(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنج شنبه 23  آذر  1391 - شماره 20380

«بي خود و بي جهت» به «هيچ» مي رسد
گفت وگو با مينو اصلاني رئيس سازمان بسيج جامعه زنان
غلبه افكار مسموم سينماي ايران را تهديد مي كند


«بي خود و بي جهت» به «هيچ» مي رسد

عليرضا آل يمين
زوج جواني همزمان با روز عروسي شان درگير اسباب كشي هم هستند. در حالي كه صاحبخانه قبلي هم اسبابش را بار كاميون كرده است اما جايي براي بردن آنها ندارد. كاميون هم پشت در همان خانه اي كه زوج جوان (الهه و محسن) اسبابشان را در آن ريخته اند توقف كرده است. صاحبخانه قبلي (فرهاد و مژگان به همراه پسر كوچكشان سينا) مانده اند كه اسبابشان را چه كنند و كجا ببرند؟
تمام صحنه هاي اين فيلم در خانه شلوغ و به هم ريخته اي مي گذرد كه اين دو خانواده در آنجا سعي مي كنند به يك توافق دست يابند. اين فضا از لحاظ تصويري به هم ريخته و كلافه كننده است و از حيث خط داستاني، عصبي و پرتنش. كارگردان خواسته است در اين فضاي خسته كننده به كمك طنز، مخاطب را با خود همراه كند و مانع فرار او از سينما شود. اما طنزي كه در فيلم استفاده شده است با روند قصه همخوان نيست و با كليت فيلم عجين نمي شود و چون وصله ناجوري خودنمايي مي كند. استفاده از شوخي هاي از مدافتاده و نازل، مانند شيطنت هاي پسربچه يا جر خوردن شلوار، ديگر خاصيت خود را براي تبديل شدن به يك موقعيت طنز قابل توجه از دست داده اند.
فيلم تعمدا تلاش مي كند با صحنه پردازي آشفته و به هم ريخته انسجام خاطر و تمركز فكر بيننده را به هم بزند تا براي القاي مقصود خود از اين آشفتگي بهره ببرد. اما در عين حال تعليق هاي استفاده شده در فيلم با طنزها چنان آميخته است كه خاصيت خود را از دست داده اند و نمي توانند نقطه عطفي در فيلم به شمار آيند.
در ميان اين شلوغي ها و درگيري ها ،شخصيت ديگري كه به صورت مقطعي وارد فيلم مي شود مادر الهه است. شخصيتي كه از او ترسيم مي شود يك زن به شدت مذهبي، مدير و مقتدر است كه هيچ دلش نمي خواهد كسي مغاير با ميل و فكر او رفتار كند. او با ديگران با لحني تحقيرآميز سخن مي گويد و با عينك بي اعتمادي به آنها نگاه مي كند. الهه و ساير افراد داخل خانه از حضور او به هم مي ريزند و آشفته مي شوند و هر كدام به نوبه خود سعي مي كنند چيزي را از او پنهان كنند.تمام آنچه فيلم مي سازد و پيش مي برد براي معرفي و نشان دادن اهميت اين شخصيت است. كما اينكه با دومين و آخرين حضور او در خانه ، داستان به پايان مي رسد. او به الهه مي گويد كه هيچ مهماني در كار نيست و كسي به مراسم عروسي آنها نخواهد آمد و تمام اين بازي ها به خاطر اين بوده است كه به دخترش بفهماند در حال اشتباه كردن است. دقيقا اين جمله مادر الهه به نام فيلم جان مي دهد. يعني تمام اين تكاپوها و حرص خوردن ها و حركت ها همه بي خود و بي جهت است و اتفاقا در همين جا هم قصه پايان مي يابد.
خانه اجاره اي كه صاحبش در خارج از كشور به سر مي برد و حالا شده است محل سكونت دوخانواده ، در اين فيلم تمثيلي از جامعه است. آدم هايي كه در فيلم نمايش داده مي شوند با هم خوش هستند و بي خيال، الا آنكه ذهنش درگير مذهب است. الهه بيشتر از ديگران عصبي و پرخاشگر است. نگراني او هم از مهمان هاي مادرش است كه شب خواهند آمد اما ديگران مهم ترين مساله شان شيطنت هاي سينا است. و اگر درگيري ديگري وجود دارد، باز مي گردد به همان مادر الهه كه سخت گير و جدي و ترسناك نشان داده شده است. در غير اين صورت آدم هاي خانه با هم مشكلي ندارند .
