر است براي تماشاي هر قسمت از يك سريال در شبكه نمايش خانگي مبلغي را پرداخت كند. بنابراين عاقلانه است كه ساخت و عرضه سريال در صداوسيما محدود شود تا از تحميل خسارت فرهنگي و اقتصادي بر جامعه جلوگيري شود. به ويژه اينكه برخي از اين آثار تقليدي از روي برنامه اي شبكه هاي ماهواره اي محسوب مي شوند و خلاقيت ساختاري و مضموني اندكي در آن ها ديده مي شود.
در نتيجه اعتماد و علاقه مردم به فيلم ها و سريال هايي كه در سوپرماركت ها و فروشگاه ها فروخته مي شوند از دست رفته است و با كاهش تقاضا، شركت هاي عرضه كننده اين محصولات نيز دچار بحران شده اند. تا آنجا كه اتحاديه ويدئو رسانه ايران چندي پيش بيانيه اي صادر كرد و در آن به صراحت اعلام نمود: «شبكه نمايش خانگي در آستانه نابودي است.»!
شبكه نمايش خانگي مي تواند به يك حوزه فرهنگي قدرتمند تبديل گردد، به شرطي كه ساماندهي شود. صرف توليد فله اي فيلم با كمترين نظارت كيفي و محتوايي و پر كردن ويترين مغازه ها از بسته هاي فيلم ها و سريال ها، به بهبود اين وضعيت كمكي نمي كند. بزرگ ترين مشكل شبكه نمايش خانگي، نداشتن هويت و عدم تعريف استراتژي براي آن است. در اين كارزار، اهداف فرهنگي ضعيف و مقاصد كاسب كارانه غالب است. براي ساماندهي اين ميدان، ابتدا بايد يك هويت و شناسنامه براي آن تعريف شود و راهبردهاي آن براي دست يابي به اهداف فرهنگي و تحقق آرمان ها در اين حوزه مشخص شوند. ورود هرگونه فيلم مبتذل و ضعيف در شبكه نمايش خانگي ممنوع گردد و نظارت كيفي و محتوايي در آن تقويت شود. تنها با رعايت اين الزامات است كه مي توان به پايان يافتن اوضاع آشفته و راكد اين عرصه و بازيابي پويايي آن اميد داشت.
 


درباره برنامه «سايه روشن»

