(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 آبان 1389- شماره 19786

پي ريزي خندق جنگ نرم در قم
به بهانه حضور مراجع معظم تقليد در خلق حماسه مردمي 27مهر در قم
نقش اولين خاكريزها در صيانت از ولايت فقيه
قلم هاي روان شده آگاهان بين المللي پيرامون فتنه 88



پي ريزي خندق جنگ نرم در قم

عاطفه صادقي
1- امروز جبهه عظيمي در مقابل اسلام گسترده شده است؛ چرا نبينيم؟ چرا بعضي اين جبهه عظيم را نمي بينند؟ مثل جنگ احزاب است. فرق مختلف ضداسلامي، ضد معنويت، ضد حقيقت، در مقابل اسلام دست به دست هم دادند؛ موشكافي مي كنند تا نقطه ضعفها را پيدا كنند، از آن نقطه ضعفها استفاده كنند؛ نقاط نفوذ را پيدا كنند، از آن نقاط نفوذ به ما ضربه بزنند (بيانات رهبر انقلاب در جمع كارگزاران حج/ 17 آبان 89)
2- چه شرايط و ويژگي هاي در جنگ احزاب آن را مانند شرايط كنوني مي كند و نقاط نفوذ دشمن در جنگ احزاب چه بوده است؟!
آنگونه كه مهدي پيشوايي در كتاب سيره پيشوايان و سيدهاشم رسولي محلاتي در كتاب زندگاني حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) مي نويسد؛
غزوه خندق يا احزاب از حوادث مهم سال پنجم هجري است و چنانكه از نامش پيداست، نبردي بود كه در آن تمام قبائل و گروه هاي مختلف از دشمنان اسلام براي كوبيدن «اسلام جوان» متحد شدند. بعضي از مورخان نفرات سپاه و «كفر» را در اين جنگ بيش از ده هزار نفر نوشته اند، در حالي كه تعداد مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمي كرد.
آيات هفده گانه 9 تا 26 سوره احزاب كه يكي از پرماجراترين حوادث را رقم مي زند به موضوع اصلي ترين صحنه تهاجم سپاه متحد شرك و كفر و كارشكني هاي منافقان، يهوديان و قبايل مختلف قريش و بت پرستان است مي پردازد چرا كه آنان دست به دست هم دادند تااسلام و مسلمين را نابود سازند.
انواع تهديدهاي دشمن در جنگ بدر:
¤ سپاه عظيم و متحد دشمن با تجهيزات بسيار و در مقابل سپاه لاغر اسلام با تجهيزات اندك براي دفع اين تهديد به پيشنهاد سلمان فارسي، در اطراف مدينه و محل ورود دشمن خندقي عظيم باعرض، طول و عمق زياد حفر شد اين اقدام امكان نفوذ دشمن به شهر وجنگ را از بين مي برد، مضاف بر آنكه اگر دشمن وارد خندق مي شد، سپاه اسلام با تير و سنگ، در همان خندق او را نابود مي كردند.
از نكات جالب توجه آن است كه در جريان حفر خندق به دليل عملكرد خوب سلمان ميان انصار و مهاجرين اختلاف افتاد و هر كدام سلمان را از خودشان مي دانستند، رسول خدا(ص) كه چنان ديد فرمود: «سلمان منا اهل البيت»
¤ محاصره اقتصادي و تحريم
حفر خندق اگرچه دشمن را زمينگير كرد ولي خود مسلمانان و شهر را در محاصره دشمن قرار مي داد و سبب قطع راه هاي ارتباطي شد.
از يك طرف اين جنگ طبق اسناد تاريخي در سرماي شديد زمستان رخ داد دشمن به مدت يك ماه در پشت خندق منتظر ايجاد فرصت براي حمله بود و از طرف ديگر مسلمانان، قبل از جنگ همه قواي خويش را صرف حفر خندق كرده و بنابراين امكان زيادي براي انبار آذوقه نداشتند، همين مسائل و طولاني شدن زمان نبرد سبب بروز قحطي و كمبود آذوقه در شهر مدينه شد تا آنجا كه بنابر روايات، پيامبر صلي الله عليه و آله سه روز گرسنه ماند، و حضرت زهرا عليهاسلام اندكي نان خشك براي آن حضرت برد (مجمع البيان، ج 9، ص 252)
¤ تحريم باعث شد تا منافقين زمينه اي پيدا كرده، با اين بهانه ايمان و اعتقاد مردم به خداوند و پيامبر(ص) را زير سؤال برده و كارشكني كنند.
مؤمنين راستين مي دانستند كه اين حادثه، آزمايش و امتحان الهي است؛ از اين رو بر لغزش ها خوفناك بودند و از ناتوان شدن در تحمل سختي ها به خداي قادر متعال پناه بردند و به نصرت و مدد الهي اميد داشتند. گرچه برخي مسلمانان كه تحت تأثير سم پاشي و تبليغ منافقان قرار گرفته بودند، به ياران صديق پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي گفتند: «اي اهل يثرب [مردم مدينه] اين جا جاي توقف شما نيست. به خانه هاي خود بازگرديد»؛ و از همين رو دسته اي تصميم به فرار گرفتند و در پي بهانه جويي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمدند. قرآن از آن ها چنين ياد مي كند: «واذ قالت طائفه منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا و يستئذن فريق منهم النبي يقولون ان بيوتنا عوره و ما هي بعوره ان يريدون الا فرارا» (سوره احزاب آيه 13)؛ «و چون گروهي از آنان گفتند: اين مردم مدينه، ديگر شما را جاي درنگ نيست، برگرديد. و گروهي از آنان از پيامبر اجازه مي خواستند و مي گفتند: خانه هاي ما بي حفاظ است [ولي خانه هايشان] بي حفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزي نمي خواستند.»
