(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 26 آبان 1390- شماره 20075

همزماني قيام هاي عربي با عقب نشيني آمريكا از منطقه
خاورميانه ؛ انتخاب هاي حساس
اجراي سياست هاي ضد اسلامي در جمهوري آذربايجان



همزماني قيام هاي عربي با عقب نشيني آمريكا از منطقه
خاورميانه ؛ انتخاب هاي حساس

سبحان محقق
اشاره
اكنون خاورميانه در شرايط انتخاب بزرگ قرار دارد؛ رژيم هاي ديكتاتوري يكي پس از ديگري از صحنه غايب و كم كم نظام هاي جديدي وارد صحنه مي شوند. در كشورهاي انقلابي به تدريج مجالس موسسان شكل مي گيرند و اين مجالس نيز قانون اساسي آينده را تدوين مي كنند.
مسلما در قوانين اساسي جديد، اسلام و شريعت اسلامي مورد توجه قرار مي گيرد. اما چيزي كه اهميت دارد، رويه سياسي آتي رژيم هاي جديدالتاسيس است: اين رژيم ها اگر مثل گذشته با جهان غرب ارتباط ارگانيك مستحكمي را ايجاد كنند، در واقع همه اميدها و آرمان هاي انقلابيون را با اين تصميم نادرست خود، ذبح خواهند كرد.
نظام هاي آتي در جوامع پس از انقلاب بايد چهار ويژگي داشته باشد؛ اسلامي باشد، مردم سالار باشد، رويكردي مستقل از دنياي غرب (ليبرال دموكراسي) اتخاذ كند و در بحران اعراب و رژيم صهيونيستي ، جانب فلسطين و مقاومت را بگيرد. در صورتي كه تحولات در كشورهاي انقلابي به سمت و سوي ديگري برود، در اصل از آرمان توده هاي به پاخاسته منحرف شده و اين نظام ها نيز در آينده، مشابه رژيم هاي محافظه كار به اصطلاح اسلامي منطقه خواهند بود.
سرويس خارجي
منطقه خاورميانه و شمال آفريقا اكنون در شرايط انتخاب هاي حساس و سرنوشت ساز به سرمي برد؛ انتخاب هايي كه زندگي مردم آن را تا آينده اي نامعلوم تحت تأثير قرار خواهد داد.
در حال حاضر چهره هاي مستبدي كه طي دهه هاي اخير بر سرنوشت ملت هاي عربي و اسلامي حاكم بودند و با آمريكا و قدرت هاي اروپايي پيوندهاي نزديكي داشته اند، يكي يكي صحنه را ترك مي كنند. اما اين بار برخلاف گذشته، توطئه خارجي، كودتاي داخلي و يا بروز شكاف ميان حاكمان، علت سقوط ديكتاتورها نيست؛ بلكه علت، جوشش قيام هاي واقعي از متن توده هاست و همين نمايش قدرت توسط توده هاي مردم است كه انسان را نسبت به آينده اميدوار مي كند.
به هرحال، اكنون زمان انتخاب توسط مردم است و طبيعتا همه نگاه ها متوجه مجالس و نهادهايي است كه توسط مردم وارد صحنه مي شوند.
با توجه به اين وضعيت و درحالي كه اكنون منطقه درحالت برزخي به سرمي برد، مي خواهيم با اشاره به جوانب مختلف تحولات جاري منطقه، دست به يك جمع بندي بزنيم و با توجه به اين جمع بندي، از اكنون پاسخ برخي از پرسش هاي مهم درباره آينده منطقه را حدس بزنيم.
راه بي بازگشت
تحولات جاري نشان مي دهد كه هيچ نيروي منطقه اي و يا خارجي نمي تواند قيام هاي مردمي عليه رژيم هاي محافظه كار را متوقف كند. تاكنون كشورهاي مصر، تونس و ليبي مرحله سقوط رژيم ها را پشت سرگذارده اند و سرگرم برگزاري انتخابات براي تشكيل مجالس قانونگذاري و يا مؤسسان هستند و در كشورهاي يمن، بحرين و اردن نيز قيام درمرحله قبل از پيروزي است؛ هيچ نيرويي نمي تواند مردم اين كشورها را متوقف كند و شعارهاي روزانه مردم نيز مقاومت تا سرنگوني كامل نظام و ادامه انقلاب تا پيروزي است.
اما، دسته سوم از كشورهايي كه وقوع قيام با ضريب خطاي پايين در آنها محتمل است، مغرب، كويت، عربستان، عمان و حتي جوامع غيرعربي مثل جمهوري آذربايجان هستند. در صورت وقوع هرگونه تحول انقلابي در اين كشورها، جوامع ديگر منطقه مثل امارات و قطر و الجزاير و كشورهاي آفريقايي هم تحت تأثير قرار مي گيرند.
