(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 17 آبان 1389- شماره 19784

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري فراماسونري در ايران
نقش آفرينان عصرتاريكي - 7
ملي گرايان مديون اسلامگرايان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري فراماسونري در ايران

فراماسونري در ايران (1)
ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري ايران
فراماسونري داراي يكي از پيچيده ترين و ناشناخته ترين ساخت هاي تشكيلاتي در جهان است و با شعار «نظم به جاي بي نظمي»1 سازمانگري و پنهانكاري را در بنياد «طريقت» خود قرار داده است.
طبق آئين كهن اسكاتلندي (اسكاتي)، كه مرسوم ترين طريقت ماسوني در جهان است، سير ماسون داراي سي و سه پايه است كه از پايه نخست (كارآموزي)2 آغاز مي شود. ماسون سپس به درجه دوم (كارياري)3 «سر» داده مي شود و پس از آن به درجه سوم (استادي)4 مي رسد. ماسون هاي كه به اين سه پايه تعلق دارند، خيل عظيم ماسون ها را تشكيل مي دهند و در واحدهاي پايه به نام «ولژ» سازمان داده مي شوند لژها براساس ضوابطي توسط «گراندلژ»ها (لژهاي بزرگ) هدايت مي گردند. ولي سير ماسوني در پايه «استادي» متوقف نيست و اين تنها مدخلي است براي ارتقاء در هرمي كه به اوج، يعني به پايه سي و سوم و مقام «بزرگ بازرس كل» منتهي مي شود. اين بخش از تشكيلات ماسوني، كه متكفل سير ماسون از درجه چهارم به درجه سي و سوم است، ناشناخته ترين آن است و هدايت آن ديگر با گراندلژها نيست، بلكه با «شوراي طريقت» ماسوني است، كه از فراز قله اي كه «بارگاه» خوانده مي شود بر مجموعه سازمان ماسوني- اعم از گراندلژها و تشكيلات درجات عالي- نظارت مي كند.
لژ بيداري ايران
درباره تشكيلات ماسوني درجات عالي در ايران تاكنون سندي منتشر نشده و اصولا بسياري از پژوهشگران تصوري نيز از آن ندارند. لژهايي كه تاكنون در ايران معرفي شده اند، لژهاي پايه بوده اند كه طبق قوانين اساسي ماسوني به سه درجه نخستين (كارآموزي، كارياري، استادي) اختصاص داشته اند. اين ناشناختگي به معناي عدم وجود تشكيلات درجات عالي ماسوني در ايران نيست، بلكه شواهدي در دست است كه احتمال فعاليت آن را از گذشته دور مطرح مي سازد.
قانون اساسي گرانداوريان فرانسه، كه در سال 1324ق./1908م.-يعني در اوان فعاليت لژ بيداري ايران- در اختيار گردانندگان آن قرار گرفت و به سال 1330ق/1912م. توسط سه استاد اين لژ (ميرزا محمدعلي خان ذكاءالملك فروغي، حاج سيدنصرالله تقوي، ميرزا حسين خان دبيرالملك) به فارسي برگردانده شد، حاوي شرح مبسوطي از ساختار تشكيلاتي و درجات عالي ماسوني است، و به تعبير لژ بيداري ايران «مفتاح تعمليات و اسرار ماسوني و اساس حقيقت جوئي» مي باشد5. روشن است كه صرف دستيابي گردانندگان لژ بيداري ايران و مترجمين به اين سند، دال بر تعلق آنان به درجات عالي ماسوني است. مترجمين قانون اساسي گرانداوريان- كه قانون اساسي لژ بيداري ايران نيز محسوب مي شد- واحد پايه تشكيلات ماسوني را همان «لژ» خوانده اند، واحد عالي (شاپيتر)6 را «خانقاه»، واحد برتر را «كنگاشستان»7 و واحد برين را «بارگاه»:8
هيچ خانقاني نمي تواند موجود باشد مگر به رضاي لژي كه بنيان اوست، همچنين هيچ كنگاشستاني موجود نمي شود مگر اينكه متكي بر خانقاهي باشد9.
