(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 10 آذر 1389- شماره 19804

ارزيابي فني و حقوقي گزارش يوكيا آمانو در نوامبر 2010
گام هاي نرم تر
بسيج و رويكرد دفاع همه جانبه
مسئول جديد اطلاعات نظامي اسراييل كيست؟



ارزيابي فني و حقوقي گزارش يوكيا آمانو در نوامبر 2010
گام هاي نرم تر

مهدي محمدي
يوكيا آمانو، مديركل ژاپني آژانس بين المللي انرژي اتمي چهارمين گزارش خود درباره ايران را روز 2 آذر 1389 (23 نوامبر2010) منتشر كرد. اين گزارش اگرچه محرمانه است اما در همان لحظات اول توسط منابع غربي منتشر شد و رسانه هاي مختلف به تحليل آن پرداختند. گزارش نوامبر بويژه از دو جهت اهميت دارد. نخست اينكه اين گزارش در فاصله اي كوتاه از مذاكرات 14 آذر (5 دسامبر) ايران و گروه 1+5 منتشر مي شود و مهم است كه روشن شود غربي ها در آستانه مذاكرات، آژانس را وادار به در پيش گرفتن چه رويه اي كرده اند؟ تجربه گذشته نشان داده كه طرف غربي همواره نيت مذاكراتي خود را پيش از مذاكرات، در گزارش هاي آژانس عيان كرده است، و وجه دوم اهميت اين گزارش اين است كه يكي دو روز مانده به انتشار آن، رسانه هاي غربي اخبار و گزارش هاي مفصلي منتشر كردند در اين باره كه ايران عمليات غني سازي را در نطنز متوقف كرده است. تمامي اين رسانه ها در گزارش هاي خود به اظهارات ديپلمات هايي آگاه استناد كرده بود كه مي گفتند به گزارش آمانو دسترسي دارند. اين ديپلمات ها توقف ادعايي خود را به تأثير ويروس استاكس نت يا تصميم سياسي ايران در آستانه مذاكرات ربط مي دادند و نتيجه مي گرفتند كه ايران خودش هم فهميده در مذاكرات با 1+5 دست پايين را دارد و لذا پيشاپيش كوتاه آمده است. در ايران، روشن بود عمليات غني سازي طبق برنامه در نطنز ادامه دارد و سؤال اين بود كه آژانس چگونه مي تواند اين حقيقت را وارونه جلوه بدهد؟ اين موضوع هم بر اهميت انتشار متن گزارش نوامبر مي افزود خصوصاً از اين جهت كه معلوم شود آژانس وضع فني برنامه ايران را چگونه گزارش كرده است.
اين يادداشت، (به نقل از سايت ايران هسته اي irannucir) مباحث سياسي، فني و حقوقي گزارش نوامبر را از خلال بازخواني متن آن بررسي مي كند.
الف- وضع فني برنامه ايران
1- مديركل در پ4 يك تغيير فني نسبت به گزارش قبلي گزارش مي كند. مي گويد تا 5 نوامبر 2010 كلا 54مجموعه 164تايي از ماشين هاي سانتريفيوژ در كارخانه نيمه صنعتي توليد سوخت در نطنز نصب شده بود (8856 ماشين). علاوه بر اين، مي گويد از اين تعداد به 29 آبشار گاز تزريق مي شد (4756ماشين). اين يعني بيشتر از نصف ماشين ها تا 5نوامبر (18 روز قبل از انتشار گزارش) گاز دريافت مي كرده و مشغول غني سازي بوده است. از همين جا مي توان فهميد كه توقفي در عمليات تزريق گاز به ماشين هاي سانتريفيوژ وجود نداشته است.
2- نكته فني دومي كه در پ4 گفته مي شود اين است كه ايران براي اولين بار تصميم گرفته 6 آبشار را براي جاي دادن 174 ماشين در آن اصلاح كند. آبشارهاي ايران تا قبل از اين، همه 164تايي بوده است.
3- در پپ6و 7 مي گويد كه از فوريه 2007 يعني زمان آغاز عمليات غني سازي در نطنز، مجموعاً 34737كيلوگرم 6UF خام به تأسيسات تزريق شده و تا 17اكتبر 2010 (36 روز قبل از انتشار گزارش) 3183 كيلوگرم 6UF با درصد غناي پايين توليد شده است. پ6 از گزارش قبلي (سپتامبر 2010)(1) مي گفت كه ايران تا 6 اوت 2010، 2803كيلوگرم 6UF كم غني شده توليد كرده بود. اين نشان مي دهد كه ايران از 6 اوت تا 31 اكتبر 2010 (85روز) 380كيلوگرم 6UF كم غني شده توليد كرده است كه حكايت از توليد به طور متوسط روزانه 5/4كيلو اورانيوم كم غني شده در تأسيسات نطنز دارد. اين هم شاهد ديگري است بر اينكه هيچ توقفي در كار نطنز نداشته است.
4- پ10 نشان مي دهد ايران فعاليت تحقيق و توسعه خود بر روي ماشين هاي سانتريفيوژ جديد را همچنان با دو ماشين 4-IR و 2m-IR ادامه مي دهد. عدم وجود دورريز و تركيب محصول و دور ريز در اين بخش نشان مي دهد ايران فعلا از كار روي نسل هاي بعدي ماشين هاي سانتريفيوژ هدفي جز مطالعه و افزايش مهارت ندارد.