تحولات جانبي تقويت كننده
مهمترين تحولي كه طي ماه هاي آتي در منطقه رخ مي دهد و تأثير پايداري را به جاي خواهد گذاشت، عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از عراق است. اين عقب نشيني يك اقدام هدفمند و محاسبه شده نيست، بلكه اعتراضات گسترده داخلي در آمريكا و عراق، كاخ سفيد را مجبور به اتخاذ اين گزينه كرده است.
قرارداد امنيتي بغداد- واشنگتن كه در اواخر دوران دولت «جرج بوش» ميان طرفين به امضاء رسيده است؛ آمريكا را موظف مي كند همه نيروهاي نظامي خود را تا پايان سال جاري ميلادي (10 دي ماه) از عراق خارج كند.
بدون ترديد خروج نيروهاي آمريكايي از عراق و منطقه، عقبه استراتژيك ديكتاتورهاي وابسته را دچار خدشه خواهدكرد و آنها را آسيب پذيرتر مي كند. قرارداد امنيتي مذكور زماني ميان بغداد و واشنگتن به امضاء رسيد كه هنوز قيام هاي عربي رخ نداده بود و در آن زمان آمريكايي ها فقط از محور مقاومت ضدصهيونيستي (و طبيعتا ضدآمريكايي) در منطقه واهمه داشته اند اما انقلاب هاي اصيل مردمي، شرايط را به طور كامل دگرگون كرده است و اكنون حضور آمريكا در منطقه و نظارت از نزديك بر تحولات، يك ضرورت استراتژيك است چون همان طور كه گفته شد، قرار است طي ماه ها و سالهاي جاري مردم منطقه دست به انتخاب هاي بسيار حساسي بزنند.
تحولات 10 ساله افغانستان نيز نشان داد كه اين كشورهم نمي تواند خانه زمستاني براي نيروهاي آمريكايي محسوب شود؛ اولا بافت اجتماعي و شرايط اقليمي اين كشور به گونه اي است كه نيروهاي اشغالگر در آن بسيار آسيب پذير هستند و طي سالهاي اخير شاهد بوده ايم كه لشكركشي ناتو و آمريكا به برخي استان هاي جنوبي و شرقي مثل قندهار، زابل و ميدان وردك، هيچ تأثيري بر شبه نظاميان فعال در افغانستان نداشته است و آنها هر وقت اراده كنند، حتي در كابل هم مي توانند دست به حملات مرگبار عليه نظاميان اشغالگر بزنند و به آنها تلفات وارد كنند.
ثانيا، فشارهاي داخلي در ايالات متحده براي پايان دادن به جنگ در افغانستان، مثل عراق زياد است. اين فشارها به قدري است كه «باراك اوباما» رئيس جمهوري آمريكا در سال 2010 به مردم آمريكا وعده داده بود كه همه نيروهاش را تا تابستان سال جاري از افغانستان خارج كند. وي هر چند از زبان ساير مقامات سياسي كاخ سفيد و فرماندهان ارشد كابينه خود زمان بندي خروج نيروها از افغانستان را تا يكي دوسال عقب انداخته است، ولي مردم وعده اوباما را فراموش نكرده اند و اين خلف وعده مي تواند اعتراضات جاري داخلي آمريكا را شعله ورتر كند.
بنابراين، عقب نشيني از افغانستان نيز مثل عراق طي يكي دوسال آتي قطعي است. لذا وجه مشترك اين عقب نشيني با عقب نشيني از عراق، اجباري بودن آن است؛ آمريكا در شرايطي مجبور است افغانستان را ترك كند كه هيچ يك از خواسته هايش در اين كشور تحقق نيافته است. اين خروج نيز مثل عقب نشيني از عراق، قطعا تحولات منطقه خاورميانه و قيام ها عليه نظام هاي وابسته را تقويت خواهدكرد.
لحظات حساس انتخاب
طبيعي است كه براي درك تمايلات واقعي مردم بپاخاسته عرب و فهم اينكه آنها با اين انقلاب هاي خونين خود به دنبال چه هستند، بايد به نفس اعتراضات آنها توجه كنيم؛ پارچه نوشته ها، پلاكاردها، شعارها، شعائر و اظهارات سخنگويان توده هاي معترض همه اينها منابع بلاواسطه درك خواسته هاي واقعي مردم است. در يك جمع بندي، بخش اعظم اعتراضات عليه شخص حاكم (ديكتاتور) و فساد و خودسري هاي او و نزديكان حاكم صورت مي گيرد.
آنچه را كه سخنگويان مردم به رسانه ها مي گويند نيز بيشتر حول شكل گيري نظام هاي مبتني بر رأي مردم دور مي زند.
رفتارهاي جمعي و اعتراضاتي كه در خيابان ها به نمايش در مي آيد و مستقيما از مردم شنيده مي شود نيز در شكل شعارهاي اسلامي در دست گرفتن قرآن، برپايي نمازهاي جمعه و جماعت هزاران نفري و حتي ميليوني مشاهده مي شوند.
