(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 26 اسفند 1389- شماره 19890

صداي پاي انقلاب در عربستان
عربستان سعودي در يك نگاه:
رويدادهاي جهان در سالي كه گذشت
1389سال خيزش اسلامي -قسمت آخر
مصر؛ انقلاب 25 ژانويه
مصر در يك نگاه
تونس، آغازگر انقلاب



صداي پاي انقلاب در عربستان

كشور عربستان با داشتن درآمدهاي هنگفت نفتي، به دليل سوء حكومت خاندان آل سعود و انباشت ثروت توسط آنها به جامعه اي با تضادهاي فراوان در شبه جزيره عرب تبديل شده است.
خريد سلاح هاي پيشرفته با دلارهاي نفتي و انباركردن آنها توسط آل سعود بيشترين بخش درآمد اين كشور را در دهه هاي اخير هدر داده است. اين موضوع باعث به وجود آمدن اختلاف طبقاتي شديد در جامعه ناهمگون عربستان شده است به طوري كه مناطقي مانند استان هاي الشرقيه كه داراي منابع و ذخاير نفتي فراواني است، خود در عقب ماندگي كامل به سر مي برد و ساكنان آن در فقر زندگي مي كنند.
اگرچه سياست كلي دولت آل سعود عقب نگه داشتن اين مناطق از قافله پيشرفت هاي اقتصادي و توسعه اجتماعي است، اما اغلب ساكنان آن كه از شيعيان هستند، با درك نقش و تاثير تاريخي خود در منطقه مطالبات خود را از آل سعود آغاز كرده اند.
در اين راستا در سالي كه گذشت عربستان شاهد تظاهرات بي سابقه مردم و به خصوص شيعيان در اين كشور بود كه خاندان آل سعود را وادار كرد همانند گذشته دست به سلاح برده و به شديدترين ممكن اعتراضات مردمي را سركوب كنند.
شاه عربستان كه با 86 سال سن و بيماري، از ترس گسترش تظاهرات از مغرب به عربستان بازگشت و اقدام به ارائه بسته حمايتي 36 ميليارد دلاري براي آرام نگاه داشتن مردم و دور نگه داشتن كشورش از تحولات عميق اجتماعي در جهان عرب كرد.
اما با وجود اين اعتراضات مردمي در جامعه اي كه كوچك ترين اعتراض با شديد ترين شكل ممكن سركوب مي شد، بسته حمايتي هم نتوانست به داد ملك عبدالله برسد.
يك گروه از جوانان عربستاني كه برخود نام «ائتلاف جوانان احرار» گذاشته بودند از طريق اينترنت خواستار اعتراض مردمي در روز 11 مارس (20 اسفند) شدند.
اين جوانان از خاندان آل سعود و به خصوص شاه عربستان، خواستار انجام اصلاحات عميق سياسي و اقتصادي، آزادي زندانيان سياسي، آزادي بيان، تشكيل مجلس شوراي اسلامي شدند.
خواسته جوانان معترض عربستاني (احرار) آزادي زندانياني بود كه سال ها بدون دليل بازداشت و در حبس قرار داشتند.
به استناد گزارش هاي سازمان حقوق بشر، دولت عربستان بسياري از شهروندان اين كشور را فقط به دليل اعمال مذهبي و يا انتقاد از مسئولان حتي رده پايين بازداشت و بدون محاكمه در زندان نگاه داشته است.
«جوانان احرار» كه گروهي متشكل از معترضان به حكومت آل سعود است، خواستار مبارزه با فساد، مجازات متخلفين و ايجاد مجلس واقعي براي حضور مردم در صحنه تصميم گيري كشور عربستان هستند.
رژيم عربستان مانند بسياري از حكومت هاي خودكامه جهان عرب در ابتدا تلاش كرد با سركوب از گسترش اعتراضات مردمي جلوگيري كند، اما جرقه اي كه شيعيان در منطقه «القطيف» در استان الشرقيه آغاز كردند و به شهرهاي الاحساء، العواميه و دمام رسيد، اين سياست را با شكست مواجه كرد.
ادامه اعتراضات مردمي همزمان با خيزش اسلامي در جهان عرب، خواب را بر سران آل سعود آشفته كرده و به ناچار به تدابير جديدي روي آورده اند.
آزادي برخي از زندانيان بازداشت شده در تظاهرات، مذاكره با سران گروه هاي شيعه و اصلاحات روبنايي اقتصادي در مناطق محروم شيعه نشين از جمله ترفندهاي حكومت آل سعود براي خاموش كردن جرقه هاي انقلاب در اين كشور بود كه با شكست مواجه شده است. به عقيده ناظران سياسي روزهاي آينده روزهاي پرتلاطم براي دربار آل سعود خواهد بود.

 



عربستان سعودي در يك نگاه:

