(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 22 فروردين 1389- شماره 19616
 

انقلاب اسلامي سقيفه ندارد
شاگرد مكتب ماكياولي سياستي آميخته با شير درازگوش
چه كساني از آشتي مي گويند؟ تيغ دولت اصلاحات بر گلوي ديانت



انقلاب اسلامي سقيفه ندارد

عاطفه صادقي دره بيدي
در بررسي تاريخ اسلام از زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) تا خلفاي اموي و عباسي، هيچ واقعه اي به اندازه سفينه بني ساعده در انحراف تلاش پيامبر (صلي الله عليه و آله) و تاريخ حقيقي اسلامي، تأثيرگذار نبوده است.
سقيفه بني ساعده، نام مكان و پيماني است كه بلافاصله بعد از وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله)، خواص جامعه اسلامي آن روز براي تعيين جانشين، در آن گرد هم آمده و با فراموشي تعمدي توصيه هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) مبني بر ولايت عهدي اميرالمؤمنين (عليه السلام) در يك شور و بيعت گيري نمايشي، مسير جامعه اسلامي را به سويي ديگر كشانده ا ند .
از آن پس تاكنون موازي جريان و تفكر امامان و اهل بيت (عليهم السلام)، هميشه جريان و تفكري وجود داشته كه به نام اسلام و خلافت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر مسلمانان حكمراني و جامعه اسلامي را اداره مي كرده است.
پس از گذشت سه دهه از تاريخ انقلاب اسلامي ايران، اين سؤال مطرح مي شود كه آيا اين انقلاب و نظام جمهوري اسلامي پتانسيل ايجاد واقعه اي چون سقيفه بني ساعده را درخود دارد؟ واقعه اي انحرافي كه مسير اصلي آرمان امام خميني (رحمت الله عليه) و شهدا را تغيير داده و يا به موازات آن حتي درحاشيه، سامان بگيرد و به معارضه حقيقت انقلاب اسلامي بپردازد.
اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوري سال 1388 پاسخ روشني به اين سؤال بود.
جمهوري اسلامي سقيفه ندارد
در سقيفه بني ساعده، اين خواص جامعه بودند كه در يك لابي نمايشي مسير حقيقي تاريخ اسلام را تغيير داده و عموم جامعه اسلامي يا عوام، به دليل عدم آگاهي و شناخت، به پذيرش رأي خواص گردن نهادند. در حالي كه اتفاقات فتنه گون پس از انتخابات سال گذشته نشان داد عموم مردم ايران به سطحي از بصيرت، آگاهي و دشمن شناسي دست يافته اند كه نه تنها فريب خواص دوست نما را نمي خورند، بلكه آنان را به همراهي با حقيقت وا مي دارند.
بار ديگر جمله امام راحل (رحمت الله عليه) مبني بر بهتر و آگاه بودن امت ايشان از امت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير امامان شيعه تكرار مي شود.
و اين، بزرگترين اتفاق، تجربه و درسي است كه سال 1388 در عرصه داخلي به ارمغان آورد.
و اما در بعد بين المللي؛ دم خروس انقلاب نارنجي اوكراين لو رفت.
بزرگترين اتفاق سال 1388 در عرصه بين المللي، شكست انقلاب نارنجي اوكراين در انتخابات سال 2010 بود.
كودتاي نارنجي در اوايل سال 2005 با فرمول «جين شارپ» و حمايت هاي «بنياد سوروس» و چندين كشور غربي از جمله آمريكا، انگليس و فرانسه انجام شد. اين كودتا نيز هم چون ديگر كودتاهاي رنگي با ادعاي وقوع تقلب در انتخابات و حمايت هاي بي وقفه رسانه هايي چون بي بي سي دردامن زدن به تقلب به وقوع پيوست. اما همين پنج سال حكومت كافي بود تا مردم بفهمند انتخاب درستي نكرده اند. مردم اوكراين در اين مدت متوجه شدند، نارنجي ها به هيچ يك از وعده هاي خود عمل نكرده و تنها براي منافع آمريكا كار مي كرده اند. كسب كمترين آرا توسط «يوشچنكو»، مجري انقلاب نارنجي و حذف وي در همان دور نخست انتخابات رياست جمهوري سال 2010، بهترين دليل بر اين مدعاست و مردم در اين انتخابات، اشتباه گذشته خود را جبران كردند.
شكست انقلاب نارنجي اوكراين، درس بزرگي براي سردمداران جهاني سياست داشت. آنان كه با حمايت از انقلاب هاي رنگين در كشورهاي ديگر، سعي در حفظ منابع خود در اين كشورها دارند، سيلي محكمي خوردند. چرا كه حتي اگر اين انقلاب ها در مرحله ظهور و شكل گيري نتيجه بخش باشد، در مرحله تداوم و استمرار بالاخره دم خروس آنان، خود را ازلابلاي تمام پوشش هاي رنگي شان نشان مي دهد!!
مردم اوكراين، انقلاب نارنجي را خط خطي كردند و اين يعني پس زدن همه تلاش ها و تبليغات 5 ساله آمريكا و اروپا براي حفظ منافع شان در اين كشور، و نشان دادند حقيقت براي هميشه پشت ابرهاي نارنجي نمي ماند، حتي اگر به مذاق استكبار غربي و اروپايي خوشايند نباشد.
