(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17 اسفند 1390- شماره 20162

آنچه در مورد سياست خارجي مان نمي دانيم
پنج پيام حماسه 12 اسفند



آنچه در مورد سياست خارجي مان نمي دانيم

رضا رحمتي
دراين نوشتار تلاش داريم تا به فصولي از توجه به مقوله سياست خارجي تمركز داشته باشيم كه كمتر مورد توجه تصميم گيران عرصه سياست خارجي و نخبگان اجرايي اين حوزه، بوده است. به عبارتي بهتر، درفهم سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران عدم توجه به اين فصول خود به معني عدم درك ماهيت فراگفتمان انقلاب اسلامي درسطح بين المللي است.
- نخست: لزوم توجه به اصول ثابت و تكثر نقش ها: در فهم منطق دستيابي به اهداف در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، عناصر (اصول، اهداف، فايده ها، هزينه ها و...)، درعين برخورداري از يك وحدت ساختي با تنوع نقش ها و طرح ها مواجه هستند. ساخت اساسي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، بهره وري از منطق مجزايي است كه از اصول و اهداف بخش بيروني انقلاب اسلامي، صورتبندي شده است. به عبارتي ساخت و فراگفتمان انقلاب اسلامي به عنوان عامل اصلي قوام بخشي اين عرصه مطرح مي شود كه پيرو آن وحدت نظر وجود دارد و قرارگرفتن در كسوت حمايت از مستضعفين و استقلال از ابر منظومه هاي قدرتمند، ايران را در لواي نقش هاي متكثر قرار مي دهد. ما در اينجا از آن، به نظام ارزشي ياد مي كنيم. نظام ارزشي دستگاه سياست خارجي ايران اسلامي از دو بعد، مسلح به سلاح قدرت است. نخست بعد نرم افزاري قدرت است كه از وجود رهبري، بعد ايدئولوژيك نظام، جاذبه هاي فرهنگي، سياست فرهنگي، فرهنگ سياسي و... ساختيابي شده است. و دوم بعد سخت افزاري قدرت است، كه برتوان نظامي جمهوري اسلامي در بعد بين المللي اشاره مي كند. لزوم توجه به چهره هاي اول و دوم قدرت است كه نقش هاي متكثر را بازنمايي مي كند. ساختهاي موجود در چهره هاي اول و دوم قدرت، نقش هايي مثل حمايت از مستضعفين، ارائه چهره مستقل از دولت جمهوري اسلامي ايران در سطح بين المللي، ضـديت با امپرياليسم و... را بسترسازي مي كند. اگر نگاهي به ادبيات مورد استفاده و گفتارهاي رهبر انقلاب در سياست خارجي ايران داشته باشيم، تحليل محتواي آن، نشان از بهره وري از چهره اول قدرت (چهره نرم افزاري قدرت) و كاربست آن براي نقش سازي و طرح بندي در سطح بين المللي دارد. تكيه بر پيام هايي كه نشان دهنده تاكيد بر تغيير آرام و تدريجي و مهندسي سياست بين المللي دارد يكي از كليدي ترين گزاره هايي است كه از تحليل محتواي سخنان ايشان به سمت ديپلماسي و سياست خارجي تزريق مي شود. نخبگان اجرايي عرصه ديپلماسي در كسوت ديپلماسي هسته اي يا دپيلماسي خارجي، هريك بايستي بر لزوم همبستگي ذهنيت و عينيت با فراگفتمان انقلاب اسلامي و نقش هاي متكثر، وفاق ايجاد كنند، كه در اين صورت، آسيب هاي دستگاه سياست خارجي (از جمله تنوع در مراكز قدرت) دربعد خارجي، ماحصلي جز منفعت ملي را به بار نخواهد آورد.
-دوم: عدم توجه به ضمانت اجراي مغفول در ديپلماسي: يكي از ثمرات نظام ارزشي معنامدار در عرصه سياست خارجي، پرداختن به ضمانت اجراي مغفول در امر حقوقي و سياسي در سطح بين المللي بوده و هست. يكي از زمينه هاي مغفول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، تكيه بر هنجارهاي داخلي است. هنجارهايي كه خاستگاه ايراني و اسلامي داشته و دارند و منبعث از ساختهاي اجتماعي، هستند. منبع اين هنجارهاي داخلي رويه هاي اجتماعي و حقوقي است، كه در كشور، شكل گرفته است. كه زمينه اسلامي آن ميثاق اسلام، يعني قرآن و زمينه ايراني آن منابع ايراني، همچون منشورر كورش كبير و... است. پتانسيل اين ضمانت اجرا به گونه اي است كه توان باز توليد چهره اول قدرت جمهوري اسلامي را، داشته و دارد. توجه به اين مقوله و برجسته كردن آن تمام ادعاهاي غرب مبني بر پيگيري بمب اتم توسط جمهوري اسلامي را از بين مي برد. چگونه مي توان از كرامت انساني به عنوان اصل در فرآيند شكل دهي به هويت ايراني سخن گفت ولي به دنبال توليد و تكثير سلاح هاي كشتار جمعي بود؟ چگونه مي توان جنگ عادلانه را مبناي تقدس به جهاد قلمداد كرد، ولي دنبال بمب هسته اي هم بود؟ چگونه مي توان هدف سياست خارجي را صلح و امنيت بين المللي دانست ولي بر طبل جنگ اتمي كوبيد ؟ چگونه مي توان عدم توسل به زور را يكي از اصول اساسي حقوقي و سياسي در عرصه بين المللي دانست، ولي سلاح هايي براي ايجاد ناامني بين المللي و مخاطره براي بشر توليد كرد؟
-سوم: تاكيد بر گزاره «اخلاقي كردن سياست خارجي» : تكيه جمهوري اسلامي ايران بر قرائت هويت محور از سياست خارجي، اتكا به بسترهاي اجتماعي، بازگشت به اسلام، تكيه بر واحد تحليل مجزا از واحد تحليل نظام بين المللي، همه و همه سلسله اي متمايز از آنچه در اصول سياست بين الملل مورد توجه دولت هاي نظام بين الملل است، تجويز و متغيرهايي بي بديل به كالبد سياست بين الملل تزريق كرده است، كه مي توان آن را در اساسي ترين گزاره انقلاب ايران يعني «صدور انقلاب »به خوبي مشاهده كرد. سياست معطوف به خودي هاي اسلامي - ايراني منجر به بن فكني نظام ارزشي بين الملل شده است. منفي شدن گزاره توجه به ملاحظات هزينه- فايده (كه منطق سياست مدرن است) با تمركز بر تئوري حفظ محوري و بسط مداري (حفظ آرمان ها و بسط ايدئولوژي) منجر شده است تا مجموعه ساخت ها و نقش ها، ابزارهايي براي طرح بندي سياست اخلاقي ايران را به عرصه بين الملل، كه كمتر مورد توجه دستگاه ديپلماسي ايران بوده، عرضه كند. سياست اخلاقي همان چهره نخست قدرت در نظام ارزشي ايران، است. چهره اي كه بر تشنج زدايي، همزيستي مسالمت آميز و احترام متقابل در عين قراردادن قدرت در هاله اي از روابط انساني و مناسبات اخلاقي، قائل است. مزيّن كردن نگاه خارجي ايران و جلوه بيروني قدرت ايران، به چهره اول قدرت، خود موجب بازنمايي مشروعيت، مقبوليت و رضايت از بن مايه هاي شكل دهنده اين نظام سياسي، بوده و هست.
-چهارم: عملگرايي معنامدار: محاط كردن سياست خارجي به گفتمان كاركردگرايي و عملگرايي منافاتي با ارزش مندي دستگاه سياست خارجي كشور ، نداشته و ندارد. نزديكي فضاي كشور به سمت عملگرايي و بهره وري از منافع ملي و ايجاد حوزه هاي نفوذ در زيرسيستم هاي مختلف بين المللي (آسياي مركزي و قفقاز، خليج فارس، آمريكاي لاتين، خاورميانه، شرق آسيا و...) كار ويژه هاي سياست خارجي ايران است، اما اين پيگيري منافع ملي لزوما به معني ناديده گرفتن ساختهاي ارزشي كشور، نيست. بدون ترديد تمام سفارتخانه هاي جمهوري اسلامي بر بستر روايت هويت مذهبي شيعي بنا شده اند. همانطور كه گفته شد عملگرايي (كاركرد سياست خارجي)، بر مبناي هدف گرايي (ساخت سياست خارجي)، قرار مي گيرد. بدون ترديد جمهوري اسلامي به دنبال كاريكاتوريزه كردن عرصه سياست خارجي، نبوده و نيست. نظام ديپلماسي ارزشمند به دنبال شكستن شالوده ساختار نظام مقهور بين المللي به نفع ساختارهاي مردم مدار و نه دولت محور كردن سياست خارجي است.
-پنجم:سياست خارجي به عنوان بازتاب بيروني هويت خواهي نهفته در انقلاب اسلامي: گزاره «سياست خارجي ادامه سياست داخلي است»، توسط تعداد كمي از بازيگران نظام بين الملل پيگيري مي شود. نظام جمهوري اسلامي ايران، از معدود كشورهايي است كه گفتمان خود در عرصه خارجي را بر پتانسيل هاي داخلي ياهدفمند، بنا كرده است. و مبناي چهره خارجي خود را بر پايه هاي داخلي، استقرار داده است. اين همان گزاره اي است كه ايران را از كاريكاتوريزه كردن سياست خارجي دور كرده و مي كند.

