(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 22 فروردين 1389- شماره 19616
 

نظري بر استفاده پررنگ از متون و انديشه هاي غربي در هنر نمايش تئاتر براي ما يا ديگران؟
در جست وجوي سرگرم سازي استراتژيك
نگاهي متفاوت به فيلم تسويه حساب اثر تهمينه ميلاني يك صفاسيتي منگوله ديگر!
تحليلي بر برنامه ها و فيلم هاي نوروزي رسانه ملي پشت پرده فيلم هاي خارجي سيما
تحريم تنباكو به روايت ورزي
بازگشايي سينماي مجهز در شمال
توليد بازي رايانه اي ميرزاكوچك خان



نظري بر استفاده پررنگ از متون و انديشه هاي غربي در هنر نمايش تئاتر براي ما يا ديگران؟

علي اكبر باقري ارومي
اين روزها تئاترشهر به عنوان قطب اصلي تئاتر ايران اسلامي، به محلي براي اجراي معجوني از نمايشنامه هاي خارجي يا آثار الگوبرداري شده از متون غربي تبديل شده است. بدون اين كه فكر شود كه اين كارها داراي چه محتوايي است و يا چه تاثيري در رشد فرهنگي نمايشي ما دارد.
در اين چند سال اخير رشد اقبال به متون خارجي، متاسفانه متون فارسي نمايشي را به حاشيه رانده است.
از اولين روزهاي مديريت بر مركز هنرهاي نمايشي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تا به حال يك معضل هميشه آزاردهنده پيش روي هنرهاي نمايشي خودنمايي مي كرده و آن ضعيف بودن نمايش نامه هاي فارسي بوده است. براي تقويت اين هنر تصميمي كه در اوايل انقلاب گرفته شد اين بود كه رويكرد جشنواره هاي ما براساس متون فارسي باشد و البته قرار اين بود كه به نويسنده هاي جوان مشاوره هاي مطلوب داده شود تا به تدريج شاهد رفع اين نقصان باشيم. ولي گويا آن دوران خيلي زود به دست فراموشي سپرده شد و بي آنكه مشخص شود نتايج آن بها دادن به جوانان چه بوده است به شرايطي رسيديم كه يكه تازي با متون خارجي است و اكثر هنرمندان تئاتر ما هم نويسندگان برجسته خارجي را تاج سر اهالي دنيا مي نامند. به گونه اي كه در دهه فجر انقلاب اسلامي و در جشنواره اي تحت همين نام باز هم اين متون خارجي است كه رويكرد اصلي هنرمندان ما را تشكيل مي دهد. اما سؤال اين است كه با اين وضعيت، تكليف فرهنگ اسلامي و ايراني در تئاتر چه مي شود؟ چرا اين نقطه ضعف عمده آسيب شناسي نشده است؟ چرا براي رفع آن و پويايي نمايشنامه نويسي در كشورمان اقدامي به عمل نيامده است. هميشه وقتي مي پرسي، جوابت اين است كه نمايش نامه نويس خوب نداريم!
خوب حالا راه حل براي رفع اين معضل چيست؟ آيا با حفظ وضع موجود مي توان به آن رسيد؟ اگر وضع موجود خوب است چرا بر آيندش ناقص است؟ اگر برآيندش به خصوص در عرصه نمايش نامه نويسي ناقص است پس چرا رضايت؟
بايد اعتراف كرد كه آموزش تئاتر در مملكت ما اشكال اساسي دارد و آن اشكال اين است كه دانشجويان جوان را صرفاً با مفاهيم بيگانه از فرهنگ ما آشنا مي كند. اين دردي است كه چند وقتي تحت عنوان معضل غرب زدگي علوم انساني در جامعه مطرح شده است. ولي راه حل اين معضل چيست؟ آيا بايد ساليان سال صبر كرد تا بتوان محتواي بيگانگي را از آن جدا نمود؟! آيا براي ملت ما كه انقلاب اسلامي خويش را به عنوان محبوب ترين انقلاب مستضعفين جهان بار ديگر و باشكوه هرچه تمامتر و در سي و يكمين سال پياپي قاطعانه مورد تاييد و تمجيد قرار داد، وقت گرانبها نيست؟ پس چه بايد كرد؟! چگونه مي توان رويكرد فرهنگي اسلامي را جايگزين رويكرد فرهنگي غربي نمود؟ مي توان در كوتاه مدت تحول ايجاد نمود؟ اگر ممكن نيست پس چه بايد كرد؟ بايد سرشت محتومي را كه فرهنگ غرب در استحاله فرهنگ و تمدن درخشان ايران اسلامي براي ما رقم زده پذيرفت؟ حال كه ما در مملكت بعد از گذشت سي سال از انقلاب، نهادهايي داريم كه به راحتي مي توانند موجبات اين دگرگوني سريع را فراهم آورند، بايد با شعار بازگشت به خويشتن به بازيابي توانايي هاي خويش و اجتناب از سليقه گرايي هاي به شدت متفاوت و از تعاريف كلي دست كشيده و جزئياتي را كه مي تواند در آسيب رساني به فرهنگ و هنر ما موثر باشد شناسايي و اين موانع فرهنگي را از سر راه برداريم. دوران اتكاي صرف به هنرمندان تقديس شده و پايبندي به آرمان هاي نامعلوم آنان را كنار بگذاريم، تابوهاي ساخته شده توسط آنان را بشكنيم و بار ديگر و اين بار با يك انقلاب هنري، روح انقلاب اسلامي را در پيكره هنر بدميم. هنر ما، به خصوص تئاتر، نيازمند يك حركت انقلابي است. وقتي مردم- به لطف خدا- همچنان پايبند به اين انقلاب هستند، وقتي نظام ولايي اين مملكت مقتدرانه در عرصه سياست جهاني مقابل مستكبران ايستاده است، اينها خود براي هنر ما مي تواند پايه هاي يك انقلاب هنري را در برداشته باشد. اگر غرب مي خواهد با ايجاد شك و ترديد، اصالت هاي ما را زير سؤال ببرد، چرا ما ايده ها و تفكرات آنان را زير سؤال نبريم؟! غرب مي داند آنچه موجب تقويت بنيه شخصيتي مسلمانان ايراني شده فرهنگ اسلامي است، پس با آغاز جنگ نرم و ايجاد ناتوي فرهنگي و رعايت اصل «بهترين دفاع حمله است»، تهاجم خويش را اين بار در سر و شكل فرهنگي سامان داده است. فرهنگ اغواگرانه غرب به اندازه كافي دلفريب است، آنوقت ما از ظرفيت هاي بي شمار خويش كه يكي از آن ها هنر نمايش است استفاده نمي كنيم. رويكرد هنرمندان ما به متون خارجي يك هشدار است مبني بر اينكه خلاقان پيشين اين هنر در دميدن روح ايراني در آن موفق نبوده اند. در واقع هنوز نسل انقلاب نتوانسته در بدنه و مهمتر از همه روح و محتواي اين هنر رسوخ كند. اين نسل كه سي سال لنگ لنگان اين هنر را با روحي غيرخالص مركب از معجوني شرقي و غربي تا اينجا پيش آورده است نشان مي دهد كه توانايي يك حركت انقلابي وسيع و همه جانبه را در اين عرصه نداشته و ناچاراً بايد تحول پذيري را در هدايت اين هنر فاخر بپذيرد و جاي خود را با نسل بعدي عوض كند و اشتباهات گذشته، ديگر جاي تكرار نداشته باشد. ما الآن بايد پنجاه سال آينده را ديده و افق هاي ديدمان را به اصالت ها نزديك گردانيم. اصالت هايي كه هنر تئاتر نتوانست آنها را دغدغه هاي روزمره خويش نمايد. نتوانست آن را در پيكره خويش بدمد، شجاعت آن را نداشت، فاقد جسارت لازم بود. آري! اگر هنرمندان تئاتر، به طور جدي در پيام امام راحل(ره) و پيام هاي مقام معظم رهبري تامل مي نمودند و به خود اين جسارت را مي دادند كه طرحي نو در اندازند، الآن اين شرايط را پيش روي نداشتيم. شرايطي چون عدم وقوف بر توانايي هاي خويش، وام گيري فكري از غربي ها و دريافت آموخته هاي فرهنگ ليبراليستي و نوماركسيستي به جاي كشف زواياي پيدا و پنهان فرهنگ خويشتن و... نتيجه چنين شرايطي اين شده كه شاهديم، تئاتر شهر، محل تجلي فرهنگ و انديشه هاي غربي است و جاي خالي فرهنگ خودمان در آن خيلي احساس مي شود.
يك بار ديگر بايد از خودمان بپرسيم كه تا چند سال ديگر بايد منتظر ماند و اين شرايط را ديد؟ براي تغيير و تحول اين وضعيت، بايد مثل مردم بپاخاست و با شور انقلابي به صحنه آمد كه فردا دير است!

