(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 18 مرداد 1389- شماره 19712

عراق پس از آمريكا
گفت وگو با انديشمند آمريكايي درباره واقعه اي كه تركش هايش به خاورميانه رسيد
10 سال پنهان كاري درباره 11 سپتامبر



عراق پس از آمريكا

سبحان محقق
اشاره
هفته گذشته «باراك اوباما»، رئيس جمهوري آمريكا، رسماً اعلام كرد كه بر اساس قرارداد امنيتي بغداد - واشنگتن، نيروهاي رزمي آمريكايي را تا 31 اوت
(9 شهريور ماه جاري) و همه نظاميان آمريكايي را نيز تا پايان سال 2011 (10 دي 1391) از عراق خارج مي كند.
كم و كيف اين خروج و سناريوهاي احتمالي كه در انتظار عراق است، در مقاله حاضر مورد توجه قرار گرفته است.
سرويس خارجي
وقتي اين سؤال مطرح مي شود كه عراق پس از خروج نيروهاي آمريكايي چه وضعيتي خواهد داشت خود به خود اين پرسش منطقي نيز براي ما به وجود مي آيد كه آيا آمريكا از عراق خارج خواهد شد؟ و اين سؤالات پي در پي بالاخره ما را تا روزهاي آغازين جنگ عقب مي برد وعلل اعلام شده و يا واقعي يورش نيروهاي آمريكايي و متحدانش در 29 اسفند سال 1381 (20 مارس 2003) به عراق نيز براي اين بحث ما اهميت مي يابد.
اكنون همه منتظرند ببينند «باراك اوباما» رئيس جمهور آمريكا، آيا طبق قرارداد امنيتي بغداد - واشنگتن، نيروهاي رزمي (حدود 50 هزار نفر) را طي همين تابستان از عراق خارج مي كند يا نه.
به اعتقاد بسياري از كارشناسان، همانطور كه حمله به عراق با بهانه هاي واهي و دروغ هاي بزرگي چون وجود سلاح هاي كشتار جمعي در اين كشور و ارتباط داشتن صدام با شبه نظاميان القاعده، عملي شد، خروج آمريكايي ها از اين كشور نيز به سادگي مي تواند با بهانه هاي دم دستي تا آينده اي نامعلوم عقب بيفتد. مثل انفجارهاي مشكوكي كه همچنان قرباني مي گيرند و تقريباً همه روزه رخ مي دهند. بهانه ديگر هم كه روز به روز جدي تر مي شود، تشكيل نشدن دولت جديد پس از حدود پنج ماه انتخابات پارلماني (16 اسفند) است.
با اين تفاصيل، مي بينيم كه بحث عقب نشيني چقدر پيچيده است و براي درك درست از آينده نه چندان دور عراق، بايد به بررسي مسايل غامضي پرداخت.
چيزي كه براي عراق و همه كشورهاي مستقل منطقه مطلوب است، عقب نشيني بي دردسرآمريكا از اين كشور است. اما خود پيشينه لشكر كشي هاي ايالات متحده به ما مي گويد كه واقعيت ممكن است طور ديگري رقم بخورد. امكان ندارد كه واشنگتن قبل از تثبيت منافع درازمدت خود در كشور هدف، نيروهايش را از آنجا فرابخواند. هرچند كه عقب نشيني از سومالي در اواخر دهه 1990 يك استثناء است، اما با وجود اينكه حدود دو دهه از فروپاشي شوروي مي گذرد و از جنگ جهاني دوم تاكنون چندين دهه را پشت سر گذارده ايم، ايالات متحده در سال 2008 طبق آمار پايگاه اينترنتي «ويكيپديا» در آلمان 52 هزار در ژاپن 58 هزار و در كره 28 هزار نيرو داشت. واشنگتن اكنون هر وقت كه بخواهد به آمريكاي مركزي نيرو مي فرستد و در برخي كشورهاي خاورميانه مثل عربستان و قطر نيز پايگاه هاي دايمي دارد.
مي توان ده موارد ذكر شده دلايل هم وزن و حتي مهمتري را هم افزود و پيشاپيش ثابت كرد كه خروج واقعي آمريكا از عراق ممكن است كه حداقل طي سال هاي آتي اتفاق نيفتد. به عنوان مثال، طرح خاورميانه بزرگ كه در سال 2003 رسانه اي شد و بعداً اسم ديگري به خود گرفت، چيزي است كه سال ها قبل از اشتغال عراق آماده شده بود و اين نشان مي دهد كه اشغال عراق يك اقدام بدون برنامه و دفعي نبوده است كه بخواهد مثل سومالي يكباره به حال خود رها شود.
