(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 11 ارديبهشت 1389- شماره 19633
 

باغبان گلشن شكوفه هاي اميد فرازونشيب هاي زندگي معلمين در پيچ و خم نظام آموزشي كشور-بخش نخست



باغبان گلشن شكوفه هاي اميد فرازونشيب هاي زندگي معلمين در پيچ و خم نظام آموزشي كشور-بخش نخست

گاليا توانگر
گيس هاي سياه و براقش از زير روسري گلدار رنگ و رو رفته سرك مي كشيدند. نگاهش آن قدر معصومانه بود كه واقعا چهره اش را زيبا مي كرد. فقط 8 سال داشت و ساكت ترين شاگرد كلاسم بود. در «دالان» از توابع باغ ملك خوزستان خانواده ها رضايت چنداني به تحصيل بچه ها نداشتند.
بادي كه از سمت كوه ها مي آمد در چمن زارهاي اطراف مي پيچيد و از سر دام ها و چوپانان كوچك و معصومشان مي گذشت. دشت فراخ بود، اما از آن همه محروميت و تمناي اين نگاه هاي پاك دلم مي گرفت. هر چه مي گفتم همه بچه ها با علاقه تكرار مي كردند، الا فريبا! متعجب بودم كه چرا همراهي نمي كند؟! عصباني شدم، با صداي بلند گفتم: «فريبا، چرا تكرار نمي كني؟!» از جايش بلند شد و سر به زير انداخت.
يكي از بچه هاي حاضر جواب به جاي او گفت: «خانم، فريبا ناشنواست. نمي تواند كلمات را كامل بگويد.» تا آمدم جمله اي بگويم، رفتار عجولانه ام را توجيه كنم، فريبا دوان دوان از در كلاس به سمت دشت گريخت. مثل آهويي به نظر مي رسيد كه خيلي رنجيده باشد. پشت سرش دوان دوان روانه شدم. بالاخره خسته شد و ايستاد. نفس نفس مي زد، گويي پرنده اي از دام صياد مي گريخت. هيچ نگاه نمي كرد و هيچ نمي گفت. دستش را به سمت خودم آوردم و كف دستش با نوك انگشتم نوشتم: «من دوست تو هستم.» دستهايمان در هم گره خورد و به سمت كلاس برگشتيم.
اگر بخواهيم از خاطرات معلمان بنويسيم ميليون ها ورق صرف عشق و مجاهدت اين سربازان شجاع و بي ادعا مي شود. وقتي هر چند فصل يك بار پشت درهاي بسته با تغيير مديران، سياست هاي آموزشي نيز به طور ناگهاني و مقطعي تغيير پيدا مي كند، هستند معلماني كه در دور افتاده ترين نقاط كشور نظير بشاگرد، خاف، روستاهاي بوشهر و خوزستان و... بي توجه به مبلغ اندك فيش حقوقي شان، بي توجه به سياست ها و سياست بازي ها و تغييرات غيركارشناسانه و مقطعي با تكيه بر خلاقيت و محبت در كلاس اعجاز مي آفرينند. حال كه بحث ها بر سر چندساله شدن مقاطع مختلف است، آقايان توجه كنند كه هدف آموزش و پرورش در نظام اسلامي نيروي متعهد و كاردان است. لذا زمان آن رسيده تغييرات مطابق مد روز را فراموش كرده و بودجه ها را صرف برقراري عدالت آموزشي در سراسر كشور كنيم.
عدالت آموزشي در سايه ايثارگري معلمان
داستان گسترش آموزش و پرورش مجازي در اقصي نقاط كشور به منظور برقراري عدالت آموزشي به كجا انجاميد؟ محتواي كتب كه سال هاست قرار است كاربردي، بومي و اسلامي شوند، در چه راستايي تغيير داشته اند؟ آيا بالاخره با پيگيري معوقه هاي معلمين توانستيم شأن و جايگاه معلم را به نقطه اوج برسانيم؟
سيدعلي يزدي خواه رئيس آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران مي گويد:
«اعتقاد ما اين است كه براساس آموزه هاي ديني و انقلابي اگر نظام تعليم و تربيت كشور اصلاح بشود، كشور به سمت صلاح، فلاح و رستگاري حركت
رو به رشدي خواهد داشت. آموزش و پرورش به عنوان اثرگذارترين و گسترده ترين نهاد اجرايي كشور كه در همه خانه ها، محلات، روستاها و دورافتاده ترين مكان هاي جغرافيايي هم حضور دارد، شبكه بسيار گسترده اي است كه مي تواند با بهره گيري از توانمندي هاي بومي، محلي و منطقه اي در راستاي محروميت زدايي و فراهم كردن زمينه هاي ايجاد عدالت و نهايتا پيشرفت و توسعه كشور گام هاي بسيار موثري بردارد.»
