(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 26  آذر  1391 - شماره 20382

همسايه و حقوق همسايگي در اسلام
تملق و چاپلوسي ،آفت انسانيت، مانع تعالي


همسايه و حقوق همسايگي در اسلام

عليرضا شعاعي
روابط اجتماعي انسان مقتضي رعايت اموري است كه در قالب اخلاق و حقوق، ساماندهي شده است. اخلاق و حقوق در حقيقت شيوه درست و مناسب رفتاري با ديگران را مشخص مي كند. هر چه روابط نزديك تر باشد، ساماندهي آن سخت تر خواهد بود. از اين رو قوانين و بايدها و نبايدهاي حقوقي و اخلاقي نسبت به دوري و نزديكي روابط انساني متغير است. بر همين اساس روابط ميان زن و شوهر داراي قوانين و اصول و قواعد اخلاقي بيشتر و سخت گيرانه تري است. حقوق همسايه و همسايگي نيز اينگونه است.
شناخت اين حقوق و قواعد به ما كمك مي كند تا زندگي بهتري را براي خود و ديگران رقم بزنيم. بر همين اساس نويسنده مقاله حاضر با مراجعه به آموزه هاي وحياني اسلام از آيات و روايات، بر آن است تا سبك زندگي اسلام را در اين حوزه در حد امكان تبيين كند.
همسايگي، همدلي و همكاري
اصولا انسان ها با گرايش اجتماعي كه دارند، نمي توانند تنها زندگي كنند. همين گرايش ذاتي يا شبه ذاتي انسان به هر دليلي باشد، نمي گذارد كه تا به سعادت جز از راه اجتماع دست يابد؛ چرا كه مولفه هاي اصلي سعادت از طريق ديگري تامين مي شود. هيچ انساني تجربه كاملي از آرامش را جز از طريق ديگري نخواهد داشت. زوج قرار دادن انسان مي طلبد كه دست كم در كنار همسر خويش آرامش را تجربه كند. دو جنسيتي بودن انسان برخلاف ديگر موجودات، تنها براي تناسل و بقاي نسل آدمي نيست؛ بلكه چنان كه قرآن در آياتي از جمله آيه 21 سوره روم بيان داشته است، رسيدن به سكونت و آرامش است. نيازهاي احساسي و عواطف انساني كه بخش مهمي از حقيقت و ماهيت انساني را در كنار عقل شكل مي دهد، از طريق اموري چون ازدواج و جفت يابي پاسخ داده مي شود. پس انسان نياز دارد براي پاسخ گويي به نيازهاي مودت و محبت و عشق و رحمت خويش، همسري را برگزيند و جفتي را اختيار كند.
مي توان گفت آرامش كه از مهمترين مولفه هاي خوشبختي و سعادت است در سايه سار ازدواج و اختيار همسر تحقق مي يابد و مي بايست اين جامعه هر چند كوچك دو نفره شكل گيرد تا انسان احساس خوشبختي كند و بلكه به خود خوشبختي دست يابد.
البته با توجه به وضعيت انسان در زمين و دنيا، تامين مولفه دوم خوشبختي يعني آسايش و رفاه نيز موجب مي شود تا به اجتماع گرايش يابد و به عنوان استخدام چنان كه علامه طباطبايي در تفسير الميزان معتقد است، گرايش اجتماعي داشته باشد تا اين گونه به نيازهاي مادي و دنيوي خود پاسخ دهد؛ هر چند كه به نظر مي رسد انگيزه اصلي گرايش اجتماعي بشر همان پاسخ گويي به نيازهاي معنوي و روحي است؛ چرا كه انسان بيش از آن كه ماده باشد و بخواهد به نيازهاي مادي خود پاسخ دهد، موجودي روحي و عاطفي است و مي خواهد به اين نياز خويش پاسخ دهد؛ چنانكه از آيه 21 سوره روم و آيات ديگر اين معنا به دست مي آيد.
به هر حال، انسان موجودي اجتماعي است و براي پاسخ گويي به نياز اصلي خود و دست يابي به مولفه هاي خوشبختي، نيازمند آن است كه با ديگري ولو همسر، همدلي و همكاري نمايد و اجتماعي هر چند كوچك را شكل دهد. مبناي اصلي اين اجتماع هم بر همدلي و همكاري است تا هم به بعد عاطفي و رواني و روحي خود پاسخ دهد و هم به بعد مادي و دنيوي آن در شكل آسايش و تامين نيازهاي مادي پاسخي مناسب و شايسته اي داده باشد.
