(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 19  آذر  1391 - شماره 20376

نامه هاي كوفي حكايت شيدايي دلگويه هاي يك شاعر
گفت وگو با مجيد سعدآبادي برگزيده بهترين كتاب سال دفاع مقدس88 و 89
همچنان بايد شعر جنگ سرود
قلم هاي هرزه!
زينت عابدان در كلام شاعران
شعر آييني از گذشته تا حال


نامه هاي كوفي حكايت شيدايي دلگويه هاي يك شاعر

 

فريبا طيبي

چه گواراست
اين شربت زعفراني
اما تشنه از محله ما رفت
عباس تعزيه!
¤¤¤
لب اين حوض مي نشينم
چنگ آبي برمي دارم
و به آن زل مي زنم
وقتي بهانه اي ندارم
براي سرودنت!
¤¤¤
همه ما چه فراوان بغض هاي فرو خورده داريم در سوگ دل مان براي عاشورا، براي كربلا اما وقتي حجم بغض يك شاعر مي شكند براي اين مرثيه و مي شود شعر؛ به تار دل همگان زخمه مي زند. همه بغض ها سر باز مي كنند براي اين زخم بي التيام.
امان از كوفه و كوفي! چه بديمن و بد فرجامند برخي نام ها! نماد نامردي و نامردمي و نامرادي! نماد بي وفايي! حتما پيش آمده و شما هم شنيده ايد كه بزرگ ترها، قديمي ترها وقتي خاطره اي از سفر به شهري، روستايي نقل مي كردند، در توصيف نابساماني آن شهر بدترين تعبيرشان اين بود: چه شهري درست خود كوفه، مردمش اهل كوفه!
برخي وصمه ها و لكه ها با هزار آب توبه هم پاك نمي شود انگار. كه حتي در مختصات كوفه بودن، گوشه هايي به خط كوفي هم كمانه كرده است.
خط كوفي را به سبب منقوط نبودن و رسم الخط خاصش، اهل اين رشته، خط مطلوبي نمي دانند و آن را خط گنگي مي شمرند و مي گويند كه اگر بنا بود مصحف شريف به اين خط كتابت شود، حجم صفحات مبارك آن به چندين برابر افزايش مي يافت.
¤¤¤
كوفه نيا حسين جان، كوفه وفا ندارد...
كه دل هاي شان با توست. و شمشيرهاي شان برتو...
¤¤¤
«نامه هاي كوفي» نام تأمل برانگيز كتاب شعر «سعيد بيابانكي» بي شك به هر دو وجه واژه «كوفي» نظر داشته است. كوفي در مختصات شهر كوفه و كوفي اشاره به خط خاص كوفي. مجموعه شعري در سه فصل خيزراني، سياه و سفيد و نامه هاي كوفي كه فصل دوم، شعرهايي است با ريتم هاي متفاوت، فصل اول شعرهاي آييني شاعر است و بسيار تر و تازه و فصل سوم «سپيد»هايي طرح گونه و منحصرا عاشورايي و البته زيبا. با نگاه گس و گزنده اجتماعي كه هرچند كامت تلخ مي شود اما دلت را خنك مي كند كه حرف دل توست. نكته سنجي ها و واكاوي ها زيرپوست عادات عزاداري ها آن هم در شعر، ملاحتي به اثر بيابانكي داده كه خواندني است. زبان تر و تازه، تعبيرها و تركيب هاي بكر، واژه هاي ويژه شاعر كه شخصي شده اند و اصل عنصر شاعرانگي كه در شعر هست. «انار» با همه وابستگانش، دانه دانه بودن، دانه كردن، خوش رنگي، هزاردانگي، ترك خوردن دل انار، سارا انار داد، خون چكان بودن و از اين دست، بسامد شعر شاعر است در اين مجموعه.
رد طنز رندانه اي هم بر شانه هاي شعرها، هاشور زده كه شاعر است و رندي آن هم رندي از سنخ جناب خواجه، نه رندي از جنس شيخ اجل!
و اما يك نكته كوچك كه كتاب كوچك «نامه هاي كوفي» در فصل سوم گرفتار بي دقتي در امور نشر شده... نامه بيست و چهارم و بيست و پنجم تكراري است و اين ضعف هنگامي رخ مي دهد كه كتاب را از نگاه دقيق يك ويراستار خوب، بي نياز حس كنند.
به هرحال خواندن شعرهاي «نامه هاي كوفي» را در اين روزها توصيه مي كنم كه شايد دل هاي عزازده را اندكي آرام كند.
به ما مخند كه جاي گريستن بر خويش
نشسته ايم دمادم، به سوگواري تو
 