خبر پيمان شكني يهود بني قريظه بر ترس و اضطراب مردم مدينه افزود. در اين ميان آنچه شايد از شمشيرهاي لشكر احزاب و حمله بني قريظه سخت تر و خطرناكتر بود سخنان وحشت آور و زخم زبانهاي منافقان بود كه از يك سو روحيه مسلمانان را با سخنان ترس آور خود تضعيف مي كردند و از سوي ديگر بانيش زبان بر دلهاي جريحه دار و مضطرب آنان نمك مي ريختند. تا آنجا كه خداوند آن روزهاي سخت و افكار گوناگوني كه مردم مسلمان را احاطه كرده بود چنين توصيف مي كند: «اذ جاؤكم من فوقكم و من اسفل منكم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا، هنالك ابتلي المؤمنون و زلزلوا زلزالا شديدا، و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدناالله و رسوله الا غرورا» (سوره احزاب آيات 10 و 11)؛ «هنگامي كه دشمن از سمت بالا و پايين شما را درميان گرفت و چشمها خيره شد و جانها به گلوگاه رسيد و به خدا گمانها برديد، در اينجا بود كه مؤمنان امتحان شدند و به تزلزل سختي دچار گشتند. در آن وقت منافقان و آن كساني كه در دلهاشان مرضي بود مي گفتند: خدا و پيغمبرش جز فريب به ما وعده اي ندادند».
در مورد نحوه رويارويي با اين تهديد خداي تعالي به پيامبرش فرمود: «قل لن ينفعكم الفرار ان فررتم من الموت أوالقتل و اذا لا تمتعون الا قليلا» (سوره احزاب آيه 16): «بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزد، هرگز اين گريز براي شما سود نمي بخشد، و در آن صورت جز اندكي برخوردار نخواهيد شد».
«قل من ذا الذي يعصمكم من الله ان أراد بكم سوء أو أرادبكم رحمه و لا يجدون لهم من دون الله وليا ولا نصيرا» (سوره احزاب آيه 17)؛ «بگو: چه كسي مي تواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براي شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند؟ و غيراز خدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت».
¤ دشمن مهم ترين و اصلي ترين برگ برنده خود را به صحنه فرستاد
بالاخره پس از رايزني هايي كه ميان ابوسفيان به عنوان رهبر سپاه كفر و سرداران سپاه آنان صورت گرفت، قهرمانان سپاه دشمن بعداز يك ماه بي تحركي از خندق عبور كرده و به رجزخواني و مبارزه طلبي كه نتيجه آن تضعيف روحيه سپاه اسلام بود پرداختند.
پنج نفر از جنگاوران سپاه كفر كه در بين خندق و كوه سلع (مركز سپاه اسلام) به ميدان تاختند و مبارز طلبيدند عبارتند از: 1- عمروبن عبدود 2- عكرمه بن ابي جهل 3- هبيره بن وهب 4- نوفل بن عبدالله 5- ضراربن خطاب.
وقتي عمروبن عبدود مبارز مي طلبيد به نقل از تاريخ، سپاه محمد به گونه اي بود كه گويي پرنده اي بر سر آنان نشسته است و هيچ كس براي مبارزه با وي نرفت جز علي بن ابي طالب كه شرح قهرماني اميرمومنان دراين نبرد و نحوه رجزخواني دوطرف و كشته شدن عمرو اگرچه بركسي پوشيده نيست ولي به دليل ظرافت هاي رفتاري نهفته دراين ميدان آن را از كتاب زندگاني حضرت محمد ذكر مي كنيم:
«در روايات زيادي كه در سيره حلبيه و كتابهاي ديگر نقل شده چنين است كه چون عمرو مبارز طلبيد كسي جرأت جنگ با او نكرد، جز علي(ع) كه برخاست و از رسول خدا(ص) اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پيغمبر به او دستور داد بنشيند، براي بار دوم عمروبن عبدود مبارز طلبيد و به عنوان سرزنش و استهزاء مسلمانان فرياد زد:
«اين جنتكم التي تزعمون ان من قتل منكم دخلها؟»
«كجاست آن بهشتي كه شما مي پنداريد، هركس از شما كشته شود داخل آن بهشت شود؟»
علي(ع) دوباره از جابرخاست و از رسول خدا(ص) اجازه خواست به جنگ او برود و پيغمبر بازهم به او اجازه نداد و فرمود: بنشين كه او عمروبن عبدود است؟
عمرو در اين باره رجزي خواند به صورت تعرض و ايراد و درحقيقت اندرزي توأم با توبيخ و ملامت بود و رجز اين بود كه گفت:
«ولقد بححت من النداء بجمعكم هل من مبارز
و وقفت اذجبن الشجاع مواقف القرآن المناجز
اني كذلك لم ازل متسرعا نحو الهزاهز
ان الشجاعه في الفتي و الجود من خير الغرائز»
يعني، «صداي من گرفت از بس كه فرياد زدم آيا مبارزي هست و درجايي كه دل شجاعان بلرزد يعني جايگاه هماوردان سخت نيرو ايستاده ام و من پيوسته به سوي جنگهاي سخت كه پشت مردان را مي لرزاند شتاب مي كنم به راستي كه شجاعت و سخاوت در جوانمرد بهترين خصلتهاست.»
دراين جا نيز علي(ع) برخاست و ديگري جرئت اين كار را نكرد به تعبير تواريخ مسلمانان چنان بودند كه «كأن علي رؤسهم الطير» گويا بر سر آنها پرنده قرار داشت! كنايه از اينكه هيچ حركتي كه نشان دهنده عكس العملي از طرف آنان باشد ديده نمي شد.