«شاگرد» (كارآموز) پس از 9 ماه مي تواند به «پايه ياري» (درجه كارياري) برسد، و كاريار پس از 8 ماه مي تواند «استاد» شود10. اين سه درجه اي است كه در لژ «سر» داده مي شود. ارتقاء، ماسون به درجه چهارم در لژ ميسر نيست و مستلزم عضويت او در يك «خانقاه» شاپيتر است11. در «خانقاه»، ماسون از درجه چهارم تا درجه هيجدهم «سر» داده مي شود و به پايه هيجدهم مي رسد. ارتقاء بيشتر در هرم ماسوني مستلزم عضويت در واحد برتر- كنگاشستان- است. ماسون در «كنگاشستان» تا پايه سي ام ارتقاء، مي يابد و صعود او به آخرين پايه هاي هرم ماسوني (پايه هاي سي و يكم، سي و دوم و سي و سوم) مستلزم عضويت او در يك لژ، يك «خانقاه» و يك «كنگاشستان» است. پس از اين مرحله، ماسون براي طي آخرين مدارج «طريقت» وارد عالي ترين واحد ماسوني يعني «بارگاه» (كارگاه برين) مي شود12.
قانون اساسي گرانداوريان فرانسه- كه بر پايه آئين اسكاتي كهن بنا شده- درباره «شوراي طريقت» و «بارگاه بزرگ آئين ها» نيز سخن گفته است. «بارگاه بزرگ آئين ها» نهادي است مركب از ماسونهاي داراي پايه سي و سوم، كه «عده ايشان كمتر از 8 و بيشتر از 33 نفر نمي تواند باشد» و «هر يك از ايشان بايد عضو رسمي يك لژ و يك خانقاه و يك كنگاشستان باشند»13 اين نهاد «نگهبان آداب و رسوم محفوظه و ناظم ترتيبات ماسوني» است14.
با توجه به سند فوق، اين پرسش مطرح است كه آيا ماسونهاي داراي درجات عالي، كه لژ بيداري ايران را هدايت مي كردند، در جوار اين تشكيلات داراي لژهاي عالي ماسوني و «شوراي طريقت» نبوده اند؟
اين ناشناختگي فعاليت مجامع عالي ماسوني در ايران در بررسي تاريخ سالهاي پسين نيز صادق است. گفته مي شود كه پس از استقرار سلطنت پهلوي، به دستور رضاشاه فعاليت لژهاي ماسوني متوقف شد، ولي با توجه به اينكه بسياري از كارگردانان صعود رضاخان به سلطنت از ماسونهايي بودند كه سالها پيشينه فعاليت ماسوني را در پشت داشتند، آيا اين ممنوعيت فقط شامل تشكيلات پايه، يعني لژها، و يا واحدهاي عالي ماسوئي- اگر وجود داشت كه قاعدتاً بايد چنين مي بود- را نيز دربرمي گرفت؟ در سال 317ش./1938م. محمد خليل جواهري- ماسون داراي درجه سي وسوم- به ايران آمد و با ماسونهاي قديمي ايران، چون محمدعلي فروغي و ابراهيم حكيمي و سيدمحمد صادق طباطبائي، تماس گرفت و مطلع شد كه «فعاليت ماسوني در اين منطقه تقريبا تعطيل شده است». جواهري مي افزايد:
و مقرر گرديد كه در صورت احتياج از اسناد موجود در خانه حكيم الملك كه مربوط به لژ بيداري ايران بود استفاده كنم و از حافظه و اطلاعات 14نفر اعضاي لژ بيداري ايران كه در قيد حيات بودند كمك بخواهم15.
ملاحظه مي شود كه سخن از «تعطيل تقريبي» فعاليت ماسونها در اين زمان در ميان است و نه قطع كامل.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-ORDO AB CHAO
2- Entred Appretice
3- Fellowcraft
4- Master Mason
5. اسماعيل رائين. فراموشخانه و فراماسونري در ايران ]زمستان 1347[، ج2، ص.122
6. Chapitre
7. Conseil
8. همان مأخذ، ص 516، .544
9. همان مأخذ، ص.516
.10 همان مأخذ، ص .541
.11همان مأخذ، ص 542-.543
.12همان مأخذ، ص .544
.13همان مأخذ، ص .590
.14همان مأخذ، ص .592
15- همان مأخذ، ج3، ص6-7.