گفت وگو با مجيد سعدآبادي برگزيده بهترين كتاب سال دفاع مقدس88 و 89

همچنان بايد شعر جنگ سرود

ليلا كريمي
مجيد سعدآبادي شاعر دفاع مقدسي است كه آثارش در جشنواره هاي زيادي از جمله جشنواره شعر فجر، جشنواره شعر دفاع مقدس و جشنواره بين المللي شعر رضوي راه يافته و جوايزي را كسب كرده است.
سعدآبادي را با مجموعه اشعار «سربازي با گلوله برفي» بيشتر مي شناسيد. اين مجموعه منظومه اي شاعرانه است كه جنگ را در قالب شعر سپيد روايت مي كند. در شعرهاي او كمتر ردپايي از اشعار سپيد ديگر شاعران ديده مي شود؛ زبان اشعار او نو و مستقل است. اين كتاب برگزيده بهترين كتاب سال دفاع مقدس سال 88 و 89 بوده است و در چاپ جديدش انتشارات سوره مهر آن را منتشر كرده است. به همين بهانه با شاعر اين مجموعه گفت وگويي كرده ايم كه مي خوانيد:
¤ در مجموعه شعر «سربازي با گلوله برفي» به چند نوع شعر جنگ اشاره داشتيد اما چيزي كه بيش تر بارز است؛ شما جنگ را به صورت عام ديده ايد تا فقط در قالب شعر دفاع مقدسي؟
در اين مجموعه تعدادي از اشعار مربوط به دفاع مقدس است اما اكثريت اشعار همان طور كه گفتيد جنگ را به صورت عام در برگرفته و بحث عدم جنگ و نفي جنگ در اشعار مطرح است. معتقدم اگر بخواهيم بحث دفاع مقدس را به طور جدي دنبال كنيم بايد ابتدا شعرهايي گفته شود كه بحث نفي جنگ را اثبات كند. مادامي كه جنگ را نفي نكنيم نمي توانيم بحث دفاع را در شعرهايمان مطرح كنيم. جنگ را در شعرها بايد چيز بدي جلوه دهيم تا با اشعارمان دفاع را؛ نشان دهيم.
در ادبيات كه مي نگريم اشعار دفاع مقدسي زيادي سروده شده است؛ اما به اعتقاد من بايد يك مرحله قبل را بنگريم و روي برخلأيي كه وجود دارد تفكر و كاري صورت بگيرد؛ در واقع ما شعرهايي با مضامين و موضوعات نفي جنگ و صلح خيلي كم داريم. شايد بهتر باشد بگويم به صورت يك مجموعه مخصوصاً در دهه اخير وجود ندارد.
¤ از چه فضايي براي سرودن اشعاري با مضامين صلح گونه بهره گرفته ايد؟
اين صلح بايد دروني باشد، شايد اين اشعار به روحيه صلح طلبانه من برمي گردد. براي سرودن اشعار اين مجموعه نگاهي به گذشته كرده ام و در فضاي ادبيات دفاع مقدس نفس كشيدم و آن را مرور كردم. با شاعراني كه در اين فضا كار مي كنند، صحبت كردم و در نتيجه انرژي و پتانسيل من به صورت جنبشي در قالب مجموعه اشعار جنگ درآمد.
چيزي كه برايم در اين مجموعه مهم جلوه مي كند اين است كه از المان هايي كه هميشه در اشعار دفاع مقدس و جنگ استفاده مي شود، بهره نگيرم و مباحث جديدي چون «عشق» را در جنگ نشان دهم؛ شايد در هنرهاي موازي شعر، چون سينما موضوع عشق را در جنگ ديده باشيم اما در شعر دفاع مقدس كمتر يافت شده است.
... ما مشكلاتمان را
در همين منطقه جنگي حل مي كنيم
هر بار من از همسرم دلگير مي شوم
بالاي خاكريز مي روم
شايد تيري مستقيم به قلبم بخورد
هر بار او خسته مي شود
روي مين ها
لي لي مي كند
(بخشي از شعر «پشت خاكريزي...)
اين شعر نمونه اي از عشق را در جنگ به نمايش مي گذارد.
¤ در سروده هايتان از نمادهاي رايج چون «چفيه، پلاك، قمقمه، سربند رزمنده ها و...» كمتر استفاده كرده ايد؛ اما با استفاده از همين نمادها در بعضي از اشعار، تصويرسازي جديدي چون «قمقمه ها دارند هلاك مي شوند»؛ «باد پيشاني بند يا زهرا(س) بسته» و... ارائه داديد.
