(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنج شنبه 23  آذر  1391 - شماره 20380

فقدان غل و غش در شيعه حسين (ع) (چراغ راه)
تاراج خيمه ها و غارت اموال (حكايت خوبان)
فلسفه قيام امام حسين(ع) (پرسش و پاسخ)
عوامل تقديم و تاخير مرگ
ديدگاه
انواع نماز در قرآن از زبان حجت الاسلام قرائتي
تفسير عاقبت به خير نشدن سالك (سلوك عارفانه)


فقدان غل و غش در شيعه حسين (ع) (چراغ راه)

قال الحسين (ع): ان شيعتنا من سلمت قلوبهم من كل غش و غل و دغل.
امام حسين (ع) فرمود: به درستي كه شيعيان ما قلبشان از هر ناخالصي و حيله و تزوير پاك است. (1)
1- فرهنگ سخنان امام حسين (ع)، ص 476
 


تاراج خيمه ها و غارت اموال (حكايت خوبان)

امالي شيخ صدوق به نقل از فاطمه دختر امام حسين(ع) نقل مي كند: اوباش به خيمه ما وارد شدند. من كه دختري خردسال بودم، دو خلخال طلا بر پاهايم داشتم. مردي خلخال ها را از پايم بيرون مي كشيد و مي گريست.
گفتم: چرا مي گريي، اي دشمن خدا؟
گفت: چگونه نگريم، در حالي كه زيور دختر پيامبر خدا را برمي داريم؟!
گفتم: (خب) برندار!
گفت: مي ترسم كسي ديگر جز من بيايد و آن را بردارد!
آنان آنچه را هم كه در خيمه ها برپا شده و به چشم مي خورد به تاراج بردند و حتي روپوش هايي را كه خود را با آنها پوشانده بوديم، از رويمان كشيدند و بردند.(1)
1- امالي صدوق، ص 228
 


فلسفه قيام امام حسين(ع) (پرسش و پاسخ)

پرسش:
فلسفه واقعي قيام امام حسين(ع) چه بوده است؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
در اينكه فلسفه واقعي قيام امام حسين(ع) چه بوده است نظريات مختلفي ارائه شده است از جمله اين نظرات مي توان به تشكيل حكومت اسلامي - امر به معروف و نهي از منكر - شهادت و ... اشاره كرد همه اين نظريات در اينكه هدف اصلي امام حسين(ع) اصلاح جامعه بوده مشترك هستند. مرحوم علامه عسكري معتقد است كه: «قيام امام حسين(ع) در حقيقت بر ضد انحراف از سنت رسول خدا(ص) بوده است» (1). در جاي ديگري مي نويسد: «در اواخر دوره معاويه از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسمش باقي نمانده بود. وقتي معاويه از دنيا رفت و پسرش يزيد در سال 60 ه. به حكومت رسيد، نيز همين اوضاع وجود داشت. در اين زمان فقط دو راه براي امام باقي مانده بود: 1- بيعت 2- جنگ. بيعت امام حسين (ع) با يزيد به معناي اين بود كه آن حضرت افعال و اقوال و روش يزيد را قبول دارد اما، امام حسين(ع) از بيعت خودداري كرد و در اين راه به شهادت رسيد (2).
تقريبا همه كساني كه در رابطه با قيام امام حسين(ع) كتاب نوشته اند در اين امر اتفاق نظر دارند كه هدف امام حسين(ع) اصلاح جامعه بود.
برخي قائلند امام حسين (ع) مي خواست حكومت تشكيل دهد. آيت الله صافي گلپايگاني قائل است كه تاسيس حكومت اسلامي امكان نداشت و چون امكان نداشت پس هدف قيام هم نبود!(3). همين نويسنده قائل است: «شما گمان مي كنيد اينكه مي گوييم كشته شدن مطلوب امام بوده با صرف نظر از آثار فوائد آن بوده است؟ شما كاملا در اشتباه هستيد ... اينكه مي گوييم شهادت محبوب امام بوده و امام به آن اشتياق داشته يعني در زمينه دوران امر ميان بيعت با يزيد و تصويب حكومت او و شهادت البته شهادت محبوب است» (4). در جاي ديگري مي نويسد: «پر واضح است كه حكومت مردي شرير... مانند يزيد براي اسلام بزرگ ترين خطر و ضربه بود و اگر بدون عكس العمل جلو مي رفت، و از طرف كسي انكار نمي شد مفاسد آن جبران ناپذير و سبب محو آثار اسلام مي گشت» (5).
بنابراين ايشان هم، هدف امام حسين(ع) را اصلاح جامعه مي داند، جامعه اي كه با حكومت يزيد به سوي خطر و نابودي در حال حركت بود. در اين راستا جمع بندي بحث اين است كه اگرچه تاسيس حكومت حق مبتني بر قسط و عدالت از اهداف عاليه دعوت اسلام و از عناصر مهم اجتماعي اسلام است كه در هر عصر مسلمانان وظيفه دارند آن را راس برنامه هاي اصلاحي و اجتماعي خود قرار داده و در تاسيس آن كوشا باشند، اما از منظري ديگر خود حكومت اسلامي به عنوان فلسفه غايي يك مسلمان موحد به حساب نمي آيد و در اين نگاه حكومت اسلامي بهترين وسيله براي تحقق آرمان ها و ارزش هاي الهي و انساني است كه در پرتو آن مسلمانان بتوانند در يك جامعه توحيدي هرچه بيشتر در مسير قرب الهي گام بردارند و از كمالات الهي و انساني بهره مند گردند.
1- المعالم المدرستين، ج 3، ص 7
2- همان، ج 3، ص 16
3- شهيد آگاه ، ص 50
4- همان، ص 32
5- همان، ص 35
 