نام كشور: پادشاهي عربستان سعودي
جمعيت: بيش از 26 ميليون نفر
نام پايتخت: رياض (جمعيت: حدود 4ميليون نفر)
مذهب: صددرصد مسلمان
مساحت: 690،149،2
كيلومتر مربععربستان سعودي كشوري است در شبه جزيره عربستان كه از شمال با عراق، اردن و كويت، از جنوب با يمن، از شرق با خليج فارس و عمان هم مرز است. اين كشور مهم منطقه از غرب نيز به درياي سرخ راه دارد.
عربستان سعودي از مهمترين توليدكنندگان نفت در جهان و يكي از متحدان كليدي غرب به خصوص آمريكا در منطقه است. اين كشور از نظر منابع طبيعي چون طلا و مس، گاز و آهن نيز غني است.
حكومت عربستان سعودي در سال 1750 به وسيله «محمدبن سعود» پايه ريزي شد. پس از وي عبدالعزيزبن سعود با پشتيباني شيخ محمد بن عبدالوهاب، شهر رياض را به تصرف درآورد. در زمان عبدالعزيز بسياري از شهرها به تصرف وهابيان درآمد. پس از شكست حكومت آل سعود از مصر فيصل بن تركي براي استقرار مجدد فرمانروايي دوم آل سعود تلاش كرد. خالدبن سعود به فرمانروايي نجد منصوب شد اما عرب ها بر وي شوريده، او را از رياض بيرون كردند. در دوران فرمانروايي عبدالله بن ثنيان، مصر ارتش خود را از عربستان فراخواند. عبدالله بن فيصل با همدستي قبيله عجمان و سعود، به بخش احساء حمله كرد. سعودبن فيصل، قطيف را دوباره به سرزمين هاي سعودي افزود. عبدالرحمن بن فيصل به درگيري با فرمانروايي آل رشيد پرداخت و سرانجام از آنها شكست خورد و فرمانروايي دوم سعودي نيز از بين رفت.
فرمانروايي سوم سعودي را عبدالعزيزبن عبدالرحمن بنيان نهاد. پس از مرگ عبدالعزيز، سه پسر ديگرش با نام هاي ملك فيصل و ملك خالد و ملك فهد در چند دوره به پادشاهي رسيدند. با مرگ خالد، برادرش فهد، به طور رسمي پادشاه عربستان شد و لقب خادم الحرمين الشريفين را براي خود برگزيد. با مرگ فهد، برادرش عبدالله بن عبدالعزيز به پادشاهي عربستان برگزيده شد. وي به رغم بيماري شديد همچنان در حال حكمراني در عربستان است.
با آغاز بيداري اسلامي در منطقه، عربستان سعودي نيز بي نصيب از قيام هاي مردمي نماند. به رغم تهديدات گسترده و استقرار نيروهاي امنيتي در سرتاسر اين كشور نخستين جرقه هاي قيام عليه حكومت پادشاهي از 10مارس و از شهر القطيف شروع و به سرعت در 17 شهر گسترش يافت. با وجود كشتار و سركوب اين قيام ها، مسلمانان شيعه و سني بر ادامه قيام ها تا اجراي اصلاحات واقعي سياسي تأكيد كرده اند.

 



