معرفی کتب دفاع مقدس با حاشیه نویسی رهبر معظم انقلاب (ادبیات
پایداری) |
|
قطعنامهای با طعم زهر! |
|
مسافر کربلا |
|
بهترین امتحان |
|
با آسمانیان |
|
|
|
|
جنگ خياباني کتاب «جنگ خياباني» نوشته سيد نظام مولاهويزه است و توسط حوزه
هنري سازمان تبليغات اسلامی منتشر شده است. موضوع کتاب گزارش از قيام مردم عراق پس
از جنگ نفت و مجموعه مصاحبههايي با جمع زيادي از پناهندگان عراقي است. در بخشی
از حاشیه نویسی رهبر معظم انقلاب بر این کتاب آمده است: «تلخ است خواندن و شنيدن
و حس كردن نوميدي ملتي پس از اميدي نزديك... و آنگاه مصيبتي كه در مظلوميت و
مغلوبيت مي كشند.» جدال در زيويه کتاب «جدال در زيويه» توسط شهيد شكوري، عباس
پاسيار، ولي صابر و حميد حسني نوشته شده و حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي آن را
منتشر کرده است. این کتاب مجموعه خاطرات دفاع مقدس است. رهبر معظم انقلاب در
حاشیه این کتاب نوشتند: «چند ساعتي از شب و روزهاي ايام مبارك شهرالله به خواندن
اين خاطرات گذشت. از جاها و قضاياي متفاوت و در زمانهاي متفاوت، و همه بيخبر از
يكديگر گفته و نوشتهاند، محصول همه اين خاطرات يك چيز است؛ همه از عظمت حادثه هشت
ساله دفاع مقدس و تحول شگرفي كه در دل و جان و فكر و عمل جوانان اين كشور پديد
آورده بود، خبر ميدهند و ابعاد بينهايت اين معجزه الهي تاريخ را به تقريب نشان
ميدهند.» تپه لاله هاي سرخ کتاب «تپه لاله هاي سرخ» “ به همت حجت ايرواني،
شهيد سيدمحمدرضا فيض و غلامرضا نباتي نوشته شده و توسط حوزه هنري سازمان تبليغات
اسلامي منتشر شده است. این کتاب مشتمل بر سه خاطره برگرفته از يادداشتهاي هر سه
نویسنده کتاب است. رهبر معظم انقلاب در حاشیه این کتاب نوشتند: «از اين كتاب
آخرين نوشته يعني تپههاي لاله سرخ از همه شيرينتر و دقيقتر است. نوشته شهيد هم
كه طلوع دوباره نام گرفته عطر شهادت و اخلاصش محسوس است و هر سه نوشته يادبودهاي
باارزشي از جنگ و ايثار هشت ساله است. در نوشته حجت ايرواني كوشش پرمرارت و
تحملطلب نيروهاي ديدهبان بهخوبي تشريح شده است.» فرهنگ جبهه کتاب «فرهنگ
جبهه» یکی از کتابهای ارزنده در بيان آداب و رسوم فرهنگي مرسوم در ميان رزمندگان
دوران دفاع مقدس است که نويسنده آن سيد مهدي فهيمي است و نشر پايداري آن را منتشر
کده است. رهبر معظم انقلاب در حاشیه این کتاب نوشتند: «وقتي كه جلد اول فرهنگ
جبهه در آمد، طبعاً به طور عادي مثل بقيه منشوراتي كه پيش من ميآوردند، نشستم آن
را خواندم. اين كتاب از بس مرا جذب كرد تا آخرش خواندم؛ بعد ديدم اين كافي نيست به
خانه بردم و گفتم همه بنشينيد اين كتاب را بخوانيد. گفتم اين كتاب اصلاً بايد در
فضاي خانهها باشد و همه بايد آن را هميشه داشته باشند.»