چراغي براي آينده

يكي از اركان هويت هر ملتي تاريخ و فرهنگ كهن آن ملت است. توجه به فرهنگ و تاريخ كهن ايران زمين كه ريشه هاي اصالت و عظمت اين ملت در طي دوران هاي مختلف تاريخ است مي تواند به حفظ و صيانت از اين ريشه هاي فرهنگي منجر شود. از سوي ديگر جلوگيري از گسست نسل هاي امروزي با تاريخ و فرهنگ غني و سراسر افتخارشان از ديگر ضرورت هاي مهم امروز است كه وظيفه همه متوليان امر و مسئولان و دستگاه هاي فرهنگي و بالاخص رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي است.
رسانه ملي هم همچون ساير نهادها از وظايفي برخوردار است كه البته مهم تر و حساس تر هم هست. شناسايي زواياي مختلف و پنهان تاريخ اين خطه، معرفي دستاوردهاي تاريخي و البته تبيين عبرت هاي آموزنده تاريخ كه مي تواند چراغ راه آيندگان باشد همگي از وظايف صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران است كه در برنامه هاي راديويي و تلويزيوني مختلف خود بايستي بخش هاي ويژه اي را به اين موضوع اختصاص دهد.
تاكنون ويژه برنامه هاي مختلفي با همين رويكرد و موضوع توليد و پخش شده است. يكي از اين برنامه ها «سايه روشن» است. اين برنامه كه از شبكه يك سيما پخش مي شود به بررسي فرهنگ ايران، آثار ادبي، بناهاي تاريخي و... مي پردازد.
از جمله ويژگي هاي شاخص برنامه «سايه روشن» اين است كه از چند بعد و از زواياي مختلفي به مقوله فرهنگ و تاريخ ايران مي پردازد. از جمله، همان طور كه ياد شد، بيان مسائل تاريخي در كنار معرفي ابنيه و بناهاي متعلق به سده هاي پيشين تاريخ ايران كه هركدام اسنادي از فرهنگ و رسوم و اقتضائات تاريخي مناطق مختلف كشورمان در قرون گذشته هستند.
همچنين توجه به آثار ادبي و هنري تاريخ كشورمان كه به ويژه در سنديت بخشيدن به فرهنگ تاريخ و در اثبات غناي هويت تاريخي ملت ايران بسيار مهم و ويژه هستند از ديگر بخش هاي اين برنامه است. در برنامه «سايه روشن» شبكه يك به آثار ادبي، هويت و تاريخ و نيز شعر ايراني توجه بسياري شده است و البته تاريخ ايران سرشار از شعر و آثار ادبي است كه پيوند محكمي با روحيات و طبيعت فرهنگي مردم ايران در گذشته تا به امروز دارد.
اين مستند در قسمت هاي كوتاه 12 دقيقه اي به كارگرداني عليرضا سالمي توليد شده است كه با موضوع زواياي پنهان تاريخ و فرهنگ ايران كه يا خواسته و يا ناخواسته در گذر زمان مغفول مانده اند و نيز ديگر مباحث علمي و فرهنگي مربوط به ايران باستان و كهن با حضور دكتر ولايتي روي آنتن مي رود.
در هر قسمت از اين مجموعه روي موضوع و نكته جديد و خاصي تمركز مي شود. اما همان طور كه مي دانيد يكي از لوازم تأثيرگذاري يك برنامه گفت وگو محور، حضور كارشناسان خبره و توانمند در اين برنامه هاست. خصوصا درباره برنامه هاي تاريخي كه نياز به كارشناساني با اطلاعات عمومي بسيار بالا و البته استعداد و توانايي تحليل تاريخ دارند اين نياز بيشتر هم احساس مي شود.
آن طور كه اشاره شد، يكي از كارشناسان اين برنامه دكتر علي اكبر ولايتي است كه نامي آشنا و چهره اي شناخته شده براي مردم كشورمان و بينندگان تلويزيوني به شمار مي رود. وي كه از ابعاد و مناظر مختلف به بيان تحليلي تاريخ و فرهنگ ايران مي پردازد و با تسلطي مثال زدني زواياي گوناگون تاريخي و فرهنگي اين مرز و بوم را براي هموطنان و مخاطبين تلويزيوني بازگو مي نمايد، يقينا يكي از دلايل موفقيت برنامه «سايه روشن» است.
با اين حال اگر مختصري ريتم برنامه تندتر شود و با هيجان و انرژي بيشتري اجرا گردد ماندگاري و تأثيرگذاري بيشتري خواهد داشت.
فاطمه جمشيدي
 


