(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 26 اسفند 1389- شماره 19890

ماجراي نامه كروبي به هاشمي
تأملي در مفهوم ولايت

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ماجراي نامه كروبي به هاشمي

حميد رضا اسماعيلي
كروبي كه با ارسال نامه اي به شوراي نگهبان از مهم ترين دلايل تقاضاي ابطال انتخابات را تأييد صلاحيت احمدي نژاد توسط اين شورا براي حضور در انتخابات اعلام مي كند،299 پس از تأييد نهايي سلامت انتخابات توسط شوراي نگهبان، تسلسل قانون شكني ها را ادامه مي دهد و با صدور بيانيه اي چنين مي نويسد:
بسمه تعالي. انا لله و انا اليه راجعون. ملت بزرگ و فهيم ايران! لازم مي دانم ابتدا از مردم ايران عذرخواهي كنم؛ هم به خاطر چندين ماه اصرار و ابرام براي حضور در انتخابات رياست جمهوري و هم به خاطر همه آن عزيزاني كه در اين مدت زحمات زيادي را براي آنها موجب شدم و با لطف و عنايت خود مسير انتخابات را هموار و زمينه حضور عظيم و بي سابقه اي را فراهم كردند. پيش از همه اذعان مي كنم كه بسياري از شما پيش تر و دقيق تر مي دانستيد كه چه خواهد شد و متوجه شده بوديد. همان گاه كه مي پرسيديد «چه تضميني براي آراي ما وجود دارد»، يا زماني كه مي گفتيد «نتيجه انتخابات معلوم است و شما آب در هاون مي كوبيد»... ما براي تغيير آمده بوديم، گرچه نيروهاي غيبي و ظاهري مانع از تغيير در قوه مجريه شدند...
چقدر دنيا از آن شب ها و انقلاب و عظمت ايران ياد كرد و چه باور نكردني كه يك هفته بعد تصاوير آن شكوه به فرياد اعتراض و الله اكبر شبانه تبديل شد و خون به سنگفرش خيابان پاشيد و با چكمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند. صدها نفر سازماندهي شده به خوابگاه دانشجويان حمله كردند و قلب دختر جوان را با گلوله شكافتند و از پشت بام مسجد با يونيفرم، مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خيابان دستگير كردند و تا سرحد مرگ كتك زدند و چه
زشتي هايي كه در كلام بر حق آنها روا داشتند. ده ها نفر از رجال مذهبي و سياسي را شبانه دستبند زدند و وااسفا كه چه زود انتقام دو ماه آزادي نسبي را گرفتند و همه را روانه زندان ها وسلول انفرادي كردند تا در چنين شرايطي سخت، لب به سخن بگشايند و به انقلاب مخملي اعتراف كنند!
اين چه انقلاب مخملي است كه رهبران آن دو تن از زنده ترين و
سابقه دار ترين ياران امامند و مورد تأييد شوراي نگهبان و رهبري براي حضور در انتخابات و حداقل
15 ميليون نفر (بر اساس شمارش خود طرف) به آنها رأي داده اند؟ رؤياي انقلاب مخملي در ذهن اينها بوده يا آنها كه كابوس آن را مي ديدند و نيرو به همسايه شمالي گسيل داشتند كه آموزش ببينند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قيافه مهيب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن كابل بر سر پير و جوان و زن و مرد و اتومبيل و مغازه بترسانند تا مبادا كسي جرأت حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد...
نكته طنز اين بيانيه آنجاست كه كروبي آراي سيصدهزاري خود را در كنار آراي بيش از 13 ميليوني موسوي قرار مي دهد و در جمع شمارش، آن را 15 ميليون معرفي مي كند و در ذيل اين آراي 15 ميليوني خود را همپاي موسوي «دو رهبر» جبهه راديكاليسم سبز معرفي مي كند. كروبي ضمن آن كه صورت مسئله را پاك مي كند و درباره قدرت طلبي هاي افراد اين جبهه كه منجر به ايجاد آشوب هاي پس از انتخابات شده اند، سخني نمي گويد، اغتشاشات و خشونت هاي راديكاليسم سبز كه تصاوير و فيلم هاي آن در رسانه هاي تصويري در حال پخش بود را اقدامي «مسالمت جو» معرفي مي كند. در يكي از اين تصاوير و فيلم ها عده اي از آشوب طلبان با بيرون كشيدن فردي با ظاهر مذهبي از اتومبيل خود، او را در مقابل چشم همسر و فرزندش تا آستانه مرگ كتك مي زنند و در نهايت نيز با حضور نيروهاي امدادي هلال احمر شخص مضروب كه از حال رفته بود از مرگ نجات مي يابد.