 



در جست وجوي سرگرم سازي استراتژيك

آرش فهيم
برنامه هاي صدا و سيما در نوروز امسال، به خصوص سريال ها، به آنچه كه مي توان آن را سرگرم سازي استراتژيك دانست، اندكي نزديك تر شد. امروز در عرصه رسانه اي، سرگرم سازي به عنوان يك ابزار استراتژيك در حوزه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي مورد توجه است. به طوري كه دولت ايالات متحده آمريكا بخشي از سياست هاي ضدانساني و جنگ طلبانه خودش را با اتكا به «سرگم سازي» پيش مي برد. فيلم هاي هاليوودي و همچنين سريال هاي شكيل و جذابي كه در دستگاه فرهنگي و رسانه اي آمريكا ساخته مي شوند، گوي سبقت را از سينماها و رسانه هاي ساير ملل ربوده است. تا آنجا كه حتي در دور افتاده ترين روستاهاي كشورمان فيلم هاي آمريكايي و سريال هايي نظير «لاست»، «فرار از زندان»، «24» و ... به عنوان سفيران آمريكا فعال هستند. نكته قابل توجه اين است كه مخاطبان اين آثار نه با اهداف خاص و سياسي، بلكه صرفا به قصد تفريح و «سرگرم» شدن به سراغ اين آثار مي روند و احتمالا تا پايان نيز از محتواي سياسي آن ها آگاه نمي شوند. اما مضامين ايدئولوژيك، آنچنان ماهرانه در اين فيلم ها و سريال ها گنجانده شده اند كه به طور غيرمستقيم، به ذهن و دل مخاطب تزريق مي شوند.
با اين حال، در كشور ما و در ميان مديران فرهنگي هنوز كه هنوز است، نگاه استراتژيك و هدفمند به سرگرمي غلبه نيافته است. در اين ميان صدا وسيما، كمي پيشروتر است كه اين نگاه، به شكل كمرنگي در سريال هاي مناسبتي نوروز ديده شد. به گونه اي كه نشان دهنده تغيير رويكرد رسانه ملي به سمت فرهنگسازي هدفمند است.
گرچه، رويكرد و جهت گيري كلي، نسبت به قبل متفاوت است، اما در متن برنامه ها هنوز ضعف هاي بسياري ديده مي شود كه با تجلي سرگرم سازي استراتژيك تعارض دارد. به اين معنا كه در اين سريال ها، شاهد پررنگ تر شدن رويكرد انتقادي و اجتماعي آن ها نسبت به مجموعه هاي مناسبت هاي گذشته بوديم. به خصوص اين كه جهت گيري نمايشي آن ها، از طبقات بالا به قشر كم درآمد جامعه تغيير يافت كه اين گامي رو به جلو در نگاه محتوايي براي صداوسيما محسوب مي شود. به رغم اين گرايش هدفمند سريال ها، نقاط ضعف بسياري در پرداخت ساختاري و مضموني به موضوعات مورد توجه در آن ها وجود دارد كه بهره گيري از لهجه ها و گويش هاي قوميت ها به عنوان تمهيدي پيش پاافتاده براي طنز آفريني، بي احترامي به بزرگتر ها و كهنسالان، برخي شوخي هاي نا به جا و... از جمله اين ضعف هاست.
از سريال ها كه بگذريم، در زمينه پخش فيلم هاي سينمايي خارجي، همچنان سهل انگاري و نگاه غيراستراتژيك حاكم و غالب است. نمايش فيلم هايي كه مضامين ايدئولوژيك و فكري، در راستاي منافع دولت هاي غربي در آن ها جريان دارد، آن هم در تعطيلات نوروز كه يك فرصت فرهنگي عالي براي رسانه ها محسوب مي شود، انتقادآميز است.
فيلم هايي همچون «شرلوك هلمز» كه در پي تطهير فرقه صهيونيستي فراماسونري است، «نقاب» كه داراي درونمايه اي شيطان پرستانه است، «شهروند مطيع قانون» كه قدرت و صلاحيت پليس آمريكا را نشان مي دهد و ... اتفاقا جزو سياست هاي سرگرم سازي استراتژيك غرب هستند. برخورد بخش تهيه و نمايش فيلم هاي خارجي در رسانه ملي با غرب همچنان منفعلانه است. البته نه فقط اين فيلم ها، بلكه تمام آثار سينماي غرب را مي توان در قالب برنامه هايي كه به تحليل مفاهيم و لايه هاي پنهان فكري آن ها مي پردازد، به نمايش درآورد. به اين معني كه در خلال نمايش فيلم مربوطه، به صورت نريشن يا صحبت يك كارشناس، به تحليل آن پرداخت. با اين تمهيد، ضمن جذب و سرگرم نمودن مخاطب به يك فيلم مفرح خارجي، مي توان به جريان سازي و فرهنگسازي نيز دست زد.
برنامه هايي همچون «مردان آهنين» كه امسال نيز بدون كمترين نوآوري و مثل سابق پخش شد، در سرگرم سازي استراتژيك جايگاهي ندارند. چون جذابيت اين گونه برنامه ها، با انتقال رفتار و فرهنگ نامتناسبي همراه است. آنچه در ورزش باستاني ايران قابل تامل است، روحيه و فرهنگ پهلواني است، نه نمايش قدرت زور جسماني!
استمرار تجربه سريال هاي نوروزي امسال سيما، با اصلاح و ترميم نقاط ضعف، مي تواند انتظار تحول اين رسانه ملي را برآورده كند. د راين راستا، جاي يك اتاق فكر يا تنظيم يك برنامه به نام «سرگرم سازي استراتژيك» لازم و ضروري است. برنامه اي كه صدا و سيما را از افتادن در ورطه توليد برنامه هاي بي هدف و خنثي و يا در تضاد با آرمان ها و ارزش هاي ملي و انقلابي بازمي دارد و يك افق روشن و مترقي را براي آن به ارمغان مي آورد.