ارزش اقتصادي و جايگاه ژئوپلتيك سومالي و منطقه شاخ آفريقا اصلاً با خاورميانه و عراق قابل مقايسه نيست؛ حدود 65 درصد ذخاير نفتي قابل استفاده در منطقه خاورميانه وجود دارد و در حال حاضر 40 درصد نفت مصرفي دنيا از همين منطقه تأمين مي شود. جايگاه عراق هم كه مشخص است و از لحاظ ذخاير نفتي، پس از عربستان قرار دارد (عربستان حدود 23 درصد و عراق 11 درصد كل نفت دنيا را در اختيار دارند.)
براي اينكه بفهميم كشور عراق و خاورميانه چقدر در سياست ايالات متحده اهميت دارد، بايد اين نكته را هم درنظر داشته باشيم كه آمريكا بزرگترين مصرف كننده و واردكننده نفت جهان است. از لحاظ ژئواستراتژيك و ژئوپليتيك نيز مواردي مثل محافظت از رژيم اسرائيل و مهار ايران براي واشنگتن اهميت استراتژيك و حياتي دارد. نسبت به جايگاه منطقه خاورميانه كه سه قاره اروپا، آسيا و آفريقا را به هم پيوند مي دهد، نيز نبايد غافل شد.
اما، اكنون بهانه هاي دم دستي آمريكا براي ماندن در عراق، ادامه داشتن حملات تروريستي و توقف روند سياسي و منازعه گروه هاي پيروز انتخابات بر سر پست هاي دولت جديد است. حتي اگر اقدامات تروريستي قابل اغماض باشد، انسداد سياسي موجود را نمي توان ناديده گرفت. اين انسداد هر چند براي ملت عراق، پديده شومي است، ولي براي آمريكا نيز ممكن است مخاطره آميز باشد. لذا، جا دارد كه آن را مفصل تر و از نزديك مورد بازبيني و انكشاف قرار دهيم.
منافع ملي در مسلخ منازعه قدرت
در شرايط حاضر آمريكا به چهار دليل مهم ذيل نمي تواند در عراق حضور نظامي مستقيم داشته باشد:
نخست) آسيب پذيري مقابل حملات چريكي؛
دوم) اعتراضات گسترده مردم عراق و آمريكا به ادامه جنگ در عراق؛ سوم) فشار هزينه هاي هنگفت و كمرشكن اين جنگ بر مردم و دولت آمريكا و چهارم) وعده هايي است كه رئيس جمهور فعلي آمريكا در مورد خروج از عراق به مردم كشورش داده است.
بنابراين، وقتي كه صحبت از حضور آمريكا در عراق مي شود؛ اين حضور يا بايد از طريق پايگاه هاي هوايي كوچك و بزرگ ادامه داشته باشد و يا از طريق يك نظام سياسي در عراق كه به لحاظ ساختاري و امنيتي، به واشنگتن گره خورده باشد و طبق يك معادله نانوشته، آمريكا موجوديت اين حكومت را حفظ كند و دولت بغداد هم در غياب آمريكا، حافظ منافع اين كشور باشد.
اما در اين ميان، يك مكانيسم ناخواسته اي وارد عمل مي شود و كاري مي كند كه چرخ دنده هاي نظام عراق به نفع آمريكا نچرخند و آن، «دموكراسي» است!
اين واقعا از طنزهاي تلخ سياسي است كه از جمله بهانه هاي آمريكا در سرنگوني رژيم ديكتاتوري صدام، بسط و گسترش دموكراسي در عراق و خاورميانه بوده است. اما، اكنون كه مي بيند اگر بنا بر صندوق هاي آراي مردم گذاشته شود و يك دولت واقعاً مردمي روي كار بيايد، ديگر هيچ نكته اتكايي در عراق برايش باقي نمي ماند و دست از پا درازتر بايد اين كشور را ترك كند، از طريق عربستان و دلارهاي نفتي بي حساب و كتاب رياض وارد عمل مي شود و با دست هاي پنهان خود، گرايشات واقعي رأي دهندگان را به نفع خود دستكاري مي كند و اين ريشه واقعي مشكلاتي است كه بر جامعه عراق سايه افكنده و سد راه تشكيل دولت شده است.
اگر در بلواي سياسي جاري عراق، «اياد علاوي»، رهبر فهرست «العراقيه»، پست نخست وزيري را تصاحب كند، اين بهترين گزينه آمريكا است و اين كشور با خيال راحت تر مي تواند عراق را ترك كند، تا كم كم عراق هم به جرگه دموكراسي موروثي و يا هدايت شده و تحت نفوذ (مثل مصر و پاكستان) درآيد و در مراحل بعد اين حلقه پيوند يكجانبه بغداد به واشنگتن، با وابستگي عراق به نهادهاي اقتصادي و تسليحات نظامي آمريكا محكم تر شود.
