(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 دی 1390- شماره 20108

رويدادهاي جهان در سالي كه گذشت



رويدادهاي جهان در سالي كه گذشت

اشاره:
بيداري اسلامي در تونس، مصر، ليبي، يمن و بحرين منشأ تحولاتي شد كه اثرات آن همچنان در منطقه ادامه دارد.
ملت تونس آغازگر اين بيداري اسلامي بود و به سرعت به ديگر كشورها سرايت كرد و ديكتاتورها در مصر و ليبي سرنگون شدند و مقاومت مردم در كشورهاي يمن، بحرين، عربستان و اردن براي ساقط كردن رژيم هايشان همچنان ادامه دارد.
مردم در اين قيام ها خواستار تغييرات ريشه اي در ساختارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورهايشان هستند.
مردم در كشورهاي عربي با پس زدن حاكمان مستبد و مطيع غرب شعار استقلال فكري و اقتصادي و سياسي را فرياد زدند و از حكومت هاي نوظهور خود خواستند كه تحولات اساسي در كشور منطبق با اسلام به وجود آورند.
اين بيداري اسلامي در منطقه كه به اعتراف بسياري از انديشمندان، تحليلگران و جامعه شناسان نشأت گرفته از انديشه هاي امام خميني(ره) است باعث شده كه تمامي دست اندركاران علوم انساني به دنبال ايجاد يك مكتب نوين با پايه هاي اسلامي باشند.
اين تحولات نشان داد كه بايد با نگاهي ديگر تحولات منطقه را ارزيابي كرد.
سرويس خارجي

تونس، آغازگر انقلاب
محمد معرفي
مردم تونس و جهان عرب گمان نمي كردند كه يك مشاجره ساده بين «محمد آلبوعزيزي» فروشنده دوره گرد و يك پليس در يك شهر دورافتاده اين كشور باعث شعله ورشدن انقلاب و آغاز انقلاب هاي عربي شود. با اين حال پس از گذشت يك سال از آغاز خيزش اسلامي كه نقشه سياسي منطقه را تغيير داده، نبايد گمان كرد كه ملت هاي عرب از نتايج انقلاب هايي كه به سقوط برخي از رژيم هاي ديكتاتوري شد، راضي هستند.
اگرچه مهد انقلاب هاي عربي پس از يك سال از انقلاب 14 ژانويه اكنون به آرامش و سكون رسيد و يك دولت اسلامگراي مورد قبول مردم زمام امور را به دست گرفته است، اما در جهان عرب، هنوز تظاهرات و ناآرامي ها وجود دارد و رژيم هاي ديكتاتوري با قبضه كردن قدرت به سركوب حركت هاي آزاديخواهانه مردم ادامه مي دهند.
«محمدآلبوعزيزي» جوان تونسي در روز جمعه 17 دسامبر سال 2010 در شهر «سيدي بوزيد» با ريختن بنزين خودسوزي كرد و اعتراض وي به شرايط معيشتي دشوار، جرقه انقلاب را در تونس شعله ور كرد.
اين جوان تونسي كه داراي تحصيلات دانشگاهي نيز بود اما به علت شرايط سخت به ميوه فروشي بر روي چرخ دستي مشغول بود تا هنگامي كه ازسوي يك پليس زن در شهر سيدي بوزيد مورد اهانت قرارگرفت و مايملكش مصادره شد، با حضور در مقابل استانداري سيدي بوزيد، خود را به آتش كشيد. اين اقدام آلبوعزيزي، باعث خشم مردم شد و در اعتراض به رفتار ناجوانمردانه مسئولان محلي، اعتراضات آغاز شد و كم كم موج مخالفت ها با حكومت «زين العابدين بن علي» رئيس جمهور وقت تونس سراسر كشور را فرا گرفت و به فرار وي در 14 ژانويه سال 2011 منجر شد.
اكنون پس از يك سال، تنديس آلبوعزيزي در پايتخت فرانسه به عنوان سمبلي براي مبارزه با رژيم هاي ديكتاتوري نصب شده است و پارلمان اروپا نيز در ماه اكتبر سال 2011 ميلادي وي را به همراه چهارتن از جوانان چند كشور عربي به عنوان برنده جايزه «آزادي فكر» اعلام كرد.
مرگ آلبوعزيزي در چهارم ژانويه 2011 (10 روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تونس) تاكنون باعث سرنگوني چهار رژيم ديكتاتوري مقتدر در جهان عرب شده است و در جهان غيرعرب نيز بسياري از جوانان برضد رژيم هاي مستبد خود به پا خواستند كه قيام «وال استريت را اشغال كنيد» از جمله آنهاست.