5- در پپ12و 13 مي گويد از 9 فوريه تا 19 نوامبر 2010 جمعاً با تزريق 352+5/62(5/414) كيلوگرم 6UF كم غني شده به آبشارهاي 1و 6 از PFEP، 1/25+8/7(33)كيلوگرم 6UF 20درصد غنا توليد شده است. اين درحالي است كه در پ12 از گزارش قبلي (سپتامبر 2010) گفته بود ايران در فاصله 9فوريه تا 20 اوت 2010، با تزريق 310كيلوگرم 6UF كم غني شده، 22كيلو هگزا فلورايد اورانيوم با غناي 20درصد غنا توليد كرده بود. اين نشان مي دهد ايران در فاصله 20 اوت تا 19نوامبر (29روز) 11كيلوگرم اورانيوم 20درصد غنا توليد كرده است. نكته مهم در اينجا اين است كه پ 13 نشان مي دهد غني سازي 20درصد تا 19نوامبر يعني تا 4 روز قبل از انتشار گزارش ادامه داشته و هيچ توقفي در روند آن رخ نداده است.
6- در پ16 آژانس خبر از اتفاقات فني جديد در فردو مي دهد كه نشان دهنده اين است كه ايران به رغم فشارها به فعاليت خود در فردو هم ادامه داده است. آژانس مي گويد ايران در نامه اي به تاريخ 26 سپتامبر 2010 آن را مطلع ساخته كه بنا دارد طرح كلي اين تأسيسات را به يك ساختار جديد شامل 12 آبشار براي اهداف توليد و 4 آبشار براي اهداف تحقيق و توسعه اي تغيير دهد.
7-درپ 17آژانس تاييد مي كند كه تا 14نوامبر 2010(12روز قبل از انتشار گزارش) هيچ ماشيني وارد اين تاسيسات فردو نشده و هيچ نوع آلودگي راديواكتيو هم درآن ديده نشده است. اين نشان مي دهد هيچ كدام از جوسازي هاي رسانه هاي غربي درباره فعاليت فردو صحيح نيست.
8-درپ 20مي گويد: كه«آژانس مي تواند تأييد كند كه هيچ نشانه اي از فعاليت هاي مرتبط با بازفرآوري در ايران صرفا در ارتباط با تاسيسات راكتور تحقيقاتي تهران و همچنين تاسيسات توليد راديو ايزوتوپ موليبدنيوم، يد و زنون ( MIX) و نيز تمامي تاسيسات ديگر كه آژانس به آن دسترسي دارد، وجود ندارد. اين بدان معناست كه در ايران هيچ نوع عمليات بازفرآوري وجود ندارد درحالي كه درخواست توقف بازفرآوري جزو درخواست هاي قطعنامه هاي شوراي امنيت از ايران است. سوال اين است؛ چيزي را كه وجود ندارد چگونه مي توان متوقف كرد؟ لحن و جمله بندي اين بخش، نسبت به لحن و جمله بندي گزارش قبلي (سپتامبر2010) تا حدود زيادي مثبت تر و ملايم تر است. مديركل در پ 19 از گزارش قبلي نوشته بود:«آژانس به نظارت بر استفاده از سلول داغ در راكتور تحقيقاتي تهران(TRR) و تاسيسات راديوايزوتوپ موليبدن يد و زنون (MIX) ادامه داده است. آژانس يك بازرسي و يك DIVدرTRRرا در 1اوت 2010 و يك DIVرا در تاسيسات MIX درتاريخ 31 ژوئيه 2010انجام داد. هيچ گونه شواهدي درمورد بازفرآوري و فعاليت هاي مربوطه در اين تاسيسات مشاهده نشده است. درحالي كه ايران اظهارداشته است كه فعاليت هاي مرتبط با بازفرآوري درايران وجود ندارد، آژانس تا زماني كه اجراي پروتكل الحاقي توسط ايران امكان پذير نباشد، مي تواند اين موضوع را فقط در رابطه با اين تاسيسات تاييد كند». درست است كه آژانس درگزارش نوامبر 2010هم همچنان سعي كرده تاييد نهايي عدم وجود بازفرآوري درايران را به درخواست غيرقانوني اجراي پروتكل الحاقي مشروط كند، اما اين بار تحت فشار ايران و جنبش غيرمتعهدها مجبور شده ادبيات نرم تري را به كارببرد و از جمله تاييد كند كه بازفرآوري علاوه بر دو تاسيسات ياد شده، درهيچ تاسيسات ديگري كه آژانس درايران به آن دسترسي دارد وجود ندارد. اين دقيقا به اين معناست كه آژانس مي خواهد بگويد در ايران هيچ فعاليت بازفرآوري وجود ندارد اما به دلايل مشخصا سياسي عبارت خود راكمي پيچيده كرده است.
9-درپ 24 مي گويد كه ايران تا 9 نوامبر 2010هنوز نصب تجهيزات لازم براي توليد سوخت راكتور تهران را آغاز نكرده است. بنا بود عمليات توليد سوخت راكتور تهران در UCF اصفهان در نوامبر 2010آغاز شود.
ب- مباحث حقوقي
1- درپ 5تاييد مي كند كه در دوره زماني حدوداً يك ساله 18نوامبر 2008 تا 22نوامبر 2009 راستي آزمايي تعادل مواد (حسابرسي) هيچ انحرافي را نشان نمي دهد.
