(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 11 ارديبهشت 1389- شماره 19633
 

ناراحتي BBC فارسي از تغيير اساسنامه دانشگاه آزاد
اساتيد سكولار در دانشگاه هاي جمهوري اسلامي!!-بخش نخست
بازخواني يك پرونده
سرانجام اساسنامه دانشگاه آزاد تغيير كرد
گزارش تجمع هزار نفري دانشجويان در مقابل دفتر يك نماينده مجلس
نماينده اصلاحات آمريكايي ، ما آمديم كجائي؟



ناراحتي BBC فارسي از تغيير اساسنامه دانشگاه آزاد

گرچه هنوز بيش تر از يك روز از ابلاغ اساس نامه دانشگاه آزاد
نمي گذرد، فاز مخالفت ها با اين تغيير و حمايت از جاسبي توسط بي بي سي فارسي آغاز شد . بي بي سي فارسي كه از رسانه هاي تبليغ و اشاعه دروغ هاي جنبش موسوم به سبز در انتخابات بوده است،طي چند روز اخير به حمايت از مديريت ارگان هايي مي پردازد كه نقش مهم و اصلي را در اجرا و پيش بردن اغتشاشات داشتند .
بي بي سي فارسي كه به كمك رمضان نژاد مشاور دولت خاتمي در دي ماه گذشته به راه افتاد، در اولين اقدام خود به حمايت و دلسوزي براي رياست فعلي جهاد دانشگاهي پرداخت .
اما تغيير در اساس نامه دانشگاه آزاد كه خواستي عمومي طي چند ساله اخير بوده است دليلي شد تا بي بي سي فارسي مجددا درحمايت از مديريت دانشگاه آزاد يعني جاسبي وارد صحنه شود .
پرونده هاي مبهم اقتصادي مديران دانشگاه آزاد و نيز اوج دخالت جاسبي و مهدي هاشمي در جريانات انتخابات عاملي بود كه امكانات دانشگاه آزاد به بازوي اجرايي و در صحنه تصميم گيري هاي پشت پرده اغتشاشات و اتاق فكر لندن باشد .
بر همين اساس بي بي سي فارسي اولين رسانه اي بود كه با احساس اين خطر تغيير اساس نامه را دولتي كردن دانشگاه آزاد دانسته و سعي كرده با ارائه جلوه هاي مصنوعي به مظلوم نمايي براي مديريت جاسبي بپردازد . البته بي بي سي فارسي آغاز خبر خود را با حذف موسوي از هيئت امناي دانشگاه آغاز كرده است اما متن خبر نشان از آن دارد كه محدود كردن دست جاسبي و حذف اين بازوي اجرايي اغتشاشات احتمالي از اهميت بيشتري برخوردار است . البته بي بي سي هيچ
اشاره اي به درخواست چندين ساله دانشجويان و اساتيد دانشگاه هاي كشور براي تغيير در فضاي مديريت دانشگاه آزاد و جاسبي نكرده است .
به نظر مي آيد تغييرات احتمالي در ساختار مديريت هاي آتش افروز در اغتشاشات دلايل اصلي حمايت بي بي سي فارسي از آنها براي ايجاد فضاي رسانه اي براي ايجاد جو رسانه اي بر عليه اين تغييرات است . پيش از حمايت بي بي سي فارسي از جاسبي اين رسانه نزديك به
اصلاح طلبان و رفرميست هاي دوم خردادي چون شمس الواعظين به حمايت گسترده از حضور طيبي در جهاد دانشگاهي، حضور مهدي هاشمي در لندن پرداخته بود .
قابل ذكر است ابلاغ اساس نامه جديد دانشگاه آزاد با استقبال جامعه دانشگاهي كشور مواجه شده است . بنابر اساس نامه جديد حداكثر زماني كه مديريت جاسبي در دانشگاه آزاد كه فرمان نا آرامي مدني را در دانشگاه آزاد پس از انتخابات اخير اعلام كرد، تنها 4 سال آينده است .

 