پاورقي

 



نقش آفرينان عصرتاريكي - 7
ملي گرايان مديون اسلامگرايان

مرتضي صفارهرندي
شكل گيري جبهه ملي
نگاهي به فعل و انفعالات اين دوره نشان مي دهد كه ياران مصدق بيش از آن كه پشت گرم به محبوبيت او براي پيشبرد برنامه ملي شدن صنعت نفت باشند، به نفوذ معنوي آيت الله كاشاني ـ كه به بهانه دست داشتن در ترور شاه مجدداً تبعيد شده بود ـ دل بسته بودند. (پيش از اين حادثه آيت الله كاشاني در ملاقاتي با مصدق، وي را به دليل گوشه نشيني و سكوت مورد انتقاد شديد قرار داده بود.)
رويه كج دار و مريز مصدق همچنان ادامه داشت. او به رغم مخالفت با قرارداد موسوم به گس ـ گلشاييان ـ كه در آن تلاش مي شد افزايش دو شيلينگي سهم ايران در هر تن نفت، جايگزين ايده ملي شدن نفت شود ، در نامه اي به مجلس توصيه كرد:
«در صورتي كه بايد (از مجلس) بگذرد، اگر مي توانيد در ماده واحده توضيح دهيد كه شش شيلينگ حق الامتياز، ليره طلاست كه به نرخ ليره كاغذي پرداخت مي شود.»27
با نزديك شدن زمان انتخابات مجلس شانزدهم، مصدق در پيغامي به شهيد نواب صفوي از وي براي گسيل يارانش به منظور يك راهپيمايي به سوي دربار در جهت جلوگيري از تقلب در اين انتخابات استمداد كرد. حضور اين جمع در برابر دربار و برخورد شجاعانه برخي از فدائيان اسلام مثل شهيد سيد حسين امامي با هژير و سپس اعزام نمايندگان اين اجتماع براي مذاكره با شاه تشكيل «جبهه ملي» متشكل از نمايندگان مذاكره كننده را به دنبال داشت.28 تلاش فدائيان اسلام و حاميان آيت الله كاشاني براي مبارزه با تقلب هاي صورت پذيرفته در اين انتخابات در مرحله شمارش آرا، در نهايت پيروزي ياران مصدق را به دنبال داشت تا آنها در دوران هاي بعد بتوانند با استفاده از بي اطلاعي مخاطبان از واقعيات تاريخ امتياز ملي شدن صنعت نفت را صرفاً به نام خود و دكتر محمد مصدق مصادره كنند!
ملي گرايان مديون اسلام گرايان
ملي گرايان در 3 دهه پس از پيروزي انقلاب همواره در ژستي طلبكارانه، اسلام گرايان را غاصب نتيجه مبارزات خود معرفي كرده اند! اين ادعايي است كه ملي گرايان از بدو پيروزي انقلاب آن را مطرح ساخته اند. اندكي از سومين ماه پيروزي انقلاب گذشته،
امام خميني(ره) در سخنراني عمومي خود (سوم خرداد 58) چنين مي فرمايند:
«مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نيست تا اگر يك نفر نفت را ملي كرده اسلام را كنار بگذاريم و براي او سينه بزنيم.»29
درست است كه نفت به طور رسمي با تلاش پارلماني جبهه ملي، ملي شد. اما حتي شكل گيري جبهه ملي نيز با پشتوانه مردمي اسلام گرايان و به طور مشخص فدائيان اسلام، صورت تحقق پذيرفت. همراهي خيل پيروان نواب صفوي]3[ با راهپيمايي به سوي دربار در حمايت از مصدق و دوستانش، تحصن بيست نفره اي در داخل كاخ شاه را به دنبال داشت. همين متحصنين چند روز بعد بيانيه تأسيس جبهه ملي را منتشر كردند؛ چيزي كه نشانه موافقت شاه با تشكيل اين جبهه تلقي مي شد. به گفته شهيد مهدي عراقي، نواب صفوي با اطلاع يافتن از اين امر تأكيد كرد؛ تشكيلات و حزب و جبهه اي كه با موافقت پسر رضا خان به وجود آمده باشد براي ما ارزشي ندارد. ولي فدائيان اسلام اين مخالفت را آشكار نكردند و همكاري آنان با اين حزب تازه تأسيس ادامه يافت.