علي(ع) اجازه خواست به جنگ او برود، پيغمبر فرمود: او عمرو است! علي(ع) عرض كرد: اگرچه عمرو باشد! رسول خدا(ص) كه چنان ديد رخصت جنگ بدو داده فرمود: پيش بيا! و چون علي(ع)پيش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانيد و دستار خويش برسر او بست و شمشير مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود: «پيش برو»، چون به سوي ميدان حركت كرد رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و درباره او دعا كرده گفت: «اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدميه.»
و در روايت ديگري است كه وقتي علي دور شد، پيغمبر فرمود:
«لقد برز الايمان كله الي الشرك كله» براستي همه ايمان با همه شرك روبه رو شد.
به هر صورت علي(ع) بسرعت خود را به عمرو رسانده پاسخ رجز او را اين گونه داد:
«شتاب مكن كه پاسخ دهنده فريادت (و خفه كننده ات) آمد با عزمي (آهنين) و بينشي (كامل) و صدق و راستي كه هر رستگاري را نجات بخش است و من با اين عقيده به ميدان تو آمده ام كه نوحه نوحه گران مرگ را براي تو برپا كنم (و تو را از پاي درآورم) با ضربتي سخت كه در جنگها آوازه اش به يادگار بماند.»
عمرو كه باور نمي كرد كسي به اين زودي و آساني حاضر شود به ميدان او بيايد و به مبارزه او حاضر شود با تعجب پرسيد: تو كيستي؟
فرمود: من علي بن ابيطالب هستم، عمرو گفت: اي برادرزاده خوب بود عموهايت كه از تو بزرگتر هستند به جنگ من مي آمدند؟ زيرا من خوش ندارم خون تو را بريزم! و در حديث ديگري است كه گفت: من با پدرت ابوطالب رفيق بوده ام!
علي(ع) فرمود:
«لكني والله احب ان اقتلك مادمت آبيا للحقي»
«ولي من تا وقتي كه تو از حق رو گردان باشي دوست دارم خونت را بريزم.»
در اينجا بود كه عمرو بن عبدود به غيرت آمد و خشمناك به علي(ع) حمله كرد، علي(ع) بدو فرمود: تو در جاهليت با خود عهد كرده بودي و به لات و عزي سوگند ياد كرده بودي كه هر كس سه چيز از تو بخواهد يكي از آن سه چيز و يا هر سه را اجابت كني؟
عمرو گفت: آري!
علي(ع) فرمود: پس يكي از سه پيشنهاد مرا بپذير؛ نخست آنكه به وحدانيت خداي يكتا و نبوت پيغمبر گواهي دهي و تسليم پروردگار جهانيان گردي. عمرو گفت: اي برادرزاده اين حرف را نزن و خواهش ديگري بكن!
علي(ع) فرمود: اما اگر آن را بپذيري براي تو بهتر است.
سپس ادامه داده فرمود: ديگر آنكه از راهي كه آمده اي باز گردي و از جنگ با مسلمانان صرفنظر كني.
عمرو گفت: اين هم ممكن نيست و زنان قريش براي هميشه به هم بازگو كنند و گويند عمرو از ترس جنگ گريخت.
علي(ع) فرمود: پيشنهاد سوم آن است كه از اسب پياده شوي و با من جنگ كني عمرو خنديد و گفت: ولي من گمان نمي كردم احدي از اعراب مرا به اين كار دعوت كند (و مرا به جنگ با خود بخواند) اين را گفت و از اسب پياده شد و اسب را پي كرده به علي حمله كرد و شد آنچه همه مي دانيد.
پس از آن ساير قهرمانان كفار يا گريختند و يا توسط امام علي(ع) كشته شدند.
هنگامي كه حضرت علي عليه السلام با پيروزي به حضور پيامبر صلي الله عليه و اله آمد، حضرت فرمود: «ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين/ ارزش ضربتي كه علي عليه السلام در جنگ خندق بر دشمن فرود آورد، از ارزش عبادت جن و انس برتر است».
و در عبارت ديگر آمده كه فرمود: «لو وزن اليوم بعمل جميع امه محمد، لرجح عملك علي عملهم...؛ اگر امروز ارزش عمل تو با ارزش عمل همه امت من سنجيده شود، ارزش عمل تو بر ارزش عمل همه امت، برتري مي يابد.»
سپس افزود: «با كشته شدن عمرو بن عبدود همه خانه هاي مشركان را ذلت و خواري گرفت، و به همه خانه هاي مسلمانان، عزت و شكوه، وارد گرديد.»
چرا پيامبر چنين تعابيري در مورد مبارزه حضرت علي(ع) با قهرمانان سران كفر دارد؟! صرفا به اين دليل كه او آنان را شكست داده است؟!
با كشته شدن سران كفر و مدد امداد الهي براي ايجاد طوفان و سرماي شديد، دشمن ديگر امكان حضور در صحنه نداشت و عقب نشيني كرد.
3- اتحاد دشمن در شرايط كنوني، تحريم هاي اقتصادي و سم پراكني منافقين و رسانه هاي بيگانه شرايط ما را به شرايط جنگ احزاب مانند مي كند كه عبرت گيري از آن اولين و عقلاني ترين راه حل است.
حال اين سؤال مطرح مي شود كه در اين شرايط، حفر خندق چگونه بايد باشد و چطور بايد در برابر عواقب حفر خندق، مانند تحريم اقتصادي ايستاد؟
قهرمانان دشمن اكنون چگونه رجزخواني مي كنند و قهرمانان ما چگونه بايد در برابر آنان بايستند؟
منافقين با چه ترفندي در دل اهل ايمان رسوخ كرده و آنان را دچار شك و ياس مي نمايند؟!
