(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 26  آذر  1391 - شماره 20382

آغاز ماه صفر همراه است با ايام شهادت مليكه الحسين حضرت رقيه سلام الله عليها
بابا! دلم براي تو يك ذره شد
سانسور ،شبه روشنفكران و وظايف سيستم نظارت !
منتقد ادبي:
گرمارودي با اعلام بيزاري از صادق هدايت، موضع ديني خود را مشخص كرد
شيوه ها و راه كارهاي تبليغ، گسترش و احياي امر به معروف و نهي از منكر
در ميان كودكان و نوجوانان
خط مادر تمدن و فرهنگ بشري


آغاز ماه صفر همراه است با ايام شهادت مليكه الحسين حضرت رقيه سلام الله عليها

بابا! دلم براي تو يك ذره شد

شادروان خليل عمراني
امشب سري به گوشه ويرانه مي زني؟
گامي در اين سكوت اسيرانه مي زني؟
اي روشناي ديده دل هاي تيره بخت
امشب سري به خانه پروانه مي زني؟
يك لحظه تا غريب دلم حس كند تو را
دستي در اين غروب غريبانه مي زني؟
در موج گريه از نفس افتاد دخترت
با دست مرگ يك دو نفس چانه مي زني؟
گيسوي كودكانه ام آشفته وقت مرگ،
موي مرا براي سفر شانه مي زني؟
بابا! دلم براي تو يك ذره شد بگو
سر مي زني به دختر خود يا نمي زني؟
 


سانسور ،شبه روشنفكران و وظايف سيستم نظارت !

عليرضا آل يمين
سانسور و مميزي را بايد واكنش طبيعي يك جامعه نسبت به كج روي ها و ناهنجاري ها دانست .مميزي در حوزه فرهنگ حكم گلبول هاي سفيد خون را دارد كه وظيفه آن ممانعت از رشد و تكثير سلول هاي مخرب و بيماري زا است . نظارت و مميزي هم از ملزومات طبيعي است و هم ضروريات عقلي و سخن گفتن در وجوب آن اطاله كلام است و لاغير .
اما آنچه اينجا بدان پرداخته خواهد شد قيل و قال گاه و بيگاه جماعتي است كه با بلند كردن چماق آزادي
مي خواهند از حريم قانون در حوزه نشر كتاب عبور كنند .هر جامعه اي داراي فرهنگ هنجار و ارزش هاي مختص خود است و مجموعه اي از اين ها پايه اصلي تشكيل دهنده قانون حاكم بر آن جامعه مي شود . قانون گذاري در حوزه نشر كتاب هم برگرفته از همين فرهنگ هاي اعتقادي ، اخلاقي و عرفي جامعه است . اين موضوع براي نويسندگاني كه همپاي مردم همين سرزمين قد كشيده اند پذيرفتني و قابل درك است . نويسنده هاي وطني خود بخشي از همين فرهنگ و بعد قانون هستند و هوشمندي عقل و وجدان مانع تخطي آنها از قانون مي شود . اما نويسندگاني كه از آبشخور فرهنگ هاي بيگانه سيراب شده اند از هضم اين قوانين عاجزند . فرقي هم نمي كند كه در خارج از ايران زيسته باشند يا از همين جا دل و عقل و دين و هوششان را به بادهاي غربي سپرده باشند . بيگانگي فرهنگي و عدم درك صحيح از جامعه ربطي به عرض و طول جغرافيايي ندارد . اين بيماري البته از عوارض تب شبه روشنفكري است . اغلب آثار اين جماعت به دليل شناخت نادرستشان از محيط پيرامون خود با فرهنگ و ارزش هاي جامعه مغايرت مشهود دارد . آرمانشهر آنها غرب و فرهنگ غربي است حال آنكه فرهنگ جاري جامعه ما غرب ستيزي است . شبه روشنفكران تلاش مي كنند سلايق خود را در قالب كتاب، فيلم، تئاتر ،موسيقي و ... به جامعه تسري دهند در مقابل آن قانون به نمايندگي از توده مردم مانع از گسترش اين بيماري مي شود .
حيات جريان هاي شبه روشنفكري در پز مخالفت آنها با نظام حاكم است . پيش از انقلاب آدم هاي وابسته به اين جريان هيچ محل اختلافي با رژيم طاغوت نداشتند . آنچه توسط پهلوي ها صورت مي گرفت همسو با آرمان هاي آن ها بود اما شبه روشنفكران براي خارج نشدن از پز مخالف ، به جانب كمونيسم ، حزب توده و محافظ كارانشان هم به چپ آمريكايي روي آوردند .اما به اين دليل كه همه اين ها برايشان در حد ژست و ويترين ارزش داشت لذا حاضر به هزينه دادن بر سر آن نشدند و اغلب آن ها پس از دستگيري توسط رژيم شاه با تقديم توبه نامه از پيشگاه شاه طلب عفو و بخشش
مي كردند .