اين دو گرايش شايد همين نيم قرن پيش قابل جمع نبودند؛ چون نه جريان هاي ديني مي توانستند وجه پررنگ مردمسالاري را در يك نظام ديني بپذيرند و نه براي روشنفكران ليبرال غربزده قابل درك بود كه يك انسان طالب دموكراسي، شعارهاي مذهبي سربدهد؛ چرا كه از نگاه ليبرال ها، لازمه و ضرورت رسيدن به شرايط ليبرال دموكراسي مستقر در غرب، پشت سرگذاردن تعلقات مذهبي و سنتي است.
اما، اكنون با توجه به تحولاتي كه جهان پشت سر گذارده است، هم ليبرال دموكراسي مطلق آن قداست دهه هاي گذشته خود را از دست داده و هم دنياي اسلام ضرورت آشتي ميان دو مولفه مردمسالاري و دين را درك كرده است. لذا، ميان دو گرايش مذهبي و مردمسالاري نه تنها تضاد و تزاحمي وجود ندارد، بلكه امتزاج ميان اين دو را قشرهاي مختلف مردمي، از جمله روشنفكران از نزديك درك مي كنند.
از مجموع توصيفات و تبيين هايي كه در بالا از تحولات منطقه به دست داده شده است، مي توان فهميد كه مردم انقلابي و بپاخاسته در كشورهاي اسلامي به دنبال نظام هايي هستند كه هم مذهبي باشند و هم مردمسالار.
در عمل نيز دو كشور تونس و ليبي كه در مرحله شكل دهي نظام سياسي آينده خود هستند، نشان داده اندكه استقرار يك نظام ديني مردمسالار، خواسته اوليه و اصلي آنهاست.
در تونس در اولين انتخابات آزاد كه ماه گذشته برگزار شد، حزب «النهضه الاسلاميه» تحت رهبري «راشد الغنوشي» بيشترين كرسي (91كرسي) را در مجلس مؤسسان به دست آورده است. در ليبي نيز «مصطفي عبدالجليل»، رئيس شوراي ملي انتقالي اين كشور، بارها اعلام كرده است كه شريعت اسلامي منبع اصلي قوانين اين كشور، از جمله قانون اساسي خواهد بود.
طبق اعتراف كارشناسان غربي، اگر همين الان در كشور مصر انتخابات آزاد برگزار شود، اسلامگراها و خصوصاً گروه «اخوان المسلمين» بيشترين آراء را به دست خواهد آورد. يمني ها و بحريني ها نيز از هم اكنون مي گويند كه به دنبال ايجاد نظام هاي اسلامي هستند.
جريان هاي تقويت كننده
خوشبختانه ملت هاي انقلابي شمال آفريقا و خاورميانه زماني مي خواهند دست به انتخاب حساس در مورد نوع نظام آينده خود بزنند كه ليبرال دموكراسي در مهد خود يعني ايالات متحده، انگليس، فرانسه، ايتاليا، كانادا و استراليا با چالش هاي جدي مواجه شده است. اين جريان كه در آمريكا «اشغال وال استريت» نام گرفته و تحت همين نام يا اسم هاي مشابه، تا 80كشور جهان را فراگرفته، مستقيماً نظام سرمايه داري را هدف گرفته است. شعار «ما 99 درصد هستيم» براي نظام هاي ليبرال دموكرات حالت براندازانه دارد، چون هم وجه ليبرالي (سرمايه داري) و هم وجه دموكراسي اين نظام ها را به چالش مي كشد.
به هر حال، حيثيت نظام هاي سرمايه داري در جوامع اسلامي به قدري خدشه ديده است كه جريان هاي طرفدار غرب نمي توانند در معماري نظام هاي جديد كشورهاي خود، نقش جدي ايفا كنند. لذا، وقوع جنبش وال استريت در شرايط كنوني، كاملا به نفع توده هاي انقلابي و به ضرر جريان هاي غربزده تمام شده است.
جريان تقويت كننده ديگر، وجود جبهه مقاومت ضدصهيونيستي در منطقه تحت رهبري جمهوري اسلامي ايران است؛ اكنون مردم منطقه در برابر نظام هاي مستبد خود، عقبه استراتژيك دارند. نوع نظام ايران براي آنها الهامبخش است و در سياست خارجي نيز مردم بپا خاسته عرب چارچوب ها را مي دانند و دوست و دشمن را مي شناسند. خوشبختانه اين دو جبهه مقاومت و ضدمقاومت روز بروز شفاف تر مي شوند. شايد تا همين يكي دوسال اخير عربستان مي توانست به دروغ خود را ضداسرائيلي نشان دهد؛ ولي اكنون همه مي دانند كه سعودي ها آلت دست اسرائيل و آمريكا در منطقه هستند.