اساتيد سكولار در دانشگاه هاي جمهوري اسلامي!!-بخش نخست

فاطمه مرسلي
با سرنگوني رژيم سفاك پهلوي و تأسيس نظام مبتني بر مردم سالاري ديني، نظريه عينيت ديانت و سياست در سال هاي پس از پيروزي انقلاب به تدريج در افكار عمومي ملت هاي مسلمان نفوذ كرد و منشأ بيداري، خيزش، تحرك و قيام شده است.
رهبران، تئوريسين ها و استراتژيست هاي تمدن و فرهنگ مهاجم غربي، پس از آنكه حضور مستقيم و بي واسطه خويش را در ايران به منظور گسترش نفوذ و سلطه سياسي، اجتماعي و فرهنگي، ناممكن دانستند، سعي كردند نمايندگاني از بين خود ملت ايران برگزيده و مسئوليت فراهم آوردن زمينه سلطه پذيري را به آنان واگذار كنند. كه اكثر غربگرايان خودباخته عهده دار اين وظيفه شدند. آنان معمولاً پس از مسافرت به غرب، تحصيل و حشر و نشر در آن ديار، مقهور پيشرفت و فناوري برتر غرب شده، پس از بازگشت به كشور به بلندگوي فرهنگ بيگانه تبديل مي شوند. از طرف ديگر، در پي پذيرش باورهاي علمي، بويژه باور برتري دانش تجربي (پوزيتيويسم) و اخذ دانش تجربي از غرب، آن را به عنوان الگوي جديد مطرح و فراگير نمودند. اين شيوه هاي آموزشي، اشاعه يافته و كمك به شكل گيري پديده خطرناك تهاجم فرهنگي نمود.
نظريه پردازان جنگ سرد فرهنگي پس از ناكامي در آخرين استراتژي سخت خود در برخورد با ملت ايران (جنگ تحميلي هشت ساله (و غفلت دولت سازندگي از سازندگي در عرصه فرهنگ ديني و اسلامي، مجدداً به ترويج سكولاريسم (يا همان جدايي دين از سياست) به عنوان زمينه ساز تحقق اهداف ضداسلامي-ايراني خود از راه هاي مستقيم و غيرمستقيم اقدام نمودند.
از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي بر دو پايه استوار است: يكي رأي و اراده مردم مسلمان و ديگري شريعت اسلامي، جمهوري اسلامي با حذف هر يك از دو، ديگر معني نخواهد داشت. اگر عنصر دين را از حكومت حذف كنيد به يك جمهوري مطلق و لائيك همچون جمهوري هاي غربي و يا نظام هاي بي هويتي كه از غرب تقليد مي كنند، خواهد رسيد كه اين ربطي به «جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد» ندارد و لذا اگر دين از حكومتي كه برخاسته از خواست و اراده مردم مسلمان است حذف شود و يا حتي وجود و حضورش كمرنگ شود، اين به معني نفي امنيت ملي است. (ذوالقدر، 1381: 52)
بي شك يكي از شاهراه هاي نفوذ و بسط فرهنگ آمريكايي در كشور، دانشگاه ها و مراكز علمي-آموزشي مي باشند.
بنيانگذار كبير جمهوري اسلامي ايران؛ حضرت امام خميني(ره) در اين خصوص فرموده اند: «بالاترين چيزي كه دشمنان كشورهاي مستضعف و كشور اسلامي از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشته اند، دانشگاه است. براي اينكه آنها خوب مي دانند، كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد. يعني همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه امور كشور را اداره مي كند. دانشگاه است كه نسل آينده و حاضر را تربيت مي كند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگران شرق و غرب باشد، كشور در اختيار آنهاست. آن قدري كه دانشگاه هدف بوده است، جاهاي ديگر نبوده است.» (صحيفه امام، جلد 14، صفحه 426)
مقام معظم رهبري نيز در رابطه با دانشگاه و اهميت آن براي دشمنان انقلاب اسلامي مي فرمايند: «تهاجم فرهنگي دشمن به صورتي است كه شما ناگهان در مدرسه ها، در خيابان هاي ما، در جبهه هاي ما، در حوزه علميه ما، در مدارس و دانشگاه هاي ما، نشانه هاي آن را خواهيد ديد. يك مقداري هم الآن داريد مي بينيد. بعداً هم بيشتر خواهد شد.» (اميري، 1387: 88)
لذا اساتيد سكولار دانشگاه ها به عنوان پياده نظام هاي داخلي جبهه جنگ نرم استكبار جهاني و صهيونيسم بين الملل برضد امنيت نرم جمهوري اسلامي ايران به حساب مي آيند. اين بانيان سكولاريسم در جهت حاكميت فرهنگ ليبرال دموكراسي در كشور از سويي به مبارزه با اسلام مي پردازند و از سوي ديگر، تلاش مي كنند كه با احياي تاريخ قبل از اسلام، ترويج ظواهر فرهنگ غرب و انسان محوري و نه خدامحوري، ايدئولوژي و گفتمان حاكم را تغيير داده و ذائقه جديدي را ايجاد و نهادينه نمايند.
در بخش نخست مقاله پيش روي، قصد داريم به معرفي و بررسي آثار يكي از اساتيد سكولار در رشته علوم سياسي بپردازيم. متولد سال 1332 در شهر همدان است. ليسانس خود را در رشته علوم سياسي از دانشگاه تهران اخذ كرد و سپس براي ادامه تحصيل راهي كشور استعمارگر يعني انگلستان شد و درسال 1979 در رشته جامعه شناسي سياسي از دانشگاه اسكس انگلستان فوق ليسانس خود را دريافت كرد و 3 سال بعد، يعني در سال 1982 موفق به اخذ درجه دكترا در رشته تئوري سياسي دانشگاه ليورپول كه يكي از محافل ماسون ها است، شد. او پس از بازگشت به ايران در اوايل دهه 70 شمسي كار تدريس خود را در دانشگاه تهران شروع كرد.