حقيقت اين است كه لازمه ورود به جريان هاي شبه روشنفكري بر تن كردن كسوت سكولاريسم است . بعد از سقوط رژيم پهلوي با انقلاب اسلامي مردمي كه توسط يك روحاني شيعي و مرجع تقليد رهبري مي شد و استقرار نظام جمهوري اسلامي در كشورمان ، شبه روشنفكران سكولار ضمن سرخوردگي از اين رخداد عظيم مردمي خود به خود در جايگاه اپوزيسيون قرار گرفتند چرا كه بر خلاف رژيم طاغوت هيچ وجه اشتراكي با جمهوري اسلامي نداشتند . رويارويي آنها با انقلاب اسلامي ديگر در حد ژست و پز روشنفكري نبود بلكه دلايلي جدي ترو مهم تر يافت. در همين حال با فروپاشي كمونيسم آنها نيز به دامن غرب نقل مكان كردند و همه معارضين و مخالفين در يك جبهه مشترك قرار گرفتند . در چنين شرايطي مبارزه فرهنگي وبسط تفكرسكولاريستي در مواجهه با انقلاب اسلامي بهترين شيوه براي پيشبرد اهداف آنها محسوب مي شد . در اين بخش سيستم نظارت قانوني مانع بزرگي بر سر فعاليت هاي انتشاراتي آن ها به حساب مي آمد . به همين خاطر براي دور زدن و عبور از اين سد پيش روي خود شروع به هياهو و داد و فرياد بر عليه مميزي كردند . برخي از آن ها با بهره مندي از موقعيتي كه به واسطه توانمندي هايشان در حوزه نويسندگي داشتند و شهرتي كه از اين حيث يافته بودند تلاش مي كردند رانت ويژه اي براي خود بتراشند تا بتوانند از حدود قانوني فراتر روند . اين گروه نگراني شان را بي بهره ماندن جامعه از آثار خود عنوان مي كنند و با استفاده از سيستم هاي تبليغاتي خود اثر خود را شاهكار ادبي معرفي مي كنند . بعضا همان كتاب را در خارج از ايران به چاپ مي رسانند يا به زبانهاي خارجي بر مي گردانند و منتشر مي كنند تا نشان دهند كه اگر در ايران منتشر نشود نصف عمر خلق بر فناست .
توانمندي هاي برخي از اين افراد را در حوزه نويسندگي نبايد ناديده گرفت اما آيا اين توانمندي ها حقي فراتر از قانون براي آنها ايجاد مي كند ؟! آيا راهي براي همسويي نويسندگان چيره دست با توده مردم وجود ندارد ؟! بعضي از اين آثار چنان در فرم و محتوا و ريز و درشت خود با روح فرهنگ جامعه مغاير است كه گويي نويسندگان آن هيچ دركي نسبت به هنجارها و ناهنجارهاي كشورشان ندارند و يا اينكه تعمد ويژه اي در نوشتن چنين آثار و پرداختن به موضوعاتي دارند كه خلاف عرف عمومي جامعه است .
در آثار اين نويسندگان اغلب مباحثي همچون ترويج ابتذال ، به كارگيري عبارات غير اخلاقي ، استهجان كلام ، ترويج زندگي به سبك غربي ، تخريب اعقادات ديني ، گسترش عقايد انحرافي ، نقد غير علمي دين ، تبليغ بي ديني ، ضديت با انقلاب اسلامي به وفور ديده مي شود . همين موضوعات هم هدف سانسور سيستم نظارتي قرار مي گيرد . نكته قابل توجه اين جاست كه اگر اين موارد به هر دليلي اجازه انتشار يابد ؛ توسط مردم مورد انتقاد و حمله قرار مي گيرد . كه نمونه هايي از اين دست هم بسيار است .
اما جاي آن دارد كه سيستم نظارتي نيز با تهيه و تدوين يك قانون جامع به روز شده و مصداق پذير و در دسترس قرار دادن آن براي همگان هم تكليف نويسندگان و ناشران را معلوم كند و هم مانع از نظارت هاي سليقه اي و خارج از قانون شود . چه آنكه برخي از ناشران به حق و برخي ديگر به بهانه ، از عدم اطلاع از قوانين مميزي گله مي كنند كه با يك قانون گذاري دقيق و اطلاع رساني صحيح بهانه گيران خاموش مي شوند و همين طور با تغيير دولت ها و يا حتي وزيران ارشاد شاهد قبض و بسط غير عقلاني در بخش مميزي نخواهيم بود . كما اينكه چنين شرايطي را در دولت سازندگي و دولت اصلاحات شاهد بوديم . چنانكه در دوره سازندگي مميزي دچار قبض شده بود و در دوره پس از آن متناسب با سياست كلي دولت اصلاحات دچار چنان تساهلي شد كه شنيع ترين كتاب ها هم جواز انتشار مي يافتند . طوري كه باعث واكنش هاي مردمي به بسياري از آثار منتشر شده در آن دوره گرديد .
