(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 17 دي 1388- شماره 19553
 

همراهي خورشيد كاروان و با اركستر هلال كاروان
زمان نمايش فيلم به كبودي ياس
سه سريال فاخر در سال آينده ساخته مي شود
سريال خاطرات عزت شاهي در سيما
قصه هاي خدا ؛ سريال آينده سلحشور
خبر هايي از جشنواره تئاتر فجر
جشنواره فيلم فجر همچنان بر مدار بيم و اميد
رفع توقيف كاخ جشنواره و هويت سينماي ايران
مروري بر فيلم هاي ضدايراني- 2
هجوم به فرهنگ و هويت ايران در سينماي آمريكا
روايت حسين مسافر آستانه از نمايش در قاب ماه
فرياد سكوت در دل تاريخ



همراهي خورشيد كاروان و با اركستر هلال كاروان

نمايش خورشيد كاروان و اركستر هلال كاروان به طور همزمان اجرا مي شوند.
نوزدهمين سال اجراي نمايش خورشيد كاروان امسال در دبي آغاز مي شود و پس از 5 اجرا در باشگاه ايرانيان دبي از 21 دي ماه به مدت ده شب از ساعت 18 در تالار وحدت به روي صحنه مي رود.
اركستر هلال كاروان نيز براي دومين بار از 21 دي ماه به مدت ده شب و از ساعت 20 در تالار وحدت طنين انداز مي شود. سعيد ذهني آهنگسازي و رهبري اركستر را برعهده دارد.

 



زمان نمايش فيلم به كبودي ياس

فيلم به كبودي ياس به كارگرداني جواد اردكاني اواخر سال جاري اكران عمومي خواهد شد.
بر اساس اعلام مسئولان سينمايي اين فيلم پس از برگزاري جشنواره فيلم فجر به نمايش در مي آيد.
به كبودي ياس به مبارزات و شهادت شهيد عبدالحسين برونسي مي پردازد. اين فيلم در بيست و هفتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر دو سيمرغ براي جلوه هاي ويژه و نگاه ملي دريافت كرد.

 



سه سريال فاخر در سال آينده ساخته مي شود

در سال آينده سه سريال فاخر توسط صدا و سيما توليد خواهد شد.
اين سريال ها كه به الف ويژه معروف هستند عبارت اند از صاعقه خاموش، حضرت موسي (ع) و اقبال لاهوري.
مجموعه تلويزيوني صاعقه خاموش به كارگرداني مجتبي راعي و با محوريت نهضت ملي شدن صنعت نفت ساخته خواهد شد.
سريال تلويزيوني اقبال لاهوري نيز در 13 قسمت 45 دقيقه اي در مركز سيما فيلم ساخته شود كه تهيه كننده آن از سوي سيما فيلم تغيير يافته است.فيلمنامه اين اثر توسط عباس نعمتي نوشته شده و كار تحقيق و نگارش آن 2 سال به طول انجاميده است و در حال حاضر در مرحله بازنويسي فيلمنامه قرار دارد.اين مجموعه تلويزيوني را با حضور بازيگران ايراني، پاكستاني و اروپايي در كشور پاكستان توليد شود. كارگردان مجموعه اقبال لاهوري هنوز نا مشخص است.
سريال حضرت موسي نيز به تهيه كنندگي محسن علي اكبري و با فيلمنامه حجت الاسلام بهمن پور توليد خواهد شد. احتمالا كشورهاي ايتاليا، يونان و مصر مكان هاي تصوير برداري اين سريال خواهد بود.

 



سريال خاطرات عزت شاهي در سيما

ساخت سريال «خاطرات عزت شاهي» به شبكه پنج سيما سفارش داده شده است.
اين سريال با نام موقت «در روشنايي شب» سفارش داده شده است و در 26 قسمت به كارگرداني حسن برزيده ساخته مي شود.
عزت الله مطهري (عزت شاهي) از مبارزان انقلابي است كه شكنجه هاي بسياري را در زندان هاي شاه تجربه نمود.
فيلمنامه اين اثر توسط مهدي سجاده چي به نگارش در آمده است.