خانواده چه شامل همسران يا همسران و فرزندان، براي ساماندهي درست روابط نيازمند اصول اخلاقي و قوانين حقوقي و مجموعه اي از بايدها و نبايدها و بهترها و بدترهايي است كه بايد مراعات شود. اين بهترها و بدترها كه البته جزو واجبات و محرمات يا امورنيك و بدمطلق نيست، در قالب آداب، سامان مي يابد. در آداب اجتماعي، به نكات ريزتر و لطايف روابط اجتماعي توجه مي شود كه در فرهنگ ديني و فقه اسلامي در شكل مستحبات و مكروهات ساماندهي شده است. مجموعه بايدها و نبايدهاي حقوقي و اخلاقي و آداب در حوزه خانواده بسيار زياد است تا خانواده در سبك و قالب زيستي كامل و مناسب در مسير تحقق فلسفه شكل گيري آن يعني سعادت، حركت كند.
چنانكه گفته شد نيازهاي انساني از نظر مادي و روحي بيشتر از آن است كه در شكل كوچك خانواده بتوان به همه آنها پاسخ گفت. نياز به ديگري در طبيعت انساني است. هر چند كه اجتماعات نخستين، خوني بوده و فرزندان با تشكيل طائفه و عشيره و قبيله و قوم در كنار هم مي زيستند، ولي بعدها اجتماعات از اين حالت بيرون آمد و شكل پيچيده تري به خود گرفت. از همان آغاز همسايگي ميان دو يا چند خانواده براي تامين نيازها شكل گرفت و پس از خانواده، نخستين جامعه اي كه نيازمند تعيين قوانين و مقررات و آداب شد، همسايگان بود. پس مي توان گفت كه حقوق همسايگي پيشينه اي بس ديرينه دارد و پس از خانواده، نخستين قوانين و آداب براي ساماندهي روابط همسايگي تعيين شد.
اصولا كساني كه از جهات متعددي به هم شباهت دارند، با هم گرد مي آمدند و همسايگي را تشكيل مي دهند. از اين رو، روابط ميان آنان با قوانين ساده تري سامان مي يافت؛ چنانكه ميان همسران چنين است؛ چرا كه شباهت ها خود عامل كاهش تنش ها و مشكلات است.
اگر روابط ميان همسايگان براساس همبستگي هاي خوني يا شباهت هاي فكري و رفتاري و مانند آن باشد، از پيچيدگي كمتري نيز برخوردار است؛ اما هر چه اين همسايگي به سبب فشارهاي بيروني و يا پاسخ گويي به نيازهاي مادي شكل گيرد، قوانين بيشتر و سختگيرانه تري لازم است تا اين روابط را ساماندهي كند. از اين رو همسايگان اقتصادي درگيري بيشتري از همسايگان فكري و احساسي دارند؛ در حالي كه همدلي در ميان همسايگان فكري و احساسي بيش از همكاري است و روابط آنان بيشتر در چارچوب احساس شكل مي گيرد تا قوانين و مقررات خشك عقلاني.
بايدها و نبايدهاي اخلاقي و حقوقي
امت اسلام براين باور است كه همه انسان ها از يك والدين (آدم و حوا عليهما السلام) هستند و بايد براي يك امر مهم يعني تحقق سعادت دنيوي و اخروي در چارچوب آيين اسلام زندگي كنند. همين مسئله موجب مي شود تا نوع خاصي از زندگي را پديد آوردند كه با جوامع ديگر متفاوت است.
جوامعي كه مردم آن تنها در جهت تأمين سعادت دنيوي گردهم آمده اند و آرامش و آسايش دنيوي را مي طلبند، بيشتر از آنكه اهل احسان و عواطف باشند، اهل عقل و قانون هستند. از اين رو مي بينيد كه در جوامع ماديگرا قوانين با شرايط سفت و سخت خود به شدت اعمال مي شود. در جوامع ماديگرا، گروه هاي انساني به هدف تأمين آسايش گردهم آمده اند و آرامش را در سايه آسايش مي جويند و بر اين باورند كه هرچه از نظر آسايشي در رفاه بيشتر باشند، از آرامش بيشتر برخوردارند، چرا كه آرامشي كه آنان مي جويند همان آرامش رواني و در دايره دنيا و ماده است.
در مقابل، جوامعي چون امت اسلام بر پايه اعتقادي شكل گرفته است كه اصالت را به سعادت اخروي بخشيده و راه تامين آن را همدلي و احسان مي داند و همان شرايط زيستي ميان همسران و فرزندان را در دايره گسترده تر جامعه اعمال كرده و فراهم مي آورد. اينجاست كه كساني كه در كنار هم گرد آمده اند، تلاش مي كنند تا اصولي را مراعات كنند كه سعادت اخروي آنان را تأمين كند. پس مبناي روابط و چارچوب آن را احسان و ايثار شكل مي دهد و قوانين عقلاني زماني حضور مي يابند كه چاره اي جز ورود آن براي مديريت بحران نباشد.