|
|
|
کنارهم قرارگیری اعداد پنج، نُه و هشت برای هر ایرانی یادآور خاطرات تلخیاست
که شاید هیچ گاه از اذهان هموطنان، پاک نشود! پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت
سازمان ملل متحد در تابستان 67، که امام(ره) از آن با تعبیر «نوشیدن جام زهر» یاد
نمودند؛ علامت سوال بزرگی را در پیش روی خیل عظیمی از ایرانیان قرار داد و این شبهه
را ایجاد نمود که چرا با وجود عدم تأمین شرایط و خواسته های بحق جمهوری اسلامی در
پایان دادن به جنگ تحمیلی، این قطعنامه مورد پذیرش مقامات کشور قرار گرفت. دوست
و دشمن بر تلاشهای ویژه جانشین وقت فرماندهی کل قوا، برای قبول قطعنامه، اذعان
داشته و واقف بودهاند. از همین روست که ویلیام وبستر (رئیس وقت CIA) در مصاحبه
با روزنامه وال استریت ژورنال به تاریخ 22 تیرماه 1367، چنین اظهار میدارد: «به
عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانی ها دیده می شود، آقای هاشمی
رفسنجانی است.» اما به راستی چه عاملی موجب آن بود تا عده ای با شور و شدت تمام
بر پذیرش قطعنامه 598 اصرار ورزیده و قبول آن را در حکم تنها راه نجات کشور و حفظ
نظام، تعبیر و تلقی نمایند؟! آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه سال 1387 خود با
هفته نامه شهروند امروز، دلایل پذیرش قطعنامه را این گونه برمی شمارد: «چند عامل
باعث شد که قطعنامه را بپذیریم. اولاً نیروهای ما انصافاًٌ قدری خسته شده بودند.
چند عملیات ناتمام انجام داده و به نتیجه نرسیده بودند. حامیان صدام حسین هم او را
به امکانات خطرناک مسلح کرده بودند. آمریکا هم وارد جنگ شد و سکوهای نفتی ما را
منهدم کرد. ایرباس مسافری ما را نیز در آن مقطع سرنگون کردند.» ایشان همچنین در
یادداشت 23 تیر 67 خود ادامه می دهد: «قبلاً نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به
خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینه های موجود هم، کشور قدرت تأمین هزینه جنگ
را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفته ایم.» با بررسی اولیه این موارد
نکاتی به نظر می آید .اولاً؛ کمیّت حضور رزمندگان در جبهه ها، نه تنها خلاف گفته
های آقای هاشمی را به اثبات می رساند بلکه حضرت امام(ره) نیز در آن برهه زمانی،
حاضر به اعلام حکم شرعی جهاد، به منظور ترغیب بیش از پیش حضور رزمندگان اسلام در
جبهه های نبرد حق غلیه باطل، شده بودند. در ثانی، علی رغم شرایط بحرانی دولت در
تأمین هزینه های جنگ، امکان استمرار نبرد علیه صدامیان وجود داشت؛ کما اینکه همین
دولت در شرایطی بسیار سخت تر و بحرانی تر در قیاس با سال پایانی جنگ، به خوبی و
شایستگی توانسته بود از تمهید و تدارک اقتصادی هزینه های جنگ برآید. جالب آنکه
ایشان در خاطرات سال 1367 خود پیرامون “انجام اصلاحات در پیش نویس قطعنامه 598”
بیان می دارد: «صدام میدید ایران توانسته در پیش نویس قطعنامه 598 اصلاحاتی بوجود
آورد که نتیجه آن دستآورد بزرگی برای ایران بود و خسارت مادی و معنوی مهمی بر عراق
تحمیل می کرد که مسئول آغاز جنگ شناخته می شد و محکوم به پرداخت غرامت می گردید و
به خاطر جنایات جنگی هم محکوم شناخته می شد.»! اظهارات آقای هاشمی درحالی در
مورخه خرداد 67 مطرح می شود که قطعنامه مورد بحث ایشان درحدود یک سال قبل و در
تیرماه 66 به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسیده بود. حال آنکه چگونه می توان
با گذشت یک سال از تصویب قطعنامهای، شرایط مدنظر خود را در آن گنجانید، سوالیست
که می باید از جناب هاشمی رفسنجانی پرسید! در این میان اما، پیرامون ادعاهای
