(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 دی 1390- شماره 20108

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ما بر سر عهد خود پايداريم
از خيال پردازي هاي «رابين رايت» تا افشاگري «حامد الگار» عليه« روشنفكران ديني »
«اصلاح ديني» براي كودتاي ايدئولوژيك

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ما بر سر عهد خود پايداريم

تجديد عهد با امام و ادامه ي راه او
امروز، روز تجديد خاطره ي دردناك رحلت امام بزرگوار ماست. براي ملّت ايران خاطره ي تلخ اين روز، فراموش نشدني است. آمدن ما به اين مكان، براي تجديد عهد است. مي خواهيم در كنار جسم آرميده ي امام بزرگوارمان، خطاب به روح مطهر و ملكوتي او بگوييم: «انّا علي العهد الّذي فارغناك عليه»؛ يعني ما بر سر عهد، پايداريم. عهدي كه با امام بزرگوارمان داريم، پيمان ادامه ي راه او و سعي و تلاش براي رسيدن به هدفهاي اوست. ما امام را فقط براي افتخار كردن به نام او و كار او نمي خواهيم؛ امام را فقط مايه ي زينت جمهوري اسلامي نمي دانيم. بالاتر و مهم تر از اينها اين است كه امام ما را به راهي هدايت كرد، هدفهايي را براي ما تعريف كرد، شاخص هايي را در ميانه ي راه به ما معرفي كرد تا راه را گم نكنيم. فقط در صورت پيمودن اين راه است كه ما مي توانيم به حيات طيبه برسيم و طعم آن را بچشيم؛ يعني مي توانيم كابوس فقر و عقب افتادگي را از جامعه و ملت خودمان دور كنيم؛ مي توانيم آرزوي ديرين بشر يعني عدالت را تحقق ببخشيم؛ مي توانيم به تحقير شدن ملّتهاي مسلمان خاتمه دهيم؛ مي توانيم طمع قدرتهاي استكباري را قدرتمندانه - نه با تملق و اظهار ذلت - از خودمان قطع كنيم؛ مي توانيم اخلاق و تقوا و ايمان را، هم در رفتار فردي خود، و هم در برنامه هاي كلان كشور حاكم كنيم؛ مي توانيم آزادي را كه نعمت بزرگ خداست، با همه ي بركاتي كه در آن هست، به دست بياوريم؛ اينها هدفهاي امام است. حركت امام و انقلاب امام و نظامي كه او معمار آن بود، براي تحقق اين هدفها به وجود آمده است. پس راه امام، راه ايمان و راه عدالت و راه پيشرفت مادي و راه عزّت است. ما پيمان بسته ايم كه اين راه را ادامه دهيم و به توفيق الهي ادامه خواهيم داد. امام اين راه را به روي ما باز كرد و اين هدفها را براي ما تعريف كرد. او با اراده ي قاطع و با دست تواناي خود، به كمك اين ملت، اساسي ترين مرحله ي اين راه طولاني را طي كرد و دنياي اسلام را متحول نمود. مردان خدا اين طورند؛ علي رغم بي اعتنايي به زخارف دنيا مي توانند دنيايي را متحول كنند. عامل اصلي قدرت آنها، بي اعتنايي به زخارف دنياست. مردان خدا نظرشان به همه چيز و همه كس، تابع نظرشان به خداست. مردان خدا به تاريخ روح مي بخشند، و روح بخشيده اند. تاريخ حقيقي و معنوي بشر را مردان خدا نوشته اند. شما نگاه كنيد؛ امروز با اين كه هزاران سال از دوران ابراهيم و موسي و عيسي مي گذرد، مفاهيمي كه هديه ي آنها به بشريت است، امروز برترين مفاهيم رايج بشري است. امروز اگر سخن از آزادي و كرامت بشر مي رود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح مي شود، اگر عدالت و رفع تبعيض همچنان در دنيا يك شعار جذاب است، اگر مبارزه ي با فساد و مفسدان و مبارزه ي با ظلم و توجه به ايثار و فداكاري در راه حق در چشم بشريت جذاب و شيرين است، به خاطر اين است كه اين مفاهيم را پيغمبران - اين مردان خدا - به تاريخ عرضه كردند و آنها را در اختيار بشريت قرار دادند. بنابراين مردان خدا تاريخ را متحول مي كنند. آنها با اميد به خدا و با خشيت از پروردگار، ناممكن ها را ممكن مي كنند. با خوف و رجاء مادي و حيواني نمي شود انسان و انسانيت را متحول كرد. بيم و اميد مردان خدا از قبيل بيم و اميد اهل دنيا نيست؛ دلبستگي آنها به خداست؛ توكلشان به خداست؛ خشيت آنها از نافرماني خداست؛ آنها همه ي قوانين طبيعت را - كه دست قدرتمند الهي سررشته دار آنهاست - در خدمت هدفهاي خود مي بينند و با توكل به خدا حركت مي كنند؛ لذا دنيايي را متحول مي كنند. امام بزرگوار ما از زمره ي چنين مرداني بود.
بيانات در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني ( ره ) ـ 14/3/84
تفاوت حكومت مردان الهي با ديگر حكومتها
مردان خدا بر دلها حكومت مي كنند؛ و بر اثر همين اتصال به خداست كه سلطان دلها مي شوند. ولايت مردان خدا، ولايت معنوي و باطني است؛ ولايت ظاهري آنها هم - اگر به ولايت ظاهري دست پيدا كنند - ناشي از معنويت و ولايت باطني آنهاست. خدا قدرت خلاقيت خود را به مردان خدا و پيغمبران خود و اوصياء پيغمبران مي بخشد و آنها را بر دلها حاكم مي كند. ولايت و حكومتي كه رشحه اي از ولايت معنوي در آن نباشد، اگر جذابيتي هم داشته باشد، جز لعابي از دروغ و فريب و تزوير نيست. لذا نوع حكومت مردان خدا و حاكمان الهي با ديگران متفاوت است. امام اين الگو را به ما نشان داد و ما آن را از نزديك ديديم. ما وقتي به خود نگاه مي كنيم، فاصله ميان خود و پيغمبران و اولياء خدا و مردان بزرگ الهي و معنوي را ناپيمودني و ژرف مي بينيم. اما امام بزرگوار در زمان ما، در خلأ پيغمبران الهي و وحي الهي، با حضور خود، با فكر خود و با رفتار خود توانست نمونه ي زنده اي را به ما نشان دهد تا ببينيم ولايت معنوي چيست. امروز هم راه امام و فكر امام و هدف امام براي ملّت ايران و امت اسلامي وسيله ي نجات است.
بيانات در مراسم شانزدهمين سالگرد
ارتحال امام خميني ( ره ) ـ 14/3/84
هوشياري امام و جلوگيري از مصادره ي انقلاب
نظام اسلامي پس از انقلاب اسلامي تشكيل شد. شورش انقلابي و نهضت انقلابي مي توانست انجام بگيرد، اما نظام غيراسلامي تشكيل شود. خيلي جاها اين طور شده؛ در الجزاير همين طور بود. در الجزاير، نهضت، اسلامي بود. اصلاً پايگاه نهضت و رهبران نهضت، مسلمانها بودند؛ اما بعد از آن كه نهضت به نتيجه رسيد، كساني كه اعتقادي به مباني تفكر اسلامي نداشتند، آمدند قدرت را در دست گرفتند. اين جا هم همين كارها داشت مي شد. در همان روز 21 بهمن و 22 بهمن و 23 بهمن از اين كارها داشت مي شد. بنده از نزديك در جريان برخي از كارها بودم؛ داشتند حركت مي كردند كه به اصطلاح خودشان يك جنبش كارگري و يك حركت كارگري را بر اين حركت عمومي تغليب كنند و همان فرمولي كه در روي كار آمدن نظامهاي سوسياليستي در دنيا معمول است - يعني انقلاب طبقه ي كارگر - تحقق بدهند و بعد هم يك چند نفر سر كار بيايند؛ منتها امام را محاسبه نكرده بودند؛ يعني اين گوهر خدشه ناپذير شكست ناپذير را در محاسباتشان نديده بودند؛ لذا سخت ضربه خوردند. حتّي روز سوم بعد از پيروزي انقلاب راه افتادند آمدند جلوي بيت امام در مدرسه ي علوي و تظاهرات كردند و مطالبات به اصطلاح سوسياليستي و كارگري را مطرح كردند. ولي نظام اسلامي تشكيل شد.
بيانات در ديدار رئيس جمهور و هيأت وزيران ـ 8/6/84
پاورقي