جالب اينكه درمراسم يكمين سالگرد پيروزي انقلاب 14ژانويه تونس (موسوم به انقلاب ياسمن) «منصف المورزوقي» رئيس جمهور منتخب اين كشور با حضور در جمع مردم شهر سيدي بوزيد طي سخناني گفت:«اگر چه مردم سيدي بوزيد و شهرهاي مجاور آن سال ها مورد بي توجهي و اهانت قرارگرفتند، اما توانستند با قيام خود، كرامت تونس و مردم آن را بازگردانند و شعله اي را بيفروزند كه شراره هاي آن فراتر از مرزهاي تونس برود.»
برگزاري نخستين انتخابات آزاد درتونس پس ازسرنگوني رژيم زين العابدين بن علي و كسب اكثريت آرا از سوي حزب اسلامگراي النهضه از مهم ترين تحولات تونس درسال 2011 به شمار مي آيد.
انتخابات «مجلس ملي موسسان» در ماه دسامبر و درست 10 ماه پس از پيروزي انقلاب 14ژانويه با حضور بي سابقه مردم براي انتخاب 217 نماينده درسراسر تونس برگزار شد و با اعلام نتايج نهايي آن و پيروزي حزب نهضت اسلامي، دبيركل آن، مامور تشكيل دولت شد.
براساس نتايج اعلام شده، حزب نهضت اسلامي به رهبري «راشد الغنوشي» با كسب 90 كرسي از 217 كرسي مجلس ملي موسسان و به دست آوردن نزديك به نيمي از آرا سكان هدايت سياست تونس را برعهده گرفت.
راشد الغنوشي رهبرحزب اسلامگراي النهضه طي سخناني پيروزي اسلامگرايان را خواست مردم تونس دانست و گفت: ما مي خواهيم در تونس يك نظام اسلامي مستقر كنيم و به اسلامي اعتقاد داريم كه با دموكراسي و آزادي كاملاً هماهنگ است.
اين اسلامگراي معروف تونسي در مقابل فتنه انگيزي برخي مخالفان اعلام كرد: من وعده مي دهم كه در آينده در حكومت، سمت رسمي نداشته باشم و سرقول خود هستم و انقلاب تونس دستاورد جوانان اين كشور است كه خود با انتخابات مسير آينده آن را تعيين كرده اند.
در تحولات جهان معاصر همچنانكه تونس به عنوان آغازگر بيداري اسلامي، با انقلاب خود جهانيان را به شگفتي واداشت، پيروزي اسلامگرايان در آن،به الگوي ديگري براي ساير كشورهاي اسلامي تبديل شد و پس از آن درانتخابات پارلماني مصر و مغرب اين اتفاق را مشاهده كرديم.
كارشناسان سياسي جهان معتقدند كه خاورميانه از الگوي اسلامگرايي پيروي خواهند كرد نه از دموكراسي غربي.

سقوط فرعون
اگر چه آتش انقلاب هاي عربي در تونس روشن شد، اما اين آتش در كشور مصر نيز شعله كشيد و تاج و تخت فرعون مصر را به خاكستر تبديل كرد.
پس از پيروزي انقلاب مردم تونس در روز 14 ژانويه سال 2011 ميلادي، انقلاب 25 ژانويه در مصر با اعلام كناره گيري «حسني مبارك» رئيس جمهور وقت از اريكه قدرت به پيروزي رسيد و بزرگترين كشور جهان عرب دستخوش تحولاتي شد كه بسياري از همسايگان خود را تحت تأثير قرارداد.
مردم مصر در روز 25 ژانويه با الهام از انقلاب تونس، در اعتراض به بيكاري، استبداد و اوضاع بد معيشتي به دعوت گروه هاي مخالف كه در رأس آنها «جنبش ششم آوريل» قرار داشت، دست به تظاهرات زدند. اما رژيم مصر همانند گذشته، دست به سركوب تظاهرات و اعتراضات مردمي زد تا به خيال خود همانند قيام هاي قبلي در سال 2004 و 2006 بر آنها فايق آيد.
در روز 26ژانويه اعتراضات مردمي علاوه بر قاهره به ديگر شهرهاي مصر نيز سرايت كرد و در شهر سوئز مردم براي اولين بار اقدام به آتش زدن ساختمان ها و اماكن امنيتي و مقرهاي پليس كردند.
