(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 14 فروردین 1389- شماره 19609
 

ايمان همراه با عشق ؛ نقاط قوت ما در مبارزه با دشمن

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ايمان همراه با عشق ؛ نقاط قوت ما در مبارزه با دشمن

نظام اسلامي، نظام كمونيستي نيست 19/4/1379
سوم اين كه نظام اسلامي، نظام كمونيستي نيست؛ نظام اسلامي است؛ نظامي جوان و منعطف و پرتلاش و مردمي است. من آن روز به آقاي خاتمي عرض مي كردم كه هيچ نظامي در دنيا - حتي دمكراسي هاي غربي؛ چه در امريكا، چه در فرانسه، چه در جاهاي ديگر - نمي تواند ادعا كند كه مثل نظام ما مردمي است؛ براي خاطر اين كه در دمكراسي هاي غربي عده اي پاي صندوق هاي رأي مي آيند و رأي مي دهند؛ مثلاً حزب گفته به آقاي زيدبن عمرو رأي بده، او هم ورقه را كه انداخت، كار تمام مي شود! آنهايي هم كه شركت كننده اند، گاهي سي وهفت درصد واجدان شرايط را تشكيل
مي دهند. مثلاً در انتخابات اخير امريكا حدود سي وهفت درصد شركت كننده بيشتر نبود؛ - هيچ وقت به اندازه ي شصت وهفت درصد و هفتاد درصدي كه شما در انتخابات رياست جمهوري و مجلس - چه مجلس پنجم، چه مجلس ششم - ملاحظه كرديد، شركت نمي كنند؛ بالاخره همان هايي كه مي آيند، مي آيند رأي مي دهند و مي روند؛ اما در اين جا اين طوري نيست؛ در اين جا مردم به مسؤولان عشق مي ورزند و رابطه شان، رابطه ي عاطفي است؛ نه فقط رابطه ي رأي دادن. در اين جا وقتي يكي از مسؤولان كسالتي پيدا بكند، همه كشور دستها را به دعا بلند مي كنند كه خدا او را شفا بدهد؛ مثل اين كه براي بچه خودشان دعا مي كنند! در اين جا وقتي كه مسؤول كشور اشاره
مي كند، مردم در ميدانهاي خطر وارد مي شوند و جانشان را فدا مي كنند؛ اين حتي به دمكراسي هاي غربي ربطي ندارد، تا چه برسد به نظام ديكتاتوري پرولتاريا! خودشان مي گويند يكي از اصول حتمي شان ديكتاتوري است؛ يعني انتخابات بي انتخابات! در طول هفتاد و چند سال حكومت شوروي، تا قبل از انتخابات روسيه در اين اواخر، يك انتخابات اتفاق نيفتاده بود؛ ولي ما در ظرف بيست ويك سال، بيست ويك انتخابات داشته ايم! آيا اينها با هم قابل مقايسه است؟ در آن جا زندگي نمايندگان طبقه پرولتاريا زندگي كاخ كرمليني است؛ اما در اين جا ما روي زيلو مي نشينيم و افتخار هم مي كنيم. در اين جا مسؤولان كشور - آنهايي كه بتوانند - همت و افتخارشان اين است كه خودشان را به زندگي مردم نزديك كنند. در نظام شوروي وقتي استاليني سر كار بود، تا نمي مرد، هيچ علاج ديگري نداشت! سي سال حكومت
مي كرد، تا بالاخره با حادثه يا بي حادثه، يا از زور مصرف مسكرات قوي روسي مي مرد و بعد مثلاً خروشچفي سر كار مي آمد؛ بعد هم برژنفي روي كار
مي آمد؛ برژنف هم بعد از هجده، نوزده سال مي مرد و يك نفر ديگر به قدرت مي رسيد! اين نظام، با نظام جمهوري اسلامي كه مبني بر انتخابات و رأي مردم است و هر چهار سال يك بار انتخابات مجلس و رياست جمهوري برگزار مي شود، متفاوت است. در سطح رهبري از اينها هم بالاتر است؛ براي خاطر اين كه رهبري معنوي، تعهد معنوي دارد و خبرگان و مردم از او توقع دارند كه حتي يك گناه نكند؛ اگر يك گناه كرد، بدون اين كه لازم باشد ساقطش كنند، ساقط شده است؛ حرفش نه درباره خودش حجت است، نه درباره مردم. اين نظام منعطف، زنده، پرنشاط و متحول، آيا با نظام بسته و غيرقابل انعطاف و شكننده ديكتاتوري پرولتاريا قابل مقايسه است؟!