از نظر اسلام، مراعات احسان همان گونه كه در خانواده كوچك لازم است و مودت و احسان بايد پايه روابط خانوادگي را شكل بخشد و به والدين احسان شود (بقره، آيه 83؛ نساء، آيه 36)، همچنين لازم است تا به خانواده بزرگ اسلامي بويژه خانواده نزديك و همسايه نزديك، اينگونه توجه ويژه اي مبذول شود و همواره از در احسان با آنان روبه رو شد. از اين رو رسول اكرم(ص) حقوق همسايگي را مانند حقوق مادر دانسته و مي فرمايد: حرمه الجار علي الجار كحرمه امه؛ رعايت حرمت همسايه همانند احترام مادر لازم است. (كافي، ج2، ص666)
به سخن ديگر، امت اسلام يك خانواده بزرگ است كه اصل حاكم بر آن اصول اخلاقي و بايدها و نبايدهاي آن است؛ در حالي كه در جوامع ماديگرا، اصل حاكم بر آن همكاري و اصول حقوقي است تا جلوي تجاوزات به حقوق ديگران گرفته شود؛ زيرا هر كسي بر آن است كه سعادت خويش يعني آسايش و رفاه مادي را تامين كرده و در سايه سار آن به آرامش دنيوي برسد. همسايگي در اين دو نوع جامعه معناي متفاوتي با همديگر دارد. در محيط اسلامي، همسايگان بر مدار همدلي و احسان گرد آمده و زندگي و روابط ميان خود را سامان مي دهند؛ ولي در جوامع ماديگرا، كساني در كنار هم زندگي مي كنند كه تنها از يك نظر يعني تامين آسايش و رفاه مادي با هم همكاري مي كنند اينان همانند كارگران يك كارخانه هستند كه وجه شباهت آنان كارگري است. پس قانون و حقوق است كه مي بايست اين روابط را ساماندهي كند.
همسايگي برمدار احسان دراسلام
چنانكه گفته شد امت اسلام گروه انساني از نژادها هستند كه براساس همدلي گردهم آمده اند و اعتقاد و باوري يكسان دارند. آنان بر اين باورند كه سبك زندگي اسلامي مي تواند فضايل اخلاقي را در انسان به شكل كاملي بروز و ظهور دهد و او را براي سعادت ابدي آماده سازد.
زندگي اسلامي مبتني بر اصول اخلاقي به ويژه احسان است. در حقيقت اصول اخلاقي و فضايل آن است كه زندگي اسلامي را ساماندهي مي كند و قوانين و حقوق تنها براي حل بحران در شرايطي است كه به هردليلي يكي از دو طرف يا طرفين نمي خواهند با هم مدارا كرده و از روي احسان، مسايل اخلاقي را حل و فصل نمايند. در اين صورت است كه بايدها و نبايدهاي حقوقي در شكل قانون خودنمايي مي كند.
اسلام بر آن است تا محيط زندگي انساني را به شكلي در آورد كه هركسي بتواند استعدادها و توانمندي هاي خويش را بروز دهد و به فضايل كامل دست يابد و دنيا و آخرت خويش را آبادان كرده و خوشبختي را دريابد. از اين رو بر همدلي و همكاري در چارچوب اعتقادات و باورها تاكيد دارد؛ چرا كه بينش ها و نگرش هاي يكسان كمك مي كند تا همكاري ها شكل ديگر و معناي متفاوت بيايد. در حقيقت محيطي كه همسايگان براي يكديگر فراهم مي آورند تاثير شگرفي در سعادت دنيوي و اخروي انسان دارد. از اين رو امير مومنان علي (ع) مي فرمايد: سل عن الرفيق قبل الطريق، وعن الجار قبل الدار؛ قبل از مسافرت ببين همسفرت كيست و پيش از خريد خانه ببين همسايه ات كيست. (نهج البلاغه،نامه 13)
امام صادق (ع) سفارش مي كند كه اجازه داده نشود تا محيط زندگي اجتماعي به گناه و نابهنجاري ها آلوده شود.
لذا به همسايگان هشدار مي دهد كه رفتارهاي يكديگررا متوجه باشند و در مقابل نابهنجارها سكوت نكنند و آنان را به مسير هنجارها راهنمايي نمايند.
آن حضرت مي فرمايد: من له جار ويعمل بالمعاصي فلم ينهه فهو شريكه؛ هر كس همسايه اي داشته باشد كه گناه مي كند ولي او را نهي نكند، شريك در گناه اوست. (ارشاد القلوب، ج1، ص 183)
محيط زندگي اجتماعي آدمي بيانگر ميزان شرافت شخص است. هرچه محيط زيست آدمي پاك تر و هنجاري تر باشد، بيانگر شرافت آن مردم و محله است. امام علي (ع) مي فرمايد: خانه را شرافتي است. شرافت خانه به وسعت حياط (قسمت)
جلوي خانه) و هم نشينان خوب است. و خانه را بركتي است، بركت خانه موقعيت خوب آن، وسعت محوطه آن و همسايگان خوب آن است. (مكارم الاخلاق، ص125)
اگر همسايگان تنها همكار در امر مادي و جلب آسايش باشند، به فضايل انساني توجهي نخواهند داشت و براي بروز و ظهور آن بستري را فراهم نمي سازند؛ اما اگر همسايگان براساس اشتراك در باورها و اعتقادات اسلامي گرد هم آمده باشند بر آن هستند تا همكاري آنان همدلانه و در راستاي فضايل اخلاقي و سعادت دنيا و آخرت باشد.
