(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 15  آذر  1391 - شماره 20373

دانشگاه در جبهه (14)
دانشجوي شهيد محمدرضا مهرپاك
روياي يك دانشجو:
مصاحبه اختصاصي كيهان با دكتر مصطفي چمران
... و خداوند دانشجو را آفريد!
نامه وارده
دريچه اي به دانشگاه


دانشگاه در جبهه (14)

دانشجوي شهيد محمدرضا مهرپاك

در بهمن سال 1345 چشم به جهان گشود. وقتي به دنيا آمد، پدر بزرگ اصرار داشت كه نام كودك را او انتخاب كند چرا كه معتقد و به حرمت پدر بزرگ نامش را محمدرضا نهادند.
محمدرضا مهرپاك، فرزند حاج علي اكبر و سكينه با حجب.متولد تبريز. خيابان عباسي.
محمدرضا دوران كودكي خود را در شيطنت و شلوغي گذراند. دوران ابتدايي را در مدرسه بابك ( واقع در خيابان عباسي) گذراند و دوران راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه صفا (والفجر كنوني) طي كرد.
در سال 1355 (يازده سالگي) مادرش را از دست داد و از سال 1359 زير سايه نامادري اش رشد كرد. سال 60 دوران دبيرستان را طي مي كرد. روزي كتاب ها و وسايلش را به دوستش داد تا به خانه برساند و خودش عازم جبهه شد. 15سال بيشتر نداشت اما راه جبهه را خوب مي شناخت. بعد از 20 روز محمدرضا به دليل كم بودن سن به خانه برگردانده شد. اما دوباره راهي شد و اين بار با رضايت پدر.
با علاقه اي كه به پزشكي داشت رشته تجربي را انتخاب كرد و در رشته پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. بعد از قبولي در دانشگاه تهران يك ترم از دانشگاه را به نحواحسن گذراند. اما عشق به درس هم نتوانست او را پايبند شهر كند.
محمدرضا در جبهه ها ديدبان بود و پس از مدتي به گروه اطلاعات و عمليات پيوست. وقتي خواست كه جزو گروه غواص ها شود با ممانعت فرمانده مواجه شد و اصرارهاي بي دريغش هم راهگشا نشد. يك بار مجروح شد اما پس از بهبودي باز هم راهي جبهه شد. عمليات والفجر 8 بود. بهمن سال 64، گروه اول نيروهاي اطلاعات و عمليات راهي شدند و از دل اروند عبور كردند. محمدرضا جزو آنها نبود. فرمانده نمي گذاشت برود. فرمانده را به كناري برد. آن قدر اشك ريخت و التماس كرد تا فرمانده راضي شد تا با گروه دوم از اروند عبور كند. به شرطي كه زود برگردد. قايق كه حركت كرد محمدرضا شوري وصف ناپذير داشت. آرام و بي صدا يك تركش پشت گردنش نشست و محمدرضا آرام تر و زيباتر بالهايش را گشود و در پروازي 19 ساله معبودش را درك كرد.
بهمن سال 64 روزي بود كه محمدرضا آسماني شد و 22 بهمن بر روي دست هاي پرشور راهپيمايي كنندگان تشييع شد. گويا ماه بهمن آشنايي غريبي با محمدرضا دارد. تولد، شهادت و به خاك سپاري همه آشناي ماه بهمن است.

 


روياي يك دانشجو:

مصاحبه اختصاصي كيهان با دكتر مصطفي چمران

نامش مصطفي است و نام خانوادگي اش چمران. در امتداد مدرس سياست را عين ديانت مي دانست و سرانجام از تقاطع انقلاب اسلامي به آزادي رسيد؛ درست همان چيزي كه مي خواست. مي گفت: «دنيا و مافيها را سه طلاقه كرده ام» راست هم مي گفت، آزادي يعني همين. آنچه مي خوانيد حاصل صحبت ما با سرداري است كه واژه اي براي توصيفش نمي شناسيم و البته نيازي هم به توصيف ما ندارد. گاهي پدر بود براي آنها كه در لبنان گرگ هاي صهيون پدرانشان را دريده بودند، گاهي دكتر بود براي آنها كه از همه چيز فقط مدرك را مي شناسند و بيشتر رفيق بود براي آنها كه روز و شب در كنارش مي جنگيدند، زندگي مي كردند و ياد مي گرفتند. حالا اما شهيد است براي ما كه از او جز مشتي عكس، كتاب و خاطره چيزي نداريم. آنچه مي خوانيد روايت مصطفي چمران است از واقعه 16 آذر 1332 كه 9 سال بعد از آن روز به روي كاغذ آورد و اكنون در قاب روياي يك دانشجو تقديم شما مي شود. دانشجويي كه در آخرين روزهاي پاييز در مقابل مصطفي چمران نشست و در حسرت يك آرزوي ديرينه با او مصاحبه كرد به اميد روزي كه با او هم كلام شود.
¤ از اينكه به ما در صفحه دانشگاه روزنامه كيهان توفيق داديد تا با شما مصاحبه اي داشته باشيم خيلي متشكريم؛ ابتدا مي خواستم كمي خودتان را براي مخاطبان ما كه اكثرا دانشجو هستند معرفي بفرماييد.
به نام خدا؛ مصطفي چمران هستم. متولد 1311 در خيابان 15خرداد تهران. حدود يك سال ساكن قم بوديم و سپس همراه خانواده به تهران آمديم و در جنوب تهران ساكن شديم. تحصيلات ابتدايي را در دبستان انتصاريه گذراندم كه حوالي خيابان پامنار بود و سپس براي دبيرستان عازم دارالفنون شدم.
¤ از دارالفنون هم به دانشگاه رفتيد؟
خير؛ از دارالفنون به دبيرستان البرز رفتم چون معلمين بهتري داشت و پس از آن وارد دانشگاه فني دانشگاه تهران شدم.
¤ رتبه كنكورتان را به خاطر داريد؟
رتبه ام در آزمون ورودي سال 1332 پانزده شد و رشته الكترومكانيك دانشگاه تهران را انتخاب كردم.
¤آقاي دكتر مي خواستم كمي از دوران دانشجويي تان براي ما بفرماييد؛ از حال و هواي آن روزهاي كشورمان به خصوص كه شما سال 1332 وارد دانشگاه شديد و ما در اين سال حادثه 16آذر را داريم كه شما از شاهدان عيني آن ماجرا هستيد و محور صحبت هايمان هم با حضرتعالي در اين زمينه است.
از آن روز- يعني 16آذر 1332- سال ها مي گذرد؛ ولي وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي بينم؛ صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد. سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك، مي شنوم، دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد، به روشني مي بينم.
آن روز، ساكت ترين روزها بود و چون شواهد و آثار، احتمال وقوع حادثه اي را نشان مي داد، دانشجويان بي اندازه آرام و هوشيار بودند كه به هيچ وجه، بهانه اي به دست كودتاچيان حادثه ساز ندهند.
¤پس چطور شد كه آن اتفاق افتاد و نيروهاي رژيم شاه به دانشجويان حمله كردند؟
جواب به اين سوال، مستلزم بررسي شرايط آن زمان و حوادث پي درپي آن روزهاست. وقايع آن ايام چون حلقه هاي زنجير به هم مرتبط بوده، يكي پس از ديگري پيش مي آمد. دولت كودتا هر روز قدم تازه اي برخلاف ايده ها و آرزوهاي مردم برمي داشت.
¤ كمي درباره اين قدم ها بيشتر توضيح دهيد چون تصور ما اين است كه انگار فضاي آن روزها- يعني پس از كودتاي 28 مرداد و حوالي 16آذر 1332 با توجه به سركوب و ارعاب رژيم شاه- كمي آرام به نظر مي رسد ولي شما مي فرماييد اينطور نبوده، اقداماتي انجام دادند كه با توجه به مبارزات ملي شدن صنعت نفت باعث تحريك مردم مي شده، مثالي هم از اين اقدامات داريد...
سفارت انگلستان دوباره افتتاح مي شد و دنيس رايت، كاردار سفارت، قرار بود كه به ايران بيايد. كمپاني هاي نفتي براي تصرف مجدد نفت ايران، نقشه مي كشيدند. نيكسون، معاون رئيس جمهور آمريكا، به ايران مي آمد؛ تا نتيجه 21 ميليون دلار كودتا را ببيند. ناراحتي و نارضايتي مردم هر روز بيشتر اوج مي گرفت. آتش خشم و كينه مردم هر لحظه بيشتر زبانه مي كشيد و فرياد اعتراض از هر گوشه و كناري به گوش مي رسيد. دولت كودتا و استعمار خارجي نيز براي انتقام از مردم مبارز ايران، به خصوص دانشجويان دانشگاه تهران، دندان تيز كرده بودند كه فاجعه 16آذر بروز كرد.