نگاهي به فيلم «اختاپوس» ساخته سيد جواد هاشمي

سرگردان ميان معنا و ژانر

عليرضا پورصباغ
فانتزي ژانري در هنر است كه جادو و ديگر اشكال فراطبيعي را به عنوان عنصر اوليه طرح و توطئه، درون مايه يا فضاي داستان استفاده مي كند. اين ژانر معمولا توسط نگاه، حس و درون مايه وسيع از ژانرهاي علمي تخيلي و وحشت متمايز مي شود. اما اين سه ژانر نقاط مشترك بسياري با هم دارند. در فانتزي قواعد و قوانين فيزيكي و طبيعي زير پا گذاشته مي شود و موجودات فراطبيعي تصوير مي شوند. اين گونه خاص سينمايي معمولا شامل سحر و جادو، حوادث خارق العاده، و موجودات خيالي است. واژه فانتزي تنها به شكل اسم به كار نمي رود و در زبان فارسي به صورت صفت استفاده مي شود. به صورت صريح تر و شفاف تر مي توان عبارت گونه تخيلي مدرن را به عنوان برگردان واژه «فانتزي» به كار برد. ژانر فانتزي با همين ويژگي ها و با ارتقا و رشد صنعت سينما با تأسي از ادبيات فانتزي به عنوان يك ژانر مستقل شناخته شد.
متأسفانه در سينماي ايران كه تنها تمام توليدات معطوف به چند ژانر سينمايي انگشت شمار مي شود، ساخت فيلم فانتزي يك اتفاق برشمرده مي شود. البته منظور اين نيست كه فانتزي تنها اثر غيرقابل اعتناي ژانري در سينماي ايران بوده است. بلكه در شرايط كنوني سينماي ايران از توليد خوبي برخوردار نيست تا از قالب تك ساحتي اش فاصله بگيرد.
فيلم «اختاپوس» به كارگرداني سيد جواد هاشمي را مي توان با كمي ترديد در چهارچوب ژانر فانتزي برشمرد. اما نمي توان با اتكا به اين نكته كه اين فيلم در گونه خاص فانتزي دسته بندي مي شود آن را يك شاهكار محسوب كرد. اختاپوس شاهكاري نيست كه تمامي قاعده بومي ژانر فانتزي كه در ادبيات ايران پشتوانه تاريخي و ادبي دارد را رعايت كند.
شايد نخستين عيب فيلم «اختاپوس» اين است كه خالق اثر سعي مي كند به جاي استفاده از قالب هاي بومي، فرم و ساختار اثرش به نمونه هاي هاليوودي همچون «ارباب حلقه ها»، «نارنيا» و «هري پاتر» شبيه باشد. به همين دليل ماحصل اثر با يك خنسي محتوايي و فرمي مواجه مي شود. اگر سازنده منطبق با داده هاي ژانري فيلمنامه را به نگارش درمي آورد و نيم نگاهي به موزيكال كردن فيلم براي جبران حفره هاي ناشيانه فيلمنامه نداشت «اختاپوس» مي توانست اثر قابل اعتنايي در اين گونه خاص باشد. كما اينكه اگر فيلم را بدون بخش هاي موزيكالش مرور كنيم و خرده روايت هاي فرعي را از فيلم كم كنيم 50 دقيقه از فيلم به طرز حيرت آوري استاندارهاي فيلم فانتزي با مفاهم متعالي را داراست. اما خالق اثر بي جهت به درام فانتزي «اختاپوس» چاشني موسيقي را مي افزايد و اتفاقا فيلم از ناحيه موزيكالش لطمه مي بيند.
براي بازگشايي پرونده چنين استدلالي بايد اذعان كرد موسيقي و ترانه متناسب با بدنه درام نيست و اصالت محتوايي و فرمي گونه فانتزي را از بطن اثر مي ستاند. فيلم در شخصيت پردازي هم بسيار عقيم و ناپخته عمل مي كند. پرسوناژ پدر آهو با اجراي محمدرضا شريفي نيا بسيار خام است. اصلا محتويات دروني اين كاراكتر و دليل دلزدگي آهوي پيشوني سفيد از پدرش و همراه شدن با عجوز مجوز (امين زندگاني) رويكرد مشخصي ندارد. و براي برجسته كردن تأثير موزيكال بي دليل فيلم بايد به يك نمونه مصداقي در خود اثر دقت داشت. به عنوان مثال در همان بخش هاي ابتدايي روبه رو شدن آهوي پيشوني سفيد با عجوز مجوز، چنان دلهره آور و رعب انگيز است كه حتي مخاطب بزرگسال را جذب فيلم مي كند، اما در ميانه ترس، دلهره و اضطراب، ناگهان موسيقي و ترانه با قصه ممزوج مي شود و هيجان ريتم دار اثر از جاذبه هاي دراماتيك فيلم مي كاهد.
باتوجه به آنچه ذكر شد فيلم «اختاپوس» قواعد ژانري اين گونه خاص و ناياب را در سينماي ايران رعايت نمي كند و يك اثر قائل به ژانر نيست و با موزيكال كردن بخشي از فيلم به كليت اثر لطمه مي زند.