محيط زيست اجتماعي اگر سالم باشد و آدمي به سبب آن در آسايش و آرامش باشد بايد خدا را بر آن شاكر بود و به حكم شكرگزاري به همسايگان نيكي بيشتر كرد و از مقام ابرار با آنان رفتار كرد. اميرمومنان علي(ع) در اين باره فرموده است: زكاه اليسار بر الجيران و صله الرحام؛ زكات رفاه، نيكي با همسايگان و صله رحم است. (غررالحكم، حديث 5453)
خوش همسايگي از اصول اخلاق اسلامي است. از اين رو آن را از ويژگي هاي مومنان و شيعيان گفته اند و امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: شيعتنا المتباذلون في ولايتنا، المتحابون في مودتنا المتزاورون في احياء امرنا الذين ان غضبوا لم يظلموا و ان رضوا لم يسرفوا، بركه علي من جاوروا سلم لمن خالطوا؛ شيعيان ما كساني اند كه در ولايت ما بذل و بخشش مي كنند، در راه دوستي ما به يكديگر محبت مي نمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مي روند. چون خشمگين شوند، ظلم نمي كنند و چون راضي شوند، زياده روي نمي كنند، براي همسايگانشان مايه بركتند و نسبت به هم نشينان خود در صلح و آرامش. (كافي، ج2، ص632، ح42)
معياري براي تعيين همسايگي
پرسشي كه گاه مطرح مي شود اين است كه همسايه كيست؟ به چه كساني همسايه گفته مي شود؟ حقوق همسايگي نسبت به چه كساني بايد رعايت شود؟
شكي نيست كه همسايه و مانند آن از عناوين عرفي است و بايد در شناخت معنا و ديگر مسائل آن به عرف مراجعه كرد. احكام و قوانين و سفارش هايي كه براي همسايه مي شود در چارچوب همان معناي عرفي است.
افراد مسلمان بايد نسبت به همگان رفتار پسنديده را رعايت كنند ولي در اين ميان به حكم برادر ايماني بودن (بقره، آيه 022؛ آل عمران، آيه 301؛ توبه، آيه11) مي بايست نيكوكاري و احسان در ميان خودشان افزايش يابد و هرچه از نظر قرب مكاني به هم نزديكتر باشند، قرب منزلت نيز افزايش يابد و نيكوكاري در حق آنان نيز زياد شود. از اين رو در اسلام در پرداخت حقوق مالي از زكات و مانند آن همسايه و همشهري و هم ولايتي و مانند آن مقدم بر ديگر افراد امت مي شوند.
ازآنجايي كه همسايگي و مفهوم آن، عرفي است نمي توان به طور معين گفت كه به چه كساني همسايه گفته مي شود. برخي ها اهالي يك محله يا يك روستاي كوچك را همسايه مي دانند. در شهرهاي بزرگ و كوچك و در جوامع مختلف، دايره همسايه با توجه به عرف آن مناطق تغيير مي كند. در برخي روايات براساس عرف آن زمان، دايره همسايگي به چهل ديوار محدود شده است. اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: والجوار اربعون دارا من اربعه جوانبها؛ تا چهل خانه از چهار طرف همسايه به شمار مي آيند. (خصال، ص 445)
به سخن ديگر، مي توان گفت كه در عرف آن زمان، همسايه به اين محدوده ختم مي شده و عرف، اين ميزان از فاصله را همسايه مي دانسته است كه البته مي توان آن را معياري براي پرداخت حقوق مالي و رعايت احكام و حقوق همسايگي قرار داد.