2- درپ 8 تاييد مي كند تاسيسات نطنز كاملا براساس اطلاعات طراحي ارائه شده فعاليت كرده است.
3-در پ 6مي گويد آژانس همچنان قادر به راستي آزمايي فهرست اقلام فيزيكي درنطنز است.
4-درپ 7 مي گويد كه:«مواد هسته اي در تاسيسات غني سازي سوخت (شامل تزريق، محصول و دورريز) به علاوه تمام آبشارهاي نصب شده و ايستگاه هاي تزريق و تخليه تحت نظارت و كنترل آژانس باقي هستند».
معناي روش اين بند اين است كه هيچ چيز در نطنز از چشم آژانس پنهان نيست و هرگونه ابراز نگراني نسبت به اين تاسيسات فاقد مبناي واقعي است.
5- درپ 12 مي گويد آژانس در PFEPهم قادر به راستي آزمايي موجودي اقلام فيزيكي هست. اين هم نشان مي دهد غني سازي به طور كامل زير نظرآژانس است.
6-درپ 14مي نويسد:«آژانس تا 12جولاي 2010، براساس نتايج آزمايش نمونه هاي محيطي بدست در تاسيسات غني سازي آزمايشي سوخت و ساير فعاليت هاي راستي آزمايي، به اين نتيجه رسيد كه اين تاسيسات همانگونه كه توسط ايران در پرسشنامه اطلاعات طراحي اعلام شده بود، فعاليت كرده اند». اين نشان مي دهد ميان آنچه به آژانس گفته شده و آنچه درون تاسيسات انجام مي شود هيچ مغايرتي وجود ندارد.
7- درپ 17 يك بحث حقوقي بسيار مهم از قول ايران نقل مي شود. آژانس از ابتداي اظهار فردو درسپتامبر 2009 مكررا از ايران خواسته است اطلاعات بيشتري را درباره زمان بندي طراحي و ساخت تاسيسات غني سازي سوخت فردو و هدف اصلي آن ارائه كند. آژانس همچنين چندين بار بر نياز به دسترسي به شركت هاي درگير در طراحي و ساخت تأسيسات فردو تاكيد كرده است. پاسخ ثابت ايران به اين اظهارات همواره اين بوده است كه «هيچ مبناي قانوني» براي اين درخواست ها وجود ندارد و ايران صرفا طبق موافقت نامه پادمان هاي خود با آژانس همكاري خواهد كرد. آژانس در اين پ مي نويسد:«ايران درنامه اي به تاريخ ايران 16نوامبر 2010 اعلام كرد كه بيانيه هاي اين كشور در ارتباط با زمان بندي و هدف تأسيسات غني سازي فردو بايد از سوي آژانس به عنوان«يك حقيقت» درنظرگرفته شود و اينكه درخواست آژانس براي دسترسي به شركت هاي درگير در طراحي اين تأسيسات و همچنين اسناد طراحي بيشتري اين تأسيسات، نه تنها در تطابق با توافقنامه پادمان نيست بلكه فراتر از پروتكل الحاقي نيز به حساب مي آيد». (2)
8- درپ 24 آژانس تحت نظارت تاييد مي كند كه تمامي 6UF توليد شده دراصفهان تحت نظارت آن است.
9- درپ 26 مي گويد كه آژانس بر سوخت بوشهر را هم نظارت كامل دارد:«ايران درماه مي سال 2000 ميلادي پرسش نامه اطلاعات طراحي نيروگاه اتمي بوشهر را تحويل آژانس داد. آژانس از نوامبر 2000 به طور دايم درحال بررسي و تاييد طرح ها در نيروگاه اتمي بوشهر بوده است. در 26نوامبر سال 2007 و قبل از انتقال محموله سوخت تازه براي نيروگاه بوشهر از روسيه، اين محموله پس از بررسي هاي لازم توسط آژانس، تاييد و مهر و موم شد».