 



نگاهي متفاوت به فيلم تسويه حساب اثر تهمينه ميلاني يك صفاسيتي منگوله ديگر!

محمدرضا محقق
نوشتن درباره فيلم آخر تهمينه ميلاني كار دشواري است. بسيار دشوار!
نوشتن درباره مجموعه آدم ها و تصاويري كه بيشتر به كارتون هاي فانتزي مي مانند و داستان هايشان هم فانتزي و البته ماليخوليايي و بزن دررويي است و مثل بازي هاي كامپيوتري- البته با فورمت و تنظيمي كاملا خاص و منحصر به فرد- مي آيند و مي روند و حرف هاي باسمه اي مي زنند و كارهاي لمپنيستي انجام مي دهند و... و هي همين طوري پشت سر هم، بي آنكه يك پدر آمرزيده اي بگويد كه آخر چرا...؟!
«تسويه حساب» خيلي تكان دهنده بود. مال ما نبود، نمي فهميدمش، تجربه نكرده بوديم، نديده بوديمش در جامعه، باهاش نبوده ايم، حتي تخيلش نكرده بوديم، عجيب و غريب بود و مثل يك مشت محكم خورد توي صورتمان و حالمان را جا آورد.
تا ما باشيم ديگر اين قدر بي حساب و كتاب نرويم بنشينيم پاي فيلم خانم استاد تهمينه ميلاني و براي ديدن شاهكارهاي ايشان حتما مسلح به سلاح هاي لازم راهي سينما شويم!
فيلم «تسويه حساب» شاهكار خانم تهمينه ميلاني، شاهكار سينماي ايران و مال فضاي تخيلي اين سال هاي خانم كارگردان است و شايد هم ماليخوليايي، شايد هم هذياني، و شايد همه با هم. داستان، راست و صاف مي رود توي شكمت و اشكت را درمي آورد، نه از سر شوق يا ترحم يا غم. مشكل اتفاقا از همين جاست كه معلوم نيست اين اشك از كجا آب مي خورد و واسه چي؟!
4، 5 تا زن صيقل خورده و مشنگ قشنگ، مي روند توي خيابان، مردها را تور مي كنند مي آوردند توي خانه و حالشان را جا مي آورند. مي زنند توي دهنشان، فحش مي دهند بهشان، پول هايشان را مي گيرند و با كلي نفرت و انزجار حالشان را جاي مي آوردند و بعد... نفر بعدي! اين زن ها چرا اينجوري اند؟ آن مردها چرا آنجوري اند؟ اين وضعيت چرا اينجوري شده. نمي گويم اينجوري نيست توي جامعه. مي گويم «چرا» اينجوري شده؟ آخر ما كه مغز خر نخورده ايم كه هر چيزي مثل قره قوروت برود توي حلق ذهنمان و يا باورمان شود، تا آن وقت بخواهيم با آدم هايش هم ذات پنداري بكنيم يا نكنيم. حالا هم ذات پنداري، پيش كش، داستان را كه بايد باور كنيم. نه؟
خلاصه اين زن ها با آن قيافه هاي «صيقل خورده»- تأكيد مبرمي دارم روي اين تعبير- هي داد مي زنند و هي فحش مي دهند و هي مردهاي پدرسوخته را تور مي كنند و دمار از روزگارشان درمي آوردند و... نفر بعدي!
نمي توانم بگويم اين خانم كارگردان فمنيست است يا فيلمش فمنيستي است چون مي ترسم فمنيست ها عليه من شكايت كنند و دمار از روزگارم دربياورند. معلوم نيست فيلم «تسويه حساب» متعلق به كدام نحله و مكتب فكري است. نكند مال «دادائيست» ها باشد؟!
فيلم پر است از چيزهاي شيك!- در عين و حين آن هم زشتي و پلشتي و درد و محروميت و...
هم آدم ها به شدت شيك و «صيقل خورده اند» هم ماشين ها، هم كوچه ها و خيابان ها و خانه ها و...
فيلم يك معجون تمام عيار است در دهن كجي به خودش. به اصلش كه قرار بود البته اصلش باشد: به «سينما»!
«تسويه حساب» ثابت كرد كه «سينما» يعني كشك، يعني دوغ! داستان و درام و ميزانسن و كشش و هم ذات پنداري و باورپذيري و بازيگري و كارگرداني هم يعني كشك و دوغ و ماست و خيار و... نفر بعدي!
فيلم «تسويه حساب» آن قدر مقادير معتنابهي از «عقده»- در انواع و اقسامش- را به مشتي تصاوير ياجوج و ماجوج اضافه كرده بود كه حال آدم را براي آخر عمر جا مي آورد و گنگ و منگ راهي خانه اش مي كرد.
اصلا يعني چه كه يك فيلم بايد «اصول»ي براي تعريف كردن داستانش، آدم هايش، ميزانسنش، كشش و تعليقش و حتي شعارها و پيام هاي اخلاقي و بي اخلاقي اش داشته باشد؟
«تسويه حساب» تا پاي جان و با تمام وجود ثابت كرد كه اينها، كلهم يعني كشك و دوغ و خيار و... اين چيزها.
«تسويه حساب» يك تسويه حساب جانانه بود با تماشاگر بخت برگشته اي كه رفته بود «سينما» ببيند و لذت ببرد و سازنده با چيزي كه- آشي در هم جوش و شله قلمكاري كه- ساخته و به خوردش داد، حاليش كرد كه اگر يك بار ديگر از اين غلط هاي زيادي بكند، چه بسا شخصا بيايد توي سالن و با يك گرز آهنين آنچنان محكم بكوبد توي ملاجش تا براي هميشه فراموش كند كه سينما و داستان و اين جور مزخرفات را چگونه مي نويسند تاچه رسد به اينكه چگونه مي سازند!