شرايط حساس ليبي
اكنون رهبران ليبي در شرايط بسيار حساسي قرار دارند؛ بخشي از اين حساسيت به نوع نظام آتي مربوط مي شود، اما بخش مهم تر از آن به جايگاهي مربوط مي شود كه ليبي جديد مي تواند در ارتباط با اقتصاد بيمار غرب بازي كند. اكنون نگاه اروپاي آسيب ديده از جنگ و بحران مزمن اقتصادي، به طرابلس است؛ ليبي مطمئناً نظامي خواهد داشت كه مبتني بر شريعت اسلامي است. اما مردم اين كشور بايد هوشيار باشند كه يك نظام اسلامي جديد، اولا بايد در جبهه مقاومت ضدصهيونيستي قرارگيرد و ثانياً مقابل نظام سابق و تحميلي مركز- پيرامون بايستد.
مسئولان شوراي ملي انتقالي ليبي و «عبدالرحيم الكيب» نخست وزير دولت موقت اين كشور بايد بدانند كه در برابر تاريخ پاسخگو هستند. آنها براي اينكه جايگاه خود و دولت موقت را مستحكم كنند، نبايد عجولانه پاي شركت هاي نفتي و غيرنفتي اروپايي و آمريكايي را به ليبي بازكنند. اگر شركت هاي انگليسي، آمريكايي، فرانسوي و ايتاليايي به خاك ليبي دوباره پا بگذارند، هرچند در كوتاه مدت براي اين كشور فوايدي خواهد داشت و اقتصاد و زيرساخت هاي جنگزده را رونق خواهد داد، اما اين سياست پشتوانه راهبردي ندارد و شرايط گذشته را براي ليبي زنده مي كند و به عبارت ديگر، يك رويكرد كاملاً ارتجاعي است.
اكنون كه كل منطقه شرايط انقلابي را پشت سر مي گذارد، بايد رهبران جديد به اين فهم استراتژيك برسند كه به سمت زنده سازي سياست هاي قبلي حركت نكنند و هميشه اين مؤلفه كلان را آويزه گوش خود كنند: به سمتي قدم بردارند كه منافع درازمدت كشور خود، ملت هاي منطقه و جوامع عقب نگه داشته شده را تأمين كنند.
معني اين سياست در ليبي جديد چيست؟ آيا فقط شكل دادن دولتي است كه بايد مبتني بر شريعت اسلامي باشد؟ سخني كه «مصطفي عبدالجليل» رئيس شوراي ملي انتقالي و الكيب تاكنون آن را بارها تكرار كرده اند. تشكيل حكومت اسلامي كه وجه مردم سالاري نيز در آن برجسته باشد، يك آرمان بزرگ براي همه جوامع اسلامي است؛ اما در همين ليبي چيزي كه انديشمندان آزاد و مردم كشورها را نگران مي كند، نشست و برخاستي است كه رهبران ليبي با چهره هاي منفور غربي دارند. وقتي كه انسان اين صحنه ها را مي بيند، شك مي كند كه تكرار مفاهيم ارزشي مثل «شريعت اسلامي» ممكن است يك سرپوش باشد. مگر عربستان سعودي مدعي نيست كه داراي حكومت اسلامي است و شريعت اسلامي را مو به مو اجرا نمي كند؟ در مقابل، آيا غير از اين است كه سعودي ها بيشترين خيانت را در حق جوامع اسلامي مي كنند؟ ضربه اي را كه سران فاسد رياض با نام اسلام به اسلام مي زنند، در تاريخ سابقه ندارد. نظام هاي سرمايه داري فاسد آمريكا و غرب كه اجحافات آنها در حق ملل مسلمان پاياني ندارد، تا حدود زيادي به يمن حدود 9 ميليون بشكه نفت سعودي و بازگشت دوباره دلارهاي نفتي رياض سرپا هستند.
ليبي مي تواند با پذيرش شركت هاي انگليسي و غربي، اقتصاد در حال احتضار آنها را دوباره زنده كند و با اين اقدام خود، همپاي عربستان، بردگي ملل مسلمان را تا سال ها تضمين كند.
شبكه دولتي روسي «راشاتودي» اوضاع كنوني ليبي را در ارتباط با غرب، به خوبي تحليل كرد. براساس ارزيابي و آينده نگري اين شبكه، هرچند هواپيماهاي ناتو آسمان ليبي را ترك كرده اند، ولي شركت هاي بزرگ نفتي و غيرنفتي غربي تازه آمدند و در حال حاضر سرگرم انعقاد قراردادهايي پولساز تحت پوشش بازسازي اين كشور جنگزده هستند!