وي به ويژگي هاي بارز معلمين اشاره كرده و مي گويد: «معلمي نياز به پيش نيازهايي دارد كه اين ها در وجود قريب به اتفاق معلم هاي ما ديده مي شود. معلم هاي ما عاشق دانش آموزانشان هستند و آنها را فرزندان خود مي دانند، لذا عاشقانه براي موفقيت آنها تلاش مي كنند و در راه انجام وظيفه از يك سعه صدر مثال زدني بهره مي برند. به جز اين صبر و تحمل بي پايان، نياز است كه دائماً خودشان را در معرض يافته هاي جديد و پژوهش هاي نو قرار بدهند. اين اهداف و حركت ها وقتي در پرتو رسالت ديني و انقلابي قرار مي گيرد، راه هاي چندين ساله در مدت زمان كمتري پيموده خواهدشد. در رابطه با جهاد عاشقانه معلمين بارها و بارها مصاديقي در اخبار كشور ذكر مي شود. براي مثال همين چند مدت قبل معلم فداكار اسلام شهري در كلاس درس ابتدايي وقتي بچه ها براثر شيطنت هاي خاص كودكي يكي از ميزها را هل دادند و نزديك بود نيمكت آهني روي يكي از دانش آموزان بيفتد، معلم فداكار اسلام شهري با قراردادن دستش در زير نيمكت آهني، آن دانش آموز را نجات داد، هرچند اين حادثه به از دست دادن يكي از بند انگشت هاي دست معلم انجاميد.
در خراسان جنوبي يك معلم ورزش به زير دروازه درحال سقوط رفت و دچار مرگ مغزي شد. در اروميه يك معلم ماحصل چندين سال تلاش خود را براي عمل جراحي دانش آموزش پرداخت مي كند. بايد توجه كرد كه بسياري از اين موارد و اخبار به دليل اين كه معلمين نمي خواهند عمل خالصانه شان آلوده به ريا شود از اذهان عمومي مخفي مي ماند.»
وي ادامه مي دهد: «اين واقعيتي غيرقابل انكار است كه همه آحاد مختلف كشور از معبر و دالان طولاني تعليم و تربيت عبور كرده اند. همه مسئولان روزي شاگرد بوده اند. وقتي معلم بازنشسته در مراكز اداري، بانكي، درماني و... شاگرد سابقش را مي بيند، به وضوح درمي يابد كه عشقي كه سال ها قبل به دانش آموزش داده، امروز درپي افتادگي او و خم و راست شدن ها و شادي چهره اش كاملاً هويداست. اين عشق متقابل هرگز نمي ميرد و تا پايان راه حيات مي بخشد.»
يزدي خواه در تكميل صحبت هايش افتتاح بيمه طلايي معلمين در سال89 را مژده مي دهد و مي گويد: «اين بيمه به زودي در شهرستان ها فراگير خواهد شد و براساس آن بخشي از هزينه هاي درماني معلمين و خانواده هايشان به ويژه درمورد بيماري هاي صعب العلاج به آنها عودت داده مي شود.»
انسان سازي رسالت خطير فرهنگيان
وزارتخانه آموزش وپرورش شايد كارش در وهله اول شبيه ساير وزارتخانه هاست، ولي اساساً نبايد يك شكل با آنها عمل كند. كار اين نهاد بسي خطيرتر و بزرگتر است. غرق شدن در بخشنامه ها، آيين نامه ها و بي توجهي به رسالت اصلي تعليم و تربيت اسلامي كه همانا انسان سازي و رشد و بالندگي روح است، صدمات جبران ناپذيري به پيكره جامعه در همه عرصه ها وارد مي كند.
رحيم زماني معاون پشتيباني آموزش وپرورش شهرستان هاي استان تهران صراحتاً مي گويد: «در اين امر خطير انسان سازي كه ما تلاش مي كنيم براي نيم قرن آينده كشور نيروهاي متعهد و كارآمد تربيت كنيم، اگرچه بخش اصلي و اساسي اين رسالت بر دوش معلمان است، ولي والدين، رسانه هاي گروهي، ستاد اجرايي آموزش وپرورش و... نيز بايد كمك كنند تا هم معلم در رسالت خود موفق باشد و هم شأن و منزلت واقعي معلم در جامعه به نقطه اصلي اش نزديك و نزديك تر شود.»