به هرحال، در رابطه با شرايط جاري عراق بايد گفت كه خود كرده را تدبير نيست؛ اگر مطرح شدن علاوي در عرصه قدرت، محصول دلارهاي سعودي است، اين دلارها در تحليل نهايي، توسط برخي گروه هاي عراقي و سران عشاير اين كشور پذيرفته و توزيع شده است؛ اگر «نوري مالكي»، «مقتدا صدر» و «عمار حكيم» با دعواي ناتمام خود، شيعيان را دچار شكاف كردند و به علاوي فرصت عرض اندام داده اند، با علم و اطلاع از شرايط حساس كشورشان، به جنگ قدرت ميان خود دامن زده و كشور را مستعد ادامه حضور آمريكا كرده اند.
آينده بحران تشكيل دولت
تنها تحول مثبتي كه ماه ها پس از برگزاري انتخابات پارلماني در عرصه سياسي عراق رخ داده است، ديدار زودبه زود رهبران فهرست هاي پيروزي با يكديگر است. اما، ظاهراً اين ديدارها از يكدندگي آنها نمي كاهد و همه (به استثناي كردها) يك سودا در سر دارند: تصاحب پست نخست وزيري. اگر امروز خبري به نقل از علاوي پخش شود مبني بر اينكه او از پست نخست وزيري صرفنظر كرده است، فردا خودش ترتيب يك مصاحبه مطبوعاتي و يا راديوتلويزيوني را مي دهد و اعلام مي كند كه پست نخست وزيري فقط حق اوست، چرا كه فهرستش به تنهايي 91 كرسي از مجموع 325 كرسي مجلس را كسب كرده است. مالكي كه به همراه ديگر شيعيان، فهرست «اتحاد ملي» را به وجود آورده است، از دست رهبران سياسي شيعي مثل حكيم و مقتداصدر، دلخور است و مي گويد مردمي كه به فهرست «دولت قانون» رأي داده اند و 89 نامزد اين فهرست را به مجلس رسانده اند، در حقيقت به نخست وزيري او رأي داده اند، چرا كه اين فهرست تحت رهبري وي قرار دارد. به اعتقاد مالكي، اين وضعيت درمورد فهرست «ائتلاف ملي» تحت رهبري حكيم صادق نيست، چون بخش زيادي از كرسي هاي اين فهرست (حدود 40 كرسي) متعلق به «مقتدا صدر» است كه خود ساز جداگانه اي را مي زند و نامزد نخست وزيري جداگانه اي را علم كرده است. حكيم و مقتدا صدر هم با نخست وزيري مالكي در دولت آتي مخالف هستند و ظاهرا قصد هم ندارند كه موضع شان را تغيير دهند. درميان شيعيان ظاهرا مالكي بيشتر از همه حق دارد و استدلال او منطقي تر است، چرا كه واقعا بيشترين كرسي ها متعلق به اوست.
به هرحال، در شرايطي كه آمريكا در آستانه خروج است، اوضاع جاري نه يك كابوس، بلكه يك بلاي واقعي براي ملت و منافع ملي عراق است: از يك طرف تروريسم عرض اندام مي كند و به همه نشان مي دهد كه همچنان قدرتمند در صحنه حاضر است. ازطرف ديگر، درآينده اگر بتواند دولتي شكل بگيرد، اين دولت ائتلافي بسيار ضعيف و شكسته خواهدبود و هاله سياهي از اختلافات و كشمكش را از هم اكنون مي توان در افق آينده عرصه سياسي اين كشور مشاهده كرد و اين بهترين عرصه بر نفوذ آمريكا و كشورهاي عربي ذينفع است.
در كل، دو حالت براي آينده قابل تصور است، يا دولتي تشكيل نمي-شود و آمريكا درعراق مي ماند، كه البته اين اتفاق، بسيار بعيد به نظر مي رسد، و دومين حالت، تشكيل دولتي ضعيف و نيم بند است كه در بالا توصيف شد و به احتمال قوي، اين رويدادي است كه حداكثر تا يكي دو ماه آتي اتفاق مي افتد. اين اتفاق ناميمون به همراه تروريسم، آينده پرابهامي را در تصور كارشناسان و تحليلگران در مورد عراق پس از آمريكا ترسيم مي كند.