راشاتودي ادامه مي دهد كه طبق برآوردهاي انجام شده، دولت انگليس در چارچوب عمليات ناتو در ليبي، كمتر از 500 ميليون دلار هزينه كرده است، اما براساس اعلام وزارت تجارت و سرمايه گذاري انگليس، ارزش قراردادهاي بازسازي ليبي در حوزه هاي مختلفي چون شبكه هاي آبرساني، برق، زيرساخت هاي بهداشتي و درماني و آموزش طي 10 سال آينده، به حدود 300 ميليارد دلار خواهد رسيد. راشاتودي مي افزايد، اكنون همه تلاش هاي لندن اين است كه براي انعقاد قراردادها با دولت ليبي در خط مقدم باشد.
در همان دوره هفت ماهه اي كه هواپيماهاي ناتو زيرساخت هاي غيرنظامي ليبي را بدون دليل و توجيه نظامي بمباران و ويران مي كردند، كارشناسان منصف و بي طرف هشدار داده بودند كه سران ناتو از اين اقدام خود، اهدافي فراتر از براندازي «معمر قذافي» دارند و الآن زماني است كه بايد در مورد ارزيابي و پيش بيني آن موقع كارشناسان بيشتر تأمل كنيم؛ الآن براي دولت موقت ليبي شرايطي به وجود آمده است كه به سختي مي تواند رويه مستقلي (از غرب) را در بازسازي پيش بگيرد و علاوه بر آن، شركت ها و سرمايه داران گرسنه و حريص غربي براي بلعيدن طعمه در ليبي، با همديگر نيز رقابت و براي ورود به خاك اين كشور لحظه شماري مي كنند.
احتمالا برخي از رهبران ليبي اين ذهنيت را دارند كه ناتو در براندازي قذافي نقش داشته است و پشت كردن به آنها در شرايط كنوني، بي انصافي و نمك نشناسي است. اين رهبران بايد بدانند كه نبايد تحت تأثير احساسات بي پايه قرار بگيرند و منافع ملي، ديني و منطقه اي خود را بر سر اين احساسات معامله كنند.
«كاترين اشتون» مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا اوايل هفته جاري به طرابلس رفت و تمام تلاشش اين بود كه در مذاكرات خود با عبدالجليل و الكيب، تقويت مناسبات سياسي، اقتصادي و نظامي بين ليبي و اتحاديه اروپا را كاملا طبيعي جلوه دهد. طبيعي به اين خاطر كه ليبي همسايه اروپاست و به علاوه، ناتو در براندازي قذافي نقش پررنگي داشته است، و لذا اكنون كه مرحله انعقاد قرردادهاست، طرابلس بايد درها را به روي خيل شركت هاي اروپايي بگشايد.
الآن افرادي مثل استون و رؤساي جمهور و نخست وزيران غربي به شدت نگران هستند كه نكند ليبي به سوي اسلام، جوامع اسلامي و شرقي و جبهه مقاومت ضدصهيونيستي گرايش پيدا كند.
به هر حال، رهبران ليبي بايد بدانند كه در شرايط انتخاب قرار دارند و لحظات فعلي براي آنها لحظات بسيار حساسي است؛ اگر به سمت غرب بغلتند، بايد به ملت خود و تاريخ پاسخ بگويند. آنها چهره سياه استعمار را طي يكي دو قرن گذشته بارها تجربه كرده اند و اكنون بايد متوجه باشند كه همين استعمار مي خواهد از راه پنجره وارد شود.
هم اكنون كمپاني هاي «بريتيش پتروليوم»، «شل» و «شركت مهندسي مات مك دونالد» در ليبي حضور دارند. الآن «آژانس بين المللي انرژي» در مورد ميزان توليدات نفت ليبي نگران است. براي مسئولان اين آژانس مهم نيست كه 30 هزار ليبيايي در مواجهه با رژيم قذافي طي 9 ماه جان خود را از دست داده اند و 50 هزار نفر ديگر مجروح شده اند. آنها نگران ميزان خروجي نفت ليبي به بازارهاي اروپا هستند. در زمان حاكميت قذافي بيش از يك ميليون و 600 هزار بشكه نفت از ليبي صادر مي شد.
به گفته «علي ترهوني» معاون نخست وزير ليبي، توليدات نفت اين كشور هر روز، تا پايان سال جاري (10 دي) به 700 هزار بشكه مي رسد و طبق ارزيابي آژانس مذكور، ليبي براي اينكه بتواند به اندازه دوران حاكميت رژيم قذافي نفت توليد كند، تا پايان سال 2013 (دي 1992) وقت لازم دارد.
همان طور كه مي بينيم، اروپايي ها آينده ليبي را فقط به توليد نفت در اين كشور گره مي زنند و نقش ديگري براي ليبي جديد قائل نيستند. رهبران ليبيايي از هم اكنون بايد مشخص كنند كه آيا در آينده مي خواهند مثل عربستان فعلي باشند، و يا در پي استقلال واقعي هستند.