فرهاد پول خريد خانه اش را داده است به محسن تا براي خودش ماشين گران قيمت بخرد در حالي كه خودش ماشين ندارد و حالا حتي خانه هم ندارد اما مادر الهه نسبت به فرزند خود با خست رفتار مي كند.
فيلم تلاش مي كند چهره اي بي احساس، خشن و تند از دين، نشان مخاطب دهد و تاثرات زندگي بشر را ناشي از بايدها و نبايدهاي دين تصوير كند. حال آنكه هيچ كدام از آنها به نظر فيلمساز وجود حقيقي نخواهد داشت و شب هيچ مهماني نخواهد آمد و هيچ عروسي برگزار نخواهد شد و اين همه تلاش و تكاپوي انسان، هياهوي بسيار براي هيچ است.عبدالرضا كاهاني از آن دست فيلمسازاني است كه كل اثر را در خدمت انتشار انديشه اش مي گيرد و اغلب اجزاء آثار او فلشي است به سمت تفكري كه در فيلم قصد بسط آن را دارد و در عين حال در آثار او مي توان تفكرات مشتركي را يافت و تقريبا فيلم هايش داراي يك فضاي فكري مشترك هستند. در اغلب آثار كاهاني مي توان ردپايي از پوچ گرايي را يافت. فيلم هايي همچون «هيچ» و يا «بي خود و بي جهت» شايد ، مانيفست پوچ گرايي اين فيلمساز است. قطعا براي رسيدن به پايه هاي چنين تفكري بايد پيشتر انديشه هاي دين مدارانه مورد حمله قرار گيرد كه فيلمساز تلاش مي كند در آثارش به هر دوي اين مراتب دست يابد. يعني هم به نوع انديشه اسلامي خصوصا از حيث اجتماعي حمله كند تا به آساني بتواند آنچه را به جا مي ماند محكوم به نيستي و بي حاصلي كند.

 


گفت وگو با مينو اصلاني رئيس سازمان بسيج جامعه زنان

غلبه افكار مسموم سينماي ايران را تهديد مي كند

منيره غلامي توكلي
طي ماه هاي اخير سينماي ايران دچار التهابات و تشنج هاي بسياري شده است. نمايش فيلم «يك خانواده محترم» در چند جشنواره خارجي و اكران عمومي فيلم بحث برانگيز «من مادر هستم» اين تنش ها را به اوج رسانده است.
قابل تأمل اين است كه هردوي اين فيلم ها، تصويري خاص را از زن در جامعه ايران نشان مي دهند. به همين بهانه با مينو اصلاني رئيس سازمان بسيج جامعه زنان گفت و گو كرديم.
نكته اينكه ؛ سازمان بسيج جامعه زنان از پيش قراولان عرصه نقادي فرهنگي با رويكرد تبيين مولفه هاي استراتژيك و حتي تكنيكال سبك زندگي در سينما بوده است كه با حضور پررنگ درحوزه نقادي به ويژه در دو سال اخير كوشيده است مخاطبان خود را از نكته سنجي صرفا تكنيكي در قالب نور، صدا و تصوير به عقبه ها و جريان شناسي محتوايي آثار سوق دهد
¤ خانم اصلاني! فيلم «من مادر هستم» طي هفته هاي اخير فضاي سينما را دچار تنش كرده است.نظر شما درباره اين فيلم چيست؟
فيلم «من مادر هستم» يك فيلم متوسط با محوريت دو موضوع خيانت و قصاص است كه البته هر دو موضوع پردازش هنرمندانه اي در قالب فيلم نامه اي نداشته و البته به جهت رعايت قواعد تكنيكي و ابعاد زيبايي شناختي نيز مثل ساخته هاي ديگر كارگردان از حد كليشه فراتر نرفته است.