10- در پ 31 باز با لحني تعديل شده از ايران مي خواهد در تصميم خود براي عدم پذيرش 38 بازرس كه در 16 ژانويه 2007 ارائه شده تجديدنظر كند. در ابتداي اين بند از ايران بابت پذيرش بازرسان جديد تشكر شده است. اين اتفاقي است كه عيناً در گزارش هاي قبلي هم رخ داده بود.(3)
11-پ 34 حاوي نكته مهمي است. آژانس براي نخستين بار از زمان انتصاب يوكيا آمانو و در يك حركت نادر در كنار اشاره به موضوع مطالعات ادعايي، به اين مسئله هم اشاره كرده كه يك مداليته (برنامه كاري) بين ايران و آژانس در سال 2007 وجود داشته كه ايران به تعهد خود طبق آن برنامه كاري عمل كرده است. از جمله همانطور كه آژانس به صراحت مي گويد بخش اعظم آن برنامه كاري، كامل شده و در مورد مطالعات ادعايي هم ايران به تعهد خود طبق مداليته كه ارائه يك ارزيابي بوده، در مي 2008 عمل كرده است. آژانس مي نويسد: «بخش اعظم فعاليت هاي مورد اشاره در برنامه كاري كه در سال 2007 مورد توافق ايران و آژانس قرار گرفت )711/ INFCIRC) تكميل شده است هنوز هم مواردي وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد. براساس اين برنامه كار، ايران ملزم بود ارزيابي مدارك مربوط به تحقيقات خود كه امكان دسترسي ايران به آن ها از طريق آژانس امكان پذير شده بود را در اختيار آژانس قرار دهد. آژانس از ايران به واسطه دريافت گزارش 117 صفحه اي مي 2008 قدرداني مي كند كه البته ايران مدعي تقلب و دستكاري اين سند است». سؤالي كه درباره ايران بند مطرح است اين است كه چرا آژانس در 3 گزارش قبلي خود به اين موضوع هيچ اشاره اي نمي كرد و چنان گزارش مي داد كه گويي اصلا مداليته اي وجود نداشته است؟ اگر چه روايت آمانو از مداليته اوت 2007 كامل نيست و از جمله به اين موضوع اشاره نمي كند كه ايران تمامي مسائل باقي مانده در گذشته برنامه هسته اي خود را طبق اين برنامه كاري حل كرده و مطالعات ادعايي هم دراين سند به عنوان يك «موضوع» (issue) درنظر گرفته نشده بود، ولي نفس اشاره به برنامه كاري اوت 2007 دركنار مسئله مطالعات ادعايي نشان دهنده اين است كه آژانس پذيرفته در روند پيشين گزارش دهي آن يك نقص جدي وجود داشته است. در واقع انعكاس اين مطلب درگزارش نوامبر 2010 نوعي اعتراف ضمني از جانب آژانس به اين نكته است كه در گزارش هاي پيشين صرفا به دليل تاثيرپذيري از فشارها و ملاحظات سياسي بخشي از واقعيت هاي مهم موجود در پرونده هسته اي ايران را منعكس نكرده است. سوالي كه اكنون آژانس بايد به آن پاسخ بدهد اين است كه اگر اين موضوع قابل گزارش بوده چرا درگزارش هاي قبلي به آن اشاره نمي كرده و اگر قابل گزارش نبوده چرا دراين گزارش منعكس شده است؟ اين سوال چالشي جدي براي آژانس خواهد بود تا از برخورد سليقه اي وگزينشي با اطلاعاتي كه در اختيار دارد، خودداري كند. دكتر سلطانيه درنشست سپتامبر 2010 شوراي حكام، يك جمع بندي دقيق از اعتراض ايران به نحوه گزارش دهي آژانس از مطالعات ادعايي انجام داده كه به دليل اهميت موضوع آن را عينا دراينجا نقل مي كنيم. دكتر سلطانيه مي گويد:«مطلب مهم ديگر در رابطه با باصطلاح» «مطالعات ادعايي» است. آژانس بايستي به خاطر داشته باشد كه طبق مداليتي حل وفصل موضوعات باقيمانده ( INFCIRC/711) اين يك موضوع باقيمانده نيست. بعلاوه همانگونه كه از سوي مديركل قبلي اعلام شده اين واقعيت كه مطالب ادعايي فاقد اصالت بوده، هيچ گونه مواد و قطعات هسته اي در رابطه با مطالعات ادعايي وجود نداشته است دراين گزارش حذف شده اند. درهمين زمينه مفهوم «ابعاد نظامي احتمالي» يقيناً خارج از چارچوب مداليتي (711 INFCIRC/ ) كه قبلا درمورد آن با آژانس مذاكره و مورد توافق قرارگرفته و همچنين شرح وظايف آژانس قرار مي گيرد. مايه بسي تاسف است كه عليرغم توضيحات تفصيلي ما قبل از توزيع گزارش، مديركل واقعياتي را كه قبلا از سوي سلفش براساس گزارش بازرسان و بدنبال صدها ساعت بازرسي گسترده گزارش شده بود كاملا از قلم انداخته است. ناديده انگاشتن كامل برنامه عمل (711INFCIRC) كه درسال 2007 توسط روساي سه بخش آژانس شامل معاون مديركل، حقوقي و روابط خارجي مورد مذاكره قرار گرفته و متعاقبا به تاييد شوراي حكام رسيد، موجب تضعيف ابتكارصادقانه مديركل قبل بوده و مايه نگراني جدي مي باشد. به همگان بويژه آقاي مدير كل يادآور مي شوم كه طي 7 سال گذشته ادعاهاي متعددي درخصوص سايتهاي نظامي از سوي ايالات متحده مطرح گرديد كه بواسطه راستي آزمايي طولاني و گسترده آژانس ثابت شد كه تمامي آنها بي پايه مي باشد.»
