(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390- شماره 19913

اشتباه!
به بهانه تقدير از فيلم «شبكه اجتماعي» در جشنواره هاي غربي
تارهاي يك شبكه صهيونيستي
نگاهي به آخرين وضعيت زنان در سينماي آمريكا
افزايش استفاده ابزاري، كاهش امنيت شغلي
رسالت سينما در تحكيم امنيت جامعه
پخش اعترافات توابين گروهك منافقين در شبكه جهاني سحر
توليد28 بازي رايانه اي توسط دانش آموزان نخبه



اشتباه!

پژمان كريمي
سينماي سياسي به مفهوم دقيق و گويا، در تاريخ سينماي ايران پديد نيامده است. روشن تر بگويم؛ در كشور ما، سينماي سياسي وجود ندارد.
شايد برخي از اهالي سينما برنگارنده خرده بگيرند و آثاري مانند واكنش پنجم (تهمينه ميلاني)، به رنگ ارغوان (ابراهيم خاتمي كيا) و... را دليلي بر موجوديت سينماي سياسي در ايران معرفي كنند.
اما واقعيت اين است؛ بسياري از فيلم ها كه به عنوان اجزاي پيكره سينماي سياسي كشورمان پنداشته مي شوند، سياسي نيستند.
فيلم و سينماي سياسي، بر پايه انديشه، ديدگاه و تحليل علمي- سياسي شكل گرفته است.
از اين رو، دستمايه قرار دادن زمينه تاريخي و يك اتفاق مستند و غيرمستند سياسي يا يك اعتراض شبه سياسي، دليل و گواهي بر ماهيت سياسي يك فيلم و تحقق سينماي سياسي نيست!
ترديدي ندارم كه آثاري مانند دست نوشته ها (مهرزاد مينويي)، روز شيطان (بهروز افخمي)، آقاي رئيس جمهور (ابوالقاسم طالبي)، 33 روز (جمال شورجه) و... در زمره فيلم سياسي به شمار مي آيند! اما به دليل اندك بودن اين گونه آثار و نبود جريان جدي فكري- سياسي در طيف فيلم سازان، نمي توان از واقعيتي به نام سينماي سياسي ايران سخن گفت!
انديشه ورزي در حوزه سياست و تحليل علمي- سياسي، پيش نياز ورود به حيطه سينماي سياسي است. با اين وصف، چند سينماگر ايراني- حرفه اي و غيرحرفه اي- براي حضور در حيطه ياد شده صلاحيت دارند؟!
بنده قاطعانه معتقدم به تعداد انگشتان دست!
برخي سينماگران ايراني، سينماي سياسي را در جايگاهي عوامانه، تنها اعتراض به نظام ديني- سياسي تلقي مي كنند! آنها فكر مي كنند اگر به نظام اهانت نمايند، اگر تهمت بزنند، اگر دست به نفي «واقع» بزنند، يعني در حيطه سينماي سياسي وارد شده اند.
در حالي كه- چنان كه اشاره رفت- سينماي سياسي، با «اهانت و تهمت» پا نمي گيرد بلكه؛ اين نوع سينما، سينماي انديشه ورز و تحليلگر مبتني بر دانش و شناخت قواعد سياسي است!
فيلم هايي چون «وقتي همه خوابيم» (بهرام بيضايي)، طهران- تهران (داريوش مهرجويي- مهدي كرم پور)، صد سال به اين سال ها (سامان مقدم)، سوت پايان (نيكي كريمي) و... نمونه اي از فيلم هايي به شمار مي آيند كه دربرگيرنده اعتراضي شبه سياسي اند. فيلم هايي كه تنها در سطح توهين و اهانت نسبت به نظام معنا مي شوند. همين!
هفته گذشته سيدعليرضا سجادپور مدير كل نظارت و ارزشيابي معاونت سينمايي خبر داد كه معاونت، از سينماي سياسي حمايت مي كند! به عبارتي ديگر، متولي سينماي كشور تصميم دارد جريان رويكرد به سينماي سياسي را ايجاد و تقويت كند. بي رودربايستي، به باور نگارنده، اين تصميم كاملا اشتباه است و نتايج خوبي به همراه ندارد.
ما زماني مي توانيم به شكل گيري سينماي سياسي اميد ببنديم كه ظرفيت انساني داراي صلاحيت رويكرد به سينماي سياسي در پيش چشمان خودنمايي كند!
چنان كه پيشتر اشاره شد، اين ظرفيت اكنون وجود ندارد. در واقع؛ نتيجه تشويق فيلم سازان به فيلم و سينماي سياسي، چيزي جز خيز موج فيلم هاي توهين آميز و عوامانه نسبت به ساحت نظام ديني و سياسي كشورمان نيست!
اين موج را چگونه مي توان مهار و مديريت كرد؟ با صرف چه ميزان هزينه اي؟
روشن است كه تضارب آراء و سلايق، موجب بالندگي بينشي و علمي مي شود. اما كدام آراء و كدامين سلايق، آراء و سلايقي كه خلاصه بر توهين و تهمت اند يا بارور از انديشه و تحليل علمي؟!