در حقيقت سعي كرده ام از عناصر رايج در جنگ به نوعي متفاوت استفاده كنم. اين خود روشي در شعر نويسي است. در واقع كاركرد جديدي از نمادهاي جنگ با عنصر خيال را نشان داده ام.
نوشته بود
باد پيشاني بند يا زهرا(س) بسته
و چادرهاي قرارگاه امداد را
به خط مقدم مي برد...
استفاده از اين عناصر تا جايي است كه شايد بي دليل نبود دكتر قزوه نام يكي از مجموعه اشعارم را به من پيشنهاد داد كه «قيامت اشياء» بگذارم. البته بايد بگويم در فرمول نوشتن اشعارم عنصر خيال بسيار نمود يافته است. مثلاً در شعر:
سنگرمان در جنگ گم شد
ديگر مهمات و آذوقه
از طريق امواج راديويي مي رسيد
ديوار دورتا دورمان
گوني برنج بود
يكي را در آوردم
خاكش را دم كردم
(راديو گفت: پنجره جديد مبارك)
...
انگشت اشاره ام را
در خشاب جا زدم
(راديو گفت: حالا به هر كسي اشاره كند مي ميرد)
...
¤ اشعار اين كتاب شبيه حكايتي با توالي و روايت خطي؛ از يك جايي شروع و به جايي پايان مي رسد. نظر شما چيست؟
اين طور نيست كه من با يك تصميم به ترتيب اشعار را گفته باشم؛ بلكه بعد از اينكه به اعتقاد خودم مجموعه «سربازي با گلوله برفي» آفريده شد؛ به اشعار كتاب چينش دادم و سعي كردم روايت ابتدايي تا انتهايي اشعار را خلق كنم.
¤ «سربازي با گلوله برفي» شعر جنگي است كه شما آن را با دوران كودكي و پيامدهاي بعد از جنگ پيوند زده ايد؛
البته اين طور نيست كه من جنگ را به ياد نداشته باشم. صداي آژير خطر كه شنيده مي شد؛ مادرم مرا در انباري و زير ستون پناه مي داد. در واقع خارج از بحث، من دو تا از عموهايم جانباز هستند و مدام با آنان در رابطه با دفاع مقدس بحث كرده ام؛ ارتباط داشته ام و پيامدهاي بعد از جنگ را از نزديك ديده و لمس كرده ام.
بله من جنگ را يادم هست و آنجا كه مي گويم؛
با بوق راديو
با اعلام وضعيت قرمز
نزديك ترين پناهگاه
آغوش مادرم مي شد
...
در حقيقت اين بخشي از خاطرات ترس و اضطراب دوران جنگ بود و از فضاي جنگ خيلي هم دور نبودم.
¤ در جايي يكي از منتقدان امروز آقاي نادمي عنوان كردند كه شعر شاعران نسل جوان در واقع پاسخي به ضرورت بازنگري در پديده شعر دفاع مقدس است؛ با اين نظر موافقيد؟
من شاعرم؛ نمي دانم از اين نظر دفاع كنم يا نه! همين كه مي بينم اين مجموعه مخاطب هاي زيادي دارد؛ براي من شاعر آرامش بخش است و اين مي تواند پاسخي براي اساتيد و منتقدين باشد. وقتي مي بينم قطعه اي از شعر سپيدم از زبان يك مداح در وسط شور مداحي خوانده مي شود و مخاطب را تحت تاثير مي گذارد، برايم جاي بسي تعجب و خوشحالي دارد. و اين در واقع نشان دهنده آن است كه بايد ادبيات را يك بار ديگر مرور كنيم. نگاه كنيم؛ آيا ادبياتي كه شكل گرفته همان چيزي است كه مخاطب به دنبال آن است يا بايد بازنگري و بازنويسي به زبان امروز شود.
نمي توان گفت شعر نوشته هاي دوران دفاع مقدس دورانش تمام شده است. بلكه به نظرم فضاي دفاع و جنگ همچنان ادامه دارد و بايد در اين فضا شعر سرود.
با اين موضوع مخالفم كه ارزش هاي ما در دوران جنگ كه مردم به فرمان رهبرشان با شور و اشتياق به جنگ رفتند، تغيير كرده است؛ بلكه ما بايد اين فضاها را ببينيم و پيدا كنيم و براي آن ارزش قائل باشيم و بازنويسي كنيم.