12-پ 37 يك نمونه مثال زدني از سياسي كاري هاي آمانو است. او درپاراگراف مي نويسد:«درحالي كه آژانس همچنان توانسته است عدم انحراف مواد هسته اي اعلام شده در ايران را تاييد نمايد، اما براي اينكه آژانس بتواند تاييد كند كه تمام مواد هسته اي ايران براي فعاليت هاي هسته اي صلح آميز هستند، ايران همكاري لازم را به عمل نياورده است». براي اينكه تفاوت ها روشن شود بهتر است ببينيم محمد البرادعي همين موضوع را چگونه گزارش مي كرد. او در مجموعه گزارش هاي خود در مورد برنامه هسته اي ايران عبارات يكساني را در اين مورد به كار برده و آن را در طول زمان تغيير نداده است. به عنوان نمونه، البرادعي در پ22 از گزارش سپتامبر 2008 خود- كه جزو آخرين گزارش هايي است كه او درباره برنامه هسته اي ايران ارائه كرده- مي نويسد: «آژانس قادر بوده است راستي آزمايي عدم انحراف مواد هسته اي اظهار شده را در ايران ادامه دهد. ايران دسترسي آژانس را به مواد اظهار شده هسته اي فراهم نمود و گزارش هايي لازم حسابرسي مواد در رابطه با مواد و فعاليت هاي هسته اي اظهار شده را در اختيار آژانس قرار داده است». وي در پ23 از همان گزارش مي نويسد: «پروتكل الحاقي را مرحله اجرا درنياورد، آژانس قادر نخواهد بود كه تضمين معتبري را در خصوص عدم وجود مواد و فعاليت هاي هسته اي اظهار نشده در ايران، ارائه نمايد». ملاحظه مي كنيد كه در گزارش هاي البرادعي ميان دو مفهوم «مواد اظهارشده» و «مواد اظهارنشده» به صراحت تفكيك مي شد. البرادعي مكررا تأييد كرده است كه مواد هسته اي اظهار شده ايران كاملا تحت نظارت و فاقد هرگونه انحرافي است و در مورد وجود يا عدم وجود مواد اظهار نشده هم بدون اينكه قضاوتي كند فقط مي گويد تا زماني كه پروتكل الحاقي اجرا نشود، قادر به اظهارنظر نيست. آمانو اما، اين تفكيك مفهومي مهم را كنار گذاشته و به طور فله اي فقط مي گويد كه به راستي آزمايي مواد هسته اي در ايران ادامه مي دهد اما نمي تواند عدم انحراف «كل» مواد هسته اي موجود در ايران را تصديق كند. ابهامي كه اين نوع گزارش نويسي ايجاد مي كند اين است كه گويي «كل» مواد هسته اي ايران چيزي بيشتر از آن چيزي است كه ايران اظهار كرده است در حالي كه نه آمانو و نه هيچ يك كشورهاي غربي تا امروز قادر به ارائه يك شاهد جزئي هم نبوده اند كه نشان دهد در ايران مواد، تاسيسات يا فعاليت اظهارنشده اي وجود دارد. آمانو به تغيير عبارت هاي موجود در گزارش هاي البرادعي تلاش مي كند نوعي ابهام در سرنوشت مواد ايران را القا كند اما از آنجا كه دستش از هر نوع بينه اي خالي است هرگز نتوانسته از حد لفاظي فراتر برود. سؤال اين است كه چرا آمانو تفكيك مفيد و روشن كننده بين «مواد اظهارشده» و «اظهارنشده» را كنار گذاشته است؟ هر وقت آمانو حاضر به پاسخ دادن به اين سؤال باشد، مي توان تفاوت هاي گزارش نويسي حرفه اي و گزارش نويسي مغرضانه را بهتر درك كرد.(4)
13- در پ38 آژانس به ناچار يك بار ديگر لحن خود را تغيير داده و عبارتي را در گزارش خود گنجانده است كه در گزارش هاي قبلي وجود نداشت. در اين پ آمده است: «آژانس اذعان مي دارد كه ايران پرسش نامه اطلاعات طراحي (DIQ) اصلاح شده كارخانه غني سازي سوخت فوردو و اعلام زود هنگام بارگذاري سوخت در نيروگاه هسته اي بوشهر را به آژانس ارايه داده است». اين بدان معناست كه برخلاف آنچه رسانه اي هاي غربي دائما درصدد القاء آن هستند، ايران در برخي موارد، فراتر از تعهدات خود، درباره ارائه اطلاعات مربوط به برنامه هسته اي اش در حال همكاري با آژانس است.
ــــــــــــــــ
1- گزارش سپتامبر 2010 (46/2010GOV) در 15شهريور 1389 (6سپتامبر 2010) منتشر شده است.
2- ايران در پ 24 از يادداشت توضيحي مورخ 23 شهريور 1389(14سپتامبر 2010) خود دراين باره مي نويسد:«درارتباط با سايت فوردو (Fordow) نيز ايران 18 ماه قبل از ورود مواد به كارخانه بطور داوطلبانه آژانس را مطلع ساخته است. علاوه بر آن ايران پرسشنامه اطلاعات طراحي ( DIQ) خود را ارائه داد، دسترسي نامحدود به تاسيسات را فراهم كرد جلساتي برپا نمود و اطلاعات مفصلي را فراهم كرد، اجازه نمونه برداري بطور متوسط ماهانه (طبق بند 17 46/2010/GOV) راستي آزمايي اطلاعات طراحي ( DIV) و تصاوير مرجع را كه طبق كد اصلاحي 1/3 سال 1976 ايران موظف به انجام اين نيست، تامين نمود».