رويدادهاي جهان در سالي كه گذشت
1389سال خيزش اسلامي -قسمت آخر

محمد معرفي
اشاره:
تحولات جاري در كشورهاي عربي در نيم قرن گذشته بي سابقه بوده است. سازمان هاي اطلاعاتي قدرتمند غرب و شرق نيز از پيش بيني اين نوع رويدادهاي سياسي عاجز ماندند.
استقلال، آزادي و ارزش هاي اسلامي خواست جنبش هاي اخير دركشورهاي عربي است.
خيزش هاي اسلامي منطقه براي حق تعيين سرنوشت، كسب استقلال و آزادي است و مردم اين كشورها عليه ديكتاتوري، خفقان و تحقير هويت ملي و مذهبي خود توسط بيگانگان قيام كرده اند.
مبارزه با فقر، گرسنگي، بيكاري و بي عدالتي از عوامل مهم اين اعتراضات مردمي است ليكن وجه مشترك و بارز اين انقلاب هاي مردمي هويت ضدامپرياليستي آنهاست.
تحولات مصر، اردن، يمن، ليبي، تونس و... نشان مي دهد كه سياست هاي فرهنگي آمريكا براي دگرگوني در ساختارها و باورهاي مردم با ناكامي همراه بوده است.
ملت هاي منطقه نسبت به فساد و سياست هاي حكام
دست نشانده خود ابراز نارضايتي كرده و آن را نتيجه حمايت هاي خارجي مي بينند. ملت هاي بزرگي چون مصر، بحرين، ليبي و تونس دريافته اند كه كشورهايي كه در جبهه مقاومت در برابر آمريكا و رژيم صهيونيستي قرارگرفته اند چگونه به جايگاه منطقه اي دست يافته اند در حالي كه دولت هاي عربي با سكوت و پذيرش خواست آمريكا در حاشيه قرارگرفته اند.
براين اساس ملت هاي عربي با الگو گرفتن از اين نوع مقاومت ها و در رأس آن انقلاب اسلامي ايران تاكنون موفق شده اند يك زلزله سياسي در منطقه ايجاد كنند و پايه هاي پوشالي كاخ ديكتاتورها را به لرزه درآورند.
ملت هاي منطقه نشان دادند كه جنگ نرم آمريكا در خاورميانه براي تغيير باورها و ارزش هاي اسلامي كارايي خود را از دست داده است. بدون شك اين رويدادها را بايد به فال نيك گرفت چرا كه آثار آن قطعاً به نفع ملت هاي تحت ستم خواهد بود.
سرويس خارجي كيهان
ليبي در يك نگاه
ليبي كشوري است بياباني واقع در شمال آفريقا كه به درياي مديترانه راه دارد. اين كشور صادركننده نفت و گاز بين مصر و تونس واقع شده و مردمان آن بيشتر به زبان هاي عربي، ايتاليايي و انگليسي صحبت مي كنند.
سرهنگ معمر قذافي در سال 1969 و بعد از يك كودتاي نظامي قدرت را به دست گرفت. وي از همان روزهاي نخست شروع به نمايش رفتارها و اظهارات عجيب و غريبي كرد كه اين رفتارها امروز نيز ادامه دارد. قذافي در همان ابتدا با انتشار «كتاب سبز»، مانيفيست خود براي اداره كشور را ارائه و بلافاصله شروع به اداره امور از طريق سيستم كاملا شخصي سياسي خود كرد. كليات كتاب سبز بر پايه يك تئوري با عنوان «تئوري حكومت سوم جهاني» استوار است.
در اوايل سال 1973 قذافي با هدف تصاحب برخي منابع معدني و همچنين يافتن پايگاه دست به يكسري عمليات نظامي در مناطق شمالي «چاد» زد اما در اين كار توفيقي نيافت و در سال 1987 مجبور به عقب نشيني از اين كشور شد. تحريم هاي سازمان ملل در سال 1992 عليه ليبي به خاطر شركت داشتن اين كشور در بمب گذاري هواپيماي «پان آمريكن» در فراز «لاكربي» اسكاتلند، قذافي را كه پيش از اين با چادر زدن هايش در سفرهاي ديپلماتيك خبرساز مي شد را سوژه خبرگزاري ها كرد. قذافي كه خود را ضعيف تر از آن مي ديد كه مقابل فشارهاي غرب ايستادگي كند سرانجام با تسليم شدن در برابر فشارهاي اروپا و آمريكا تلاش ها براي بهبود روابط با دنياي غرب را آغاز كرد.
ليبي در سال 2003 مسئوليت انفجار لاكربي را برعهده گرفت تا بدين ترتيب سازمان ملل تحريم هاي عليه اين كشور را لغو كند. اين كشور در دسامبر همان سال نيز تمام فعاليت هاي هسته اي خود را تعطيل و تمام دستاوردهاي اتمي خود را دو دستي تقديم غربي ها كرد تا در ژوئن 2006 آمريكا نام اين كشور را از ليست «رهبران حامي تروريسم» خط بزند!
البته ايالات متحده بسته تشويقي ديگري براي قذافي داشت. بازگشايي سفارت در دو كشور، اقدام بعدي واشنگتن بود تا بدين ترتيب قذافي احساس نكند با تعطيلي فعاليت هاي هسته اي اش كلاه گشادي به سرش رفته است!
پس از سقوط مبارك به امواج خروشان بيداري اسلامي كه چند ماهي است تبديل به كابوس ديكتاتورهاي عربي منطقه و شمال آفريقا شده است، مردم مسلمان ليبي نيز كه از 40 سال ديكتاتوري قذافي خسته شده اند عليه وي قيام كردند. بمباران تظاهركنندگان از زمين و دريا و هوا، واكنش ديكتاتوري بود حتي كساني كه مدعي بودند وي را مي شناسند را هم غافلگير كرد. اكنون ليبي درگير جنگ تمام عيار است و بسياري از شهرهاي مهم و نفت خيز آن نيز در دست انقلابيون قرار دارد.
نام كامل كشور: جماهير عربي سوسياليستي خلق ليبي
جمعيت: حدود 7ميليون نفر
نام پايتخت: طرابلس (جمعيت: 5/2 ميليون نفر)
مساحت: 0001770
كيلو مترمربع
دين: 97 درصد مسلمان باقي ساير اديان