معتقدم با نگاه سياسي صرف به دفاع مقدس قدرت ديد را از مخاطب مي گيريم و به همين خاطر بايد با نگاهي نو، دفاع مقدس را بازنويسي كنيم.
در اشعارم مستقيم گويي درباره دفاع مقدس نكرده ام بلكه در شعرها «دفاع» را آورده ام و «جنگ» را نشان داده و «مقدس» بودن جنگمان را در ذهن مخاطب مجسم و شكل داده ام.
¤ يعني مي توان گفت با توجه به زاويه ديد شما، اين مجموعه نوعي جديدي از شعر سپيد دفاع مقدسي را در خود گنجانده است؟
در واقع مي توان گفت اشعار سپيد در فضاي دفاع مقدس به صورت شعر مدرني كه هم جنگ را بكوبد و هم هارموني خود را حفظ كند به تعداد زياد وجود ندارد. دوستان شاعر زيادي هستند كه به اين فضا از شعر سپيد دفاع مقدسي ورود پيدا كرده اند و علاقه مندند كه در اين فضا (دفاع مقدس) شعر بسرايند.
¤ با توجه به اينكه كتابتان جز ء برگزيدگان بهترين كتاب سال دفاع مقدس در سال هاي 88 و 89 بوده است؛ نظرتان در مورد فعاليت هاي بنياد حفظ آثار دفاع مقدس چيست؟
اگر قرار باشد راجع به ويژگي اين كتاب در بحث شعر سپيد بگويم، اين است كه هارموني در فضاي اشعار ديده مي شود به طوري كه شما مرگ و عشق و صلح و كمك و همياري در جنگ را در كنار هم در اين مجموعه سپيد مي بينيد. دو كشور مسلمان ايران و عراق با هم در حال جنگ بودند؛ ايران و عراق فرهنگ و تبادلات فرهنگي زيادي با هم داشته و دارند، در لحظاتي در جنگ حتي دو طرف با هم همياري داشته اند؟و هارموني كه مي گويم در اين مورد پررنگ شده است. به طوري كه در بعضي از موارد در جنگ دو طرف سرباز ايراني و عراقي با هم همياري داشته اند مگر نه جان دو طرف در جبهه به خطر مي افتاده است. مخالف اين موضوع هستم كه فقط يك جنبه از دفاع مقدس را پررنگ كنيم.
بنياد حفظ آثار دفاع مقدس وظيفه اش حفظ آثار دفاع مقدس است؛ شخصا برايم سخت و دشوار است كه يك دوره اي از شاعر دفاع مقدس به مدت دو ساعت دعوت مي كنند تا در كنگره يا نشست دفاع قدسي شركت كند ولي سه يا چهار سال مي گذرد و شما به فراموشي سپرده مي شويد؛ حتي اگر نگاه ابزارگونه هم به تو نداشته باشند، اين حس تداعي مي شود. چرا مجيد سعدآبادي نيامد و مجموعه «سربازي با گلوله برفي 2» را بيرون بدهد؛ آيا اين طور نيست كه از اين فضا به نوعي دلگير شده ام. آيا اين از عدم تشويق نيست!
¤ چرا براي اشعارتان در كتاب اسم انتخاب نكرده ايد.
«اسم» يك پيش فرض به مخاطب براي خوانش شعر مي دهد. معتقدم مخاطب بايد شعر را بخواند و معناي شعر را بگيرد؛ در واقع با يك پيش فرض وارد فضاي اشعار نشود.
¤ الان مجموعه جديدي در دست داريد؟
سال 91 بعد از «سربازي با گلوله برفي» دو مجموعه شعر با عنوان «روزهاي اول دنيا»؛ «گل فروش مسلمان» منتشر كردم. «روزهاي اول دنيا» مجموعه اشعار كوتاه سپيد من است.
كتاب «گل فروش مسلمان» هم مجموعه اي است كه روي لبه تيغ واقعيت و خيال قدم مي زند. از واقعيت هايي حرف زده ام كه با خيال شاعرانه در آميخته شده است.دو مجموعه ديگر با عنوان «روايت شاعرانه جن و پري ها به نام كاخ سعدآبادي» و «غريبه اي به غريبه ديگر» هم دارم كه اشعار سال 87 تا به امروز را در آنها گردآوري كرده ام و هر دو مجموعه بيش از 40 شعر را شامل مي شود.
 