¤ يعني شما فاجعه 16آذر را به نحوي انتقام گيري آمريكا و انگلستان از دانشجويان مي دانيد چون منافعشان با ملي شدن صنعت نفت به خطر افتاده بود؟
پيش از نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران، اداره امور كشور در جهت منافع دول استعمارگر خارجي و به صلاحديد يا فرمان آنان صورت مي گرفت. نفت ايران به نفع انگلستان جريان داشت و حتي حدود 16درصد كه به موجب قرارداد ظالمانه تحميلي 1933م. به دولت ايران مي رسيد، به عناوين مختلف، دوباره به كيسه آنان برمي گشت. پس از ملي شدن نفت؛ اولتيماتوم ها و كشتي هاي جنگي و محاصره نظامي انگلستان، كوچك ترين وحشتي در دل مردم ايجاد نكرد.
منافع سرشار نفت در دل صاحبان كمپاني هاي نفتي كه در اداره حكومت انگلستان و آمريكا نفوذ داشتند، وسوسه مي كرد؛ به خصوص كه موقعيت سوق الجيشي ايران نيز براي سياست آمريكا، اهميت فوق العاده اي داشت... سرانجام دولت آمريكا نيز به كمك انگلستان وارد معركه شد و پس از يك سلسله توطئه چيني، اداره جاسوسي آمريكا، اشرف خواهر شاه، ژنرال شوارتزكف و هندرسن، سفير آمريكا در ايران، كودتاي 28 مرداد با صرف 21 ميليون دلار عملي شد.
¤ حالا چرا دانشگاه؟ چه شد كه خشم اين كودتاچيان 21 ميليون دلاري- به تعبير شما- دامن گير دانشگاهيان شد؟ مگر شما در دانشگاه چه مي كرديد؟
در تاريخ 24 آبان [سال 1332] اعلام شده بود كه نيكسون، معاون رئيس جمهور آمريكا، از طرف آيزنهاور به ايران مي آيد نيكسون به ايران مي آمد تا نتايج پيروزي سياسي اميدبخشي را كه در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده بود، ببيند. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند كه هنگام ورود نيكسون ضمن تظاهرات عظيمي، نفرت و انزجار خود را از دستگاه كودتا و طرفداري خود را از دكترمصدق، نشان دهند. تظاهرات برعليه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر به دادگاه همه جا به چشم مي خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نيكسون حتمي مي نمود.
اين تظاهرات براي دولتيان، خيلي گران تمام مي شد؛ زيرا تار و پود وجود آنها بستگي به كمك سرشار آمريكا داشت اين بود كه دستگاه براي خفه كردن مردم و جلوگيري از تظاهرات، از ارتكاب هيچ جنايتي ابا نداشت.
دولت، بغض و كينه شديدي نسبت به دانشگاه داشت؛ زيرا دانشجويان، پرچمدار مبارزات ملي بودند و با فعاليت مداوم و موثر خود هيئت حاكمه را به خطر نسبي و سقوط، تهديد مي كردند. دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاريان را كم و بيش مجبور به سكوت كرد؛ ولي دانشگاه همچون خاري در چشم دستگاه مي خليد و دست از مبارزه برنمي داشت و دستگاه، همچون درنده خون خواري به كمين نشسته و دندان تيزكرده بود كه از دانشجويان مبارز دانشگاه انتقام بگيرد؛ انتقامي كه عبرت همگان گردد.
¤ با اين حساب برخورد رژيم با شما چندان دور از ذهن نبود و دانشجويان تحليل هايي در اين باره داشتند؛ يعني شما پيش بيني يورش به دانشگاه را داشتيد...
صبح شانزدهم آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غيرعادي اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه اي را پيش بيني مي كردند. نقشه پليد هيئت حاكمه بر همه واضح بود و دانشجويان حتي الامكان سعي مي كردند كه به هيچ وجه، بهانه اي به دست بهانه جويان ندهند. از اين رو، دانشجويان با كمال خونسردي و احتياط به كلاس ها رفتند و سربازان با راهنمايي عده اي كارآگاه، به راه افتادند. ساعت اول، بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانه اي به دست آنان نيامد به داخل دانشكده ها هجوم آوردند. از دانشجويان پزشكي، داروسازي، حقوق و علوم، عده زيادي را دستگير كردند. بين دستگيرشدگان چند استاد نيز ديده مي شد كه به جاي دانشجو مورد حمله قرار گرفته، پس از مضروب شدن به داخل كاميون كشيده شدند. همچنين بين زنگ اول و دوم، سربازان به محوطه دانشكده فني آمده، چند نفري را به عناوين مختلف و بهانه هاي مجهول و مسخره گرفته زدند و