 



به بهانه تقدير از فيلم «شبكه اجتماعي» در جشنواره هاي غربي
تارهاي يك شبكه صهيونيستي

سعيد مستغاثي
اينكه در سال 2003 يك دانشجوي جوان دانشگاه هاروارد به دليل سرخوردگي از دوست دخترش، ناگهان افشاي خصوصيات زندگي وي را در اينترنت قرار داده تا آبرويش را ببرد و ادامه اين ماجرا در طي دو سال به تاسيس يك شبكه اينترنتي منجر شود كه بيش از يك ميليون كاربر پيدا كند تا جايي كه اينك تعداد آنها گويي به 500 ميليون نفر رسيده است! از آن دست ماجراهاي شگفت انگيزي است كه فقط مي تواند از قوطي جادويي هاليوود بيرون بيايد و بس!!
همين ماجراي حيرت انگيز به عنوان واقع نمايي از پديدآورنده تقريبا معروف ترين شبكه اجتماعي امروز دنيا، دستمايه فيلمي قرار گرفته و شهرت وي را دوبرابر نموده است هم از همان دست
شامورتي بازي هاي هاليوود به نظر مي آيد!!!
اينكه اين فيلم در شرايطي جلوي دوربين رفته و پخش جهاني پيدا نموده است كه آن شبكه اجتماعي به عنوان يكي از اهرم هاي تبليغاتي و عملياتي نظام سلطه جهاني براي دخالت در سرنوشت ديگر كشورها قرار گرفته نيز از همان ماموريت هاي هميشگي است كه بازهم هاليوود به خوبي آن را انجام داده است. همان گونه كه در ماجراهايي مانند 11 سپتامبر و لشكر كشي آمريكا به عراق و افغانستان و نابودي حرث و نسل ميليون ها انسان عمل كرد، به همان شكل كه قتل عام سرخپوستان و ويت كنگ ها و به بردگي كشيدن سياهپوستان را توجيه كرد و همان طور كه نزديك به يك قرن است براي رژيم صهيونيستي مشروعيت مي تراشد.
اين بار هم يكي از تهيه كنندگان شناخته شده هاليوود به نام اسكات رودين(كه در ساخت آثار ايدئولوژيك سينماي غرب همچون «جايي براي پيرمردها نيست» ، «خون به پا خواهد شد» ، «ملكه» ، «شك» و پروپاگانداهاي سياسي مانند «قوانين تعهد» و «كانديداي منچوري» و ...يد طولايي دارد) به ميدان آمد تا با كمك يك فيلمساز معروف ايدئولوژيك يعني ديويد فينچر (كه از همان نخستين اثر سينمايي اش يعني قسمت سوم بيگانه ها به خدمت سينماي آخرالزماني هاليوود درآمد كه افسارش دست امثال جيمز كامرون و ريدلي اسكات بود تا آثار مستقل بعدي اش مانند «هفت» كه ترجمه سينمايي دوزخ دانته به شمار آمد و تا فيلم سال گذشته اش كه براي اولين بار او را تا آستانه كسب جايزه اسكار هم كشانيد يعني «مورد عجيب بنجامين باتن» كه علاوه بر مايه هاي اوانجليستي، به نوعي رگه هاي تفكرات فرقه صهيوني كابالا را هم بروز مي داد) و با فيلمنامه آرون ساركين ( كه او هم فيلم هاي تبليغي سياسي مثل «جنگ چارلي ويلسن» و «رئيس جمهور آمريكايي» را در كارنامه خود دارد)، براساس كتاب «ميلياردرهاي تصادفي» نوشته بن مزريچ ،ساخت يك فيلم كاملا تبليغاتي را برعهده بگيرد! گويي از همان زمان كه شبكه فيس بوك ، كارآيي خود را در جريان اغتشاشات بعد از انتخابات دهمين دوره
رياست جمهوري ايران نشان داد، در كنار ساير
پروژه هايي كه كانون هاي صهيوني براي هجمه به انقلاب و نظام ايران طراحي نموده بودند ( مانند پروژه
ندا آقا سلطان يا سكينه محمدي و يا تجمعات غيرقانوني و شعارهاي ساختار شكنانه)، تبليغ براي اين شبكه به اصطلاح اجتماعي نيز در دستور كار هاليوود قرار گرفت و لانسه كردنش در مجامع مختلف سينمايي اعم از انجمن هاي فيلم و جشنواره ها و مراسم اهداي جوائز، برنامه ريزي شد. از همين رو فيلم «شبكه اجتماعي» تقريبا در ميان انتخاب اكثر مجامع منتقدان آمريكا و مراسم اهداي جوايز همچون گلدن گلوب و بافتا و سزار و اسكار جايگاه خوبي به دست آورد.
شايد اين سرمايه گذاري به خود شبكه «فيس بوك» نيز ارتباط داشته باشد كه سرمايه هاي ميليوني كارتل ها و تراست هاي صهيوني ، آن را ناگهان در عرض چند سال به موقعيتي باورنكردني در سطح بين المللي رساند(برخلاف افسانه پردازي ديويد فينچر و آرون ساركين كه توفيق فيس بوك را تنها ناشي از استعداد و نبوغ يك جوان بيست و چند ساله مي نمايانند!) در حالي كه پيش از فيس بوك از اين دست شبكه هاي به اصطلاح اجتماعي مانند : Orkut يا Cloob و يا Yahoo360 در طول ساليان علي رغم تلاش ها و ابتكارات فراوان نتوانسته بودند به كسري از آنچه فيس بوك تنها در طول چند سال كسب كرد، برسند.