قلم هاي هرزه!

پژمان كريمي
«سانسور» و «مميزي» دو واژه پركاربرد در دو عرصه هنر و سياست، توصيف مي شوند.
اين واژگان كه همواره به معناي حذف و جرح و تعديل به كار مي روند، گاه براي اشاره و تاكيد و نكوهش بر فضاي بسته، سركوبگر و استبدادي اراده مي گردند.
¤اما ...
آيا خاستگاه معنايي هر دو واژه، يكسان است؟
- آيا ميان سانسور و مميزي به عنوان «روش» تفاوت وجود دارد؟
- و مهم تر از همه؛ آيا هر دو، روشي در برابر «آزادي» اند؟
نگارنده تاكنون دوبار، در دو مطلب و بنا به دو رويداد، درباره معنا و تفاوت سانسور و مميزي نوشته است.
بايد گفت: سانسور و مميزي، اگر چه متضمن حذف و جرج و تعديل به نظر مي آيند اما؛ از حيث خاستگاه و هدف غايي كاملا متفاوت اند.
سانسور، برآمده از تفرعن و منافع نفساني است و غايت آن، جهالت و استعمار فكري مخاطب توصيف مي شود.
مميزي اما، بركشيده از مصلحت انديشي جمعي، بر محور خردورزي و قانون است و سلامت ذهن و دل جامعه را جست وجو مي نمايد.
آنچه در كشور ما در قالب حذف و جرح و تعديل روي مي دهد، مميزي است.
زيرا، منبعث از قانون است! قانوني كه از متن كتابي آسماني و به وسيله جمعي از خردمندان تأليف شده است.
ديگر اينكه؛ مصلحت و سلامت فرد و جامعه را تعقيب مي كند!
دو گروه اما، دركشورمان در برابر مميزي صف آرايي كرده اند:
گروه نخست، عناصر بيگانه با آموزه هاي ديني كه صرفا به دليل ناآگاهي و ناتواني در تشخيص درست از نادرست و راه از بيراه، روي به مخالفت با ضرورتي عقلاني آورده اند.
گروه دوم؛ عناصري كه هم با آموزه هاي ديني بيگانه اند و هم با دين و نظام ديني و ارزش هاي الهي اخلاقي سرستيز دارند.
گروه دوم؛ همواره براي از ميان برداشتن مميزي تلاش كرده اند و از هر راه و وسيله اي استفاده نموده اند.
بيانيه مي دهند، سخنراني مي كنند و در كتاب و نشريات و تارنماهاي خود و دوستان شان:

يك- مميزي را با سانسور، يكسان معرفي مي كنند.
دو- آزادي را بي حد و حصر توصيف مي نمايند و نسبت آزادي و مصلحت و سلامت فرد و جامعه را توضيح نمي دهند!
سه- هيچ گاه، بخش ها و موادي از آثار خود را كه مبتلا به مميزي در كشورمان شده است، براي مخاطب بازگو نمي كنند.
روز يكشنبه، هفته پيش،22تن از نويسندگان وابسته به جريان شبه روشنفكري، بيانيه اي را در محكوميت سانسور- در واقع مميزي- در كشورمان ايران، منتشر كردند!
آنها در اين بيانيه، خواستار برچيده شدن بساط مميزي شده اند.
در اين باره بايد گفت:
يك- امضاءكنندگان بيانيه نخستين بار نيست كه به مميزي مي تازند. 34 سال است آنها روش يادشده را هدف قرار داده اند.
دو- صادركنندگان بيانيه ، اغلب به كانون منحله نويسندگان وابستگي دارند. كانوني كه توجيه گر جنايت هاي رژيم پهلوي و بستر انديشه فراماسونري بوده است.
يكي از همين افراد، سيمين بهبهاني است كه به عنوان سانسورچي، در شوراي شعر و ترانه وزارت فرهنگ و هنر پهلوي فعاليت كرده است!
سه - اين عناصر، نه در جريان انقلاب اسلامي و نه در مقطع زماني هشت سال جنگ تحميلي و نه در ديگر برگهاي حساس تاريخي، يك اثر- تنها يك اثر- در همراهي با مردم عرضه نكرده اند.
چهار- هيچ كدام آنها، يك بار هم، يك بخش از آثار يا كل يك اثر خود را كه هدف مميزي قرار گرفته، در رسانه هاي در اختيارشان بازتاب نداده اند. روشن است چرا؟! چون مي دانند آنچه هدف مميزي قرارگرفته، با استقبال مردم دين مدار ايران روبه رو نمي شود!
حالا شما بگوييد؛ عناصري كه مخالف دين الهي اند، همراه و همدل مردم كشورشان نبوده و نيستند و در ساخت سياسي و استقلال اين مرز و بوم نقشي نداشته اند، عناصري كه مجري استبداد در حوزه فرهنگ بوده اند، چه حقي دارند؛ از آزادي انديشه و احترام به حق ديگران و پاسداري از فرهنگ و استقلال فرهنگي ايران داد سخن دهند؟
چگونه مي توان صلاحيت اينان، انديشه و قلم اينان را تاييد كرد؟
چگونه مي توان قلم «پرده دري» را كه با انديشه ورزي و انديشه متعالي، بيگانگي و سرستيز دارد، مستحق «آزادي» غيرمشروط دانست؟!
از اين روست كه مي توان گفت بيانيه 22 تن، تاكيدي است بر ضرورت ادامه روش عقلاني و ضروري مميزي! روشي كه اگر نبود و اگر به درستي پي گرفته نشود، ساحت فرهنگ و انديشه كشورمان را قلم هاي هرزه تصاحب مي كنند!
 