بردند. در تمام اين جريانات ، دانشجويان سكوت و خونسردي خود را حفظ كرده، با موقع شناسي واقع بينانه اي، از دادن هرگونه بهانه اي خودداري مي كردند؛ ولي زدن و گرفتن دانشجويان، اشتهاي خونخوار دستگاه را اقناع نمي كرد. آنها نقشه كشتن و شقه كردن دانشجويان را كشيده بودند. و اين دستور از مقامات بالاتري به آنها داده شده بود. سركردگان اجراي اين دستور و كشتار ناجوانمردانه، عده اي از گروهبانان و سربازان بودند كه اختصاصا براي اجراي آن ماموريت، آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. اين سربازان كه به مسلسل مجهز بودند بيشتر به جلادان قديم شباهت داشتند. كشتار و حمله هاي اصلي، توسط اين سربازان انجام گرفت.
¤بعد از آن، اين سربازها به سمت دانشگاه فني حركت كردند؟ حمله به دانشكده فني و كشته شدن سه نفر از بچه هاي دانشكده فني بعد از اين جريان بود؟
دانشجويان دانشكده فني، محوطه دانشكده را ترك مي كردند؟ ولي هنوز نيمي از دانشجويان در حال خروج بودند كه ناگاه آن سربازان به همراه عده زيادي سرباز عادي، به دانشكده فني حمله كردند.
عده اي از سربازان، دانشكده فني را به كلي محاصره كرده بودند، تا كسي از ميدان نگريزد. دانشجويان مات و مبهوت به اين صحنه تاثرآور مي نگريستند و سربازان قدم به قدم با سرنيزه هاي كشيده شده، به سمت دانشجويان نزديك مي شدند. خدايا! باز ديگر چه شده؟ اينها از جان ما چه مي خواهند؟ با سرنيزه كشيده شده در حال حمله هستند. آخر اين درندگان خونخوار را چه كسي به جان مردم مي اندازد؟! آخر زجر و شكنجه تا چه اندازه؟ ظلم و فساد تا چقدر؟ آخر اينها اين بار ديگر چه بهانه اي دارند؟ اكثر دانشجويان به ناچار پا به فرار گذاشتند؛ تا از درهاي جنوبي و غربي دانشكده خارج شوند. در اين ميان، بغض يكي از دانشجويان تركيد. او كه مرگ را به چشم مي ديد و خود را كشته مي دانست، ديگر نتوانست اين همه فشار دروني را تحمل كند، آتش سينه پرسوز و گدازش به صورت شعارهاي كوتاه بيرون مي ريخت. هنوز صداي او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند، به كلي غافلگير شدند و در همان لحظه اول، عده زيادي هدف گلوله قرارگرفتند. دانشجويان يكي پس از ديگري به زمين مي افتادند؛ به خصوص كه بين محوطه مركزي دانشكده فني و قسمت هاي جنوبي، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشيني، عده زيادي از دانشجويان روي اين پله ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند.
¤ همان جا بچه ها كشته شدند...
مصطفي بزرگ نيا به ضرب سه گلوله از پاي درآمد. شريعت رضوي كه ابتدا هدف سرنيزه قرار گرفته بود، به سختي مجروح شد و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچي حتي يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود كه يكي از سربازان با رگبار مسلسل، سينه او را شكافت و او را شهيد كرد. در اين ميان، چند نفر از دانشجويان دانشكده افسري كه دانشجوي دانشكده فني نيز بودند، دوستان دانشجوي خود را هدايت كرده، دستور دادند به زمين بخوابند و بدين ترتيب، عده زيادي از مرگ حتمي نجات يافتند.
بدين ترتيب، سه نفر از دوستان ما بزرگ نيا، قندچي و شريعت رضوي، شهيد و بيست و هفت نفر دستگير و عده زيادي مجروح شدند. هنگام تيراندازي بعضي از رادياتورهاي شوفاژ بر اثر گلوله سوراخ شدند و آب گرم با خون شهدا و مجروحين درآميخت و سراسر محوطه مركزي دانشكده فني را پوشانيد؛ به طوري كه حتي پس از ماهها از در و ديوار دانشكده فني بوي خون مي آمد.
¤ با اين حال و با اين حجم خونريزي؛ سفر17 آذر نيكسون لغو نشد!؟ يعني نيكسون به ايران آمد و هيچ واكنشي هم نشان نداد به اين كشتار؟
روز بعد نيكسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي كه هنوز به خون دانشجويان بي گناه رنگين بود، دكتراي افتخاري حقوق دريافت داشت و از سكون و سكوت گورستان خاموشان، ابراز مسرت كرد و به دولت كودتا وعده هرگونه مساعدت و كمك نمود و براي رئيس جمهور آمريكا پيغام برد كه آسوده بخوابد.
¤چطور دكتراي افتخاري گرفت! هيچ كس در داخل واكنشي به اين كار (پس از 16 آذر و سفر نيكسون) نشان نداد؟