ايران كجا؟ اتحاد جماهير شوروي كجا؟ 19/4/1379
اشتباه بعدي در مورد كشور است. كشور ايران يكپارچه است؛ حتي آن قسمتهايي هم كه در قرنهاي گذشته جدا شدند، اگر ته دلشان را بگرديد، مايلند با ما باشند؛ «هر كسي كو دور ماند از اصل خويش، باز جويد روزگار وصل خويش»؛ آنها هم دلشان مي خواهد كه به اين مادر بپيوندند. اين كجا، كشور اتحاد جماهير شوروي كجا؟ ده، يازده كشور را با سنجاق - يا به تعبيري با شلاق - به هم بستند و به اصطلاح يك كشور تشكيل گرديد! معلوم است كه تا شلاق برداشته شد، از هم جدا مي شوند و شد.
دين اسلام، عامل وحدت ملت ايران است 19/4/1379
سعي بر اين است كه مسأله قوميت ها در ايران عمده بشود. عده اي با تحريك احساسات قومي نفي و عامل حقيقي وحدت - يعني اسلام و دين - دنبال اين قضيه هستند. آن كساني كه خيال مي كنند عامل وحدت كشور ما زبان فارسي است، دلبستگي شان به زبان فارسي يقيناً به قدر بنده نيست؛ يك صدم تلاشي هم كه بنده براي زبان فارسي كرده ام، آنها نكرده اند و نخواهند كرد! عامل وحدت ملت ايران زبان فارسي نيست؛ دين اسلام است؛ همان ديني كه در انقلاب و نظام اسلامي تجسم پيدا كرد؛ نتيجه اين مي شود كه ترك زبان هم با زبان تركي خودش مي گويد: «آذربايجان اياختي، انقلابا داياختي»؛ كردي هم با زبان كردي خودش همين را مي گويد؛ بلوچ هم با زبان بلوچي خودش همين را مي گويد؛ عرب هم با زبان عربي خودش همين را مي گويد. عداي سعي مي كنند اهميت عامل پيوند مستحكم دل هاي ملت ايران - يعني ايمان اسلامي - را كم كنند؛ نه، كشور و ملت يكپارچه است؛ البته يكپارچگي اش به خاطر تاريخ و جغرافيا و سنت ها و فرهنگ است؛ اما عمدتاً به خاطر دين و مسأله رهبري است كه اجزاي اين ملت را به هم وصل كرده و همه احساس يكپارچگي مي كنند.
نقش رهبري ديني در حفظ نظام و انقلاب 19/4/1379
رهبري مسؤوليت دارد. مسؤوليت رهبري حفظ نظام و انقلاب است. اداره ي كشور به عهده شما آقايان مسؤولان كشور است. هر كدام شما در بخش خودتان كشور را اداره مي كنيد و وظيفه اصلي رهبري اين است كه مراقب باشد اين بخشهاي مختلف آهنگ ناساز با نظام و اسلام و انقلاب نزنند. هرجا چنين آهنگي به وجود بيايد، جاي حضور رهبري است. رهبري هم يك شخص نيست - يك آدم، يك طلبه، يك علي خامنه اي، يا علي خامنه اي هاي فراوان ديگري كه هستند، نيست - رهبري يك عنوان و يك شخصيت و يك حقيقت برگرفته ي از ايمان و محبت و عشق و عاطفه مردم و يك آبروست. صدها نفر مثل علي خامنه اي در راه اين حقيقت جان و آبروشان را مي دهند؛ اهميتي هم ندارد. بنده كه چيزي نيستم؛ امام بزرگوار ما هم - كه به معناي حقيقي كلمه براي اين امت، امام دلها بود - همين طور بود. او حاضر بود براي حفظ نظام و حفظ رهبري نظام، آبرويش را بدهد. اين حقيقت حضور دارد؛ با اين حرف هايي كه مي زنند و با اين كارهايي كه مي كنند، نتوانسته اند و نخواهند توانست اين حضور