البته نظام جمهوري اسلامي به سطحي از استقرار و ثبات دست يافت است كه تلاش هاي ابتر دشمنان آن هيچ رنگي را جز رنگ حقيقت بر مردم حاكم نخواهد كرد.
مردم ايران در سال 1388 نشان دادند كه مانند مردم اوكراين به 5 سال زمان براي رسيدن به حقيقت نيازمند نيستند.

 



شاگرد مكتب ماكياولي سياستي آميخته با شير درازگوش

روح الله امين آبادي- قسمت اول
سخن گفتن از عطاءالله مهاجراني بي اختيار انسان را به خاطره اي رهنمون مي سازد كه وي در آن فلسفه گرايش خويش به سياست را توضيح مي دهد.
«سياست در كام من در اين ميانسالي طعم شير درازگوش مي دهد! كه جرعه هايي از آن را در دهه اول عمر نوشيده ام و پيرزني كولي و طالع بين در جام جهان نماي چشمان كبودش انگار مثل پيرزني كه نقش خشت خام را مي خواند از پيشاني ام خواند كه وكيل و وزير مي شوم.»
وي در مصاحبه با داريوش سجادي اين چنين گذشته و آينده خود را تصوير كرده است:
«25 سال اول عمرم را صرف آموختن كردم. 25 سال دوم را صرف كار سياسي كردم و آنچه كه باقي مانده را اميدوار هستم صرف رمان كنم.»
با اين حال كه مهاجراني سياست را همچون دامي مي دانست كه به ناچاري در آن گرفتار شده است و در روزهاي آخر حضور در دفتر مركز گفتگوي تمدن ها در گفتگو با خبرنگاران گفته بود كه «به گمانم 25سال خدمت و حضور در عرصه سياست كافي باشد.» شهد «شير درازگوش» دوباره بر كام وزير اسبق شيريني كرده و تمام قد وارد مناقشات سياسي شده است.
از اين مقدمه كوتاه كه بگذريم به جا است كه مختصري از زندگي سياسي عطاءالله مهاجراني را با هم مرور كنيم.
مهاجراني در مرداد ماه سال 1333 و در روستاي مهاجران از توابع شازند در استان مركزي متولد شد. وي تحصيلات عالي خود را در رشته تاريخ در دانشگاه هاي اصفهان (كارشناسي)، شيراز (كارشناسي ارشد) و تهران (دكترا) پي گرفت.
زماني كه مبارزات عليه رژيم ستمشاهي به اوج خود رسيده بود مهاجراني علاقه اي به برخوردهاي تند و تيزانقلابي نداشت.
وي در اين زمينه مي گويد:
«اهل مبارزه به اين معني كه در حوزه مباحث نظري و فرهنگي بودم. البته در تظاهرات دانشجويي شركت مي كردم. منتها به گونه اي نبود كه به فرد شاخصي براي برخوردهاي تند و تيز تبديل شوم و چون در منظر سازمان دهنده تظاهرات نبودم دستگير هم نشدم.»
مهاجراني در سن 25سالگي، زماني كه فقط چهار ماه از سن حداقلي براي نمايندگي مجلس بيشتر داشت، در مجلس اول نماينده شيراز شد.
وي كه در آن زمان دانشجوي مقطع ليسانس رشته تاريخ دانشگاه شيراز و اصالتاً از اهالي يكي از روستاهاي اراك و نيز ساكن همان جا بود صرفا به سبب پذيرفته شدن در دانشگاه شيراز به آن شهر رفته بود.
او در شيراز، از طريق حضور در جلسات سخنراني آيت الله سيدعبدالحسين دستغيب به تدريج خود را به ايشان نزديك كرده به طوري كه در نهايت شگفتي، توانسته بود در اولين دوره انتخاباتي مجلس شوراي اسلامي از شيراز نامزد نمايندگي مجلس شود، و حمايت شخص آيت الله دستغيب- به عنوان امام جمعه و از برجسته ترين شخصيتهاي مذهبي و اجتماعي آن شهر- را نيز در اين امر براي خود كسب كند كه دقيقا به سبب همين حمايت نيز توانست به عنوان نماينده شيراز به مجلس شوراي اسلامي راه يابد.
مهاجراني در مجلس اول در جمعي قرار داشت كه بني صدر را كنار زدند.
او در اين راستا مقاله اي نيز عليه بني صدر با عنوان تضاد در چنبره تناقض نگاشت.
وقتي مهاجراني روي كرسي هيئت رئيسه مجلس نشست نشان داد كه علاقه ندارد جاي خودش را از دست بدهد. به علت كمي سن يكي از اعضاي هيئت رئيسه سني مجلس اول و بعد از مدتي نيز عضو هيئت رئيسه دائمي شد.
مهاجراني در مجلس اول و به صورت همزمان در سه كميسيون فعاليت مي كرد.
رياست كميسيون بازرگاني، نايب رئيس كميسيون خارجي و مسئول كميته اطلاعات و اخبار كميسيون دفاع بر عهده وي بود.