 



قصه هاي خدا ؛ سريال آينده سلحشور

فرج الله سلحشور كارگردان مجموعه موفق و محبوب يوسف پيامبر ، در آينده يك سريال به نام قصه هاي خدا - شبيه به مجموعه كليد اسرار- را خواهد ساخت.
مجموعه تلويزيوني «قصه هاي خدا» به موضوعات ارزشي، ديني و عبرت آموز مي پردازد و عنايات خداوند و ائمه معصومين(ع) را به تصوير مي كشد. در اين سريال انسان ها نتيجه و حاصل اعمال خود را مي بينند.
فرج الله سلحشور از احتمال تصويربرداري مجموعه تلويزيوني قصه هاي خدا در سال 89 خبر داد.
وي در گفت وگو با فارس گفت: در حال حاضر پنج قسمت از سريال قصه هاي خدا نوشته شده و در حال ادامه كار هستيم.
وي در ادامه افزود: كار نوشتن اين سريال توسط تعدادي از نويسندگان كه مشهور هم نيستند، انجام مي شود همچنين درصدد اين هستم كه نويسنده هاي جديد ديگري هم دعوت كنم.
كارگردان سريال يوسف پيامبر(ع) در ادامه درخصوص زمان ساخت كار بيان داشت: بايد نوشتن فيلمنامه به يك جاي مطلوبي برسد تا كار را شروع كنيم ولي احتمالا تصويربرداري مجموعه، سال آينده آغاز شود.

 



خبر هايي از جشنواره تئاتر فجر

بيست و هشتمين جشنواره بين المللي تئاتر فجر با دبيري حسين پارسايي از دوم تا 11 بهمن ماه در تهران برگزار مي شود.
طبق آمار اعلام شده در اين دوره از جشنواره 20 استان با 42 اثر در بخش هاي 14 گانه جشنواره شركت كرده اند كه در اين ميان خراسان رضوي با پنج اثر، هرمزگان، خوزستان و كردستان هر كدام با چهار نمايش بيشترين گروه هاي شركت كننده در جشنواره بيست و هشتم تئاتر فجر را دارند.
در بخش مسابقه پوستر تئاتر نيز 185 طرح از 85 طراح به دبيرخانه جشنواره تئاتر فجر ارسال شده است. از اين ميان هيئت انتخاب اين بخش تعداد 30 اثر را به بخش مسابقه و نمايشگاه معرفي خواهد كرد.

 



جشنواره فيلم فجر همچنان بر مدار بيم و اميد
رفع توقيف كاخ جشنواره و هويت سينماي ايران