را از بين ببرند. در دوران اختناق كه رهبري اين تجسم را نداشت، دل هاي مردم متدين در قبضه رهبري بود؛ منتها رهبرياي كه تشخص و هويت قابل اشاره در بيرون و جايگاه قانوني نداشت؛ به صورت مراجع تقليد و به صورت علماي بزرگ، تأثير خودش را بارها نشان داده بود؛ لذا آن وقتي كه به فلان قرارداد ننگين استعماري اشاره مي كرد، قرارداد از بين مي رفت؛ آن وقتي كه به يك حادثه ي نامناسب اشاره مي كرد، آن حادثه مورد تخاصم مردم قرار مي گرفت. پانزده خردادي كه بنابر آنچه نقل شده است، چند هزار نفر آدم در آن حادثه جان خود را فدا كردند و كشته شدند، آن وقتي بود كه امام بزرگوار ما رهبر به معناي قانوني خودش نبود؛ يك روحاني برجسته بود؛ اين را نمي توانند نديده بگيرند؛ اين در شوروي نبود؛ اگر بود، آن طوري
نمي شد؛ اگر بود، آن وقتي كه احساس مي كرد يلتسيني وارد ميدان شده تا به كار آينده حركت شتابنده ي غيرمعقول و بي رويه يي بدهد، گوش او را مي گرفت و از صحنه خارجش مي كرد و مورد حمايت مردم هم قرار مي گرفت؛ اما چنين چيزي نبود.
نقاط قوت ما در مبارزه با دشمن: ايمان همراه با عواطف مردم
27/11/1379
ما نقاط قوّت فراواني داريم؛ يكي ديگر از نقاط قوّت ما همين ايمان همراه با عواطف مردم است. ايمان مردم، ايمان عميقي است. البته اين مخصوص ملت ما نيست؛ شما اگر به كشورهاي مسلمان شوروي سابق نگاه كنيد،
مي بينيد بعد از هشتاد سال كه در اين كشورها دايماً عليه مذهب كار شد، وقتي اينها از زير بار حكومت كمونيستي شوروي خارج شدند، به طور طبيعي همه به طرف اسلام گرايش پيدا كردند. البته اين كه بعداً داعيان و مبلّغان اسلام بتوانند كار كنند، نتوانند كار كنند، چگونه كار كنند و يا با چه عمقي كار كنند، مسأله بعدي است. بنابراين ايمان مردم، ايماني نيست كه با اين چيزها از بين برود.
ايمان مردم، نقطه قوت 27/11/1379
شما ببينيد بعد از گذشت پنجاه سال از حكومت ظالمانه ي آنها ]پهلويها[، آن حركت عظيم اسلامي اتفاق افتاد؛ ايمان مردم اين گونه عمل مي كند؛ ما بايد روي ايمان مردم اين طور حساب كنيم؛ اين يكي از نقاط قوّت ماست. اين ايمان هرچه آگاهانه تر بشود و هرچه با مشاهده ي رفتار و گفتار و عمل ما پايه اش محكم تر بشود، براي اين انقلاب پشتوانه بهتري خواهد بود.
مردم با ايمانشان پايه هاي اين انقلاب را نگه داشته اند
27/11/1379
كمتر كشوري هم وجود دارد كه توانسته باشد ايمان را اين طور به صحنه بياورد. شايد از اختصاصيات كشور ما اين باشد كه در اين جا ايمان با عواطف و عشق و شور و هيجان همراه است؛ عواطف نسبت به اهل بيت و بزرگان دين. نتيجه ايمان همراه با عواطف اين است كه مردم آن چنان محكم پايه هاي اين انقلاب و اين نظام را نگه داشتند كه دستگاه هاي خارجي با همه ي ثروت علمي شان نتوانستند كار زيادي بكنند؛ لذا به اين خرده كاري ها رو آورده اند، كه شما بعضي از مظاهرش را هم مشاهده مي كنيد.