مهاجراني در پاسخ به اين سؤال كه چگونه به صورت همزمان در اين سه كميسيون فعاليت داشتيد و نيز چرا در حالي كه تخصصي در زمينه بازرگاني نداشته و نداريد رياست اين كميسيون را برعهده گرفتيد مي گويد:
«آن موقع اين امكان بود. در ضمن اينكه كار ديگري جز مجلس نداشتم... رياست كميسيون بازرگاني نيز سفارش رئيس مجلس بود و چون متقاضي نداشت به توصيه رئيس پذيرفتم.»
مهاجراني با خواندن گزارش ها تخصص لازم براي رياست كميسيون بازرگاني را كسب و در سن 25سالگي و به صورت همزمان در سه كميسيون تخصصي مجلس فعاليت مي كند.
بدين ترتيب بود كه وي دخالت در حوزه هاي غيرتخصصي خود را براي اولين بار در مجلس اول تجربه كرد و اين خود چراغي شد براي اقدامات بعدي وي در معاونت پارلماني نخست وزير و رئيس جمهور و مهمتر از آن در مديريت وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامي.
او مدتي پس از پايان دوره نمايندگي از سوي وزارت ارشاد به پاكستان رفت و بعد به ايران برگشت تا براي مدتي طولاني در پست معاونت پارلماني نخست وزير وقت رابطه پارلمان و دولت را تنظيم كند. همزمان با اين وقايع نوشتن جدي و روزانه را در ستون نقد حال در روزنامه اطلاعات پي گرفت.
در اين ستون نيز بود كه مقاله «مذاكره مستقيم با آمريكا» را نگاشت تا بحث هاي فراواني را در جامعه ايجاد كند.
پيشگام در مذاكره با شيطان
مسئله ارتباط با آمريكا، كه از پيش مورد توجه برخي از دست اندركاران بود، در دوران دولت سازندگي بروز بيشتري يافت. در اين دوره كه مهاجراني در سمت معاون پارلماني رئيس جمهور مشغول فعاليت بود با نوشته اي در روزنامه اطلاعات با عنوان مذاكره مستقيم به اين موضوع پرداخت. همسر اول وي، جميله كديور نيز در نوشته اي ديگر به تمجيد و تحليل اين امر اقدام كرد.
وي چهارسال پيش و در توضيح چرايي اين پيشنهاد و در تائيد آن گفت: «زماني كه من آن مقاله را نوشتم، شرايطي طلائي براي گفتگوي ايران با آمريكا فراهم بود. در آن مقطع ما شاهد يك وحدت و همدلي در كشور بوديم، جنگ تمام شده بود و ما در موقعيت خيلي خوب و مثبتي قرار داشتيم. از سوي ديگر در آن مقطع پيشنهاد گفتگو با ايران را جورج بوش پدر، رئيس جمهور وقت آمريكا مطرح كرده بود.»
رهبر معظم انقلاب بعد از اين پيشنهاد طي سخناني در جمع معلمان و مسئولان امور فرهنگي كشور با اشاره به اين مقاله و پيامدهاي آن فرمودند:
«من معتقدم، آن كساني كه فكر مي كنند ما بايد با رأس استكبار- يعني آمريكا- مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي خورد. اصلا استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است.»
در پي اين سخنراني و روشن شدن برخي مسائل پشت پرده مهاجراني با موجي از موضع گيري هاي ملت مسلمان ايران مواجه شد كه اين بار نيز رهبر معظم انقلاب كه همواره اخلاق اسلامي را به عنوان راهنماي مسير سياستمداران مي داند موضوع را خاتمه داده و از هجوم بيشتر به مهاجراني جلوگيري مي كند.
مهاجراني خود در اين باره و در جلسه رأي اعتماد مجلس شوراي اسلامي به وي مي گويد:
«من از اين جهت بسيار شرمنده و افسرده شدم كه به هر حال چرا مي بايستي اين مسئله به جايي برسد كه ايشان (رهبر معظم انقلاب) تعابيري را در يادداشت خودشان به كار ببرند كه منتهاي بزرگواري و كرامت و رفعت شأن ايشان هست و بنده خودم را شايسته نمي ديدم و وقتي كه بلافاصله ملاقاتي ترتيب دادند و من خدمت ايشان رسيدم... بنده آن مطلب را (رابطه با آمريكا) به عنوان يك نظر مطرح كردم اما سخنان و مواضع رهبر معظم انقلاب يا مقام ولايت امر را فصل الخطاب همه سخنان و مواضع مي دانم»(10)
مهاجراني در حالي رأي و نظر رهبر معظم انقلاب را به عنوان فصل الخطاب مي دانست كه با مشخص شدن نظر منفي رهبر معظم انقلاب نسبت به ادامه مديريت وي بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي همچنان بر ادامه كار اصرار ورزيد و با پشت گرمي حمايت بي دريغ رئيس جمهور وقت بر جسارت هاي خود افزود.
وي در قضاياي بعد از انتخابات رياست جمهوري نيز با انتشار مقاله اي مدعي شد حكمت فصل الخطاب بودن رهبري مبتني بر نصر با زور و اقتدار است.