 



تحليلي بر برنامه ها و فيلم هاي نوروزي رسانه ملي پشت پرده فيلم هاي خارجي سيما

رضا فرخي
درايام نوروز امسال صدا وسيما از ابتدا با برنامه ريزي منظم براي پخش برنامه ها وفيلم ها وسريال هاي نوروزي سعي كرد توجه بينندگان خود را به نحو شايسته اي جلب كند كه به عقيده بسياري از بينندگان دراين امر موفق عمل كرد. برنامه ها وفيلم هاي نوروزي امسال چه دربعد ايراني و چه محصولات خارجي از سطح كيفي خوبي برخوردار بودند و همين موضوع باعث شد كه صدا وسيما ميزان رضايت مندي خوبي از طرف مخاطبان خود كسب كند. البته اين را هم نبايد ناديده گرفت كه صداوسيما امسال بيش از سالهاي ديگر دريك رقابت تنگاتنگ با برنامه هاي نوروزي شبكه هاي ماهواره اي قرار گرفت كه بيشتر آن شبكه ها امسال پخش معمول برنامه هاي خود را رها كرده و به اصطلاح به پخش برنامه هاي ويژه نوروز پرداختند وبه جرات مي توان گفت كه دراين مبارزه رسانه اي ، سيما موفق و سربلند بيرون آمد. شبكه هايي مانند صداي آمريكا و بي بي سي برخلاف سال گذشته ، امسال ويژه برنامه تحويل سال داشتند. هر چند كه ويژه برنامه هاي آن شبكه ها براي سال تحويل هيچ همخواني با فضاي سال تحويل در جامعه ما نداشت و مثل هميشه شاهد نوعي ابتذال و فضا سازي اهانت آميز به فرهنگ ايراني ، حتي در اين ويژه برنامه هاي ماهواره ها بوديم .به واقع صدا وسيما دراين بعد ، همان طور كه انتظار مي رفت بسيار قوي تر از شبكه هاي ماهواره اي عمل كرد . چه دربرنامه هاي تحويل سال نو و چه دربرنامه هايي كه درطول ايام نوروز پخش شد. البته اين نكته را هم نبايد ناديده گرفت كه هدف ما دراينجا مقايسه نيست اما ذكر اين نكته بسيار مهم است كه امسال شبكه هاي ماهواره اي سعي و تلاش بسياري براي جذب مخاطب با برنامه هاي ويژه خود درايام نوروز كرده بودند اما به جرات مي توان گفت كه به هيچ وجه موفق عمل نكردند.چرا كه به عنوان مثال در برنامه هاي ويژه تحويل سال كه از صداي آمريكا پخش شد بيشتر به جاي آنكه شبيه به برنامه تحويل سال نو باشد به گردهمايي رقص و آواز تبديل شد. اين موضوع درمورد شبكه هاي ديگر ماهواره اي هم صدق مي كرد. همه آنها دربرنامه هاي ويژه تحويل سال مانند روند تكراري خود در طول سال به پخش موسيقي هاي بي محتوا و
آواز هاي پيش پا افتاده پرداختند. حتي دراين شبكه ها ما نه شاهد آيينهاي عيد نوروز بوديم و نه حتي شادي هاي بومي و محلي زيباي ايراني كه امسال تلويزيون به خوبي آنها را به نمايش گذاشته بود. اجراهاي زننده با حرف هاي بيهوده و مضحك از سوي مجريان شبكه هاي ماهواره اي از ديگر بخش هاي برنامه هاي نوروزي فارسي زبان هاي خارج نشين بود.
نكته بسيار ظريف وجالب اين بود كه دراين شبكه ها به خصوص شبكه صداي آمريكا كه تبليغات فراواني براي برنامه هاي خود كرده بود، به اندازه بسيار كم هم به آداب و رسوم مرسوم سال تحويل مانند شعرخواني شعراي بزرگ هم نپرداخت ، چه رسد به دعا و نيايش! اما درنقطه مقابل صدا سيما با پخش ويژه برنامه هاي سال نو همراه با آيين ها ومراسم معنوي ومذهبي وبومي ايراني لحظات زيبايي را براي بينندگان خودرقم زد.اين برتري درقسمت هاي ديگري مانند پخش فيلم هاي سينمايي هم به خوبي آشكار بود .
نمايش حدود 100 فيلم ايراني وخارجي از شبكه هاي مختلف با هدف جذب ذائقه هاي مختلف از جمله بخش هاي اصلي ويژه برنامه هاي نوروزي رسانه ملي بود. اما دراين بين انتقادهايي هم به پخش ونحوه نمايش بعضي فيلم ها وارد است. به عنوان مثال درمورد فيلم «شرلوك هولمز» كه از شبكه چهار سيما به نمايش درآمد علاوه براينكه سعي درتطهير چهره سياسي وجامعه انگلستان دارد به موضوعاتي مانند شيطان پرستي وخرافه گرايي هم پرداخته شده است كه با بسياري از عقايد ديني ما تضاد است و فضاي كامل فيلم دراختيار فراماسونها است كه به نوعي هميشه به دنبال
