(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 12  آذر  1391 - شماره 20370

حكايت در گرداب «صادق هدايت»
مانده ها
كودتاي فرهنگي آمريكا در ايران پس از 28مرداد آغاز شد
حكومت عشق...


حكايت در گرداب «صادق هدايت»

مانده ها

محمّد محمودي نورآبادي
اظهار نظر جناب آقاي دكتر موسوي گرمارودي در خصوص صادق هدايت، آن هم در يك محفلي كه به بهانه رونمايي از يك كتاب شكل گرفته بود، باعث رنجش خاطر مبارك حاميان متعصب و بخوانيد متحجر«هدايت» گرديد. عكس العملي كه از اين جماعت در گرداب و دل به آن سوي مرزها بسته، به هيچ وجه دور از انتظار نبود. كما اين كه خود استاد نيز با اعلام موضعي با اين مضمون كه بر حرف خود خواهد ايستاد و تهمت ها را به جان و دل خواهد خريد، بر داشتن چنين انتظاري از آن جماعت صحه گذاشت.
پس آنچه كه باعث تعجب و حيرت شد، صف آرايي آن متعصبين عصبي در مقابل يك اظهار نظر نبود بلكه حيرت از رفتارهاي ضد و نقيض اين جماعت بود كه هرگاه مجالي پيدا كرده و به تريبوني دسترسي پيدا كرده و مي كنند، با پر رويي تمام سخن از آزادي بيان و انديشه به ميان آورده و از احترام به گفتمان و تضارب فكر و انديشه و رواج نقد و اظهار نظر در (جامعه ي مدني!!!) داد سخن رانده اند. بعد با سوء استفاده از همان تريبون ها، بد ترين و زشت ترين و سخيف ترين كلمات و عبارات را نه در خصوص يك نويسنده كه حتي در مورد امام معصوم و مورد احترام جمعيت چند ده ميليوني مردم بر زبان و قلم جاري مي سازند. فراموش نمي كنيم كه همين جماعت و يا سرشاخه ها و وابستگان به آن ها روزي در روزنامه اي كه با امكانات اين نظام و اين مملكت چاپ مي شد، رفتار خشونت بار يزيد با امام حسين(ع) را نتيجه ي خشونت هاي پدرش علي (ع) و رسول الله(ص) با معاويه و ابي سفيان تلقي مي كردند. و آن گاه كه همان روزنامه مورد بغض قانون قرار گرفت، آن برخورد قانوني را برخورد با آزادي فكر و انديشه تفسير كرده و هرچقدر توانستند رجز خواني كرده و بر طبل توخالي تهمت و افترا كوبيدند.
و حال همان جماعت، اظهار نظر يك نويسنده آن هم در يك محفل چند ده نفره را نه تنها تاب نياوردند كه تلاش كردند با همان ادبيات زشت و زننده اي كه خاص خودشان هم بوده و هست، اظهارات پرسش وار استاد را با تخريب و هرزه گويي و دشنام پاسخ گويند. غافل از اين كه در آن جا خودشان به امام معصوم مورد احترام جمعيت چند ده ميليوني جفا كرده بودند و در اين جا نويسنده اي به طرز فكر نويسنده ديگري كه نه رهبر مذهبي بود و نه حتي طرفداران چند صد نفري داشت، انتقاد كرده بود. اما تحجر و تعصب، چنان طرفداران مرحوم صادق هدايت را كور كرده بود كه هرگز اين تفاوت را نديدند و به حتم و يقين هيچ گاه هم نخواهند ديد. چرا كه اين كلام راه گشاي قرآن كريم است كه مي فرمايد:«آن ها كر و گنگ و كورند و از ضلالت خود بر نمي گردند.(بقره 18)»
و صد البته اظهارات و ادعاهاي عجيب و غريب اين گوشه نشينان بي خبر از همه چيز و همه جا، هميشه با اعمالشان زمين تا آسمان فرق كرده و مي كند. كما اين كه گاهي زبان مصلح گر و ناجي به خود مي گيرند و چنان با الفاظ بازي مي كنند كه اگر كسي نشناسدشان، در ايمان خود ترديد مي كند. و اي كاش صادق هدايت زنده مي شد تا اين بار به جاي نگارش «بوف كور»، اثري تحت عنوان «مريدان كر و كور» خود مي نوشت.