عوامل تقديم و تاخير مرگ

¤ زهره حق گو
آيا دوست داريد مرگتان را به تاخير بيندازيد؟ و يا برعكس آن را پيش انداخته و مرگ زودرس داشته باشيد؟ شايد بيشتر مردم به بخش دوم پرسش جواب منفي بدهند، ولي همگان از اين كه مرگشان پس افتد و با تاخير مواجه شود، خوشحال مي شوند؛ چرا كه دو روز زندگي بيشتر در دنيا مي ارزد كه راه و روش آن را بياموزند. از همين رو بسياري مردم با كوچك ترين بيماري به سوي پزشك مي شتابند و از همه دارو و درمان ها استفاده مي كنند كه خداي نكرده با اين بيماري مرگ به استقبال ايشان نرود. هر كسي دوست دارد كه صد سال و بلكه هزار سال زندگي كند. كمتر كسي است كه از مرگ استقبال كند.
جالب اينكه آموزه هاي وحياني اسلام نه تنها تقديم و تاخير مرگ را ممكن و شدني مي دانند، بلكه راه ها و شيوه هايي را نيز بيان مي كند كه با آن مرگ، پيش يا پس مي افتد بي آنكه نياز به دارو و درمان هاي پرهزينه باشد. با اين همه بيشتر مردم از اين راه ها غافل هستند و به آن گرايشي ندارند. اين مردم به هر چيزي چنگ مي اندازند كه عمرشان افزايش يابد. به تغذيه و بهداشت و درمان فكر مي كنند ولي هرگز به اموري چون صدقه، صله رحم و صلوات و مانند آن فكر نمي كنند كه موجب افزايش عمر مي شود.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني بر آن است تا عوامل تقديم و تاخير مرگ را براساس آموزه هاي وحياني اسلام تبيين كند.
مرگ در دستان انسان
آيا مي دانستيد كه مرگ هم در دستان انسان است و اين گونه نيست كه انسان در مرگ و زندگي خود نقشي نداشته باشد، بلكه خود شخص مي تواند با رفتارهايش مرگش را پيش يا پس اندازد؟
همگان مي دانيم كه با محيط زيست خوب، تغذيه مناسب، بهداشت خوب، مراعات برخي از مسايل، پرهيز از عواملي چون اضطراب و افسردگي و مانند آن، مي توانيم مدت زندگي خويش را افزايش داده و با سلامتي كامل مدت بيش تري را زندگي كنيم؛ اما كمتر به عواملي توجه مي كنيم كه مي تواند تاثير اين عوامل مادي را از ميان بردارد و ما را گرفتار مرگ هاي ناگهاني و تصادفي كند و با آنكه از نظر ظاهري در سلامت كامل هستيم يك دفعه جان به جان آفرين تسليم كنيم، چرا كه برخي از چيزها را مراعات نكرده ايم كه مانع از آمدن مرگ به شكل ناگهاني شود و در سلامت كامل، مرگ ما را در آغوش بگيرد.
به سخن ديگر، هر چند مراعات امور مادي كه عامل سلامت و افزايش ظاهري عمر آدمي است، مي تواند ظاهرا مرگ را از ما دور كند، ولي در حقيقت اينها عامل افزايش و كاهش عمر نيست، بلكه عوامل ديگري وجود دارد كه تعيين مي كند چه زماني بميريم و يا به زندگي ادامه دهيم.
در آموزه هاي اسلامي از جمله آموزه هاي قرآني موضوعي به نام اجل مطرح مي شود. اجل به معناي هنگام، زمان، وقت معين و محدود، (لغت نامه دهخدا) نهايت زمان عمر، هنگام مرگ، مدت تعيين شده براي امور، (فرهنگ لاروس) مثل نهايت مدتي كه براي اداي قرض تعيين مي شود و نيز پايان عمر انسان ها، امت ها و موجودات است. (مفردات الفاط قرآن كريم، راغب؛ العين، خليل فراهيدي، ذيل واژه اجل؛ و نيز مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج3و 4)
واژه «اجل» در آموزه هاي قرآني هم در امور تكويني و هم در امور اعتباري كاربرد دارد. مراد ما از اين واژه در اينجا همان كاربرد اجل در مرگي است كه از امور تكويني است و موجب مي شود كه موجودات زنده بميرند و به پايان زندگي خود در اين دنيا برسند.
خداوند در آيات38 و 39 سوره رعد بيان مي كند كه همه رخدادها و پديده هاي عالم، داراي دو گونه اجل: تغييرپذير و تغيير ناپذير هستند. اين بدان معناست كه زمان مرگ در انسان ها نيز داراي دو نوع اجل حتمي و اجل غيرحتمي خواهد بود. البته خداوند در آيات بسياري به مسئله اجل پرداخته و ويژگي هاي آن را بيان كرده است.
خداوند در آياتي درباره اجل همه پديده هاي هستي از جمله انسان ها، آن را به دو دسته اجل مسمي (معين و مشخص) و اجل معلق دسته بندي كرده است. در اين آيات تبيين شده كه اجل مسمي همان زمان مرگي است كه پيش و پس نمي افتد و تنها خداوند نسبت به آن علم و آگاهي دارد. (ابراهيم، آيه10؛ نوح، آيه4؛ انعام، آيه2)
اجل مسمي همانند خروج جنين از رحم مادر است كه وقت معين و مشخصي دارد (حج، آيه5) خداوند در شب قدر به فرشته مرگ (ملك الموت) آن زمان را اعلان مي كند (نحل، آيه61) چنانكه امام صادق(ع) در اين باره فرمودند: «اجل مسمي»، يعني اجل انسان ها كه در شب قدر براي ملك الموت تعيين مي شود. (نورالثقلين، ذيل آيه)