نسل سوم انقلاب، آمادگيهاي به مراتب بالاتري نسبت
به نسل اول دارد 12/2/1380
كساني اين طور وانمود مي كنند كه نسلي كه دارد روي كار مي آيد - كه اصطلاحاً به آن «نسل سوم انقلاب» مي گويند - پشت كرده به انقلاب و رويگردان از ارزشهاي ديني است؛ يا اگر هم نيست، به طور اجتناب ناپذيري اين طوري خواهد شد! بنده صددرصد حرف آنها را رد مي كنم. نه اين كه من عوامل فسادبرانگيز فرهنگي را نمي بينم يا نمي شناسم يا از آنها خبر ندارم؛ نخير، بنده از ماهواره و اينترنت و رمان ها و فيلم ها و آهنگ ها و حرف هاي فاسد كاملاً خبر دارم و آنها را دست كم نمي گيرم. من عمرم را در ميان جوان ها گذرانده ام. از دوراني كه خودم جوان بودم، با جوانهاي دانشگاهي كه خارج از محيط ما بودند، ارتباط برقرار كردم؛ تا امروز هم ارتباط من با جوانها قطع نشده است؛ بنابراين مي دانم حال و هواي جواني چيست و امروز در فضاي جواني ما چه مي گذرد؛ اما معتقدم نسل كنوني امروز اين قدر هم آسيب پذير و شكننده نيست؛ اين را بد فهميده اند. اين نسل در محيطي بار آمده كه از محيط سي سال و سي وپنج سال قبل به مراتب پاكيزه تر و بهتر است. كساني كه در اين محيط متولد شده اند، به بركت هدايت ديني توانستند آن كار عظيم را انجام دهند و آن ايمانهاي پولادين و استوار را عرضه كنند. من معتقدم كه اين نسل نسبت به آن نسل، در محيط بهتري پرورش يافته و آمادگي ها و آگاهي هاي به مراتب بهتر و بالاتري دارد. بنده وقتي حدود بيست سالم بود، هرگز آگاهي هايي كه امروز شما جوان بيست ساله داريد، نداشتم. امروز جوان ايراني، آگاه و بامعرفت و بصير و سياسي و اهل تحليل است؛ و از همه بالاتر با ايمان است.
عوامل شكست توطئه هاي دشمن عليه نظام اسلامي
19/10/1380
قرن بيستم، قرن انقلاب ها و تحولات اجتماعي و سياسي در دنيا بود؛ در همه نقاط دنيا - در آسيا، آفريقا، امريكاي لاتين - تحولات بزرگ اجتماعي به وجود آمد؛ استكبار، استعمارگران و قدرتمندان متمركز جهاني، با همين فشارها توانستند آنها را برگردانند و وضع را به صورت اول و به همان شكل مطلوب خود در بياورند. اما در ايران نتوانستند؛ چون در اين جا عواملي وجود داشت كه نگذاشت آنها موفق شوند: در درجه ي اول ايمان عميقي بود كه در دلهاي اين مردم وجود داشت. در كنار اين ايمان، رهبري قاطع و آگاه و هوشمند امام بزرگوار بود كه مثل كوه در مقابل دشمن ايستاد. مردم با حضور امام، دلگرم و مطمئن شدند. در دوران امام، سخت ترين ضربات بر اين كشور وارد شد؛ اما مردم را نشكست. عامل ديگري كه نگذاشت دشمن موفق شود، زيربناي محكم و متين نظام اسلامي بود؛ يعني قانون اساسي. در قانون اساسي ترتيبي داده شده است كه حضور و اراده و رأي و خواست مردم را با
جهت گيري اسلامي، در همه اركان نظام ظهور و بروز مي دهد. اين نظام مستحكم، انتخاب مردمي، مجلس مردمي و دولت مردمي كه بر پايه ي اسلام بود، مانع نفوذ دشمن شد. البته دشمن به دشمني خود ادامه داده و خواهد داد. همه ي آن چيزهايي كه عوامل بقاي اين انقلاب بوده است، مورد تهاجم دشمن است. ايمان مردم، به طريقي مورد تهاجم شديد همان دشمناني است كه مي خواهند برگردند و اراده و اختيار را در اين كشور در دست بگيرند؛ دست نشاندگان خود را سر كار بياورند و بساط ظلم و فساد خود را دوباره در اين كشور پهن كنند؛ اينها از پا ننشسته اند؛ منتها در مقابل اين عوامل بقا و در مقابل عناصر مقتدري كه در اين كشور وجود دارد، تودهني خوردند و نتوانستند كار خود را انجام دهند. اگر ملت ما بيدار باشد و اين گوهر گران بها - يعني ايمان - را در وجود خود حفظ كند و اين پايه و زيربناي مستحكم را حراست كند، حتّي اگر دشمن بخواهد تا دهها سال ديگر هم معارضه كند، باز اين ملت به او تودهني خواهد زد.