در روز 27ژانويه گسترده تر شدن تظاهرات و تجمع ميليوني مردم قاهره، رژيم مبارك را به وحشت انداخت و با يك پارچه شدن صفوف مخالفان (برخلاف گذشته كه از طريق شبكه هاي اجتماعي تظاهرات را سازماندهي و برگزار مي كردند) اين بار علناً سرنگوني حكومت درخواست شد.
البته برگزاري تظاهرات و تجمعات مردمي به اين معنا نبود كه رژيم بيكار نشسته و به تماشا بپردازد، بلكه مأموران پليس و نيروهاي امنيتي با قساوت هر چه تمام با شليك مستقيم و ضرب و شتم تظاهركنندگان هر روز چندين تن از جوانان مصر را قرباني مي كردند. در روز 28ژانويه «روز جمعه خشم»، ميليون ها تن از مردم مصر در تمامي شهرهاي اين كشور «نماز جمعه» را در ميادين و خيابان ها برگزار كردند و كناره گيري مبارك و محاكمه وي را بار ديگر خواستار شدند. در اين روز اگر چه ده ها تن از تظاهركنندگان مصري همانند روزهاي قبل در شهر قاهره كشته شدند اما معترضان خشمگين، موفق به آتش زدن دفتر مركزي حزب حاكم شدند.
حمله به مراكز پليس و پادگان ها، اقدام ديگر جوانان خشمگين مصري بود كه باعث مسلح شدن آنها در روزهاي نزديك به پيروزي انقلاب 25ژانويه شد.
انحلال كابينه، برقراري حكومت نظامي و سركوب اعتراضات، ديگر بر عزم مردم مصر براي سرنگوني رژيم 30ساله مبارك تأثير نداشت و رفته رفته «ميدان التحرير» به عنوان سمبلي براي مقاومت و نبرد عليه رژيم تبديل شده بود.
در روز 10فوريه سال 2011 سخنراني راديو تلويزيوني حسني مبارك در مورد كناره گيري از قدرت و واگذاري بخشي از اختيارات خود به «عمر سليمان» (معاون رئيس جمهور) اگر چه باعث خوشحالي مردم در ميدان التحرير شد، اما آنها را راضي نكرد. پس از اين سخنراني بود كه ديكتاتور وقت مصر به كاخ خود در شهر توريستي «شرم الشيخ» پناه برد.
پس از اين واقعه بود كه در روز 11فوريه (22بهمن) عمرسليمان اعلام كرد كه حسني مبارك رئيس جمهور از مقام خود استعفا كرد. و ارتش زمام امور را در كشور در اختيار دارد و بدين سان انقلاب مردمي 25 ژانويه به سرانجام خود رسيد.
تشكيل دولت موقت به رياست «عصام شرف» وزير حمل و نقل دوران مبارك، حمله به سفارت رژيم صهيونيستي در نهم سپتامبر، انفجارهاي متعدد لوله صادرات گاز به رژيم صهيونيستي را مي توان از جمله وقايع مهم دوران انقلاب 25 ژانويه مصر به شمار آورد.
با اين حال انقلاب 25 ژانويه مصر هنوز به سرمنزل خود نرسيده بود و اين ملت 80 ميليوني در بزرگترين و آزادترين انتخابات پارلماني سرنوست آينده كشور خود رقم زده است.
تشكيل صف هاي طولاني مردم مصر در نخستين انتخابات پارلماني پس از سرنگوني رژيم مبارك، تعجب رسانه هاي خبري جهان را در ماه دسامبر 2011 برانگيخت. درانتخابات پارلماني مصر كه تاكنون دو مرحله اول و دوم آن برگزار شده است، «حزب آزادي و عدالت» وابسته به اخوان المسلمين با كسب نيمي از آرا پيروزي خود را تثبيت كرد و پس از آن حزب سلفي «النور» و ائتلاف «المصريه» شامل گروه هاي ليبرال و غيرمذهبي در جايگاه دوم و سوم قرار گرفتند.
در نخستين انتخابات پارلماني مصر، اسلامگراها پيروز اصلي ميدان هستند، اما با وجود اين نظاميان هنوز حكومت را در دست دارند و هر از چندوقت با به خاك و خون كشيدن معترضان، اقتدار خود را به معرض نمايش مي گذارند.
در انتخابات پارلماني مصر كه تاكنون مرحله اول و دوم آن با حضور طيف وسيعي از نامزدها برگزار شده است، پيش بيني مي شود، اكثريت پارلمان آينده و تشكيل دولت به دست اسلامگرايان محقق شود.