صبح ورود نيكسون يكي از روزنامه ها در سرمقاله خود تحت عنوان سه قطره خون، نامه سرگشاده اي به نيكسون نوشت كه فوري توقيف شد؛ ولي دانشجويان سحرخيزي كه خواب و خوراك نداشتند، زودتر از پليس روزنامه را خواندند. در اين نامه سرگشاده ابتدا به سنت قديم ما ايراني ها اشاره شده بود كه هرگاه دوستي از سفر مي آيد يا كسي از زيارت باز مي گردد و يا شخصيتي بزرگ وارد مي شود، ما ايرانيان به فراخور حال، در قدم او گاوي يا گوسفندي قرباني مي كنيم و آن گاه خطاب به نيكسون گفته شده بود: آقاي نيكسون! وجود شما آن قدر گرامي و عزيز بود كه در قدم شما سه نفر از بهترين جوانان اين كشور، يعني دانشجويان دانشگاه را قرباني كردند.
آري، حكومت كودتا در قدوم نيكسون، سه جوان را قرباني كرد؛ تا نيكسون، آيزنهاور را مطمئن كند كه ميليون ها دلار كمك به دولت كودتا، به هدر نرفته است و اين پول هاي گزاف بر گرده ماليات دهندگان آمريكايي نيز سنگيني نمي كند؛ زيرا اين پول ها در راه استقرار صلح و دموكراسي آمريكايي خرج شده اند!
¤ آقاي دكتر هنوز هم صلح و دموكراسي آمريكايي- به تعبير شما- جان هزاران انسان را از ميانمار تا غزه مي گيرد و با كمال تاسف برخي هنوز دنبال آن هستند... بگذريم... سالگردي هم براي واقعه 16 آذر و كشته شدگان آن برپا كرديد؟
اين تظاهرات زير برق سرنيزه سربازان و آن همه ظلم و بي رحمي وحشيانه حكومت نظامي، يكي از بزرگ ترين و باشكوه ترين تظاهرات دانشجويان به شمار مي رفت و گواه از خودگذشتگي و تصميم كوه آساي دانشجويان بود و دستگاه كودتا سعي كرد كه اين فاجعه دردناك را پنهان سازد؛ اما پس از آن، مزار شهداي شانزده آذر، همچون مقبره شهداي سي ام تير، زيارتگاه مردم آزاده و مبارز ايران، به خصوص دانشجويان شد و سال بعد، روز شانزده آذر 1333 ش. دانشكده فني از كارآگاه و نظامي پر بود كه هرگونه عكس العملي را در نطفه خفه كنند؛ اما مطابق قرار قبلي، پس از آن كه زنگ صبح نواخته شد، تمام دانشجويان در محوطه مركزي دانشكده فني با حالت عزا و احترام سه دقيقه سكوت كردند؛ سكوتي عميق و پرمعني؛ سكوتي كه خاطرات دلخراش سال پيش را تجديد مي كرد و رگبار گلوله و ناله دردناك مجروحين شنيده مي شد؛ سكوتي كه در خلال آن، شكنجه هاي روحي سال گذشته، جنايات هيئت حاكمه و بدبختي و مذلت ملت ايران از نظرها مي گذشت. سربازان و كارآگاهان در مقابل اين سكوت، قادر به هيچ عملي نبودند و هيچ بهانه و دستاويزي به دستشان نيامد. دانشجويان پس از سكوت و قرار دادن يك دسته گل بر روي پله ها، دانشكده را ترك كرده، عازم مزار شهدا شدند و تمام دانشگاه نيز به پيروي از دانشكده فني، به احترام شهداي شانزدهم آذر، دست از كار كشيد.
¤ پس اولين سالگرد را همان سال 1333 برگزار كرديد؛ سال هاي بعد چطور؟
در سال هاي بعد از آن نيز دانشجويان، در شرايط دشواري به ياد شهداي شانزده آذر، دست از كار كشيده، با برگزاري مراسمي در دانشگاه و بر مزار شهدا، پيوند خود را با شهدا و راه آنان، تجديد كردند و شانزده آذر را روز دانشجو اعلام نمودند و به جاست كه دانشجويان، هميشه نام شهدا و خاطره شانزده آذر را زنده نگه داشته، در بزرگداشت آن بكوشند.
¤ آقاي دكتر چه توصيه اي براي دانشجويان امروزه داريد؟
من نگرانم و اين نگراني طبيعي است، نگران جوانان بي گناه، نگران بازي هاي سياسي استعمار، نگران خدعه و تزوير عملاء (جاسوس ها) داخلي، نگران سرنوشت، و نگران اين كه ما نتوانيم در اين لحظات بحراني به مسئوليت خود آن چنان كه بايد عمل كنيم...
¤ از اينكه به پرسش هاي ما پاسخ داديد خيلي متشكرم و اميدوارم شما و همرزمان تان، ما و ساير دانشجويان را از دعاي خير فراموش نكنيد؛ در پايان اگر صحبتي باقي مانده در خدمت تان هستيم.
عالم در انتظار تولد ديگري است. انسان بر طبيعت مسلط شده، ولي روح كشنده اين انسان، هواي پرواز دارد و همه موجودات عالم ماده، نمي توانند عطش اين روح را سيراب كند. انسان به دنبال گمشده خود در تلاش مستمر و اضطراب دائم به سر مي برد.
به نظر من، انقلاب اسلامي ايران چنين نويدي به انسان هاي عالم مي دهد؛ معادلات مادي حيات را به هم مي ريزد و پول و زور و ماشين و تجليات مادي و زندگي اشرافي و مصرفي و حتي مصنوعات علم را زير پاي برهنگان انقلابي لگدكوب مي كند.
 