ليبي، ايستادگي مقابل سرهنگ
خيزش مردمي در ليبي، جهانيان را به تعجب واداشت و باعث شد كه اين كشور شمال آفريقا به خبرسازترين كشور در سال گذشته تبديل شود.
بسياري از جهانيان كه تحولات يمن، الجزاير و بحرين را در سال گذشته دنبال مي كردند، وقوع انقلاب در ليبي را دور از ذهن مي دانستند و بر اين اعتقاد بودند كه انقلاب تونس و مصر باعث ايجاد تحولات فراواني در اين كشورها خواهد شد.
كارشناسان مسائل خاورميانه و آفريقا بر اين گمان بودند كه خيزشي كه در جهان اسلام از تونس تا مصر و يمن و بحرين و... آغاز شده است، جايگاه از دست رفته جهان عرب را رفته رفته به آنها بازخواهد گرداند و همانند انقلاب هاي دهه 50 ميلادي در اين كشورها، منشأ تحولاتي خواهد بود كه آينده جديدي براي معادلات در منطقه ايجاد خواهد كرد. اما موضوعي كه باعث تعجب جهانيان در سالي كه گذشت شد، خيزش خونين مردم مسلمان ليبي عليه سرهنگ معمر قذافي ديكتاتور اين كشور بود كه بيش از 42 سال با مشت هاي آهنين بر آن حكومت كرده است.
بسياري از صاحبنظران مسائل ليبي بر اين گمان بودند كه حمايت ظاهري ديكتاتور ليبي از آرمان هاي فلسطين و نهضت هاي رهايي بخش آفريقا و خاورميانه باعث خواهد شد كه سرهنگ قذافي از تحولات جهان عرب در امان بماند، اما تحولات سريع در آن كشور اين نظريه را باطل كرد و باعث شگفتي مردم جهان از خيزش خونين مردم ليبي شد.
ايستادگي مردم و مقاومت آنها در مقابل رژيم سركوبگر قذافي موضوع ديگري بود كه در سال گذشته شگفتي ساز شد و اخبار انقلاب مردمي ليبي را در صدر خبرهاي جهان قرار داد.
انقلاب مردمي فوريه عليه رژيم قذافي به سرعت سراسر خاك اين كشور نفت خيز آفريقايي را فرا گرفت و شايعات فراواني در مورد فرار ديكتاتور ليبي بر سر زبان ها افتاد، اما به ناگاه قذافي با ظاهر شدن در تلويزيون ليبي، مخالفان خود را دست نشانده خارجي ها و مشتي افراد وابسته به القاعده دانست و فرمان قتل آنها را صادر كرد.
مزدوران قذافي كه تا پيش از اين حتي جرأت ظاهر شدن در ميدان الخضراء(ميدان سبز) طرابلس (پايتخت) ليبي را نداشتند، در گردان هاي امنيتي متشكل و با استفاده از سلاح هاي پيشرفته اي كه غرب در اختيار ديكتاتور قرار داده بود، به قتل عام مردم پرداختند.
مردم جهان كه از خيزش اسلامي در ليبي شگفت زده شده بودند، به ناگاه خود را در مقابل فردي ديوانه و خونريز ديدند كه افسار خود را از دست داده بود.
بمباران مناطق مسكوني شهر طرابلس توسط هواپيماهاي قذافي، خشم جهانيان و حتي دوستان غربي و آمريكايي ديكتاتور ليبي را برانگيخت.
آمريكايي ها و غرب كه تا هفته هاي اول خيزش مردمي در ليبي سكوت اختيار كرده بودند، براي حفظ ظاهر هم كه شده، ارسال سلاح هاي پيشرفته خود را به قذافي فراموش كرده و خواستار اتخاذ مجازات هايي براي وي شدند.
اما موضوعي كه در اين ميان در مورد حوادث ليبي در سالي كه گذشت بيشتر از همه جلب توجه كرد، اتفاق نظر جهانيان اعم از دوستان و دشمنان خارجي سرهنگ قذافي براي سرنگوني وي بود.
به هر جهت در سالي كه گذشت، پس از خيزش مردمي در ليبي، انقلابيون كه 90 درصد از خاك كشور را در دست داشتند و بسياري از نظاميان و سياستمداران ليبيايي به آنها پيوسته بودند اقدام به تشكيل شوراي ملي انتقالي در بنغازي كردند. آنها خواستار به رسميت شناخته شدن به عنوان نماينده واقعي ملت ليبي از جهانيان و حمايت جامعه بين المللي شدند.
در سالي كه گذشت، گزارش هاي روزانه از نبردهاي سخت و خونين انقلابيون با نيروهاي قذافي براي به دست گرفتن مناطق نفت خيز و پايتخت ليبي حكايت داشت كه مردم ليبي با ايستادگي خود توانستند اين امر را محقق سازند و غائله سرهنگ را فيصله بدهند.
حقوقدان شجاع
اگر انقلاب هاي مردمي تونس و مصر هركدام قهرماني داشتند، انقلاب ليبي نيز از اين قاعده مستثني نبود.
«فتحي تربل» حقوقدان 39ساله ليبيايي، از جمله اشخاصي بود كه توانست با نقش آفريني خود، رژيم قذافي را به واكنش وادارد و جرقه انقلاب در ليبي را آغاز كند.
اين حقوقدان شجاع ليبيايي از دوران جواني تاكنون بيش از 7 مرتبه توسط مزدوران امنيتي رژيم قذافي بازداشت و به بدترين شكل شكنجه شده است.
فتحي تربل پس از خيزش مردمي در روز 17 فوريه در ليبي از زندان امنيتي بنغازي آزاد شد و توانست برخي از اعمال شنيع و ضدمردمي رژيم قذافي را براي جهانيان فاش كند.
فتحي تربل مي گويد: «من از جهانيان مي خواهم كه ديكتاتور ليبي را در يك دادگاه بين المللي محاكمه و بسزاي اعمال جنايتكارانه اش برساند.»
اين حقوقدان شجاع در گفت وگو با خبرنگاران گفت: از ته دل آرزو مي كنم كه قذافي زنده دستگير شود، اما اگر اين طور نشد، اميدوارم خاك ليبي از لوث وجودش پاك شود.
ماجراي فتحي تربل از آنجا آغاز شد كه شورش زندانيان زندان مخوف «بوسليم» در نزديكي طرابلس در سال 1996 باعث قتل عام بيش از 1200 نفر از آنها طبق گزارش هاي سازمان هاي مدافع حقوق بشر شد. نكته جالب توجه در اين مورد، كشته شدن چند تن از بستگان وي بود كه پس از سركوب دو سه ساعته شورش همه آنها تيرباران شدند.
از آن زمان تاكنون فتحي تربل، انگار كه با خود عهد كرده باشد كه اين جنايت قذافي را بي پاسخ نگذارد، اقدام به افشاگري عليه رژيم ليبي كرد و هفت بار نيز به زندان افتاد.
اما داستان زندگي وي زماني هيجان پيدا كرد كه در روز 15 فوريه به ناگهان 20 تن از عناصر امنيتي مسلح به منزل وي حمله كرده و او را كت بسته به مركز امنيتي طرابلس بردند.
داستان وي در اين جا پايان نگرفت و پس از اينكه خانواده قربانيان قذافي از اين موضوع مطلع شدند، تهديد به برگزاري تظاهرات عليه رژيم ليبي گرفتند.