مرحله سوم انتخابات پارلماني مصر نيز طي روزهاي سوم و چهارم ژانويه (13 و 14 بهمن) در 9 استان باقي مانده از 27 استان برگزار خواهد شد و نتايج آن تا نيمه ژانويه سال آينده ميلادي اعلام خواهد شد.
واقعه بزرگ ديگري كه در عرصه سياست مصر روي داد و برخي آن را پيروي از الگوي جوانان مسلمان ايران در تسخير سفارت آمريكا و انقلاب دوم عنوان كرده اند، يورش به لانه جاسوسي اسرائيل در قاهره و به زير كشيدن پرچم رژيم صهيونيستي در ماه سپتامبر است.
در اين واقعه جوانان مسلمان مصري پس از برگزاري نماز جمعه و تظاهرات عليه رژيم صهيونيستي، با حضور در مقابل مقر سفارت رژيم صهيونيستي، ديوار بتوني محافظ را تخريب و سفير و كاركنان اسرائيل را وادار به فرار كردند.
جوانان مصري با شعار الله اكبر، پس از ورود به ساختمان سفارت اسرائيل، تمامي مدارك و اسناد موجود در آن را به آتش كشيدند و پس از پايين آوردن پرچم رژيم صهيونيستي پرچم مصر را بر فراز آن به اهتزاز درآوردند و خشم و نفرت خود را از پيمان كمپ ديويد و روابط با صهيونيست ها ابراز كردند.

بحرين و سايه سنگين آل خليفه
فريده شريفي
بي توجهي خاندان آل خليفه به حقوق اساسي شهروندان بحرين طي سال ها و ناديده گرفتن مطالبات آنها به ويژه شيعيان كه حدود 70 درصد از جمعيت كشور را تشكيل مي دهند ولي به عنوان شهروندان درجه دو با آنها رفتار مي شود به تدريج به آتش زير خاكستري تبديل شد كه در 14 فوريه 2011 (اوايل سال گذشته ميلادي) فوران كرد و انقلابي را رقم زد كه اين خاندان و حاميانش هنوز براي مهار و سركوب آن درمانده اند و از اين كشور و آن كشور كمك خواسته اند.
موج اعتراض در بحرين در شرايطي به راه افتاد كه براي ايالات متحده آمريكا و ساير قدرت هاي غربي و حتي كشورهاي منطقه قابل پيش بيني نبود.
آمريكا، انگليس و فرانسه تصور مي كردند با اعزام نيروهاي سپر جزيره به اين شيخ نشين كوچك و كم جمعيت ظرف مدت كوتاهي مي توانند قيام مردمي را سركوب كنند و منافع خود را همچنان محفوظ نگه دارند.
در حالي كه اين قيام مردمي باعث شد سياست هاي خارجي و دفاعي واشنگتن با مشكلاتي اساسي مواجه شود.
بدون شك آمريكايي ها از مدت ها پيش از مشكلات اساسي حكومت بحرين مطلع بوده اند اما به خاطر منافع راهبردي خود در منطقه حاضر شدند كه از اين مسئله چشم پوشي كنند.
بحرين به دليل وجود ناوگان پنجم نيروي دريايي آمريكا كه داراي 4200 پرسنل است از اهميت استراتژيك برخوردار است و مقامات آمريكا به راحتي حاضر نيستند مقابل اين انقلاب كوتاه بيايند يا مثل ليبي در آن دخالت نظامي كنند.
غافلگيري آمريكا در مقابل ديگر انقلاب هاي عربي منطقه نيز به حدي بود كه نتوانست مواضع خود را در قبال انقلاب بحرين به صورتي يكسان تعيين و تبيين كند به همين دليل هنوز هم در مقابل اين قيام مردمي بلاتكليف و سردرگم شده و نمي تواند آينده اين انقلاب را مطابق با منافع راهبردي خود در منطقه همسان سازد.
واقعيت اين است كه ادامه حكومت هاي استبدادي در كشورهاي عربي براي منافع سياسي و نظامي واشنگتن الزامي است از همين رو خاندان آل خليفه با گستاخي تمام به سركوب مردم به ويژه شيعيان مي پردازند. آمريكا نمي خواهد متحد قديمي خود را در منطقه حساس خليج فارس از دست بدهد و حكومتي برسر كار آيد كه براي منافعش خطرساز باشد چراكه به قدرت رسيدن يك حكومت ضدآمريكايي در بحرين آينده ناوگان دريايي را به خطر خواهد انداخت. به علاوه چنانچه حكومت بحرين با قيام مردمي سرنگون شود اين تحول تأثير خود را بر ساختار كشورهاي عربي سراسر منطقه خواهد گذاشت و دولتمردان حاكم با خطر بروز انقلاب مواجه خواهند شد. همان گونه كه در برخي از اين كشورها انقلاب ها درحال جريان و يا شكل گيري هستند.