مهاجراني در طول زمان و باتوجه به شرايط روز موضع گيري هاي مختلفي را از خود نشان داده است كه وي را به عنوان يكي از مقلدان ماكياولي در عرصه سياست مطرح كرده است.
ابراهيم نبوي طنز نويس پناه برده به غرب درباره مهاجراني مي گويد:
«مهاجراني يك سياستمدار واقعي است، با همه خوبي ها و بدي هاي يك سياستمدار. او بازي مي كند، تغيير موضع مي دهد، گاهي اوقات به حدي باورنكردني شجاع مي شود، تا آنجا كه همگان گمان مي كنند او بهترين گزينه براي رياست جمهوري بعدي است و گاهي چنان محتاط و با محافظه كاري رفتار مي كند كه همه او را پيرو انديشه هاي ماكياولي مي پندارند، مردي كه بدون داشتن اصول اخلاقي در سياست تنها به قدرت مي انديشد.»
تلاش
براي تغيير قانون اساسي
از نظر تاريخي در حالي كه دو جناح راست سنتي و مدرن از اواخر سال 1374 فعاليت هاي خود را براي در اختيار گرفتن قوه مجريه آغاز كرده بودند، گروه هاي چپ و ائتلاف موسوم به خط امامي ها از تابستان سال بعد فعاليت خود را در اين خصوص با اميد اندكي كه به موفقيت داشتند، آغاز كردند. جناح راست سنتي از يك سال مانده به انتخابات رياست جمهوري كانديداي خود را براي حضور در انتخابات مشخص كرده بود. راست هاي مدرن به عنوان كارگزاران سازندگي توسط افرادي هم چون مهاجراني، عبدالله نوري و محجوب از چپ كارگري موضوع همه پرسي براي تمديد دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي را مطرح كردند. استدلال آن ها اين بود كه به خاطر برخي مواد قانون اساسي نبايد كشور را از تجربه مديريت و شخصيت ارزنده فردي با سابقه مشخص و روشن همچون هاشمي محروم كرد.
مهاجراني دليل پيشنهاد تغيير قانون اساسي را اين گونه شرح مي دهد كه:
«بحث تغيير قانون اساسي در مقطعي بود كه همه ما احساس مي كرديم كه كشور به طرف يك استبداد و يك دوره تاريك خواهد رفت. تقريباً هيچ عنصر اميدي در ايران پس از آقاي رفسنجاني مطرح نبود.»
اين گونه بود كه بعد از منتفي شدن تغيير قانون اساسي براي ادامه رياست هاشمي رفسنجاني بر قوه اجرايي كشور مهاجراني طي يك سخنراني در دانشگاه اراك گفتند: هر كسي رئيس جمهور شود شخص سوم كشور خواهد بود البته وي پس از پيروزي خاتمي در انتخابات و زماني كه به عنوان يكي از وزيران كابينه مطرح شدند طي يك سخنراني ديگر با چرخشي 180 درجه اي گفتند: رئيس جمهور شخص دوم كشور است!
وي كه زماني از تمديد دوران رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني سخن مي گفت در طول دوران مديريت خود بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هيچ تلاشي در جهت اعاده حيثيت هاشمي رفسنجاني كه توسط نويسندگان منتسب به دوم خرداد لكه دار شده بود نكرد.
خوي ماكياوليستي مهاجراني در اين ماجرا نمود بيشتري مي يابد. انتقادي كه آقاي هاشمي نيز به آن صحه گذاشته و مي گويد: «زماني كه كابينه سازندگي در اوج درخشش بود، دوستان از اعتبار من بهره مي گرفتند اما بعد از دوم خرداد كه آن پرخاشگري ها عليه من شروع شد، هيچكدام از آقايان حاضر به دفاع از من نشدند.»
مديريت فرهنگي
هنگامي كه سيد محمد خاتمي مهاجراني را به عنوان كانديد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به مجلس شوراي اسلامي معرفي كرد، واكنش هاي زيادي در مجلس و نيز در مطبوعات كشور نسبت به اين موضوع نشان داده شد.
تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي روي دو مسئله انگشت نهاده و به شدت با مديريت مهاجراني بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مخالفت كردند.
رابطه با آمريكا و برنامه هاي ساختارشكنانه فرهنگي محور اعتراضات نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بود.
خاتمي در جلسه رأي اعتماد به مهاجراني و در تعريف شخصيت وي از جملاتي استفاده كرد كه باعث تعجب بسياري شد.
«آقاي مهاجراني از سرمايه هاي گرانسنگ فرهنگي، ديني، علمي و اجتماعي ما است. ايشان اهل تعبد است، اهل تحجد است، اهل دينداري و البته اهل فكر هم هست و ما به متدينان متفكر نيازمنديم»
در حالي كه رئيس جمهور وقت فلسفه انتخاب مهاجراني براي هدايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كار براي حفظ آبروي نظام اسلامي، تقويت اسلام، تقويت فكر و فرهنگ اسلامي مي دانست و اين را در جلسه راي اعتماد به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي خاطر نشان كرد مهاجراني چند سال بعد و در پاسخ به اعتراض دلسوزان ادعا كرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اين راستا وظيفه اي ندارد.