... و خداوند دانشجو را آفريد!

... بله
و خداوند دانشجو را آفريد...
ما هم كه يك روز را برايش اختصاص داديم تا هر آنچه دل تنگمان مي خواهد بگوييم؛ آن هم با صداي بلند. خدا وكيلي هيچ صدايي به بلندي صداي قلم نيست... هست؟ سرمان درد مي كند براي متن هاي انتقادي، ما بنويسيم و انتقاد بكنيم از نوع سازنده اش، و حرف هايمان را به كرسي بنشانيم. از دار دنيا همين يك روز برايمان مانده، چه كنيم كه بي كس و تنهاييم!؟ همين 16 آذر را دو دستي چسبيده ايم مبادا فرار كند. حال و هوايمان هم خوب است اما خب به قول عزيزي.
طراز پيرهن زركشم مبين چون شمع
كه سوزهاست نهاني درون پيرهنم
(حافظ عزيز)
اصلا حرف از دانشجو كه مي افتد همه ملت افرادي را تصور مي كنند كه كيف هايي را از بغل انداخته ( و يا كوله پشتي) و با دبدبه در كنار خط بي آرتي و مترو ايستاده، در ايستگاه هاي مقرر دانشجويي (منظور ايستگاه دانشگاه هاست) از اين وسيله ارجمند پياده شده و با افتخار به سمت دانشگاهشان حركت مي كنند. فرق اساسي كه مدرسه با دانشگاه دارد اين است كه در مدرسه سرهايمان را پايين انداخته به داخل مي رفتيم، اما در دانشگاه يك عدد كارتي به ما دادند كه بايد آن را نشان بدهيم، ابتدا وارد نگهباني شده اگر بخواهي بروي لبخندي مليح تحويل گرفته و كارت مبارك را نشان ميدهي تا به كلاس هاي جذابت برسي. گاه تا رسيدن به كلاس و دانشكده مذكور خبر تعطيلي كلاس به گوش مي رسد. اين جاست كه اين ضرب المثل بسيار كاربرد دارد: از اين دانشكده به آن دانشكده فرج است.
اما بعد...
سركلاس رفتن هم براي خودش يك مقوله مجزاست، دير رسيدن ها و گاهي زود رسيدن ها. امان از روزي كه از پيشاني بخت و اقبالت كوتاه باشد! اين مي شود كه تو هر وقت زود مي رسي سركلاس، استادت در ترافيك مانده و دير مي رسد و هر وقت كه تو دو دقيقه ديرتر مي رسي، استاد عزيزت يك ربع جلوتر در كلاس نشسته گويي از ديشب همان جا بوده؛ دير رسيدن هم دردسري دارد مضاعف ... همه چنان تو را نگاه مي كنند تصور مي كني قرار است روي فرش قرمز قدم بزني اما خدا نكند كه چشمانت چشمان استاد را ببيند چنان عميق تو را نظاره گر مي شود كه همان جا در اولين صندلي كه پيدا كردي بنشيني و جم نخوري. البته همه استادها هم اين گونه نيستند ها ...
نكته بعدي اينكه ترم قبل كه بوديم همه مباهاتمان اين بود كه امتحان كلاسي نداريم. خدا روز بد ندهد. اين ترم مدام امتحان كلاسي برايمان رديف مي شود. خنديديم به دانش آموزان گرامي سرمان آمد... حالا امتحانشان به كنار تحقيق هايشان ما را كشته، هر كسي مي آيد و مي رود و تحقيق م يخواهد؛ حالا از كجا اين همه تحقيق پيدا كنيم و بنويسيم خدا عالم است.
...
و حالا اين شما و اين هم سلف دانشگاه ( صداي سوت و كف حضار) از سلف دانشگاه زياد شنيده بودم؛ از سلف تا دانشكده آن قدر راه مي رويم تا هر چه خورده ايم هضم مي شود. همان مي شود كه با رسيدن به خانه سراغ دست پخت مادر جانمان مي رويم خدا وكيلي سلف دانشگاه عالي است، يعني هر وقت چمن ها را مي زنند... بي خيال ... از سه روز هفته كه كلاس باشد 4 روزش را كباب داريم و قرمه سبزي (چمن هاي مذكور فراموش نشود)اما اين كارت شارژ كردن هم دردسر داردها. اگر دستگاه خراب باشد يا كارت بانكي ات پول نداشته باشد يا مجبوري فست فود بخوري يا گشنه پلو با خورش دل ضعفه! هر چه مي گويي خراب است فايده اي ندارد،مي تواني فكر كني روزه اي و چيزي نخوري تا برسي به خانه. اما در كل با همه سختي ها و راه دور و پياده روي فراوان، با همه دردسرهاي كتاب هاي قطور و بزرگ (گاهي باعث فخر فروشي است همين كتاب ها) و مشكلات سلف و ارائه كارت و ... دانشگاه هر لحظه اش مي ارزد به تمام لحظات زندگي از جمله لحظات نه چندان محترم و دلچسب مدرسه!
مدرسه هم خوب بود اما دانشگاه اصلا يك طور ديگر است. انگار خيلي بزرگ شدي؛ عقلت بيشتر مي رسد؛ نگاه مردم جور ديگر است؛ تا بگويي دانشجو هستم روي تو حساب مجزا باز مي كنند و ... (البته روان پزشكان معتقدند اينها قسمتي از توهمات دانشجويي است به مرور زمان و با مصرف قرص و دارو برطرف مي شود!)
حالا دستشان درد نكند، يك روزي را گذاشتند تا ما خودمان را خالي كنيم و هر چه دوست داريم بگوييم. اما يادمان باشد جدا از شوخي اين دانشگاه قرار است سكوي پرتاب ما باشد؛ از سكوي خود نهايت بهره را ببريد. شوخي ها و حرف هايمان به جاي خودش اما قرار است از اين به بعد طور ديگر زندگي كنيم متناسب با يك دانشجوي حقيقي. آن چه كه رضاي خدا در آن است و از همه انتظار مي رود كه اين گونه باشيم.
راستي... روزتان مبارك
زهرا كريمي
 