حقوق همسايگي
حقوق همسايه بسيار زياد است. مراعات همه آن چيزهايي كه نسبت به برادران ايماني سفارش شده نسبت به همسايه با شدت بيشتري توصيه شده. امام سجاد(ع) در بيان برخي از حقوق همسايگي مي فرمايد: حق همسايه ات اين است كه در غياب او آبرويش را حفظ كني و در حضورش او را احترام نهي. اگر به او ظلمي شد ياري اش رساني، دنبال عيبهايش نباشي، اگر بدي از او ديدي بپوشاني، اگر بداني نصيحت تو را مي پذيرد او را در خفا نصيحت كني، در سختي ها رهايش نكني، از لغزشش درگذري، گناهش را ببخشي و با او به خوبي و بزرگواري معاشرت كني. (خصال، ص 965)
رسول اكرم(ص) نيز در بيان حقوق همسايگي مي فرمايد: اگر از تو كمك خواست كمكش كني، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهي، اگر نيازمند شد نيازش را برطرف سازي، اگر مصيبتي ديد او را دلداري دهي، اگر خيري به او رسيد به وي تبريك گويي، اگر بيمار شد به عيادتش روي، وقتي از دنيا رفت در تشييع جنازه اش شركت كني، خانه ات را بلندتر از خانه او نسازي تا جلوي جريان هوا را بر او بگيري مگر آنكه خودش اجازه دهد. (مسكن الفؤاد، ص 501)
آن حضرت در بيان كمك هاي مالي به همسايه فرموده است: به من ايمان نياورده است آن كس كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان نياورده است آن كس كه شب پوشيده بخوابد و همسايه اش برهنه باشد. (مستدرك الوسائل، ج 8، ص 924، ح 7989)
امام كاظم(ع) در تفسير مفهوم خوش همسايگي مي فرمايد: ليس حسن الجوار كف الاذي ولكن حسن الجوار الصبر علي الاذي؛ خوش همسايگي اين نيست كه آزار نرساني، بلكه خوش همسايگي اين است كه در برابر آزار و اذيت همسايه صبر داشته باشي. (تحف العقول، ص 904)
در حقيقت، انسان بايد از دايره احسان به همسايه نگاه كند نه از دريچه حقوق اجتماعي و مانند آن. پس مراعات حقوق يا عدم اذيت و آزار به معناي خوش همسايگي نيست، بلكه خوش همسايه كسي است كه در برابر آزار و اذيت همسايه، به مقابله به مثل اقدام نكند بلكه از سر احسان و ايثار نسبت به اذيت هاي او چشم پوشي كرده و درگذرد و صبر نمايد.
رسول اكرم(ص) شررساني و آزار همسايه را عامل دشمني و دوري از خدا مي داند و كساني را كه همسايه آزار هستند دوزخي مي شمارد و مي فرمايد: لايدخل الجنه عبد لا يأمن جاره بوائقه؛ كسي كه همسايه از شرش در امان نباشد به بهشت نمي رود. (نهج الفصاحه، حديث 2352)
رسول خدا(ص) مي فرمايد: جبرئيل همواره سفارش همسايگان را به من مي كرد تا جايي كه گمان كردم همسايه از همسايه ارث مي برد. (بحار/ ج 17 ص 49)
امام علي(ع) پس از ضربت خوردن در وصيتي به حسن و حسين(ع) درباره سفارش به همسايگان فرمود: درباره همسايگان، حقوقشان را رعايت كنيد كه وصيت پيامبر شماست. او همواره به خوشرفتاري با همسايگان سفارش مي كرد تا آنجا كه گمان برديم آن حضرت براي آنان ارثي معين خواهد كرد.(نهج البلاغه، نامه 74)
آثار و بركات همسايگي خوب
همسايگي مي تواند بر مدار همكاري مادي يا همدلي اعتقادي شكل گيرد. همسايگي از نظر اسلام زماني تأثيرات خوب و مناسبي خواهد داشت كه در چارچوب اصول اسلام شكل گرفته باشد. در اين صورت است كه آثار مادي و معنوي و دنيوي و اخروي بسياري بر آن مترتب خواهد شد. در اينجا به برخي از اين آثار اشاره مي شود.
1- آباداني زمين و افزايش عمر: از آثار و بركات همسايه خوب مي توان به آباداني شهرها و شكوفايي اقتصادي و افزايش عمر شخص اشاره كرد؛ چرا كه همسايگان خوب با همكاري مناسب به افزايش توليد و ثروت جامعه كمك كرده و شرايط را براي بهبود وضعيت اقتصادي و آسايشي بهتر فراهم مي آورند. از سويي آسايش خود عاملي در ايجاد آرامش رواني است كه موجب افزايش عمر آدمي نيز مي شود. فشارها و تنش هايي كه ميان همسايگان بداتفاق مي افتد روح و روان هر دو را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد و موجبات بيماري جسمي و روحي را فراهم مي آورد. از زخم معده گرفته تا افسردگي از پيامدهاي همسايگي بد است كه موجب كاهش عمر آدمي است. از اين رو امام صادق(ع) در بيان آثار و بركات همسايه خوب مي فرمايد: حسن الجوار يعمر الديار و يزيد في العمار؛ خوش همسايگي شهرها را آباد و عمرها را زياد مي كند. (كافي، ج2، ص 766، ج8) رسول اكرم(ص) نيز مي فرمايد: صله الرحم و حسن الخلق و حسن الجوار يعمران الديار و يزيدان في العمار؛ صله رحم، خوش اخلاقي و خوش همسايگي، شهرها را آباد و عمرها را زياد مي كند. (نهج الفصاحه، حديث 9381)