با پايان يافتن تحصن اعضاي جبهه ملي، بلافاصله تدوين اساسنامه و آئين نامه اين جبهه آغاز شد و اعضاي شش حزب و گروه (حزب ايران، سازمان نظارت بر آزادي به رهبري مظفر بقايي ـ كه بعدها به حزب زحمتكشان تغيير نام يافت ـ حزب ملت ايران به دبير كلي داريوش فروهر]4[، جمعيت آزادي مردم ايران به رهبري محمد نخشب، مجمع مسلمانان مجاهد اصناف و بازاريان به سركردگي شمس قنات آبادي و حزب استقلال به رهبري عبدالقدير آزاد) زير چتر اين جبهه قرار گرفتند.
اين احزاب بدون برخورداري از حمايت جوانان شجاع و اسلام خواه فدائيان اسلام توفيق چنداني نمي توانستند كسب كنند. اما فدائيان اسلام نسبت به گرايش سكولار آنها حساس بودند. نواب صفوي در جواب تقاضاي آيت الله كاشاني كه از تبعيدگاه دوم خود، آنها را به همكاري با جبهه ملي فراخوانده بود تأكيد كرد:
«اينها نه تنها سمت مذهبي ندارند، بلكه علاقه مند به مذهب هم نيستند. شما چرا چنين دستوري مي دهيد.»30
اما آيت الله كاشاني با يادآوري فقدان رجال ديني ورزيده در فن سياست و لزوم انجام كار مرحله به مرحله و كادرسازي از نيروهاي اسلام گرا در مراحل بعد، نهايتاً نواب را به اين همكاري متقاعد كرد.
وارد عمل شدن ده ها بازرس انتخاباتي از فدائيان اسلام واعدام انقلابي هژير وزير دربار (آمر اصلي تقلب در انتخابات) به دست سيدحسين امامي عضو جمعيت فدائيان اسلام، چنان عوامل دربار را مرعوب كرد كه چاره اي جز اذعان به وقوع تقلب و ابطال انتخابات نيافتند. چند ماه بعد در مرحله دوم انتخابات نيز به رغم شهادت سيد حسين امامي و برقراري حكومت نظامي، تلاش بازرسان فدائيان اسلام بود كه امكان تقلب در صندوق هاي تهران را سلب كرد و به ناگزير عوامل دربار برنامه تقلب را در صندوق هاي لواسانات دنبال كردند. تجمع ده ها هزار نفري كه فدائيان اسلام در روز 10 فروردين 1329 ترتيب دادند و در آن فاطمي و مكي (دو نفر از نامزدهاي جبهه ملي) به تشريح تقلب ها پرداختند، بار ديگر نتايج را به نفع جبهه ملي رقم زد و هفت عضو اين جبهه به همراه آيت الله كاشـاني ـ كه هنوز در تبعيد به سـر مي برد ـ از تهران به مجلس راه يافتند و «فراكسيون وطن» را تشكيل دادند.
اگرچه اولين پيشنهاد اين فراكسيون و در واقع شخص مصدق درباره انحلال مجلس مؤسسان رأي نياورد و به گفته حسين مكي باعث اولين شكست جبهه ملي شد، اما در همين ايام بازگشت آيت الله كاشاني در ميان استقبال عظيمي كه تا آن زمان نظيرش ديده نشده بود باعث نشاط بيشتري براي طرح مطالبات اصلي ملت شد.
نخست وزير وقت (منصورالملك) كميسيوني متشكل از نمايندگان مجلس براي بررسي قرارداد نفت تشكيل داد كه مصدق در تعيين اعضاي آن نقش محوري داشت. هدف منصور به تصويب رساندن قرارداد الحاقي مورد نظر انگليس بود. اما عملي كردن اين خواسته نيازمند روي كارآمدن يك نخست وزير نظامي و خشن بود و او كسي جز رزم آرا نبود. همان كسي كه به خاطر فراري دادن سران حزب توده از زندان مورد قبول كمونيست ها و دولت شوروي نيز بود.
به رغم تلاش «جرالد دوهر» مستشار سفارت آمريكا براي جلب همكاري آيت الله كاشاني با رزم آرا، ايشان به فاصله چند ساعت اعلاميه اي بر ضد رزم آرا صادر كرد و نواب صفوي يك راهپيمايي اعتراض آميز به سوي مجلس ترتيب داد و مصدق اعلاميه آيت الله كاشاني در مخالفت با رزم آرا را در صحن مجلس قرائت كرد. اما به هر حال ژست رضاخان گونه رزم آرا و نيز وجود يك اكثريت همسو با دربار در مجلس، نخست وزيري رزم آرا را به دنبال داشت.