نامه وارده

چه خبر از دانشگاه خبر اصفهان؟
اوايل سال 89 بود كه استاندار اصفهان در بازديد از خبرگزاري جمهوري اسلامي وعده اي شيرين و صد البته ارزشمند را به اصحاب رسانه و روزنامه نگاران استان اصفهان نويد داد. وعده اي كه اگر تعبير به قول شود نمود بهتر و اثرگذارتري دارد چرا كه آن زمان استاندار كه خود از اساتيد برجسته اين دانشكده نيز محسوب مي شود تحقق اين خواسته خبرنگاران را در آينده اي نزديك خبر مي داد.
پيگيريها و مكاتبات مسئولان خبرگزاري جمهوري اسلامي در اصفهان و مساعدت هاي مديرعامل رسانه رسمي نظام و دانشكده خبر در سال89 و 90 منجر به موافقت ايشان در افتتاح شعبه اين دانشكده در پايتخت فرهنگ و تمدن ايران اسلامي شد.
بعد از آن در مهرماه سال گذشته رئيس دانشكده خبر به اصفهان آمد و به ديدار استاندار رفت تا خروجي ملاقات اين دو به نقل از خبرگزاري مهر اين مطالب باشد: با مساعدتهاي مديريت استان اصفهان در راه اندازي دانشكده خبر، از آذرماه90 دفترچه هاي پودماني و علمي كاربردي به دانشكده خبر مركز اصفهان مزين مي شود.
دكتر قاسم فرج اللهي به خبرگزاري ايسنا با اشاره به امضاي توافق نامه تاسيس شعبه اين دانشكده در اصفهان از سوي مديرعامل خبرگزاري جمهوري اسلامي گفته بود: در صورت امضاي اين توافق نامه از سوي استاندار اصفهان و تامين مكان، امكانات لازم و ساير هزينه هاي پيش بيني شده در بندهاي توافق نامه، مهرماه سال جاري (1390) اين دانشكده در اصفهان دانشجو پذيرش مي كند.
فرج اللهي تصريح كرد: با پيگيري هاي رئيس خبرگزاري جمهوري اسلامي مركز اصفهان از يك سو و همچنين قبول تامين مكان، هزينه ها و امكانات مورد نياز شعبه دانشكده خبر از جمله ساختمان با شرايط ستاد مركزي دانشگاه جامع از سوي مسئولان ارشد استان اصفهان از سوي ديگر، در نهايت مديرعامل خبرگزاري جمهوري اسلامي با تاسيس اين شعبه موافقت كرد.
خبرگزاري فارس نيز همان زمان اين نقل قول استاندار اصفهان را تيتر كرد: «پذيرش دانشجو در دانشكده خبر اصفهان از بهمن ماه(90)»
به فاصله يك ماه از انتشار اين خبر خبرنگار ايمنا به سراغ معاون سياسي و امنيتي استاندار اصفهان رفت تا آخرين وضعيت دانشكده خبر را از وي جويا شود كه اين تيتر از دل مصاحبه ايمنا روي خروجي رفت: «مكان دانشكده خبر تا چند روز آينده مشخص مي شود» (آبان ماه90)
دكتر اسماعيلي در آن مصاحبه گفت: تا چند روز آينده مشكل مكان دانشكده خبر حل خواهد شد و دانشجويان و خبرنگاران علاقه مند به تحصيل در اين رشته از ترم بهمن شروع به تحصيل مي كنند.
معاون سياسي امنيتي استاندار اصفهان با اشاره به بازديدهاي صورت گرفته از برخي مكان ها و ساختمان هاي پيشنهاد شده افزود: تا چند روز آينده مشكل مكان اين دانشكده حل خواهد شد و دانشجويان علاقه مند به تحصيل در اين رشته از ترم بهمن شروع به تحصيل مي كنند.
اما اين آخر قصه پر غصه دانشكده خبر اصفهان نبود تا بار ديگر اوايل اسفند ماه پارسال همين رسانه و به نقل از همين مسئول ارشد استان اينگونه تيتر بزند: «اداره اوقاف وارد گود شد، روياي تاسيس دانشكده خبر اصفهان سال آينده به وقوع مي پيوندد.»
معاون سياسي امنيتي استاندار اصفهان به همكاري اداره اوقاف در راستاي راه اندازي دانشكده خبر اصفهان اشاره كرده و گفته بود: يكي از مدارس زيرنظر اداره اوقاف براي اين كار درنظر گرفته شده كه ان شاءالله در خرداد ماه سال آينده (امسال) تخليه و در اختيار دانشكده خبر اصفهان قرار مي گيرد.
معاون سياسي امنيتي استاندار اصفهان لازمه ساخت دانشكده خبر را داشتن زيربناي 2هزار و 200متري اعلام كرد.
وي با بيان اين كه مكان مذكور زيربناي موردنياز را تامين مي كند، اظهار اميدواري كرد كه در سال آينده پذيراي دانشجو در دانشكده خبر اصفهان باشيم.
و اما شب عيد نوروز امسال هم خبرنگاران و دبيران ايرنا مركز اصفهان به عيد ديدني استاندار فرهيخته استان اصفهان رفتند و بار ديگر خواسته به حق خبرنگاران و رسانه مداران اين استان پهناور را مطرح كردند تا شايد تحقق اين خواسته به حقشان هرچه زودتر محقق شود.
و اينجا بايد از خبرنگاران هم گلايه اي كنم كه اگر فقط و فقط به اندازه يك گزارش عادي روزمره روي همين سوژه عام المنفعه خودمان كار كرده بوديم مطمئنا امروز خبر و تيتر يك افتتاح دانشكده خبر پايتخت فرهنگ و تمدن ايران اسلامي روي خروجي روزنامه ها و خبرگزاري ها نقش بسته بود و نويد روزهاي روشن تري را براي رسانه هاي شهر و استانمان مي داد.
اما با گذشت اين همه وعده و وعيد مسئولان استانداري و استان اصفهان هنوز خبري از دانشكده خبر نيست كه نيست...

