تملق و چاپلوسي ،آفت انسانيت، مانع تعالي
محتشم مومني
يكي از مهم ترين خطراتي كه مي تواند هر جامعه اي را به ورطه نابودي ارزش ها كشانده
و آن را از مرتبه جوامع انساني به مرتبه جامعه حيواني برساند بي گمان رواج ضدارزشي
به نام تملق و چاپلوسي است. در جامعه اي كه افراد ضعيف النفس و حقير احساس مي كنند
مي توانند از راه تعريف و تمجيدهاي بي قاعده و عاري از حقيقت، خود را به صاحبان
مقام و موقعيت نزديك كرده و به اهداف خود برسند، آرام آرام راه تعالي و پيشرفت هاي
مادي و معنوي بسته شده و ارزش هاي موجود در آن جامعه به ورطه نابودي مي افتند. از
همين رو افراد آگاه و دلسوز اجتماع بايد به چنين افرادي اجازه نفوذ را نداده و هر
جا مشاهده كردند چنين افرادي قصد نفوذ در جامعه را دارند در مقام مقابله با آنان
برآيند. در اين مقاله بر آنيم تا با استفاده از رهنمودهاي ائمه معصومين(ع) خطرات
ناشي از اين ناهنجاري اخلاقي را يادآور شده و راهكارهاي مقابله با اين رذيله اخلاقي
را به اختصار بيان كنيم. اينك مطلب را از نظر مي گذرانيد.
تملق چيست؟
در بحث از تملق و چاپلوسي آنچه در درجه نخست از اهميت قرار دارد آن است كه بدانيم:
اصولا تملق چيست و به چه عملي تملق گفته مي شود؟
براي پاسخگويي به اين سؤال از يكي از سخنان اميرمؤمنان علي(ع) مدد مي گيريم. آن
حضرت(ع) درتوضيح و تبيين تملق مي فرمايند:
(الثناء باكثر من الاستحقاق ملق: ستودن بيش از آنچه كه سزاوار است چاپلوسي است)(1)
مطابق اين سخن حكيمانه آنگاه كه آدمي در مدح و ستايش افراد پا را از حد اعتدال و
ميانه روي فراتر مي نهد و سخناني بر زبان جاري مي سازد كه در مخاطب وجود ندارد و يا
اگر هست بدان شدت و نهايت نيست در وادي تملق پاي نهاده و به بليه چاپلوسي مبتلا شده
است. و لذا بايد در مواجهه با افراد و به هنگام توصيف ايشان مراقب بود كه مبادا از
آنچه مستحق هستند فراتر رويم.
متملق كيست؟
مطلب ديگري كه بايد در اين رابطه مدنظر باشد اين است كه: متملق چگونه انساني است و
از چه روحيات و خصوصياتي برخوردار است؟
در پاسخگويي به اين سؤال نيز از علم و دانش راهنمايان حقيقي جامعه ياري مي جوييم.
رسول مكرم اسلام(ص) در توصيف انسان مومن مي فرمايند:
(ليس من خلق المومن الملق: تملق از منش و اخلاق انسان با ايمان نيست)(2)
با توجه به اين سخن رسول اكرم(ص) انسان متملق كسي است كه از ايمان حقيقي بهره اي
ندارد و نور ايمان به قلب او نتابيده است زيرا كسي كه ايمان داشته باشد از تملق و
چاپلوسي خودداري مي ورزد چون مي داند در برابر آنچه بر زبان جاري مي سازد در پيشگاه
خداوند بايد پاسخگو باشد و چنانچه در توصيف ديگران از دايره اعتدال خارج گردد به
ظلم دچار شده و نتيجه ظلم نيز سخط پروردگار است.
و البته با عنايت به اين مطلب كه سرلوحه تمامي تعاليم انبيا، ايمان بوده و بدون آن
هيچ خيري در انسان قابل تصورنيست و بدون ايمان بودن، برابر است با داشتن تمامي بدي
ها و زشتي ها و انسان بي ايمان در پيشگاه الهي داراي هيچگونه مقام و رتبه اي نيست
درمي يابيم كه انسان متملق در وجود خود همه بدي ها را جمع كرده است. رذايلي همانند
دروغ، ريا، عجز، فريب، دنياطلبي وغيره - متملق چه مي كند؟
همه ما كم و بيش مي دانيم كه انسان متملق كارش چيست و با تعريف و تمجيدهاي ناثواب و
نادرست خود، چگونه از افرادي ناشايست و فاقد مراتب انساني و ايماني، مردماني شايسته
و بايسته مي سازد! ولي بايد دانست كار متملق به همين جا ختم نمي شود بلكه گاهي او
نه تنها مخاطب خود را با كلمات نسنجيده مي فريبد بلكه خود را نيز در نظر او زيبا
جلوه مي دهد و از اين راه خود را براي او مي آرايد و مي خواهد مخاطبش نيز همچون او
شده و به وادي زشتي ها و آلودگي ها وارد شده و سرانجامي همچون او پيدا نمايد.