3- دكتر سلطانيه در اجلاس شوراي حكام سپتامبر 2010 در اين باره مي گويد: «مايه بسي شگفتي است كه مدير كل تمامي موضوعات مختومه را هر باره در گزارش هاي خود مي آورد. بار گذشته ايشان گزارش دهي در مورد موضوعات حل و فصل شده گذشته را به اين دليل توجيه نمود كه اذهان ديپلماتهاي سالخورده را تازه نموده و موجب صرفه جويي در وقت ديپلماتهاي جديد شود تا به دنبال خواندن مطالب در بايگاني نمايندگي هايشان نباشند. ايشان يكبار ديگر در سخنراني افتتاحيه خود به موضوعي بسيار حساس يعني انصراف از انتصاب 38 بازرس اشاره نمود، در حاليكه از ذكر تحولات بعدي غفلت نمود از جمله موافقت ايران با انتصاب چندين بازرس بيشتر جايگزين كه نشاندهنده انعطاف پذيري ايران اما نه در برابر باج خواهي ها بلكه براي محترم شمردن درخواست مدير كل سابق بود. بنابراين درك اين مساله دشوار است كه چرا موضوعات حل و فصل شده در 4 سال پيش را در گزارش مي آورد. لازم است اعلام نمايم كه پيرو درخواست مسئولين بخش پادمان آژانس دولت متبوعم با اين تضمين كه مساله حل و فصل شده است با انتصاب دو بازرس جديد جهت جايگزيني بازرساني كه انتصاب آنها پذيرفته نشده بود موافقت نمود. بنابراين برجسته ساختن اين موضوع در تعارض كامل با آن توافق محترمانه است. مايه نگراني بسيار است در حاليكه موافقتنامه پادمان ايران اجازه مخالفت با انتصاب بازرسان را مي دهد، دبيرخانه مباني استدلال ايران را در مخالفت با انتصاب دو بازرسي كه اخيراً در ايران به بازرسي اشتغال داشته اند، نپذيرفته است. بايستي يادآوري نمايم كشورهاي عضو طبق موافقتنامه هاي پادمان مربوطه خود ملزم به ارائه استدلال براي تصميمات خود در اين خصوص نمي باشند. مطلب مهم ديگر اين است كه ايران بيش از 150 بازرس را به عنوان بازرس انتصابي پذيرفته است و معمولا حدود 10 نفر از آنان در حال بازرسي در ايران هستند بنابراين دبيرخانه به سادگي مي تواند از هر يك از ديگر بازرسان موجود در فهرست طولاني استفاده نمايد. بهانه فقدان تجربه ديگر بازرسان موجود در فهرست 150 نفره پذيرفتني نيست زيرا دليلي كه به خاطر آن كشورهاي عضو حدود 20 سال پيش با فهرست طولاني بازرسان براي هر كشور موافقت كردند اين بود كه دست بخش پادمان براي استفاده از ديگر بازرسان در صورت بيماري يكي از آنها و همچنين صرفه جويي در هزينه سفر بازرسان در ماموريتهاي منطقه اي باز شد. چنين رويكردي اعتماد كشورهاي عضو به دبيرخانه را كه عنصر اساسي براي فعاليتهاي حال و آينده آژانس است تباه مي نمايد».
4- دكتر علي اصغر سلطانيه، نماينده ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي در سخنراني خود در اجلاس شوراي حكام سپتامبر 2010 در اين باره مي گويد: «در حالي كه گزارش مديركل يكبار ديگر مجددا تأييد نموده است كه «در حاليكه آژانس به راستي آزمايي عدم انحراف مواد هسته اي اظهار شده در ايران ادامه مي دهد» به نظر مي رسد كه اين گزارش تحت فشارهاي خارجي عبارت پردازي غيرمعمول را در رابطه با وظايف پادماني بكار گرفته است، زيرا آژانس صرفا مي بايستي تأييد نمايد همانگونه كه بازرسان آژانس گزارش داده اند، عدم انحراف مواد هسته اي اظهار شده را راستي آزمايي نموده، تمامي مواد هسته اي اظهارشده حسابرسي گرديده و براي مقاصد صلح آميز قرار دارند. گزارش اجراي پادمان (SIR) به شيوه گفته شده موضوع را گزارش داده اما مديركل عليرغم درخواست موجه ما از انجام اين كار امتناع نموده است». همچنين در پ54 از يادداشت توضيحي مورخ 23 شهريور 1389 (14سپتامبر 2010) ايران آمده است: «.54 خلط مفاهيم «مواد هسته اي اعلام شده» و «همه مواد هسته اي» در متن موافقتنامه جامع پادمان (CSA) و پروتكل الحاقي به ترتيب به شيوه اي غيرحرفه اي همكاري كامل ايران را طبق تعهدات موافقتنامه پادمان (CSA) تضعيف نموده و همچنين موجب گمراهي همگان شده است».

 



بسيج و رويكرد دفاع همه جانبه

علي قاسمي- حسين بابايي
يكي از دستاوردهاي عظيم نظام اسلامي كه ثمرات ارزشمند خود را در طول سه دهه گذر از حوادث و وقايع تاريخ انقلاب به خوبي نمايان ساخته است، وجود شجره طيبه بسيج مي باشد. بسيج مولود مبارك انقلاب و برآمده از تجربه ناشي از رويارويي اسلام ناب محمدي در برابر دشمنان قرآن و عترت از شاهكارهاي معمار كبير انقلاب قلمداد مي گردد كه گذر زمان و عبور از فتنه ها ضرورت وجودي اين نهاد مردم پايه و الهي محور را بيش از پيش مطرح مي سازد. در واقع شكل گيري بسيج كه بنا به ضرورت و نياز انقلاب با رويكردي دفاعي و جهادي از همان اوان شكل گيري نظام نوپاي اسلامي آغاز گرديد حضور و يكپارچگي آحاد جامعه و تجلي وحدت در دفاع از ارزشهاي اسلامي، ايراني را به منصه ظهور نشاند و نقش آفريني هاي حماسي و افتخارآميز آن در سه دهه گذشته به ويژه در عرصه هشت سال دفاع مقدس و نيز مصاف عالمانه و شجاعانه با فتنه هاي سهمگين پس از جنگ تحميلي هوشمندي، هوشياري و آمادگي همه جانبه همراه با بصيرت اين نهاد مردم پايه را در ميدان هاي نياز و سرنوشت ساز مشخص ساخته و اين جريان تكليف محور را بعنوان نيروي راهبردي نظام و سپر مستحكم ملت ايران در برابر تهديدات دشمن تثبيت ساخته است. حضور با شور و همراه با شعور بسيج در رويارويي با جنگ سخت دشمن علاوه بر قوت قلب رزمندگان ارتش و سپاه در دوران پيكار هشت ساله دفاع مقدس و ناكامي دشمن در تحقق اهداف براندازانه اش، بعنوان سند افتخار در كارنامه اين جريان ثبت گرديده است.