رژيم ليبي كه با وضعيت جديدي در جهان عرب مواجه گرديد، همانند سابق تلاش كرد، اين حقوقدان شجاع را بر سر جايش بنشاند، اما زهي خيال باطل.
فتحي تربل در مورد بازداشت خود مي گويد: پس از اينكه چشمان مرا بستند، به زور مرا پيش «عبدالله السنوسي» مسئول امنيت شخصي قذافي كه در بنغازي بود بردند و او كه به شدت عصبي شده بود، از من پرسيد، هدف شما از اين كار چيست؟ كه به او پاسخ دادم، دانستن حقيقت در مورد ماجراي بوسليم و اجراي عدالت است.
اين حقوقدان شجاع ليبيايي مي افزايد: اين موضوع را دريافتم كه رژيم ليبي مايل نيست حوادث تونس و مصر در آن كشور تكرار شود، بنابراين من پيشنهاد كردم كه مرا آزاد كنند تا از تظاهرات مردمي جلوگيري شود كه السنوسي پاسخ داد، احتياجي به تو نيست و نيروهاي امنيتي قادر به سركوب مخالفان رژيم هستند.
فتحي تربل عاقبت در روز 17 فوريه و پس از خيزش مردمي از زندان آزاد شد و به جمع انقلابيون ليبي براي آزادي كشورش از حكومت سرهنگ قذافي پيوست.
اسامه طبال شهيد قيام ليبي
شهيد «اسامه الطبال» از جمله نخستين قربانيان خيزش مردمي ليبي بود كه شهادت وي به دست رژيم قذافي باعث گسترش تظاهرات مردمي در ليبي شد.
اسامه طبال (29 ساله) كه تا روز قبل از شهادتش مشغول تهيه مقدمات عروسي خود بود، با قيام مردمي در روز 16 فوريه به تظاهرات مردمي پيوست و با گلوله مستقيم مزدوران قذافي، كشته شد.
محمد الطبال (72 ساله) پدر نخستين شهيد غرب ليبي در مورد شهادت وي گفت: شب قبل از شهادت اسامه، همگي مشغول تماشاي تلويزيون بوديم كه در مورد خيزش مردمي ليبي خبرهاي جديدي را پخش مي كرد و ما در اضطراب و دلهره به سر مي برديم.
روز بعد اسامه كار مقدمات عروسي خود را نيمه كاره گذاشت و به جمع مردم تظاهركننده عليه سرهنگ قذافي در غرب كشور پيوست.
نخستين شهيد انقلاب ليبي در غرب اين كشور كه به جمع جوانان تظاهركننده در ميدان مركزي شهر «الوجدان» پيوسته بود، به ناگاه با مأموران امنيتي و پليس قذافي كه از هر طرف، تجمع كنندگان را به گلوله بسته بودند مواجه شد و با اصابت گلوله به ناگاه بر زمين افتاد.
به هر حال اين پدر پير پس از دو روز، توانست جنازه پسر شهيدش را به اين شرط از بيمارستان پس بگيرد كه مردم با برپايي تظاهرات، حمايت خود را از قذافي در شهر «الوجدان» نشان دهند.
اما شهر «الوجدان» كه حالا به دست انقلابيون افتاده و پليس و نظاميان به آنها پيوسته بودند، پس از آزاد شدن 18 جوان معترض، جنازه به خانواده طبال داده شد و به صورت باشكوهي تشييع و به خاك سپرده شد.
اسامه درواقع سومين شهيد انقلاب مردمي ليبي و اولين شهيد در غرب اين كشور بود كه شهادتش باعث افتخار ساكنان اين كشور در نبرد عليه رژيم قذافي شده است.
مردم الوجدان نيز نام ميدان مركزي شهر را به ميدان «شهيد محمد الطبال» تغيير دادند و تصوير وي در كنار تصاوير ساير شهداي انقلاب ليبي در دستان مردم قرار گرفت.
انقلابيون ليبيايي در روز 5 مارس به شرق ليبي تسلط يافتند و حملات خود را بر شهرهايي كه در دست گردان هاي قذافي بود آغاز كردند.
هم زمان با آن شوراي ملي ليبي كه از سوي مخالفان رژيم قذافي تشكيل شده بود، نخستين جلسه خود را در «بنغازي» مركز مقاومت ها عليه ديكتاتور برگزار كردند.
رژيم قذافي در يك انتقام جويي علني با بمباران انبار سلاح در اطراف بنغازي 27 نفر از كشت و ده ها تن از مجروح كرد.
اما حتي شديدترين بمباران ها باعث نشد كه انقلابيون ليبيايي حتي يك قدم از آرمان هاي خود كوتاه بيايند و با انجام يك حمله سريع به مناطق نفتي در شرق اين كشور، نيروهاي قذافي را غافلگير و شهر نفتي «راس لانوف» را آزاد كردند.
با آزادي اين شهر، راه براي تسلط انقلابيون بر مثلث نفتي زاويه- بن جواد و مصراته هموار و ضربه مهلكي به رژيم قذافي براي صادرات نفت از اين كشور وارد شد. با اين حال نبردهاي سنگين و خونيني بين انقلابيون از يك طرف و مزدوران قذافي در اين مثلث نفتي همچنان ادامه دارد.
بي تفاوتي آمريكا و اعراب
موضوعي كه در مورد تحولات ليبي بسيار جالب توجه است، بي تفاوتي آمريكا و اعراب در مورد كشتار مردم بي دفاع آن بود. درحالي كه جامعه جهاني در آغازين روزهاي انقلاب ليبي، از قيام مردمي در اين كشور حمايت و غرب و آمريكا به ناچار از آن تبعيت كرد و حتي تا آنجا پيش رفت كه با تصويب قطعنامه اي از سوي شوراي امنيت، پرونده قذافي به عنوان جنايتكار جنگي در اختيار دادگاه بين المللي لاهه قرار گرفت و معمر قذافي، همسر، فرزندان و 15 تن از وابستگان وي به عنوان مجرم از سوي اينتر پل تحت تعقيب قرار گرفتند، اما سكوت معنادار آمريكا در مورد ليبي تعجب جهانيان را برانگيخت.
درحالي كه مردم ليبي خواستار در نظر گرفتن «منطقه پرواز ممنوع» از سوي شوراي امنيت بودند، آمريكا و كشورهاي غربي بااحتياط بيشتري با اين موضوع برخورد كرده و قتل عام روزانه مردم در طرابلس و مثلث نفتي شرق ليبي را نظاره مي كردند.
اين نحوه برخورد غرب با جنايات آشكار قذافي ريشه در واقعيتي دارد كه مجله تايم آمريكا اين گونه به آن اعتراف مي كند: در ميان انقلابيون ليبي گروه كثيري از تحصيل كردگان در علوم اسلامي حضور دارند كه خود را جهادگر به معناي كسي كه در فريضه جهاد شركت كرده است مي دانند.
قذافي نيز با استفاده از شك و ترديد و بي تفاوتي غرب، پس از چند روز اختفاء، ناگهان بر پرده تلويزيون ليبي ظاهر شد و فرمان قتل عام مخالفان خود را صادر كرد. پرسش اين است كه اين ديكتاتور ديوانه تا كي مي تواند به قتل عام مردم بي گناه ادامه دهد؟