2- محبت خدا و رسول: از ديگر آثار نيك رفتاري نسبت به همسايه مي توان به محبوب شدن در نزد خداوند اشاره كرد. كسي كه به همسايه خويش احسان روا مي دارد، محبت خدا و پيامبرش(ص) را جلب مي كند؛ چرا كه نيكوكاري و احسان از صفات الهي است و خداوند كساني كه متخلق به صفات خدايي مي شوند را دوست داشته و قرب ايشان را مي پسندد. از اين رو رسول اكرم پيشنهاد مي كند براي اينكه محبوب خدا و خودش شويد، به همسايگان خويش محبت كرده و نيك رفتار باشيد. آن حضرت(ص) مي فرمايد: اگر مي خواهيد كه خدا و پيغمبر شما را دوست بدارند وقتي امانتي به شما سپردند رد كنيد و چون سخن گوييد راست گوييد و با همسايگان خود به نيكي رفتار نماييد.(نهج الفصاحه، حديث 455)
3- بهشتي شدن: چنان كه گفته شد اخلاق نيك عامل ورود انسان به بهشت است؛ چرا كه بهشت جاي انسان هاي متخلق به اخلاق الهي است. خوش خويي مهمترين جلوه از جلوه هاي صفات حسناي الهي است. بنابراين، خوش خويي به ويژه با نزديكان و خويشان و همسايگان بهترين ابزار براي ورود به بهشت جاويدان و بهره مندي از سعادت ابدي است. رسول اكرم(ص) درباره تأثير خوش خويي به ويژه با برخي از افراد از جمله همسايگان مي فرمايد: حسنوا أخلاقكم والطفوا بجيرانكم و أكرموا نساء كم تدخلوا الجنه بغير حساب؛ اخلاق خود را نيكو كنيد و با همسايگان خود مهربان باشيد و زنان خود را گرامي بداريد تا بي حساب وارد بهشت شويد.(التوحيد، ص 721)
 


تملق و چاپلوسي ،آفت انسانيت، مانع تعالي

محتشم مومني
يكي از مهم ترين خطراتي كه مي تواند هر جامعه اي را به ورطه نابودي ارزش ها كشانده و آن را از مرتبه جوامع انساني به مرتبه جامعه حيواني برساند بي گمان رواج ضدارزشي به نام تملق و چاپلوسي است. در جامعه اي كه افراد ضعيف النفس و حقير احساس مي كنند مي توانند از راه تعريف و تمجيدهاي بي قاعده و عاري از حقيقت، خود را به صاحبان مقام و موقعيت نزديك كرده و به اهداف خود برسند، آرام آرام راه تعالي و پيشرفت هاي مادي و معنوي بسته شده و ارزش هاي موجود در آن جامعه به ورطه نابودي مي افتند. از همين رو افراد آگاه و دلسوز اجتماع بايد به چنين افرادي اجازه نفوذ را نداده و هر جا مشاهده كردند چنين افرادي قصد نفوذ در جامعه را دارند در مقام مقابله با آنان برآيند. در اين مقاله بر آنيم تا با استفاده از رهنمودهاي ائمه معصومين(ع) خطرات ناشي از اين ناهنجاري اخلاقي را يادآور شده و راهكارهاي مقابله با اين رذيله اخلاقي را به اختصار بيان كنيم. اينك مطلب را از نظر مي گذرانيد.
تملق چيست؟
در بحث از تملق و چاپلوسي آنچه در درجه نخست از اهميت قرار دارد آن است كه بدانيم: اصولا تملق چيست و به چه عملي تملق گفته مي شود؟
براي پاسخگويي به اين سؤال از يكي از سخنان اميرمؤمنان علي(ع) مدد مي گيريم. آن حضرت(ع) درتوضيح و تبيين تملق مي فرمايند:
(الثناء باكثر من الاستحقاق ملق: ستودن بيش از آنچه كه سزاوار است چاپلوسي است)(1)
مطابق اين سخن حكيمانه آنگاه كه آدمي در مدح و ستايش افراد پا را از حد اعتدال و ميانه روي فراتر مي نهد و سخناني بر زبان جاري مي سازد كه در مخاطب وجود ندارد و يا اگر هست بدان شدت و نهايت نيست در وادي تملق پاي نهاده و به بليه چاپلوسي مبتلا شده است. و لذا بايد در مواجهه با افراد و به هنگام توصيف ايشان مراقب بود كه مبادا از آنچه مستحق هستند فراتر رويم.
متملق كيست؟
مطلب ديگري كه بايد در اين رابطه مدنظر باشد اين است كه: متملق چگونه انساني است و از چه روحيات و خصوصياتي برخوردار است؟
در پاسخگويي به اين سؤال نيز از علم و دانش راهنمايان حقيقي جامعه ياري مي جوييم. رسول مكرم اسلام(ص) در توصيف انسان مومن مي فرمايند:
(ليس من خلق المومن الملق: تملق از منش و اخلاق انسان با ايمان نيست)(2)
با توجه به اين سخن رسول اكرم(ص) انسان متملق كسي است كه از ايمان حقيقي بهره اي ندارد و نور ايمان به قلب او نتابيده است زيرا كسي كه ايمان داشته باشد از تملق و چاپلوسي خودداري مي ورزد چون مي داند در برابر آنچه بر زبان جاري مي سازد در پيشگاه خداوند بايد پاسخگو باشد و چنانچه در توصيف ديگران از دايره اعتدال خارج گردد به ظلم دچار شده و نتيجه ظلم نيز سخط پروردگار است.