سفر رهبر انقلاب اسلامي به قم و سخنراني هاي ايشان كليد پاسخ به تمامي اين سؤالات است؛
آيا اين خندق جز توسط حوزه هاي علميه، اساتيد، علما و دانشگاهيان متعهد و دلسوز در برابر حمله ويرانگر دشمن به انديشه و زيربناي فكري و معرفتي جامعه اسلامي قابل ايجاد است؟»
در جنگ نرم، كجا و به چه صورتي و چه كساني بايد اين خندق را ايجاد كنند؟!تحول براي ايجاد علوم انساني كارآ و متناسب با جهان بيني اسلامي، تلاش مضاعف براي تحول در حوزه هاي علميه، تبيين نسبت روحانيت و حكومت، بيان منشور حوزه هاي علميه، بيان راهكارهاي نفوذ دشمن و چگونگي ايجاد فتنه، در نظر گرفتن نحوه دشمني استكبار و افزايش بصيرت در جامعه و توصيه به دولت، حوزه هاي علميه و جامعه مدرسين، نخبگان، جوانان و... همه نشان دهنده ميزان اهميت اين بيانات و رصد چندين باره آن و تلاش براي تحقق آن است تا شكرانه نعمت را به جاي آورده باشيم:
«اي كساني كه ايمان آورده ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آن گاه كه لشكرهايي به سوي شما]در[ آمدند، پس بر سر آنان تندبادي و لشكرهايي كه آن ها را نمي ديديد، فرستاديم و خدا به آن چه مي كنيد، همواره بيناست هنگامي كه از بالاي ]سر[ شما و از زير ]پاي[ شما آمدند، و آن گاه كه چشم ها خيره شد و جان ها به گلوگاه ها رسيد و به خدا گمان هايي ]نابجا[ مي برديد.»
(احزاب/ آيات 9 و 10)


 



به بهانه حضور مراجع معظم تقليد در خلق حماسه مردمي 27مهر در قم
نقش اولين خاكريزها در صيانت از ولايت فقيه

اكبر صفري
صبحدم آخرين روز دهه ازكرامت، همزمان با طلوع هشتمين خورشيد ولايت، خورشيد انقلاب در قم طلوع كرد. شور و شعور مردم انقلابي قم براي استقبال از رهبرانقلاب كه از هفته ها قبل از ورود ايشان با عناوين مختلف در غليان و فوران بود، سرانجام در 27مهر در قالب امواجي خروشان به تصوير نشست و حماسه ساز شد. حضور حماسي و كم نظير طلاب و آحاد مردم متدين و انقلابي شهر خون و قيام در استقبال از رهبرمعظم انقلاب، اين سفر را از زواياي گوناگون در تاريخ براي هميشه ماندگار كرد. در كنار حماسه جاويد و انقلابي، حماسه بسيار ارزشمند ديگري به وقوع پيوست كه به واقع مي توان آن را مكمل و رمز ماندگاري حماسه مردمي 27 مهر درتاريخ قم و نقطه اي نوراني در تاريخ پرافتخار مراجع تقليد تشيع به شمار آورد و آن نقش مراجع معظم تقليد دراين مانور عظيم و حركت انقلابي بود. اين اقدام بصيرانه و هوشمند به لحاظ برخورداري از آثاري ماندگار و مستمر در تقويت جايگاه ولايت فقيه و مشروعيت نظام اسلامي، تحكيم وحدت ميان جريان مردمي و روحانيت، انزواي جريان فتنه و.... حركتي مبارك و راهبردي براي حال و آينده انقلاب اسلامي به شمار مي رود. طوري كه مي توان از مراجع معظم تقليد به عنوان بزرگان حوزه و اولين خاكريزهاي دفاع از ولايت فقيه ياد كرد. لذا به اين بهانه برآن شديم كه با نگاهي به نقش برجسته مراجع معظم تقليد در خلق حماسه مردمي 27مهر، جايگاه ارزشمند اين بزرگان را به عنوان بخشي از قدرت هاي نرم انقلاب اسلامي و سرمايه هاي معنوي و فكري نظام اسلامي به اختصار مورد اشاره قرار دهيم.
1- مراجع تقليد پشتوانه فكري و عقيدتي نظام: مراجع معظم تقليد به عنوان انديشمندان و بزرگان حوزه هاي علميه كه سالهاي متمادي در زمينه علوم و معارف دين، اصطلاحا استخوان خورد كرده اند، قطعا از صلاحيت علمي لازم براي ورود و اظهارنظر درحوزه مسائل مربوط به دين و دنياي مردم برخوردارند. لذا نه تنها دراظهارنظر در حوزه مسائل اعتقادي و ديني نسبت به ساير مردم در اولويت هستند، بلكه نظرات آنها به عنوان افراد خبره و كارشناسان برجسته مسائل ديني از جايگاه علمي و عقلايي بالايي در ميان آحاد مردم به ويژه خواص جامعه برخوردار است. بنابراين نقش اين بزرگان، به عنوان پرچمداران حوزه دين، در ترسيم و تقويت خطوط اسلام ناب و اصيل، روشنگري در حوزه افكار عمومي، شناخت مسائل معرفتي و اعتقادي جامعه و در يك كلام كمك به شناخت حق از باطل به ويژه در كوران فتنه بسيار موثر و قابل توجه است. لذا همانطور كه تاريخ سراسر افتخار تشيع نشان داده است، مراجع معظم تقليد مي توانند به عنوان پشتوانه هاي فكري نظام و مرزبانان حوزه عقيده، به عنوان فرماندهان ارشد عرصه جنگ نرم نقش آفريني كنند.