لذا ناكامي دشمن از تكليف مداري بسيج و شكست در جنگ سخت، باعث تغيير و تحول در الگوي تعارض جويانه غرب طي سال هاي بعد از جنگ بويژه سالهاي اخير شده به گونه اي كه موضوع تغيير نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق ابزارهاي نرم مورد توجه سياستمداران حاكم بر كاخ سفيد قرارگرفته است؛ و در چنين شرايطي نيز حضور بسيج به عنوان بدنه مردم با درك لحظه ها و شناخت عرصه هاو با خط و مشي حملوا بصائرهم علي اسيافهم حضور بصير خود را در دفاع از ارزشها و آرمان ها و حمايت از ملت متجلي ساخته است.
از اين رو بنا به فرمايش مقام معظم رهبري مبني بر اينكه: «بسيج به معناي فرد يا مجموعه آماده برآوردن نيازهاي انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع» استعداد و توان دفاع همه جانبه در آن به چشم مي خورد و گذشت سالها از دفاع مقدس و حضور در عرصه هاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي با همان رويكرد جهادي و ايثاري پنداشت افرادي را كه بسيج را سازماني نظامي گرامي دانستند و با نگاهي منفعلانه در عرصه هاي ديگر نسبت به آن اظهارنظر مي نمودند درهم شكسته است.
چرا كه نگرش و تأمل در دستاوردها كاركردهاي فاخر و غرورانگيز بسيج در كنار مردم در حوادث و بلاياي طبيعي مانند زلزله، سيل و... و نيز خدمات صادقانه در صدها عرصه خدمتگزاري، محروميت زدايي و سازندگي و مسئوليت پذيري در پروژه هاي بزرگ ملي مانند فلج اطفال، سدسازي، راهسازي، تونل سازي، آبرساني، گازرساني، و ده ها زمينه سرنوشت ساز ديگر نمايانگر اين حقيقت است كه اين نهاد مردم پايه برخاسته از آحاد مردم و همواره با مردم و در خدمت مردم مي باشد.بر همين اساس در يك نگاه كلي از مهمترين ابعاد و رويكردهاي حضور بسيج باتوجه به نيازسنجي زماني و مكاني و شناخت موقعيت در رويكرد دفاع همه جانبه به موارد زير مي توان اشاره نمود:
بسيج و دفاع از ارزش ها
يكي از شاخص هايي كه بعنوان تفكر و اصول عاليه در بسيج حاكم مي باشد دفاع از ارزشها و حضور معنوي اين جريان مي باشد. دفاع از ارزشهاي ملي و اسلامي از جمله باورهايي است كه فتوحات غرب در سرزمين آندلس (اسپانياي قديم) با تخريب همين اعتقادات و ارزشهاي حاكم اسلامي محقق گرديد. از اين رو از عمده مسائل حضور تفكر بسيج در دفاع از ارزشهاي اسلامي و ميهني است.
بسيج و جهاد علمي و فكري
يكي ديگر از حربه هاي دشمن در رويارويي با نظام اسلامي جلوگيري از رشد و توسعه علمي و تحقيقاتي در كشور است. مسئله اي كه امروز به عنوان تهديد خطرناك براي منافع ملي ما محسوب مي شود. دشمن در اين رويكرد از خاكريزهاي علمي به اين كشور حمله كرده و استراتژي جديد آنان مقابله با پيشرفت و توليد علم و فناوري در كشور است. واقعيتي كه تا چندين ماه بعد از حوادث و وقايع بعد از انتخابات از سوي سران فتنه بر كشور تحميل گرديد و مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي را از اهداف و وظايف اصلي خويش در توليد و توسعه علمي باز انداخت. امام راحل نيز با آينده نگري الهي خويش آمادگي در اين جنگ علمي دشمن را هشدار داده و در اين باره فرموده اند: «خودتان را براي مبارزه علمي و عملي تا رسيدن به اهداف عالي انقلاب آماده كنيد». چرا كه رشد و توسعه علمي در ايران سبب تقويت قدرت نظامي، سياسي و اقتصادي مي شود و دشمن نيز از اين مسئله نگران مي باشد و با بهانه گيري ها و تهديدات مختلف در صدد جلوگيري از پيشرفت ج.ا.ا است و نقش استعماري خود را ايفا مي كنند. گواه و مصدق اين موضوع نيز مخالفت و جلوگيري با رشد و توسعه فناوري صلح آميز هسته اي در كشور است. از اين رو جهاد علمي و فكري در عرصه هاي دانشگاهي و پژوهشي و بنا به تعبير رهبر معظم انقلاب توسعه كشور از راه توليد علم و ايجاد نهضت فراگير علمي از ديگر ضرورتهاي رويكرد دفاع همه جانبه است.