 




از خيال پردازي هاي «رابين رايت» تا افشاگري «حامد الگار» عليه« روشنفكران ديني »
«اصلاح ديني» براي كودتاي ايدئولوژيك
ارتش سري روشنفكران -6 / درآمد


نويسنده: پيام فضلي نژاد
مثلث سرويس هاي جاسوسي CIA، MI6 و موساد به شدت در وزن كشي جريان هاي سياسي ايران دچار خطاهاي استراتژيك و اشتباهات محاسباتي بودند. بازتاب اين خطاها صبح روز چهارشنبه 12 بهمن 1374 روي تيتر عجيب صفحه اول روزنامه گاردين به چشم مي خورد: «لوتر ايراني پايه هاي اسلام را به لرزه درآورده است.» اين روزنامه انگليسي گزارش رابين رايت را چاپ كرد كه مدعي بود برآوردهاي سياسي نشان مي دهد «آينده خاورميانه در دستان دكتر سروش و پيروان اوست.» بدتر از اين، رايت مي نويسد «آن مرد معقول و متين (سروش) پايه هاي دين اسلام را كه يك ميليارد نفر پيرو دارد، به لزره درآورده است!» (همين تخمين هاي غلط، يك سال بعد به مقدمه يك «تصميم پرهزينه» و «ارزيابي فاجعه بار» از روند سياسي ايران در شوراي روابط خارجي آمريكا تبديل شد.) روزنامه گاردين گزارش خود را خيلي آماتور به پايان برد و حتي دست به پيش بيني شگفت انگيزي هم زد، چون از«تغيير حيرت آور» معادله قدرت در خاورميانه به نفع «رهبران سكولار» خبر داد:
تركيب گفته هاي «عبدالكريم سروش» هم اكنون از چارچوب «مذهب» فراتر رفته است. نوشته هاي او هنوز بحث درباره «تغييرات سياسي» را نه تنها در «ايران» بلكه در «كل خاورميانه» فراهم آورده است؛ زيرا هيچ ايده اي بيش از «رابطه اسلام و دموكراسي» در شكل گيري منطقه در آينده تاثير ندارد... از نظر سروش، يك جمهوري ايده آل اسلامي به وسيله «رهبران غيرمذهبي» اداره مي شود، نه به وسيله روحانيون و ملاها. سروش عملاً نقش «جدايي مذهب و دولت» (سكولاريسم) را تثبيت مي كند و اين براي دين «اسلام» يك تغيير مسير «حيرت آور» است.53
حوالي عصر 15 مرداد 1375 حامد الگار از بزرگ ترين اسلام شناسان معاصر و استاد دانشگاه بركلي از آمريكا با حسين شريعتمداري تماس گرفت. او با لحن مخصوص خود به زبان فارسي از مديرمسئول كيهان به سبب خط مشي اش در نقد جريان هاي روشنفكري سپاسگزاري كرد و بدون معطلي افزود:
آقاي شريعتمداري! من نامه «حمايت 5 اسلام شناس برجسته از دكتر سروش» را كه اخيراً «ماهنامه كيان» چاپ كرده، اصلاً امضاء نكرده ام. آقايان در «كيان» كار بسيار غيراخلاقي اي كردند و من خوشحالم كه با شما صحبت مي كنم، چون به دنبال راهي بودم تا اين تكذيب را براي همه روشن كنم و بگويم كه اين نامه را امضا نكرده ام... در آخر هم كيان راضي نشد كه اصل جوابيه من را چاپ كند؛ گفتند چون «خيلي به ضررمان تمام مي شود!»54