زينت عابدان در كلام شاعران

علي خوشه چرخ آراني
به گواهي تاريخ خلفاي بني اميه و بني عباس منتهاي كوشش خود را به كار بردند تا شعله هاي عشق مقدس به خاندان آل رسول را در دلهاي عاشقان خاموش كنند و با ايجاد فضاي رعب و وحشت، مانع گسترش معارف و ذكر مناقب و فضايل و مراثي اهل بيت (عليهم السلام) در حوزه شعر و ادب و هنر شوند اما به رغم تمامي اين تمهيدات و تهديدات نه تنها نور اهل بيت(ع) به خاموشي نگراييده بلكه گذشت شهور و صرف دهور هر روز چهره مظلوميت آنها را ازهر و تابناك تر نموده است.
از ستارگان منور و درخشان در آسمان متلامي آل ا...، زينت عابدان و مولاي ساجدان، علي بن الحسين(ع) است كه نقش والايي در تداوم سلسله ولايت و امامت پس از حادثه جانسوز عاشورا و شهادت مظلومانه حسين بن علي(ع) و ياران با وفاي او در كارزار كربلا داشت و بي شك اگر امام سجاد(ع)، در حادثه كربلا به دست گروه دون صفت به فيض عظيم شهادت مي رسيد؛ سلسله ي امامت از هم مي گسست.
از ويژگي هاي ممتاز ادب فارسي عشق شاعران شيعي به ائمه هدي (عليهم السلام) است و بدون شك هيچ يك از امامان معصوم را نمي توان ياد كرد كه شاعران و نويسندگان فارسي زبان در مدح و منقبت آنها شعري نسروده باشند.
در اين مقال به چند نمونه از ارادت شاعران فارسي زبان به ساحت مقدس امام سجاد كه در بردباري و تقوا و عبادت و... ضرب المثل بوده و از لحاظ نسب و اصل خانوادگي مادري به ايرانيان برمي گردد اشاره مي شود. «محمدبن حسام خوسفي» شاعر فارسي زبان در قصيده اي با عنوان «در مناقب مولي زين العابدين» در تمجيد چهارمين خورشيد اين گونه مي سرايد:
علي مرتضوي منزلت كه در ره دين
چراغ گلشن تقوا و شمع عرفان است
امام مصطفي رتبت، آن كه از ره قدر
مكان رفعت او ماوراي امكان است
قسم به تربت او كه به روي خورشيد است
كه مقتداي زواياي چار امكان است
دويم علي و چهارم زين عباد
كه خاك مرقد او به زآب حيوان است
به عفو و عصمت و عفت به نقل و علم و عمل
به هر كمال كه گويي هزار چندان است
«عبدالرحمن جامي» شاعر عارف و صوفي صاف سوخته دل قرن نهم در قالب ابياتي طولاني و در ترجمه اشعار «فرزدق« در مدح و منقبت امام سجاد(ع) سروده است كه خلاصه آن چنين است: سالي هشام به حج رفت و گروهي از بزرگان شام همراه او بودند. روزي در طواف، به خاطر شلوغي مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود بمالد؛ در اين هنگام امام سجاد(ع) به طواف آمد، مردم همگي كنار رفتند و او به آرامي دست خود را به حجرالاسود ماليد، حرمت مردم، هشام را وحشت زده كرد و وقتي كه مردم از هشام پرسيدند ايشان كيست؟ گفت: نمي دانم. فرزدق شاعر كه در ميان جمع بود گفت: من او را مي شناسم و در همان حال بيت هايي در مناقب و فضايل امام سجاد(ع) سرود:
پور عبدالملك به نام هشام
در حرم بود با اهالي شام
مي زد اندر طواف كعبه قدم
ليك ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست
بهر نظاره گوشه اي بنشست
ناگهان نخبه نبي و ولي
زين عابدين حسين علي
هر طرف مي گذشت بهر طواف
درصف خلق مي فتاد شكاف
شامي كرد از هشام سؤال
كيست با اين چنين جمال و كمال
گفت: نشناسمش ندانم كيست
مدني يايماني يامكي است
بو فراس آن سخنور نادر
بود در جمع شاميان حاضر
«ملاعبدالرزاق فياض لاهيجي» متوفاي 1072 و متكلم واديب و شاعر ايراني و شاگرد ملاصدر و ملامحسن فيض كاشاني است كه در قصيده اي اين سان به ستايش امام سجاد(ع) پرداخته است:
آن پادشاه عرصه دين كز علوقدر
خورشيد را بر اوج جلالش گذار نيست
شهزاده زمين و زمان زين العابدين
شاهي كه در زمان چو او شهريار نيست
چون ماه علمش از افق سينه سرزند
اقليم جهل را غم شب هاي تارنيست
«صغير اصفهاني» شاعر ايراني و دلباخته اهل بيت نيز در مدح امام چهارم سروده است:
خلقت او به خلق علت ايجاد
فخر دو عالم به زهد و خواجه زهاد
جان كه روح و قوام هستي اجساد
يعني چهارم امام سيد سجاد
اميد آن كه زيارت غريبش در بقيع كه نماد مظلوميت هميشگي اهل بيت ( عليهم السلام) است، نصيب گردد.
 