بسيج و بصيرت زائي
ضرورت بينش و بصيرت سياسي و برخورداري از آن نه تنها در سطح بدنه بسيج ارزشمند است بلكه بصيرت زائي در آحاد جامعه از ديگر مصداق هاي رويكرد بسيج در دفاع از انقلاب در برابر تهديدات دشمنان حائز اهميت است چرا كه در شرايط كنوني كه كشورهاي غرب در مواجهه با نظام اسلامي بنا به تعبير رهبر انقلاب از برنامه بلندمدت و ترسيم شده برخوردار هستند؛ از اين رو بهره مندي از جريان بصيرت زا در جامعه نيز از مؤلفه هاي مؤثر در ناكامي دشمن در جنگ نرم قابل ارزيابي است.
بسيج و جهادسازندگي
سازندگي و عمران از عوامل ايجاد رفاه و توسعه در جامعه محسوب مي گردد از اين رو حضور فعال بسيج در صحنه هاي عمراني و آبادگراني از طريق برپايي اردوهاي سازندگي از ديگر رويكردهاي دفاعي بسيج قلمداد مي گردد، چرا كه برخورداري مردم از رفاه و عمران در جامعه سياه نمايي و القاء ياس و نااميدي دشمن را ناكام نموده و سلامت رواني و رفاهي آحاد جامعه بوجود خواهد آورد. همچنين اينكه رسيدن به توسعه ملي و بهره مندي بهينه از منافع ملي را بدنبال خواهد داشت.
بر همين اساس در شرايط كنوني بهره مندي از پتانسيل بسيج بعنوان نيروي مردمي و ذخيره انقلاب و يكي از ابزارهاي قدرت نرم نقش بسزايي در رويكرد دفاع همه جانبه در بسيج داراي عوامل و مؤلفه هاي بسياري است كه شيرازه اين توانمندي نيز در سه ضلع الهي بودن، مردمي بودن و ولايت محوري بسيج قابل ارزيابي است و تا مدامي كه براساس اين بنيان هاي محكم كه برگرفته از چارچوبه نظام اسلامي است در جريان باشد «شناخت لحظه ها و درك عرصه ها را بعنوان راهبردي ترين جريان پويايي و استمرار هر مجموعه اي به همراه خواهد داشت.

 



مسئول جديد اطلاعات نظامي اسراييل كيست؟

ايهود باراك فرمانده تيپ چتربازان ارتش را به عنوان رييس بخش اطلاعات ارتش اسراييل (امان) منصوب كرد.
آويو كوخاوي 46ساله درحالي جانشين آموس يادلين شد كه ارتش اسراييل رژيم صهيونيستي پس از دو شكست پياپي در جنگ هاي 2006 و 2008 از حزب الله و حماس در يكي از بدترين دوران هاي تاريخي خود به سر مي برد.
منابع اسراييلي مي گويند كوخاوي 30سال در ارتش خدمت كرده، درجه سرتيپي دارد و از روز دوشنبه 22نوامبر 2010 رتبه سرلشگري به او اعطا شده است. آخرين مقام او فرماندهي تيپ چتربازان اسرائيل بوده و نقش مهمي در جنايات اسراييل عليه مردم بي دفاع غزه ايفا كرده است.
آموس يادلين سلف او درحالي سرويس اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي را ترك كرد كه در جلسه كابينه اين رژيم هشدار داده بود اولاً هرگونه جنگي كه در آينده با اسراييل آغاز شود در چند جبهه خواهد بود نه يك جبهه، و ثانياً اين بار ممكن است تل آويو هدف قرار بگيرد و خسارت هاي زيادي به آن وارد شود.
با اين حال كارشناسان در تهران عقيده دارند كه بسيار بعيد است اسراييل در كوتاه مدت درگيري نظامي جديدي را آغاز كند به اين دليل كه آمريكا خصوصاً تيم اوباما- گيتس شديداً مخالف آغاز جنگ جديد است و ضمناً هرگونه درگيري نظامي توجهات را از ايران كه اسراييلي ها انتظار دارند در مركز توجه باشد منحرف خواهد كرد. رابرت گيتس دو هفته قبل درخواست نتانياهو براي ايجاد يك «گزينه نظامي معتبر» عليه ايران را رد كرد.
يادلين كه پس از 40سال ارتش رژيم غاصب صهيونيستي را ترك كرده، ابتدا خلبان نيروي هوائي اسرائيل بوده بعد به مقام فرماندهي اين نيرو رسيده، در پست وابسته نظامي اسرائيل در ايالات متحده خدمت كرده و پس از آن، فرمانده دانشكده افسري بوده است.
اسراييل به جز امان، دو سرويس اطلاعاتي ديگر هم دارد. نخست موساد به رياست مئير داگان كه سرويس اطلاعات خارجي اسراييل محسوب مي شود و دوم، شين بت به رياست يوال ديسكين، كه سرويس امنيت داخلي اسراييل است.
منبع: سايت ايران هسته اي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14