بسياري وي را سروش دهه 80 مي دانند ولي اگر قرار باشد اين جمله را در مورد حسين بشيريه بپذيريم بايد به تكميل آن اينگونه بپردازيم كه سروش، دگرانديش حوزه انديشه فلسفي- ديني اما بشيريه، تجديدنظر طلب حوزه سياسي- اجتماعي است و از اين منفذ بر افراد بسياري در ايران تاثير مي گذارد.
بديهي است دكتر بشيريه كه دكتراي تئوري هاي سياسي خود را درسال 1982 از انگلستان گرفته است، دموكراسي را همان گونه مي فهمد كه در دانشگاههاي غربي تدريس مي شود. رفتارها و نظرات بسياري از سران جبهه منحله مشاركت را بايد در آراء و تفكرات حسين بشيريه جستجو كرد، شخصي كه گرچه شاگردانش شروع كننده جريان اصلاح طلبي بودند، اما خودش هميشه نقش غيرآشكار را ايفا مي كند.
وي همچنين يكي از عناصر پشت پرده و از نويسندگان برنامه چهارم توسعه است، شايد باور نكنيد كه در برنامه چهارم توسعه قسمت هايي مبني بر لزوم رابطه با رژيم صهيونيستي گنجانده شده بود.
ايشان را پدر جامعه شناسي سياسي ايران مي خوانند، كه نه تنها فضاي آكادميك ايران درسالهاي اخير تحت تاثير انديشه و آثار ايشان بوده كه بسياري جريان دوم خرداد را محصول انديشه هاي اين استاد علوم سياسي مي دانند. چه اينكه بسياري از اساتيد علوم سياسي و نيز تئوري پردازان سياسي ايران زماني شاگردان وي بوده اند.
براساس اطلاعات رسمي منتشره درسايت مركز بين المللي محققان ويلسون، حسين بشيريه از جمله افرادي است كه با هاله اسفندياري (عضو ارشد آيپك و متهم به اقدام عليه امنيت ملي) در مركز مطالعات خاورميانه اين مؤسسه همكاري داشته است.
وي هم اكنون در دانشكده علوم سياسي دانشگاه سيراكيوز نيويورك آمريكا مشغول به تدريس است. در سال 1380 وقتي دكتر بشيريه دست به انتشار ترجمه خود از اثر مشهور توماس هابز؛ لوياتان زد، سعيد حجاريان در مقاله اي در روزنامه ايران از اين كار استاد خود استقبال كرد و آن را ستود.
لوياتان اثر مشهور توماس هابز پس از 350 سال به زبان فارسي ترجمه شده است، بزرگترين و نخستين اثر فلسفه سياسي به زبان انگليسي است و اولين شرح جامع درباره دولت مدرن و ويژگي ها و كاركردهاي آن است. به ويژه «جدايي دين از سياست» به عنوان يكي از مهمترين ويژگي هاي دولت مدرن، يكي از محورهاي اساسي دكترين هابز را در لوياتان تشكيل مي دهد.
در واقع همين محور «جدايي دين از سياست» مورد توجه دكتر بشيريه و سعيد حجاريان قرارگرفته كه باعث شد بشيريه دست به ترجمه كتابي 350 ساله بزند و شاگرد كار استاد را سترگ و بي نظير بخواند. يك سال قبل از انتشار ترجمه لوياتان درسال 1379 بود كه دكتر بشيريه درجلسه اي كه در دفتر مطالعات و تحقيقات وزارت كشور برگزار شد، اسم تئوري خود را گفت: «ايران راهي جز توسعه سياسي ندارد و توسعه سياسي هم معنايي جز دموكراتيزاسيون ندارد.»
درسال 1381 دكتر بشيريه رساله مهمي با نام «ديباچه اي بر جامعه شناسي سياسي ايران/ دوره جمهوري اسلامي» توسط نشر مؤسسه نگاه معاصر منتشر كرد. حسين بشيريه دراين كتاب پس از تحليل طبقاتي و سياسي دولت جمهوري اسلامي آن را در قالب سه دوره تاريخي صورت بندي مي كند:
1 (دولت ايدئولوژيك جامع القوا) دولت مهندس ميرحسين موسوي: 68-1360)
2 (دولت دموكراسي صوري (دولت هاشمي رفسنجاني 76-1368)
3 (دولت شبه دموكراتيك (دولت سيدمحمد خاتمي 76-1384)
وي در صفحه 27 اين كتاب، نيروها و سازمان هاي سياسي پس از انقلاب را به چهار دسته تقسيم مي كند: «يكي احزاب غيرليبرال و بنيادگراي متعلق به طبقه روحانيت سياسي (راست مذهبي)؛ دوم احزاب و گروههاي سكولاريست و ليبرال متعلق به طبقه متوسط جديد (راست سكولار)؛ سوم گروه هاي اسلام گراي راديكال متعلق به بخشي از طبقه روشنفكران و تحصيلكردگان (چپ مذهبي) و چهارم احزاب هوادار سوسياليسم (چپ سكولار)».
بشيريه در جمع بندي و نتيجه گيري كتابش به اصلاحات سياسي و فرآيند گذار به دموكراسي مي پردازد كه در قسمت هاي آخر چنين مي نويسد: «جريان اصلاحات سياسي در ايران از همان آغاز (1376) با واكنش هاي ضداصلاحي روبرو گرديد... ضديت با اصلاحات، بطور مستقيم يا غيرمستقيم، مبتني بر نظريه پردازيهايي است كه به شيوه هاي رمانتيكي به تقديس جنگ و نزاع و خشونت مي پردازند و با دموكراسي و جامعه مدني و ليبراليسم سرستيز دارند و از هرگونه تحولي در ساختار دولت ايدئولوژيك نگرانند... از ديدگاه چنين نظريه پردازاني ايدئولوژي بالاتر از هر قانوني است و نمي توان با ابزار قانون آرمان هاي ايدئولوژيك را محدود كرد. حتي خشونت بعنوان مقوله اي مهم در فلسفه سياسي اسلام مورد تأكيد قرار مي گيرد.»