و البته با عنايت به اين مطلب كه سرلوحه تمامي تعاليم انبيا، ايمان بوده و بدون آن هيچ خيري در انسان قابل تصورنيست و بدون ايمان بودن، برابر است با داشتن تمامي بدي ها و زشتي ها و انسان بي ايمان در پيشگاه الهي داراي هيچگونه مقام و رتبه اي نيست درمي يابيم كه انسان متملق در وجود خود همه بدي ها را جمع كرده است. رذايلي همانند دروغ، ريا، عجز، فريب، دنياطلبي وغيره - متملق چه مي كند؟
همه ما كم و بيش مي دانيم كه انسان متملق كارش چيست و با تعريف و تمجيدهاي ناثواب و نادرست خود، چگونه از افرادي ناشايست و فاقد مراتب انساني و ايماني، مردماني شايسته و بايسته مي سازد! ولي بايد دانست كار متملق به همين جا ختم نمي شود بلكه گاهي او نه تنها مخاطب خود را با كلمات نسنجيده مي فريبد بلكه خود را نيز در نظر او زيبا جلوه مي دهد و از اين راه خود را براي او مي آرايد و مي خواهد مخاطبش نيز همچون او شده و به وادي زشتي ها و آلودگي ها وارد شده و سرانجامي همچون او پيدا نمايد. همچنان كه امير مومنان(ع) در سخني گرانمايه ضمن تحذير انسان ها از مصاحبت با متملقين مي فرمايند:
(لاتصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله: با چاپلوس رفاقت مكن كه او با چرب زباني تو را اغفال مي كند، كار نارواي خود را در نظرت زيبا مي نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند او باشي).(3)
آثار تملق
هرگونه فعل و صفت ناپسند و پسنديده بدون شك در جامعه منشأ آثار مثبت و منفي خواهد بود و صفت ناپسند تملق نيز از اين مستثني نبوده و در سطح جامعه و در ميان افراد آثار نامطلوبي برجاي مي نهد كه با بهره گيري از سخنان معصومين(ع) به بيان برخي از اين آثار مي پردازيم:
حضرت علي(ع) درباره آثار مخرب تملق و چاپلوسي در زندگي مادي و معنوي انسان مي فرمايند:
( رب مفتون بحسن القول فيه: چه بسا كساني كه با ستايش ديگران فريب مي خورند.)(4)
بنابه اين سخن گرانمايه از امام المتقين(ع) يكي از دلايل فريب خوردن آدمي در عرصه حيات همانا سخنان خارج از قاعده و عاري از حقيقت انسان هاي متملق و چاپلوس است. آنگاه كه آدمي در اثر گفتار انسان هاي پست و حقير خود را برتر از آنچه هست مي بيند و احساس مي كند كه از نظر علم و عمل و سرمايه هاي مادي و معنوي از ديگران والاتر است، در موقعيتي خطرناك قرار مي گيرد كه چه بسا تمام هستي خود را بر باد دهد و به خسران دنيا و آخرت دچار گردد. و درست به همين خاطر است كه آن حضرت(ع) با اينكه در حصار عصمت پروردگار قرار دارد و بيم لغزش بر ايشان نمي رود با اين حال از مردم و دوستداران خود مي خواهد كه در سخن گفتن با او حد اعتدال را رعايت كرده و از حدود الهي خارج نشوند:
(فلا تكلموني بما تكلم به الجبابره و لاتتحفظوا مني بما يتحفظ به عند اهل البادره و لاتخالطوني بالمصانعه: پس با من چنان كه با پادشاهان سركش سخن مي گويند حرف نزنيد و چنان كه از آدم هاي خشمگين كناره مي گيرند دوري نجوييد و با ظاهرسازي با من رفتار نكنيد...)(5)
از ديگر آثار ناپسند تملق و چاپلوسي مبتلا شدن آدمي به غرور و سركشي است كه از زشت ترين گناهان در پيشگاه پروردگار محسوب مي شود و انسان خودپسند و مغرور به يقين اهل دوزخ خواهد بود. حضرت علي(ع) در نامه پنجاه و سوم نهج البلاغه كه به عهدنامه مالك اشتر مشهور شده است خطاب به يار باوفاي خود و تمامي حاكمان اسلامي مي فرمايند:
( والصق باهل الورع والصدق ثم رضهم علي الا يطروك و لايبجحوك بباطل لم تفعله فان كثره الاطراء تحدث الزهو و تدني من العزه: تا مي تواني به پرهيزكاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشتي كه انجام داده اي تشويق نكنند كه ستايش بي اندازه خودپسندي مي آورد و انسان را به سركشي وامي دارد.)