اين رفتارهاي سليقه اي كه بدترين تأثير را بر فرهنگ عمومي جامعه مي گذارد ضرورت تدوين يك قانون قدرتمند و در عين حال پويا را در حوزه مميزي و نشر كتاب نشان مي دهد .
 


منتقد ادبي:

گرمارودي با اعلام بيزاري از صادق هدايت، موضع ديني خود را مشخص كرد

شاعر و منتقد ادبي، بيزاري «علي موسوي گرمارودي» از «صادق هدايت» را موضع ديني اين شاعر دانست و گفت: اظهارنظر گرمارودي نه از موضع شاعري و ادبي است بلكه اظهار نظر يك شيعه مومن است.
«زهير توكلي» خطاب به معترضان گرمارودي گفت« صادق هدايت نه براي شما امام و پيامبر است و نه حتي شخص مقدسي كه از آن دفاع كرد با اين حال اگر كسي متعرض هدايت شود؛ ناراحت مي شويد. پس چگونه مجاز مي دانيد كه هدايت به كساني توهين كند كه براي همه ما اسوه و مقدس هستند»؟
البته توكلي معتقد است كساني كه در روزنامه ها و فضاي مجازي به گرمارودي حمله كردند؛ قطعا از معتقدان و دوستداران خاندان اهل بيت هستند ولي چگونه ممكن است كسي ادعاي دوستي با حضرت علي(ع) را داشته باشد و نسبت به دشمنان او نيز ارادت بورزد.
وي افزود: كساني كه به گرمارودي توهين مي كنند؛ فراموش نكنند كه وي زماني با بزرگان روشنفكر نشست و برخاست داشت كه اين افراد هنوز پا به عرصه جهان نگذاشته بودند و حتي وي در دوره جواني كه يك شاعر مذهبي معروف بود؛ به شب هاي شعر گوته دعوت مي شد. چون وي هم مسلماني معتدل و منصف به شمار مي رفت و هم شاعري ممتاز بود.
اين شاعر افزود: البته اگر گرمارودي بخواهد درباره وجوه ادبي هدايت سخن بگويد؛ از بسياري افراد بهتر او را مي شناسد ولي مسئله اين است كه صادق هدايت، شان خود را به عنوان يك هنرمند و داستان نويس بزرگ رعايت نكرد و به جاي آن كه افكار خود را با بيان هنرمندانه عرضه كند؛ به توهين روي آورد كه شان يك هنرمند اين گونه نيست.
وي همچنين گفت: ما مشكلي با صادق هدايت به عنوان داستان نويس نداريم ولي معتقدم با وجود بهترين شاهكار ادبي هدايت، توهين به ائمه، نه در حيطه اخلاق مي گنجد و نه در حيطه هنر.
اين پژوهشگر گفت: در نگاه اول لعن كردن در فرهنگ شيعي يك كنش نيست بلكه يك نوع گواهي دادن است. بنابراين با لعن كردن گواهي مي دهيم كه چنين كسي از رحمت خدا به دور است و علت اين گواهي همان علتي است كه شهادت بر توحيد الهي و رسالت پيامبر(ص) مي دهيم؛ البته ما چه گواهي بدهيم و چه گواهي ندهيم؛ در وحدانيت خداوند خللي وارد نمي آيد.
وي با بيان اين كه گواهي دادن به يكتايي خداوند، مشخص كردن موضع انسان است؛ افزود: نفرين نيز همين خاصيت را دارد. كسي كه به پيامبران و جانشينان آنان اهانت مي كند؛ چه ما او را نفرين شده بشماريم و چه نشماريم؛ از رحمت خدا به دور است ولي با بر زبان آوردن اين نفرين، موضع قلبي خود را روشن كرده ايم.
توكلي در ادامه گفت: از طرف ديگر از نظر اجتماعي موضوع لعن قابل بررسي است. يعني هنگامي كه با صداي بلند به كسي كه به مقدسات كلان و قطعي ما توهين مي كند؛ لعن مي فرستيم در واقع صف بندي خود را با او مشخص مي كنيم.