اما اجل معلق يا غير حتمي، آن اجلي است كه همراه با تاخير خواهد بود و پيش و پس مي افتد. (ابراهيم، آيه10؛ نوح، آيه4؛ انعام، آيه2) در اين نوع اجل دست انسان در كار خواهد بود و خود انسان است كه با رفتارهايش آن را پيش و پس مي اندازد. از اين رو گفته اند مرگ در دستان خود انسان است و خود اوست كه زمان آن را رقم مي زند.
پس وقتي گفته مي شود مي توان مرگ را پيش و پس انداخت و در تقديم و تاخير مرگ، اعمال انسان نقش دارد، منظور اجل معلق و غيرحتمي است وگرنه اجل مسمي و حتمي را نمي توان به هيچ وجه تاخير يا تقديم داشت چنان كه خداوند به صراحت و نص روشن اين معنا را در آياتي از جمله آيات 29 و 30 سوره سبا و مانند آن بيان كرده است. خداوند در آيات 38و 39 سوره رعد نيز به اين نكته توجه مي دهد كه اجل در كتاب الهي نوشته شده و خداوند قادر به محو و اثبات آن است، ولي مشيت الهي به اين تعلق گرفته كه برخي از اجل ها به هيچ وجه تغيير نيابد و همان طوري كه مشخص كرده تحقق يابد. اما برخي ديگر از اجل ها قابل تغيير و تبديل است و مي توان آن را محو يا اثبات كرد و تقديم و تاخير در آن انداخت.
البته بايد به اين نكته توجه داشت كه تغيير و تبديل در اجل معلق نيز در دايره مشيت الهي است و در حقيقت منشا تاخير يا تقديم اجل معلق خود خداوند است. (ابراهيم، آيه10؛ نوح، آيه4) اما در اين ميان نمي توان نقش انسان را در تاخير و تقديم اجل معلق و غيرحتمي خودش ناديده گرفت. از اين رو در آيات ديگر قرآن، به موجبات تقديم و تاخير اجل معلق اشاره شده كه در اينجا به برخي از آن اشاره مي شود.
عوامل تقديم و تاخير اجل
چنان كه گفته شد تغيير حكم اجل ها به دست خداوند است و اين خداوند است كه عمر آدمي را زياد يا كم مي كند (فاطر، آيه 11) اما در اين ميان عوامل انساني به عنوان موجبات نقش دارد. اين عوامل سبب مي شود تا خداوند فرصت بيشتري به انسان بدهد يا فرصتي را از انسان بگيرد. البته اين خود شخص است كه با اعمال و رفتارش اين امر را موجب مي شود و مرگ خود را پيش و پس مي اندازد.
خداوند اموري چون تقوا (نوح، آيات 1 تا 4)، عبادات (همان)، اطاعت از پيامبران و انبيا (همان) و اجابت دعوت الهي (ابراهيم، آيه 10) را مهمترين موجبات تاخير مرگ انسان ها تا اجل مسمي و حتمي دانسته و استمرار زندگي را تا آن زمان در گرو اين عوامل مي داند.
اجل معلق را اجل معلق گفته اند، چرا كه اين زمان، زمان حتمي مرگ نيست بلكه معلق به رفتار ماست. پس اگر رفتاري مطابق خواسته الهي داشته باشيم مرگ تاخير مي افتد وگرنه همان زمان مرگ ما خواهد شد.
آنچه در اين آيات بيان شده كلياتي است كه در سنت معصومان(ع) مصاديق عيني تري بيان شده كه به عنوان موجبات تقديم و تاخير اجل و مرگ مطرح است.
اهميت صله رحم
از جمله اين موجبات صله رحم است كه از مصاديق تقوا و عبادت است. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: صله الرحام تزكي الاعمال و تنمي الاموال و تدفع البلوي و تيسر الحساب و تنسي في الاجل، صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مي كند و مرگ را به تاخير مي اندازد. (كافي، ج2، ص157، ح33)
براساس آموزه هاي اسلامي، مهم ترين مصداق صله رحم، صلوات و وصل به اهل بيت(ع) است، زيرا امامان(ع) پدران امت هستند و وصل به آنان با صلوات و ارتباط و اطاعت از ايشان و ابراز محبت خواهد بود. امام كاظم(ع) در ذيل آيه 21 سوره رعد مي فرمايد كه منظور از آيه شريفه، صله و پيوند با خاندان پيامبر(ص) است (مجمع البيان، ذيل آيه)
مفسران تفسير نمونه در ذيل آيه نوشته اند: شك نيست كه عهدالله (عهدالهي) معني وسيعي دارد: هم شامل عهدهاي فطري و پيمان هائي كه خدا به مقتضاي فطرت از انسان گرفته، مي شود (همانند فطرت توحيد و عشق به حق و عدالت) و هم شامل پيمانهاي عقلي يعني آنچه را كه انسان با نيروي تفكر و انديشه و عقل از حقايق عالم هستي و مبدا و معاد درك مي كند، هم پيمانهاي شرعي يعني آنچه را كه پيامبر(ص) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان هاي خداوند و ترك معصيت و گناه پيمان گرفته همه را شامل مي گردد.
طبيعي است كه وفا به پيمان هائي كه انسان با ديگر انسان ها مي بندد، نيز در اين مجموعه وارد است، چرا كه خدا فرمان داده كه اين پيمانها نيز محترم شمرده شود، بلكه هم در پيمان هاي تشريعي داخل است و هم در پيمان هاي عقلي.