حسين كارگر
جشنواره فيلم فجر، در شرايطي تا چند روز ديگر، بيست و هشتمين سال خود را جشن خواهد گرفت كه هنوز از ضعف در سياستگذاري و فقدان هويتي مشخص رنج مي برد. جشنواره اي كه قرار بوده و هست كه شناسنامه و تجلي گاه تمام قد برنامه ها، توليدات و سياست هاي سينماي ملي ما در حوزه هنر هفتم باشد، اما چون كه هميشه دچار ضعف مذكور- نبود سياستگذاري و هويت معين- بوده، يا درجا زده و يا رو به عقب رفته است و اگر هم احيانا در برخي دوره ها گل كرده و ارتفا يافته، در دوره هاي بعدي دوباره به عقب برگشته است. البته اين مشكل به كل سينماي ما، بلكه كل فرهنگ و حتي علوم انساني ما برمي گردد و جشنواره فجر، يكي از ثمرات آن است.
جشنواره فيلم فجر، در هر دوره با مسائل و مصائب خاصي روبه رو بوده. بيست و هشتمين دوره اين جشنواره بين المللي نيز با بيم ها و اميدهاي خاص خودش رو به روست كه به آن ها مي پردازيم.
از جمله اين اميدها، حضور پرتعداد فيلم هاي دفاع مقدس و نمايش چند فيلم با موضوع انقلاب اسلامي است. چون فيلم ها را نديده ايم نمي توان درباره آن ها به طور دقيق قضاوت كرد، اما با توجه به سابقه كارگردانان اين فيلم ها، مي توان انتظار آثاري تأمل برانگيز و ديدني را داشت. از ديگر نقاط اميدواركننده دوره آتي جشنواره فجر، راه اندازي بخش سينماي سلطه در حوزه بين الملل است. متأسفانه بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر، هميشه ساكت و ساكن بوده. نمي توان منكر نمايش آثار خوب در اين بخش در سال هاي گذشته بود، اما در مجموع، بخش بين الملل فيلم فجر، بيشتر نقش تزئيني و الصاقي داشته و هيچ گاه جريان ساز نبوده است. ايجاد بخش ضدسلطه با نمايش فيلم هاي ضد آمريكايي و ضدصهيونيستي، مي تواند اولين گام براي نزديك كردن جشنواره فجر به همايشي براي فيلمسازان آزادي خواه، ضدجنگ و استعمارستيز باشد.
اما جشنواره امسال بيم هايي را هم در خودش پرورده كه به برخي از آن ها مي پردازيم:
قهرمان سازي فيلم هاي سخيف
«جشنواره فيلم هاي توقيفي» صنعتي است كه در روزهاي اخير از سوي برخي رسانه ها به جشنواره فجر پيش رو اطلاق شده است. دليل آن هم به رفع توقيف نمودن برخي از فيلم ها و دادن مجوز به آن ها براي حضور در جشنواره برمي گردد.
موضوع اين نوشتار، بررسي و آسيب شناسي مواردي چون توقيف، مميزي، سانسور و... نيست. بلكه مسئله، نگراني به خاطر نامشخص بودن مباني و چارچوب هاي اصولي است كه اتفاقا به مشكل برخوردن بعضي از فيلم ها هم، ناشي از همين مسئله بوده است. اين كه يك سري از فيلم ها در يك دوره توقيف مي شوند و در دوره بعد رفع توقيف، گوياي فقدان چارچوب هاي نامشخص و نامتعين است.
از گفته هاي مسئولان سينمايي، اين برداشت مي شود كه غالب اين رفع توقيف ها، مصلحتي است. با اين حساب، بايد از اين مسئولان محترم سؤال كرد كه آيا خط مشي فرهنگي جامعه ما را مصلحت ها تعيين مي كنند يا ارزش ها و حريم ها.
نكته ديگر اين است كه تجربه نشان داده است، هيچ فيلمي در كشور ما- پس از انقلاب اسلامي- به خاطر ارائه انديشه و تفكر بالنده و حتي چالشي توقيف نشده است و آثار توقيفي، اكثرا فيلم هايي سخيف، سطح پائين و پيش پا افتاده بوده اند. «ماه وش»، «كتاب قانون»، «سنتوري» و... از جمله اين نوع فيلم ها هستند كه ضمن بي بهره بودن از تفكر و انديشه بالنده، داراي ساختار و محتوايي لمپنيستي و نازل هستند.
رفع توقيف اين نوع از آثار، تنها به قهرمان سازي آن ها كمك مي كند. چرا بايد به خاطر مصلحت ها، فيلم هاي سخيف، قهرمان شوند؟