اما با وجود همه اين سرمايه گذاري ها و طراحي ها و تبليغات ، فيلم شبكه اجتماعي نتوانست چه به لحاظ فيلمنامه و چه از جهت ساختار سينمايي و كارگرداني ، فيلم درخشاني از كار درآيد و به هيچ وجه نمي تواند آن حداقل جذابيتي كه قصه و فرم فيلم هاي پيشين فينچر اعم از «مورد عجيب بنجامين باتن» يا «هفت» يا «بازي» يا «اتاق وحشت » و يا حتي «زودياك» را براي مخاطب سينماي او به همراه آورد.
داستان بسيار ساده و معمولي فيلم شبكه اجتماعي با برخورد مارك زوكر برگ و دوست دخترش اريكا آلبرايت در رستوران و ابراز جدايي اريكا از مارك به دليل خودخواهي هايش آغاز مي شود كه باعث مي شود تا زوكر برگ جوان به الكل پناه ببرد. ولي خيلي زود ، راه حل ديگري براي انتقام پيدا مي كند و با كمك نزديك ترين دوستش به نام ادواردو ساورين ( مخصوصا بوسيله الگوريتمي كه براي رده بندي شطرنج بازان به كار مي گرفت) وب سايتي به نام «فيس مش» را طراحي مي كنند تا دختران دانشكده را درجه بندي كرده و اطلاعات شخصي برخي آنها از جمله اريكا را در معرض ديد همگان قرار دهند. اين ماجرا مارك را به دادگاه كشانده و محروميت شش ماهه وي را باعث مي گردد. اما زوكر برگ و ساورين با همكاري برخي ديگر از دوستانشان مانند داستين ماسكويتز و همچنين ايده يك دوقلوي دانشگاهي به نام وينكل ووس ( كه با برخي مسئولين دانشگاه هاروارد هم خويشاوند هستند) شبكه فيس بوك را طراحي مي كنند، با اين هدف كه اين شبكه نه تنها محلي براي قرارهاي دوستانه و به اصطلاح دوست يابي باشد بلكه هر آنچه مربوط به زندگي و فعاليت كاربرانشان مي شود را نيز روي فضاي وب در اختيار همگان قرار دهد. فيلم از اين پس دچار فراز و نشيب هاي بسيار پيش پا افتاده مي گردد كه بارها و بارها در آثار مختلف از اين دست و به خصوص فيلم هاي به اصطلاح تين ايجري يا حتي كمدي رمانتيك شاهدش بوده ايم. از جمله اينكه علي رغم اينكه نخستين سرمايه هاي فيس بوك را همان دوست نزديك مارك زوكر برگ يعني ساورين تامين مي نمايد اما در ميانه راه ، يكي از سرمايه داران ماجراجو به نام شان پاركر به حمايت از فيس بوك به ميدان مي آيد. كسي كه خودش نيز وب سايتي به نام «نپستر» دارد. از اين پس نقش ادواردو ساورين كم رنگ تر شده تا جايي كه رسما از كار اخراج گرديده و او هم عليه دوست قديمي اش شكايت مي كند. اما روز به روز و لحظه به لحظه (آنچنان كه فيلم نشان مي دهد) تعداد كاربران فيس بوك افزايش مي يابد و اين قضيه عين فيلم هاي انتخاباتي پيش پا افتاده ، همواره در نمايي كه گويي همه مشغول كار خودشان هستند و ناگهان كسي فرياد مي زند : بچه ها آمار ما به فلان عدد رسيد ، نمايش داده مي شود كه در پاسخ هم همه شنوندگان آمارهاي شگفت آور ، خوشحالي كرده و هورا مي كشند و به هوا مي پرند!
اساس ساختار سينمايي فيلم در فلاش بك هاي بي حاصل و خنثي مي گذرد كه از دادگاه شكايت دو قلوهاي وينكل ووس عليه زوكر برگ ، آمد و شد مي كنند.در اين فلاش بك ها ، كل روايت و اطلاعات مربوطه به مخاطب عرضه مي شود به طوري كه به تدريج نوعي كسالت و تكرار را بر فرم فيلم حاكم مي سازد. بنابراين از همان شروع فيلم ( كه دادگاه مذكور را شاهد هستيم) و با توجه به داشته هاي فرامتني ، تماشاگر تقريبا با آگاهي به نتيجه كار ، قصه را تعقيب مي نمايد كه البته به جز برخي شعر و شعارها و روابط كليشه اي و تعليقات و نقطه عطف هاي تحميلي تنها يك ملودرام آبكي مابين مارك و اريكا به نظر آمده و رقابتي ناجوانمردانه در ميان مارك و رفيق ديرينش و دو قلوهاي كذايي. كاراكتر زوكر برگ هم براي اينكه در حد تيپ باقي نماند و به ورطه شخصيت برسد ، به گونه اي زوركي خاكستري نشان داده مي شود و در لحظاتي در فرمي به قول معروف گل درشت ، خبيث و ناجوانمرد جلوه مي نمايد.( ابعاد شخصيتي اجباري كه به هيچ وجه با فيزيك و روحيه و حتي رفتار ترسيم شده وي در فيلمنامه و فيلم همخوان نيست!) مانند صحنه اي كه زوكر برگ عليرغم چهره مثبت و رفتار
دوستانه اش اما انگار از سر كينه و عداوت و با خباثت محض شاهد رنج و شكايت دوست قديمي اش يعني ادواردو است و خيلي با خونسردي القائات شان پاركر را پذيرفته و ادواردو را از محل كارش بيرون مي كند!!