 



مصر؛ انقلاب 25 ژانويه

از نظر بسياري از جهانيان، سرنگوني ديكتاتوري 30 ساله حسني مبارك در مصر، در روز 25 ژانويه مهم ترين رويداد در سال هاي اخير است.
جهان عرب كه پس از دهه50 ميلادي در سكون و ركود سياسي و اجتماعي بي سابقه اي قرارگرفته بود، به ناگاه در سال گذشته شاهد تحولات عميقي شد و زنجيروار به گسترش خيزش هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا منجر گرديد.
پس از پيروزي انقلاب مردمي تونس در 14 ژانويه، مصر نيز شاهد اعتراض هايي گرديد كه طي آن از رژيم حاكم خواسته شد، به آزادي بيان و ابراز عقايد مخالفان خود احترام بگذارد.
اگر چه پيش زمينه هاي انقلاب مردمي مصر با تونس تفاوت هايي داشت، اما نقطه مشترك آنها، مبارزه با حكومت مطلقه يك شخص و مخالفت با تعيين جانشين بود.
جنبش جوانان موسوم به ششم آوريل با فراخوان خود از طريق سايت هاي اجتماعي از مخالفان رژيم خواست كه به تظاهرات بپردازند.
جنبش جوانان مصري قبل از آن نيز چند بار در مقابل رژيم حسني مبارك ايستادگي كرده بود، اما به شدت سركوب شد و بسياري از فعالان آن به زندان افتادند.
جنبش ششم آوريل در سال 2008 پس از قيام كارگران نساجي پا به عرصه وجود گذاشت و جوانان طرفدار آن با پوشيدن لباس سياه به نشانه مخالفت با رژيم حسني مبارك به تظاهرات مي پرداختند.
سركوب تظاهرات جوانان از سوي رژيم حسني مبارك در مصر، نه تنها نتيجه مثبتي براي آن نداشت، بلكه باعث شد مخالفت ها عليه حكومت موروثي در اين كشور ابعاد گسترده تري به خود بگيرند.
جوانان مصري كه حالا تجمعات آنها ميليوني شده بود، خواستار خروج محترمانه مبارك از مصر يا محاكمه او در صورت امتناع از كناره گيري از قدرت شده بودند.
رژيم حسني مبارك كه از حمايت آمريكا، اسرائيل، غرب و كشورهاي عربي برخوردار بود، گمان مي كرد با استفاده از عنصر زمان خواهد توانست، همانند گذشته، قيام هاي مردمي را سركوب كند، اما عاقبت مردم مصر در روز 25 ژانويه فرعون زمان خود را وادار به اين كردند كه از قدرت كناره گيري كند و زمام امور را به دست نظاميان بسپارد.
اعلام كناره گيري مبارك از قدرت و فرار وي به «شرم الشيخ» شادي ملت مصر را درپي داشت. اما تشكيل شوراي عالي نيروهاي مسلح به رياست «محمدحسين الطنطاوي»، نظامي كهنه كار مورد قبول حسني مبارك و آمريكا و غرب، باعث ناخشنودي مخالفان شد.
حوادث پس از آن باعث شد كه هر خيزش مردمي در مصر يك گام، نظاميان را به عقب نشيني وادار كند و سران فاسد رژيم گذشته يكي پس از ديگري بازداشت و روانه زندان شوند.
خواسته هاي مردمي مصر در سالي كه گذشت تا آنجا پيش رفت كه نظاميان حاكم بر آن حتي قول بازداشت و محاكمه ديكتاتور سابق مصر را بدهند، امري كه تا چندي پيش از اين ناممكن به نظر مير سيد.
شجاعت جوانان، اسلامگرايي، تنفر از ديكتاتوري و حضور مداوم مردم در صحنه را مي توان از جمله مؤلفه هاي انقلاب مردمي در 25ژانويه در مصر دانست كه باعث شد، الگوي بسياري از مردم كشورهاي جهان عرب شود. در اين ميان نقش اخوان المسلمين و شيخ يوسف القرضاوي رئيس اتحاديه علماي مسلمان را نمي توان ناديده گرفت كه با حمايت هاي خود، توانستند، خيزش مردمي در مصر را سازماندهي و به حركت دربياورند.
در كنار همه اينها ائتلاف جوانان 25ژانويه كه پا بر عرصه وجود گذاشت، توانست با استفاده از تجربه مبارزان با سابقه، به عنوان جرياني براي سازماندهي و به حركت در آوردن اعتراضات در مصر به جهانيان معرفي شود. شوراي عالي نيروهاي مسلح در مقابل فشارهاي مردمي، ناچار شد زمان همه پرسي و انتخابات پارلماني و رياست جمهوري در مصر را براي ماه هاي مارس و ژوئن تعيين كند.
قدم بعدي انقلابيون درخواست بركناري «احمد شفيق» نخست وزير موقت، آزادي و عفو همه زندانيان سياسي و محاكمه افراد فاسد وابسته به رژيم مبارك بود، كه شوراي عالي نيروهاي مسلح پس از كش و قوس هاي فراوان و تهديد به از سر گيري تظاهرات و تجمع ميليوني در ميدان التحرير به آن تن داد.
در اين راستا، «حبيب العادلي» وزير كشور جنايتكار مصر در دوران حسني مبارك و چند تن از معاونان وي بازداشت و روانه زندان شدند.
فشارهاي افكار عمومي ادامه يافت و شوراي عالي نيروهاي مسلح بار ديگر مجبور شد كه وزيران نفت، دادگستري و خارجه را كه مورد تنفر مردم بودند، از كار بركنار كند و مقدمات سقوط دولت احمد شفيق فراهم شود. با انتصاب «عصام شريف» وزير سابق راه در دوران حكومت مبارك كه در ميان مردم چهره موجه تري داشت، اعتراضات عمومي تا حدودي فروكش كرد و نخست وزير تازه منصوب شده، با حضور در بين جمعيت ميليوني در ميدان التحرير قول داد، خواسته هاي مردمي را جامعه عمل بپوشاند.
اين در حالي است كه هنوز خواسته هاي مردم در مورد لغو پيمان كمپ ديويد و لغو صدور گاز مصر به رژيم صهيونيستي، بي پاسخ مانده است و دولت موقت از پاسخگويي به آنها طفره مي رود. ولي مردم اعلام كرده اند تا تأمين همه خواسته ها در ميدان التحرير باقي خواهند ماند.