از اين گذشته، اين روند رفع توقيف فيلم ها، نوعي تشويق براي برخي از فيلمسازان محسوب مي شود كه سعي كنند به سمت فيلم هايي بروند كه از نظر موضوعي و ساختاري مشابه فيلم هاي رفع توقيف شده است. و باتوجه به نكته مذكور- ضعف ساختاري و ابتذال محتوايي فيلم هاي توقيفي- اين روند، به معني تشويق براي سقوط است! بعضي از فيلمسازان با همين افق پيش مي روند كه در يك دوره توقيف شوند و در محافل روشنفكري و ضدانقلاب، پز اپوزيسيون بودن بدهند و در دوره آينده و با تغيير مديران، رفع توقيف شوند!
يكي از فيلم هايي كه رفع توقيف شد، «سفر به هيدالو» است. از قضا، اين فيلم درست در شرايطي مجوز گرفته كه يكي از بازيگرانش، به غرب پناهنده شده و عليه كشورمان فعاليت مي كند! سال گذشته نيز يكي از فيلم هاي جشنواره، ابتدا به خاطر حضور يكي از بازيگرانش در فيلمي هاليوودي -و مدافع سياست هاي جنگ طلبانه آمريكا- متوقف شد، اما مجدداً به نمايش درآمد. هم در مورد آن فيلم و هم فيلم سفر به هيدالو، استدلال رفع توقيف كنندگان اين است كه گناه توليدكنندگان فيلم چيست كه بايد جور خطاي يكي از بازيگرانشان را بكشند؟ پاسخ اين است كه دستگاه سينمايي كشور بايد تدابيري را بيانديشد كه تهيه كنندگان و سازندگان آثار، نسبت به تعهد بازيگرانشان اطمينان داشته باشند. افرادي كه قصد دارند با امكانات و سرمايه اين كشور معروف و شناخته شوند، لازم است كه نسبت به قوانين همين كشور متعهد باشند. به خصوص اين كه اكثر اين فيلم ها با بودجه دولتي يا وام هاي بلندمدتي از ماليات مردم و بيت المال ساخته مي شوند و از اين رو، تعهد تهيه كنندگان چنين آثاري، بايد بيشتر باشد. به هر حال، اين مسئله بايد با تعيين يك قانون، تبصره يا مصوبه اي، يك بار براي هميشه حل شود.
جشنواره كاخ نشين؟
جشنواره فيلم «فجر» از ابتدا به عنوان يكي از جشن هاي سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي شناخته مي شده است. يعني اين جشنواره به ياد و نام انقلابي برگزار مي شود كه عليه كاخ و كاخ نشينان بود. اما حالا در خبرها مي خوانيم كه مسئولان قصد دارند براي اين جشنواره «كاخ» تشكيل دهند! البته امسال، برج ميلاد، به طور نمادين به عنوان كاخ جشنواره فيلم فجر تعيين شده است، اما طبق برنامه ريزي هاي انجام شده و با همكاري شهرداري تهران، جشنواره فيلم فجر در آينده كاخ نشين خواهد شد!! نكته قابل تأسف اين است كه تعيين كاخ (به عنوان مركز برنامه هاي جشنواره، حضور مهمانان خارجي، برگزاري نشست ها و جلسه ها، برپايي بازار فيلم، محل فيلم تماشا كردن هنرمندان و...) اقدامي است كه پيش از اين در جشنواره هاي استكباري اسكار، كن و... انجام شده بود. حالا هم مسئولان دلسوز ما با الگوگيري از اين جشنواره هاي ضدايراني، مي خواهند به روز شوند!
در اين باره بايد گفت كه اولا جشنواره فيلم فجر، يك رويداد فرهنگي منتسب به انقلاب اسلامي است و مركزيت يافتن آن در كاخ، حتي به صورت نمادين، برخلاف هويت آن است. دوم هم اين كه كاخ نشين نمودن جشنواره فجر، تنها به افزودن بار حواشي و شكوه و جلال ظاهري اين همايش بين المللي كمك مي كند. اما هنر و سينماي آرماني، بيش از حاشيه به متن و بيش از ظاهر به باطن توجه دارد. به نظر مي رسد كه جشنواره فيلم فجر براي اوج گرفتن و ارتقا يافتن، قبل از هر چيزي بايد تكليف خودش را با هويتش مشخص كند. همچنانكه استاد بزرگ هنر متعهد معاصرمان شهيد سيد مرتضي آويني فرمود: «اگر جشنواره فجر حقيقتاً مي خواهد سينماي ايران را در طريق كسب هويت حقيقي مدد رساند، بايد افق حركت خويش را به خوبي باز شناسد و گام هاي خويش را آنچنان تنظيم كند كه در نهايت به اين آمال و آفاق منتهي شود.»

