(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 24 فروردین 1390- شماره 19900

انگيزه حضور به ميدان گرفته اند...
شاعر درفشان؛ عطار نيشابوري
كتاب در نگاه آفتاب
اين خاطرات بايد ترجمه شود



انگيزه حضور به ميدان گرفته اند...

اينان كه راه لشكر شيطان گرفته اند
فرزانه اند و جلوه ايمان گرفته اند
دل ها به رغم كينه خفاش هاي شب
انگيزه حضور به ميدان گرفته اند
بنغازي و منامه و صنعا و قاهره
آلاله شكفته به دامان گرفته اند
اينك به پاس حرمت لبيك يا حسين(ع)
خون ها دوباره راه به شريان گرفته اند
اين سروها نشاني عشق و اميد را
بي شبهه از امام جماران گرفته اند
دارد بهار مي رسد از راه و كوچه ها
بار دگر شميم شهيدان گرفته اند
فردا بهار منطقه زيبا و ديدني است
چون ابرها نشانه باران گرفته اند
(سائل) درون سينه مستكبران قرن
(دل شوره هاي سرزده جولان گرفته اند)
اي فتنه گر مكوش به تزوير ديگري
اين مردم از پيام علي جان گرفته اند
حسن واشقاني فراهاني «سائل»

 