دومين ماده برنامه آنها، حفظ پيوندها و پاسداري از آنهاست، چنان كه مي فرمايد: و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل؛ آنها كساني هستند كه پيوندهائي را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مي دارند.
تعبيري از اين وسيع تر در اين زمينه نمي توان پيدا كرد، چرا كه انسان ارتباطي با خدا، ارتباطي با پيامبران و رهبران، ارتباطي نيز با ساير انسان ها اعم از دوست و همسايه و خويشاوند و برادران ديني و همنوعان دارد، و ارتباطي با خودش دارد، دستور فوق مي گويد بايد همه اين پيوندها را محترم شمرد، حق همه را ادا كرد و كاري كه منجر به قطع يكي از اين پيوندها مي شود انجام نداد.
در حقيقت انسان يك موجود منزوي و جدا و بريده از عالم هستي نيست بلكه سرتا پاي وجود او را پيوندها و علاقه ها و ارتباط ها تشكيل مي دهد.
از يكسو با آفريننده اين دستگاه، پيوند دارد كه اگر ارتباطش را از او قطع كند نابود مي شود همانگونه كه نور يك چراغ با قطع شدن خط ارتباطي آن با مبدأ مولد برق خاموش مي شود.
بنابراين همان طوري كه از نظر تكويني پيوند با اين مبدأ بزرگ دارد از نظر اطاعت فرمان و تشريع نيز بايد پيوند خود را برقرار كند.
از سوي ديگر پيوندي با پيامبر و امام به عنوان رهبر و پيشوا دارد كه قطع آن، او را در بيراهه ها سرگردان مي كند. از سوي سوم پيوندي با تمام جامعه انسانيت و بخصوص با آنها كه حق بيشتري بر او دارند همانند پدر و مادر و خويشاوندان و دوستان و استاد و مربي دارد.
و از سوي چهارم پيوندي با نفس خويش دارد، از نظر اينكه مامور به حفظ مصالح خويشتن و ترقي و تكامل آن شده است.
برقرار ساختن هر يك از اين پيوندها در واقع مصداق (يصلون ما امر الله به ان يوصل)است و قطع هر يك از اين پيوند ها، قطع (ما امرالله به ان يوصل) است،چرا كه خدا دستور وصل همه اين پيوندها را داده است.
انفاق
از ديگر موجبات افزايش و يا كاهش طول عمر را انفاق و كارهاي خير دانسته اند. انفاق و كارهاي خير موجب مي شود تا اجل معلق به تاخير افتد، يا ترك آن موجب مي شود كه انسان دچار مرگ زودرس شود. پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد: ان الصدقه و صله الرحم تعمران الديار و تزيدان في الاعمار؛ صدقه ( انفاق در راه خدا) و صله رحم خانه ها و شهرها را آباد و عمرها را طولاني مي كند. ( عبد علي عروسي حويزي،تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 354و 355) امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: البر و الصدقه ينفيان الفقر و يزيدان في العمر و يدفعان عن صاحبهما سبعين ميته سوء كارهاي خير و صدقه، فقر را مي برند، بر عمر مي افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مي كنند. ( ثواب الاعمال، ص 141؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 6، ص 277)
امام صادق (ع) درباره نقش احسان و نيكوكاري در افزايش عمر و طول آن مي فرمايد: يعيش الناس باحسانهم اكثر مما يعيشون باعمار هم و يموتون بذنوبهم اكثر مما يموتون باجالهم؛ مردم، بيشتر از آنكه با عمر خود زندگي كنند، با احسان و نيكوكاري خود زندگي مي كنند و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مي ميرند. (دعوات الراوندي، ص 291، ح 33)
چنانكه گفته شد تقوا موجب افزايش و بي تقوايي موجب كاهش عمر مي شود. از جمله مصاديق بي تقوايي زناست كه پيامبراكرم (ص) درباره تاثير آن مي فرمايد: زنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايي اش اين است كه: آبرو را مي برد، مرگ را شتاب مي بخشد و روزي را مي برد و سه پيامد آخرتي اش. سختي حسابرسي، خشم خداي رحمان و ماندگاري در آتش است. (خصال، ص 321، ح 3)
ظلم و بي عدالتي نيز همانند زنا موجب كاهش عمر است؛ چراكه خداوند در آياتي از جمله 3 و 4 سوره نوح گناه را موجب مرگ زودرس و پرهيز از گناه را عامل تاخير در آن دانسته است. ظلم و بي عدالتي بي گمان مهم ترين گناه وبدترين آن است كه موجب مرگ زودرس خواهد بود. (نگاه كنيد: تفسير نمونه، ج 25، ص 57-60و ج 18، ص 203-210)
پس با هر كارخير و نيك اطاعت از خدا و پيامبر(ص) و عمل به تقوا و احسان و انفاق و صله رحم نسبت به خويشان و امامان (ع) مي توانيم موجبات افزايش و طول عمر خويش شويم و يا با گناه و ترك اطاعت و يا ترك صله رحم و انفاق و احسان مرگ زودرس را براي خود رقم زنيم.
 