در اينجا باز هم نقش فدائيان اسلام در ابراز مخالفت هاي مردمي به صورت حضور در بين تماشاچيان مجلس و اجتماع اعتراض آميز هزاران نفري در ميدان بهارستان قابل مشاهده است. رزم آرا با آگاهي از شجاعت اين جوانان اسلام گرا سعي كرد از طريق دادن وعده هايي مثل از بين بردن پرونده هاي ترور فدائيان اسلام (ترور كسروي، هژير و...) آنان را با خود همراه كند، اما نواب درجواب او تصريح كرد نه آن پرونده ها برايش ارزشي دارد و نه از نتايج آنها هراسي به دل دارد، اما آماده است حكم محكوميت هيئت حاكمه را به خاطر پرونده هاي قطور جناياتش اجرا كند.31
از بخش هاي جالب زندگي «قهرمان نماي» ملي شدن نفت مخالفت او با طرحي است كه آيت الله كاشاني و چهار عضو جبهه ملي درباره ملي شدن كليه عمليات نفتي به كميسيون نفت دادند.32
البته مصدق بالاخره پس از شنيدن استدلال طراحان، آن را پذيرفت. اين طرح بلافاصله پس از مطرح شدن در آذرماه 1329 از پشتوانه فتاواي مراجع معظم تقليد آن زمان (آيات عظام سيد محمدتقي خوانساري]5[، سيد صدرالدين صدر، سيدمحمد حجت، فيض، عباسعلي شاهرودي و بهاءالدين محلاتي) برخوردار شد. در مقابل اين تلاش ها، حزب توده به واسطه روابط صميمانه با رزم آرا سعي كرد با جدا كردن حساب نفت شمال، ملي شدن را به نفت جنوب كشور منحصر سازد. همه اين تلاش ها هيچ ثمري براي شركاي مختلف نداشت و بر رفتارهاي شتابزده رزم آرا افزود. استرداد لايحه قرارداد نفت توسط رزم آرا براي اجراي مستقيم آن بوسيله دولت باعث بروز مخالفت در فراكسيون اكثريت مجلس و حتي اعضاي دولت رزم آرا شد و اجتماع عظيم ديگري را به دعوت آيت الله كاشاني و جبهه ملي در هشتم دي ماه 1329 به دنبال داشت. طرح ديگر رزم آرا براي در نظر گرفتن سهم 50-50 ايران و انگليس هم نتيجه اي جز افزودن بر خشم عمومي از او به دنبال نداشت.
جبهه ملي براي به دست گرفتن مهار اين فضاي هيجان زده مردمي، نزديكي بيشتر به فدائيان اسلام را در برنامه كار خود قرار داده بود. اين در حالي بود كه رزم آرا نيز براي جلوگيري از اين امر بر ادعاي ارادت به احكام اسلامي اصرار مي ورزيد و البته با اين پاسخ نواب روبه رو شده بود كه بهترين نشانه صداقت شما فقط ملي كردن صنعت نفت خواهد بود. در سوي ديگر اعضاي جبهه ملي در جلسه اي با نواب متعهد به اجراي قوانين اسلام و الغاي هرگونه قانون مخالف اسلام شده بود.33
نتيجه جلسات سران جبهه ملي با فدائيان اسلام برگزاري اجتماع فدائيان اسلام در تاريخ 11/12/1329 بود كه در آن مخالفان ملي شدن صنعت نفت به مرگ تهديد شده بودند. پنج روز بعد، اين تهديد عملي شد و رزم آرا به دست خليل طهماسبي به قتل رسيد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
27- مذاكرات مجلس شوراي ملي دوره پانزدهم جلسه مورخ 30 تير 1328 به نقل از همان، ص 187.
28- شهيد مهدي عراقي، ناگفته ها، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران، 1370، صص 38 و 39.
29- صحيفه امام، جلد هفتم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول پاييز 1378، ص 459.
30- شهيد مهدي عراقي، ناگفته ها، تهران، انتشارات رسا، 1370، ص 35.
31- سيدهادي خسروشاهي، فدائيان اسلام، ص110.
32- حسين مكي، كتاب سياه، جلد2، اميركبير، چاپ سوم 1364، ص135.
33- شهيد مهدي عراقي، پيشين، ص 72.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14