شاعر درفشان؛ عطار نيشابوري

ناهيد زندي پژوه
شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، شاعر و عارف بلندپايه قرن ششم هجري در تمام آثار گرانسنگ خود، روح خداپرستي و خلق دوستي و اعتراض به منشهاي استكباري را نمايان كرده است. او هرگز هيچ شاه و امير و زورمداري را مدح نكرده و حتي با صراحت آنان را نكوهيده و تنبه داده است. عطار برخلاف شاعران درباري به درباري هاي عصر و مجالس اعيان علاقه اي نداشت. از تصوف كه بيش از هر چيز خاطرش را به خود مي كشيد، شيوه قلندري و راه اهل ملامت را بيشتر مي پسنديد و با دنياي عصر تقريباً هيچ رابطه اي نداشت. در خلوت انزواي او در مسجد يا خانه چيزي جز انديشه خدا راه نداشت.
عطار به زاري از خداوند مي خواست كه فضل خود را يار و قرين حال بنده گرداند و خطي از فضل، گرد گناهان او در كشد و با او به عدل معامله نكند زيرا عبادتهاي صدساله نيز در برابر عدل خداوندي به چيزي نيرزد.
اگر با بنده عدل و داد ورزد
عبادتهاي صدساله چه ارزد
خداوندا تويي حامي و حاضر
به حال بندگان خويش ناظر
خطي از فضل، گرد اين خطاكش
قلم در نامه اعمال، دركش
شيخ مردي وارسته از هواي نفساني بوده و خود را از سالكان واقعي وادي طريقت مي دانسته است؛ چنان كه به نظريه وحدت وجود و اتحاد با حق و فناي در او اعتقاد داشته است. بي نيازي و استغناي قلب، عطار را به طرف وسعت مشرب سوق داده است. او مؤمني راسخ العقيده و عارفي پاك طينت بوده كه خود را از هرگونه تعصبات پاك داشته است.
فريدالدين از بزرگ مرداني است كه به حسين منصور اعتقاد خاصي دارد و در آثار خود نام او را بسيار برده است. او كه خود از هفت وادي پرخطر تصوف گذشته بود، حلاج را محرم اسرار رباني و در وادي طريقت و حقيقت، رهبر خويش مي دانست و در آثار خود به بيان و دفاع از انديشه هاي حسين منصور مي پردازد و بسياري از اتهامات به او را رد مي كند.
چون كه شد حلاج بر دار آن زمان
چون زبان او همي نشناختند
چاردست و پاي او انداختند
زرد شد چون ريخت از وي خون بسي
سرخ كي ماند در آن حالت كسي؟
عطار در سه اثر درخشان خود: الهي نامه، منطق الطير و مصيبت نامه؛ پيوندي ناگسستني بين سه حلقه شريعت و طريقت و حقيقت برقرار مي كند. در منطق الطير، رهرو با هشت وادي عرفان، و در الهي نامه با آنچه او را شايسته خليفه الهي مي كند آشنا مي شود؛ اما مصيبت نامه داستان «رهروي بيقرار و شيفته» است كه به دستگيري و ارشاد پير در جست وجوي حقيقتي فراتر از وجود خود است. انسان كامل در دو ديدگاه عرفان نظري و عرفان عملي در آثار عطار قابل پژوهش است. وي به تبعيت از عرفان نظري، انسان كامل را آيينه حق مي داند كه هر زيبايي در وجود او، عكس آن جمال مطلق است و در عرفان عملي نيز نظر صحيح خود را براي رسيدن به كمال ابراز داشته و ارزشهاي والايي چون حسن خلق، سخاوت، شجاعت، تضرع در پيشگاه حق و ساير ارزشها را در قالب حكايات جذاب و چشمگير نشان داده است. انسان كامل عطار كسي است كه با صبر و مردانگي واديهاي طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر و فنا را پشت سر نهد و در نهايت به خودشناسي نايل گردد و رمز وحدت طالب و مطلوب را دريابد.
تعلق خاطر عطار به اقوال و احوال و كرامات بزرگان صوفيه- به اذعان خود او در مقدمه تذكره اولياء- از كودكي با او بوده و نفس نگارش و تأليف اثري چون تذكره الاولياء دلبستگي وي به مشايخ صوفيه و پيران طريقت و پرداخت به ماجراهاي مربوط به آنها در مثنوي هاي چهارگانه اش را توجيه مي كند. اين حكايت ها، مجموعه اي متنوع از گفتار، مشي و مرام و شگفت كاريهاي بزرگان طريقت و بازخورد رفتار و گفتار آنان در جمع مريدان و توده اجتماع را به نمايش مي گذارند و موضع گيريهاي نظري و رويكرد ويژه آنها نسبت به خداوند، انسان و جهان را به تصوير مي كشند و نگرش ويژه آنان را به عنوان سرمشقي برتر، توصيف و تشريح مي نمايند.
عطار در كتاب سترگ تذكره الاولياء ضمن گردآوري حكايات مورد بحث براي تبيين انديشه هاي عاليه عرفاني در منظومه هايش به خدمت گرفته و با شگردهاي هنري و بهره گيري از آرايه هاي ادبي كوشيده است تا بر جذابيت روايي اين حكايتها بيفزايد و آنها را از سطح يك گزارش صرف، فراتر نشاند.
شيخ طرفدار «اصالت معني» است و صورت را در مقابل معني هيچ مي داند.در ابياتي از منطق الطير «اهل صورت» و «اهل معني» را در مقابل يكديگر قرار مي دهد و تأكيد مي كند تنها اهل معني مي توانند از اين كتاب بهره مند شوند و مرد اسرار من هستند.
هر كه اين بر خواند مرد كار شد
و آن كه اين دريافت برخوردار شد
«اهل صورت» غرق گفتار منند
«اهل معني» مرد اسرار منند
عطار معتقد است تنها شعري ارزشمند است كه مملو از نكات حكمي و توحيدي باشد و جز اين ساير اشعار را ، حجاب، بت و حجت بي حاصل مي داند. عطار اذعان دارد حكمت مانند پناهگاه و ملجأيي براي شعر است و شعر حكمي روزبه روز قيمتي تر مي شود.
شعر اگر حكمت بود طاعت بود
قيمتش هر روز و هر ساعت بود
شعر بر حكمت پناهي يافتست
كو به يوتي الحكمه راهي يافتست
فريدالدين سخن و شعر را عرشي و آسماني و مايه مباهات پيامبران مي داند.
سخن از حق تعالي منزل آمد
كه فخر انبياي مرسل آمد
«الهامي بودن شعر» از نكات برجسته و مهم ديگري است كه عطار بدان توجه نموده است و بارها به صراحت بيان مي كند كه اين اشعار را در حالت بي خويشي سروده و حتي در منطق الطير ادعا كرده تا قيامت «بيخودي» چون او پيدا نخواهد شد كه چنين درفشاني كند:
نظم من خاصيتي دارد عجيب
زان كه هر دم بيشتر بخشد نصيب
زين عروس خانگي در خدر ناز
جز به تدريجي نيفتد پرده باز
تا قيامت نيز چون من بيخودي
در سخن ننهد قلم بر كاغذي
هستم از بحر حقيقت درفشان
ختم شد بر من سخن اينك نشان
فريدالدين تأكيد مي كند شعر بايد ذاتي باشد و ذوق شعر گفتن بايد در وجود طبع افراد باشد تا شعر از شكر شيرين تر شود در غير اين صورت تكلف و در زحمت انداختن خويشتن است.
ذوق اگر با شير مادر باشدت
شعر شيرين تر ز شكر باشدت
ور نداري و تكلف مي كني
هم تو خود، خود را تعرف مي كني
شيخ دو منشأ و سرچشمه اي براي شعر قائل است: يكي منشأ الهي و رباني و ديگر طبع انساني آگاه كه از همه چيز رسته باشد.
از طرفي آنچه در گفتار و اشعار عطار درباره مخاطب آمده است ناظر بر صفات اخلاقي و سلوك معنوي اوست. سخن چين نبودن، محرم بودن، پاك بين بودن و... همه دال بر اين است كه مخاطب مورد نظر عطار كسي است كه دارنده صفات عاليه نفساني باشد و اندروني پاك و عاري از صفات نفساني و سفلي داشته باشد؛ به عبارت ديگر، مخاطب عطار در اينجا سالك راه حق يا مخاطبي است كه مثنوي هاي حكمي و عرفاني براي او سروده شده اند گويا به همين است كه:
و ليكن اين سخن با مرد راه است
نه با ديوانه و ديوان سياه است
باور مذهبي عطار در همه عمر ثابت نبوده، بلكه تحول يافته است، پس بايد سير و تحول آن را در آثار او در نظر گرفت. مثنوي مظهر العجايب نمودار اوج تعالي و تكامل باور اين عارف بزرگ است. اين مثنوي كلا درباره امام علي(ع) و بر حق بودن او و فرزندان گرامي ايشان است. در خاتمه مي توان گفت اشعار عطار به اين عالم تعلق ندارد و منشأيي فراتر از اين جهان دارد.
نداشت آن شعر با مخلوق كاري
كه او را بود با حق روزگاري
منابع:
1- تقوي، محمد. ويژگي هاي ساختاري و روايتي حكايت هاي مشايخ در مثنوي هاي عطار. مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد، شماره 061، بهار 783.1
2- حجازي، بهجت السادات. سيماي انسان كامل در آثار عطار. كيهان فرهنگي، شماره 161، اسفند 873.1
3- رضايي، احمد. تحليل ديدگاه هاي عطار درباره شعر و مقايسه آنها با آراي منتقدان ادبي. مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، شماره 851، پاييز 683.1
4- زرين كوب، عبدالحسين. صداي بال سيمرغ. ماهنامه كتاب ماه: ادبيات و فلسفه، شماره 21 و 11، شهريور و مهر 873.1
5- سيد، كلثوم. تأثير حلاج در شعر عطار. دانش، شماره 74، زمستان 573.1
6- مروت: غلام ناصر. نگاهي در مسلك و مشرب و اسلوب شيخ عطار در آيينه آثار و اشعار وي. فصلنامه دانش، شماره 57- 65، بهار و تابستان 873.1
7- وحيديان كاميار، تقي. باور مذهبي شاعر هفت شهر عشق. مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، شماره 131-031، پاييز و زمستان 9731.