ديدگاه

اهميت امر به معروف
و نهي از منكر
آيت الله صافي:
امام حسين(ع) در اداي وظيفه نهي از منكر، با آن همه شدائد و سختي ها، عذري نياورد و براي ترك آن بهانه جويي نكرد و خالصانه و استوار به ميدان آمد و همه چيز خود را فداي دين و اجراي حدود و احكام الهي و فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كرد.
نقش امر به معروف و نهي از منكر در اصلاح امور، نقشي پايه اي است و از واجبات مهمه و بقاء عزت و اعتبار دين به آن وابسته است و ترك آن موجب فساد امور و زوال اعتبار اسلام است... امر به معروف و نهي از منكر، ضامن اجراي قوانين اسلام و عزت و آبروي مسلمانان در گرو عمل به اين حكم و ذلت و بيچارگي آنها در ترك اين واجب است.(1)
فلسفه اشك بر شهيد
اشتياق شهادت
آيت الله جوادي آملي:
اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نموده اند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا مي گرداند. چون اشك رنگ كسي را مي گيرد كه براي او ريخته مي شود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز مي دهد. از اين رو انسان حسيني منش، نه ستم مي كند و نه ستم مي پذيرد. اين كه عده اي به فكر ظلم كردن يا ظلم پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعه خاص حسين بن علي(ع) نه ظلم مي كند و نه ظلم مي پذيرد. آن كسي كه ظلم پذير است اموي مسلك است چنان كه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمه «يا حسين» بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا مي زنند: (يوم ندعوا كل اناس بامامهم) شخص ستمگر در صف امويان شركت مي كند.(2)
الگوي بندگي در زندگي
هر كس پدر و مادرش را دوست دارد اما يك مختصري خسته شد ببرد خانه سالمندان اين جدايي دين از زندگي است، ما مسلمانانيم كه بندگي و زندگي مان جدا است! مردان الهي بندگي شان در زندگي بود، حرف زدن هاي ما اسلامي نيست؛ بندگي ما در زندگي نيست آن كه مي گويد «قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين» يعني به صورت بنده زندگي مي كنم.(3)
حيله هاي رباخواري و كاهش بركت در زندگي
آيت الله مظاهري:
هنگامي كه ربا، با چنگ زدن به حيله هاي شرعي، جايز شمرده شود و درآمد افراد بر ربا دادن يا ربا گرفتن استوار باشد، اختلاف در جامعه فراگير مي شود، بركت از اموال مردم مي رود، دعاي افراد مستجاب نشده و توسل نيز تأثير به سزا نخواهد داشت.
... مردم در چنين وضعيتي پول و درآمد دارند، اما پول آنان بركت ندارد و صرف گناه و تجمل گرايي مي شود و پروردگار عالم آن جامعه را غضب مي كند، در واقع، رحمت امام حسين(ع) و بركات عزاداري و توسل نيز از ملتي كه مرتكب گناهان اجتماعي شده و امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند، قطع مي شود.(4)
راه شهدا نفي ارزش هاي محدود
آيت الله مصباح يزدي:
وظيفه مهم ما آن است كه در راستاي اهداف شهدا حركت كنيم؛ يكي از مسائلي كه هيچ گاه نبايد از ياد ببريم اين نكته است كه بهاي خون شهدا، راه الله و هدايت بشر بوده است، نه آب و خاك و مليت و قوميت؛ آب، خاك و وطن، مسائلي قراردادي هستند و ارزش هاي آن ارزش هاي انساني و محدود است، ولي راه خدا، راهي بي نهايت و نوراني است... يكي از مهم ترين وظايف ما در اين دوران، حفظ راه و مسير سرخي است كه شهدا آغاز كردند؛ بايد اهداف متعالي آنان براي نسل جوان به درستي بيان شود و اگر كسي در اين راستا بخواهد مطلبي خلاف اين را به مردم بگويد، يعني بخواهد كه هدف شهدا را چيزي غير از خدا ذكر كند، به آرمان شهدا خيانت كرده است.
... به بركت اسلام جنگ براي ارزش هاي محدود، جاي خود را به ارزش هاي بي نهايت داد و ملت ما سرفرازانه در اين راه گام برداشت. (5)
تأثيرات اجتماعي عزاداري
آيت الله استادي:
عزاداري هاي سيدالشهدا(ع) بايد بر اخلاقيات جامعه ما تأثير بگذارد كه قطعا تأثيرات خود را نيز بر جاي خواهد گذاشت؛ كسي كه در اين محافل شركت مي كند بدون قطع اين اعمال در زندگي اش تأثيرگذار خواهد بود ولي نبايد فراموش كرد تا زماني كه مشكلات اخلاقي يك جامعه كم نشود، نمي توان به سعادت آن جامعه اميدوار بود؛ بايد رشوه، ريا، كم كاري، خيانت، دروغ و... در جامعه ما كم شود ولي اگر اثري از كم شدن اين گناهان و انحرافات مشاهده نشد بايد بدانيم كه نيت ما نيز از حضور در چنين محافلي نيز خالصانه و از روي خلوص به جهت سعادت دنيوي و اخروي نبوده است. (6)
كمك به فقرا لازمه
حل مشكلات اقتصادي
يكي از سفارشات دين به مردم، اهداي زيادي مال به فقيران و مستحقان آبرومند است؛ اگر اين بخل در جامعه وجود داشته باشد، مشكلات بسياري در جامعه ايجاد مي شود؛ بسياري از افراد از بسياري از مال و زمين و ... خود استفاده نمي كنند ولي در همين شرايط فقرايي هستند كه محتاج همين زيادي مال ثروتمندان هستند؛ اگر به همين وظايف عمل كنيم تمام روابط در ميان مردم ما به بهترين شكل به نحو احسن تغيير مي يابد... اگر در اين شرايط به فكر هم نباشيم، اين اوضاع اقتصادي ادامه مي يابد و چه بسا بدتر خواهد شد؛ متاسفانه در برخي اوقات ديده مي شود افراد خيري هستند كه مسجد و حسينيه مي سازند ولي از كمك به خويشان خويش كه در فقر و مشكلات اقتصادي در رنج هستند، خودداري مي كنند كه اين كار، كار شيطان است؛ برخي كارها، به ظاهر خير است درحالي كه خير نيست چون در كارهاي خير، بايد به اولويت ها و ثمردهي آن توجه داشت. (7)
پي نوشت ها
1- حوزه، 6/9/91
2- همان، 13/9/91
3- رسا، 13/9/91
4- حوزه، 6/9/91
5- همان، 12/9/91
6- همان، 28/8/91
7- همان، 2/9/91
 