 



مروري بر فيلم هاي ضدايراني- 2
هجوم به فرهنگ و هويت ايران در سينماي آمريكا

رضا فرخي
سينماي آمريكا در چند سال اخير با پشتيباني كاخ سفيد فعاليت بسيار زيادي براي تخريب ايران انجام داده است. بدون شك بخش خصوصي به تنهايي نمي تواند در عرض چند سال اين حجم گسترده از فيلم با موضوعي واحد- تخريب ايران- را در هر كشوري حتي آمريكا سرمايه گذاري كند. همه شواهد دال بر حمايت نامحدود كاخ سفيد از اين جريان در عرصه رسانه اي آمريكا و غرب است. اين جريان در رسانه فعاليت هاي بسيار زيادي را انجام داده است و در بخش هاي مختلف اين موضوع را پي گيري نموده؛ از جمله در بخش هاي سينما شبكه هاي ماهواره اي و همچنين اينترنت كه همگي نشانه دامنه دار بودن اين جريان است.
در اين بين خود كاخ سفيد با ايجاد كمپاني هاي تصويري و فيلم سازي كه به نوعي اجير شده دولت آمريكا در رسانه ها هستند سعي كرده به اين تخريب سازمان دهي مشخصي ببخشد و آن را منسجم كند كه نمونه مهم آن را مي توان كمپاني برادران وارنر دانست كه فيلم بي مايه «300» را ساخت و جديدا باز هم در اقدام توهين آميزي عليه ايران فيلم پوچ و فاقد اعتبار كشتي گير را توليد كرد؛ فيلمي كه در پي القاي اين موضوع است كه غرب هميشه در مقابل ايران پيروز خواهد بود.
«كشتي گير» داستان زندگي رندي رابينسون (با بازي ميكي رورك)، كشتي گير كج حرفه اي دهه 1980 است كه پس از سال ها دوري از ورزش، به دليل مشكلات جسمي، به رينگ باز مي گردد تا با حريف قديمي اش، «آيت الله» (با بازي ارنست ميلر)، مبارزه كند؛ مبارزه اي كه ممكن است به قيمت جانش تمام شود.
بحث برانگيزترين بخش فيلم صحنه اي است كه رندي رابينسون ميله پرچم جمهوري اسلامي ايران را، كه حريفش با آن به وي حمله ور شده، مي شكند و جمعيت حاضر شعار «آمريكا، آمريكا» را سر مي دهند. در اين فيلم رندي رابينسون لباسي به رنگ پرچم ايران با آرم جمهوري اسلامي بر تن دارد.
بسياري از ايرانيان از طريق تبليغ اين فيلم كه توسط شبكه ماهواره اي تلويزيوني صداي آمريكا پخش مي شد از وجود آن آگاه شده اند. به نظر مي رسد منتقدان غربي متوجه جريان هاي سياسي پشت سر اين داستان نشده اند و برخي به تمجيد ازاين «محصول سينمايي» پرداختند! چرا كه اين فيلم علاوه بر تخريب سعي دارد در قالب يك مسابقه كشتي، برتري غرب بر ايران را نشان دهد؛ توهين به عبارت «آيت الله» و همچنين بي احترامي به پرچم، كه نماد هويت و فرهنگ يك كشور است، بي احترامي بزرگي به كشورمان است. اين نشان مي دهد كه مزدوران فيلم سازي آمريكا هيچ حريم و مرزي براي خود در تخريب ايران و ايراني قائل نيستند؛ فيلم كشتي گير تنها نشان دهنده بخشي از اين جنايت عليه ملت ايران است.
سؤال اين است كه چرا مدعيان حقوق بشر و آزادي در غرب در مقابل رفتار زشت توهين به فرهنگ، هويت و مليت يك كشور واكنشي نشان ندادند و چرا حتي cnn كه خود را از بزرگترين رسانه هاي حرفه اي و بي طرف دنيا مي داند در يك اقدام مضحك اين فيلم را در زمان اكران يكي از بهترين فيلم ها دانست و آن را داراي فيلمنامه اي مستحكم و منسجم معرفي نمود. اين هم تأمل برانگيز است كه فيلم كشتي گير در ماه سپتامبر همان سال جايزه شير طلايي شصت و پنجمين جشنواره فيلم ونيز را دريافت كرد؛ اتفاقي كه نشان دهنده دست هاي پشت پرده براي حمايت از اين فيلم است. چرا چنين فيلمي بايد در يك جشنواره معروف مطرح شود؟ آيا نامزد شدن اين فيلم و دادن شير طلايي به آن باعث بي اعتبار شدن جشنواره نشد؟ دنياي رسانه در مقابل پاسخ به اين سؤالات كاملا بي جواب است چرا كه خود دست اندركاران آن مي دانند كه اين رفتار غيرحرفه اي آنها اعتبارشان را به زير سؤال برده است. بعضي مواقع با ديدن اين فيلم ها احساس مي شود كه آنها خواهان نابودي اين ملت هستند چرا كه هويت ما را در فيلم هاي خود از پايه و بن تخريب مي كنند. اين درحالي است كه وجود يك ملت در ابتدا با هويت آن معنا پيدا مي كند و آنها هويت اصيل ايراني و اسلامي ما را كه هيچ گاه جدا از هم نبودند يكجا و بي محابا مورد حمله قرار داده و سعي مي كنند آن را در نزد افكار عمومي جهان معدوم كنند. اما به واقع آنها تصوري اشتباه از ايران دارند و فكر مي كنند كه با اين كارها مي توانند جايگاه ايران در جهان و تاريخ را مخدوش كنند؛ تنها با اين كارها هويت خود را بيشتر آشكار مي كنند و به دنيا مي فهمانند كه نه در رسانه هاي خود بي طرف هستند و نه اين كه به فرهنگي ديگر احترام مي گذارند، بلكه تنها مزوراني هستند كه با نقاب دموكراسي در بخش هاي مختلف به خصوص رسانه سعي در فريب دنيا و به خصوص ملت ايران دارند. همه اين فيلم ها سندي هستند براي اين كه ما بدانيم كه با چه كساني روبه رو هستيم؛ افرادي كه با تبري به نام رسانه سعي در قطع كردن درخت تنومند ايران را دارند كه قطعا نمي توانند.
جالب اينجاست كه خود آنها به اين موضوع آگاه هستند كه اين فيلم خشم ملت ايران را برانگيخته است؛ به عنوان مثال روزنامه هاي ديلي تلگراف و يا واشنگتن پست به اين موضوع اعتراف مي كنند اما غرب با وقاحت تمام باز هم اين فيلم را تاييد و پشتيباني مي كند. به واقع فيلم توهين آميز كشتي گير، آخرين فيلم ضد ايراني آمريكا نبود و در ادامه هاليوود دست به ساخت دو فيلم «مرد بله گو» و «سنگسار ثريا ميم» كرد.
«مرد بله گو» (Yas man) يك كمدي مفرح است و داستان مردي با بازي جيم كري را تعريف مي كند كه با بله گفتن به همه چيز و همه كس با اتفاقات جالب و جذابي مواجه مي شود. عمده اعتراضات به اين فيلم حول محور داستان فرعي آشنايي جيم كري با زني ايراني به نام فرانوش است. در خلاصه داستان فيلم ذكر شده است كه جيم كري در يكي از صحنه هاي فيلم ايميلي ناخواسته از يك سايت همسريابي ايراني دريافت مي كند و از اين طريق با شخصيت ساده، كودن و كمي بي قيد و بند فرانوش آشنا مي شود. حجاب خاص فرانوش يكي از جاذبه هاي كميكي است كه براي شخصيت وي درنظر گرفته شده و ظاهرا فيلمنامه نويس و فيلمساز براي خلق صحنه هاي خنده دار به قدر كفايت روي آن مانور داده اند. «مرد بله گو» از كتابي به قلم دني والاس يكي از طنزپردازان مشهور بريتانيايي اقتباس شده است و سرمايه گذار فيلم شركتي نيست جز «برادران وارنر» كه سال 2007 فيلم «300» را روانه سينماها كرده بود. شخصيت فرانوش در اين فيلم به حدي مضحك است كه كاملا نشان دهنده نوعي كينه و غرض ورزي درباره زنان ايراني است. به واقع رفتار و پوشش او نه شخصيت يك زن ايراني را نشان مي دهد و نه بويي از ايراني بودن دارد، بلكه تنها بيشتر به دنياي زنان غرب شباهت دارد كه قيد و بندها را فراموش كرده اند نه يك زن ايراني مسلمان كه با اين نوع رفتار بيگانه است.
«مرد بله گو» بيشتر قصد توهين و تحقير دارد تا اين كه يك كمدي صرف براي خنداندن باشد و باز هم همان فضاي تخريب در فيلم كاملا حس مي شود و چيزي اضافه تر نسبت به كشتي گير و يا ديگر فيلم هاي ضدايراني ندارد؛ در اين فيلم هم باز اين مردم و فرهنگ ايراني است كه مورد هجوم قرار گرفته است.