درباره محتواي فيلمنامه اخير موضع گيري هاي زيادي صورت گرفته و مخالفت هاي فراواني در خصوص ادامه اكران آن وجود دارد. نظر شما در اين باره چيست؟
خب البته «خيانت» يكي از موضوعاتي است كه همواره دست مايه داستان پردازي و ساخت فيلم در دوران طاغوت بوده و ژانر فيلم فارسي را در آن زمانه به عنوان تابلويي از فقر هنري و فرهنگي مطرح مي كرده است . در سال هاي پس از انقلاب با ركود و تنزل اقبال به اين ژانر، پرداختن به موضوعاتي از اين دست همواره حكايت از خلا دانش و ايده در توليد كنندگان داشت و هميشه كارگردانان از ورود به آن پرهيز مي كردند.
اما متاسفانه در سال هاي اخير شاهديم كه رجعت مفتضحانه به اين ژانر كه البته آقاي جيراني هميشه سعي در زنده نگاه داشتنش داشت در سينماي ايران بسيار پررنگ شده است. البته بايد بررسي كرد چرا عده اي در تلاشند تا اين موضوع را «مسئله» فرهنگي كشور قلمداد كنند و هر از چند گاهي با اكران فيلمي از اين دست موجبات چالش فرهنگي در سينماي كشور شوند.
طبق جريان شناسي دقيق و موشكافانه اي كه در واحدهاي پژوهشي ما صورت گرفته معلوم شده كه به تصوير كشيدن خيانت در سبك زندگي خانواده ايراني و به خصوص قشر بورژواي جامعه، به يكي از سوژه هاي ثابت كارگردانان تبديل شده است.
به طوري كه در سال گذشته نزديك به 9 فيلم پخش شده در جشنواره فيلم فجر مربوط به موضوع خيانت و اين دست مسائل بوده است! اين موضوع از يك سو نهيب ورود يك جريان فكري مسموم را مي دهد و از سوي ديگر حكايت از فقدان ايده پردازي جذاب براي ساخت فيلم مي كند و براين دو موضوع، غفلت غير قابل اغماض نهادهاي نظارتي و ارزشيابي را هم بايد افزود و پرسيد كه علت اين همه بي توجهي به وقت و هزينه مردم براي اتلاف وقت در تماشاي فيلم هايي چنين سخيف و ضعيف چيست و چه كسي مسئول آن است.
¤فراي انتقادي كه به فيلم نامه كليشه اي و سطح ضعيف فيلم مي توان وارد كرد، ضرورت پرداخت به موضوع قصاص در فيلم را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- اتفاقا فيلم «من مادر هستم» را نه به خاطر پرداخت ضعيف و تكراري به موضوع خيانت كه به جهت رد زيركانه حدالهي قصاص بايد مذمت كرد؛ موضوعي كه با روايتي مظلومانه از يك قرباني، اين حد الهي را رد مي كند. البته كه بخشش به روح اسلام نزديك تر است اما چيزي كه متاسفانه من در تمامي نقدها جاي خالي آن را احساس كردم نقد علمي و حقوقي درباب نحوه صدور حكم است.
البته اين موضوع چيز جديدي نيست اما بسيار تاسف بار است كه نويسندگان فيلم نامه و البته ناظرين و ارزشياب هاي آنها در وزارت ارشاد به موضوع چگونگي و چرايي صدور حكم از نظر حقوقي توجهي نمي كنند و حتي يك مشاور حقوقي براي راستي آزمايي آنچه مي خواهند در قالب يك فيلم زير سوال ببرند در كنار خود ندارند. حال آنكه اگر تجاوزي صورت گرفته باشد و از نظر پزشكي قانوني هم وقوع جرم و البته اجباري بودن آن اثبات شده باشد صدور حكم اين گونه نخواهد بود . البته نويسنده با دخالت دادن مادر دختر سعي كرد اين نقصان را قدري بپوشاند و به مظلوم نمايي خود ادامه دهد اما، باز هم مبتني بر قواعد اخلاقي فيلم نامه نگاري اين موضوع نقض حقوق مسلم بينندگان است. از اين حيث است كه مي توان فيلم «من مادر هستم» را نه به دليل به تصوير كشيدن مقوله خيانت، بلكه به دليل نفي قصاص مورد شماتت قرارداد، هرچند كه اين نفي كردن بسيار ضعيف از نظر تكنيكي، اخلاقي وحتي حقوقي صورت گرفته باشد.