 



كتاب در نگاه آفتاب
اين خاطرات بايد ترجمه شود

«زنده باد كميل» خاطراتي خودنوشت است كه محسن مطلق از روزهاي آغازين اعزام به جبهه هاي جنگ و فعاليت در گردان كميل نوشته است.
كتاب «زنده باد كميل» سال 1370 براي اولين بار توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسيده است.
مقام معظم رهبري در يادداشتي درباره اين كتاب فرموده اند : «از اين نوشته عطر اخلاص به مشام مي رسد و چه زيباست كه روايت صحنه هايي كه از اخلاص و ايثار سرشار است نيز از سر اخلاص باشد. نويسنده، فروتنانه خود را غالباً در پشت ياران شهيدش پنهان كرده است. خوشا به حال اين جوانان نوراني كه در يكي از استثنايي ترين فرصتهاي الهي در تاريخ، بيشترين بهره را بردند و به مدد اراده و ايمان و فداكاري، به مدارج عالي انساني، رسيدند. اين كتاب همچنين به خاطر شيريني زبان روايتش و طنزي كه در خيلي جاها نمك نوشته كرده است، از بعضي ديگر از خاطره هاي مكتوب، خواندني تر است، بايد ترجمه شود».
در بخشي از اين داستان مي خوانيم: «چند روزي از استقرار ما در خط مي گذشت و روز به روز فاصله بچه ها از خدا، كمتر و كمتر مي شد. به تعبير خود بچه ها، يك سري نور بالا مي زدند و از آن جمله بود مهرايي كه هميشه قرآن يا مفاتيح به دست داشت، گوشه اي مي نشست و با خود زمزمه مي كرد. بچه هاي سنگر ما هم، پشت تپه اي كنار لاله هاي وحشي قبري كنده بودند و شبها در آن حال و هوايي داشتند...»
«زنده باد كميل» اولين اثر محسن مطلق است كه آن را سه سال پس از پايان جنگ به رشته تحرير درآورد. اين اثر در سال 79 در بخش خاطرات مسابقات معرفي ادبيات پايداري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي رتبه دوم را به دست آورد.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14