شعر آييني از گذشته تا حال

ناهيد زندي پژوه
پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي تحولي شگرف در شعر آييني صورت گرفت. از آنجايي كه بن مايه هاي انقلاب بر شاخصه هاي ارزشي «غدير» و «عاشورا» استوار بود و طبعاً از صبغه ديني و فرهنگي اين رخداد شگرف انتظار چنين رويكرد مباركي مي رفت تا به احياي كليد واژه هاي اين دو فرهنگ گرانبها و تبيين اصولي آنها منجر شود. در اينجا ضرورت ايجاب مي كند تا به گذشته شعر آييني گوشه چشمي بيندازيم. قدمت شعر آييني در اشعار پيشگامان شعر فارسي برمي گردد به شاعراني همچون رودكي سمرقندي كه در هشت سالگي قرآن را به تمام حفظ كرد و قرائت بياموخت. از اشعار اخلاقي، پندي، عرفاني و مناقبي او نمونه اي را مي خوانيم:
مر از منصب تحقيق انبياست نصيب
چه آب جويم از جوي خشك يوناني؟
براي پرورش جسم، جان چه رنجم كنم؟
كه حيف باشد روح القدس به سگباني
حكيم ابوالحسن كسايي مروزي اشعارش مشحون از مقوله هاي ولايي و معطر به رايحه دل انگيز محبت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مي باشد. سه بيت از او را در اينجا پي مي گيريم:
مدحت كن و بستاي كسي را كه پيغمبر
بستود و ثنا كرد بدو داد همه كار
آن كيست بدين حال؟ كه بوده ست و كه باشد
جز شير خداوند جهان، حيدر كرار
اين دين هدي را به مثل دايره اي دان
پيغمبر ما مركز و، حيدر خط پرگار
ابوالقاسم فردوسي، بزرگ ترين شاعر حماسه سراي، بدون ترديد از مواليان آل الله(ع) بوده و در شاهنامه خود هر جا كه سخن اقتضا كرده از ابراز والايي باز نمانده است:
چو گفت آن خداوند تنزل و وحي
خداوند امر و خداوند نهي
كه من شهر علمم، علي ام در است
درست اين سخن گفت پيغمبر است
گواهي دهم كاين سخن را ز اوست
تو گويي در گوشم به آواز اوست
چو باشد تو را عقل و تدبير و رأي
به نزد نبي و علي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه من است
چنين است و، اين رسم و راه من است
به اين زاده ام، هم بر اين بگذرم
چنان دان كه خاك پي حيدرم
حكيم شيخ الرئيس ابوعلي سينا، شش رباعي دارد كه قسمتي از آن را با هم زمزمه مي كنيم:
تا باده عشق در قدح ريخته اند
و اندر پي عشق، عاشق انگيخته اند
با جان و روان بوعلي، مهرعلي
چون شير و شكر به هم در آميخته اند
در ديوان منوچهري دامغاني هشت بار به مناسبت از پيامبر گرامي اسلام(ص) ياد شده است. با نگاهي سطحي به گذشته مكتوب شعر آييني، در مي يابيم كه مقوله هاي توحيدي، نيايشي، عرفاني، اخلاقي، پندي، تربيتي، حكمي، دفاعي، مقاومت و شهادت، متأثر از آموزه هاي قرآني و معارف ناب و اصيل اسلامي است. قرآن كريم، نهج الفصاحه، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، كلمات قصار پيشوايان ديني، ادعيه ماثوره از حضرات معصومين(ع) و متون متين روايي و عرفاني و اخلاقي از منابع معتبر به شمار مي روند كه در غناي فكر و شكل گيري شاكله شخصيتي شاعران بلند آوازه ايراني نقش اساسي داشته اند.
شعر آييني زير مجموعه هايي به لحاظ موضوع دارد و براي هر يك از آنها قلمرو خاصي را تعريف كرده اند. كه در سطور زير آنها را مرور خواهيم كرد:
شعر رهايي
آموزه هايي در حوزه هاي فضيلت، حكمت، اخلاق، تربيت، تهذيب نفس، خودسازي كه در نهايت به رهايي آدمي از شعر اهريمن نفس مي انجامد، بايستي در عرصه شعر رهايي كه قسمتي از قلمرو شعر آييني است، جست وجو كرد كه جنبه تعليمي دارند كه بكار بردن آنها رهايي جامعه انساني را از دام شياطين بيروني قدرت هاي خودكامه و سلطه گر را تضمين مي كند. موضوعاتي از قبيل بيداري، اعتراض، دفاع، مقاومت، جهاد و مبارزه و شهادت از مضامين شعر رهايي محسوب مي شوند.
شعر ماورايي
در اين نوع از شعر مقوله هايي به سخن مي آيد كه فطرتي ملكوتي، بافتي قدسي و طبيعتي ماورايي دارند كه ذاتاً افلاكي اند و مطالب مرتبط با توحيد، پرستش و نيايش به درگاه حضرت باري، عرفان، معرفت الهي و سير الي الله، از مفاهيم كليدي آن به شمار مي روند.
شعر ولايي
در اين گونه از شعر، اختصاص به آل الله(ع) دارد و تمام مطالبي كه درباره ذات مقدس معصومين(ع) و دودمان پاك نبوي مي توان مطرح كرد، در اين حوزه قرار مي گيرد.
شايان ذكر، شعر ولايي را مي توان در دو مقوله «مناقبي» و «ماتمي» تقسيم كرد. شعر نبوي، شعر علوي، شعر فاطمي، شعر بقيع، شعر عاشورا، شعر رضوي و شعر مهدوي، مهم ترين انواع شعر ولايي اند كه بخش قابل توجهي از حجم شعر آييني در زبان فارسي را به خود اختصاص داده اند.
نمونه اي از شعر عاشورا در اشعار مولانا به چشم مي خورد:
كجاييد اي شهيدان خدايي
بلاجويان دشت كربلايي
كجاييد اي سبك روحان عاشق
پرنده تر زمرغان هوايي
شاعر معاصر مجيد مهربان (صادق) در باب اهميت دعاي ندبه و ظهور آقا امام زمان(عج) شعر زيبايي سروده كه قسمتي از آن را مرور مي كنيم:
الا اي منتظر با ما بخوان عجل فرج را چون
خدا هم دوست دارد در دعاها پافشاري را
بيا صادق به جمع ما و جمعه ندبه سر گيريم
كه شايد با نگاه خودپسندد اشك و زاري را
آسيب هاي عمده در قلمرو شعر آييني- خصوصاً در گذشته شعر ولايي- عبارتند از:
1-عدم معرفت شاعر به منزلت انساني و رسالت الهي پيامبران و ائمه اطهار و خاندان عترت(ع).
2-عدم آشنايي شاعر با تاريخچه زندگي معصومين(ع).
3-زياده روي شاعر در توصيف مناقب و فضايل معصومين(ع).
4-تحريف واقعيت هاي مسلم تاريخي.
5-استفاده از تركيب و جمله هاي عربي به صورت كاملا غلط در شعر كه نشانگر عدم اشراف به صرف و نحو ادبيات عرب است.
6- حالت اساطيري بخشيدن به شخصيت هاي پاك و آسماني.
7- پرداختن به مطالب واهي، خرافي، گزافه و غيرمستند
8- غموض بياني و حضور واژه هاي دشوار.
9- از جوهره شعري فاصله گرفتن و به سمت نظم محض كشيده شدن به خاطر استفاده هاي ناكارآمد از عنصر خيال.

منابع:
1-سنگري، محمدرضا. تكامل شعر انقلاب اسلامي، نشريه شعر ويژه نامه ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، شماره 53، رمضان .1386
2-مجاهدي، محمدعلي، كيان شعر آئيني در زبان فارسي. همان منبع.
4-نشريه امان، ويژه نامه شعر امام زمان.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10