هم چنين در پاورقي صفحه189، اقداماتي نظير قتل هاي روشنفكران، تهاجم به مراكز علمي، دانشگاهي بويژه حمله به كوي دانشگاه تهران، توقيف روزنامه ها و مطبوعات مستقل (بخوانيد پايگاه دشمن)، حبس روزنامه نگاران و نويسندگان (بخوانيد عناصر ضدانقلاب)، حمله به تجمعات دانشجويي از جمله نشست سالانه دفتر تحكيم وحدت در خرم آباد لرستان را به جريان ضداصلاح نسبت مي دهد.
خواندن اين كتاب مي تواند به شما بگويد كه به زعم سكولار بشيريه، دولت هاي آينده جمهوري اسلامي چه شكلي و داراي چه ظرايفي هستند.
دكتر بشيريه در سال 1382 كتاب «آموزش دانش سياسي» را توسط همان مؤسسه منتشر كرد. در اين كتاب، وي به پايه ها و چهره هاي دولت، مكاتب و ايدئولوژي هاي سياسي، نظام هاي سياسي، تحولات سياسي، دموكراسي و مباني حكومت دموكراتيك و گذار به دموكراسي و چشم انداز آينده آن پرداخته است.
به نظر نگارنده، مهم ترين بخش اين كتاب، همان گذار به دموكراسي مي باشد. حسين بشيريه در اين قسمت چنين تجويز كرده است: «دموكراسي تنها به واسطه سرايت بين المللي از طريق امواج دموكراسي و يا نقش و تأثير تعيين كننده نهادها و سازمان هاي بين المللي استقرار نمي يابد، بلكه نيازمند تكوين شرايط مساعد داخلي است. دموكراسي طبعا نيازمند شرايط مساعد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي داخلي است و ظهور اين شرايط هم تا اندازه اي به واسطه مبارزات دموكراتيك ممكن مي گردد. استقرار دموكراسي بويژه مستلزم تحول در ساختار و روابط قدرت سنتي است.»
بشيريه در صفحه 464كتاب آموزش دانش سياسي، پايه اعتقادي سكولاريستي خود را چنين بيان داشته است: «يكي از تهديدهاي عمده اي كه در قرن بيستم براي دموكراسي پيدا شد، تمايل مذاهب به مداخله در حيات سياسي بود. غلبه اجتماعي و سياسي مذهب به شيوه اي كه موجب گسترش روحيه عدم تساهل گردد، از رشد ارزش هاي دموكراتيك جلوگيري مي كند. معمولا دخالت گسترده دين در سياست، مانع عمده اي براي دموكراسي و ارزش هاي آن ايجاد مي كند. دموكراسي ذاتا نيازمند جدايي اقتدار سياسي از اقتدار مذهبي و حوزه عرفي از حوزه مذهبي است. در صورتي كه قانون الهي در همه حوزه ها حاكم تلقي شود، ديگر جايي براي قانونگذاري و مشورت و رقابت باقي نمي ماند.»
حسين بشيريه در مقاله اي تحت عنوان «زوال هويت سياسي، غروب ايدئولوژي هاي هويت ساز» كه به تاريخ28 ارديبهشت 1383 در روزنامه دولتي ايران به چاپ رسيد، نوشته است: «استدلال اصلي ما در اين گفتار آن است كه در سال هاي اوليه انقلاب اسلامي، خودآگاهي ايدئولوژيك سياسي- اسلامي به واسطه عوامل گوناگوني از جمله بسيج سياسي و عملكرد دستگاه هاي ايدئولوژيك دولت، به عنوان خودآگاهي غالب گسترش يافت و خودآگاهي هاي ديگر را تحت الشعاع قرارداد، اما از دهه1370 به بعد، به واسطه عملكرد عوامل گوناگون خودآگاهي سياسي- ايدئولوژيك دچار ضعف و گسست شد و به جاي آن، از يك سو انواع مختلفي از هويت ها و خودآگاهي هاي ملي، قومي، طبقاتي، جنسي و سني در حال ظهور و شكل گيري بوده اند و از سوي ديگر، خودآگاهي سياسي متنوع تر و پراكنده تر گشته است. زندگي و كردارهاي سياسي در اين دهه، به دليل همين تحول در خودآگاهي ها و هويت ها، دستخوش دگرگوني چشمگيري شده است.»
وي در ادامه مقاله اش اظهار داشت: «دولت جمهوري اسلامي از لحاظ شيوه عمل، با ترويج ايدئولوژي واحد و ايجاد تمركز در منابع قدرت سياسي، مراكز اقتدار و قدرت ديگري را كه مي توانست مردم را بر حول خودآگاهي ها و هويت هاي ديگر بسيج و سازماندهي كند، منقاد ساخت. در نتيجه احزاب سياسي، اتحاديه هاي كارگري، انجمن هاي حرفه اي و ديگر شكل هاي جامعه مدني تضعيف شدند و حوزه عمومي نيز صرفاً عرصه ظهور و گسترش خودآگاهي سياسي- ايدئولوژيك شد و شرايط امكان براي ظهور ديگر خودآگاهي ها، دست كم در عرصه عمومي، تضعيف گشت. به طور كلي كارگزاران ايدئولوژي انقلاب اسلامي با كاربرد روش هاي گوناگون در عرصه هاي مختلف، در پي تحريم خودآگاهي هاي ديگر و يا دست كم، جلوگيري از تشكيل كردارهاي سياسي و اجتماعي براساس آن خودآگاهي ها در عرصه عمومي جامعه برآمدند.»
وي در توضيح ايدئولوژي انقلاب اسلامي و خود فهمي ها يا هويت اسلامي چنين نوشت:
«ايدئولوژي اسلامي به عنوان ساختار معنايي تنها مي توانست توانايي خود در توليد معنا را با قطع پيوند عملي با ساختارهاي معنايي ديگر چون ليبراليسم، دموكراسي، تجدد و غرب گرايي عملي سازد. به اين ترتيب، سخنگويان ايدئولوژي انقلاب اسلامي مجبور شدند براي حفظ معنادار بودن پيام هاي خود، به درون ابعاد اسطوره هاي زبان مذهبي پناه ببرند. در نتيجه، روح سحرآساي مذهب، گفتمان ايدئولوژي رايج را فرا گرفت.»
بشيريه در باب «گفتمان دموكراتيك، خودفهمي ها و هويت هاي متكثر» چنين اظهار داشت: «آقاي خاتمي با ارائه مفهوم جامعه مدني درتبليغات انتخاباتي خود و پس از خرداد 1376، فرايندي براي گسترش حوزه گفتمان عمومي به راه انداخت و به نحو محسوسي، گفتمان ايدئولوژيك و جزم گرايي رايج در حوزه هويت و خودفهمي عمومي را تعديل كرد. مفهوم جامعه مدني ابزاري براي شناسايي هويت ها و خودفهمي هاي متكثر و مختلف موجود در جامعه بود. از سوي ديگر، مفهوم گفت وگوي تمدن ها نيز براي بازشناسي اهميت و ايجاد هويتي تازه در سطح جهاني مطرح شد. هويت ايدئولوژيك رسمي، هم در داخل دچار محدوديتهاي اساسي شده بود و هم در خارج از كشور بازتابي ناخوشايند پيدا كرده بود.
به هر حال، زبان و گفتمان اپوزيسيون دموكراتيك در مقابل ايدئولوژي اسلامي، بر تكثر و پراكندگي هويت ها در متن نوعي هويت جامع ايراني و اسلامي تاكيد داشته است. طرح انديشه جامعه مدني، در واقع معطوف به شناسايي همين تكثر در خودفهمي ها و هويت ها بوده است؛ بدين سان كه خودفهمي ايدئولوژيك و بسته و محدود گفتمان رسمي به نحو فزاينده اي با واقعيت فاصله گرفته بود و جاي خود را به خودفهمي هاي وسيع تر و متكثر مي داد. با اين حال دست كم در برداشت رسمي از خودفهمي و هويت تداوم يافته و هر يك با مجموعه اي از نيروها در عرصه قدرت سياسي مرتبط شده است.»
گفته مي شود حسين بشيريه طي دو دهه اخير با تاليف و ترجمه بيش از صد عنوان كتاب و مقاله جايگاهي عميق و موثر در تغيير انديشه سياسي برخي نخبگان و جريان تجديدنظرطلبي و همچنين ترويج دموكراسي و مفاهيم مدرنيته داشته است.
ازجمله آثار تأليفي وي مي توان به اين كتاب ها اشاره كرد: انقلاب و بسيج سياسي، نظريه هاي جديد در علم سياست، دولت عقل: ده گفتار در فلسفه و جامعه شناسي سياسي، جامعه شناسي سياسي: نقش نيروهاي اجتماعي در زندگي سياسي، تاريخ انديشه هاي سياسي در قرن بيستم (جلد اول، ماركسيم و جلد دوم، ليبراليسم و محافظه كاري (جامعه شناسي تجدد، دولت و جامعه مدني: گفتمان هاي جامعه شناسي سياسي، موانع توسعه سياسي در ايران، درس هاي دموكراسي براي همه، ديباچه اي بر جامعه شناسي سياسي ايران: دوره جمهوري اسلامي.
لازم به توضيح است كه اكثر كتاب هاي بشيريه در كلاس هاي رشته علوم سياسي در حال تدريس بوده و جزو منابع كارشناسي ارشد اين رشته نيز محسوب مي گردند. لذا اكثر دانشجويان اين رشته با اين سياست وزارت علوم، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، پژوهشگاه علوم انساني، سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي علوم انساني (سمت) و ساير گروه هاي تدوين و معرفي كننده كتب درسي علوم سياسي، با مباني سكولاريستي، ليبرالي و افكار ضد نظام جمهوري اسلامي آشنا شده و مورد امتحان قرار مي گيرند و درنهايت سلسله زنجيروار گسترش اين افكار آغاز و افرادي نظير سعيد حجاريان، محمد خاتمي و برخي از نمايندگان افراطي مجلس ششم و يا اعضاي جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب و... متولد مي شوند يا اينكه جبهه اي به مانند دوم خرداد (اصلاحات) را شكل مي گيرد.
نامبرده هم چنين پس از فتنه عميق بعد از انتخابات 22 خرداد 88 مصاحبه مفصلي را با نشريه لوگوس وابسته به راديو ايران آزاد (راديو فردا- (ارگان رسمي دولت ايالات متحده آمريكا- و با موضوع تحولات سياسي و اجتماعي پس ا زانتخابات رياست جمهوري انجام داد و ثابت كرد كه يك استاد غربزده، عنصري وابسته به مكاتب الحادي و سكولاريستي غرب و مهره اي است كه در جبهه براندازي نرم دشمنان و بدخواهان انقلاب اسلامي بازي مي كند.
بنابراين مؤكداً توصيه مي گردد، كتب حسين بشيريه از چارت درسي رشته علوم سياسي و علوم اجتماعي و منابع تحصيلات تكميلي آنها حذف گردند كه اگر چنين اقدام ارزشي صورت نپذيرد، با واكنش انقلابي دانشجويان متعهد مواجه خواهيم شد.
ادامه دارد...
منابع:
اميري، ابوالفضل (1387) تهديد نرم: تهاجم فرهنگي، ناتوي فرهنگي، تهران: نشر پگاه
ذوالقدر، محمد باقر (1381) اصلاحات آمريكايي: گفتاري پيرامون اصلاحات و امنيت ملي، قم: وثوق