همچنان كه امير مومنان(ع) در سخني گرانمايه ضمن تحذير انسان ها از مصاحبت با
متملقين مي فرمايند:
(لاتصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله: با چاپلوس رفاقت مكن كه او با چرب
زباني تو را اغفال مي كند، كار نارواي خود را در نظرت زيبا مي نمايد و دوست دارد كه
تو نيز مانند او باشي).(3)
آثار تملق
هرگونه فعل و صفت ناپسند و پسنديده بدون شك در جامعه منشأ آثار مثبت و منفي خواهد
بود و صفت ناپسند تملق نيز از اين مستثني نبوده و در سطح جامعه و در ميان افراد
آثار نامطلوبي برجاي مي نهد كه با بهره گيري از سخنان معصومين(ع) به بيان برخي از
اين آثار مي پردازيم:
حضرت علي(ع) درباره آثار مخرب تملق و چاپلوسي در زندگي مادي و معنوي انسان مي
فرمايند:
( رب مفتون بحسن القول فيه: چه بسا كساني كه با ستايش ديگران فريب مي خورند.)(4)
بنابه اين سخن گرانمايه از امام المتقين(ع) يكي از دلايل فريب خوردن آدمي در عرصه
حيات همانا سخنان خارج از قاعده و عاري از حقيقت انسان هاي متملق و چاپلوس است.
آنگاه كه آدمي در اثر گفتار انسان هاي پست و حقير خود را برتر از آنچه هست مي بيند
و احساس مي كند كه از نظر علم و عمل و سرمايه هاي مادي و معنوي از ديگران والاتر
است، در موقعيتي خطرناك قرار مي گيرد كه چه بسا تمام هستي خود را بر باد دهد و به
خسران دنيا و آخرت دچار گردد. و درست به همين خاطر است كه آن حضرت(ع) با اينكه در
حصار عصمت پروردگار قرار دارد و بيم لغزش بر ايشان نمي رود با اين حال از مردم و
دوستداران خود مي خواهد كه در سخن گفتن با او حد اعتدال را رعايت كرده و از حدود
الهي خارج نشوند:
(فلا تكلموني بما تكلم به الجبابره و لاتتحفظوا مني بما يتحفظ به عند اهل البادره و
لاتخالطوني بالمصانعه: پس با من چنان كه با پادشاهان سركش سخن مي گويند حرف نزنيد و
چنان كه از آدم هاي خشمگين كناره مي گيرند دوري نجوييد و با ظاهرسازي با من رفتار
نكنيد...)(5)
از ديگر آثار ناپسند تملق و چاپلوسي مبتلا شدن آدمي به غرور و سركشي است كه از زشت
ترين گناهان در پيشگاه پروردگار محسوب مي شود و انسان خودپسند و مغرور به يقين اهل
دوزخ خواهد بود. حضرت علي(ع) در نامه پنجاه و سوم نهج البلاغه كه به عهدنامه مالك
اشتر مشهور شده است خطاب به يار باوفاي خود و تمامي حاكمان اسلامي مي فرمايند:
( والصق باهل الورع والصدق ثم رضهم علي الا يطروك و لايبجحوك بباطل لم تفعله فان
كثره الاطراء تحدث الزهو و تدني من العزه: تا مي تواني به پرهيزكاران و راستگويان
بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي
كه انجام داده اي تشويق نكنند كه ستايش بي اندازه خودپسندي مي آورد و انسان را به
سركشي وامي دارد.)