با اشاره به چند خط بالا بايد گفت نخستين موضوعي كه مخاطب ژانر فانتزي را جذب مي كند فضاسازي است. ويژگي اصلي فانتزي، دارا بودن عناصر خيالي (فانتزي) در فضايي منسجم است، فضايي كه منطق و قوانين خاص خود را دارد كه متفاوت با منطق فضاي عادي است و قوانين جهان واقعي را به سادگي مي شكند. در اين ساختار هر مكاني براي عناصر فانتزي ممكن است، شايد اين مكان مخفي باشد يا در جهان ظاهرا واقعي رخنه كرده باشد يا شايد كاملا در دنيايي خيالي رخ دهد.
بنابراين، «اختاپوس» با نگاه كليله و دمنه اي در خلق و بهره بري از لوكيشن جنگل، موفق به نوعي فضاسازي خاص اين ژانر (با رعايت قوانين دراماتيك فانتزي) نمي شود. در اغلب فيلم هاي فانتزي سينماي ايران مثل «گلنار» كه در دهه 70 ساخته شد بهره بري از لوكيشن طبيعي جنگل به كليت اثر لطمه مي زند. به عبارت ديگر فضاسازي مدرني براي خلق يك اتوپياي كودكانه منطبق با آثار فانتزي، در فيلم «اختاپوس» ديده نمي شود. آنچه به نداشتن اصالت محتوايي و فرمي فيلم دامن مي زند عدم دقت در فضاسازي خلاقانه است. در گونه فانتزي نمي توان شخصيت فانتزي را در فضايي كاملا رئال خلق كرد. بدين شيوه ديگر مفهوم سازي در جهان شاه پرياني فيلم قطعا براي مخاطب غيرقابل باور است.
از طرفي كارگردان سعي كرده شيوه اتوپياسازي اش بومي باشد. اما بايد به سازنده توصيه كرد در عين اينكه مي توان بومي بود، و از قالب هاي مرسوم عبور نكرد مي توان جهان هاي تازه اي را در پيش مخاطب قرار داد. با اين حساب چندوجهي بودن شخصيت ها، نوع فضاسازي و عدم رعايت قوانين مولف نمايشي در حوزه فانتزي و تضاد عناصر نمايشي نمي تواند فيلمي استاندارد در اين ژانر را خلق كند.
از سوي ديگر به دليل عدم انسجام طرح و توطئه، داستان شامل محدوديت هايي مي شود تا جنگ قهرمانان و تبه كاران آنچنان با شكوه جلوه نكند. ضمن اينكه عناصر جادويي با بي قيد و بندي خاصي مورد استفاده قرار گرفته و ساختار داستان از بين مي رود.
اما در قياس تطبيقي بايد به عمده فيلم هاي مهم ژانر فانتزي كه براي گروه سني خاصي قابل فهم باشد اشاره كرد مثلا مي توان به فيلم هاي مشهوري همچون «جادوگر» و فيلم هاي «پيترپن» اشاره كرد. جست وجوي استعاري يا حقيقي، سفري منتهي به يك خودشناسي، رد ارزش ها و مفاهيم آلوده در كليه آثار فانتزي دنبال مي شود.
يكي ديگر از قواعد محتوايي ژانر فانتزي قابل فهم كردن ارزش هاي رايج جامعه در جهاني خيال انگيز است. مخاطب معمولا نوجوان در سير دراماتيك ژانر فانتزي به يك كشف و شهود مي رسد. اين مسئله مهم ترين بعد ژانر فانتزي است. متاسفانه چيدمان روايت و آشفتگي دراماتيك پاياني فيلم «اختاپوس» به گويا نبودن ارزش هايي كه قرار است به مخاطب القا شود دامن مي زند و بدنه درام در همان مرحله شفيرگي باقي مي ماند و حتي پيله اي دراماتيك از خرده روايت هاي متصل شكل نمي گيرد تا پيامي را از جهان شبه فانتزي به مخاطب القا كند.
در مجموعه آثار فانتزي متناسب با سنين كودك و نوجوان مثل نسخه كلاسيك «پينوكيو» پرسوناژي وجود دارد كه راهنماي خردمند و فراطبيعي قهرمان شبه انساني فيلم است. اين پرسوناژ راهنما، شخصيت اصلي را همراه با قهرمان محوري به يك خودشناسي فردي راهنمايي مي كند. متاسفانه شخصيت پير بابا (جواد هاشمي) در فيلم «اختاپوس» با قهرمان محوري مواجه نمي شود تا از جهان دروني فيلم، خودشناسي را به مخاطب توصيه كند.
فيلم «اختاپوس» با توجه بررسي ژانري، فيلمي ضعيف و بي رمق است كه در فرم و نوع پيام آوري براي مخاطبش دچار نقصان هاي فراوان است و البته براي سينماي تك ژانري ايران ساخت چنين آثاري همچنان در مرحله آزمون و خطا قرار دارد.
 