از سوي ديگر با توجه به اطلاعاتي كه در همان سكانس هاي دادگاه ، فيلم در اختيار تماشاگر قرار مي دهد ، گذر بقيه داستان و محتواي فلاش بك هاي متعدد از سطح آگاهي مخاطب بسيار عقب تر مي نمايد و در اين ميان او تنها نظاره گر چيزي است كه قرار است به آنچه مي داند منتهي شود. يعني يك طرح و پلات از پيش مشخص كه تنها در آثار و فيلم هاي تبليغاتي سطحي از نوع رئاليسم سوسياليستي شوروي سابق و يا از نوع گوبلزي
(در آلمان هيتلري) سابقه دارد.
اما وراي همه اين تبليغات و پروپاگانداي سطحي و نخ نما شده ، اسناد و مدارك افشاء شده از منابع غربي حاكي از آن است كه واقعيت فيس بوك و مارك زوكر برگ، به كلي با آنچه در فيلم «شبكه اجتماعي» نمايش داده مي شود ، متفاوت است. اما پيش از آنكه به اين اسناد تكان دهنده اشاره كنم ، بد نيست به اساس پديد آمدن اينترنت و ماهيت و مقاصد بانيانش نگاهي داشته باشيم:
شبكه اينترنت در سال 1969 با سرمايه گذاري و عامليت پنتاگون (وزارت جنگ ايالات متحده آمريكا) ايجاد و سپس به دنيا عرضه شد. هدف، نظارت مجازي بر جهاني بود كه امپرياليسم آمريكا با طراحي سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي و همچنين پنتاگون، قصد تصرفش را داشته و دارد. اما پنهان نگاه داشتن اين موضوع و گسترش شبكه هاي اينترنتي در سراسر جهان ، منجر شد به اينكه ميليون ها نفر از افرادي كه كاربر يا USER لقب گرفتند ، در دام تارهاي عنكبوتي سيستم اطلاعاتي غرب صليبي / صهيوني قرار گيرند.
بر اساس قوانيني كه دولت آمريكا وضع نموده ، مديريت شبكه هاي اينترنتي بايستي تمامي اطلاعاتي را كه در شبكه جهاني رد و بدل مي شود كنترل كرده و از آن ها استفاده لازم را به عمل آورد. بنابراين ديگر جاي تعجب نيست، دولت آمريكا كه خود را حافظ امنيت جهاني مي داند، براي حفظ امنيت دو دنياي مجازي و حقيقي، اطلاعات مورد نيازش را با اين توجيه از شبكه هاي اينترنتي بدست آورد ، آنچه رسما، پس از حادثه 11 سپتامبر به تصويب دولت بوش رسيد.
هم اكنون 13 كارگزار اصلي ميزبان هاي اينترنتي(HOST) در جهان وجود دارد كه از اين تعداد 10كارگزار در خاك آمريكا قرار گرفته و سه تاي ديگر در كشورهاي انگلستان، سوئد و ژاپن در مركزهاي تجمع اتصال هاي اينترنتي بزرگ ناحيه واقع شده اند. همچنين مركز ثبت چهار دامنه اصلي يعني com، net، org و biz شركت هاي آمريكايي هستند و شركتي كه امتياز ثبت دامنه info را دارد، سرمايه اش آمريكايي است. دامنه هاي mill و gov نيز مختص به دستگاه نظامي آمريكا و دامنه edu دامنه اختصاصي دانشگاههاي آمريكا مي باشد.
به اين ترتيب دولت ايالات متحده آمريكا عملا حاكم مطلق دنياي مجازي ماست. حاكمي كه با
در اختيار داشتن مديريت منابع اينترنتي، مديريت ثبت دامنه هاي اصلي و اكثريت مطلق كارگزاري هاي ميزبان (HOST) به خوبي اين فرصت را دارد ، از تمام وقايعي كه در شبكه جهاني رخ مي دهد، مطلع گردد.
آنچه گفته شد ، فقط بخشي از ماجرا بود و به ماشين هاي جاسوسي اشاره نشدكه توسط سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا براي كنترل تمامي
اي ميل هايي كه در سرتاسر جهان از طريق اينترنت رد و بدل مي گردد، به كار گرفته مي شود و اشاره نشد به اينكه پر مخاطب ترين سايت هاي جهان و
پر طرفدارترين شركت هاي نرم افزاري جهان
تحت كنترل دولت آمريكا است؛ به عنوان مثال مايكروسافت كه پردرآمدترين شركت فعال در عرصه IT و ICT مي باشد تبعه دولت آمريكاست و براساس تفاهم نامه و ضوابط مديريتي كه گفته شد ، مجاز است براساس مصالح دولت آمريكا ، هر نوع برداشت اطلاعاتي از كاربرانش به عمل آورد.مركز تحقيقاتي اين شركت در اسرائيل و در كنار يك دهكده اشغالي بنا شده است و نمونه ديگر، شركت گوگل است كه بالاترين اقبال را در ميان جست وجوگر ها در جهان به خود اختصاص داده است. يا آژانس امنيت ملي (National Security Agency) مشهور به NSAكه يك آژانس دولتي در آمريكا محسوب گرديده و زير نظر وزارت دفاع ايالات متحده آمريكا اداره مي شود و وظيفه اصلي اش ، نظارت بر مخابرات و فعاليت هاي ماهواره اي و كشف رمز است. طبق قانون، فعاليت هاي جاسوسي اين آژانس محدود به روابط خارجي و جاسوسي ارتباطات است.