اين شاعر با اشاره به تفاوت واژه هاي لعن و توهين گفت: اگر گرمارودي به صادق هدايت فحش داده بود؛ ديگران حق داشتند كه به او اعتراض كنند؛ همان طور كه اميرالمومنين(ع) در جنگ صفين به ياران خود فرمودند «من نمي پسندم كه شما به معاويه فحش بدهيد.»
وي افزود: معادل كلمه لعن در فارسي همان نفرين است و نفرين به معناي «نه آفرين» مي باشد؛ يعني: من از او بيزارم.» اين كلمه بن فعل آفرينش است و كسي كه خود را در موضعي قرار مي دهد كه به خدا يا اولياي الهي توهين كند؛ در واقع خود را رودرروي آفرينش قرار داده است.
موسوي گرمارودي بيست وهفتم آبان در مراسم رونمايي از رمان «سه كاهن» نوشته «مجيد قيصري» در بنياد ادبيات داستاني گفته بود: شرم مي كردم از خودم اگر بر صادق هدايت لعنت نمي فرستادم. خداوندا صادق هدايت را لعنت كن.
وي با بيان اينكه هدايت در كتاب «توپ مرواري» توهين هاي زشتي به امام حسين(ع) كرده است؛ گفته بود: وظيفه هر قلم به دست اهل قبله مي دانم كه حداقل به جوانان اين كشور بفهماند كه چه بي شرف هايي در اين كشور قلم زدند كه از امويان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدايت مردم را برعهده داشتند.
توكلي در پايان گفت: هدايت در اين كتاب نه تنها به سيدالشهدا(ع) كه به ساحت مقدس اميرالمومنين(ع)، فاطمه زهرا(س) و مريم مقدس نيز توهين كرده است.
 


شيوه ها و راه كارهاي تبليغ، گسترش و احياي امر به معروف و نهي از منكر

در ميان كودكان و نوجوانان

جواد نعيمي
به سبب اهميت نهاد خانواده و براساس ضرورت توجه به كودكان و نوجوانان كه دل هاي آماده تري براي پذيرش حق و راستي و والايي دارند، لازم است بخش عمده اي از تلاش هاي مربوط به تبليغ، ترويج و احياي فريضه امر به معروف و نهي از منكر، به اين گروه مهم اجتماعي اختصاص يابد و براي نهادينه سازي حق پذيري، گرايش به معروف ها و پرهيز از منكر؛ در وجود اين قشر عظيم، فعاليت هاي شايسته و بايسته اي صورت پذيرد.
هم از اين روي، در اين زمينه به يادكردگذراي نكاتي چند مي پردازيم:
در نگاهي اجمالي به نظر مي رسد تبليغ احياي امر به معروف و نهي از منكر را به طور اعم براي همگان و به ويژه براي كودكان و نوجوانان از چند راه مي توان به فرجام رسانيد. يكي از اين شيوه ها، روش نوشتاري و تهيه و ارائه ستون ويژه براي مخاطبان است. اين مهم را مي توان با انتشار كتاب، جزوه، مجله، روزنامه، پوستر، تراكت، كارت، تابلو نوشته ها و مانند اين ها و با بهره گيري از قالب هاي متنوع داستان، شعر و نثرهاي ادبي و زيبا انجام داد.
راه ديگر بهره گيري از طرح ها، بازي ها و سرگرمي هاي ويژه است كه طبعا مورد توجه و اقبال كودكان و نوجوانان نيز قرار مي گيرد.
استفاده از جلوه هاي بصري هم چون عكس، تصوير (نقاشي و گرافيك)، نمايشنامه ها، فيلم هاي كوتاه و تاثيرگذار نيز مي توانند سهم عمده اي را در اين امر مهم برعهده بگيرند. هم چنان كه تابلوهاي هنري زيبا يا ايجاد نمايشگاه هاي ويژه با توجه به نيازها و خواسته ها و رغبت هاي مخاطبان نيز قابل اشاره است.
از ديگر شيوه ها در اين زمينه مي توان: عامل گفتار و سخنراني از سوي مبلغان مذهبي يا كارشناسان ورزيده و توانا را نام برد. بديهي است در اين گونه برنامه ها و گفتارها، توجه به ميزان توانايي ها و درك و دريافت مخاطبان- كه در اين جا كودكان و نوجوانانند- و به تعبير ديگر مخاطب شناسي ضرورتي انكارناپذير دارد. اهميت بيان غيرمستقيم در بيش تر موارد، و نيز بهره وري از سخنان و مطالب خلاقانه، هم چنين كوتاهي كلام و ارائه سخنان تصويري و سرشار از جلوه هاي زيبايي مانند بهره گيري از مثل ها، داستان ها، حكايت ها و مانند اين ها نيز بر كسي پوشيده نيست.