دراين ميان نقش اين بزرگان در دفاع علمي و منطقي از تئوري «ولايت فقيه» و جايگاه «ولي فقيه» به عنوان شاهرگ حياتي حكومت اسلامي درعصر غيبت بسيار قابل توجه است. چرا كه مراجع معظم تقليد به لحاظ برخورداري از جايگاه علمي ممتاز و افكار نو و پويا درحوزه دين و مذهب مي توانند درتبيين و صيانت علمي از موضوع ولايت فقيه به عنوان ميراث معنوي امام خميني به طور برجسته اي نقش آفريني كنند. اين موضوع در شرايط كنوني كه دشمنان انقلاب اسلامي آشكارا سمت و سوي تهاجم رسانه اي و تبليغاتي خود را به سوي اصل ولايت فقيه نشانه رفته و براي ايجاد شبهه، انحراف يا كم رنگ نمودن آن، تلاش گسترده اي را آغاز كرده اند، بيش از گذشته ضروري به نظر مي رسد. لذا حضور مراجع تقليد دراستقبال از رهبر انقلاب درسفر به قم نيز در همين راستا از سوي بسياري از تحليل گران و كارشناسان منطقه اي و فرامنطقه اي از زواياي مختلف بسيار مهم ارزيابي شد. چرا كه اين حضور به واقع حمايت فكري، علمي و عقلي از جايگاه ولي فقيه و انديشه هاي امام خميني (ره) محسوب مي شود و تجديد بيعت با رهبر انقلاب به واقع تجديد پيمان با آرمان ها و انديشه هاي رهبر فقيد انقلاب اسلامي به شمار مي رود. تجليل از مقام علمي و فقهي رهبر انقلاب به عنوان رهبر ديني جامعه مسلمين نيز از ديگر آثار و بركات اين استقبال با شكوه محسوب مي شود. بنابراين استقبال گسترده مراجع معظم تقليد از رهبر انقلاب مي تواند به عنوان مانور قدرت نرم انقلاب اسلامي درميدان جنگ نرم قابل ارزيابي باشد.
2-سلامت فكري و رفتاري مراجع تقليد: لحاظ نمودن و شرايط و ضوابط ديني در زواياي مختلف زندگي مراجع معظم تقليد و بهره مندي از يك زندگي پاك، ساده و منطبق با آميزه هاي ديني و الهي، دركنار صلاحيت علمي سند افتخار و بزرگترين امتياز مرجعيت ديني مذهب تشيع به شمار مي رود. درهمين راستا عدم تاثيرپذيري از هيجانات كاذب سياسي، تكليف گرايي و دوري از حب و بغض هاي شخصي و مراعات آداب و اخلاق انساني و اسلامي درموضع گيري هاي شخصي اين بزرگان باعث شده، حضور و حمايت مراجع معظم تقليد درجامعه از قدرت و قداستي خاص و تاثيرگذار برخوردار باشد. نتيجه و آثار اين نوع خط فكري درمتن جامعه كه ناشي از خط اسلام اصيل است مي تواند ضمن نااميدي دشمنان انقلاب اسلامي درجذب مراجع اصيل و انقلابي، حمايت مردمي از مواضع و خطوط سياسي اين بزرگان نيز به شدت تقويت شود. طوري كه در تقويت و حمايت از مواضع سياسي اين بزرگان بذل مال و جان حداقل هايي است كه در اين زمينه مشاهده مي شود. لذا برخورداري از سلامت فكري و رفتاري درپرتو عمل به آموزه هاي پيدا و پنهان اسلام ناب توسط اين بزرگان، دركنار صلاحيت علمي و تخصصي آنها، از مراجع معظم تقليد، استوانه هاي مستحكم و قدرتمندي براي حكومت اسلامي و جامعه ديني به وجود آورده است. بنابراين حمايت نظري و عملي يكپارچه اين بزرگان از اصل اساسي حاكميت اسلامي يعني ولايت فقيه مي تواند در تحكيم پايه هاي مشروعيت نظام اسلامي برجسته و نقش آفرين باشد. لذا اين حمايت عالمانه و تنها براساس تكليف و وظيفه شرعي، در مقايسه با حمايت هايي كه با انگيزه هاي دنيوي از برخي افراد و شخصيت ها صورت مي گيرد، نه تنها قابل مقايسه نيست بلكه از اثرپذيري و ماندگاري بيشتري در معادلات بين المللي و جهاني برخوردار است. بر همين اساس حمايت هوشمندانه و عالمانه مراجع تقليد از جايگاه و موقعيت رهبر انقلاب به عنوان ولي فقيه و استقبال از ايشان تنها بر مبناي تكليف گرايي، سيلي محكمي بر چهره نظام سلطه و جريان فتنه نواخت و بافته هاي آنان را پنبه كرد.