¤به نظر شما علت و ريشه ساخت فيلم هايي از اين دست را در چه چيز بايد دانست؟
- بنده به صراحت معتقدم بي توجهي و بي دانشي نهادهاي نظارتي و ارزشيابي موجب شده تا عرصه براي جولان اين توليدات مهيا گردد.
جاي بسي تاسف است كه در فضايي كه فيلم سازان ارزشي با سطوح قابل ستايش در حوزه ساخت فيلم چه در ابعاد فيلم نامه و چه حتي تكنيك به خاطر مشكلات مالي نمي توانند فيلم بسازند چرا بودجه هاي بيت المال صرف ساخت فيلم هايي مي شود كه نه حرف جديدي براي گفتن دارند و نه دغدغه اي از جامعه را مرتفع مي سازند.
به نظر من رشد قارچ گونه توليد فيلم هاي زرد در اين يكي دو سال حكايت از وادادگي مسئولين فرهنگي دارد كه با عدم نظارت و سامان درست پرداختن اعتبار و هزينه ، عرصه را براي حرافان مناسب كرده و براي هنرمندان خلاق روز به روز تنگ تر و تنگ تر مي كنند.
مخاطب واقعي انتقادات ما مسئولين هستند نه كساني كه در كل كارنامه هنري شان فراتر از فيلم فارسي و موضوعي غايي تر از خيانت جنسي را دست مايه ساخت قرار نداده اند.چه آن زمان كه «آب و آتش» ساختند يا «شام آخر» را چه الان كه «من مادر هستم» را در انتهاي كارنامه خود دارند.
¤ سينماي ايران قبل از مواجه شدن با چنين مسئله اي با حاشيه ديگري به نام ساخت فيلم «يك خانواده محترم» روبه رو شدنظرتان درباره آن چيست؟
- «يك خانواده محترم» فيلمي است درباره يك خانواده پر تناقض ايراني كه سرنوشت گره خورده آنها را با جنگ تحميلي و البته انقلاب و دنياي حاضر با جانبداري غيرواقعي و كاريكاتوري اغراق آميز بيان مي كند كه البته با مداقه بر منابع تامين اعتبار آن كه از سوي يك شركت فرانسوي JBA Production)) و به تهيه كنندگي يكي از مديران دولتي سابق ساخته شده است اين غلوگويي غير منصفانه خيلي دور از انتظار نيست. فيلمي كه به اعتقاد برخي از افرادي كه آن را در جشنواره كن تماشا كرده اند در هيچ «پلاني» از آن مردم ايران داراي رفتار انساني نيستند و به سان حيواناتي وحشي به جان هم افتاده اند!
¤ سركار خانم اصلاني بسياري از منتقدان داخلي صدا و سيما را در خصوص حمايت از ساخت اين فيلم متهم كرده اند و بسياري از رسانه هاي خارجي بابت توليد اين فيلم در داخل كشور متعجب شده اند. دراين باره چه مي توان گفت؟
- نكته مهمي كه درباره اين فيلم بايد بدان توجه كرد اين نيست كه چگونه عوامل آن به راحتي در ايران دست به ساخت اين فيلم زده وحتي پس از اكران آن در خارج از كشور، به كشور بازگشته و به مصاحبه در پيرامون آن و تطهيرش پرداخته اند. اين موضوع اصلا عجيب نيست زيرا نشان دهنده همان آزادي بيان دركشور است كه البته اين روزها در فضاي سينمايي وحتي صدا و سيماي كشور لجام گسيخته شده است؛آزاديي كه امثال جعفر پناهي و گلشيفته منكر وجود آن شده اند. بلكه نكته قابل تامل درباره اين فيلم استفاده ازپول بيت المال براي آن است. پرداخت يك چهارم از هزينه هاي ساخت «يك خانواده محترم» توسط سيما فيلم صورت گرفته است و آنچه بيننده را مكدر مي كند اين بي توجهي است كه از مسئولين صدا و سيما انتظار نمي رفت كه حامي
سياه نمايي هايي از اين دست باشند. ولو با پرداخت يك چهارم بودجه آن. آنچه قابل اغماض نيست اين نكته است، موضوعي كه با توجيه هاي رئيس رسانه ملي كه مثلا 900 تله فيلم مي سازيم كه هيچ مشكل نظارتي ندارد و چه و چه، قابل چشم پوشي نيست.