اصل ديگري كه شايان ياد آوري است و در نهادينه سازي انجام معروف ها و پرهيز از منكرها نقش مهمي را ايفا مي كند، لزوم تشويق ها و ترغيب هاي گوناگون از جمله اختصاص هديه و جايزه به كودكان و نوجواناني است كه به انجام كارهاي شايسته و نيكو مبادرت مي ورزند يا از كارهاي ناپسند دوري مي گزينند.
آخرين نكته اي كه لازم است در اين جا بدان پرداخته شود، در حقيقت نخستين نكته اي است كه بايد مورد توجه و عنايت همگان قرار گيرد و آن تبليغ عملي است. بدين معنا كه خود ما در مواجهه با كودكان و نوجوانان و در منظر آنان- و صد البته پيوسته و در هر جا، چه نهان و چه آشكار- به خوبي ها، پاكي ها، راستي ها و درستي ها گرايش داشته و به انجام آن ها به جد بپردازيم تا ديگران به ويژه كودكان و نوجوانان با نگرش در رفتار و كردار ما، درس بياموزند، الگو بپذيرند و در نتيجه به خوبي ها روي آورند و از بدي ها بپرهيزند.
به عنوان سخن پاياني بر اين مساله نيز بايد تاكيد ورزيد كه بدون ترديد، در امر تبليغ، ترويج و احياي امر به معروف و نهي از منكر، شناخت مخاطب، برخوردهاي مهربانانه و مناسب، كوتاه بودن موضوع مورد توجه، مستند بودن مطالب، برخورداري از انگيزانندگي كافي، عدم توسل به زور و اجبار و خشونت، بيان هنري و خلاقانه، تدبير مناسب، توجه به عواملي هم چون زمان، مكان و در پاره اي موارد مناسبت ها، تدريجي بودن و در عين حال استمرار موارد تبليغي به گونه اي تاثيرگذار، ضرورتي تام دارد.
اميد است كه نارسايي ها و كوتاهي هاي اين مرور شتاب زده را اهميت موضوع و ضرورت آن، جبران كند!
 


خط مادر تمدن و فرهنگ بشري

سميرا اصغرپور سارويي
اختراع خط بسياري از نادانسته هاي بشر را روشن نمود. خط مادر فرهنگ و تمدن بشري شد و انديشه هاي انسان را در تاريخ جاودانه ساخت. امروزه الواح گلين كه قدمتي چند هزار ساله دارند گوياي تمدن و فرهنگ و اعتقادات و آيين ها و رسوم و اديان بشر هستند. خط مجموعه علائم قراردادي بود اما سالها بعد دانش بشري را بوجود آورد. بشر قدمتي چندين هزارساله دارد و اين ميراث هاي فرهنگي در تاريخ توسط خط جاودانه شدند. انسان دوره قبل از تاريخ با ابداع خط خود را به دوره جديدي وارد كرد كه به دوران تاريخي از آن ياد مي شود. ابتدا خط به صورت شكل نگاري بود و سپس به صورت خط نموداري در آمد و بعدها تكامل بيشتري يافته و به صورت الفبا در آمد.
اولين خطي كه قرآن مجيد با آن نوشته شد، خط كوفي بوده است. اين خط از دو الفباي نبطي و سرياني استخراج شده است. خط نبطي به قوم عربي در شمال جزيره العرب نسبت داده شده است كه اين قوم به نبطيان شهرت داشته اند و در شرق و جنوب صحراي سينا روزگار مي گذرانيدند و خط ديگر كه به سرياني شهرت داشته است و از خط آرامي مشتق شده است. امروز نيز اين خط كاربرد زيادتري در كتيبه هاي مساجد دارد و علاوه بر آن در كاشي كاريها و حتي ظرفهاي گلين و سفالين نيز بسيار مورد استفاده قرار گرفته شده است. اين خط در قرآن هاي قرن اول هجري به صورت ساده استفاده مي شده است. اما با گذشت زمان جنبه تزييني به خود گرفته كه مثلا نمونه آن را در ايواني در قصرالحمرائي (اندلس) استفاده شده است كه به صورت گره دار همراه با شكلهاي هندسي و گلبرگ هاي گياهي در آمده است. نمونه مشهور آن خط معلقي (بنايي) است. با نگاهي گذرا بر خطوط كوفي به اين نتيجه دست مي يابيم كه كليه حروف داراي قاعده افقي عمودي و حالتي زاويه دار هستند و هنگام قرارگيري كنار يكديگر نوعي سطح و حاشيه مرتب و تزييني را تشكيل مي دهند. همانطوركه پيشتر ذكر شد اين خصوصيت برجسته تزييني خط كوفي بود كه در اوايل براي كتابت و كتيبه ها در سر در مساجد و حتي بر روي گنبدها به كار گرفته مي شده است. البته هنرمندان و خوشنويسان ايراني نيز در استفاده ازاين خط تمام همت و مهارت خود را به كار بستند و اين امر باعث شد حروف كوفي شباهت با نقاشي پيدا كند كه به خلق اقسام ديگري از اين خط يعني (ساده و طوماري، مشبك، بنايي و گلدار) بينجامد. در بسياري موارد اين خط هم براي خوشنويسي و هم از لحاظ خوانده شدن متن خوشنويسي دشوار بود اما زيبايي آن باعث ايجاد جايگاهي در آثار اسلامي شد.