پس از آمريكا
با تحليل هايي كه تاكنون ارائه شد، مشخص مي شود كه كشور و دولت عراق به اين آساني ها هم، پس از آمريكا را تجربه نخواهد كرد. به نظر مير سد كه چند سالي عراق با آمريكا خواهد بود، اما ممكن است كه اين آمريكا لباسش فرق كند و لباس فرم و پوتين، جايشان را باشلوار شيك و كراوات و كفش ورني عوض كنند و ستاد عمليات نيز از پايگاه ها به سفارت بزرگ آمريكا در بغداد منتقل شود.
اما، فرض كنيم كه آمريكا به وعده اش در قرارداد امنيتي بغداد- واشنگتن عمل و همه نيروهايش را تا پايان سال 2011 (10دي 1391 شمسي) خارج كند. در اين صورت، چه وضعيتي را مي توان براي عراق جديد پيش بيني كرد؟
هم اكنون مسئله فوري، اما مهم عراق، اختلاف بر سر تشكيل دولت جديد است و لجاجت جريانات سياسي كم كم دارد زمينه را براي مداخله شوراي امنيت سازمان ملل فراهم مي كند؛ براساس بند هفتم منشور سازمان ملل، اين سازمان حق دارد در صورت دگرگوني وضعيت سياسي يا امنيتي در عراق، براي حل بحران وارد عمل شود.
تقريبا همه گروه هاي سياسي عراق، به استثناء ائتلاف «العراقيه» با مداخلات بين المللي و سازمان ملل براي تشكيل كابينه مخالف هستند؛ به گفته «محمد التميم»، از اعضاي العراقيه، اين ائتلاف با ارائه يك درخواست به «ادميلكرت» فرستاد، ويژه دبيركل سازمان ملل در عراق، از جامعه بين المللي خواسته است كه در مورد تشكيل دولت جديد مداخله كند. از آنجا كه عراق از دهه 1990 تحت بند هفت منشور سازمان ملل قرار گرفته است، اين سازمان از تاريخ 13 مرداد ماه حق دخالت در امور داخلي عراق را دارد. اما، گروه هاي سياسي به هيچوجه اين مداخله را نمي پذيرند.
بدين ترتيب، اولين گمانه در مورد عراق پس از آمريكا، تصويري مخدوش از وضعيت سياسي متشتت و پر از كشمكش همراه با حملات تروريستي است.
سناريوي دوم، كه در واقع مكمل سناريوي نخست است، فروپاشي دولت ضعيف بغداد، فعال شدن گروه هاي شبه نظامي و تروريستي، تجزيه كشور به سه بخش كردنشين در شمال، سني نشين در مركز و غرب و شيعه نشين در جنوب و آوارگي ميليون ها عراقي است. اين وضعيت ممكن است به شكل گيري يك ديكتاتوري متمركز ديگر (مشابه صدام) در بغداد ختم شود و يا بازگشت نيروهاي آمريكايي را در پي داشته باشد.
اين وضعيت در صورتي به وقوع مي پيوندد كه نيروهاي آمريكايي به يكباره و بدون جايگزيني نيروهاي امنيتي و ارتش قوي عراق، از اين كشور خارج شوند. عراق در اين شرايط ممكن است تبديل به جامعه اي مشابه سومالي فعلي شود و در آن گروه هاي تبهكار فعال شوند.
سناريوي سوم، قدرت گرفتن علاوي و يا شخصي مشابه وي و حاكميت يك دموكراسي صوري و تحت هدايت آمريكا در عراق. اين سناريو اگر اجرايي شود، مطلوب ترين حالت در شرايط فعلي براي كاخ سفيد است و دولت هاي وابسته و محافظه كار عرب نيز از آن حمايت خواهند كرد.
اما، بهترين حالت براي عراق پس از آمريكا اين است كه گروه هاي سياسي عراق به مشتركات خود مثل اعتقادات اسلامي، منافع ملي و بازسازي و توسعه عراق بينديشند و از منافع شخصي، حزبي و گروهي خود بكاهند؛ كه البته در شرايط حاضر، هيچ افق روشني در اين مورد قابل تصور نيست.
تنها نهاد مورد وثوقي كه در حال حاضر تقريبا قاطبه ملت عراق به آن به ديده احترام مي نگرند، مرجعيت شيعي و بخصوص شخص آيت الله «سيدعلي سيستاني»، مرجع عالي شيعيان عراق است. اين احتمال وجود دارد كه در صورت متشنج شدن اوضاع، مداخله آيت الله سيستاني در روند سياسي عراق پررنگ تر شود و او بتواند نقش موثر و سامان دهنده را در شرايط پس از آمريكا داشته باشد.
لذا، تنها خوش شانسي عراقي ها در همجوشي سه پديده وفاق اسلامي، دموكراسي واقعي و همراهي و همقدمي مرجعيت پا به پاي روند سياسي است. در غير اين صورت، ديكتاتوري، تجزيه، اشغال احتمالي مجدد و دموكراسي صوري در كمين جامعه زخم خورده عراق خواهد بود.