كروبي همچنين تمام شنيده هاي درست و نادرست خود را با عنوان افشاگري عليه جمهوري اسلامي در رسانه ها فرياد مي زند تا بيگانگان خوراك تبليغي مناسبي براي تبليغ عليه ايران بيابند. گويي او انتظار داشت نيروهاي انتظامي كشور با سلام و صلوات به استقبال اغتشاش گران بروند و دست كم از روش هاي كنترل آشوب هاي شهري كه روشي قانوني و عقلاني و منطقي و شرعي و اخلاقي و مطابق با عرف بين المللي است بهره اي نبرند.
وقتي مهم ترين كارويژه حكومت ايجاد نظم و امنيت براي شهروندان باشد انتظار اينكه نيروهاي انتظامي اجازه دهند عده اي به شيوه هاي آنارشيستي و راديكاليستي نظم عمومي شهر را به هم بريزند بهانه اي غيرمنطقي بيش نخواهد بود. اما كروبي گمان مي كرد با اين فرافكني ها و تهمت زدن ها به «جمهوري اسلامي» مي تواند حيثيت از دست رفته خود را جبران كند و به همين دليل هر روز به شدت تندروي هاي خود مي افزود. پرسر و صداترين مطلبي كه از كروبي در رسانه ها انتشار يافت به نامه كروبي به هاشمي رفسنجاني تعلق دارد. وي اين نامه را حدود ده روز پس از آن كه به هاشمي مي نويسد در 18 مرداد در اختيار رسانه ها قرار مي دهد. مهم ترين بخش اين نامه كه بلافاصله هجمه تبليغي شديد رسانه هاي بيگانه عليه ايران را در پي داشت به ادعاي «تجاوز جنسي» به بازداشت شدگان بازمي گشت. در اين نامه آمده بود:
موضوعي را شنيده ام كه هنوز از آن بر خود مي لرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيده ام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده مي كردم، به بستر رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذره اي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجدداً بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكي هاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.
اينجانب اين مطالب را براي شما مي نويسم و مصرّانه مي خواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح مي دانيد با حضرت آيت الله خامنه اي مطرح فرماييد و با جديت پيگيري شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقي نيفتاده كه ان شاءالله هم نيست و بعيد مي دانم باشد، اعلام شود. چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچه هاي بازداشتي در رسانه ها و سايت ها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد. همچنان كه جمهوري اسلامي و روحانيت مظلوم نيز مسئول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خداي ناكرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهي برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلي كه بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصت طلبان داده نشود، همچنان كه لازم است ترتيبي اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوي هيأتي عالي رتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرأت بيان حقايق را داشته باشند، چرا كه شنيده ام تهديد شده اند كه اگر مطلبي در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.300
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
299 . «شكايت نامه مهدي كروبي به شوراي نگهبان، احمدي نژاد صلاحيت ندارد»؛ پايگاه اينترنتي كروبي ( wwwKarroubiir( ؛ 25/3/1388.
300 . «نامه تند كروبي به هاشمي رفسنجاني»؛ پايگاه اينترنتي تابناك؛ 19/5/1388.

 



تأملي در مفهوم ولايت

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
تأملي در مفهوم «ولايت»
مطلبي كه مناسب است در اين جا كمي درباره آن تأمل كنيم اين است كه اصولا منظور از ولايت خدا، ولايت پيامبر
(صلي الله عليه وآله) و ولايت ائمه معصومين(عليهم السلام) چيست؟ براي پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد يادآور شويم كه معمولا همه واژه هاي يك زبان عيناً به زبان ديگر قابل ترجمه نيست. كساني كه با زبان شناسي و زبان هاي مختلف آشنا هستند و يا دستي در ترجمه دارند به اين مطلب واقفند. براي مثال، گاه در ترجمه يك لغت از زباني به زبان ديگر نمي توان يك كلمه كه به طور دقيق آن واژه را به زبان ديگر برگرداند پيدا كرد و بايد از دو يا چند كلمه كمك گرفت. يكي از واژه هايي كه در برگردان از فارسي به عربي چنين مشكلي دارد واژه «ولايت» است.