«سنگسار ثريا ميم» تازه ترين فيلم ضدايراني هاليوود است كه علاوه بر مردم عقايد مذهبي ايران اسلامي را هدف قرار داده. داستان فيلم درباره سنگسار زني در ايران است كه كارگردان آن مدعي است كه داستان اين فيلم واقعي است و در قسمتي از جنوب غرب ايران رخ داده. همه داستان را در متن فيلم، زهرا (خاله ثريا، با بازي شهره آغداشلو) براي يك خبرنگار فرانسوي تعريف مي كند كه اتفاقا آن حوالي ماشينش خراب شده است. زهرا او را مي بيند و ماجراي سنگسار خواهرزاده اش را براي او تعريف مي كند؛ قربانعلي، شوهر ثريا قصد دارد با دختر 14ساله ازدواج كند اما وضع مالي او چندان رضايت بخش نيست كه خرج دو خانواده را متحمل شود. بخاطر همين تصميم مي گيرد ثريا را طلاق دهد! در مقابل ثريا هم با داشتن 4فرزند نگران مخارج زندگي اش است و با قربانعلي مخالفت مي كند. قربانعلي براي رها شدن از اين مشكل به روحاني محل پناه مي برد و با تهمت زدن به ثريا او را محكوم به سنگسار مي كنند... و در پايان فيلم با نشان دادن سنگسار ثريا به صورت آزار دهنده اي سعي مي شود احساسات افراد تحريك و مورد سوء استفاده قرار گيرد. اين فيلم مخاطب را به اين سمت هدايت مي كند كه ايرانيان خشن هستند. بيشتر سعي مي شود مخاطب از لحاظ رواني تحت تأثير صحنه پاياني فيلم يعني صحنه سنگسار قرار بگيرد تا شايد موضوع مورد نظر سازندگان فيلمك را قبول كند. به واقع نشان دادن چهره خشني از اسلام با تمركز بر سنگسار يكي از هدف هاي اصلي اين فيلم است .
البته كارگردان فيلم خود آگاهانه يا ناآگاهانه اعتراف مي كند كه سنگسار ثريا در اين فيلم ناشي از غرض ورزي همسر او و روحاني روستا است نه دستورات اسلام و هيچ ربطي به قوانين اسلام ندارد و با كمي موشكافي مي توان به اين نكته پي برد كه فيلم بسيار سطحي به اين موضوع پرداخته و فرع را به جاي اصل جايگزين كرده است. غافل از اين كه اذهان بينندگان فيلم ها امروز آگاه شده و از جريان يك طرفه تخريب از سوي غرب آگاهي دارد و به اين راحتي فريب قصه پردازي هاي آنها را نمي خورد. چرا كه همه اين داستان ها ساخته ذهن مسموم عده اي است كه هنر را نمي شناسند؛ اگر مي شناختند آن را دست مايه تخريب و بي احترامي عقايد مردم و ملتي از جهان قرار نمي دادند.
نتيجه گيري
به طور كلي مي توان محورهاي اصلي تخريب ايران را در رسانه هاي غرب بر چند محور استوار دانست؛ 1- تخريب فرهنگ و تمدن ايراني كه با قدمتي بالغ بر 6000سال در تمام دنيا به آن احترام گذاشته مي شود. در اين راستا سعي كرده اند با تحريف تاريخ در جلوه هاي مختلف تصويري و ساخت فيلم هاي تاريخي تحريف شده ملت ايران را وحشي نشان دهند و به دنيا اين گونه القا كنند كه ملت ايران از همان ابتدا يعني آغاز تمدن ايراني از 6000 سال پيش به خشونت تمايل داشته و سعي مي كنند با تكرار اين موضوع ذهن مردم جهان را مسموم كنند.
2- تخريب هويت اسلامي مردم ايران كه با فرهنگ ايراني آنها پيوندي تفكيك ناپذير دارد به خصوص كه سعي مي كنند در اين بخش تخريب را به تمام مسلمانان تسري دهند و در رأس آن ايران را مورد هجوم قرار دهند 3- انقلاب اسلامي ايران را كه نقطه عطفي در خواسته هاي مردم بوده است كه در اين زمينه تا به حال اين فعاليت ها علاوه بر تخريب در سينما در رسانه هايي چون اينترنت و شبكه هاي ماهواره اي پي گيري شده است كه هدف اصلي آن ضربه زدن به اصل انقلاب و بيهوده خواندن آن و مبارزه با دستاوردهاي آن در همه زمينه ها بوده است و براي همين سعي مي كنند ايران 1357 به بعد را متمايز از دوران پهلوي نشان دهند و آن را در حال سقوط به نمايش بگذارند.
اما بايد توجه كنيم كه اين تخريبها همچنان ادامه دارد و ما بايد راه مبارزه مستقيم را پيدا كنيم. چرا كه در دنياي رسانه كه بسيار در جهان امروزي نقش دارد سكوت معنا ندارد، بلكه بايد پاسخ رسانه اي محكمي به اين تخريب ها داد و از طريق رسانه ها به طور گسترده اي روشنگري كرد. يكي از عرصه هاي مهم در اين زمينه سينما است. متأسفانه سينماي ما هنوز در حوزه استراتژيك و سياسي وارد نشده كه نياز است در اين باره برنامه ريزي و سياستگذاري منسجمي صورت گيرد.