انواع نماز در قرآن از زبان حجت الاسلام قرائتي

حجت الاسلام محسن قرائتي رئيس ستاد اقامه نماز كشور در جمع دانش پژوهان مركز تخصصي نماز به موضوع «اهميت نماز» پرداخت كه مشروح سخنان وي به نقل از فارس تقديم خوانندگان عزيز مي شود..
¤¤¤
¤ اهميت نماز
اهميت نماز از آدم تا خاتم از زمين تا آسمان است، اگرزمين زلزله مي شود، نماز واجب مي شود، آسمان باران ندارد، نماز باران مي خوانند، نوزاد در زايشگاه به دنيا مي آيد، در گوش او اذان و اقامه مي گويند و در قبر قرار مي گيرد، نماز مي خوانند، چه واجبي داريم كه از آدم تا خاتم است، چه واجبي داريم كه از زايشگاه تا قبرستان باشد.
اين مطالب است كه حساب نماز را از همه چيز جدا مي كند.
88 بار فقط لفظ صلاه آمده، غير از لفظ عبادات، سجده، قنوت، تسبيح، ذكر، چه واجبي را اينقدر خداوند به آن بها داده است.
چه واجبي است كه از همه كمالات اين كمال را مي گويد؛ در زيارت وارث اول مي گوييم: «أشهد أنّك قد أقمت الصّلاه وآتيت الزّكاه وأمرت ب المعروف ونهيت عن المنكر»بعد از اين مطلب خطاب به امام حسين(ع) مي گوييم جاهدت في اللّه.
اين چه واجبي است كه مي ارزد هر كلمه اش يك گلوله بخورد، چون درنماز ظهر عاشورا،به طرف امام حسين(ع) كه دو ركعت نماز سي و پنج كلمه اي خواند، سي و پنج تير رها كردند.
تمام مردمي كه حج مي روند ،يا به قصد حج مي روند يا براي عمره ،ولي بنيانگذار مكه وقتي كه به مكه رفت، گفت: خدايا آمده ام مكه نه براي حج نه براي عمره، گفت: «ربّنا نّ ي أسكنت م ن ذرّ يّتي ب واد غير ذي زرع ع ند بيت ك المحرّم ربّنا ل يقيموا الصّلاه » [1]، نماز چقدر اهميت دارد كه پيامبرخدا زن و فرزندش را در وادي بي آب علف رها مي كند تا نماز اقامه شود.
¤ نكته هايي درباره جايگاه نماز
- درهيچ عبادتي، 350 گونه نداريم، حج دو الي سه رقم است، روزه هم اين گونه است، ولي 350 نماز مستحبي داريم.
- بررسي مهندسي نماز (چرا نماز آيات پنج تا ركوع دارد)، ما روي مهندسي نماز كار نكرده ايم.
- بر روي ريتم نماز كار نشده (بحث قرائت و آهنگ نماز)
- در مورد كلمات نماز كار نشده، مثلاً چرا اياك نعبد بر اياك نستعين مقدم شده است.
چهار نوع نماز در قرآن
1- نماز شكر؛ خداوند در سوره بقره مي فرمايد: «يا أيّها النّاس اعبدوا ربّكم الّذي خلقكم والّذين م ن قبل كم لعلّكم تتّقون»[2]، اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد آن كس كه شما و كساني را كه پيش از شما بودند آفريد تا پرهيزگار شويد.
خداوند در آخر قرآن در سوره قريش مي فرمايد: «فليعبدوا ربّ هذا البيت »، چرا عبادت خداوند كنم، «الّذ ي أطعمهم م ن جوع وآمنهم م ن خوف» ، پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند، همان كس كه آنها را از گرسنگي نجات داد و از ترس و نا امني ايمن ساخت.
2- نماز رشد؛ اين نماز كلاسش از نماز شكر بالاتر است: قرآن كريم مي فرمايد: «وأق م الصّلاه نّ الصّلاه تنهي عن الفحشاء و المنكر »[3]، و نماز را برپا دار كه نماز (انسان را) از زشتي ها و گناه باز مي دارد، اين نوع نماز كارخانه انسان سازي است.
3- نماز انس ؛ خداوند به حضرت موسي(ع): «وأق م الصّلاه ل ذ كر ي»[4]، و نماز را براي ياد من بپادار، چون نماز ياد من خداست، پس با ياد خدا انس مي گيرد، ذكر و ياد خدا چه فايده اي دارد، «ألا ب ذ كر اللّه تطمئ نّ القلوب»[5]، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد.
و فايده اطمينان و آرامش چيست؟ قرآن كريم مي فرمايد: «يا أيّتها النّفس المطمئ نّه ارج عي لي ربّ ك راض يه ً مرض يّه ً»[6]، تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگارت بازگرد، در حالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.