«ولايت» را گاه به «دوستي» ترجمه مي كنند. اگر اين معنا را بگيريم، اهل ولايت كساني هستند كه اهل بيت(عليهم السلام) را دوست مي دارند. گاهي نيز «ولايت» را به «اطاعت» معنا مي كنند. طبق اين معنا، اهل ولايت يعني كساني كه از اهل بيت(عليهم السلام) اطاعت مي كنند. گاه نيز اين كلمه را به «نصرت»، «سرپرستي» و... معنا مي كنند.
قرآن كريم در موارد متعددي اين كلمه را به كار برده است؛ مثلا مي فرمايد: وليّ شما تنها خدا و پيامبر او است و كساني كه ايمان آورده اند، همان كساني كه نماز به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند... .1 مصداق اين «وليّ»، حضرت امير(عليه السلام) و پس از آن، ائمه معصومين(عليهم السلام) هستند. اكنون اين پرسش مطرح است كه «ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) « و
«ولايت ائمه(عليهم السلام) » به چه معنايي است؟
اگر ولايت را در اين قبيل آيات به معناي «دوست داشتن» بگيريم، در عالم اسلام افرادي كه از اين ولايت محروم باشند بسيار كم هستند؛ حتي مي توان گفت امروزه ديگر اثري از چنين افراد و گروه هايي وجود ندارد و نسل آنان منقرض شده است. در زمان هاي گذشته عده اي به عنوان «ناصبي» يا «خارجي» با اهل بيت(عليهم السلام) سر آشتي نداشتند و با آنان دشمني مي ورزيدند. به هر حال، در مورد چنين كساني بايد در اصل ايمانشان نسبت به خدا و پيامبر
(صلي الله عليه وآله) شك كرد. با توجه به توصيه ها و سفارشاتي كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) درباره اهل بيت(عليهم السلام) فرموده است، به طور طبيعي همه افرادي كه به پيغمبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) ايمان دارند، بايستي اهل بيت: را نيز دوست داشته باشند.
در هر صورت، امروزه به سختي مي توان مسلماني را يافت كه ولايت به معناي دوستي اهل بيت(عليهم السلام) را نداشته باشد. بنده با مسلمانان كشورهاي مختلف تماس و معاشرت داشته ام و از نزديك ديده ام كه همه آنان به اهل بيت(عليهم السلام) علاقه دارند. برخي از اين مسلمانان كه از برادران اهل تسنن هستند، در مقام محبت و اظهار دوستي حتي از ما شيعيان پيشي مي گيرند. يك بار به اتفاق متولي آستانه حضرت معصومه(عليها السلام) به كشور مالزي سفر كرده بوديم. در يكي از روزها صبحانه را مهمان يك روحاني سنّي مذهب از اهل مصر بوديم. در مجلس ما مهمان ديگري از اهل مصر نيز حضور داشت. مهمان مصري قصيده اي در مدح اهل بيت(عليهم السلام) خواند كه بنده و متولي آستانه حضرت معصومه(عليها السلام) هر دو به گريه افتاديم. آري، يك سنّي مذهب در يك كشور غريب، در مدح حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) شعري آن چنان زيبا و عالي مي سرايد كه انسان را تحت تأثير قرار مي دهد! در همين سفر به يكي از شيوخ اهل سنّت كه اهل مصر بود و از طرف «رابطه العالم الاسلامي» ـ وابسته به عربستان ـ در محلي به كار فرهنگي و تبليغي مشغول بود، گفتم: گويا شما به اهل بيت(عليهم السلام) علاقه داشته و آنان را دوست مي داريد؟ در پاسخ گفت: چه مي گويي؟! صحبت از دوستي مي كني! نحن مفتونون ب اهل البيت ؛ ما شيفته و شيداي اهل بيت(عليهم السلام) هستيم!
بنابراين اگر «ولايت» به معناي «دوستي» باشد به زحمت مي توان كسي را يافت كه ادعاي اسلام داشته باشد و در عين حال اهل بيت پيغمبر را دوست نداشته باشد. البته در صدر اسلام منافقاني يافت مي شدند كه در ظاهر به پيامبر(صلي الله عليه وآله) اظهار علاقه مي كردند، ولي در واقع به پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) ايمان نداشتند و به همين دليل نيز رابطه آنان با اهل بيت پيامبر خوب نبود.
به هر حال، در مسأله ولايت، امري بالاتر و فراتر از دوست داشتن اهل بيت(عليهم السلام) مطرح است و مقصود از ولايت اهل بيت
(عليهم السلام) تنها اظهار محبت و دوست داشتن آنها نيست.