 



گفت وگو با انديشمند آمريكايي درباره واقعه اي كه تركش هايش به خاورميانه رسيد
10 سال پنهان كاري درباره 11 سپتامبر

اشاره
به بهانه فرارسيدن دهمين سال واقعه 11 سپتامبر 2001 (20 شهريور 1379)، خبرگزاري فارس گفت وگويي با «كريستفر بولين» محقق و نويسنده آمريكايي در رابطه با عوامل پشت پرده اين واقعه انجام داده است. بولين در واكنش به آنهايي كه او را متهم مي كنند كه يك «تئوري پرداز توطئه» است، مي گويد: همه انديشمندان، سياستمداران و رسانه ها واقعه 11 سپتامبر را يك توطئه از پيش طراحي شده مي دانند و در اين مورد، همه مشترك هستند. اما چيزي كه مخالفان رابه خشم مي آورد اين است كه وي با ارايه اسناد غيرقابل انكار، انگشت اتهامش را به سمت رژيم صهيونيستي و صهيونيست هاي ذي نفوذ در آمريكا مي گيرد و مي گويد اسرائيل در اين ماجرا مستقيماً دخالت داشته است.
سرويس خارجي
¤ شما درباره حملات 11 سپتامبر و مشاركت گسترده موساد و سيا در اين حملات مطالب زيادي نوشته ايد. رئيس جمهور سابق ايتاليا (فرانچسكو كاسيگا) نيز چنين مشاركتي را تصديق كرده است. شواهدي را كه نشان مي دهد اسرائيل فاجعه 11 سپتامبر را خلق كرده است براي ما بيان كنيد.
شواهد اوليه دخالت اسرائيل در حملات 11 سپتامبر در واقع همان روز اول وقوع اين حملات مشخص شد، ولي هيچگاه توسط رسانه هاي اصلي كه جريان ساز هستند دنبال نشد.
روز 11 سپتامبر يك خودروي «ون» كه پنج اسرائيلي در آن بودند در «نيوجرسي» دستگير شدند. دو تن از اين پنج نفر، جاسوس موساد بودند. اين پنج نفر روز حادثه در حال فيلمبرداري از فرو ريختن برج هاي دوقلو بودند و آنها فندك هاي خود را روشن كرده و مقابل دوربين در حال خوشحالي كردن و جشن گرفتن بودند، اين در حالي بود كه برج هاي دوقلو پشت سر آنها در حال سوختن بود.
اين اسرائيلي ها براي يك شركت ساختگي فيلم سازي به نام «سيستم هاي در حال حركت ويهاوكن» كار مي كردند كه مشخص شد يكي از مجموعه هاي عملياتي موساد است كه تحت پوشش شركت فيلم سازي در حال فعاليت است.
«دومينيك سوتر» رئيس اين شركت جعلي، با وجود آنكه متهم به ترور و تحت تعقيب «اف بي آي» بود، اجازه پيدا كرد تا در فاصله زماني كمي پس از حملات 11سپتامبر به اسرائيل فرار كند. پنج اسرائيلي كه برخي از آنها مانع انجام آزمايش هاي دروغ سنج بر روي خود شدند و برخي ديگر نيز در اين آزمايش شكست خوردند، چندين شناسنامه جعلي، تيغ مقوابري و مبالغ زيادي پول نقد كه در جوراب آنها جاسازي شده بود، با خود داشتند.
پليس «نيوجرسي» نيز وجود مواد منفجره در اتومبيل ون آنها را تاييد كرد. زماني كه اين پنج نفر در سال 2001 به اسرائيل بازگردانده شدند، سه نفر از آنها در يك برنامه تلويزيوني پربيننده حاضر شدند و اعتراف كردند كه آنها ماموريت داشته اند حملات 11سپتامبر را به طور مستند فيلمبرداري كنند. در اين برنامه در مورد اينكه چه كسي به آنها اين ماموريت را داده است، مورد بحث قرار نگرفت.
شاهد دوم اين است كه انتظار مي رفت حدود 4000 اسرائيلي و يهودي در ساختمان هاي «تجارت جهاني» حاضر شوند، ولي آنها در روز 11 سپتامبر سركار خود حاضر نشدند!
علاوه بر آن، پيام هايي نيز از طريق «اوديگو» (سيستم پيام رساني متعلق به اسرائيل) ارسال شد، اين پيام ها به زبان عبري بود و چند ساعت قبل از برخورد اولين هواپيما به ساختمان تجارت جهاني، نسبت به وقوع آن هشدار مي داد.