 



بازخواني يك پرونده

¤ نداسيانكي - دانشجوي حقوق دانشگاه شيراز
بايد اين جمله امام روح الله را با طلا نوشت: دانشگاه مبدا همه تحولات است.
سابقا اين جمله را اين گونه تفسير مي كردند؛ دانشگاه از آن جا مبدا همه تحولات است كه افرادي را تربيت مي كند تا آينده كشورشان را در تمام عرصه هاي علمي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... رقم زنند اما امروز هر چه بيشتر درك مي كنم كه اين تنها يك بعد از تحليل چنين عباراتي است و خود را سرزنش مي كنم كه از معاندين و مخالفين تفكر امام روح الله عقب ماندم چرا كه آنان در جهت منافع خود معناي اين جمله را به بهترين نحو درك كردند و پروژه فتنه را از چندين سال قبل در جامعه كوچكتري كه همان دانشگاه بود با شباهت هاي فراواني با آن چه در هشت ماه جنگ نرم پشت سر گذاشتيم كليد زدند. اين پروژه چندمنظوره از سويي در پي پتانسيل سنجي و از سويي در پي حساسيت زدايي بود. مرحله گذار به انقلاب مخملي بايد به اجرا درمي آمد و بازي نبايد لو مي رفت پس با نقاب تحصن هاي صنفي سلسله آشوب هاي زنجيره اي را در دانشگاه هاي ما در كشور همچون دانشگاه هاي تهران، شيراز، اهواز و... به راه انداختند و با هر ترفندي سعي نمودند خود را نماينده كل دانشجويان جلوه دهند.
بالا رفتن از نردبان دانشگاه و موج سواري بر احساسات پاك و جوانانه دانشجويان، تجربه انباشت شده فتنه گران در سال هايي نه چندان دور بود. از سويي مسايل صنفي بهترين حربه اي بود كه مي شد براي تهييج احساسات دانشجويان به كار گرفت، لذا آتش فتنه ها از شوراهاي صنفي شعله ور شد هر چند عده اي در همان دوران هم با بي بصيرتي به قضيه نگاه كرده و مطالبه خواسته هاي به حق دانشجويان را علت اصلي وقايع قلمداد مي كردند اما شواهد گوياي يك برنامه از پيش طراحي شده بود.
در اين بين دانشگاه شيراز تنها يك نمونه از چندين دانشگاهي بود كه از 3 الي 4 سال قبل در آتش اين فتنه سوخت و از حق مسلم برخورداري از فضاي آرام جهت پيگيري امور علمي بازماند.
همگي خوب به خاطر داريم كه چه طور BBC و VOA با ژستي فاتحانه، تحصن هاي صنفي را تظاهرات دانشجويان بر عليه نظام قلمداد كردند و هيچ كس نگفت مشكل دانشجو با غذاي سلف چه ربطي دارد به BBC؟! همان گونه كه نگفتند اين كه لرها به داماد خود رأي نمي دهند چه دخلي دارد به BBC؟! و هزار و يك چرا و اماي بي جواب ديگر!
بارها پرسيديم و نگفتند هزينه اين همه بيانيه و شب نامه و نشريات رنگارنگ را از كجا آوردند درست زماني كه ما بايد به لطايف الحيلي مسئولين دانشگاه را مجاب مي كرديم تا با مجوز نشريه هامان موافقت كنند. فتنه گران هيچگاه نگفتند اما ما دريافتيم پول اين همه مانتو سبز رنگ و بيلبردهاي رنگارنگ از كجا آمد.
گفتيم اگر مشكل شما با رئيس دانشگاه و نوع مديريت اوست چرا به نگهبان ساختمان مديريت دانشگاه رحم نكرديد؟ همان طور كه اگر به واقع، مشكل شما رئيس دولت بود چرا به عزاداران عاشورا و به بيرق اباعبدالله (عليه السلام) رحم نكرديد؟
اما ما خود دريافتيم سوزاندن كتابخانه و قرآن هاي داخلش و از جا كندن نرده هاي دانشگاه چه طور حلال مشكلات مي توانست باشد؛ درست همان طور كه قرار بود سوزاندن سطل هاي زباله و شكستن شيشه بانك ها و مغازه ها، سوزاندن مسجد و پايگاه بسيج ستاننده داد آنان باشد. و دادي كه نه از سر درد كه از بي دردي مفرط بود. در آن پروژه هم كاملا حساب شده عمل كردند قرار بود دبير شوراي صنفي تحصن ها را آغاز كند، كه كرد اما نبايد هزينه مي دادند ماجرا آن قدر بيخ پيدا كرده بود كه نبايد خواسته عده اي معدود تلقي مي شد پس بعد از مدتي سردمداران آشوب ها اعلام مي كنند: «رهبري جريان از دست ما خارج شده و ديگر دانشجويان براي اتمام تحصن ها از ما تبعيت نمي كنند، اگر حرفي داريد با خودشان بزنيد.» همان گونه كه در فتنه اخير بعد از تمام شدن بليط سران فتنه چونان مهره هايي سوخته آنان راكنار زده و اعلام كردند كه اين آقايان ديگر توان رهبري جنبش را ندارند. تمام همت خود را به كار بستند تا روز دانشجوي سال گذشته را به نفع خود مصادره كنند همان گونه كه از هر حربه اي استفاده كردند تا 22بهمن را و در ادامه ساير مناسبت هاي ملي و مذهبي را مصادره كنند.
پيش ترها مي گفتند: «توپ، تانك، بسيجي ديگر اثر ندارد» و در سال فتنه، پژواكش را اين گونه دريافتيم: «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران». انصافاً مرحبا خوب فهميده بودند اگر قرار است ايران بدون اسلام را فرياد بزنند بايد قبل از آن پايه بسيج، اين لشكر مخلص خدا را بزنند.
دبير شوراي صنفي دانشگاه شيراز كه از برگزاري انتخابات مجدد تمرد مي كرد، انتخابات برگزار شده از سوي دانشگاه را تقلب خواند اما هيچ گاه سر ميز مذاكره حاضر به اثبات مدعاي خود نشد همانگونه كه بعدها عروسك گردانان آن بازي در معركه بزرگتري انتخابات رياست جمهوري را تقلب خوانده و حاضر به مذاكره نشده و حتي نتوانستند ادعاي خود را ثابت كنند. چرا كه نشستن پاي ميز مذاكره براي سران فتنه دو افت داشت؛ يكي برملا شدن دروغ بزرگشان بود و ديگر اينكه تمام سياهي لشگر اين جريان، از آشوب طلبي و تحريك احساسات تأمين مي شد و آغاز مذاكره به معناي نواخته شدن ناقوس مرگ فتنه ها بود.
اما در جبهه خودي نيز اشتباهاتي دوباره تكرار شد همان عده اي كه با زبان بي زباني مي گفتند جمع كردن اين قسم غائله ها كار شما نيست بعدها گفتند: «شما را چه به اين حرف ها! شما نه انقلاب ديده ايد نه جنگ، نه سختي اسارت كشيده ايد نه شكنجه شده ايد، شما به درستان برسيد و كار را بسپاريد به باسابقه ترها» و مدام بر طبل نااميدي مي كوبيدند غافل از اينكه نوك پيكان بصيرت ولي امر مسلمين جهان كه خود هم انقلاب ديده هم جنگ، هم زنداني شده و هم شكنجه، برجكشان را نشانه رفته و باز امام خامنه اي خود به صحنه آمدند و دانشجويان را افسر جنگ نرم خواندند تا فراموشمان نشود كه همواره «دانشگاه مبدأ همه تحولات است»

 