حال نگارنده با اين مقدمه قصد داشت تا ضمن خدا قوت به جناب آقاي دكتر گرمارودي به خاطر اظهارات صريح و بي پرده آن هم در خصوص كسي كه ثمره سال ها داستان نويسي اش چيزي جز القاي يأس و نااميدي در ميان مخاطبانش نبوده و از طرفي باعث و باني جرياني بوده كه هيچ گاه قصد ندارد با رها شدن از چنگال گرگ دردنده غرب زدگي، به بومي كردن داستان نويسي در ايران بزرگ شرقي، متمدن و اسلامي روي خوش نشان دهد؛ اقدام و امري لازم، حياتي و البته دير هنگام بوده است. چرا كه ما بايد خيلي زود تر از اين ها عرصه را به دست مي گرفتيم و عليه اين جريان كه عمدتاً هم از بيماري اعصاب و روان رنج مي برند، دست به افشا گري مي زديم.
پس جناب آقاي گرمارودي، ما نيز بر همان عهد كه جناب عالي با آن امام عزيز بسته اي، هستيم و در اين راه مقدس و نوراني خواهيم ماند. بي شك راهي كه مزين به نام و ياد فرزند رسول الله(ص) بوده و هست، راه درستي خواهد بود و ما همه به درستي مسير ايمان و امتنان قلبي داريم. باور بفرماييد كه اين سطور، نقض سطور قبل مبني بر لزوم روشنگري عليه وامانده ها و واداده ها نيست؛ اما تو فعلاً ديگر دست نگه دار و خاطر مبارك اين دار و دسته عصبي و تند مزاج را آشفته نكن. سر به سرشان نگذار و كاري به كارشان نداشته باش. بگذار تا اين بي چاره ها با منقل و وافور هاي خود خوش باشند. باور بفرماييد آن ها خيلي حقير و بدبختند. آن قدر حقير كه دنيا را فقط در اتاق خود و نهايتش در صفحه رسانه اي وصل به ماهواره مي بينند. قبول كنيد كه در جهان داستان، از صادق هدايت به اين طرف را نديده اند. در جهان داستان آن ها انسان(خليفه خدا) جايگاهي ندارد. شخصيت هاي دنياي داستان اين بي چاره ها، يا بايد سگي باشد در حومه ورامين كه ترجيحاً بايد اصالت اسكاتلندي هم داشته باشد و يا گربه اي كه بر بالين جسد زن و يا شوهر خود كشيك مي دهد. پس آن ها را چه كار به آدم ها و انسان هايي كه در دنياي وحشي ترور و تزوير و جنايت اربابان محافل هدايتي، قرباني دسيسه هاي شيطاني مي شوند.
(به راستي حقوق كودكان بوسنيايي، لبناني، عراقي، افغاني، فلسطيني و مردم بي گناه سردشت و حلبچه، در دنياي داستان آن ها كمتر از حق و حقوق آن سگ ولگرد اسكاتلندي است و اين خيلي عجيب است!)
پس آقاي دكتر! بگذارجماعت عليلي كه شب را تا دير وقت پاي رسانه هاي بيگانه و در كنار منقل ها، خميازه مي كشند و ل نگ ظهر روشنفكر و البته رواني از خواب بيدار مي شوند، آن قدر در ضلالتي كه «هدايت» برايشان به بار آورد و چاهي كه او برايشان كند، بمانند تا چاره را در خودكشي ببينند و در آن چنان حال و هوايي به ديدار رهبر فقيد خود بشتابند....