در اين راستا بايد دانست كه ابتلاي آدمي به صفت ناپسند و شيطاني غرور كه نتيجه مدح و ثناي بيجا و نادرست انسانهاي متملق است بزرگ ترين مانع خواهد بود براي دست يابي به قله هاي تعالي و پيشرفت و نه تنها شخص مغرور را از رسيدن به كمالات بازمي دارد بلكه مانع مهمي در راه پيشرفت جامعه نيز خواهد بود بخصوص اگر اين انسان فريفته شده به تعاريف متملقين در جامعه داراي مسئوليتي هم باشد، زيرا چنين كسي هر آنچه را انجام مي دهد كامل و بي عيب و نقص دانسته و تصور مي كند كه در جهت تعالي گام برمي دارد حال آنكه به تعبير لسان الغيب حافظ شيرازي:
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
باطل در اين خيال كه اكسير مي كنند
همچنين از ديگر آثار تملق آن است كه عقل آدمي را زائل مي كند و آدمي را تحقير كرده و از شخصيت انساني تهي مي گرداند، همچنانكه علي(ع) در سخني گرانمايه مي فرمايند:
(ينبغي للعاقل ان يحترس من سكرالمال و سكرالقدره و سكر العلم و سكر المدح و سكر الشباب فان لكل ذلك رياح خبيثه تسلب العقل و تستخف الوقار: شايسته است انسان عاقل خويشتن را از مستي ثروت و مستي قدرت و مستي علم و دانش و مستي تمجيد و تملق و از مستي جواني مصون نگاه دارد زيرا هر يك از اين مستي ها بادهاي مسموم و پليدي دارد كه عقل را زائل مي كند و آدمي را خفيف و بي شخصيت مي نمايد.)(6)
ضرورت پرهيز از متملقين
از آنچه تاكنون گفتيم به ناپسند بودن تملق پي برديم و دانستيم كه اين عمل تا چه پايه خطرناك بوده و مي تواند نظام فرد و جامعه را به هم بريزد. پس انسان انديشمند و بالخصوص حاكم اسلامي تا مي تواند بايد از متملقين دوري جسته و در مقابل آنان را كه در انتقاد از او بي پروا هستند به خود نزديك گرداند زيرا تنها راه سعادت و پيشرفت فرد و جامعه در سايه انتقادات سازنده و درست نهفته است نه چاپلوسي هاي متملقين پست و حقيري كه براي رسيدن به منافع زودگذر خويش حاضرند دين و دنياي خود را به مخاطره افكنند. علي(ع) در نامه خود به مالك اشتر او را سفارش مي كند كه تا مي تواند انسانهاي منتقد را به خود نزديك گرداند:
(از ميان مردم كساني را براي ياري و مشورت انتخاب كن كه در حقگويي از همه صريح ترند و در آنچه را كه خدا براي دوستانش نمي پسندد تو را مددكار نباشند چه خوشايند تو باشد يا نباشد)
آري حاكم اسلامي بايد كساني را به خود نزديك گرداند كه از حقگويي هراسي به خود راه نداده و حاضر نيستند به خاطر خوشايند او سخناني بر زبان جاري سازند كه خشم پروردگار و نابودي جامعه را در پي دارد.
يك استثناء
آنچه تا به اينجا گفته شد تمامي در مذمت تملق و متملقين بود و اينكه بايد از اين دو دوري جست اما بايد دانست كه مطابق فرمايش نبي مكرم اسلام(ص) در يك جا مي توان زبان به تملق گشود و با چاپلوسي به مقصود رسيد! و اين يك مورد نيز در كسب علم و دانش است. آري براي رسيدن به علم و دانش و افزودن بر كمالات معنوي و علمي هيچ مانعي ندارد كه از تملق بهره گرفت زيرا رسول اكرم(ص) فرمودند:
(ليس من اخلاق المومن التملق و لا الحسد الا في طلب العلم: خصلت نكوهيده چاپلوسي از منش و اخلاق انسان با ايمان نيست و نيز بلاي حسد از منش انسان شايسته كردار نيست جر در راه اندوختن دانش و كمال)(7)
اگر آحاد جامعه اسلامي و به ويژه مسئولين اجتماع در رده هاي گوناگون خواستار تعالي و پيشرفت جامعه هستند بايد بدانند كه لازمه نخست اين امر ميدان دادن به انسانهاي منتقد است كه در انتقال دلسوزانه زبان تيز و گزنده داشته و در بازگويي كجي ها و ناراستي ها از هيچ كس جز خداوند پروايي ندارند ابوذر صفتاني كه بي خوف و واهمه در برابر ناراستي ها و كجيها مي ايستند و روش اسلامي -انساني پيامبر (ص) را به كجروان يادآور مي شوند و نه (نان به نرخ روز خورهايي) كه آنچه برايشان مهم نيست تعالي جامعه و رسيدن به كمالات مادي و معنوي است و تنها به منافع خود مي انديشند و بس.
1- نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي حكمت 347
2- نهج الفصاحه ص 454
3- مرتضي فريد، الحديث روايات تربيتي، ج 1 ص 109
4- نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي حكمت 462
5- همان خطبه 216
6- مرتضي فريد، الحديث روايات تربيتي ج 1 ص 109
7- نهج الفصاحه ترجمه علي كرمي فريدني، ص 454
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10