كارشناسان هزينه انقلاب ليبي را سه ميليارد دلار برآورد مي كنند و كل خسارات اقتصادي را نيز 440 ميليارد دلار اعلام كرده اند. هزينه هاي انقلاب شامل خرج هايي است كه مستقيما براي سلاح ها، خودروها و يا در شكل پرداخت ها و دستمزدها و مداواي بيماران و... پرداخت شده است و خسارات اقتصادي نيز مربوط به بخش هايي مي شود كه مستقيما به چشم نمي آيند؛ مثل قطع فروش نفت و بنزين و...
علاوه بر خرابي هاي جنگ داخلي، كه هم شامه شركت هاي غربي را تحريك مي كند و هم مي تواند يك اهرم فشار معيشتي و اقتصادي از جانب قدرت هاي اروپايي و آمريكايي بر دولت و مردم ليبي باشد، رهبران ليبي جديد كه در شوراي ملي انتقالي و دولت موقت متشكل شده اند، تاكنون گرايش هاي دوگانه اي را از خود نشان داده اند؛ گروهي ليبرال و متمايل به غرب هستند كه عبدالجليل و «محمود جبريل» از چهره هاي شاخص اين جريان به شمار مي روند و جريان مقابل آنها نيز گرايش هاي اسلامي و حتي ضدغربي دارند. «عبدالحكيم بلحاج» كه در شوراي انتقالي بخش فرماندهي نظامي را برعهده داشت، رهبري اين جريان را برعهده دارد.
همان طور كه اشاره شد، چيزي كه جريان ليبرال را تهديد مي كند، پيوستن كامل به بلوك اروپايي- آمريكايي است. اما جريان اسلامگرا نيز از آفت به دور نيستند؛ برخي از عناصر تندرو و سلفي در ميان آنها ديده مي شود.
درصورتي كه رهبران ليبي ميانه روي پيش گيرند، به خوبي مي توانند شرايط حساس كنوني را پشت سر گذارند و اختلافات ميان آنها نيز رنگ مي بازد. اما، اگر جريان اسلامگرا به سمت تندروي و سلفي گري برود و ليبرال ها نيز به غرب متكي شوند، ليبي طي دهه هاي آتي صحنه كشمكش هاي سياسي و حتي نظامي خواهدشد، و طبيعي است كه عوامل تقويت كننده اي مثل ساختار قبيله اي كشور (حدود 120قبيله)، دخالت هاي خارجي و به ويژه بازماندگان رژيم قبلي به شرايط بحراني احتمالي دامن بزنند.
لذا، اتخاذ رويه اي معتدل، چراغ سبز نشان ندادن به غرب و تقويت همبستگي ملي، بايد به عنوان سه اصل مبنايي، سرلوحه سياست هاي آتي ليبي قرار بگيرد. البته، لازمه اتخاذ اين انتخاب هاي راهبردي، دانستن تعهد ديني، عرق ملي و علم و تجربه است.
جمع بندي
خوشبختانه تحولات در منطقه و جهان اسلام به سمتي مي رود كه براي توده هاي مسلمان و انقلابي بسيار اميدبخش و به همان اندازه نيز براي آمريكا و اروپا نااميدكننده است.
مردم خاورميانه اكنون با سه دهه قبل بسيار فرق كرده اند؛ در آن زمان هنوز شناخت درستي نسبت به مطامع غرب وجود نداشت و در دنياي اسلام نيز هم دوست و دشمن مشخص نبود و هم كشورهاي اسلامي سرگرم درگيري ميان خود بودند و غرب نيز اين درگيري ها را مديريت مي كرد.
اما، اكنون شرايط به كلي عوض شده است؛ امروز اگر آمريكا و اسرائيل عليه ايران لاف جنگ مي زنند، از داخل دانشگاه «الازهر» مصر يك روحاني سني غرب را نسبت به هرگونه اقدامي عليه ايران تهديد مي كند و مي گويد اگر چنين حمله اي رخ دهد، او فتواي جهاد مي دهد.
30سال پيش فقط مردم ايران شعارهاي «مرگ بر آمريكا» و «مرگ بر اسرائيل» سر مي دادند و فقط چند جنبش فلسطيني و لبناني نيز آن را تكرار مي كردند؛ اما الآن اين شعارها همه منطقه و جهان اسلام را فرا گرفته است. قبلاً ايالات متحده از طريق ژاندارم هاي منطقه اي خود، مخالفانش را سركوب مي كرده است؛ اما الآن مجبور است كه خودش لشكركشي كند.
اكنون فشارها بر آمريكا به گونه اي است كه بايد علي رغم ميل باطني خود، منطقه را ترك كند؛ از عراق و افغانستان بايد برود، در مصر جايگاهي ندارد، وضعيتش در بحرين بسيار متزلزل است، كويت به افزايش نيرو پاسخ منفي داده است و...