«آلكس ديامنديس» مديرعامل شركت «اوديگو» مي گويد: مضامين پيام هاي ارسالي از اين قرار بود كه اتفاقي بزرگ قرار است در زمان به خصوصي رخ دهد و تقريبا بعد از چند دقيقه اين اتفاق افتاد. خبر شركت اوديگو در روزنامه «واشنگتن پست» منتشر شد، ولي حتي يكي از روزنامه هاي نيويورك به آن نپرداخت. مطلب واشنگتن پست به اين مسئله نيز اشاره داشت كه اف بي آي تيمي را به اسرائيل اعزام كرده است براي بررسي مبدا ارسالي اين پيام، ولي اين خبر به سرعت متوقف شد و ديگر توسط رسانه هاي آمريكا دنبال نشد.
هر دو خبر منتشر شده بود، ولي به صورت مختصر، و بعد هم به حال خود رها شد. من تحقيقات در مورد 11سپتامبر را با پرداختن به اين خبرها آغاز كردم. با اين شواهد مشخص كه اسرائيلي ها قبل از وقوع حملات از آن اطلاع داشتند من تحقيقات خودم را به سمتي هدايت كردم تا متوجه شوم آيا اسرائيلي ها و صهيونيست ها درگير جنبه هاي كليدي ديگري از اين جنايت بوده اند يا خير، كه متوجه شدم آنها درگير آن بوده اند. در واقع يهوديان ارتودكس و صهيونيست ها در تمام نقاط حياتي اين عمليات حضور داشته اند، كه من به صورت دقيق در كتابم با عنوان «حل مسئله 11 سپتامبر- فريبي كه دنيا را تغيير داد» آورده ام.
يكي از مقامات اصلي آمريكايي كه پشت پرده مخفي سازي هاي 11 سپتامبر است، «مايكل چرتوف» صهيونيست دستيار دادستان و پسر مامور موساد بود.
چرتوف رئيس بخش جنايي اداره قضايي بود كه در آن زمان يكي از رؤساي اف بي آي به حساب مي آمد. چرتوف از اين طريق توانست بر مصادره و تخريب شواهد حياتي از صحنه حادثه مانند فيلم هاي ضبط شده، تكه هاي هواپيما و بيش از 99 درصد از آهن هاي باقي مانده از ساختمان تجارت جهاني نظارت كند در صورتي كه از بين بردن شواهد حياتي جرم محسوب مي شود.
- شما به اين نتيجه رسيده ايد كه اسرائيل متهم اصلي حملات 11 سپتامبر بوده است. مخالفان مي گويند كه شما تئوري پرداز توطئه هستيد. آيا اين قضاوت عادلانه اي است؟
- توطئه نقشه اي است كه توسط گروهي از افراد براي انجام كاري مضر و غيرقانوني كشيده مي شود. به طور قطع كسي شك ندارد كه حملات تروريستي 11 سپتامبر يك توطئه بوده است. پس تئوري پرداز توطئه در اين رابطه، فردي است كه اعتقاد دارد توطئه اي در پشت حملات تروريستي است. اما «جرج بوش» و «باراك اوباما»، رؤساي جمهور قبلي و كنوني آمريكا هر دو اعلام كرده اند كه توطئه اي اسلامي به رهبري «اسامه بن لادن» و «القاعده» پشت حملات 11 سپتامبر قرار داشته است.
براساس اين ادعاي ثابت نشده، دولت بوش در اكتبر سال 2001 (مهر 1379) به افغانستان حمله و جنگي را آغاز كرد كه دولت اوباما هم آن را پذيرفته و تا به امروز ادامه داده است. اوباما مي گويد كه به دليل حملات 11 سپتامبر است كه در افغانستان حضور داريم.
از سوي ديگر، حملات 11 سپتامبر به عنوان جنايت حل نشده باقي مانده است و اين مسئله باعث شد كه من تحقيقاتم را براساس شواهد موجود دنبال كنم. از آنجا كه شواهد نشان مي دهد اسرائيل قبل از وقوع حملات، از انجام آن اطلاع داشته است و اطلاع از وقوع اتفاقي مانند حملات 11 سپتامبر، دلالت مي كند بر دخالت در اين جرم، من روي فرضيه هايي كه ثابت مي كند اسرائيل در حملات يازده سپتامبر نقش داشته است كار مي كنم و تمام تحقيقاتم را بر اين اساس هدايت كرده ام. اين موضوع باعث نمي شود كه اتهام و برچسب تئوري پرداز توطئه به من بچسبد.