بوش پدر، اواخر دوره رياست جمهوري اش، اظهارات تعجب آوري را خطاب به افكار عمومي بيان كرد: «به عنوان رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا، مي توانم به شما اطمينان خاطر بدهم كه عمليات شنود، فاكتور اصلي فرآيند تصميم گيري ما در عرصه بين المللي است.»
شنود دائم ارتباطات از راه دور در سراسر جهان (موبايل، فكس، ايميل و ارتباطات انفورماتيك) و همچنين دريافت و تحليل تصاوير ماهواره اي، در حوزه وظايف سازمان امنيت ملي آمريكا (NSA) است. اين آژانس، صدها هزار نفر نيرو در استخدام خود دارد كه اين افراد در مراكز مختلف در آمريكا و ايستگاه هاي شنود مستقر در خارج، به كار مشغول اند. قوانين ميهن پرستانه (Patriot Rules) آمريكايي به گونه اي است كه همه شركت هاي ارائه دهنده خدمات اينترنتي ، به آژانس امنيت ملي كشورشان اجازه مي دهند، داده هاي مشتريان شان و همين طور ارتباطات اينترنتي شان را كنترل كند.
NSA با مشاركت آژانس هاي مشابه در انگلستان، كانادا، استراليا و زلاند نو تحت عنوان گروهي با نام »يوكوزاز UKUSA به صورت گسترده اي بر رويسيستم هايي به نام «اشلونز ECHELON كار مي كنند كه توانايي مانيتور كردن بخش عظيمي از ارتباطات تلفني، فكسي و داده اي جهان را دارد
آنچه «هارت لند«(Heart Land) يا همان قلب تپنده دنيا ناميده شده و در حال حاضر به دليل وجود بيش از 60 درصد منابع انرژي دنيا و استراتژيكي مانند درياي خزر، خليج فارس و تنگه هرمز در منطقه ما قرار گرفته؛ طبيعتاً اين قلب تپنده به مغز نياز دارد! حاكمان آمريكا كه از سال 1953 كه NSA را تاسيس كردند با هدف تبديل شدن به مغز جهان وارد ميدان شده و براي شبكه عصبي كه از اين مغز به تمام انتهاي بدن كشيده مي شود ، اينترنت را پديد آوردند.
كارشناسان سايبرنتيك، مفهوم دقيق تر اينترنت و شباهت آن با شبكه عصبي بدن را اين گونه توضيح مي دهند:«...وقتي شما يك ايميل ارسال مي كنيد تا در اتاق كناري به دست همكارتان برسد، همانند سلولي كه پيام عصبي را صادر مي كند، پيام به مغز مي رود و بازمي گردد تا به سلول كناري برسد ، پيام هاي اينترنتي نيز پيش از رسيدن به نقطه موردنظر شما ، ابتدا به مركز NSA رفته و پردازش مي شود...»
يا وقتي از فينگر پرينت لپ تاپ براي اولين بار استفاده مي كنيد، اثر انگشت شما در همان مركز ثبت مي شود و براي شما پرونده اي تشكيل مي دهند و يا براي اولين بار كه به وب كم خيره مي شويد مردمك چشم شما را اسكن مي كنند و اين اطلاعات به پرونده شما ضميمه مي شود!
NSA در واقع برين لندBraine Land يا همان مغز متفكر است و ما همان سلول هاي متصل به مغزي هستيم كه هر حركت ما را تحت كنترل قرار مي دهد. براساس مدارك افشاء شده NSA به طور روزانه سه ميليارد پيام را در مركز كامپيوتري خود پردازش مي كند. مدير اين آژانس، به هنگام يكي از معدود مصاحبه هايش با مطبوعات، اعلام كرد كه بايد هر سه ساعت، اطلاعاتي معادل كل كتابخانه كنگره آمريكا را اداره نمايد
در واقع هر كاربر شبكه اينترنت ، به محض اتصال به اين شبكه و با هر كليك نا خواسته انبوهي از اطلاعات شخصي و غير شخصي را به گردانندگان آن مي دهد يا در واقع از وي اين اطلاعات را مي ربايند. كارشناسان كامپيوتر اظهار مي دارند حتي نصب محيط هايي مانند ويندوز ، با اتصال به اينترنت كليه اطلاعات كاربر و عمليات اينترنتي وي را به شركت عامل يعني مايكروسافت منتقل مي سازد و تنها در بعضي از مواقع است كه هشداري مبني بر دزدي اطلاعات دريافت مي شود.
اما جنبه ديگر استفاده صاحبان شبكه اينترنت يعني همان كانون هاي صهيوني از اين رسانه عصر پسا مدرن(كه به همين فيلم شبكه اجتماعي ارتباط مستقيم دارد) ايجاد شبكه هاي به اصطلاح اجتماعي و خبررساني بوده و هست تا تحت عنوان جريان باز اطلاعات، در فضايي بسته و كنترل شده، شايعات و اخبار مورد نظر خويش را به كاربران منتقل سازند. نمونه اين گونه شبكه هاي اجتماعي فيس بوك بود كه در جريان فتنه پس از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران ، نقش مهمي را ايفا نمود . شبكه اي كه توسط يك صهيونيست به نام «مارك زوكر برگ» مديريت شده و شخصيت اصلي فيلم شبكه اجتماعي ديويد فينچر به شمار مي رفت . نكته جالب در معرفي كاراكتر اصلي مارك زوكر برگ كه در زير سايه تبليغات سرسام آور رسانه هاي صهيونيستي درباره نبوغ و هوش و استعداد وي پنهان شده ، در يكي از اقدامات به اصطلاح حقوق بشري اش به منصه ظهور رسيد. شواهد مستند نشان مي دهد ، زوكر برگ همان فردي است كه در سال 2009 و در جريان محاصره نوار غزه و جنگ نابرابر صهيونيست ها عليه فلسطيني ها در اين منطقه ، براي كشتن هر فلسطيني توسط اسراييلي ها ، جايزه تعيين كرد.