سرانجام اساسنامه دانشگاه آزاد تغيير كرد

مصوبه تغيير اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامي توسط رئيس جمهوري و رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تاريخ 28 فروردين ماه سال جاري جهت اجرا ابلاغ گرديد.
براساس اين مصوبه، اساسنامه جديد جايگزين اساسنامه اي مي شود كه درسال 1366 به تصويب همين شورا رسيده است.
با تغيير اساسنامه دانشگاه آزاد، تركيب اصلي هيئت اداره كننده دانشگاه را شورايعالي انقلاب فرهنگي، وزارت علوم و دفتر نمايندگي رهبري در دانشگاهها تعيين مي كنند.
بنابر ماده 7 اين اساسنامه اركان دانشگاه عبارتنداز: هيئت مؤسس، هيئت امناء، رئيس دانشگاه، شوراي دانشگاه.
همچنين هيئت مؤسس مركب از9 نفر شامل آقايان:اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، عبدالله جاسبي، علي اكبر ولايتي، حسن حبيبي، سيدحسن خميني، محسن قمي و حميد ميرزاده مي باشد. بدين ترتيب، نام ميرحسين موسوي از سران فتنه پس از انتخابات از هيئت مؤسس دانشگاه حذف گرديد. اين امر با واكنش حاميان داخلي وخارجي جريان فتنه مواجه گرديد.
تغيير اساسنامه دانشگاه آزاد درسال 1385 و پس از بالاگرفتن اختلاف ميان دولت و رئيس دانشگاه آزاد در دستوركار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرارگرفت.
روند كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي درباره اساسنامه دانشگاه آزاد در آذرماه سال گذشته و پس از آن شدت گرفت كه هيئت امناي اين دانشگاه در مصوبه اي، امكان وقف اموال دانشگاه آزاد را تصويب كرد. اين مصوبه انتقادات زيادي را به دنبال داشت كه اساسا مي شود اموال نهادي مثل دانشگاه آزاد را وقف نمود يا اين اقدام يك پوشش براي فرار از مسئوليت مي باشد؟
دانشگاه آزاد در حال حاضر شامل 357 دانشگاه در سراسر ايران است كه نزديك به يك ميليون و چهارصد هزار دانشجو در آن تحصيل مي كنند و مؤسسه اي غيردولتي محسوب مي شود.
مديريت دانشگاه آزاد در سالهاي گذشته با انتقاد همزمان گروهها و شخصيت هاي مختلف روبرو بوده است. منتقدان علمي همواره به پايين بودن سطح علمي در دانشگاه آزاد انتقاد كرده اند. منتقدان سياسي هم در مورد مسائل مالي اين دانشگاه ابهاماتي را مطرح مي كردند، به ويژه در آستانه انتخابات دهم برخي از صرف اموال دانشگاه آزاد به نفع يكي از كانديداها سخن مي راندند.

 



گزارش تجمع هزار نفري دانشجويان در مقابل دفتر يك نماينده مجلس
نماينده اصلاحات آمريكايي ، ما آمديم كجائي؟