يكي از دلايل اصلي كه من ادعاي دولت آمريكا را مبني بر مقصر بودن القاعده در ارتباط با 11 سپتامبر رد مي كنم اين است كه برج هاي دوقلو توسط موادمنفجره تخريب شده بود. برخورد هواپيما نمي تواند به فرو ريختن كامل برج هاي دوقلو و ساختمان 47 طبقه اي كه در آن نزديكي ها بود، بينجامد.
در تابستان سال 2002 وقتي كه از پيدا شدن آثار آهن گداخته شده در فوندانسيون هر سه ساختمان فرو ريخته مطلع شدم، به اين نكته پي بردم كه توضيحات دولت بوش در ارتباط با اتفاق 11 سپتامبردروغ است. اين كشفيات مهم نشان مي دهد كه دولت به مردم درباره اتفاقي كه افتاده بود دروغ گفته است.
انتشار مدارك مورد ارزيابي قرار گرفته درباره كشف حجم زيادي از الكترودهاي بسيار قوي در خاك ساختمان تجارت جهاني توسط دكتر «استيون جونز» و ديگران در مارس 2009 (فروردين 1388) از طريق علمي نشان مي دهد نوع خاصي از الكترود كه توسط نانو تكنولوژي توليد شده بود، عامل پودر شدن 229طبقه بتوني ساختمان تجارت جهاني است.
اين چيزي است كه باعث ايجاد آن گرد و خاك گرم در روز 11سپتامبر شد. بازماندگان حادثه مي گويند كه گرد و خاك اين حادثه به اندازه اي گرم بود كه آدم را مي سوزاند. دليل اين گرما، وجود تكه هاي ريزآهن مذاب در گرد و خاك بود كه در گزارش سازمان زمين شناسي آمريكا نيز به آن اشاره شده است. همه اين شواهد نشان دهنده اين است كه از الكترودهاي ويژه اي براي خراب كردن ساختمان ها استفاده شده بود.
به صورت منطقي كشف تكه هاي الكترودهاي بسيار قوي، به نسخه رسمي توضيحات قابل قبول درباره اتفاقي كه در 11سپتامبر براي برج هاي دوقلو افتاد پايان داد.
نه «اسامه بن لادن» و نه القاعده هيچ ارتباطي با ايجاد و استفاده از الكترودهاي قوي كه باعث پودرشدن ساختمان تجارت جهاني شده بود نداشتند. دريافت اين حقايق در بين مردم در حال گسترش است، و بازي براي افرادي كه سعي مي كرده اند واقعيت را درباره 11سپتامبر مخفي كنند به پايان رسيده است.
¤شما به «مايكل چرتوف» به عنوان فردي كه مسئول خرابي هاي به وجود آمده در 11سپتامبر است اشاره كرديد. آيا دولت آمريكا واقعا از آن چيزي كه شما به آن معتقديد، يعني حضور اسرائيل پشت جريان11 سپتامبر خبر ندارد؟ آيا مقامات دولت آمريكا تا به حال به تحقيقات شما و يا افراد ديگري كه شواهدي را مبني بر مقصر دانستن وي است، مراجعه كرده اند يا خير؟
-در ماه مارس 2010 (فروردين امسال) دكتر «الن سابروسكي» رئيس سابق مطالعات استراتژيك در دانشكده جنگ آمريكا طي مصاحبه اي راديويي گفته است: «صددرصد مشخص است كه عمليات 11سپتامبر توسط موساد انجام شده است. دكتر سابروسكي همچنين اعلام كرده است كه نظاميان ارشد آمريكايي نيز مي دانند كه اسرائيل عامل آن بوده است.»
دكتر سابروسكي اولين نظامي آمريكايي است كه به طور آشكار از اين فرضيه حمايت كرده است كه دستگاه اطلاعاتي اسراييل پشت ماجراي 11سپتامبر بوده است. من نشنيده ام كه تا به حال مقامات دولت آمريكا به تحقيقات من مراجعه كرده باشند، گرچه در جريان هستم كه بسياري از سياستمداران از آن مطلع هستند.
¤پروژه «جنگ تروريسم» به دنبال حملات 11سپتامبر به اجرا درآمد، به عبارت ديگر، حملات 11سپتامبر بهانه اي بود براي دولت آمريكا جهت حمله نظامي به افغانستان، عراق و كشورهايي كه آنها را حامي تروريسم مي نامند. آيا ممكن است كشور سومي هم هدف بعدي آمريكا باشد؟
- فرضيه من اين است كه حملات 11 سپتامبر يك عمليات مخفي بوده است و توسط اسرائيل طراحي شده بود. هدف نيز اين بود كه القاعده متهم شود، تا جنگ عليه تروريسم كه توسط صهيونيست ها طراحي شده بود، آغاز گردد.