 



روايت حسين مسافر آستانه از نمايش در قاب ماه
فرياد سكوت در دل تاريخ

نمايش «در قاب ماه » به كارگرداني حسين مسافر آستانه با موضوع عاشورا در تالار وحدت اجرا شد .
مسافر آستانه درباره اجراي صحنه اي اين اثر گفت: نمايش «در قاب ماه» دو سال پيش توسط ستاد فجرآفرينان عاشورايي وزارت ارشاد براي اجرا سفارش شد و براي اين كه علاقه مند بودند در يك مدت زماني كوتاه، قشر عظيمي از مردم اين نمايش را ببيند از ما خواسته شد كه به صورت ميداني و در ورزشگاه شهيد شيرودي آن را اجرا كنيم.
وي افزود: از آنجايي كه تداوم اجراي ميداني نمايش در قاب ماه نيز ميسر نبود، تصميم گرفتم با يك طراحي و نگاه جديد، آن را همزمان با ايام عاشورا به عنوان يك اثر هنري كه قابل ارائه در سالن حرفه اي تئاتر باشد براي اجرا در تالار وحدت آماده سازم.
مسافر آستانه ، درباره تغييرات صورت گرفته در اجراي مجدد اين نمايش گفت : تغييرات زيادي در اين اجراي مجدد صورت گرفت، اما اصلاً مسئله عجيب و پيچيده اي نبود. اگر قرار بود در ميانه اجرا تغيير تالار صورت بگيرد، قطعاً با مشكل مواجه مي شديم، اما چون از ابتدا بر اين منوال كار كرديم مشكل خاصي نبود و در واقع تجربه جديدتري هم محسوب مي شد.
او درباره ساير تغييرات ادامه داد : ميزانسن ها و حركات بسيار تغيير كردند.عموم ميزانسن ها و طراحي هاي كار به طور كامل دچار تغيير و تحول شده اند. بخش مهمي از نمايش بر مبناي حركت و فرم شكل مي گيرد كه ما در اين زمينه تغييرات زيادي ايجاد كرده ايم. در حقيقت اين اجرا، اجراي جديدي از نمايشنامه بود؛ چرا كه علاوه بر شيوه اجرايي و ساختار، در نمايشنامه هم تغييراتي صورت گرفت.
وي پيرامون به روز كردن مضامين نمايش در قاب ماه نيز توضيح داد : بستر نمايش براساس يك قصه فرضي بنا نهاده شد و بر مبناي همين قصه است كه وارد داستان شد يم، بحث زمان خود به خود از نمايش سلب شد. يعني نمايش براساس باوري كه ما از واقعه عاشورا داشتيم، شكل گرفت. باور ما بر اين است كه عاشورا در تمام زمان ها و مكان ها وجود داشته و تكرار مي شود و همه زمان ها و مكان ها مي تواند عاشورايي باشد. اين داستان هم در پي همين باور شكل گرفت.
مسافر آستانه افزود : در اصل قصه فرضي از يك وضعيت جامعه شناسي با نيم نگاهي به وضعيت اجتماعي كوفه به عنوان يك نمونه مثالي گنجانده شده است. طبيعي است كه از حد و حدود تاريخي فراتر رفته ايم و مابه ازاي زماني را مدنظر قرار داده ايم. به اين معني كه اين نمايش در هر زماني كه بخواهد اجرا شود، صرفاً گوياي يك مفهوم عاشورايي و فرهنگ عاشورايي است كه اين فرهنگ عاشورايي هم در تمام زمان ها و مكان ها جاري است.
او ادامه داد : من بارها شاهد بوده ام كه تعزيه كه البته بحث ديگري دارد، به عنوان يك نمونه مثال زدني در هنرهاي نمايشي ايراني، در بحث زيبايي شناسي بصري نسل جوان امروز را خيلي راضي نمي كند. من سعي كردم نگاهي به سليقه نسل جوان امروز داشته باشم و به روز كردن نوع تكنيك نمايش هاي گذشته را مدنظر قرار دهم. در حقيقت با يك نگاه معاصرسازي به اين داستان پرداختم و به لحاظ شيوه اجرايي هم آن را تبديل به روز كردم. به روز كردن تكنيك هاي نمايش هاي ايراني و ارتباط نسل جوان امروزي با مفاهيم عاشورايي، ملاك و معيار اصلي ما در اجراي اين نمايش بود.
او درباره شخصيت سكوت در نمايش گفت : «سكوت» در اين نمايش شخصيتي تمثيلي است كه نمايش با او آغاز و به پايان مي رسد. سكوت در واقع جواني گنگ و لال است كه پس از مشاهده واقعه عاشورا به فرياد تبديل مي شود و فرياد مي زند كه «پس از حسين(ع) هيچ جاي دنيا جاي سكوت نيست».
وي ادامه داد : در پايان نمايش نيز نقبي مي زنيم به عاشورا در طول تاريخ و معاصر و عزاداري هاي كه در ارتباط با اين واقعه و عزاي سيدالشهدا برپا مي شود.
مسافر آستانه درباره نمايشنامه اي كه اين نمايش از روي آن اجرا شد گفت: آذرنگ در اين متن ضمن پرهيز از ورود به مسائلي از جمله روضه خواني و عزاداري و نيز دوري از نگاه روشنفكرمابانه اي كه در اين گونه نمايشي مرسوم است، سعي كرده نقطه اعتدالي ميان روابط عاطفي و روابط عقلاني مخاطب ايجاد كند.
كارگردان نمايش «در قاب ماه» گفت: استقبال از نمايش درقاب ماه بيش از حد انتظار بود و با توجه به اطلاع رساني محدود آن چنين استقبالي را پيش بيني نمي كرديم با اين اوصاف معتقدم مردم منتظر اجراي چنين تئاتري در ماه محرم بودند.
شكل اجراي اين نمايش عاشورايي تركيبي است به طوري كه از تمامي عناصر تئاتري در آن استفاده شده ؛ بخشي از اين تئاتر را ديالوگ و شخصيت ها در بر مي گيرد و به بخش حركات جهت القا مفاهيم به طور مداوم اجرا مي شود. وي دراين باره ادامه داد: با تلفيق نمايش هاي سنتي و مدرن نمايش هاي تعزيه را معاصر سازي كرده ايم.
مسافر آستانه درخصوص اجراي نمايشي ديگر با مضمون عاشورايي در آينده گفت: 90 درصد
نمايش هايي كه پيشتر به صحنه برده ام مضامين عاشورايي داشته اند و يقينا اجراي چنين آثاري را نه تنها ناشي از مهارت خود بلكه عنايت و توفيق امام حسين(ع) به اين موضوعات مي دانم.
وي تصريح كرد: به طور قطع اگر در آينده فرصتي پيش بياييد و توفيقي داشته باشم نمايش هايي را با مضمون مذهبي و عاشورايي به صحنه خواهم برد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14