يك سال بيش از آغاز مديريت مهاجراني بر سكان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نگذشته بود كه مديريت ضعيف و بنيان شكن وي در اين وزارت خانه نمايندگان مجلس را بر آن داشت تا وي را به مجلس فراخوانده و وي را استيضاح كنند.
محورهاي استيضاح مهاجراني اين بار علاوه بر انتقادهايي كه سال پيش از آن و در جلسه راي اعتماد مطرح شد موضوع ديگري را نيز در برمي گرفت.
«استفاده غيرقانوني از وجوه سپرده مردم براي سفر عمره و تضييع حقوق سپرده گذاران»
سيدمحمد حسيني، نماينده وقت مردم رفسنجان در مجلس شوراي اسلامي در جلسه استيضاح مي گويد:
«جناب وزير! هنرمنداني كه مي گويند از شما پشتيباني مي كنند، اگر مي دانستند ماهانه يك ميليارد و پانصد ميليون تومان بودجه خارج از محاسبه در اختيار داريد، راحتتان نمي گذاشتند.»
روايت علي اكبر ناطق نوري در مقام رييس مجلس پنجم از استيضاح مهاجراني به خوبي فضاي آن روزها را ترسيم مي كند: «مبناي استيضاح آقاي مهاجراني همان تذكرات رهبري بود و توجيهي كه نمايندگان براي استيضاح مهاجراني داشتند، حرفهاي آقا بود. ايشان چه در شوراي انقلاب فرهنگي و چه در دولت تصريح كرده و به خودش خطاب كرده بودند؛ همچنين به رييس دولت هم گفته بودند. نمايندگان هم بر مبناي فرمايشات رهبري و اشكالات فراوان در حوزه هاي فرهنگي و مديريتي آقاي مهاجراني، استيضاح را امضا و در مجلس مطرح كردند... چپي هايي كه خودشان را خط امامي و ارزشي مي دانستند مخالف استيضاح بودند. علي القاعده چپ ارزشي بايد كه به استيضاح مهاجراني راي مي داد چون او اباحه گري را ترويج مي كرد؛ اما در ظاهر سياسي بودن بر ايدئولوژيك بودن غلبه كرد. بعضي از چپ هاي ارزشي به دفاع از مهاجراني سخنراني و حمايت كردند كه براي من مايه تعجب بود كسي كه خط امامي و ارزشي بود يك دفعه به دفاع از آقاي مهاجراني صحبت كرد.»
در اين ميان گزارشي كه محمدرضا سرشار، نويسنده ادبيات داستاني از جلسه استيضاح ارائه مي كند در نوع خود بي نظير است.
اگرچه وي در آن زمان در مجلس شوراي اسلامي حضور نداشت ولي به صورت غيرمستقيم و همانند ساير هموطنان ماجراي استيضاح را از راديو گوش مي كرد تا آن جايي كه مهاجراني در دفاع از خويش به يكي از نوشتارهاي سرشار اشاره مي كند و مي گويد:
«در اين مقاله كه اشاره كردم كه آقاي محمدرضا سرشار (همان رضا رهگذر) تندترين انتقادات را از ما كردند، ما هم از ايشان متشكريم. انقلابي هستند، حزب الهي هستند، در حوزه هستند، همه اين تشكرها به جاي خودش. مقاله اي نوشتند درباره آقاي محمود دولت آبادي. در اين مقاله اشاره مي كنند كه اين ويژگي آقاي دولت آبادي، به لحاظ هنري، در كار نگارشش، نشانگر آشنايي كافي نويسنده با ماده كارش از يك سو و روحيه و خواست مخاطبان فرهيخته از يك داستان واقعي از سوي ديگر است...»
سرشار مي گويد:
«به همين ترتيب مهاجراني بيش از دوازده- سيزده سطر از نقد مرا به عنوان تاييد آقاي دولت آبادي و كارش جاي خالي سلوچ، براي نمايندگان مجلس خواند؛ و شماره صفحه مجله را هم كه اين نوشته در آن چاپ شده بود ذكر كرد. در انتهاي اين بخش از صحبتش هم اضافه كرد: «خوب؛ اين يك داوري درباره يك نويسنده است و...»
سرشار در اين باره مي گويد:
«آقاي مهاجراني، از آن نقد، گزينشي استفاده كرد. به اين ترتيب كه، آنجاهايي را كه من به بي اطلاعي آقاي دولت آبادي از مسائل مذهبي و تحريفهايي كه او در مورد حضور مسلم مذهب در روستاهاي ما صورت داده و تاثيرات نگاه ماركسيستي-ماترياليستي اش در اين اثر اشاره كرده ام نخواند، و آن بخشي را كه صرفا در تاييد «هنر نويسندگي» او آورده بودم خواند؛ و طوري هم وانمود كرد كه گويا من كليت شخصيت، تفكر و اثر او را تاييد كرده ام.»
گفتني است نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در روز استيضاح به چاپ هزاران عنوان كتاب مغاير با اصول و مباني اسلامي انتقاد داشتند كه نوشته «جاي خالي سلوچ» محمود دولت آبادي يكي از اين آثار بود.