¤ پس شما به نحوه نظارت سيما فيلم منتقديد؟
- دقت بفرماييد كه بحث ما فقط انتقاد آن هم از رسانه ملي يا سيما فيلم نيست بلكه بنده شخصا معتقدم ساخت فيلمي چون يك خانواده محترم حكايت از آغاز يك كودتاي فرهنگي در سينماي كشور دارد، وگرنه ساختن فيلمي چنين موهن در داخل ايران و آن هم با حمايت هاي مراكز دولتي تا اين اندازه ساده و قابل اغماض نيست. فيلم هاي معاند با نظام كه در داخل ساخته شده اند هيچ گاه جسارت نشان دادن اين حجم از توهين را نداشته اند. يقينا مديريتي هوشمندانه و معارض پشت اين حركت وجود داشته است.«يك خانواده محترم» با مجوز تله فيلم از سوي صدا و سيما و مستقل از شوراي پروانه ساخت وزارت ارشاد به مرحله توليد رسيده و همه مجوزهاي گوناگوني راكه براي ساخت يك اثر سينمايي لازم است ، داراست! تا اينجاي بحث جاي تعجب و حيرت دارد، بقيه موضوع عجيب تر هم خواهد شد. درجاي جاي فيلم بيانات امام خميني(ره) بريده بريده در كنار هم گذارده مي شود كه مفهومي ديگر را القا مي كند. اينجا واكنش بنياد حفظ و نشر آثار امام خميني رحمه الله عليه را مي طلبد. از سوي ديگر اين اثر قرار است از زنان و مادران شهيد حمايت كند، آن هم در وراي مرزها- به گفته توليدكنندگان -حال آنكه تمامي زنان و مادران اين فيلم اسير اختلالات رواني و رفتاري هستند و نه تنها تصويري مخدوش و توهين آميز از تمامي زنان ايران زمين ارائه مي كند بلكه وهن جدي جايگاه رفيع مادران شهداست؛ و بدتر از همه مطالبي است كه تهيه كننده اثر در توجيه كارش بيان مي كند كه بيشتر به عوام فريبي شباهت دارد.
¤ احتمالا منظور شما مصاحبه فروردين 89 آقاي آفريده است كه گفته بودند «اكنون كه دنياي تحت سلطه رسانه ها مي كوشد كشور ما را يك طرفه منزوي جلوه دهد، بايد با شناخت قواعد پيچيده بين المللي به توان، تجربه و فرهنگ غني و ديرينه ايراني اسلامي خود تكيه داشته باشيم و همان گونه كه جوان هاي پرشورمان در خرمشهر حماسه آفريدند، ما نيز از تجارب جديد نهراسيم.»
-بله البته؛ براستي تا كي با بيان اين جملات مي توان دغدغه مندان را فريفت و پيدا و نهان دفاع مقدس را به استهزا و تحقير كشاند. ايشان خرداد 1390 گفته بودند كه براي اينكه با خلق آثار بي بو و خنثي درباب دفاع مقدس مواجه نشويم بايد هركس مبتني بر سليقه خود از اين چشمه برداشت كند، آيا به راستي اين برداشت از دفاع مقدس ، برداشتي مبتني بر واقعيت است؟ البته معترفم كه ايشان به مطلوب خود رسيده اند و روايت ايشان از دفاع مقدس هم بسيار بودار است و هم بسيار جانبدارانه.اما ،پرسش اين است كه ايشان در وراي اين همه اهانت كه به اصل انقلاب، امام خميني(ره)، ارزش ها، جنگ، علت و انگيزه شهدا در رفتن به جبهه ها، جايگاه زنان در حمايت از انقلاب و غيره كردند به چه چيز مي خواستند برسند؟ و پرسش مهم تر اينكه چرا سيما فيلم چشم خود را برتمامي اين نقايص واضح و آشكار و توهين هاي دانه درشت مي بندد و تا مدت ها حتي موضع صريحي درباب حمايت يا عدم حمايت از آن نمي گيرد و حتي در ورطه تناقض گويي مي افتد. مردم ما نيازمند صراحت و صداقت مسئولين هستند.