رژيم صهيونيستي نيز ديگر آن اسطوره شكست ناپذير نيست و حملات و جنگ و گريز با جنبش هاي حماس و حزب الله، اين رژيم را كاملاً مستهلك كرده است. انقلاب هاي اسلامي- عربي در مصر و مناطق ديگر نيز شرايط را براي اين رژيم دشوارتر كرده است.
به هرحال، هم منطقه در شرايط بسيار حساس انتخاب قرار دارد و هم قدرت هاي غربي چنين وضعيتي دارند. به نظر مي رسد كه خاورميانه دارد از يوغ قدرت هاي مسلط و به ويژه آمريكا فاصله مي گيرد.
آمريكا و اروپا نيز دو گزينه پيش روي دارند؛ يا بايد اين جريان را به رسميت بشناسند و يا دست به سلاح ببرند. البته، چون پاي توده هاي آگاه در ميان است و آنها هستند كه به ميدان آمده اند، حمله نظامي براي غرب بيشترين ريسك را دارد.
يك وضعيت سومي هم متصور است؛ نفوذ خزنده دوباره به درون ساختارهاي سياسي مستقر و اين چيزي است كه ما در ليبي شاهد آن هستيم. ولي آگاهي توده ها و آگاهي بخشي نخبگان به توده ها نيز اين توطئه را خنثي خواهد كرد.
ان شاءالله

 



اجراي سياست هاي ضد اسلامي در جمهوري آذربايجان

سيامك اصلاني
درحال حاضر جمهوري آذربايجان شرايط ويژه اي را سپري مي كند؛ تظاهرات، اجتماعات و اعتراضات قشرهاي گوناگون مردم و احزاب مختلف اين كشور علي الخصوص «حزب اسلامي» و اعلام مخالفت هاي احزاب با سياست هاي دولت در جاي جاي اين كشور مشاهده مي شود.
دولت جمهوري آذربايجان كه پس از به قدرت رسيدن «الهام علي اف» ژست دموكراسي خواهي گرفته بود و تحت سناريوي اتحاديه اروپا، بعضي اقدامات صوري مثل آزادي زندانيان سياسي و آزادي برخي مطبوعات را به اجرا درآورده بود، درحال حاضر از دادن كوچك ترين آزادي سياسي، اجتماعي و فرهنگي و حتي مذهبي به مردم و احزاب اين كشور امتناع مي كند. در حال حاضر، دولت باكو اقداماتي را براي حذف اسلام اصيل و آرمان هاي مذهب شيعه در اين كشور به اجرا مي گذارد كه علاوه بر شعله ور كردن خشم مردم مسلمان آذربايجان، پايه هاي حكومت علي اف را نيز سست تر مي كند. برخي از مهم ترين اقدامات و سياست هاي ضداسلامي را مي توان به ترتيب ذيل برشمرد:
1- اعلام رسمي ممنوعيت حجاب در مدارس و دانشگاه ها و مقابله پليسي و امنيتي با كساني كه پوشش اسلامي داشته باشند و حتي جلوگيري از ورود افراد محجبه به مدارس، دانشگاه ها و ادارات دولتي و اعمال محدوديت عليه آنها و حتي جلوگيري از الصاق عكس بانوان محجبه بر روي گذرنامه و كارت هاي شناسايي.
2- نگاه استراتژيك به رژيم صهيونيستي و همكاري سياسي، نظامي، امنيتي، اقتصادي و اجتماعي گسترده با اين رژيم و حتي همكاري هاي نظامي و امنيتي بين دو كشور.
3- آزادي كامل يهوديان متمايل به صهيونيسم ساكن در جمهوري آذربايجان جهت فعاليت هاي ديني، سياسي و اقتصادي. گفته مي شود كه ساختمان ها و برج هاي عظيم ساخته شده در مركز باكو و برج هاي تجاري جديدالاحداث متعلق به يهوديان بوده و همه آنها خالي از سكنه هستند و هيچ كدام نيز فروخته نمي شوند.
4- انتشار كتاب موهن آيات شيطاني به صورت پاورقي در نشريه «يونيكال» چاپ باكو و سكوت كميته دولتي امور ديني جمهوري آذربايجان و حتي بعضا حمايت هاي مادي و معنوي از اين نشريه توسط دولت.
5- ممنوعيت رسمي پخش اذان از مساجد و منع شدن دانش آموزان و افراد جوان از ورود به مساجد (مشابه اقدام رژيم كمونيستي شوروي سابق) براي شركت در نمازهاي جماعت و ممنوعيت اقامه نماز در مساجد شهرها به ويژه شهر بزرگ مذهبي و تاريخي «گنجه».
6- مسئوليت دادن به افراد ضد دين در سطوح فرمانداري و استانداري شهرها مثل فرماندار گنجه كه ضمن محدود كردن دينداران اين شهر براي حضور در مساجد، افتخار افتتاح چندين كاباره، قمارخانه و محل فساد را نيز به خود اختصاص داده است.