ميكاييل ران ، از اعضاي كنست ( پارلمان اسراييل) به همين مناسبت در يكي از سخنراني هاي خود در پارلمان از اين اقدام مارك زوكر برگ حمايت كرده و گفت: «...بايد از مارك زوكر برگ تقدير كرد كه با افتخار اعلام مي كند در مقابل كشتن هر فلسطيني در غزه ، صد سكه طلا به سربازان اسراييل هديه مي دهد...»( فيلم مستند اين سخنراني در قسمت سيزدهم مجموعه «راز ارماگدون 4: پروژه اشباح» از شبكه خبر سيما پخش گرديد).
در اكتبر 2009 يك روزنامه فرانسوي واقعيات هاي جديدي از پشت پرده سايت فيس بوك را افشا كردكه ثابت مي كند اين سايت توسط دستگاه جاسوسي موساد و CIA با هدف جاسوسي در كشورهاي هدف راه اندازي شده است.
روزنامه يهودي لومگزين دي يسرائيل با انتشار اسنادي فاش كرد كه فيس بوك يك سايت استخباراتي اسراييلي است كه براي جذب مزدور و جاسوس به نفع اسراييل ماموريت دارد.
در يكي از فيلم هاي مستند ، يكي از كاربران فيس بوك چنين اعتراف مي كند:«...من مدت يك سال و نيم است كه براي فيس بوك كار مي كنم و براي آژانس هاي جاسوسي ، اطلاعاتي را كه از من مي خواهند دريافت كرده و به آنها مي فروشم ...» ( اين فيلم نيز در قسمت سيزدهم مجموعه مستند »راز آرماگدون 4: پروژه اشباح« به نمايش درآمد).
پرونده اي كه لومگزين دي يسراييل براي فيس بوك منتشر كرد شامل اطلاعاتي در خصوص راه هاي جاسوسي براساس متدهاي مخابرات اسراييل و آمريكا از طريق افرادي عادي بود كه خطرات اين ماموريت را نمي دانستند.
اين روزنامه نوشت: «اين گونه افراد فكر مي كنند فقط وقت خود را در برابر صفحات چت تلف مي كنند و چيز مهمي نيست بلكه حتي اين موضوع را به فكاهي نيز مي گيرند.»
گزارش مزبور ، ميزان دست داشتن حكومت اسراييل در اداره فيس بوك را فاش كرد تا جايي كه سفير اسراييل در پاريس اين مجله يهودي فرانسوي را متهم به افشاي اسراري كرد كه نبايد آنها را براي دشمن فاش مي كرد.
لومگزين دي يسراييل اين اقدام حكومت اسراييل را جاسوسي اينترنتي توصيف كرد. برپايه اين گزارش، حكومت اسراييل از طريق فيس بوك به ميزان زيادي از اطلاعات درباره استفاده كنندگان اين سايت در جهان عرب و اسلام دسترسي پيدا مي كند، آن گاه براي تخمين و ارزيابي وضعيت جوانان كشورهاي عربي و اسلامي ، آن را در اختيار اساتيد روانشناسي وابسته به دستگاههاي استخباراتي قرار مي دهد.
جرالد نيرو استاد علم روانشناسي در دانشگاه پرووانس فرانسه و صاحب كتاب خطرات اينترنت در باره اين شبكه مي نويسد:«... اين شبكه هايي كه افشا شده اند عبارتند از مجموعه اي از شبكه هايي كه توسط روانشناسان اسراييلي مديريت مي شوند و هدف آنان نيز درجه بندي و به كارگيري جوانان مقيم كشورهاي جهان سوم خصوصا آنهايي است كه در محدوده نزاع عربي- اسراييلي حضور دارند و يا مقيم كشورهاي آمريكاي جنوبي هستند...»
اطلاعاتي را كه نشريه فرانسوي لومگازين دي يسراييل انتشار داد ، تماما با اطلاعاتي كه نشريه اردني الحقيقه الدوليه در 9 آوريل سال 2008 منتشر كرد همخواني دارد.
اين نشريه در گزارشي مبسوط تحت عنوان دشمن پنهان نوشت: »...مديران سايت هاي شبكه اي كاملا مي دانند كاربرانشان از چه نقاط ضعفي برخوردارند و براساس آن برنامه ريزي مي كنند. به عنوان مثال با طرح مسايلي چون آزادي هاي اجتماعي ، مشكلات جوانان و... افقي روشن و در دسترس براي او ساخته و آن گاه در فرصتي مناسب از آن بهره مي گيرند...»
رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا در ژوئن 2009 اعلام كرد، تكنولوژي هاي رسانه هاي اجتماعي همچون فيس بوك يا توييتر كه نقشي حياتي در مستندسازي و هماهنگي اعتراضات در ايران به ويژه تهران داشتند، يك دارايي استراتژيك عظيم براي آمريكا محسوب مي شوند!