وي تأكيد مي كند: «اگرچه نمي خواهيم عملكرد دولت هاي گذشته را زير سؤال ببريم، اما مصرانه از اين گفته خود دفاع مي كنم كه در شرايط فعلي آموزش وپرورش به جايي رسيده كه يك ريال هم بدهي ندارد. قبلاً بالاي 2هزار ميليارد تومان بدهي داشته ايم.»
زماني، به توطئه هاي استكبار بر عليه نظام جمهوري اسلامي اشاره كرده و يكي از چالش هاي پيش روي بسط و تقويت نظام تعليم و تربيت اسلامي را توطئه هاي فرهنگي و جنگ نرم دشمن عنوان مي كند. وي معتقد است: «آموزش وپرورش نيازمند ثبات مديريت است. بايد يك برنامه روشن با مديريتي تثبيت شده براي چندين سال متوالي در رأس امور قرار بگيرد تا نتايج منسجم و دامنه داري حاصل شود.»
وي به گستردگي كار در آموزش وپرورش شهرستان هاي استان تهران گريزي زده و مي گويد: «در سازمان آموزش وپرورش استان تهران با جمعيت كثيري از دانش آموزان و معلمان روبرو هستيم. جمعيت دو هنرستان در اين حوزه به تنهايي 1000 تا 1500نفر است. تغييرات بسيار زياد بخشنامه اي، تغييرات خوبي نبوده و تغييرات بايد از جنس نيازهاي آموزش وپرورش باشد. در گام مؤثر ديگري بايد سعي كنيم فعاليت هاي پرورشي رونق قابل توجهي بگيرند. در اين شرايط كه دشمنان تخريب كاري مي كنند، ما بايد سازندگي فرهنگي داشته باشيم. هنوز نتوانسته ايم نگاه خانواده ها را مبني بر اين كه پرورش بالاتر از آموزش است، تغيير دهيم. خانواده ها صراحتاً عنوان مي كنند كه ما مي خواهيم بچه مان دكتر و مهندس بشود و معدلش 19 و 20 باشد، اما هيچ كس نمي گويد كه ما يك مهندس عاقل و يا يك دكتر متعهد مي خواهيم. در مدارس كار پرورشي هم بايد به روزتر و هم قوي تر ارائه شود.»
فراز و نشيب هاي رابطه معلم و شاگردي
معلم، وظيفه اي فراتر از بعد زماني كه در آن زندگي مي كند دارد. او تربيت كننده نسل درحال رشد و چندين نسل بعد از آن است. معلم با معلمي فرق مي كند. هر كس مي تواند معلم باشد، ولي معلمي فقط مخصوص كساني است كه خدا آنها را انتخاب كرده است. استاد مطهري معلمي بود كه معلمي كردن را به ما آموخت و با ايثار خون خودشأن و اعتبار آنچه را كه آموزش داده بود، ملي كرد. شهيد رجايي چه زيبا گفت: كه معلمي شغل نيست معلمي عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش كرده اي رهايش كن و اگر عشق توست مباركت باشد. اگر معلمي عشق اوست پس عاشق بايد تمام حواس خود را معطوف معشوق و خواسته هاي او كند. معشوق معلم علم اوست. كلاس درس اوست. دانش آموزان و از همه مهمترشان و جايگاه عشق اوست. اين جايگاه از طرق مختلف مثل فراهم كردن امكانات معيشتي، رفاه و آرامش روحي و تحصيلي او حفظ مي شود و ترفيع مي يابد.
منيره غلامي توكلي يك فرهنگي و پژوهشگر پيرامون حفظ شان و منزلت معلم در جامعه مي گويد:
« امروزه دغدغه معلم احياء شان و اعتبار كاري خود در سطح كلان جامعه است. اعتباري كه اگر چه در اذهان هنوز حفظ شده، اما در دستان و زبان شكسته است. دراين ميدان ابتدا پيكره نظام آموزشي بايد نيروي انساني خود را باور كند و بعد خود معلم باور آن را تقويت و حفظ نمايد. بسط و گسترش اين باور و اعتماد به جايگاه والاي معلمي مي تواند از كلاس درس، از كنار تخته سياه و پشت نيمكت ها به دانش آموزان و والدين آنها صورت گيرد. تا جايي كه والدين روز معلم را فقط با گل و هديه اي مادي آن نشناسند و مديران مدارس براي تجليل از معلمان ساعات كاري آنها را ملاك كيفيت هدايا قرار ندهند.