 



مصر در يك نگاه

نام كشور:
مصر
جمعيت: بيش از 80 ميليون نفر
نام پايتخت: قاهره (بيش از 11 ميليون نفر)
مساحت
450/001/1 كيلومترمربعمصر كشوري است واقع در شمال آفريقا كه با درياي مديترانه هم مرز است. اين كشور بين ليبي، نوار غزه، درياي سرخ و شمال سودان واقع شده است.
مصر از سال 1869 و پس از راه اندازي كانال سوئز به عنوان كشوري مهم به خصوص در حوزه ترانزيت كالا شناخته شد اما به دنبال اتخاذ سياست هاي نامناسب اقتصادي و در نتيجه دليل به بار آوردن بدهي هاي سنگين هرگز نتوانست از موقعيت جغرافيايي خود استفاده بهينه كند. بريتانيا در سال 1882 با هدف حفظ سرمايه هاي خود در مصر كنترل دولت اين كشور را با ترفندهايي در اختيار گرفت. البته تابعيت اسمي و ظاهري اين كشور تا سال 1914يعني ابتداي جنگ جهاني اول در دست امپراتوري عثماني بود.
اين كشور اما سرانجام در سال 1922 توانست به طور نسبي استقلال خود را از بريتانيا پس بگيرد. در سال 1953 با سرنگوني پادشاهي تحت حمايت بريتانيا مصر توانست حاكميت كامل خود را بازيابد. پس از سرنگوني پادشاهي مصر «نجيب» رئيس جمهور و نخست وزير اين كشور شد. در سال 1954 جمال «عبدالناصر» قدرت را به دست گرفت و در اولين گام كانال سوئز را ملي اعلام كرد.
انگليس و آمريكا با مشاهده اوضاع و براي حفظ منافع از دست رفته خود كمك هاي مالي براي ساخت سد مهم «اسوان» را قطع كردند.
در سپتامبر 1970 «عبدالناصر» به دنبال يك سكته قلبي درگذشت و جاي خود را به «انورسادات» داد. «انورسادات» نيز در سال 1981 به دست «خالد اسلامبولي» ترور شد و از اين سال بود كه «حسني مبارك» قدرت را به دست گرفت. «مبارك» به مدت 30 سال در قامت يك ديكتاتور، كاملا در راستاي منافع رژيم صهيونيستي خدمت كرد.خوش خدمتي هاي اين ديكتاتور گاهي به جايي مي رسيد كه علاوه بر تعجب مسلمانان، تعجب مقامات رژيم صهيونيستي را هم برمي انگيخت. اما سرانجام در 22 بهمن ماه 1389 مسلمانان مصر با وجود تمام تلاش هايي كه از سوي رژيم صهيونيستي و غرب براي نجات مبارك صورت گرفت، ظرف مدت 18 روز به حكمراني 30 ساله وي پايان دادند.