3- قدرت نفوذ در لايه هاي اجتماعي: مراجع تقليد به لحاظ برخورداري از صلاحيت علمي، سلامت فكري و رفتاري و حركت در خط اسلام اصيل همواره مورد اعتماد و اطمينان طبقات مختلف مردم قرار داشته اند. اين اعتماد و اطمينان باعث شده مردم همواره به اين بزرگان به عنوان مشعل هاي فروزان در دل گمراهي ها نگاه كنند و مرجعيت ديني حلقه اتصال مردم با معارف و مكتب نوراني اهل بيت به شمار روند. لذا اين نوع حركت و حمايت همه جانبه و آگاهانه تر كه نشان از جايگاه بالاي اجتماعي و معنوي مراجع ديني است، توانسته قدرت نفوذ اين بزرگان را نيز در لايه هاي مختلف جامعه بيش از ساير خواص تشديد و تقويت نمايد. بنابراين بزرگان به عنوان خواص درجه يك جامعه مي توانند در تحكيم پيوند جريان مردمي و حكومت ديني و تقويت پشتوانه مردمي از نظام اسلامي نقش برجسته اي داشته باشند. حمايت همه جانبه و گسترده مردم از فتواي علما و مرجعيت همچون تحريم تنباكو، ملي شدن صنعت نفت، قيام هاي متعدد ملت ايران در حمايت از امام خميني(ره) و... از جمله مصداق هاي روشن در اين حوزه است. اين موارد كه گوشه اي از توان مرجعيت در همراه نمودن اقشار مختلف جامعه و بسيج نمودن سليقه هاي متفاوت در پرتو وعده هاي الهي و اطمينان و اعتماد همه جانبه مردم به مرجعيت است، به واقع نشان عيني و تجربه شده اي از نفوذ معنوي بالا و جايگاه اجتماعي اين بزرگان به شمار مي رود. لذا مراجع معظم تقليد به لحاظ اثرگذاري در ابعاد مختلف جامعه ديني و حتي مسلمانان در جامعه غيرديني در بسيج افكار عمومي نقش برجسته اي دارند. به همين دليل استقبال و حمايت مراجع معظم تقليد از رهبر انقلاب به لحاظ تحكيم پيوند ميان ملت و رهبري و تقويت پشتوانه مردمي نظام بسيار قابل توجه است.
4- تكريم از شخصيت برجسته رهبر انقلاب: رهبر انقلاب همواره نسبت به تكريم از مقام مرجعيت ديني تأكيد داشته است. اين موضوع همواره در طول دوران زندگي معظم له و مخصوصاً در دوران زعامت رهبري ايشان كه از قدرت و اختيارات بيشتري برخوردار شده اند بيش از گذشته به طور عملي و نظري مورد توجه قرار گرفته است. عدم چاپ رساله عمليه براي مقلدان فراوان ايشان علي رغم اصرار بيش از حد افراد به لحاظ احترام به مقام مراجع معظم تقليد از جمله موارد عملي احترام رهبر انقلاب در اين زمينه است. تكريم مراجع معظم تقليد و بهره مندي از نظرات و مشاوره هاي اين بزرگان نيز از جمله توصيه هاي مهم رهبر انقلاب به قواي سه گانه و اساتيد، فضلا و طلاب حوزه هاي علميه قم و اقشار مختلف جامعه است. طوري كه در سفر اخير به استان قم اين موضوع در دل توصيه ها و بيانات رهبر انقلاب در ديدار با علما، اساتيد و فضلا و طلاب حوزه هاي علميه قم همواره مورد تأكيد معظم له بود. مراجع معظم تقليد و ولايي نيز به عنوان افرادي قدرشناس و فرهيخته اين نوع بزرگ منشي و تواضع رهبر انقلاب را با حضور حماسي و پررنگ خود پاسخ دادند و پيوند مرجعيت و رهبري ديگر بار در تاريخ انقلاب اسلامي تحكيم و ياد و خاطره همراهي مراجع معظم تقليد در همراهي با امام و انقلاب زنده شد.
بنابراين حضور مراجع معظم تقليد در حماسه 27 مهرماه سال جاري به عنوان نماد برجسته اي از حمايت مرجعيت ديني از جايگاه ولي فقيه و انديشه هاي امام خميني، از زواياي متعددي قابل توجه و ارزيابي است. لذا به صراحت مي توان گفت تلاش دشمنان انقلاب اسلامي و جريان فتنه براي شكاف ميان رهبري و مرجعيت و قرار گرفتن ديدار مرجعيت با رهبر معظم انقلاب در كانون امپراطوري رسانه اي غرب به دليل اهميت بيش از حد موضوع بوده است. طوري كه دشمنان انقلاب اسلامي قبل و بعد از ديدار اين بزرگان با رهبر انقلاب و تا روزهاي پس از اين ملاقات هنوز هم به تلاش هاي شيطاني و نافرجام خود براي كم رنگ نمودن اين حماسه بي نظير و پر خير و بركت ادامه مي دهند. اما غافل از اينكه مرجعيت ولايي، بسيجي، هوشمند و تكليف گراي شيعه در پاسداري از اسلام ناب با تمام وجود همواره در صحنه است و در مسير دشمنان انقلاب و نظام كه به واقع دشمنان اهل بيت(ع) هستند حركت نخواهند كرد.

 



قلم هاي روان شده آگاهان بين المللي پيرامون فتنه 88

رضا سراج
«تيري مي سان» (Thierry Meyssan) تحليل گر سياسي فرانسوي و موسس پايگاه اينترنتي «ولاتاير» (Volataire) است كه مقالات متعددي در حوزه روابط بين الملل به زبان هاي انگليسي، عربي، اسپانيايي و روسي به رشته تحرير درآورده است.
وي همچنين داراي تأليفات زيادي است كه از جمله مي توان به دو كتاب به نام هاي «يازده سپتامبر دروغ بزرگ» و «پنتاگيت» اشاره كرد.
«مي سان» در مقاله اي با عنوان «شكست انقلاب رنگي در ايران» (Color Revolution Fails in Iran)، از فتنه سال گذشته در ايران با نام «انقلاب سبز» ياد نموده و پيرامون آن نوشته است: «انقلاب سبز، آخرين مدل و جديدترين نسخه از انقلاب هاي رنگي است كه در ايران با شكست مواجه شد.» وي در بخش نخست نوشتارش به پيشينه انقلاب هاي رنگي در كشورهاي مختلف جهان پرداخته و نقش آمريكا در طراحي، هدايت و حمايت از انقلاب هاي رنگي و مخملين را تشريح مي نمايد.