«غدير»، ترجماني گويا از «ولايت»
شايد بهترين و بارزترين چيزي كه مي تواند مقصود از ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت(عليهم السلام) را روشن كند «حديث غدير» است. داستان غدير به طور متواتر از بزرگان اسلام، اعم از شيعه و سنّي نقل شده است. عده اي عمر خويش را در راه تبيين اين مسأله صرف كرده اند. يكي از آن افراد در عصر ما علامه اميني رضوان الله عليه است. كتاب شريف «الغدير» كه حاصل عمر آن بزرگوار محسوب مي شود دايره المعارفي بزرگ و جامع، درباره حديث غدير و ماجراي فراموش نشدني غدير خم است. مرحوم علامه اميني اين كتاب را در چندين جلد به نگارش در آورده كه متأسفانه هنوز جلدهاي آخر آن به چاپ نرسيده است. آن مرحوم براي تأليف اين مجموعه ارزشمند زحمات زيادي كشيد و خون دل فراوان خورد كه در اين جا مجال ذكر آن نيست. در هر صورت، «مسأله غدير» مسأله اي بسيار مهم و از هر حيث درخور توجه و تأمل است.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) پيش از عزيمت براي آخرين حج خويش، كه به «حجه الوداع» معروف گشت، دستور داد اعلام كنند همه مسلمانان و كساني كه مي توانند، از همه نقاط سرزمين اسلامي، براي فراگرفتن مناسك حج عازم مكه شوند. به همين دليل در آن سال پرجمعيت ترين اجتماع مسلمانان در آن روزگار، اعمال حج را به همراه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) به جاي آوردند. اعمال حج به پايان رسيد و مسلمانان براي عزيمت به شهر و ديار خود از مكه خارج شدند. هنگامي كه به محلي رسيدند كه راه كاروان ها از يكديگر جدا مي شد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور دادند كه همه توقف كنند و بارها را بر زمين بگذارند. طبق آنچه در روايات اسلامي آمده، دليل اين كار پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز اين بود كه جبرئيل نازل شد و از سوي پروردگار متعال پيام مهمي آورد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي بايست آن را در همان جا به مردم اعلام كند. نزديك ظهر بود و آفتاب به شدت مي تابيد. آن حضرت دستور دادند كساني كه جلوتر رفته اند بازگردند و هم چنين صبر كردند تا كساني كه هنوز نرسيده بودند به آنان ملحق شوند. پيام مهمي در كار است كه بايد همه مسلمانان حضور داشته باشند.
آيا مي توان گفت اين همه تشريفات براي اين نكته بود كه آن حضرت بفرمايند: علي را دوست بداريد؟! مگر پيش از اين آيات متعددي درباره محبت اهل بيت وارد نشده بود؟ مگر آن حضرت بارها در طول زندگي خويش درباره مودت و محبت به اميرالمؤمنين(عليه السلام) و اهل بيت(عليهم السلام) سفارش نفرموده بود؟! اساساً چه احتياجي بود كه در آخرين سال حيات پيامبر(صلي الله عليه وآله) و در آن آفتاب سوزان و آن اجتماع بسيار عظيم به مردم پيام محبت داده شود؟!
به اجماع شيعه و سنّي، در آن روز اين آيه شريفه نازل شد:
يا أيّها الرّسول بلّ غ ما أنز ل ليك م ن ربّ ك و ن لم تفعل فما بلّغت ر سالته و اللّه يعص مك م ن النّاس نّ اللّه لا يهد ي القوم الكاف ر ين؛2اي پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكني رسالت الهي را ابلاغ نكرده اي، و خدا تو را از گزند مردم نگاه مي دارد. آري، خدا گروه كافران را هدايت نمي كند.
خدا به پيامبرش مي فرمايد: اگر اين پيام را به مردم نرساني، اصل رسالت خويش را ابلاغ ننموده اي: و ن لم تفعل فما بلّغت ر سالته؛ و در ابلاغ اين پيام از مردم نترس، خدا تو را محافظت مي فرمايد: و اللّه يعص مك م ن النّاس . آيا گفتن اين سخن كه: «علي را دوست بداريد» آن قدر خطرساز بود كه براي اقدام به آن بايد حفاظت پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طرف خداوند تضمين شود؟!
از اين رو بايد گفت كه مسأله غدير فراتر از محبت و مودت است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آن روز مسأله «ولايت» را مطرح كرد و فرمود: من كنت مولاه فهذا عل يّ مولاه. اكنون سؤال اين است كه معناي اين ولايت چيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مائده (5) آيه 55ـ56.
2. مائده (5)، 67.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14