مقارن با خط كوفي خط نسخ پديد آمد؛ اين خط از ابداعات يك خوشنويس ايراني به اسم «محمدبن علي فارسي» (شيرازي) بود. او از مردم فارس بود و در قرن چهارم هجري خط نسخ را پديد آورد. او به (ابن مقله) شهرت داشت و به كمك شاگردان خود خط را به قاعده و قانون درآورد. (اقلام سته يا شش گانه) شيوه نوع در خوشنويسي بود كه باعث تنوع خطوط اسلامي شد. اين خطوط عبارت بودند از (محقق- ريحان- ثلث- نسخ- توقيع و رقاع) سپس بعد از ابن مقله و نوآوريهايش در خوشنويسي اسلامي، ابن بواب در قرن پنجم هجري قواعد تازه ديگري را در خوشنويسي خلق كرد. او خط را به ميزان نقطه- با رعايت تراش قلم - سنجيد. خط نسخ خط ديگري بود كه در كنار خط كوفي بسيار براي كتابت استفاده مي شد حروف اين خط حالت قوس دار دارد. چنانچه امروزه نيز خط بيشتر كتابت قرآن مجيد همان نسخ است. اما حدود ميانه قرن هشتم هجري بود كه سه خط ديگر يعني تعليق و نستعليق و شكسته نستعليق در ميان ديگر خطوط اسلامي به وجود آمد. اين سه خط از ميان ايرانيان برخاسته بود و گرچه بسياري از خوشنويسان جهان اسلام از اين خطوط تقليد كردند اما به پاي خوشنويسان ايراني نرسيدند.
خط تعليق خطي به كلي ايراني بود و براي كتابت و نامه نگاري و آثار غير مذهبي و شاعرانه كاربرد داشت. اين خط از تحول و دگرگوني دو خط رقاع و خط نسخ پديد آمد و ظاهر زيباي آن باعث استفاده آن در خوشنويسي گرديد. از خصوصيات ظاهري آن اين است كه حروف از سمت راست به چپ و از پايين به بالا متمايل است. اين خط در اوايل قرن هشتم ايجاد شد و مي توان از خوشنويسان مشهور آن به استرآبادي، مرواريد و گنابادي و خوشنويس برتر اين خط يعني خواجه تاج سلماني اصفهاني اشاره كرد. بعد از تقريبا چند سده در نيمه دوم قرن هشتم هجري خط ايراني ديگري توسط خوشنويسان ايراني ابداع گرديد كه به عروس خطوط اسلامي شهرت دارد اين خط نستعليق نام دارد كه از تركيب نسخ و تعليق به وجود آمد و تا مدتي از چنان شهرتي برخوردار شد كه ميدان خوشنويسي را از خطوط ديگر ربود و رواج فوق العاده اي يافت تا جايي كه در برخي كتيبه مساجد و قرآن مجيد از اين خط بهره جسته اند.
اين خط جز خطوط سخت نوشتاري است كه بايد در آن قواعد خوشنويسي از جمله كرسي، صعود، نزول، قوت و ضعف و... رعايت شود. اين خط زيبا مورد توجه خوشنويسان قرار گرفت اما عده كمي از عهده آن بر آمدند و واضع آن ميرعلي تبريزي كسي بود كه نوشتار بسيار ارزنده اي از اين خط دارد.