دغدغه بعد معلمان بخصوص معلمان متعهد جامعه افزايش ميزان كارآمدي حضورشان درسركلاس است. اين مهم زماني صورت مي گيرد كه براي بروز كردن علم او ساعاتي را به صورت موظفي دركتابخانه ها و مراكز آموزشي كلاس و وقت مطالعه بگذارند. اگر معلم علم به روز نداشته باشد، حرفي براي دانش آموزان امروز ندارد. اگر معلمان نيز، همچون هيئت علمي دانشگاه ها ساعاتي از موظف خود را براي پژوهش دراختيار داشتند كمك بسيار بزرگي به رشد و ارتقا علمي آنها مي شد.
نكته قابل تامل ديگر ارزشيابي معلمان است كه به ملاك هاي ظاهري بيشتر مورد توجه واقع مي شود. به نظر من ملاك ارزشي معلمي شيوه هاي جديد تدريس و پژوهش است.
وي در رابطه با تعادل ارتباط بين معلم و دانش آموز مي گويد:
«ايجاد تعامل بين جايگاه معلم وارتباطش با دانش آموز يكي ديگر از نكته قابل توجه در بحث آموزشي است. با اندكي تامل مي توان دريافت كه چرخه علمي دريك سو معلم را محور قرارداده و در سوي ديگر متعلم را. دركلاس درسي با حضور دختر خانم ها با روحيه اي ويژه تشكيل مي شود و رعايت حال هر دانش آموز و دقت در نوع برخورد با او امري علمي و روانشناسانه است.»
وي مي گويد:«متاسفانه دانش آموزان مشكلات عديده رفتاري كوچك اما قابل تامل دارند. كودك يا نوجواني كه به عنوان تك فرزند خانواده تمام امكانات و توجه والدين را از آن خود مي داند، حالا در يك كلاس درس بايد ياد بگيرد بپذيرد محبت و توجه معلم صرفا براي او نيست. امكانات محيطي مانند نيمكت و تخته سياه شخصي نيست دركلاس تصميمات گروهي و با خواست معلم است و حتي باز بودن و يا بسته بودن پنجره بايد با مشورت كلاس صورت بگيرد. كه درخانه حكم فرمايي مطلق است، بايد فرمان پذيري از معلم را ياد بگيرد.
از طرف ديگر راديو و تلويزيون به عنوان
خلاق المعاني در زبان محاوره اي دردسر تازه معلمان هستند. دانش آموز سر كلاس بايد بداند كه سر كلاس نبايد دوستش را به شيوه يكي از كاراكتر هاي تلويزيوني و طنز صدا كند.
معلم كه در وقت كم كلاس نمي تواند تمامي اين نكات را درحين آموزش درس يا وقت كم به دانش آموز بدهد پس راه حلي ندارد، جز اينكه اين موارد را كم و بيش ناديده بگيرد. اين خود خيانتي بزرگ به ركن اخلاقي جامعه است.»
مسير را بي راهه رفته ايم
به دور افتاده ترين مدارس فكر كنيد. آن جا كه يك اتوبوس فرسوده كلاس درس است و يك معلم با موتورسيكلتش اميد بچه هاي روستا است. چرا دورتر برويم؟ مدارس همين اطراف تهران را از ذهن بگذرانيد. وقتي مسئولان درپي مد روز كردن نظام آموزشي بر پايه متدهاي نظام آموزشي اروپا و شرق دور هستند، چه كسي به فكر عدالت آموزشي است؟
با تغيير كوتاه مدت نظام آموزشي درهر مقطعي ميليون ها ريال بيت المال صرف مي شود بي آنكه سقفي اضافه شود و كلاس درسي احيا شده و دانش آموزي حس برابري امكانات آموزشي داشته باشد.
به جاي سرگرداني معلمان و والدين دانش آموزان در تغييرات نظام آموزشي، با غنا بخشيدن محتوا و گسترش آموزش مجازي در سراسر كشور آرامش را هديه كنيم و بالندگي را رقم بزنيم.
گزارش روز

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14