به همين دليل بود كه به محض روشن شدن شعله بيداري اسلامي در بحرين كشورهاي عربستان سعودي، امارات، قطر و حتي اردن نيروهايي تحت پوشش سپرجزيره براي خاموش كردن آتش انقلاب به اين كشور روانه كردند.
درحالي كه نيروهاي سپرجزيره اساساً بايد زماني به كشورهاي ديگر اعزام شوند كه خطر تجاوز يك كشور خارجي مطرح باشد درحالي كه در بحرين هيچ خطر خارجي مطرح نبود و فقط صداي مردم مظلوم بحرين شنيده مي شد كه خواستار اجراي عدالت و اصلاحات سياسي و اجتماعي و اقتصادي در كشورشان بودند. سركوب شديد آل خليفه كه با همدستي آل سعود صورت گرفت خواسته انقلابيون را تغيير داد و مردمي كه سطح مطالباتشان تأمين خواسته هاي اقتصادي، اجتماعي و تغييرات ريشه اي در كشور بود با ديدن جنايات آل خليفه به چيزي كمتر از سرنگوني اين نظام راضي نشدند.
خواسته اي كه هنوز هم بر اجراي آن تأكيد دارند و فرياد مرگ بر آل خليفه و مرگ بر آل سعود از خيابان هاي منامه و روستاها و شهرهاي اين كشور لحظه اي قطع نمي شود.
ضرب و شتم، كشتار، اخراج، دستگيري و شكنجه معترضان بحريني نيز تاكنون نتوانسته در اراده انقلابيون ذره اي خلل ايجاد كند.
و مردم تأكيد دارند كه به تظاهرات تا تحقق كامل خواسته هايشان ادامه خواهند داد. معترضان بحريني اعلام كردند كه دخالت و پشتيباني كشورهاي بيگانه از حكومت آل خليفه هم نمي تواند آنان را از تحقق خواسته هايشان منصرف سازد.
اين كشور اكنون با موج بسيار گسترده نارضايتي در داخل روبه رو است و با اينكه در پشت پرده قدرت آل خليفه آمريكا، انگليس و عربستان سعودي قرار دارند و با جديت از اين خاندان طرفداري مي كنند ولي انقلابيون به آينده اين انقلاب خوشبين هستند و معتقدند به زودي اساس ظلم در اين كشور كوچك خليج فارس برچيده و مردم پيروز خواهند شد. پرسش اين است كه آل خليفه نمي خواهد از سرنوشت ديكتاتورهايي نظير زين العابدين بن علي و حسني مبارك عبرت بگيرد؟

يمن و نظام از هم پاشيده ديكتاتور
بيداري اسلامي از تونس و مصر به يمن نيز رسيد و مردم يكپارچه عليه علي عبدالله صالح به خيابان آمدند و مطالبات 33 ساله خود را فرياد زدند.
مردم يمن همانند مردم ديگر كشورهاي عربي سال ها زير ظلم نظام حاكم زندگي كرده بودند و با الهام از آموزه هاي ديني و تحولات منطقه خواسته هاي اقتصادي و فرهنگي خود را مطرح كردند.
علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن كه بيش از 33 سال بر اريكه قدرت تكيه زده بود حاضر نبود به اين راحتي از قدرت كنار رود و به منظور حفظ رژيم خود هزاران نفر را كشت و مجروح كرد.
مردم يمن با پيروي از بيداري اسلامي منطقه ديوارهاي ترس را شكستند و با فرياد آزادي، يكصدا و يكپارچه بر تحقق خواسته هاي خود به ويژه سرنگوني نظام عبدالله صالح تأكيد كردند و اين اعتراض ها همچنان ادامه دارد.
انقلاب يمن همانند ديگر انقلاب هاي عربي در رسيدن به اهداف خود و پيروزي انقلابيون با تأخير مواجه شده است علت را بايد در دخالت هاي بيگانگان و كشورهاي فرامنطقه اي يافت.
دخالت كشورهايي نظير آمريكا، فرانسه، انگليس و عربستان سعودي در يمن را نمي توان كتمان كرد و كشورهاي منطقه اي و حاميان آنها تلاش فراواني كردند كه انقلاب را از مسير اصلي خود منحرف سازند.