اين گونه بود كه مهاجراني توانست با استفاده از حربه جعل و تحريف جلسه استيضاح را به پايان برساند و با 135 راي موافق، در برابر 121 راي مخالف و 8 راي ممتنع سياست تساهل و تسامح خود را در حوزه فرهنگ كشور شدت بخشد.
توهين به مراجع و علما
مهاجراني كه از استيضاح نمايندگان مجلس با لطايف الحيل فراوان جان به در برده بود بر جرات و جسارت خود افزود و در كتابي با عنوان «استيضاح» توهين هاي عديده اي را به نمايندگان ملت روا داشت.
دامنه اين توهين ها به حدي رسيد كه وي در اين كتاب با توهين هاي بسيار زشت به مرجعيت شيعه آيه الله نوري همداني را كه عليه سياست هاي فرهنگي دولت سخنراني كرده بود بي مروت ناميد.
آيه الله نوري همداني طي سخناني كه نسخه پياده شده آن در اختيار رسانه ها قرار گرفته بود به شدت از سياست هاي فرهنگي دولت وقت انتقاد كرده بود.
«از موقعي كه آقاي مهاجراني سركار آمده اند تغييرات زيادي كه با موازين و معيارهاي اسلامي سازش ندارد در مملكت اسلامي و انقلابي ما بوجود آمده است از اين نظر ما اعتراض و گله داريم»
چندي بعد نيز مهاجراني در پاسخ به انتقادات از سردلسوزي آيه الله مكارم شيرازي پاسخي توهين آميز داد.
اين مرجع هوشيار كه در برابر توهين نشريات به محضر مقدس امام زمان(عج) واكنش نشان داده بود با پاسخ وهن آلود مهاجراني روبرو شد كه به جاي اعتراض به من در اين ماجرا بنشينيد و به كتاب هايي كه در خارج از ايران و عليه مقدسات نوشته مي شود پاسخ گويند.
نكته اي كه در پاسخ مهاجراني به مراجع خود را نشان مي دهد روحيه فرافكني وي است.
مهاجراني در بخشي از پاسخ به آيه الله مكارم شيرازي مي گويد:
«ترديد و تشكيك در مباني اعتقادي ما و مشخصا مقوله مهدويت امر تازه اي نبوده و نيست»
وي با اين استدلال ساده انديشانه كه توهين به ائمه سابقه داشته و از اين به بعد نيز ادامه خواهد داشت كم كاري هاي خويش را توجيه كرده و توپ را به زمين ديگران مي اندازد.
البته رفتار توهين آميز نسبت به مراجع و علما به اين نيز محدود نشد و در مدتي كه مهاجراني سكاندار هدايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود به صورت مداوم و بدون لحظه اي درنگ توپخانه هاي رسانه اي به ترور شخصيت عالمان مجاهدي چون علامه مصباح يزدي مشغول بودند چنان چه كاريكاتور توهين آميز نيك آهنگ كوثر نسبت به آيه الله مصباح يزدي موجي از اعتراضات گسترده را به دنبال آورد كه در تحصن بزرگ مسجد اعظم قم نمود يافت.
وي چندي بعد نيز در جريان تحصن علما و روحانيون در مسجد اعظم قم به آيه الله جوادي آملي تاخته بود كه چرا در جمع متحصنين سخنراني و از سياست هاي فرهنگي دولت انتقاد كرده است.
ادامه دارد
¤ پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است

 



چه كساني از آشتي مي گويند؟ تيغ دولت اصلاحات بر گلوي ديانت

محمدعبدالهي - قسمت پاياني
در شماره قبل به اجمال شرايط فرهنگي و سياسي دولت سازندگي به عنوان يكي از اركان مخالف دولت كنوني مورد بررسي قرار گرفت. در اين نوشتار به بررسي شرايط حاكم بر دولت اصلاحات و استحاله گفتماني انقلاب در اين دوران مي پردازيم.
دوره دوم: گفتمان اصلاحات
اين دوره كه سال هاي 84- 1376 را در بر مي گيرد، با دوره پيشين، تفاوت ماهوي و ذاتي نداشت؛ بلكه از درون آن برآمد و در امتداد آن قرار داشت. برخي از خصوصيات اين مقطع عبارتند از:
حوزه فرهنگ
1- بي تفاوتي نسبت به نشر و نهادينه سازي باورها و ارزش هاي اسلامي و مقابله با نابهنجارهاي ضد ارزشي در جامعه (به خصوص مطبوعات زنجيره اي، فيلم هاي سينمايي، نوار كاست هاي موسيقي، نحوه پوشش و حجاب در حريم عمومي، ارتباطات دختر و پسر و...) در اثر تلقي سكولاريستي از فرهنگ
2- مشخص كردن جامعه ايران به عنوان يك جامعه در حال گذار از سنت به مدرنيته، و براين اساس، اشاعه دادن فرهنگ و ارزش هاي غربي همچون ليبراليسم، سكولاريسم، تساهل و تسامح، ولنگاري اخلاقي و...
حوزه سياست
1- اصالت يافتن سياست نسبت به ساير حوزه ها
2- تكيه بر مدل توسعه سياسي ليبراليستي و در نتيجه، منحرف شدن انقلاب از مسير اصلي اش
3- حاكميت يافتن افراد بوروكرات و تكنوكرات تخصص) در مراكز دولتي كه بيگانه و يا احياناً مخالف ارزش هاي (تعهد) هستند.