جريان سازي به نفع صهيونيسم در دنيا هستند. در اين فيلم جهان بيني كابالاييستها غالب است. فرقه اي كه معتقد به عرفان يهود همراه با جادو است و نوعي تبليغ براي جامعه غرب وجريانهاي صهيونيستي آنها است . يا درمورد فيلم «تبديل شوندگان» بايد به اين نكته اشاره كرد كه پخش اين فيلم حتماً بايد با يك تحليل دقيق همراه مي شد. چرا كه اين فيلم جزء مجموعه فيلم هاي آخرالزماني است كه پشت پرده ساخت آنها اهداف سياسي گسترده بسياري نهفته است كه بايد دريك برنامه تحليل كامل به آن پرداخته مي شد تا مخاطبان كاملاً آگاه مي شدند. اما اين اتفاق نيفتاد. چيزي كه درمورد سري فيلم «ارباب حلقه ها» درعيد سالهاي قبل شاهد آن بوديم. درآن زمان هم بايد آگاهي كاملي به مخاطب داده مي شد اما اين كار انجام نشد. درآن زمان هم اين موضوع بسيار حائز اهميت بود چرا كه اين فيلم متناسب با گفته هاي بوش درباره آرماگدون و نبرد خيروشر در آخرالزمان ساخته شد. چيزي كه خواست ايوانجليستها (مسيحيان صهيونيست) درآمريكا بود و به واقع تحليل سينمايي سياسي اين گونه فيلم ها مي تواند كمك بزرگي به افزايش ظرفيت فكري مخاطب كند.اين موضوع درباره فيلم «ترميناتور 4» هم كه در سه شنبه پايان سال 88 از شبكه سوم سيما پخش شد صدق مي كند. چرا كه اين فيلم يكي از آثار بسيار مهمي است كه درآن دست هاي پشت پرده سينماي سياسي آمريكا كه مستقيماً زير نظر سياستمداران غربي است ديده
مي شد. مسائلي نظير قدرت نظامي و توهم توطئه عليه غرب ويا بحث آخرالزمان از فاكتورهايي است كه دراين فيلم به شدت و به صورت كاملاً آشكار به نمايش گذاشته مي شود. البته فاكتورهاي گفته شده درفيلم «منطقه 9» هم كه از شبكه سه سيما به نمايش درآمد نيز قابل مشاهده است. چرا كه دراين فيلم هم مي بينيم كه به صورت كاملا اغراق آميزي براي تكنولوژي نظامي آمريكا تبليغ مي كند كه با كمي دقت مي توان دريافت كه فيلم تنها داراي جلوه هاي مجذوب كننده مانند بسياري از فيلم هاي ديگر آمريكايي است. اما در بحث محتوا كاملاً بي مايه و فاقد انسجام است. به طوري كه صحنه هاي فيلم كاملاً تبليغي وفانتزيك است و هيچ چيز ديگري براي گفتن ندارد. اين فيلم همچنين شباهت هاي زيادي با فيلم «جك هانتر» دارد كه از شبكه سوم پخش شد. چرا كه دراين فيلم هم قهرمانان آمريكايي با سلاح هاي فوق تصور وتخيلي آمريكايي به جنگ دشمن مي روند و از نابودي جهان جلوگيري ميكنند و به نوعي ناجي دنيا معرفي مي شوند كه درباره اين فيلمها صدا وسيما مي توانست با برنامه هاي نقد وبررسي جدي كمك بسيار شاياني دربالا رفتن درك تصويري سياسي بينندگان خود كند .
اما دركنار اين فيلم ها تلويزيون امسال آثاري را به نمايش گذاشت كه دراصطلاح به آنها تريلرهاي سياسي گفته مي شود. فيلم هايي مانند
شمال و جنوب محصول 2004 كشور انگلستان كه درباره تلاش مسئولان سياسي براي سرپوش گذاشتن بر جنايت هاي خود به وسيله فشار برقوه قضاييه است . اين اثر يك فيلم سياسي متوسط است كه با كمي روشنگري تحليلي نكات جالب نهفته شده درآن برملا مي شد. همچنين فيلم هايي مانند «شهروند مطيع قانون» به كارگرداني اف گري گري از شبكه سوم و فيلم «بازي شاه» محصول سوئد و دانمارك در سال 2004 به كارگرداني نيكولاي آرسل ازاين مقوله تريلرهاي سياسي بودند. به ويژه فيلم بازي شاه كه درعين اينكه داستان ساده اي دارد اما به خوبي پرده از ارتباطات پنهاني احزاب بزرگ با مسئولان رسانه ها دردنياي غرب برداشته بود. اين فيلم داستان روزنامه نگاري است كه سعي مي كند درمقابل تباني رسانه ها و روزنامه ها درغرب با روساي احزاب سياسي براي سرپوش گذاشتن برجنايات آنها بايستد و درمقابل حزب قدرتمند وداراي نفوذي وجود دارد كه رئيس حزب سياسي آن براي به قدرت رسيدن دست به هركاري مي زند. هر چند كه درپايان به طور اغراق آميزي اين خبرنگار پيروز مي شود و فيلم اغراق هاي زيادي دراين باره دارد، اما بسياري از