جناب هاشمی چند نکته قابل تأمل مطرح است. نخست آنکه طرح ادعایی چون؛ «ایران توانسته
در پیش نویس قطعنامه 598، اصلاحاتی به وجود آورد»؛ با بیانیه وزارت خارجه وقت
جمهوری اسلامی ایران مبنی بر اینکه، قطعنامه بدون مشورت با ایران تهیه و تنظیم شده،
تناقض دارد. دوم آنکه پیش نویس اولیه قطعنامه 598، هیچ خسارت مادی و معنوی برای
صدام را در پی نداشته است. سوم، با تصویب این قطعنامه، شورای امنیت سازمان ملل
به هیچ عنوان عراق را به عنوان مسئول آغازگر جنگ علیه ایران معرفی ننمود و چهارمین
نکته اینکه، عراق به هیچ وجه، توسط شورای امنیت محکوم به پرداخت خسارت یا غرامت به
جمهوری اسلامی نشد. این درحالی است که موارد مطروحه از سوی آقای هاشمی در موضوع
تعیین متجاوز و محکومیت عراق در پرداخت غرامت به جمهوری اسلامی ایران، درست یک سال
پس از پذیرش قطعنامه و همزمان با حمله رژیم بعثی به کشور کویت و اشغال این امیرنشین
حاشیه خلیج فارس توسط عراقیها، صورت پذیرفت. بدین ترتیب، شرایط مدنظر جمهوری
اسلامی در قطعنامه 598، نه در هنگامه پذیرش آن در سال 67، بلکه پس از حماقت حمله
صدام به کویت و با فشار جبهه غرب و متحدانش بر شورای امنیت سازمان ملل در جهت تضعیف
هرچه بیشتر موقعیت رژیم عراق، در پیشنویس نهایی قطعنامه گنجانده شد. اما تلاش
های داخلی درباره پایان دادن به جنگ تنها به بازه سالهای پایانی نبرد میان ایران و
عراق محدود نمی شد و دامنه آن، سالهای آغازین جنگ را نیز در بر می گرفت! آقای
هاشمی رفسنجانی در یادداشت نهم فروردین ماه سال 62 خویش که در مجلد “آرامش و چالش”
ایشان منقول شده است، ادعا می دارد: «خدمت امام رفتم. درباره جنگ هم صحبت کردیم؛
نظر دادم که بنا بگذاریم بر خاتمه دادن به جنگ به صورت آبرومندانه و از موضع قدرت،
ولی امام در این باره نظر روشنی مطرح نکردند و گفتند با خاتمه جنگ موافقند [!] اما
باید در شرایط خوبی باشد که در دو ملت اثر بدی نگذارد.» این درحالی است که حضرت
امام(ره) در تاریخ 21 خرداد 1362، از کسانی که صحبت از خاتمه جنگ به میان می آورند
را در زمره منحرفین و منافقین به شمار آوردند و فرمودند: «اگر بعضی از منحرفین و
منافقین بین مردم بیفتند و بگویند که جنگ را تمام کنید و شما هم قبول کنید، بدانید
که اسلام در خطر کفر است.» در چنین شرایطی، تلاش های عده ای از افراد نام آشنا
در جهت پایان دادن هر چه سریع تر به جنگ، نه تنها هیچگاه متوقف نشد، بلکه فقط
تاکتیک به کرسی نشاندن این هدف، از نوعی به نوع دیگر و از طریقی به انحای گوناگون،
تغییر می یافت! در مقطع زمانی سال 1364، عده ای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی،
با برگزاری جلساتی موسوم به «مجمع عقلا»، بحث ها و گفت وگوهای جدیدی را در پیرامون
نحوه خاتمه دادن به جنگ انجام می دادند که پس از مدت کوتاهی، جلسات مذکور با تدبیر
و دستور مستقیم امام خمینی(ره) تعطیل شد. آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه 27
تیرماه 1390 با روزنامه جمهوری اسلامی، اذعان می دارد: «دو عامل اساسی وجود داشت که
تصمیم مناسبی برای پایان دادن به جنگ گرفته نشد. یکی سپاه بود که طرح پایان دادن به
جنگ از نظر سپاه چیزی شبیه به کفر بود. مسئله بعدی امام بود که لحظه ای اجازه نمی
داد درباره ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده ای بودند به نام “مجمع عقلا” که امام
آنها را سر جایشان نشاند.» بر مبنای گفتار فوق، یکی از مهم ترین موانع بر سر راه
صلح طلبانی که ندای پایان جنگ و منازعه سر می دادند(!)، “سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی” بود. در این شرایط؛ ظاهراً تصمیماتی در راستای ادغام نیروهای مسلح کشور