البته از جمله هنرمندان ديگري كه به اين خط توجه خاص در دوره هاي بعد نشان داد، ميرعلي هروي بوده است. در دوره صفويه بود كه خطي به خاطر سرعت قلم در به كارگيري خط نستعليق به وجود آمد و عنوان شكسته نستعليق را به خود گرفت. علت تندنويسي در به كارگيري نستعليق آن بود كه اين خط بجاي تعليق در نوشتن نامه ها كاربرد پيدا كرده بود و همين سرعت در نوشتن نامه ها خط نستعليق را به شكسته نستعليق تبديل كرد. از استادان اين خط شاملو، شفيعا و محمد ابراهيمي قمي و كرماني را مي توان نام برد. اما كسي كه اين خط را به تكامل رسانيد درويش عبدالمجيد طالقاني در قرن 21 بود او قلم شيوايي داشت و شكسته نستعليق را به زيبايي مي نوشت. اما در ايران اين خط نستعليق بوده است كه به عنوان خط ملي مورد استفاده قرار مي گرفته است. قابل توجه آنكه غرب نيز در دوره قاجاريه بسيارتاثير بر خط و خوشنويسي ايران گذاشت. در دوره قاجاريه به دليل نفوذ هنر غربي و رواج نوعي تقليد، عصري بي جان در رشد هنرهاي ايراني بوجود آمد. پس از نهضت مشروطه به دليل ورود فرهنگ غربي و انواع هنرها، اين هنر و به طور كامل هنرهاي ظريف مهجور باقي مي ماند و عده اي حتي آن را تلف شدن عمر مي شمردند.
اوايل قرن 31 شاگردان خوشنويسان مشهور همچون درويش و آقا هاشم به خط ارج بسيار نهادند. شاهان قاجاري همچون فتحعليشاه و عباس ميرزا و محمد ميرزا خط، نستعليق مي نوشتند. در قرن 31 به مناسبت توجه فتحعليشاه و شاهزادگان قاجاري به خط، استادان بيشماري پا به عرصه هنري گذاردند.
از خوشنويسان نسخ در اين دوره مي توان به اشرف الكتاب آقا غلامعلي، آشوور و حتي دختر فتحعليشاه نام سلمه ومحمد شفيع تبريزي اشاره نمود. در اوايل سده 41در خط فترتي ايجاد شد و افرادي همچون ميرزا عمو، ملك الطاطين و برغاني و ... سعي در احياي خط كردند. شايد به جرات مي توان گفت تلاش ايشان باعث ظهور و تولد دوباره خط درميان ايرانيان شد. در دوره قاجاريه دو جريان اتفاق افتاد ايران وارد دوره مدرنيته شده بود و صنعت چاپ به ايران وارد شده بود. مرحوم كلهر سعي كرد كه خوشنويسي را در خدمت فناوري چاپ قرار دهد و متقابلا از اين دو بهره جويد اما غلامرضا اصفهاني و شاگردانش ايده اي به غير اين داشتند و معتقد بر تداوم هنر خوشنويسي اصيل به همان گونه كه بود بودند. اگر چه صنعت چاپ خوشنويسي را به مخاطب معرفي و به گسترش آن ميان افراد جامعه پرداخت اما به اعتقاد برخي خوشنويسي يك هنر خاص بوده است.
و بايد به طبقه خاصي تعلق داشته باشد تا دچار آفت بيروني و بازاري نشود هنر خوشنويسي در ذات خود داراي اصالت است.
جامعه قاجار جامعه اي سنتي بود اما در دوره عباس ميرزا پسر فتحعليشاه تحولات زيادي در ايران بوجود آمد نوسازي قشون و ورود صنعت چاپ و فرستادن دانشجويان به فرنگ، ايران را دستخوش تغيير و تحولي فاحش نمود اين تحولات در ظهور روزنامه و نشريات بي تاثير نبود و خط خوشنويسي نيز در پرتو اين تحولات وارد عرصه شد اما بسيار كند به حركت خود ادامه داد.
نشرياتي همچون كاغذ اخبار درد 1253 به سردبيري ميرزا صالح شيرازي و يا وقايع اتفاقيه در سال 1267 به سردبيري اميركبير و نشريات ديگر نياز به نوآوري و تحول در زمينه خط داشتند. اين نوآوري در دوره پهلوي كاملا آشكار است. خط براي برآوردن نيازهاي معاصر تجارت و تبليغات و فن آوري بايد با سرعت چشم گيري پيش مي رفت. لذا سالها بعد در قرن 02 هنرمندان بايد همسو با جهان مي شدند در اين دوره بود كه برخي هنرمندان يا كاملا خود را با سبك و سياق جهاني همراه كردند يا گرايشهاي بومي و ملي خود را حفظ و در فضاي جهاني آنرا پيگيري كردند.