قسمت هاي فيلم نكات جالبي را از فساد رسانه اي ودست آويز شدن
رسانه ها درغرب فاش مي كند. همچنين در مورد فيلم شهروند مطيع قانون هم بايد به اين نكته اشاره كرد كه فيلم درعين اينكه از فساد سيستم امنيتي آمريكا دربرخورد با جرايم صحبت مي كند اما درعين حال صحبت از دادستان درستكاري را مي كند كه سعي دارد درمقابل اين فساد درسيستم پليس امنيتي آمريكا كه باعث انتقام جويي شخصيت اول داستان شده است بايستد. يعني به واقع فيلم سعي دارد با منحرف كردن ذهن بيننده خود مفهوم تبليغي خود را القا كند و از اين نظر شباهت هايي هم به فيلم «درمه الكترونيكي» دارد كه از شبكه چهار پخش شد . فيلمي كه بازهم صحبت از يك پليس
وظيفه شناس آمريكايي مي كند كه درجنگ جهاني براي كشور خود خدمت كرده و حالا هم دراين عرصه خدمت خود را انجام مي دهد. اين موضوع درفيلم «ربوده شده» به كارگرداني پير مورل كه از شبكه دوسيما پخش شد هم به چشم مي خورد، كه بازهم وجهه تبليغي براي نيروهاي امنيتي آمريكا و كشورهاي غربي درآنها به صورت آشكار مشخص است.
دركنار اين فيلم هاي خارجي كه جاي بحث داشتند تلويزيون امسال اقدام به پخش فيلم هاي ايراني نسبتاً جديد نمود. اين حركت از سوي سيما چند ويژگي مثبت داشت؛ اول اينكه فيلم هاي ايراني هميشه مخاطبان خود را دارند و بايد خواسته هاي آنان برآورده مي شد .دوم آنكه اين حركت درآغاز سال مي تواند كمك موثري به جذب مخاطب به سينما واعتماد بيشتر مخاطبان تلويزيون به سينما شود. البته تله فيلم ها هم امسال نسبت به گذشته از سطح قابل قبول تري برخوردار بودند. اما به هر حال جاي كار بيشتري دارند. به خصوص درزمينه بهبود كيفيت فيلم برداري ومحتواي آنها بايد سرمايه گذاري مادي ومعنوي بيشتري صورت گيرد. همچنين از ديگر حركت هاي مثبت سيما درنوروز امسال پخش
فيلم هاي نسبتاً خوب جنوب شرقي آسيا مانند فيلم «شنود» محصول مشترك كشورهاي هنگ كنگ، چين و سنگاپور در سال 2009 و «سلاح مقدس» محصول كره جنوبي و...بود كه باعث شناخت بيشتر مخاطبان ازاين سينما است و نسبت به فيلم هايي هاليودي از پشتوانه هاي اخلاقي بيشتري برخوردارهستند.
دريك نگاه كلي صدا وسيما، نورز نسبتا موفقي را پشت شر گذاشت. چرا كه دركنار ويژه برنامه هاي خود با پخش فيلم ها وسريال هاي مختلف توانست مخاطبان را راضي كند واگر دراينجا ما به بعضي از قسمت هاي برنامه هاي نوروزي سيما نقدي وارد مي كنيم با هدف بهبود كيفي
برنامه ها براي سال هاي بعد است. به عنوان مثال اگر خواهان برقراري بحث هاي تحليلي دركنار پخش بعضي فيلم ها شده ايم به اين دليل است كه به عينه مي بينيم كه در
رسانه هاي خارجي امثال اسپيلبرگ برتراند تاورينر ، جيمز كامرون ، جوزف مك گينتي نيكول و ... دركنار پخش فيلم هاي خود به شخصه به تحليل مفهومي آن در رسانه ها ، در
برنامه هاي موسوم به talk show
مي پردازند . با اين كار علاوه براين كه در فيلم هاي خود به زبان تصوير پيام را به مخاطب القا
مي كنند، دريك تحليل رسانه اي از راه ديگري هم اين كار را انجام
مي دهند تا به طور مضاعف تري از همه ابزارها براي القاي مفهوم مورد نظر غرب استفاده كرده باشند. در نتيجه جا دارد تا رسانه ملي در يك روند مبارزه رسانه اي به تحليل اين اهداف از زبان تصوير بپردازد تا علاوه براين كه مخاطب خود را سرگرم كرده به جريان سازي در جنگ رسانه اي و افشاي ناتوي فرهنگي غرب بپردازد.