فرار علي عبدالله صالح به عربستان سعودي به بهانه معالجه و بيماري و بازگشت به كشور دقيقا حكايت از همراهي كشورهاي غربي و برخي از كشورهاي عربي با اين ديكتاتور دارد.
طرح فوري و نجات بخش شوراي همكاري خليج فارس براي انتقال مسالمت آميز قدرت از عبدالله صالح به معاونش عبدربه منصور هادي نشان دهنده برنامه ريزي و هماهنگي كامل استراتژيست هاي غربي و منطقه اي براي فرار از بحران موجود در اين كشور بود.
مطابق اين طرح به عبدالله صالح مصونيت قضايي داده شد و وي مي بايد طي 30 روز قدرت را به صورت مسالمت آميز به معاونش واگذار مي كرد.
درواقع توافقنامه رياض صرفا در جهت اهداف كشورهاي حاشيه خليج فارس و حاميان فرامنطقه اي آنها به امضا رسيد و تنهاچيزي كه در اين توافقنامه لحاظ نشد خواسته مردم بود.
توافقنامه رياض با مخالفت شديد انقلابيون روبه رو شد چرا كه مردم انقلابي يمن بارها در تظاهرات خود تأكيد داشتند كه تا آخرين قطره خون خود براي تحقق خواسته هايشان ايستادگي مي كنند و خيابان ها را رها نمي كنند.
مردم يمن معتقدند اين طرح خيانت به خون شهدا و سازش با جنايتكاراني است كه دستشان آغشته به خون بي گناهان است. به همين دليل تظاهرات روزافزون، نافرماني هاي مدني، اعتصابات، تصرف ميادين شهرها و مقابله با مزدوران حكومتي همچنان ادامه يافت و تاكنون نيز ادامه دارد.
براي رهايي از بحران موجود، طبق طرح شوراي همكاري دولت جديد به رهبري «محمد باسندوه» تشكيل شد كه انقلابيون اعلام كردند كه چنين دولتي كه نيمي از وزيران آن از هواداران علي عبدالله صالح است را قبول ندارند.
انقلابيون همچنين تأكيد كردند كه رهبر واقعي انقلاب مردم هستند و دولتي كه خواسته هاي مردم را در نظر نمي گيرد محكوم به زوال است و بايد ساقط شود.
به موازات ادامه نافرماني هاي مدني، معترضان يمني به كشورهاي بيگانه به ويژه عربستان سعودي هشدار دادند كه دست از مداخله در امور داخلي يمن بردارد چرا كه در غير اين صورت بايد تاوان سنگيني بپردازد. مردم يمن معتقدند عربستان به دليل منافع زيادي كه در يمن دارد از جمله منافع نفتي حاضر نيست به راحتي دست از كشور همسايه اش بردارد به همين دليل اگر عبدالله صالح مي رود بايد مهره اي جايگزين وي شود كه دست كم بخشي از اين منافع را براي آل سعود تامين كند.
آمريكا و عربستان سعودي فكر نمي كردند كه آنچه در يمن رخ مي دهد يك انقلاب به معناي واقعي كلمه و تلاش براي احقاق حقوق مردمي است كه سال ها به دنبال آن بوده اند و تصور مي كردند كه اين تحولات يك بحران سياسي زودگذر است.
انقلاب يمن همچون انقلاب هاي ديگر منطقه، آمريكا، عربستان و كشورهاي غربي را غافلگير كرد و مقاومت و ايستادگي مردم يمن به ويژه جوانان انقلابي كه پيشگام مبارزه عليه حكومت فاسد يمن و مداخلات بيگانگان بودند نشان داد كه نه تنها طرح تحميلي شوراي همكاري خليج فارس بلكه هر طرح ديگري كه مطالبات آنها را برآورده نسازد با مخالفت عامه مردم روبه رو خواهد شد.
انقلابيون يمن با هوشياري و درايت خود از همان ابتدا توطئه هاي داخلي و خارجي را تشخيص داده و اعلام كردند كه فريب اين طرح هاي وارداتي را نخواهند خورد و چنين پروژه هايي نمي تواند مانعي بر سر راه پيروزي مردم باشد.
دشمنان اين انقلاب با توطئه اي ديگر تلاش كردند كه جنگ داخلي در اين كشور به راه بيندازند و قبايل و طوايف را رودر روي هم قرار دهند اما مردم فريب اين توطئه را نيز نخوردند و اعلام كردند طوايف سال هاست كه در اين سرزمين در كنار هم متحد و يكپارچه زندگي مي كنند و اختلافي با يكديگر ندارند.