 


كودتاي فرهنگي آمريكا در ايران پس از 28مرداد آغاز شد

تنظيم : عليرضا آل يمين
سومين نشست تخصصي تاريخ معاصر تحت عنوان «محافل تاثيرگذار در حوزه نشر كتاب در رژيم پهلوي» توسط موزه عبرت ايران برگزار شد.
در اين نشست عباس سليمي نمين و قاسم تبريزي به بررسي وضعيت كلوپهاي روتاري، لاينز و انتشارات فرانكلين پيش از انقلاب پرداختند.
عباس سليمي نمين در بخش آغازين اين جلسه به تشريح وضعيت رقابت ميان انگليسي ها و آمريكايي ها در تثبيت پايگاه خود در ايران پس از 28مرداد 1332 پرداخت و با اشاره به تشكيل دو مجموعه با عنوان هاي كانون ترقي و گروه ترقي خواه در دهه40 براي تامين نيروي انساني مورد نياز دو جريان انگليسي و آمريكايي يادآور شد: كتاب فراماسونري يا فراموشخانه از جانب آمريكائيها عليه انگليس ها توليد شد كه بسياري از عناصر فراماسونري انگليسي را افشاء كرد كه اين موضوع به موقعيت انگليسي ها ضربه جدي وارد كرد . انگليسي ها هم آرام نماندند و در مقابل «ميراث خواران استعمار» را منتشر كردند در اين كتاب هم برخي از نيروهاي وابسته به آمريكا توسط انگليسي ها معرفي شدند.
وي خاطرنشان كرد: تشكيل كلوپ هاي روتاري و لاينز را بايد جدي ترين بحث در رقابت ميان آمريكايي ها و انگليسي ها در ايران دانست اما آمريكايي ها در اين جريان چندان ملاحظات مخفي كاري را نداشتند تا بتوانند با سرعت بيشتري عمل كنند و عقب افتادگي خودشان را در مقابل انگليسي ها جبران كنند. اما در مقابل اعضا لژهاي فراماسونري حتي همديگر را هم نمي شناختند.
اين نويسنده افزود: پس از اينكه آمريكائيها برتري خودشان را تثبيت كردند آرامش در ايران ايجاد شده و حسنعلي منصور رياست كانون مترقي را برعهده گرفت. از آن پس تا سال 1353 حزب ايران نوين كه وابسته به آمريكائيها بود هميشه در اكثريت قرارگرفت و حزب مردم وابسته به انگليس در اقليت ماند. تا بعد از ايجاد حزب رستاخيز كه اين تركيب به هم مي خورد و وضعيت جديدي پيش مي آيد. سليمي نمين خاطرنشان كرد: آمريكائيها بعد از كودتاي 28مرداد دريافتند نمي توانند استمرار حضورشان در ايران را بر پايه دولت نظامي قرار دهند لذا به سرعت اهداف فرهنگي را پي گرفتند و تاسيس انتشارات فرانكلين در راستاي همين سياست آمريكايي ها صورت گرفت. يكي از مصاديق بسيار تحقيرآميزي هم كه پس از 28مرداد رخ داد واگذاري كتاب هاي درسي دبستان به آمريكائيهاست.
وي افزود: سياست كلاني كه در نشر فرانكلين صورت مي گيرد در حد عقلانيت حكومت پهلوي نيست به عنوان مثال وقتي آمريكائيها هدايت بازار نشر را در دست مي گيرند كنترل نشر توسط مكانيزم داخل نشر صورت مي گيرد . بناي اين كنترل براساس ارتباط دوستانه است. يعني ناشرين با نويسندگان ارتباط عاطفي برقرار مي كنند و در ادامه باعث پيشبرد سياست هاي حكومتي مي شوند. در اين سيستم انتشاراتي هايي كه از فشارهاي ساواك خسته شده بودند خريداري و هدايت مي شدند. يا اينكه اگر يك جريان سياسي رشد مي كرد به آثار سياسي جريان ديگر فرصت انتشار مي دادند تا بتواند جريان اول را تضعيف كند. گاهي آثار مذهبي منتشر مي كردند و گاهي به آثار ماركسيستي اجازه انتشار مي دادند.