¤سركار خانم اصلاني شما حجم گسترده اي از انتقادات را متوجه صدا و سيما و سيما فيلم كرديد. آيا فقط به خاطر حمايت از اين اثر بوده يا قرينه هاي ديگري هم در تسامح و تساهل نظارتي وجود داشته است؟
-متاسفانه سيما فيلم و البته گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامي آن در گذشته نيز پروژه هايي را به افرادي كه صلاحيت نداشته اند، واگذار كرده اند كه آخرين نمونه آن سپردن كارگرداني تله فيلم پرهزينه «پرواز در ارتفاعات صفر» در ژانر دفاع مقدس به كارگرداني است كه علي رغم وجود اصرار مديران سينمايي براي حضور تمام فيلم ها در جشنواره سي ام فجر با ساختن فيلم «پريناز» كه تصويري توهين آميز از زن مسلمان ارائه مي كرد به علت شدت اصلاحات و ايرادات وارده و محتواي نامناسب، به عنوان تنها فيلم توقيفي از حضور در جشنواره بازماند. عمق فاجعه آنجا معلوم مي شود كه فيلم مستهجني چون «بغض» اجازه حضور و نمايش در جشنواره پيدا مي كند، اما «پريناز» اين جواز را ندارد. اما از سوي ديگر سيما فيلم، توليد فيلم ارزشي خود را به كسي وامي گذارد كه پيشقراول حمله به ارزش هاست. سال گذشته نيز نوشتن فيلمنامه هشت فيلم تلويزيوني با موضوع حساس «تسخير لانه جاسوسي» در قالب پروژه «طوفان صحرا»، به نويسنده اي سپرده شد كه خود در زمان تسخير لانه جاسوسي، به علت عضويت در گروهك هاي ضدانقلاب در زندان به سر مي برده است! در عوض فيلم هايي مانند «روزهاي زندگي» آنچنان از سوي گروه دفاع مقدس سيما فيلم مورد بي مهري قرار مي گيرند كه كارگردان آن به سراغ فارابي مي رود! هم اكنون نيز رسانه ها از همكاري دو مستندساز بي بي سي فارسي با اين مركز در قالب نگارش سريالي با موضوع توليد ملي سخن مي گويند!! پيشتر نيز فيلم هايي مانند «طبل بزرگ زير پاي چپ» و فيلم توقيفي «پاداش» جزء شاهكارهاي سيما فيلم بودند!!
¤سركار خانم اصلاني صحبت پاياني و اينكه چگونه مي شود اين روند باطل را خاتمه داد؟
-نياز امروز سينما و رسانه هاي كشور حضور پرقدرت نقادان ارزشي است كه هنر رسانه و سينما را نه به مثابه صنعت و تكنيك بلكه در جايگاه ارزشي آن به نقد بنشينند و ذائقه نقادي و نگارشي و فيلم سازي كشور را ارتقا دهند و از ساده انگاري و سطحي انديشي امروز به جايگاه رفيع آن برسانند. زيرا يگانه راه برون رفت از اين دور باطل اهانت به ارزش ها در سينما، همين است و بس. متاسفانه سينما هنوز نتوانسته دين خود را به انقلاب ادا كند. وقتي امام خميني(ره) آن حمايت تاريخي و بي نظير را از سينما در بهشت زهرا نمودند همه اميدوار بودند سينما حق اين حمايت جانانه را به شايسته ترين شيوه بپردازد كه متاسفانه در طي اين سال ها از مسير خود بسيار منحرف شده است.
 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10