تكيه نظام اسلامي به قدرت مردم است و قدرت مردم در ايمان آنهاست 15 /6/1380
بايد ببينيم توجه حملات دشمن به كجاست؛ به چه چيزي دل و اميد بسته است و آماج حملاتش چيست. در نگاه واضحي كه انسان به مسائل مي كند، مي تواند چند نقطه را به روشني پيدا كند: يك نقطه، نظريه ي حكومت اسلامي است؛ اين يكي از موارد آماج حملات دشمن است. يا به مباني اسلام، يا به قانون اساسي و يا به برخي از بخش هاي برجسته نظام اسلامي كه علامت و شاخصه نظام است، تهاجم فكري و نظري مي شود. اين تهاجم از تهاجم عملي كم اهميت تر نيست. چون - همان طور كه آقايان اشاره كردند - تكيه ي نظام اسلامي به قدرت مردم است؛ قدرت مردم هم با ايمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، آنگاه دفاع خواهند كرد؛ اما اگر پايه ي ايمان سست شد، اين پشتيباني و اين دفاع به مرور از بين خواهد رفت.
مردم سالاري نظام، عامل اساسي پيوند مردم و حاكميت
22/2/1382
نظام جمهوري اسلامي به معناي حقيقي كلمه، نظام مردم سالار و متكي به مردم است. شما ببينيد؛ هر سالي تقريباً يك انتخابات. كشوري با شصت، هفتاد ميليون جمعيت، هر سال يك انتخابات در همه شؤون، از رهبري نظام گرفته تا رئيس جمهور، تا نمايندگان و تا شوراها. مردم اينها را انتخاب مي كنند و اينها با انتخاب مردم سر كار مي آيند. حادثه ي بسيار مهمي است، پديده عجيبي است؛ دشمن در مقابل اين پديده درمانده است. نظام مردم سالار، نظام متكي بر ايمان مردم، نظام برخاسته از دل مردم. طبعاً ايجاد گسيختگي بين مردم و چنين نظام و چنين تشكيلات حكومتي مشكل است و آسان نيست.
با ملتي كه ايستاده است نمي شود مقابله كرد 22/2/1382
شما بدانيد، اين محاسبه اي كه امروز از ملت ايران در اختيار قدرت هاي سلطه گر جهاني است، به آنها ديكته نمي كند كه مي توانند در ايران بحران سازي و ماجراجويي كنند. خود آنها خوب مي دانند كه كار با موشك و بمب به سامان نمي رسد و موشك و بمب، يك گوشه كار است. وقتي ملتي ايستاده است، وقتي جامعه اي اكثريتش در سنين كمتر از سي وپنج سالند - يعني يك قشر جوان وسيع دارد - و وقتي كه ملّت به ارزش هاي ديني پايبند است، آنها در محاسبات خودشان مي دانند كه نمي شود با چنين ملتي مقابله كرد و جنگيد. بله، مي شود هاي وهوي كرد و اگر آنها - يعني اين ملّت - ترسيدند، آن وقت از ترسشان استفاده كرد. مي شود آنها را تهديد كرد، مي شود كساني را در ميان آنها وادار به خيانت كرد. اگر آنها ترسيدند، اگر تهديد را پذيرفتند، اگر خيانت را پذيرفتند، اگر حاضر شدند تسليم شوند، آن وقت دشمن پيروز مي شود، آن وقت دشمن اميد پيدا مي كند؛ اما وقتي كه يك ملّت ايستاده است، جوانش ايستاده، مسؤولانش ايستاده اند و در مقابل تهديدها و ارعابها دچار ترس نمي شوند، دستپاچه نمي شوند، مسائل را غلط نمي فهمند، نشان مي دهند كه به عزّت خودشان پايبندند و براي عزّت كشور و ملتشان اهميت قائلند و آماده اند كشور خودشان را نگه دارند و از آن دفاع كنند - كه در حضورهاي عمومي مردم اين حالت فهميده
مي شود - دشمن حساب كار خودش را مي كند و مي داند كه پيروزي بر اين كشور، به آساني ممكن نيست.