4- نماز تقرب كه در سوره علق در آيه اي كه سجده واجب دارد، ذكر شده: «...و اسجد و اقتر ب»، خداوند به پيامبر مي فرمايد اگر مي خواهي به من نزديك شوي، راهش سجده كردن است .
¤ چه كنيم بچه ها را به نماز دعوت كنيم؟
خيلي ها نسبت به نماز سنگين هستند، چه كنيم كه اين سنگيني نماز را از اين افراد بگيريم، قرآن كريم مي فرمايد: «واستعينوا ب الصّبر والصّلاه و نّها لكبيرهأ لاّ علي الخاش عين»[7]؛ از صبر و نماز ياري جوييد (و با استقامت و مهار هوس هاي دروني و توجه به پروردگار، نيرو بگيريد) و اين كار، جز براي خاشعان، گران است.
چرا نماز براي بعضي افراد سنگين است، چون خشوع ندارند.
¤ چه كنيم كه اين افراد خشوع داشته باشند و دواي خشوع چيست؟
نماز سنگين است مگر براي خاشعين اگر نسل جوان را بخواهيم به نماز دعوت كنيم بايد خشوع را اضافه كنيم.
براي خشوع مثالي ذكر مي كنم كه ملموس شود، يك جواني با پدر پيرش در پارك نشسته بود، چند قدم آن طرف تر پرنده اي روي زمين نشسته بود، پيرمرد رو كرد به فرزندش كه اين پرنده چيست؟ جوان گفت: گنجشك است چند دقيقه ديگر مجدد پدر پير از فرزندش پرسيد، اين پرنده چيست؟ كمي ناراحت شد و گفت: گنجشك. بعد از گذشت لحظه اي مجدداً پيرمرد از جوانش پرسيد: اين پرنده چيست، جوان ناراحت شد و با عصبانيت فرياد زد: گنجشك است، پيرمرد ناراحت شد و رفت دفترچه ياداشتي را آورد و ورق زد و به جوانش گفت: يك بار كوچك بودي، بيست الي سي بار همين سؤال را از من پرسيدي و من هر وقت با قربانت و عزيزم جواب تو را دادم، اما من الان سه بار پرسيدم، تو بر سر من فرياد زدي، جوان خجالت كشيد و پدر را در آغوش گرفت و معذرت خواهي كرد.
اين خشوع و تواضع است، ما بايد مردم خصوصاً نسل جوان را نسبت به نماز متواضع كنيم .
¤ راه خاشع شدن و متواضع كردن مردم خصوصاً نسل جوان نسبت به دستورات خداوند چيست؟
1- شمردن نعمت هاي خداوند: «ألم نجعل له عينين ول ساناً وشفتين»[8]، «ألم نجعل الأرض م هاداً والج بال أوتاداً»[9]، نعمت خداوند را بايد آن قدر براي اشخاص تارك الصلاه و كاهل الصلاه بشماريم تا خجالت بكشند و متواضع شوند و يكي از راه هاي نعمت شماري ،برعكس كردن نعمت ها است، «تعرف الاشياء باضدادها»، مثلاً اگر خداوند آب را تلخ قرار مي داد، چه مي كرديد، «لو نشاء جعلناه أجاجاً فلو لا تشكرون»[10]، هر گاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مي دهيم، پس چرا شكر نمي كنيد.
اگر در همين اعضاي بدن تفكر كنيد؛مثلا درهمين انگشتان دست اگر شصت نباشد، بسياري از كارها تعطيل مي شود:
1- نمي تواند دكمه يقه را ببندد.
2- نمي تواند آمپول بزند.
3- نمي تواند بيل در دست بگيرد.
4- نمي تواند پيچ گشتي در دست بگيرد.
5- نمي تواند سوزن نخ كند و كارهاي ديگري انجام دهد.
و با تفكر و انديشه در خلقت خود مي تواند پي به نعمت هاي خداوند ببرد و در برابر دستورات او متواضع شود.
2- بيان اسرار و بركات نماز.
3- بندگان صالح خداوند را به رخ ديگران بكشيم و معرفي كنيم.
4- تهديدات قرآن در مورد كساني كه نماز را سبك شمرده اند يا نماز را ترك كرده اند را بيان كنيم؛«فويأ ل لمصلّ ين الّذين هم عن صلات ه م ساهون»[11]، پس واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهل انگاري مي كنند.
«ما سلككم في سقر قالوا لم نك م ن المصلّ ين«[12]، چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.
پي نوشت ها:
1- ابراهيم/37
2- بقره /21
3- عنكبوت/45
4- طه/14
5- رعد/ 28
6- فجر/27و 28
7- بقره/45
8- بلد/8و9
9- نبأ/6و7
10- واقعه/70
11- ماعون /4و5
12- مدثر /42و43
 