در بخش ديگري از اين نشست يكي ديگر از محققان با تاكيد بر اينكه آمريكا بعد از كودتاي 28مرداد به كودتاي فرهنگي روي آورد افزود: در اسفند 1332 مؤسسه فرانكلين تاسيس شد آثار منتشر شده توسط اين مؤسسه داراي ترجمه منظم، حروفچيني دقيق و چاپ زيبا و تمام تلاش خود را مي كرد تا مشتريان بيشتري جلب كند.
قاسم تبريزي افزود: مؤسسه فرانكلين كه ظاهري فرهنگي داشت در اولين گام افراد حزب توده را به عنوان مترجم، نويسنده و مصحح استخدام كرد همچنين اولين مدير آن همايون صنعتي زاده فرزند عبدالحسين صنعتي از بابي هاي ازلي بود كه به دليل تجربيات فرهنگي و خانوادگي انگيزه مبارزه با دين را داشت.
وي با اشاره به اينكه مؤسسه فرانكلين در آغاز با عنوان كار ترجمه و نشر كتاب فعاليت مي كرد گفت: در سال 1338 ، 800 عنوان فيلم توسط اين موسسه وارد ايران مي شود و در اختيار مردم قرار مي گيرد كه هدف از اين كار تغيير ذائقه و سبك زندگي مردم است.
اين پژوهشگر تاريخ معاصر با بيان اينكه از سال 34 نشر كتاب هاي درسي نيز برعهده فرانكلين قرار گرفت افزود: از آن پس محتواي كتاب هاي درسي تغييرات فاحشي كرد افرادي همچون خانلري و محمود بهزاد دروس تاريخ ايران و تعليمات ديني را طراحي مي كردند: علاوه بر كتاب هاي درسي پيك دانش آموز هم توسط فرانكلين منتشر مي شد و در آن به آذين و سياوش كسرايي كه هر دو توده اي بودند فعاليت مي كردند.
تبريزي خاطرنشان كرد: به دليل اينكه كمونيست ها و ماركسيست هاي آمريكايي در جهت نشر مباني ماترياليستي و سست كردن پايه هاي اعتقادي جامعه تلاش مي كردند و اين در جهت اهداف آمريكايي ها بود، عوامل آمريكايي به آنها توجه ويژه داشتند.
وي با بيان اينكه انتشارات اميركبير هم كاملا در اختيار فرانكلين قرار گرفت افزود: فرانكلين كتاب را انتخاب، ترجمه، حروفچيني و تصحيح مي كرد و بعد از آن براي چاپ به اميركبير مي سپرد. در اين ميان انتشارات نيل و زوار هم آثار ماركسيست ها و توده اي ها را چاپ مي كردند و انتشارات گوتنبرگ هم براي روس ها كار مي كرد.
اين نويسنده و محقق گفت: فرانكلين علاوه بر انتشاراتي هاي مختلف موسسات اقماري راه اندازي كرد. از جمله كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كه ظاهرا توسط فرح تاسيس شده است درواقع طبق اسناد به وسيله فرانكلين راه اندازي شده تا توسط آن حوزه كتاب كودك و نوجوان را هم بتواند مديريت كند. همين طور بنياد فرهنگ ايران هم زير نظر فرانكلين تاسيس شد. وظيفه اين موسسه كه مديريت آن را خانلري برعهده داشت تبليغ ايران بدون اسلام بود.
قاسم تبريزي افزود: يكي از مشاورين موسسه فرانكلين از بدو تاسيس داريوش همايون است كه او را بيشتر با نام حزب رستاخيز و روزنامه آيندگان مي شناسيم. او از جواني در كنار پزشكپور حزب پان ايرانيسم را كه توسط ميس لمپتن (جاسوسه انگليسي) پايه ريزي شده بود هدايت مي كرد. وي بعدها بازرس سيار فرانكلين در كشورهاي خاورميانه و آسياي دور مي شود. اسرائيل هم سرمايه اي در اختيار او قرار مي دهد تا در ايران عليه اعراب فعاليت كند. روزنامه آيندگان داريوش همايون نيز وابسته به موسسه فرانكلين است.