آگاهي و آمادگي ملت، توطئه هاي چندساله فرهنگي و سياسي دشمن را باطل كرد20/10/1338
در تابستان سال 82 همه دستگاه هاي جاسوسي وابسته به صهيونيسم و امريكا بسيج شدند براي اين كه كشور را به آشوب بكشند؛ اما آگاهي و هوشياري مردم و تلاش مجاهدت آميز خدمتگزاران آنها، دست رد به سينه همه اين توطئه ها زد و نگذاشت. من بارها عرض كرده ام كه دشمن از دشمني خود دست نمي كشد، مگر وقتي كه احساس كند دشمني بي فايده است. امروز شما ملت ايران در نظر مستكبران عالم ملتي هستيد كه به وقت، به جا و به هنگام، آنچه را كه نشانه اقتدار ملي است، به ظهور
مي رسانيد و نشان مي دهيد؛ اين را شناخته اند. همين آگاهي و هوشياري و آمادگي شما، توطئه هاي چندساله فرهنگي و سياسي دشمن را باطل كرد و از بين برد. خوابها ديده بودند؛ توطئه ها كرده بودند؛ ولي آگاهي شما، توطئه هاي دشمن را نقش برآب كرد. امروز دشمنان ملت ايران كه هدفشان اين بود كه كشور را به تلاطم و آشوب دچار كنند و برادركشي به راه بيندازند؛ هدفشان اين بود كه در بين مسؤولان جنگ و اختلاف ايجاد كنند، به بن بست رسيده اند.
نقاط قوت جبهه انقلاب در مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن 11/ 09/ 1383
امروز هم وقتي به خودمان نگاه ميكنيم، من سر تا پا اميدم. من با جزئيات مسائل كشور آشنايم و ضعف ها و كاستي ها و ضعف مديريت ها و ضعف تصميم گيريها را مي شناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رويش زا وجود دارد كه احساس مي كنم ما در بسياري از موارد فقط يك «بسم اللّه» و يك حركت لازم داريم. گاهي در همين زمينه ها كوتاهي مي كنيم؛ حركت نميكنيم يا دير حركت مي كنيم؛ لذا پديده ايي پيش مي آيد؛ لكن در همه زمينه ها ما توانايي اقدام و حركت داريم. ما از لحاظ انسانهاي با فكر، سرمايه هاي غني داريم. استعدادها در ميان ما خيلي زياد است؛ از لحاظ مديران و مديريتهاي كلان. ما انسانهاي باتجربه و قابل اعتمادي داريم. از لحاظ ابتكار و نوآوري، انسان هاي بااستعداد و شجاعي داريم. تمام اين آفاق روي ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داديم، ما روحيه داديم، ما احساس مي كنيم ميتوانيم. ما ميتوانيم گره هاي خود را باز كنيم؛ ما ميتوانيم مشكلات اقتصادي را برطرف كنيم؛ ما ميتوانيم فرياد و صداي رساي با محتواي درست در همه جا مطرح كنيم؛ اينها تواناييهاي ماست. بايد «بسم اللّه» بگوييم و دست به زانو بگيريم و راه بيفتيم.
نيروهاي مومن و بسيجي امنيت فرهنگي و اخلاقي را تامين مي كنند15/2/1384
يك بخش ديگر، امنيت فرهنگي و امنيت اخلاقي است. مردم به جوانان و به فرزندان خود علاقه مندند و از اين كه آنها دچار اعتياد بشوند، دچار فساد اخلاق بشوند، دچار وسوسه هايي بشوند كه آنها را از مسير درست زندگي دور بيندازد، نگرانند. اين نگراني و دغدغه را چه كسي برطرف ميكند؟ چه چيزي برطرف مي كند؟ امنيت فرهنگي. امنيت فرهنگي را هم در بخش عظيمي، نيروهاي بسيج، نيروهاي مؤمن، جان بر كف، تأمين مي كنند.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14