 



تونس، آغازگر انقلاب

مردم مسلمان تونس براي حق تعيين سرنوشت خود، كسب استقلال و آزادي و سرنگوني نظام سلطه طغيان كردند و اين اعتراض به سرعت به ديگر كشورهاي منطقه سرايت كرد.
ملت تونس با برگزاري تظاهرات بي وقفه، عزم خود را براي مبارزه با فقر، بيكاري، بي عدالتي، خفقان و تحقير به نمايش گذاشتند و نشان دادند كه براي حفظ هويت مذهبي و شرف ملي و دسترسي به يك زندگي شرافتمندانه حاضرند تا پاي جان فداكاري كنند.
دين، فرهنگ، زبان و سوابق تاريخي مشترك، پيوندي عميق مابين مردم عرب و جنبش هاي اخير در كشورهاي عربي به وجود آورده است. اين واقعيت در ساير كشورهاي عربي همچون اردن و عربستان نيز ظاهر شده است.
گستردگي و تداوم جنبش هاي آزاديبخش در خاورميانه و شمال آفريقا سلطه نظام امپرياليستي دراين منطقه استراتژيك كه از منابع عظيم سوخت و توليد انرژي برخوردار است را درمعرض خطر جدي قرار داده است.
نظام امپرياليستي براي مقابله با اين خطرات هرآنچه كه در توان دارد به كار مي گيرد. عوامل اصلي انقلاب مردم تونس عليه حكومت بن علي شامل احتكار قدرت، فساد و تعرض به هويت و كرامت ملي مردم اين كشور بود و اين عوامل در قيام مردم نقش داشت ليكن آنچه كه جرقه اين انقلاب را دركشور شعله ور كرد اقدام به خودسوزي يك جوان تحصيل كرده و بيكار به نام «محمد البو عزيزي» بود كه به دليل بيكاري و براي امرار معاش مانند ديگر جوانان تحصيلكرده شهر «سيدي بوزيد» با چرخ دستي خود ميوه و سبزي مي فروخت كه ازسوي مأموران دولتي مورد تعرض قرار گرفت و چرخ دستي اش توقيف و خود وي نيز مورد ضرب و شتم قرارگرفت. عزيزي نااميد از همه جا خود را مقابل ساختمان استانداري آتش زد.اين جوان تونسي پس از چند هفته در بيمارستان جان سپرد. وي به سمبل انقلاب درتونس و بسياري از كشورهاي عربي تبديل شد. پس از اينكه اين جوان تونسي در اعتراض به وضع موجود خود را به آتش كشيد و در بيمارستان جان داد تمامي اطرافيان، دوستان و كساني كه وي را مي شناختند با تجمع در مقابل بيمارستان سيدي بوزيد اعتراض خود را به شرايط موجود اعلام و هسته نخستين اعتراض و تظاهرات دراين كشور بنا نهاده شد. اين موضوع در روزهاي بعد نيز ادامه يافت و اعتراضات دامنه وسيع تري به خود گرفت و ابتدا مركز سازمان امنيت و سپس مراكز پليس و ادارات به آتش كشيده شد.
به اين ترتيب انقلاب مردمي تونس كه به (انقلاب ياسمن) ناميده شده است شكل گرفت و به حكومت 23 ساله زين العابدين بن علي ديكتاتور تونس در 14 ژانويه سال 2011 پايان داد.
قيام مردمي تونس رفته رفته با حمايت سنديكاهاي كارگري، احزاب مختلف ، نهضت اسلامي به رهبري شيخ راشد الغنوشي، دانشجويان، قضات و اقشار مختلف مردم تكامل پيدا كرد تا اينكه به فرار ديكتاتور مخلوع در 14 ژانويه سال جاري ميلادي به عربستان منجر شد.
زين العابدين بن علي كه دوران حكومتش به دوران آهن و آتش ناميده مي شود با سركوب مخالفان خود توانست 23 سال بر اين كشور حكومت كند و هنگامي به خود آمد كه ديگر ديرشده بود و پس از ابراز اين جمله كه من صداي مردم را شنيده ام فرار را برقرار ترجيح داد.
انقلاب مردمي تونس پس از پنج هفته اعتراض پيروز شد اما فرانسه و آمريكا با دخالت خود محمد الغنوشي را به عنوان رئيس جمهور و سپس نخست وزير به مردم تونس تحميل كردند.
محمدالغنوشي پيش از نخست وزيري در دوران حكومت بن علي مناصبي همچون وزارت اقتصاد، دارايي و همكاري هاي بين المللي و سرمايه گذاري هاي خارجي را به عهده داشت و پس از پيروزي انقلاب به استناد اصل 56 قانون اساسي خود را به عنوان رئيس جمهور معرفي كرد اما با ادامه اعتراضات اين پست را به رئيس پارلمان محول كرد.
با استعفاي الغنوشي مرحله اي جديد در تونس شكل گرفت چرا كه مردم تونس با برگزاري تظاهرات و دادن صدها كشته و زخمي فقط خواستار عوض شدن مقامات رسمي و سران كشور نبودند بلكه مي خواستند كشور شاهد تغيير و تحولات اساسي در تمامي حوزه هاي سياسي، امنيتي، اقتصادي و اجتماعي باشد.
به همين دليل معترضان متعهد شدند كه تا تأمين خواسته هايشان به تظاهرات خود ادامه دهند.
«باجي قائد السسبي» نخست وزير جديد تونس پس از روي كار آمدن از بن علي به عنوان يك خيانتكار كه خيانت بزرگي در حق مردمش انجام داده نام برد و خواستار محاكمه وي شد.
وي متعهد شد كه كشور را به سمت اصلاحات سوق دهد و تغييرات بنياديني دركشور ايجاد كند با اين حال مردم همچنان با ديده ترديد به اقدامات او مي نگرند و معتقدند كه انقلاب تونس هنوز در آغاز راه است و مرحله كنوني كه دولت انتقالي روي كار آمده بسيار سخت تر از مرحله پيشين است. با اينكه دولت كنوني امتيازاتي را به انقلابي ها براي برآوردن خواسته هايشان مي دهد با اين حال تا تحقق كامل اين خواسته ها راه بسيار طولاني در پيش است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14