 


دريچه اي به دانشگاه

برنامه تشكل هاي دانشجويي به مناسبت روز دانشجو
تشكل هاي دانشجويي دانشگاههاي مختلف سراسر كشور به مناسبت روز دانشجو برنامه هايي را براي دانشجويان در نظر گرفته اند؛ خبرنامه دانشجويان ايران اعلام كرد:
دانشجويان دانشگاه اصفهان قصد دارند براي گرامي داشت روز دانشجو در اين دانشگاه ويژه برنامه اي تحت عنوان صندلي داغ و با حضور رياست دانشگاه و سخنراني با حضور آقاي عبدخدايي برگزار شود.
تشكل هاي دانشجويي دانشگاه تهران نيز، به همين مناسبت در روز شنبه، هجدهم آذر ماه برنامه اي در دو مرحله راهپيمايي و ميزگرد دانشجويي برگزار خواهند كرد. بنابراين گزارش بعد از نماز ظهر و عصر روز شنبه، دانشجويان راهپيمايي از جلوي درب اصلي دانشگاه تهران خواهند داشت و در پايان نيز بيانيه اي از سوي تمامي تشكل هاي دانشجويي اين دانشگاه قرائت خواهد شد.
دانشجويان دانشگاه اروميه براي گرامي داشت اين روز، از آقاي رائفي پور، براي سخنراني در اين مراسم، دعوت به عمل آورده اند.
دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي همدان نيز يك مناظره دانشجويي به مناسبت روز دانشجو، تحت عنوان تريبون آزاد تدارك ديده اند.
تشكل هاي دانشجويان دانشگاه بوعلي همدان نيز از حسن عباسي، دعوت نموده اند تا به عنوان سخنران برنامه شان در گرامي داشت روز دانشجو حضور يابد.
دانشگاه علوم پزشكي رفسنجان نيز، در روز دانشجو شاهد برگزاري ايستگاه صلواتي از سوي دانشجويان اين دانشگاه به همراه بيانيه اي از سوي انجمن اسلامي دانشجويان مستقل اين دانشگاه در گرامي داشت اين روز خواهد بود.
گزارش ها حاكي از آن است كه دانشجويان دانشگاه آزاد واحد اهواز به مناسبت فرارسيدن روز دانشجو، برنامه اي در قالب يك زيارت دسته جمعي از مزار مطهر شهداي اهواز به همراه قرائت زيارت عاشورا كه تجديد بيعتي معنوي و سياسي با شهدا است را تدوين نموده اند.
همچنين دانشجويان دانشگاه هرمزگان، درصدد تشكيل دو كرسي آزادانديشي در قالب يك كرسي استادي در پيرامون موضوع رابطه ايران و آمريكا و تحريم هاي موجود و يك كرسي دانشجويي با موضوع مردم سالاري ديني براي گرامي داشت روز دانشجو است.
گفتني است دهه اول محرم در دانشگاه هرمزگان، مصادف با سالگرد تدفين شهداي گمنام در اين دانشگاه بود كه شور حال ديگري را در فضا حاكم نمود، همچنين ششم محرم تمامي هيئات دانشجويي دانشگاه هاي هرمزگان در بندرعباس، گردهم آمدند و به عزاداري سالار شهيدان پرداختند.
تشكل هاي دانشجويي دانشگاه قم نيز در پاس داشت شانزدهم آذرماه، برنامه اي در قالب سخنراني آقاي متكي، وزير سابق امور خارجه برگزار خواهند نمود.
از دانشگاه محقق اردبيلي خبر مي رسد كه دانشجويان اين دانشگاه به مناسبت فرارسيدن روز دانشجو، از دكتر منصور حقيقت پور، نماينده مردم اردبيل در مجلس شوراي اسلامي و نايب رئيس كميسيون امنيت ملي اين دانشگاه براي پرسش و پاسخ دانشجويي، دعوت به عمل آورده اند.دانشگاه محلات نيز در گرامي داشت شانزدهم آذرماه، روز بيستم آذرماه يادواره شهدا و بيست و يكم آذرماه، كرسي آزادانديشي پيرامون سياست خارجي، رابطه با آمريكا و تحريم هاي موجود برپا خواهد نمود.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10