تفسير عاقبت به خير نشدن سالك (سلوك عارفانه)

(اي سالك لقاءالله!) معناي سوء خاتمه كار انسان اين مي شود كه انسان در مدت عمر آثار ظلماني و سمي و آتشيني براي روحش كسب كند و چون نزديك مرگ شود و انسان در حال احتضار باشد، همان خوي و خصلتي كه در تمام عمر بر او غلبه داشته، در نظرش مجسم مي شود و او بدان ميل مي نمايد و روحش در همان حال، قبض مي شود و چون روح به عالم ديگر منتقل شد، آن عمل هم به آن صورت ديگرش كه صورت برزخي آن مي باشد، بر او عرضه مي شود و او بدان عمل معذب مي گردد تا اين كه آن حال منقضي شود و آن اثر رو به تمامي نهد، آن زمان است كه با انقضاي ظلمت و تاريكي اعمال زشتي كه در قلب او رسوخ نموده بود، نور ايمان ظاهر مي شود و رحمت و عفو الهي او را فرا مي گيرد، اين در صورتي است كه آثار اعمال زشت، ضعيف باشد ولي گاه مي شود كه اين آثار قوي است و در برزخ پايان نمي پذيرد و براي روز قيامت باقي مي ماند و اگر چنين بود، باز در قيامت، آن عمل زشت به صورتي كه مناسب با عالم قيامت است در مي آيد و باز يا در خلال مدت قيامت و در بعضي از مواقف آن، آثار آن عمل پايان مي پذيرد و يا اين كه باز هم باقي مي ماند و او را داخل جهنم مي كند، و در آنجاست كه بقيه آثار آن، به عرضه ظهور و بروز مي رسد تا پايان يابد.(1)
1- اسرار الصلوه ، آيه الله ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 332
 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10