بعد از افت و خيزهايي كه خط در ايران داشت شايد بتوان مكتب سقاخانه را خاستگاه اصلي زيباشناسي و نوآوري معاصر در خوشنويسي و كاربرد خط دانست. اين مكتب كه يك جريان هنري بود در دهه 04 شمسي در ايران شكل گرفت كه تاثير بسياري بر تحولات نقاشي امروز ايران و نوآوريهاي عرصه خوشنويسي داشت واكنشي بي اختيار از روشنفكران دهه 04 عليه مدرنيزم و گسترش نفوذ فرهنگي غرب بود و در نتيجه اين هنرمندان به فكر ايجاد مكتبي ملي-بين المللي افتادند از پيشگامان مكتب سقاخانه حسين زنده رودي بود كه از پيشگامان نقاشي خط در ايران هم هست وي با استفاده از نمادهاي هنر سنتي ايران و همچنين خوشنويسي روشي تازه را در هنرهاي تجسمي ايران بوجود آورد. او همچنين قرآن نفيسي با طرحهاي رنگي از طرف انتشارات (كلوب كتاب) در پاريس منتشر كرد كه جايزه زيباترين كتاب سال را از طرف يونسكو دريافت نمود و يا صادق تبريزي هنرمند شاخص ديگري كه آثار بي نظيري از اين دست داشته است و در سراسر دنيا آنها را به نمايش گذارده است وي مفهوم خاصي از خط ارائه نموده است. اين هنرمندان خط كوفي را كه سالها مسكوت مانده بود به سوي زبان و بيان جديدي سوق دادند اگرچه خط براي ايشان صرفا عنصر بصري بوده است و به معناي كلمات توجه نمي شده است كه اين بي توجهي به معنا در كارهاي زنده رودي بسيار به چشم مي خورد و همين امر باعث انتقادهاي تند و تيزي به آثار او شد. از جمله مقاله اي از جلال آل احمد از منتقدان ادبي ايران بود كه در جائي نقل مي كند؛ كارهاي زنده رودي پرت و پلاهايي از كلمات است كه فقط جهت پر كردن تصاوير نقاشي هايش بكار گرفته شده است و اين گونه برخورد را تنزل مقام ادبيات در ايران مي دانست. ادامه همين نگاه تصويري به خط و تداوم تلاش گروهي ديگري از هنرمندان سبب پيدايي عرصه هنري ديگري شد كه به نقاشي خط شهرت دارد كه كارهاي برجسته صادق تبريزي و ديگر هنرمندان از جمله افجه اي از آن دست بودند. اگرچه تداوم مكتب سقاخانه كمتر از دو دهه بوده است و عده اي از هنرمندان در نقاط ديگر دنيا به فعاليت هاي هنري و بيان شخصي خود پرداختند اما تلاش و تجربه آنها تاثير بارزي بر نقاشي و خوشنويسي معاصر ايران گذاشت.
نقاشي خط نيز اصطلاحي بود براي توصيف نوعي نگارش توام با رنگ آميزي كه غالبا در آن از شگردهاي خوشنويسي سنتي استفاده مي شود. اگرچه شايد زمينه ها و پيش زمينه هاي اين نوع بهره گيري از خط را در دوره قاجار توسط اسماعيل جلاير ببينيم ولي نقاشي خط با بهره گيري از كاربست قلم مو و رنگ- ماده روغني يا اسلوب هاي برجسته نمايي در ترسيم به شيوه كنوني پس از پيدايي جنبش سقاخانه شكل گرفت. از اين رو، دو جريان يعني مكتب سقاخانه و نقاشي خط هر دو در احياي خط تاثير به سزايي داشته اند.
نتيجه سخن:
خوشنويسي در ايران عمري يك هزار و 200ساله دارد؛ عمري طولاني و سراسر آكنده از تجلي انديشه و ابداع و مهارت. عمري كه در آن هزاران خوشنويس چيره دست و مشهور از حد ساده كتابت يك متن بسيار فراتر عمل كرده اند و معنايي خاص و متفاوت را پديد آورده اند. خط و خوشنويسي پس از پذيرش اسلام توسط ايرانيان رو به تكامل نهاد. خط و خوشنويسي در دوره هاي مختلف صعود و نزول داشته است.
در ابتدا تا قرن پنج و شش اوج خود را داشت و در قرن 21 و 31 و با ورود چاپ به ايران سير نزولي پيدا كرد. شايد از آن تاريخ به بعد سعي و همت برخي خوشنويسان و هنرمندان بوده است كه خط و خوشنويسي را احيا كرده اند.
منابع:
1- هنر و تمدن اسلامي دو/ نوشته دكتر «غلامعلي حاتم»
2- دايره المعارف هنر/ نوشته «رويين پاكباز»
3- طرفه آثار ايام زندان/ عماد الكتاب «محمدحسن عمادالكتاب»
4- پيدايش خط و خطاطان/ نوشته «عبدالمجيد ايراني»
5- خط و زبان در گذر فرهنگ ايران/ نوشته «مصطفي فرزام»
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10