 



تحريم تنباكو به روايت ورزي

محمدرضا ورزي، كارگردان سريال «سال هاي مشروطه» به زودي كارگرداني سريالي تاريخي را با موضوع تحريم تنباكو و نقش روحانيت در مبارزات مردمي عصر قاجار آغاز خواهد كرد.
اين مجموعه «سال هاي خاكستري» نام دارد و در 13 قسمت تهيه و توليد خواهد شد.
اين مجموعه تلويزيوني همانند آثار قبلي ورزي به دوران قاجار توجه دارد. در اين سريال به موضوع تحريم تنباكو نيز پرداخته خواهد شد. درضمن در اين سريال به نقش روحانيون و اعتقادات ديني در مبارزات مردمي توجه مي شود.
به گزارش ايكنا به نقل از علي لدني تهيه كننده «سال هاي خاكستري» ، تصويربرداري اين مجموعه قرار است تيرماه آغاز شود، سريالي كه براي آن هشت ماه تصويربرداري پيش بيني شده است.

 



بازگشايي سينماي مجهز در شمال

سينما «انقلاب» شهرستان بابل با پايان عمليات مرمت و بازسازي بازگشايي شد.
اين سينما با نصب سيستم صوتي دالبي ديجيتال و با ظرفيت 400صندلي مورد بهره برداري مجدد قرار گرفته است.

 



توليد بازي رايانه اي ميرزاكوچك خان

بازي رايانه اي مبارزان جنگل با محوريت نمايش زندگي ميرزاكوچك خان منتشر مي شود. به گزارش رسا، دانيال سميعي مدير شبكه تبيان گيلان، از عرضه نسخه كامل بازي رايانه اي مبارزان جنگل در نيمه نخست سال نود به بازار خبر داد و گفت: اين بازي روايت زندگي و مبارزات ميرزا كوچك خان جنگلي است.
وي با بيان اين كه كار تحقيقات براي ساخت بازي مبارزين جنگل از ماه هاي پاياني سال 87 آغاز شد، افزود: تحقيقات مقدماتي براي آغاز ساخت اين مجموعه شش ماه به طول انجاميد و نسخه مقاومت و شبكه مبارزان جنگل تا بهمن 88 در كشور توليد شد و نسخه مرحله اول اين بازي تا تابستان 89 وارد بازار مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14