مردم يمن بارها در تظاهرات خود تاكيد كردند كه خواهان برقراري حكومت اسلامي هستند و نظام هاي ديگر را قبول ندارند.
معترضان يمن همچنين اعتراض كردند كه ملت يمن نيازي به طرح هاي بيگانگان ندارد و كشورهاي ديگر بهتر است نگران سرايت انقلاب به كشورهاي خود باشند.
درهر صورت اوضاع يمن همچنان بحراني و متشنج است و تشكيل دولت موقت، انتقال مسالمت آميز قدرت و طرح هاي وارداتي تاكنون نتوانسته خواسته اصلي انقلابيون كه همانا محاكمه و مجازات علي عبدالله صالح و ايجاد تغييرات ريشه اي در كشور است، تامين كند.
به همين خاطر انقلابيون زمامداران حاكم را تهديدكرده اند چنانچه خواسته هايشان تامين نشود مسلح خواهند شد، اما ناظران سياسي منطقه مي پرسندكه دست بردن به اسلحه و شليك گلوله كشور را از بحران موجود نجات خواهد داد؟

قذافي سرنگون شد
سبحان محقق
اولين خبري كه در مورد غير عادي شدن شرايط سياسي ليبي پس از تحولات تونس، مخابره شد اين بود: نيروهاي امنيتي ليبي از ترس ناآرامي به حال آماده باش كامل درآمدند. اين خبر به تاريخ 20/11/1389(فوريه 2011) مربوط مي شود. درست هفت روز بعد بود كه صدها شخصيت سياسي و دانشگاهي ليبي خواستار بركناري «معمر قذافي» شدند. روز بيست و نهم همين ماه (بهمن) اولين تظاهرات در خيابان هاي طرابلس و بنغازي انجام مي شود. اما، ضرب شست قذافي هم از همان ابتدا شديد بود و ارتش وي تظاهرات مردم را به خاك و خون كشيد.
قذافي در مراحل بعدي علاوه بر نيروي زميني، نيروي هوايي و دريايي را نيز عليه مردم بي دفاع به كار گرفت. اما، از همان روزهاي نخست، بخش هايي از حكومت مثل شماري از نظاميان، مقامات و سفرا، خود را از رژيم جدا كردند و به مخالفان پيوستند.
سركوب شديد قذافي، اين فرصت را به آمريكا و ناتو داد كه براي مديريت بحران وارد عمل شوند و بيش از يك ماه بعد (12 فروردين) جنگنده هاي ناتو به بهانه محافظت از جان غيرنظاميان ليبي در برابر حملات ديكتاتور، بمباران خود را شروع كردند.
البته، چيزي كه آشكار است، نگراني ناتو جان غيرنظاميان نبود، بلكه غربي ها نگران بودند كه جنبش مردم ليبي تبديل به يك جنبش واقعي ضدغربي شود و اين كشور از چرخه ظالمانه تقسيم كار بين المللي خارج شود و به محور مقاومت ضدصهيونيستي بپيوندد. غربي ها نگران منابع عظيم نفت ليبي بودند. علاوه بر آن، مي ترسيدند كه سلاح هاي اين كشور به دست گروه هاي اسلامي و به زعم خودشان، القاعده بيفتد.
به هر حال، بمباران بيش از هفت ماه ادامه يافت و در اين مدت مواضع انقلابيون و حتي خانه هاي مردم نيز هدف قرار مي گرفت. در اواخر مهرماه بود كه قذافي و فرزندش «خميس» به دست انقلابيون كشته شدند و 29 آبان نيز «سيف الاسلام» فرزند ديگر قذافي به دست انقلابيون دستگير شد و هم اكنون در زندان به سر مي برد.
با سقوط رژيم قذافي، شركت هاي آمريكايي، انگليسي، فرانسوي و ايتاليايي به ليبي سرازير شدند و هم اكنون سرگرم مذاكره براي فعاليت دوباره در اين كشور هستند و يا اين كه عملا فعاليت خود را آغاز كرده اند.
ليبي اكنون در شرايط حساسي قرار دارد، اين كشور مي تواند با پذيرش ظاهري اسلامي، همچنان در راستاي منافع آمريكا و غرب قدم بردارد و يا اين كه مي تواند به دنياي اسلام برگردد و به محور كشورهاي انقلابي و مقاومت ضدصهيونيستي بپيوندد. «مصطفي عبدالجليل» رئيس شوراي ملي انتقالي ليبي تاكنون بارها اعلام كرده است كه اسلام و شريعت منبع قانونگذاري در ليبي جديد خواهد بود. اين در حالي است كه توجه وي تاكنون متوجه غرب بوده است و ديپلمات ها و مقامات اروپايي و آمريكايي مرتبا به طرابلس در رفت و آمد هستند. شركت هاي نفتي و غيرنفتي دوران قذافي نيز بازگشته اند. اگر ليبي جديد جولانگاه سرمايه گذاران غربي شود، اين ضدانقلابي ترين رويكرد براي كل خاورميانه در حال حاضر خواهد بود.