وي ادامه داد: تاسيس دانشكده دماوند نيز توسط موسسه فرانكلين صورت گرفت. كه در آنجا هر چند نتوانستند به اهدافشان برسند اما تبديل به مركزي براي جذب افراد شد. همچنين موسسه فرانكلين با در اختيار گرفتن چاپخانه افست كار چاپ كتاب هاي درسي را نيز خود به عهده گرفت و همينطور كار چاپ دائره المعارف را نيز پيش برد كه مديريت محتوايي آن برعهده احسان يارشاطر از بهائيان مشهور است كه وي اكنون نيز در آمريكا دائره المعارف ايرانيكا را منتشر مي كند.
اين محقق و پژوهشگر خاطرنشان كرد: اغلب تصور مي شود جنگ نرم و تهاجم فرهنگي يك پديده جديد است در صورتي كه در واقع اين طور نيست يا برخلاف تصور عمومي سيا يك سازمان صرفا جاسوسي نيست و تشكيل اين سازمان براي فعاليت فرهنگي بوده است و شعار آنها اين است «كه ما در دنيا كار فرهنگي و تبليغاتي مي كنيم اما هيچ گاه راجع به اين موضوع حرفي نمي زنيم».
انگليسي ها بيشتر روي مباحث فرقه سازي و تفرقه و جنگ مذهبي تكيه مي كنند و آمريكايي ها روي حزب سازي و جناح هاي سياسي و طرح مباحث ضددين براي رواج سكولاريسم تاكيد مي نمايند .
 


حكومت عشق...

مجيد ميرزايي- بروجرد
قدري مشخصات برادر عوض شده است
با نعل اسب پيش و پس سر عوض شده است
فصل نگاه گرم تو در كمتر از سه روز
با برفهاي گيسوي خواهر عوض شده است
از پشت سر گلوي كسي را نمي برند
گيرم رسوم قوم ستمگر عوض شده است
تغيير كرده، مركز تاريخ ساز عشق
يا نقطه تلاقي خنجر عوض شده است؟
اسبان چرا به گرد تنت حلقه مي زنند؟
آرايش هجومي لشكر عوض شده است
تغيير كرده چهره پيران اين ديار
يا شكل خردسالي دختر عوض شده است
از بس در اشك شسته شده اين يكي دو روز
انگار رنگ ديده مادر عوض شده است
آن قدر تار صوتي او لطمه ديده است
حتي صداي گريه اصغر عوض شده است
در زير نعل تازه، تلي از غبار و خون
با قد سروهاي تناور عوض شده است
هيهات! بوسه گاه لب تيغ كوفيان
با جاي بوسه هاي پيمبر عوض شده است
جذاب تر شده تن تو در لباس زخم
هر چند نقطه نقطه پيكر عوض شده است
حق داشتم نخست به جايت نياورم
از بس كه نقش خنده آخر عوض شده است
خونين پر و بريده سر و تشنه... گويا
معيار انتخاب كبوتر عوض شده است
روز عروج ام ابيهاي كربلا
شان نزول سوره كوثر عوض شده است
با تير حرمله، شب اين دشت پرسپاه
با آفتاب چشم برادر عوض شده است
اوج عطش، زبانه آتش، غريو مرگ
شاط الفرات و عرصه محشر عوض شده است
ديدم چگونه از دم شمشير با دو بال
بر شانه دست مرد دلاور عوض شده است
من در كجاوه و سر تو بر فراز ني
مسجد غريب مانده و منبر عوض شده است
ديگر به كودكان تو طعنه نمي زنند
اين قاعده اگر چه مكرر عوض شده است...
امروز غيرعشق حكومت از آن كيست؟
شكرخدا حكومت خنجر عوض شده است...
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10