در اين راستا بايد دانست كه ابتلاي آدمي به صفت ناپسند و شيطاني غرور كه نتيجه مدح
و ثناي بيجا و نادرست انسانهاي متملق است بزرگ ترين مانع خواهد بود براي دست يابي
به قله هاي تعالي و پيشرفت و نه تنها شخص مغرور را از رسيدن به كمالات بازمي دارد
بلكه مانع مهمي در راه پيشرفت جامعه نيز خواهد بود بخصوص اگر اين انسان فريفته شده
به تعاريف متملقين در جامعه داراي مسئوليتي هم باشد، زيرا چنين كسي هر آنچه را
انجام مي دهد كامل و بي عيب و نقص دانسته و تصور مي كند كه در جهت تعالي گام برمي
دارد حال آنكه به تعبير لسان الغيب حافظ شيرازي:
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
باطل در اين خيال كه اكسير مي كنند
همچنين از ديگر آثار تملق آن است كه عقل آدمي را زائل مي كند و آدمي را تحقير كرده
و از شخصيت انساني تهي مي گرداند، همچنانكه علي(ع) در سخني گرانمايه مي فرمايند:
(ينبغي للعاقل ان يحترس من سكرالمال و سكرالقدره و سكر العلم و سكر المدح و سكر
الشباب فان لكل ذلك رياح خبيثه تسلب العقل و تستخف الوقار: شايسته است انسان عاقل
خويشتن را از مستي ثروت و مستي قدرت و مستي علم و دانش و مستي تمجيد و تملق و از
مستي جواني مصون نگاه دارد زيرا هر يك از اين مستي ها بادهاي مسموم و پليدي دارد كه
عقل را زائل مي كند و آدمي را خفيف و بي شخصيت مي نمايد.)(6)
ضرورت پرهيز از متملقين
از آنچه تاكنون گفتيم به ناپسند بودن تملق پي برديم و دانستيم كه اين عمل تا چه
پايه خطرناك بوده و مي تواند نظام فرد و جامعه را به هم بريزد. پس انسان انديشمند و
بالخصوص حاكم اسلامي تا مي تواند بايد از متملقين دوري جسته و در مقابل آنان را كه
در انتقاد از او بي پروا هستند به خود نزديك گرداند زيرا تنها راه سعادت و پيشرفت
فرد و جامعه در سايه انتقادات سازنده و درست نهفته است نه چاپلوسي هاي متملقين پست
و حقيري كه براي رسيدن به منافع زودگذر خويش حاضرند دين و دنياي خود را به مخاطره
افكنند. علي(ع) در نامه خود به مالك اشتر او را سفارش مي كند كه تا مي تواند
انسانهاي منتقد را به خود نزديك گرداند:
(از ميان مردم كساني را براي ياري و مشورت انتخاب كن كه در حقگويي از همه صريح ترند
و در آنچه را كه خدا براي دوستانش نمي پسندد تو را مددكار نباشند چه خوشايند تو
باشد يا نباشد)
آري حاكم اسلامي بايد كساني را به خود نزديك گرداند كه از حقگويي هراسي به خود راه
نداده و حاضر نيستند به خاطر خوشايند او سخناني بر زبان جاري سازند كه خشم پروردگار
و نابودي جامعه را در پي دارد.
يك استثناء
آنچه تا به اينجا گفته شد تمامي در مذمت تملق و متملقين بود و اينكه بايد از اين دو
دوري جست اما بايد دانست كه مطابق فرمايش نبي مكرم اسلام(ص) در يك جا مي توان زبان
به تملق گشود و با چاپلوسي به مقصود رسيد! و اين يك مورد نيز در كسب علم و دانش
است. آري براي رسيدن به علم و دانش و افزودن بر كمالات معنوي و علمي هيچ مانعي
ندارد كه از تملق بهره گرفت زيرا رسول اكرم(ص) فرمودند:
(ليس من اخلاق المومن التملق و لا الحسد الا في طلب العلم: خصلت نكوهيده چاپلوسي از
منش و اخلاق انسان با ايمان نيست و نيز بلاي حسد از منش انسان شايسته كردار نيست جر
در راه اندوختن دانش و كمال)(7)
اگر آحاد جامعه اسلامي و به ويژه مسئولين اجتماع در رده هاي گوناگون خواستار تعالي
و پيشرفت جامعه هستند بايد بدانند كه لازمه نخست اين امر ميدان دادن به انسانهاي
منتقد است كه در انتقال دلسوزانه زبان تيز و گزنده داشته و در بازگويي كجي ها و
ناراستي ها از هيچ كس جز خداوند پروايي ندارند ابوذر صفتاني كه بي خوف و واهمه در
برابر ناراستي ها و كجيها مي ايستند و روش اسلامي -انساني پيامبر (ص) را به كجروان
يادآور مي شوند و نه (نان به نرخ روز خورهايي) كه آنچه برايشان مهم نيست تعالي
جامعه و رسيدن به كمالات مادي و معنوي است و تنها به منافع خود مي انديشند و بس.
1- نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي حكمت 347
2- نهج الفصاحه ص 454
3- مرتضي فريد، الحديث روايات تربيتي، ج 1 ص 109
4- نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي حكمت 462
5- همان خطبه 216
6- مرتضي فريد، الحديث روايات تربيتي ج 1 ص 109
7- نهج الفصاحه ترجمه علي كرمي فريدني، ص 454
|