«تيري مي سان» در بخش ديگري از نوشتارش با عنوان «انقلاب سبز» (The Green Revolution) پيرامون فتنه 1388 مي نويسد: «عمليات و سناريوي انقلاب رنگي كه درسال 2009 در ايران به اجرا درآمد، در فهرست طويل انقلاب هاي قلابي و ساختگي قرار دارد.»
وي در صفحه ششم مقاله اش به طراحي اين عمليات درسال 2007 اشاره نموده و در ادامه مي نويسد: «در ابتدا، كنگره آمريكا، لايحه تخصيص بودجه 400 ميليون دلاري براي پروژه تغيير نظام در ايران را با اكثريت آراء تصويب كرد. البته اين بودجه، به غيراز سرمايه گذاري هاي صورت گرفته توسط موسسه اعانه ملي براي دموكراسي (NED)، سازمان سيا و سازمان آمريكايي براي توسعه بين المللي (USAID) بود.»
اين تحليل گر مشهور اروپايي با اذعان به نامشخص بودن چگونگي هزينه كرد اين بودجه، دريافت كنندگان بودجه 400ميليون دلاري آمريكا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران را به شرح زير معرفي مي كند:
1- يكي از آقازاده ها(1)
2- سلطنت طلبان
3- سازمان منافقين
نويسنده كتاب، «يازده سپتامبر دروغ بزرگ» پيرامون چگونگي تصميم سردمداران كاخ سفيد براي انقلاب رنگي در ايران مي نويسد:
«پس از آنكه رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح آمريكا تأييد كرد نبايد هيچ گونه حمله نظامي عليه ايران صورت گيرد، دولت بوش تصميم گرفت يك انقلاب رنگي در ايران، به راه اندازد. سپس اين تصميم به تأييد دولت اوباما نيز رسيد. نقشه ها و برنامه هاي مربوط به پروژه انقلاب رنگي در ايران كه در سال 2002 توسط مؤسسه «آمريكن اينترپرايز» و با همكاري اسرائيل طراحي شده بود، دوباره به جريان افتادند.»
اين نويسنده فرانسوي در يكي از مهمترين بخش هاي مقاله اش به مراحل انقلاب رنگي در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري ايران مي پردازد و اين مراحل را به شرح زير برشماري مي كند:
-حمايت گسترده از يك نامزد انتخاباتي(2)
-به چالش كشاندن نتايج انتخابات رياست جمهوري
-خرابكاري وسيع و گسترده
-سرنگوني دولت احمدي نژاد و نظام ديني
-برپايي دولت انتقالي توسط ميرحسين موسوي
«تيري مي سان» در نوشتار خود، «مايكل لدين» (يكي از هدايت گران عمليات هاي سري و پنهان آمريكا) و «موريس آميتاي» (يكي از مديران سابق كميته امور عمومي آمريكا(3)- اسرائيل موسوم به آيپك AIPAC) را مسئول پروژه انقلاب رنگي در ايران معرفي و تصريح مي كند براي پيشبرد پروژه مذكور، شبكه يكپارچه اينترنت نيز بسيج شده بود.
وي سپس به نقش سازمان منافقين در پروژه انقلاب رنگي در ايران مي پردازد و تصريح مي كند كه؛ «سازمان مجاهدين ]منافقين[ خلق در طول اعتراضات انتخاباتي رياست جمهوري اخير ايران، تداركات و تجهيزات لازم براي خرابكاري ارائه كردند، آنها مسئول تحريك زد و خوردهاي خياباني ميان طرفداران و مخالفان احمدي نژاد بودند كه علاوه بر تحريك در همين درگيري ها نيز حضور داشتند.»
اين نويسنده و تحليل گر سياسي غربي در انتهاي مقاله خود مي نويسد؛ «پروژه و سناريوي بي ثبات كردن ايران با شكست مواجه شد، زيرا حركت اصلي اين طرح كه در پس انقلاب هاي رنگي قرار داشت به درستي اجرا نشد» وي در اين قسمت عوامل شكست انقلاب رنگي در ايران را به شرح زير ذكر مي كند:
-مردم در ايران در تله نيفتادند. آنها پذيرفتند كه احمدي نژاد، مسئول تشديد تحريم هاي اقتصادي آمريكا برضد تهران است.
-موسوي نتوانست كانون نارضايتي هاي عمومي برضد احمدي نژاد را به خوبي مديريت كند.
«مي سان» پيرامون چگونگي مديريت بحران توسط مسئولين نظام نيز مي نويسد: «مقامات ارشد نظام از برگزاري هرگونه تظاهرات اعتراض آميز ممانعت بعمل آوردند. آنان اجازه دادند تا طراحان اصلي اين توطئه، چهره واقعي خودشان را نشان دهند. به اين ترتيب، ناآرامي ها و اعتراضات به مناطق حومه تهران محدود شد.»
نويسنده مقاله «شكست انقلاب رنگي در ايران» بخش پاياني نوشتار خود را به رسانه هاي غربي و نقش آنان در تحريك افكارعمومي اختصاص داده است. وي دراين خصوص تصريح مي كند كه: «بايد متذكرشد كه تبليغات از رسانه هاي گروهي كشورهاي غربي، نقش موفقيت آميزي دراين اعتراض ها از خود به نمايش گذاشتند. افكار عمومي بين المللي واقعا به اين يقين رسيدند كه دوميليون نفر از مردم ايران به خيابان ها ريختند، در حالي كه رقم واقعي ده برابر كمتر از اين مقدار بوده، اين مبالغه هاي تبليغاتي كمك شاياني كرد، زيرا آنها نيازي به ارائه مدرك براي ادعاهاي خود نداشتند.»