تئاتر هم به استقبال محرم رفت

معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در ماه هاي محرم و صفر ويژه برنامه هايي را با عنوان «گوهر هدايت» برگزار مي كند.
در حوزه تئاتر،نمايش هاي «راز كهن» به كارگرداني حسين پارسايي در تالار وحدت، «من سياوش نيستم» به كارگرداني حسين فرخي در تماشاخانه سنگلج، «طوفان» به كارگرداني آرش دادگر در تئاتر شهر، «شاهد شب شوم» و «محاكمه آفتاب» در تالار حافظ، «سر» به كارگرداني امين كشاورز و «خورشيد كاروان» در برج آزادي و اپراي عاشورا در تالار فردوسي اجرا خواهد شد.
همچنين اجراي نمايش هاي خياباني با موضوع قيام كربلا و واقعه عاشورا و ديگر موضوعات ديني و اجراي برنامه محيطي تعزيه در محوطه تئاتر شهر و نيز اجراي نمايش «نسخه زمستاني» به كارگرداني حسين مهكام و مراسم تعزيه گروه منتخب شهرستان خوانسار در فرهنگسراي نياوران، از ديگر برنامه هاي بخش هنرهاي نمايشي ويژه برنامه هاي معاونت امور هنري در ايام محرم و صفر خواهد بود.
 


يك بازيگر:

سياه نمايي مشكلات جامعه را حل نمي كند

عليرضا اوسيوند گفت: با سياه نمايي در فيلم ها نمي توان مشكلات جامعه را نشان داد.اين بازيگر در گفت وگو با فارس در خصوص وضعيت سينماي ايران، با اشاره به ترس از سرمايه گذاري در سينما، گفت: عدم وجود سوژه هاي خوب را نبايد ناديده گرفت، بايستي با اين قضيه ريشه اي برخورد كرد. ما اگر مي خواهيم درفش سينماي ايران را در دنيا افراشته نگاه داريم، بهتر است حرف اعتقادي و فرهنگي مان را بيان كنيم و سليقه اي برخورد نكنيم.اوسيوند در خصوص ساخت فيلم هاي سياه و تلخ در سينماي ايران، گفت: مشكلات زيادي در جامعه است و فيلم نيز مي تواند درمان اين مشكلات و تا حدي مسكن آن باشد اما بايد بتوانيم شربت سينه خوشمزه اي درست كنيم نه اينكه شربت سينه تلخي باشد كه مخاطب آن را پس بزند، فيلم ها نيز با سياه نمايي نمي تواند مشكلات جامعه را نشان دهند بايد به شكل بهتري به آن بپردازد.
 


زمان برگزاري سي و يكمين جشنواره تئاتر فجر

زمان برگزاري سي و يكمين جشنواره بين المللي تئاتر فجر تغيير كرد و امسال اين جشنواره از 26 دي تا 12 بهمن برگزار مي شود.
در چند سال اخير جشنواره هاي بين المللي فيلم و تئاتر فجر به صورت همزمان برگزار مي شد كه اين امر موجب مي شد علاقه مندان به اين دو حوزه نتوانند از آثاري كه در ايام جشنواره از سوي هنرمندان عرضه مي شود،بهره كامل ببرند.
امسال با تغيير زمان برگزاري سي و يكمين جشنواره بين المللي تئاتر فجر -26 دي تا 12بهمن - ديگر تداخلي با جشنواره فيلم فجر وجود ندارد.
 


چهارمين سوگواره فيلم لحظه هاي عاشورايي برگزار مي شود

چهارمين سوگواره ملي فيلم و عكس لحظه هاي عاشورايي سي ام آذر امسال و با حمايت مركز گسترش سينماي مستند و تجربي برگزار مي شود.
زارعيان دبير چهارمين سوگواره لحظه هاي عاشورايي و رئيس اداره هنر و رسانه دفتر تبليغات اسلامي خراسان رضوي گفت: سوگواره لحظه هاي عاشورايي حركتي جريان ساز در فضاي سينماي عاشورايي است كه سه دوره موفق راپشت سرگشته و هم اكنون دوره چهارم آن پس از انتشار فراخوان و ارسال آثار در مرحله داوري است. اين دوره پذيراي بيش از شش هزار اثر در سه بخش فيلم، فيلمنامه و عكس است كه داوري بخش عكس انجام شده و در ادامه با بحران مالي مواجه شده بود.
وي خاطرنشان كرد: با توجه به تاسيس جشنواره ميلاد سرخ در سال گذشته با موضوع فيلم هاي مرتبط با امام حسين(ع) در شهر اردبيل، قرار شد شوراي همفكري براي بررسي ابعاد و تاثيرگذاري اين دو اتفاق فرهنگي با حضور مسئولان هر دو جشنواره و رئيس سازمان سينمايي كشور برگزار شود كه مصوبه آن حمايت مركز گسترش سينماي تجربي از سوگواره لحظه هاي عاشورايي در سال جاري است.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10