 



پنج پيام حماسه 12 اسفند

مهدي سعيدي
حماسه بزرگ ملت و حضور بيش از 30 ميليون واجدين شرايط در پاي صندوقهاي راي در حالي كه نظام سلطه فشارهاي همه جانبه، نظامي، اقتصادي و تبليغاتي خود را براي كاستن از مشاركت سياسي ملت به كار برده و ايادي آن نيز انتخابات را تحريم كرده بودند، رفتار معنا داري است كه براي فهم آن بايد عينك بدبيني و كج انديشي را كنار زد و صادقانه به نظاره و انديشه نشست. در نگاهي بي طرفانه به رفتار سياسي ملت ايران در اين دوره از انتخابات مي توان رفتار سياسي ملت را حاوي اين پيامها دانست:
اول اينكه حضور گسترده و قابل توجه واجدين شرايط راي در اين انتخابات نشان داد نظام جمهوري اسلامي همچنان از حمايت اكثريت ملت برخوردار و شالوده محكمي داشته و به شجره طيبه اي مبدل گرديده كه ريشه در قلوب ملت ايران زمين دارد. به واقع مردم كليت نظام سياسي را پذيرفته و خواهان رشد و پيشرفت كشور در اين چارچوب هستند.
دوم اينكه اين انتخابات نشان داد هرچه فشار دشمنان نظام اسلامي بيشتر شود، حضور آحاد ملت هم بيشتر خواهد شد. اين انتخابات نشان داد ضدانقلاب خارج نشين درك درستي از شرايط داخلي نداشته و حربه تحريم آن ها نه تنها كارساز نيست، بلكه سبب مشاركت بيشتر مردم نسبت به دو دوره قبلي مجلس هم گرديد. در حالي كه آمار ثبت شده ميزان مشاركت را در انتخابات دور هفتم و هشتم مجلس حدود 51 درصد نشان مي داد، افزايش تقريبا 14 درصدي آرا در اين دوره حكايت از آن دارد كه تحريم انتخابات و تحريم اقتصادي انگيزه ملت براي حضور در پاي صندوقهاي راي را بيشتر كرده است.
سومين پيام انتخابات براي جريانهاي سياسي اصلاح طلب و دوم خردادي كشور است. بدين معنا كه اگر اين جريانهاي سياسي خود را ملزم به قانون دانسته و بر خط اعتدال و مصالح كشور حركت كنند، هم فضاي سياسي براي فعاليت آنان باز است و هم مردم از آنها متناسب با شايستگي و كارآمدي استقبال خواهند كرد. اما اگر در مسير ساختارشكني و هم پيماني با بيگانگان قدم برداشته و منافع جناحي را بر منافع ملي مقدم بدانند و حاضر به تمكين به قانون نباشند، راهي جز انزوا و انفعال نداشته و ملت آنان را به سادگي طرد كرده و به فراموشي خواهد سپرد.
چهارمين پيام ملت را مي توان خطاب به جريانهاي اصولگرا دانست، مبني بر آنكه اگر آنچه ملت از اصولگرايان خواهانند، نه افراطي گري و شعارزدگي، كه كارآمدي و اعتدال و تلاش براي همگرايي و پرهيز از اختلاف است. امروز ملت اصولگرايي را در ساده زيستي، صداقت، آرمانخواهي و واقع گرايي دانسته و به همين خاطر به فردي چون دكتر غلامعلي حدادعادل بيشترين راي را مي دهند كه با شاخصه هاي مذكور بيش از ديگران قرابت دارد. لذا تا زماني كه اصولگرايان به آرمانهاي اصولگرايي پايبند باشند، همچنان انتخاب اول ملت ايران خواهند بود.
پنجمين پيام ملت براي رهبر معظم انقلاب اسلامي است كه اي رهبر و آقا و سيد ما! تا آخرين قطره خون خود در دفاع از راهي كه با تو آغاز كرده ايم و بر سر پيماني كه با تو بسته ايم استوار خواهيم ماند و نخواهيم گذاشت كه تاريخ تكرار شده و امام عدالتخواه زمانه مظلوم و تنها بماند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14