¤ شما تصاويري را روي وب سايت شخصي خود منتشر كرده ايد كه نشان مي دهد يهوديان عليه اسرائيل تظاهرات كرده اند و پلاكاردهايي را حمل مي كنند كه روي آن نوشته است: «اسرائيل نماينده يهوديان دنيا نيست.» آيا رژيم بحث برانگيز اسرائيل كه حتي توسط عده زيادي از مردم خودش هم مورد نفرت است، در اين مسيري كه انتخاب كرده، مي تواند ادامه حيات دهد؟
- نه من دليلي براي بقاي كشوري جعلي كه توسط تروريست ها اداره مي شود و همسايه هاي آن و ساير كشورهاي جهان از آن نفرت دارند، نمي بينم. بقاي آن اصلا قابل تحمل نيست. علت وقوع 11سپتامبر نيز همين است. تا بتواند نظاميان آمريكا را به خاورميانه بياورد تا از صهيونيست ها حمايت كنند. افكار عمومي مردم جهان در نتيجه جنايات صهيونيست ها، به شدت عليه اسرائيل است؛ رژيمي كه اين قدر مورد تنفر است نمي تواند زياد باقي بماند.
¤ مقامات آمريكا معمولا بر تعهدشان براي تامين امنيت اسرائيل تاكيد مي كنند و به جامعه بين الملل اجازه نمي دهند اين رژيم را مسئول جناياتي كه مرتكب شده است، معرفي كند. آيا براي سازمان هاي بين المللي مانند سازمان ملل و شوراي امنيت اين امكان وجود دارد كه به رفتار مجرمانه اسرائيل رسيدگي كند و مقامات اسرائيل را به ميز محاكمه بكشاند، در حالي كه آمريكا به صورت مداوم از اسرائيل حمايت مي كند؟
- مشكل اصلي همين است. نفوذ يهوديان و كنترل آنها بر دولت آمريكا باعث مي شود كه ايالات متحده مانع برخورد جامعه جهاني با اين رژيم قانون شكن و داراي سلاح هسته اي شود. حق وتو آمريكا در شوراي امنيت سازمان ملل، به صورت موثري از اسرائيل در مقابل تحريم ها عليه اين رژيم طي ده ها سال حمايت كرده است. همين اجرا نشدن قوانين بين المللي عليه اين رژيم، باعث شده است كه اسرائيل به رژيمي حيواني تبديل و از كنترل خارج شود.
¤ پيش بيني شما در ارتباط با آينده اسرائيل چيست؟ اين رژيم توسط ملت هاي سراسر جهان در انزوا قرار گرفته است، در حالي كه توسط آمريكا و اروپا حمايت مي شود. آيا اين حمايت ممكن است روزي متوقف شود؟
- اسرائيل رژيمي جعلي است كه توسط آمريكا محافظت و حمايت مي شود. اين حمايت به دليل نفوذ صهيونيست ها و فساد موجود در سيستم سياسي آمريكا صورت مي گيرد. در صورتي كه اسرائيل حمايت آمريكا را از دست بدهد، نمي تواند زمان زيادي به حياط خود ادامه دهد. رژيم فعلي اسرائيل متشكل از افراد به شدت تندرو است.
مردم آمريكا از جنگ هاي پرهزينه و مصيبت آميز در خاورميانه خسته شده اند. هر روز افراد بيشتري به جمع آنهايي مي پيوندند كه متوجه مي شوند از آنها براي حمايت از جنگ سوءاستفاده شده است. افزايش فاصله بين افرادي كه مي دانند به آنها دروغ گفته شده است و دولت آمريكا كه شواهد را مخفي مي كند قابل مشاهده است. وقتي حقايق مربوط به 11سپتامبر به حد خطرناكي برسد، آن موقع زلزله اي سياسي رخ خواهد داد و تمام مجرمان را از قدرت به زير خواهد آورد. به همين خاطر است كه كشف الكترودهاي قوي در گرد و خاك ويرانه هاي ساختمان تجارت جهاني بسيار اهميت پيدا مي كند. اين مسئله به دروغ هاي دولت درباره علت وقوع حملات 11سپتامبر پايان مي بخشد.
زماني كه فريبكاري ها و دروغ هاي مرتبط با 11سپتامبر برملا شود، آن زمان اسرائيل ديگر در دنيا دوستي نخواهد داشت. رژيم نژادپرست و نظامي صهيونيستي مانند ديكتاتوري كمونيستي شوروي سابق و آپارتايد آفريقاي جنوبي است. چنين حكومت هاي بي طرفداري بعضا بدون شليك گلوله اي از پا در مي آيند. آنها سرنگون مي شوند به اين خاطر كه از ريشه پوسيده اند و ديگر نمي توانند ادامه حيات بدهند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14