در ابتداي سال 89 نمايندگان اقليت مجلس شوراي اسلامي در اقدامي تأمل برانگيز با سران فتنه88 ديدار كردند كه از جمله اين نمايندگان علي اسلامي پناه نماينده مردم جيرفت و عنبرآباد استان كرمان بود
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران،طي روزهاي گذشته دانشجويان، جوانان و فعالين فرهنگي جيرفت به همراه
خانواده هاي معظم شهداء، رزمندگان و جانبازان و همچنين اقشار مختلف مردم در محكوميت اين ديدار، در حركتي كاملاً خودجوش و در اعتراض به اين اقدام در مقابل دفتر ارتباطات مردمي نماينده تجمع كردند .
دانشجويان و جوانان جيرفتي در اين تجمع شعارهايي نظير «ما اهل كوفه نيستيم، بي تفاوت بايستيم»؛ «جيرفتي بيدار است، از فتنه گر بيزار است»؛ «خون نبي در رگ ما مي جوشد، بر ضد فتنه گران مي خروشد»؛ «تا خون مظلومان به جوش است، آواي عاشورا به گوش است»؛ «حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار ماست»؛ «به كوري منافق، بسيجي بيدار است، براي هر بسيجي شهادت افتخار است»؛ «منافق حيا كن، خانه ي ملت را رها كن»؛ «همراهي و ديدار با سران فتنه، انحراف از خط امام و خيانت به خوون هاي پاك شهيدان است»؛ «نماينده اصلاحات آمريكايي، ما آمديم كجائي؟»؛ «اماما! تا آخرين قطره خون و تا آخرين منزل در راه تو ايستاده ايم »
در ابتداي اين تجمع سيد اسماعيل حسيني رزمنده دفاع مقدس و فرزند شهيد در نطقي كوتاه از اهداف اين تجمع خطاب به حضار گفت: نماينده حوزه انتخابيه اي به ديدار سران فتنه رفته كه رهبري معظم آنرا وطن دوم خود ناميدند و با اين عمل ما را در مقابل ايشان و همه ملت ايران شرمسار نمودند .
در ادامه دكتر عبدالمجيد سالاري جانباز به عنوان سخنران حضور يافت .
دكتر سالاري عضو فعلي شوراي شهر خطاب به اسلام پناه گفت: آقاي نماينده ما به شما رأي داديم تا در خط پيروي از ولايت و دفاع از آرمانهاي انقلاب و امام راحلمان حركت كنيد؛ راهي كه ما در آن هزاران خون و دست و پاي قطع شده داده ايم. آقاي اسلام پناه! زماني كه به چالش كشيدن اهداف مقدس نظام جمهوري اسلامي و عدول از آرمانهاي انقلاب و خط امام براي همه برملا مي شود و زماني كه رسانه هاي بيگانه بمباران تبليغاتي عليه نظام مظلوم جمهوري اسلامي راه مي اندازند و حتي آدمهاي بيشعور و احمق هم متوجه
مي شوند كه در پشت اين قضيه چه خبر است، از شما بسيار جاي تعجب است؛ آقاي اسلام پناه شما كجا و در كدام نطق مجلس، خود را نماينده اين مردم دانستيد؛ آنجا كه فقر و محروميت در بين اين مردم بيداد مي كرد يا آنجا كه موضوع ديدار با سران فتنه اي پيش مي آيد كه در خيانتشان به اين ملت هيچ چيز كم نگذاشته اند؟! آقاي اسلام پناه شما و همكارانتان كاري كرديد كه نه تنها صداي محرومين اين منطقه بلكه صداي تمام مظلومين دنيا بلند شد آيا اين را خيانتي به ملت خودتان نمي دانيد؟ اما هنوز هم راه براي شما باز است برگرديد و از اين عمل شرم آور خود از پيشگاه مقام معظم رهبري و ملت ايران عذر بخواهيد تا شايد خشم انقلابي اين مردم كمي تسكين يابد .
در پايان اين ديدار بيانيه اي هم توسط نماينده دانشجوئي اين تجمع قرائت شد كه متن آن به شرح زير است :
« بسم الله الرحمن الرحيم
اين ايمانهاي محكم، اين اراده هاي پولادين، اين ايثارها و فداكاري بزرگ پدرها و مادرها و خانواده هاي شهداء آنچنان پايه هاي اين بناي مستحكم را قوي و ماندگار كرد ، كه هيچ طوفانب نتوانسته است و بعد از اين هم به اذن الهي نخواهد توانست اين بنيان رفيع را تكان بدهد و از جا بكند .»
مقام معظم رهبري ملت شريف ايران؛
همانطور كه مي دانيد اين انقلاب عظيم اسلامي با توكل بر خداي بزرگ، پشتوانه رأي ملت عزيز ايران و با محوريت ولايت فقيه
پايه گذاري گرديد و در اين مسير از گردنه هاي سختي عبور كرد و از همان ابتداي حركت اين نهضت عظيم امام كه با شروع طوفاني و خونين 15 خرداد 42 همراه شد تا بهمن 57 كه امام راحلمان از كنار مرقد شهداء اسلام ، مانيفيست انقلاب اسلامي را تبيين نمودند تا با امروز سختي ها، ناروايي ها و خيانت هاي زيادي از دوستان و دشمنان خود ديد، اما زهي خيال باطل كه اين بنيان محكم كه بر آن مباني ارزشمند شكل گرفته تكان بخورد .
انقلاب اسلامي ايران، شريعتمداري ها ،منتظري ها، بازرگان ها، و بني صدرهاي زيادي به خود ديده است كه امروز هر كدام بعد از برملاشدن چهره نفاقشان منفور جامعه گشته اند و اين افراد جديد هم كه ديگر تفاله تاريخند و فاقد ارزش براي بردن نامشان؛ دليل آنچه كه امروز ما را جمع كرده است اظهار خشم، انزجار،همبستگي و شرمندگي است .
اظهار خشم و انزجار از حركت بي تدبير نماينده شهرمان جهت ديدار با فتنه گران؛ اظهار همبستگي مردم ولايتمدار جيرفت در بيعت مجدد با آرمانهاي انقلاب و ولايت فقيه؛ و اظهار شرمندگي به پيشگاه ملت شريف ايران بدليل حركت نماينده شهر .
در اين جا لازم است چند نكته را خطاب به آقاي دكتر اسلام پناه اعلام نمائيم؛
1- جناب آقاي اسلام پناه؛ در خبرها شنيديم كه اينقدر بي سليقه بودي كه براي عيد ديدني خانه سران فتنه را انتخاب كردي، بعيد مي دانيم كه خواب باشي كه بخواهيم بيدارت كنيم و بعيد مي دانيم كه حتي خود را به خواب زده باشي، متاسفانه بيداري و همه اين اتفاقات ناشي از طرز تفكر توست، ناشي از اين است كه هر چند دكتراي حقوق داري، ولي عظمت انقلاب اسلامي را و عظمت اين نظام ريشه دار را درك نكرده اي، متاسفيم كه صف آرايي دشمن را مي بيني ولي در خط دشمن نظام قرار مي گيري، بله مير بي بي سي، شيخ بي سوادتان و خواص بي بصيرتتان را مي گوئيم و همه كساني كه خيانتشان به انقلاب براي دوستان نظام از روز هم روشنتر است، رفتي به ديدار آنها كه شاهدي باشد بر ادعاي روشنفكريت، رفتي كه به انقلاب بگوئي نمي گذاريم صف دشمنانت خالي بماند يا غير از اين است، آقاي اسلام پناه آنقدر حركتت زشت بود كه ديگر جاي پذيرش هيچ گونه عذرخواهي را نگذاشته اي !
2- آقاي اسلام پناه، متاسفانه تو را نه در نطق پيش از دستور مجلس ديديم، نه در حمايت از انقلاب و نه در كوچه خيابانهاي شهرمان، در 8 ماه جنگ نرم عليه انقلاب اسلامي و ولايت فقيه، حتي عكسي به يادگار در حسينيه امام نينداختي، بدان و آگاه باش كه اين رفتار چند ماهه اخيرت در حافظه تاريخي ملت خواهد ماند .
3- خود مي داني كه مردم جيرفت به فرموده رهبري معظم انقلاب «تا بن دندان معتقد به ولايتند» و تا آخر هم پاي انقلابشان ايستاده اند، پس شما نبايد اين حق را به خود بدهي كه با خائنين به اين انقلاب يكجا بنشيني
4- اين رفتار جنابعالي نشان دهنده اين است كه نماينده واقعي افكار مردم جيرفت نيستي، چرا كه جنابعالي در يك اقليتي كه به يمن تشتت ساير نيروها اكثريت شديد، به مجلس رهسپار گشتي، كه خود مي داني همانها هم ديگر از اين رفتار تو شرمگينند، چرا كه آنها نيز در چارچوب نظام اسلامي قرار دارند و در آخر اعلام
مي نمائيم، كه هرچند جايي براي پذيرش هرگونه عذرخواهي را باقي نگذاشته اي اما موظفي هر چه سريعتر ضمن عذرخواهي از ملت بزرگوار ايران و مردم شريف حوزه انتخابيه، مواضع خود را در قبال انقلاب و نظام شفاف بيان نمائي و اگر غير از اين باشد تا عذرخواهي ننمائي، اين قبيل حركتها به هر شكل ممكن در قالب بيانيه، نشريه و فضاي مجازي و امثالهم ادامه خواهد داشت. .
دانشجويان و فعالين فرهنگي شهرستان جيرفت

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14