4- شايع شدن رفاه طلبي، تجمل گرايي، ثروت اندوزي و اسراف و تبذير ميان برخي از مديران و مسئولان حكومتي.
5- وجود شكاف و فاصله ميان مردم و مسئولان در اثر تفاخر و تكبر برخي از مسئولان.
6- دست اندازي و خيانت برخي از مديران دولتي به بيت المال و بسط يافتن فساد اقتصادي.
7- باندبازي، حزب گرايي، تبارسالاري و قوم و خويش گرايي در ميان برخي از مسئولان.
8- ناتواني رئيس جمهور در زمينه تصميم گيري مستقل و تأثيرپذيري شديد وي از برخي احزاب دولت ساخته.
حوزه اقتصاد
1-سهل انگاري در قبال امور اقتصادي و وضعيت معيشتي مردم.
2-تكيه بر مدل اقتصاد سرمايه داري و نه اقتصاد اسلامي.
3-مغفول واقع شدن عدالت اقتصادي و اجتماعي.
4-گسترش و تعميق يافتن شكاف هاي طبقاتي و فاصله فقير و غني.
در واقع، مردم كه از دو مقطع حاكميت گفتمان سازندگي و آثار نامطلوب آن خسته و دلزده شده بودند، به دامان اين گفتمان پناه بردند، اما نه تنها اين تغيير موضع سودي براي مردم نداشت، بلكه علاوه بر بيشتر انباشته شدن معضلات گذشته و حل نشدن آن ها، چالش هاي جديدي نيز نمايان شد. مهم ترين اين چالش ها، مهجور شدن باورها و ارزش هاي اسلامي در اين دوره و حتي تهاجم برنامه ريزي شده به آن ها از سوي محافل و شخصيت هاي رسمي و غيررسمي بود.
در قبال چنين وضعيتي، مقام معظم رهبري همواره تذكرها و هشدارهاي شفاف مي دادند، به طوري كه بيشترين حساسيت خود را نسبت به رويه غيرارزشي اين گفتمان ابراز كردند:
«من يك بار هم در اوايل امسال اين هشدار را دادم، اين هم بار دوم است! من با مسئولين اتمام حجت مي كنم! مسئولين در اين مورد اقدام بكنند! ببينيد كدام روزنامه است كه از حدود آزادي پا را فراتر مي گذارد! آن چه كه براي اين ملت مفيد است، آن چه كه آزادي حقيقي است، آن چه كه بيان رأي بدون توطئه است، آن را از توطئه و خيانت و اصلال و نااميد كردن مردم جدا كنند. اين ملت، ملت انقلابي است. اين كشور، كشور اسلام و امام زمان و اهل بيت و قرآن است (25/6/77)»!
«دولت با اين امكانات و عظمت، بايد مردم را به سمت اسلام و مباني اسلامي پيش ببرد. من از بعضي بخش هاي دولتي گله دارم و چند بار گفته ام؛ معتقدم كم كاري مي شود! وزارت ارشاد اعلام نمي كند كه من مي خواهم سينماي اسلامي درست كنم، چرا خجالت مي كشيم؟!... در محيط دانشگاه چرا تصريح نمي شود كه مي خواهيم دانشگاه را اسلامي كنيم؟! ...بارها گفته ام وزارت ارشاد در اين دو سال كه ايشان ]عطاءالله مهاجراني[ در رأس كار هستند، هيچ كار اسلامي به عنوان اسلامي نكرده است...! سؤال من اين است كه وزارت ارشاد، چند كتاب براي تقويت تفكر اسلامي چاپ كرده است؟! چند فيلم براي تقويت مباني فكري، انقلابي و اسلامي ساخته است؟! الان مرتب در سالن هاي وابسته به وزارت ارشاد، فيلم هايي نمايش داده مي شود، بعضي صددرصد ضددين است، ضدانقلاب است! ... فاسدترين رمان ها الان منتشر مي شود! وزارت ارشاد براي اين است كه اسلام را ترويج كند!» (24/9/78)
در كنار اين معضل بزرگ، گفتمان اصلاح از مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم نيز غفلت كرد و سبب شد تا پس از چند سال، گره هاي كور اقتصادي پديد آيد. ريشه اين امر، اولويت هاي غيرضروري و فرعي گفتمان اصلاحات بود كه تمام توان حاكميت را به خود اختصاص مي داد و اجازه نمي داد كه از قابليت ها و امكانات، در جهت برآوردن نيازهاي حقيقي جامعه استفاده شود:
«مردم حقيقتاً مشكلات اقتصادي دارند، سختي دارند، نارسايي دارند، گرفتاري هاي زيادي دارند! خطر عمده اين است كه شما اين را ندانيد كه اميدوارم بدانيد!» (4/10/78)