 



نگاهي به آخرين وضعيت زنان در سينماي آمريكا
افزايش استفاده ابزاري، كاهش امنيت شغلي

يكي از بازتاب هاي نوع نگاه به زن در جوامع غربي ، نحوه فعاليت و نمايش زنان در سينماي آن هاست. به طوري كه در هاليوود به عنوان دستگاه سينمايي آمريكا و يكي از بزرگترين سازمان هاي تبليغاتي سرمايه داري ، زنان داراي بي ارزش ترين جايگاه هستند و بيشتر به عنوان عامل جذابيت و تزيين فيلم ها مورد استفاده قرار مي گيرند. وضعيت اسف بار زنان در سينماي آمريكا بارها در رسانه هاي اين كشور بازتاب داشته است.
به عنوان مثال روزنامه نيويورك تايمز چندي پيش در گزارشي نوشت: گذشته از برخي فيلم هاي نادر، كمتر فيلم هاليوودي را مي بينيم كه نقش اول آن را يك بازيگر زن به عهده داشته باشد.
نيويورك تايمز تصريح كرده بود: انديشه حاكم بر صنعت سينمايي هاليوود اين است كه زنان نمي توانند كارگرداني كنند، زنان نمي توانند يك فيلم را افتتاح كنند و در كل زنان نمي توانند در راس قرار گيرند.
به گفته اين روزنامه، هم اكنون زنان زيادي در اين صنعت سينمايي مشغول به كارند ولي متاسفانه شما آنها را از روي فيلمي كه روي پرده است نمي شناسيد، ما هم اكنون به شدت كمبود كارگردان زن داريم، تا آنجا كه اين آمار تنها حدود شش درصد است.
مجله نيويورك نيز با اين سؤال كه آيا زنان در موفقيت مردان در گيشه سينماهاي هاليوود سهيم اند، هم عقيده با روزنامه نيويورك تايمز، با اشاره به چندين پروژه سينمايي، به اين نكته اشاره مي كند كه زنان در هاليوود زماني كه كمي سنشان بالا مي رود، به راحتي از بسياري از پروژه ها كنار گذاشته مي شوند.
سايت سينمايي سينماتيكال نيز با طرح اين سوال كه آيا هاليوود يك صنعت سينمايي زن گريز است، نوشته بود: هم اكنون نقش زن در سينما، توسط استوديوهاي هاليوود بي ارزش شمرده مي شود.
يكي از معضلات ستارگان زن هاليوود بي توجهي كمپاني هاي فيلم سازي به آنان پس از سپري شدن دوران جواني است.
در اين زمينه اسكارلت يوهانسن بازيگر هاليوودي به تايمز گفته بود: هاليوود به زنان خيلي سخت گير است. پيرشدن زنان در هاليوود يعني پژمردگي. مديران هاليوود وقتي ستارگان زن پا به سن مي گذارند مي گويند آه! دوران شكوفايي او به سر آمده و ديگر فاقد جذابيت هاي جنسي است.
اين هنرپيشه ، صنعت هاليوود را پوچ خوانده و گفته بود: اين تلقي از زنان هنرپيشه، يك تصور عمومي در هاليوود است.
پيشتر بازيگران زن ديگري چون شارون استون، دمي مور و شارلوت رمپلينگ نيز به انتقاد از اين رفتار هاليوود پرداخته بودند. شارون استون 50ساله در اين باره گفته بود: «وقتي به مراسم اسكار رفتم، همه گفتند؛ آه! يك كشف باستان شناسي!»
دمي مور بازيگر 45ساله نيز از بازيگران ديگري است كه رسما به اين تبعيض جنسي در هاليوود اعتراض كرده و گفته بود «اين چند سال گذشته براي من كه در اين سن هستم، سال هاي دشواري بود.»
آخرين آمار درباره وضعيت زنان در هاليوود
براساس تحقيقات جديدي كه توسط دانشگاه كاليفرنياي جنوبي انجام شده، در صنعت سينماي هاليوود، زنان در پست هاي مهم پشت دوربين نسبت به مردان نقش بسيار كم رنگ تري دارند، در حالي كه استفاده ابزاري از آنها در نقش هاي غير اخلاقي به شدت رواج يافته است.
به گزارش فارس به نقل از سايت سينمايي اواردز ديلي، در اين تحقيق كه توسط دانشگاه كاليفرنياي جنوبي منتشر شده، مردان بخش عظيمي از عرصه هاي مهم سينمايي همچون نويسندگي، كارگرداني و تهيه كنندگي را تحت كنترل خود دارند و با چنين اوضاعي اعتراض بازيگران زن براي عدم حضورشان در نقش هاي مهم، امر چندان دور از انتظاري نيست.
دانشگاه كاليفرنياي جنوبي براي اين تحقيق، 100 فيلم سينمايي ساخته شده در سال 2008 ميلادي را مورد بررسي قرار داد و در نهايت به اين نتيجه رسيد كه تنها 8 درصد از كارگردانان اين 100 فيلم زن بوده و 92 درصد باقي مانده همگي مرد بوده اند.
همچنين آمار زنان در عرصه هاي نويسندگي و تهيه كنندگي به ترتيب تنها 13.6 درصد و 19.1 درصد بوده است، اين آمار نشان مي دهد كه نسبت حضور زنان به مردان به ازاي هر يك زن 4.90 مرد است كه نسبت غيرقابل قبولي است.
بنا براين گزارش، همچنين در اين تحقيق آمده است كه در هاليوود همچنان از زنان بالاخص رده سني 13 تا 20 سال به عنوان يك ابزار جنسي استفاده مي شود و برخلاف ديگر عرصه ها از آنان در نقش هاي غيراخلاقي استفاده مي شود.
استفاده ابزاري در زنان در نقش هاي غيراخلاقي در حالي به وفور شايع است كه بازيگران زن هميشه نسبت به عدم پيشنهاد نقش هاي مهم سينمايي به خود گلايه مندند!