صبح 16 مرداد 1375 و فرداي اين تماس تلفني، پرفسور حامد الگار با ارسال نامه اي از طريق فكس خطاب به «نماينده رهبر انقلاب در كيهان» رويكرد او را مجدداً ستايش و تصديق كرد. الگار از شريعتمداري خواست تا نامه اش را در روزنامه كيهان به چاپ رساند. استاد دانشگاه بركلي آمريكا در مهم ترين بخش نوشتار خود نتيجه گرفت:
اين افراد در «ماهنامه كيان» زير پرده روشنفكري و تجدد و «اصلاح ديني» در پي «براندازي» اساس جمهوري اسلامي هستند.55
كمتر از 5 بعد سال همه چيز دود شد و به هوا رفت. با آغاز دهه 1380، پس از آنكه سعيد حجاريان صراحتاً به سيدمحمد خاتمي گفت اصلاحات به سبب «فقدان نيروي اجتماعي» در حال فروپاشي است و عنقريب «اصلاحات» در ايران خواهد مرد،56 مساله رهبري اصلاحات در ايران در ميان جامعه شناسان سياسي مانند آلن تورن، موسس مركز مطالعات جنبش هاي اجتماعي و استاد دانشگاه پاريس به يك دغدغه مهم بدل گشت. تورن كه 10 روز از زمستان 1380 را در تهران سپري كرد و با اعضا گروهك نهضت آزادي ايران مانند غلامعباس توسلي و جامعه شناسان سكولار چون فرهاد خسروخاور جلسات متعددي داشت، در موضوع نقش رئيس جمهور خاتمي با سعيد حجاريان هم داستان بود:
ميان ساخت «دولت» و «جامعه مدني» در ايران يك نوع خلأ وجود دارد. هيچ چهره مشخصي براي پر كردن اين خلأ نيست. در واقع، هيچ «گاندي» يا شخصيتي مثل او وجود ندارد. به جاي آن كه بگوييم اين جامعه با «بن بست» مواجه شده، من متقاعد شده ام كه بن بست در «سطوح بالاي جامعه« (نخبگان) است. ما متوجه نمي شويم چرا رئيس جمهور خاتمي كه با اين آراي بسيار بالا انتخاب شده، ظرفيت عملش هيچ گونه افزايشي پيدا نكرده است؟! اين پيروزي سياسي يك زندگي جديد در كالبد جامعه دميد، اما باعث «نوشدن نظام سياسي ايران» نشد.57
بعدها ولي رضا نصر (مشاور ويژه جرج بوش در امور خاورميانه) و علي قيصري (تاريخدان سياسي مقيم آمريكا) با انتشار رساله اي تاريخي به نام بحث دموكراسي در ايران در ژورنال پژوهش هاي خاورميانه براي واشنگتن به همين نتيجه رسيدند. آنان صراحتاً نوشتند جنبش دموكراسي در ايران داراي رهبر نيست:
خاتمي در دوره رياست جمهوري خويش به رتبه چنين «رهبري» دست نيافت و از او ديگر بعيد است كه در ازاي رهبري اين جنبش به فراسوي چارچوب جمهوري اسلامي پا بنهد. فعالان سياسي عرفي گرا و دانشجويان نيز تا به حال اين جاي خالي را پر نكرده اند.58
 


براي مطالعه منابع، اسناد و ارجاعات اين پاورقي به كتاب «ارتش سري روشنفكران» مراجعه كنيد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14