7- تخريب مساجد به بهانه هاي مختلف و حتي با توسل به زور و تهديد، به عنوان نمونه تخريب مساجد حضرت محمد(ص) در شهر «ياسامال» و حضرت فاطمه زهرا(س» در منطقه «گونشلي» و يا تعطيلي كامل و قفل و بست كردن مسجد بزرگ حضرت فاطمه زهرا (س) در «نخجوان».
8- اعلام رسمي دولت باكو به طلاب مشغول تحصيل در ايران و تهديد كساني كه تحصيلات ديني دارند و يا در ايران تحصيل كرده اند، به آنها هيچ گونه شغل و منصب دولتي اعطاء نخواهد شد.
9- تعطيلي تمام مدارس ديني و اسلامي در كشور و محروم كردن همه طلبه هاي مدارس ديني از امتيازات اجتماعي.
10- ممنوعيت برگزاري مراسم مذهبي و عزاداري ماه هاي محرم و صفر و تعيين زماني يك يا دو ساعته در داخل مساجد، آن هم با حضور حداكثري نيروهاي امنيتي.
11-دستگيري تمام فعالان سياسي و مذهبي به ويژه اعضاي «حزب اسلامي» اين كشور به بهانه هاي واهي مثل نگهداري سلاح غيرمجاز و يا داشتن موادمخدر و يا اخلال در نظام امنيتي كشور.
12- محدوديت براي انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان داراي گرايش هاي مذهبي و اسلامي در انتخابات خصوصا اعضاي حزب اسلامي و رد صلاحيت نامزدهاي مستقل و اسلام گرا در انتخابات پارلماني.
13- مبارزه شديد با اسلام و مذهب شيعه؛ دولت حتي در ارائه آمار رسمي در مورد ميزان جمعيت مسلمان و جمعيت شيعيان اين كشور امتناع مي كند.
با تمام اين اقدامات، جالب است به نتايج تحقيقي كه در سال 1994 در شهر گنجه صورت گرفته بود، نظري داشته باشيم؛ در اين تحقيق مشخص شد كه 77 درصد مردم از اقدامات ضداسلامي دولت جمهوري آذربايجان رضايت ندارند.
87 درصد مردم نيز خواستار پياده شدن اسلام حقيقي در جمهوري آذربايجان هستند و درصد بيشتري نيز خواستار تربيت اسلامي فرزندان خود هستند.
به هر حال، به نظر مي رسد كه سرنوشت همه حاكمان فعلي باكو مثل ديكتاتورهاي عرب تحقيرآميز باشد و اين تقدير خداوند است، به مضمون آيه شريفه قرآن كريم كه «ما كافران را مهلت مي دهيم تا خود اسباب نابودي و سقوط خود را فراهم آورند» توجه كنيد.
گويا زمان همان زماني است كه به فرمايش مقام معظم رهبري در اجلاس بيداري اسلامي: «ملت هاي منطقه بر اين اعتقادند كه برخورداري از امنيت رواني، عدالت، پيشرفت و شكوفايي جز در سايه شريعت اسلامي به دست نخواهد آمد.»
اگر بسياري از حكومت ها به دليل جمود فكري، بي كفايتي و مغرور شدن به قدرت دولتمردان خود به پايان كار رسيده اند و اگر بسياري ديگر به علت انواع و اقسام فسادهاي مالي، اقتصادي و اخلاقي و جدا شدن از ملت خود سرنگون شده اند، بايد گفت كه حكومت «الهام علي اف» به علت برخورداري از هر دو اينها و اضافه بر آن، مبارزه با نمادهاي ديني، اسلامي و مذهبي به سرعت به روزهاي پاياني خود نزديك مي شود و بي گمان با توجه به شرايط سياسي، اقتصادي و اجتماعي جمهوري آذربايجان، اين كشور را مي توان در رديف كشورهاي در آستانه تحول بزرگ قرار داد.
اگر در كشور تونس انقلاب و شعله هاي خشم مردم با خودسوزي «محمد بوعزيزي» سبزي فروش دوره گرد آغاز گرديد و اگر در مصر انقلاب مردم با شكنجه شدن و شهادت «خالد سعيد» و شعار «كلنا خالد سعيد» (همه ما خالد سعيد هستيم) آغاز شد؛ در جمهوري آذربايجان مي تواند «حجاب» اسم رمز انقلاب شود و تومار حكومت ظلم و جور باكو را درهم پيچد و حكومتي جديد در چارچوب اسلامي ايجاد كند كه هم به الگويي براي كشورهاي قفقاز و آسياي مركزي تبديل مي گردد و هم رژيم صهيونيستي را در كل منطقه و جهان محبوس تر خواهد كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14