خيزش مردمي در عربستان
فعالان سياسي عربستان با الگو گرفتن از انقلاب هاي تونس و مصر با اعلام روز «خشم» در 13 مارس (22 اسفند) خواستار حضور مردم در اعتراضات خياباني شدند. هدف از اين فراخوان، وادار كردن ملك عبدالله به تن دادن به انجام اصلاحات سياسي و اقتصادي و محدود شدن اختيارات وي بود.
ملك عبدالله 86 ساله كه پس از سه ماه مداوا در آمريكا به رياض بازگشته بود، از ترس دچار شدن به سرنوشت «زين العابدين بن علي» و «حسني مبارك» در اقدامي عجولانه دستور داد 30 ميلياردريال سعودي براي اعطاي وام به مردم به بانك ها اختصاص داده شود و علاوه بر آن 40 ميليارد ريال براي تقويت بودجه صندوق مسكن آن كشور اختصاص يابد و در اين راستا وعده افزايش 150 درصدي حقوق كارمندان را داد.
اما جوانان عربستاني به الگو گرفتن از خيزش اسلامي منطقه با شعار كشور عربستان در سال 2011 ميلادي به تبعيت از ساير كشورهاي عربي شاهد اعتراضات گسترده مردمي و خيزش اسلامي بر ضد آل سعود بود.
حكام آل سعود با توجه به تجربيات دهه هاي گذشته براي مقابله با اعتراضات مردمي، ناتوان تر از گذشته، با موجي از خيزش اسلامي كه از تونس آغاز شده بود، ناگهان مواجه شدند. «ملك عبدالله بن عبدالعزيز» پادشاه عربستان كه به علت بيماري در آمريكا به سر مي برد، با آغاز اعتراضات سراسيمه به كشورش بازگشت تا تدبيري براي آنها بينديشد.
اين در حالي بود كه تظاهرات كم سابقه در عربستان در اعتراض به اوضاع نابسامان در روز جمعه در شهر «جده» توسط پليس به شدت سركوب شده و تعدادي از معترضان بازداشت و روانه زندان شدند.
الشعب يريد اسقاط النظام (مردم خواهان سرنگوني رژيم هستند) به استقبال اصلاحات اقتصادي پادشاه رفتند. اما وحشت آل سعود از انقلاب اسلامي باعث شد تا دولت اين كشور دستور شليك مستقيم به معترضان را بدهد.
مردم عربستان تحت عنوان «ثوره حنين» انقلاب «حنين» و اشاره به يكي از جنگ هاي صدر اسلام، عزم خود را براي سرنگوني رژيم آل سعود اعلام كردند.
در ماه ژانويه به رغم استقرار گسترده نيروهاي امنيتي و پليس و احتمال شليك گلوله به معترضان، هزاران نفر از مردم عربستان در 17 شهر اين كشور دست به تظاهرات خياباني زدند و آزادي افراد بازداشت شده را خواستار شدند.
در كنار آن اعتراضات مردمي كه در شهرهاي شيعه نشين القطيف، دمام، الاحساء آغاز شده بود، به درگيري روزانه بين معترضان شيعي و ماموران سعودي منجر شد و علي رغم توطئه رژيم، تظاهركنندگان شعار وحدت شيعي و سني بر عليه رژيم آل سعود را سر دادند.
حكومت آل سعود پس از ناكامي در سركوب اعتراضات مردمي به ناچار دست به دامن روحانيون درباري شد و آنها با دادن فتوا، برگزاري هرگونه تظاهرات خياباني بر عليه دولت را حرام اعلام كردند.
اما با اين حال اعتراضات مدني اين بار با حضور زنان در خيابان هاي عربستان براي دستيابي به حق و حقوق شهروندي خود ادامه يافت و در ماه آوريل سال 2011 ميلادي گروهي از زنان عربستاني در اعتراض به نداشتن حق راي در انتخابات شهرداري ها در مقابل حوزه راي گيري در جده تجمع كردند. به هر صورت خيزشي كه از سال گذشته ميلادي در عربستان آغاز شده است، همچنان، اركان اين رژيم پوسيده را به لرزه درآورده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14