¤ معنادارشدن حوادث قبل و بعد از انتخابات
مطالب اين نويسنده غربي به عنوان يكي از مصاديق قلم هاي روان شده آگاهان بين المللي، بخشي از ماهيت و پشت پرده فتنه 88 را نمايان مي سازد. اين مقاله از يك سو نقش آمريكا و رسانه هاي غربي در توطئه براندازي نظام جمهوري اسلامي را برملا مي كند و ازسوي ديگر رابطه معناداري را بين مراحل پنج گانه طرح آمريكا براي انقلاب رنگي در ايران با رخدادهاي قبل و بعد از انتخابات، ترسيم مي نمايد.«تيري مي سان» در اولين مرحله از مراحل پنجگانه انقلاب رنگي درايران به حمايت از نامزدي كه توسط (يك شخصيت محوري) انتخاب شده اشاره كرد. در تطابق اين مرحله با رخدادهاي قبل از انتخابات، آيا عدم حمايت حزب كارگزاران سازندگي از نامزدي آقاي خاتمي و حمايت ناگهاني اين حزب از آقاي موسوي، نمي تواند معنادار باشد؟ آيا تغيير 180درجه اي مجمع روحانيون، سازمان منحله مجاهدين انقلاب، حزب غيرقانوني مشاركت و حمايت برق آساي آنان از آقاي موسوي نشاندهنده تطابق معنادار اقدامات با مرحله اول از مراحل پنجگانه انقلاب رنگي درايران نيست؟
نويسنده و تحليلگر فرانسوي، به چالش كشاندن نتايج انتخابات رياست جمهوري درسال 88 را به عنوان مرحله دوم طراحي آمريكا براي انقلاب رنگي در ايران مي داند. با اين اوصاف، القاء تقلب در انتخابات و اصرار بر آن، عدم تمكين به قانون و بهره نگرفتن از ساز و كارهاي قانوني براي اعتراض به نتيجه انتخابات، نپذيرفتن رأي مردم و همچنين دعوت به اردوكشي خياباني و نافرماني مدني، مويد رابطه معنادار اين اقدامات با مرحله دوم طرح آمريكا مي باشد.
خرابكاري وسيع و گسترده به عنوان سومين مرحله از سناريوي آمريكا براي انقلاب رنگي در ايران با به مخاطره انداختن امنيت ملي ازسوي فتنه گران و عناصر گروهكهاي ضدانقلاب در حوادث پس از انتخابات معنادار مي گردد. درمرحله سوم طرح مذكور با سوق دادن كشور به لبه پرتگاه ناامني و وادارنمودن مسئولين نظام به پذيرش بدعت ابطال انتخابات، عملا زمينه لازم براي عملياتي شدن مرحله سوم و چهارم سناريوي آمريكا فراهم مي گرديد.
سرنگوني دولت احمدي نژاد و نظام ديني و برپايي دولت انتقالي توسط ميرحسين موسوي به عنوان مراحل چهارم و پنجم طرح آمريكا براي تغيير نظام سياسي درايران با شعارهاي فتنه گران و عناصر ضدانقلاب در حوادث پس از انتخابات معنادار مي شود. در اين رابطه شعار «جمهوري ايراني» و «مرگ بر اصل ولايت فقيه» مويد تلاش براي پياده سازي دومرحله مذكور مي باشد.
همچنين درمقاله اين نويسنده مشهور اروپايي به سه جريان (سلطنت طلبان، منافقين و فتنه گران) به عنوان دريافت كنندگان بودجه 400 ميليون دلاري آمريكا براي انقلاب رنگي در ايران اشاره مي شود. اين مهم از پيوند شوم فتنه گران با سلطنت طلبان، منافقين و ساير گروهك هاي ضدانقلاب رمزگشايي مي نمايد و مواضع برخي از سران و عوامل فتنه را معنادار مي كند، در اين رابطه مي توان به موارد زير اشاره داشت:
حمايت برخي سران فتنه از معدومين سلطنت طلب موسوم به انجمن پادشاهي كه با بمب گذاري در شيراز تعدادي از مردم اين شهر را به شهادت رساندند.
حمايت از قداست شكنان روز عاشورا با عنوان «مردمي خداجو» توسط يكي ازسران فتنه، اين حمايت درحالي انجام شد كه عناصر پديده آورنده اين حادثه غم بار، بعضا وابسته به سلطنت طلبان، منافقين و فرقه هاي ضاله بودند.
حمايت تلويحي از گروهك تروريستي منافقين با محكوم نمودن اعدام تروريست هاي وابسته به اين گروهك در دهه 60
¤ بخش پاياني
برجسته سازي فرازي از بيانات رهبرمعظم انقلاب در دوازدهم آبان امسال و توجه دادن به آن، هدف اين يادداشت است. از اين رو دربخش پاياني اين نوشتار، سخنان معظم له در ديدار دانشجويان و دانش آموزان پيرامون قلم هاي روان شده آگاهان بين المللي درخصوص فتنه88 نقل مي شود:
«چندسال بعد كه قلم هاي بسته شده آگاهان بين المللي روان شود، خواهيد خواند كه چه توطئه بزرگي پشت فتنه 88 بود و چه قصد عجيبي داشتند.»
1- تيري مي سان در مقاله خود به صراحت از افراد نام برده است و حتي به ارتباط برخي از اعضاء خانواده اين آقازاده با مايكل لدين نيز اشاره دارد.
2- تيري مي سان دراين بخش اشاره به حمايت يك شخصيت محوري دارد.
3- مي سان درمقاله مذكور علاوه بر ذكر سوابق مايكل لدين و موريس آميتاي به نقش اين دو با موضوع ايران گيت (ماجراي مك فارلين) و نيز روابط آنها درتهران اشاره دارد كه دراينجا به خاطر پاره اي از ملاحظات، از ذكر نام وي خودداري مي گردد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14