«كدام نقض كرامت انساني بالاتر از اين كه يك انساني، رئيس يك عائله اي، پدر يك خانواده اي در جامعه اي كه در آن جامعه همه چيز هم هست، نتواند اوليات زندگي فرزندان خودش را تأمين بكند؟! كدام تحقير از اين بالاتر است؟! صبح تا شب كار كند آخرش به من نامه بنويسد، به شما، به آن مسئول ديگر كه من دو ماه است در خانه ام گوشت نبرده ام...! مسئله معيشت قطعاً در اولويت اول است! معيشت كه نبود دين هم نيست، اخلاق هم نيست، حفظ عصمت و عفت هم نيست! معيشت كه نبود، اميد هم نيست! اين اساس قضيه است! اين جاست مسائل اساسي جامعه»! (29/3/79)
در اين دوره، روند شيوع ناهنجاري هاي اجتماعي و عبور از خطوط قرمز ارزشي جامعه، سرعت چشم گيري يافت؛ به طوري كه در اين دوره، منحني ارزش هاي انقلاب، نزول پرشتاب و نگران كننده اي داشت. همان طور كه اشاره شد، يكي از دلايل روشن و بديهي اين مسئله، سياست ها و رويكردهاي دولت اصلاحات بود كه يا مستقيماً به بروز و ظهور و ارزش ستيزي ها در جامعه منجر مي شد، و يا زمينه ساز و مقدمه آن بود. مروري بر مطبوعات وابسته به اين گفتمان كه در آن دوران به شدت فعال بودند نشان مي دهد كه حجم شبهه پراكني، تحريف و تمسخر درباره معارف و ارزش هاي ديني بسيار گسترده بوده است. در اين فاصله، صدها شبهه و اهانت در مطبوعات و سخنراني ها مطرح گرديد و تلاش شد تا دين به صورت امري نسبي، شخصي، سليقه اي و غيرمتقن تصوير شود. مفاهيم و اصلاحاتي كه در اين پروژه به كار مي رفت، دقيقاً وارداتي و برگرفته از فرهنگ غربي بود: هرمنوتيك، تعدد قرائت از دين، پلوراليسم ديني، عرفان منهاي شريعت، نسبيت معرفت ديني، نسبيت ارزش هاي ديني، سكولاريسم، اومانيسم، ليبراليسم، راسيوناليسم، دين منهاي روحانيت، استبدادي بودن حكومت ديني، تساهل و تسامح و نفي غيرت ديني، تقدم دموكراسي در دين، جامعه مدني عرفي و غيرشرعي و...
به نظر مي رسد كه در ميان تمام دوران ها و مقاطع پس ازانقلاب، در هيچ دوره اي به اين گستردگي و شدت، باورها و ارزش هاي اسلامي تضعيف و متزلزل نشده و هيچ گاه به اين اندازه، فرهنگ اسلامي در جامعه كم رنگ و غيرملموس نگشته بود. بنابراين، گفتمان اصلاحات به عنوان يك متغير علي سياسي، نه تنها كمكي به نشر فرهنگ اسلامي در جامعه ايران نكرد، بلكه منجر به حاشيه نشيني و مهجوريت آن شد.
در پايان بجاست به اين واقعيت نيز اشاره شود كه پس از طي شدن اين دوره، مقام معظم رهبري در بعضي موارد نكاتي را در تحليل عملكرد آن ها بيان كرده اند كه نقل برخي از آنها مي تواند در اثبات بيشتر مدعاي نگارنده مفيد واقع شود و نشان بدهد كه يكي از علل اصلي افول ارزشي جامعه ما در دهه هاي اخير، حضور اين دو گفتمان در رأس قدرت سياسي كشور بوده است. ايشان در جايي تصريح كرده اند:
«يكي از شعارهاي خوبي كه آقاي رئيس جمهور ]احمدي نژاد[، هم در دوره انتخابات، هم بعد از آن تكرار كردند مسئله دولت اسلامي است. بعضي ها مي گويند شما بعد از 27 سال مي خواهيد دولت اسلامي تشكيل دهيد! نه! تلاش و اقدام براي تشكيل دولت اسلامي از روز اول شروع شد، منتها افت و خيز داشته، پيشرفت و عقبگرد داشته، در جاهايي موفق بوديم، در برهه هايي موفق نبوديم! بعضي از ماها وسط راه پايمان لغزيد؛ بعضي از ماها در اصل هدف مردد شديم؛ بعضي از ماها نتوانستيم خود را نگه داريم، وابسته به رفتارهاي طاغوتي شديم!» (6/6/85)
«در اين 27 سال، بعضي از مسئولان نظام اسلامي را ديده بوديم كه خجالت مي كشيدند يك حكم اسلامي و يك جهت گيري اسلامي را صريحاً به زبان بياورند.» (6/6/85)
هم چنين تاكيد نموده اند:
«من چند سال پيش عرض كردم كه مرحله پس از نظام اسلامي، دولت اسلامي است. در اين راه حركت كرديم...اما آن دولت اسلامي كه بتواند مقاصدي را كه ملت ايران و انقلاب عظيم آن ها داشت تأمين كند، دولتي است كه در آن رشوه نباشد، فساد اداري نباشد، ويژه خواري نباشد، كم كاري نباشد!» (28/5/84)
«در برخي دوره ها، غبارهايي بر روي اصول انقلاب نشسته، اما اصول و مباني انقلاب امروز زنده تر و برجسته تر از هميشه، در قول و عمل دولت، مطرح و پي گيري مي شود.» (4/6/86)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14