 



رسالت سينما در تحكيم امنيت جامعه

دبير چهارمين جشنواره فيلم پليس ، گفت : سينما مي تواند بهترين ابزار در عرصه فرهنگي براي جلب مشاركت مردم در كمك به ناجا براي استقرار و تامين امنيت رواني و اخلاقي جامعه باشد.
علي سلطاني با توجه به تاكيدات اخير مقام معظم رهبري به فرماندهان ناجا در خصوص تامين امنيت رواني و اخلاقي جامعه گفت: اگر چه توليدات هنري مي توانند هر يك در جايگاه خود به ارتقاي سطح مشاركت مردم در امور هر جامعه اي كمك كنند ولي با توجه به دنياي معاصر امروز، با بهره گيري از جذابيت هاي بصري خاص خود از تاثير مضاعف در اين زمينه برخوردار است. وي يادآور شد: برگزاري چهارمين جشنواره فيلم پليس با همين هدف برنامه ريزي شده تا با استفاده از ظرفيت هاي هنري كشور و تاثيرات مفيد آن بر اقشار مختلف مردم ، نهايتا امنيت عمومي و اجتماعي در كشور به طور پايدار برقرار شود.
وي يادآور شد : بي شك حضور مردم در برقراري اين امنيت انكار ناپذير است و سينما به عنوان يك حلقه واسطه هنري ميان نهادهاي حاكميت
و لايه هاي مختلف مردم مي تواند ياري بخش متوليان امر باشد.
چهارمين جشنواره فيلم پليس توسط معاونت اجتماعي ناجا و با رويكرد
«پليس، سينما، پيشگيري اجتماعي» 11 تا 14 تير در تهران برگزار مي شود.

 



پخش اعترافات توابين گروهك منافقين در شبكه جهاني سحر

مستند «گريه خاموش» كه به اعترافات چند تن از اعضاي منافقين مي پردازد پس از دوبله آماده نمايش شد.
مستند «گريه خاموش» درقالب دو برنامه 30 دقيقه اي به پنج زبان فرانسوي، اردو، بوسنيايي، كردي و آذري دوبله شده و به زودي از سيماهاي مختلف شبكه جهاني سحر پخش خواهد شد.
اين مستند به اعتراف هاي منافقيني كه از اين گروهك جدا شده و در واقع جزو توابين به شمار مي روند، مي پردازد.

 



توليد28 بازي رايانه اي توسط دانش آموزان نخبه

28 بازي رايانه اي كه توسط دانش آموزان توليد شده است به بخش مسابقه آفرينش هاي دانش آموزي نخستين جشنواره و نمايشگاه بازي هاي رايانه اي ارائه شد.
آزادي خرمشهر، آرتا، برنج محسن، چهار براي يك، چهل حديث، حمله فضايي، خط قرمز، خط مقدم، خورشيد نيمه شب، دفاع از قلعه، قتل در كوچه هاي تهران، ابراهيم خليل الله، مبارز ماه، محدوده ترس، نجات موزه، يه اشتباه كوچولو و...از جمله آثار راه يافته به اين بخش هستند.
نخستين جشنواره و نمايشگاه بازي هاي رايانه اي توسط بنياد ملي بازي هاي رايانه اي از هشتم تا 12 ارديبهشت امسال در مركز همايش هاي برج ميلاد برگزار مي شود.
دبير جشنواره پليس تأكيد كرد:

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14