(سپاه و ارتش) و به منظور جلوگیری از موازی کاری و هدررفت منابع اتخاذ شد؛ که باطن
آن از عزم جزم گروهی به منظور محدودیت هرچه بیشتر سپاه و حذف تدریجی این نهاد
انقلابی حکایت می نمود! از این روست که آقای رفسنجانی در صفحه 113 از کتاب “اوج
دفاع” این گونه می نویسد: «[برخی از مسئولان] آمدند و راجع به طرح ادغام نیروهای
زمینی ارتش و سپاه مذاکره کردیم؛ وحدت نظر داشتیم. بنا شد بیشتر بحث شود.»! این
گونه اختلاف نظرها به حدی بود که علی شمخانی (فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه
پاسداران) در تعبیری جالب، تفاوت عقاید را اینگونه شرح می دهد: «امام می گفت “جنگ،
جنگ تا رفع فتنه”. سپاه معتقد بود “جنگ، جنگ تا پیروزی”؛ و آقای هاشمی می گفت “جنگ،
جنگ تا یک پیروزی”.» در این میان اما شایسته نیست که از نقش فعال نخست وزیر وقت
در موضوع پذیرش قطعنامه غافل بود و از کارشکنی های شخص میرحسین موسوی در تجهیز و
پشتیبانی جبهه های جنگ، اغماض نمود. عدم حمایت جدی دولت از جنگ آنچنان واضح می
شود که آقای هاشمی نیز در یادداشت 14 تیر 1366 خود، با تعمدی دانستن برخی کارشکنی
ها و سنگ اندازی ها از جانب دولت، این گونه نقل می کند: «کمیته تخصیص ارز و نخست
وزیر و دکتر [حسن] روحانی و گروه مشاور فرمانده جنگ آمدند. درباره ارز دفاع صحبت
شد؛ به نتیجه نرسیدیم. دولت می خواهد از ارز دفاع بکاهد.»! آقای هاشمی رفسنجانی
پیش از این نیز در یادداشت های منتشره خود در اردیبهشت و خرداد 65، با اظهار گلایه
از عدم تخصیص منابع مالی می نویسد: «نخست وزیر تلفنی اجازه صرف 100 میلیون دلار از
سهم جنگ را برای تأمین ارز کارگاه های کوچک برای حفظ اشتغال خواست ... ایشان همچنین
تلفنی خواست که موافقت کنم 10 میلیون دلار از محل جنگ، صرف خرید دستگاه های
مخابراتی برای تأمین مخابرات در صورت از کار افتادن مرکز مخابراتی اسدآباد شود.»!
این درحالی بود که اقدامات خارج از عرف نخست وزیری در عدم اختصاص بودجه و نیز کاستن
منابع مالی حوزه جنگ، مکرراً مورد انتقاد شخص رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه
ای، قرار می گرفت. در همین ارتباط است که آقای هاشمی در یادداشت 2 آبان 66 اینچنین
مرقوم می دارد: «آیت الله خامنه ای تلفن کردند و از عدم اجرای مصوبات شورای عالی
پشتیبانی جنگ توسط نخست وزیر، گله داشتند.» اما یکی دیگر از عناصر مهم و اثرگذار
بر میرحسین موسوی و کابینه، در جهت عدم پشتیبانی جدی و همه جانبه دولت از جبهه های
جنگ، شخص بهزاد نبوی بود. ارتباطات تنگاتنگ میان موسوی و نبوی به اندازهای بود که
میرحسین پس از انتخاب به سمت نخست وزیری، علی رغم حذف تدریجی تمام مخالفان خود از
بدنه دولت، اما بهزاد نبوی را حفظ نمود و وی را به عنوان مشاور ارشد، مسئول اداره
شرکت ها و صنایع دولتی و بعدها وزیر صنایع سنگین، منصوب کرد! محسن رفیقدوست
(وزیر وقت سپاه) در مصاحبه سال 1390 خود درباره کارشکنی های بهزاد نبوی اظهار می
دارد: «یکی از افرادی که همیشه در هیئت دولت با ادامه جنگ مخالف بودند، آقای بهزاد
نبوی بود.»! رفیقدوست همچنین درباره برخی دیگر از سنگاندازیهای نبوی در کار
جبهه ها ادامه می دهد: «برخی مقامات دولت موسوی مانند بهزاد نبوی، حتی برای احداث
توالت صحرایی در جبهه ها، هزینه ده برابر مطالبه می کردند.»! جای آن است به این
حقیقت تلخ معترف بود که روحیه خوباختگی، وادادگی و تسلیم در برابر دشمن متجاوز؛ به
وضوح در حرکات و سکنات مسئولین ارشد کشور قابل مشاهده بود و حضرت امام(ره) نیز با
درنظرگیری جمیع این شرایط مجبور به چشیدن طعم تلخ زهر قطعنامه 598 شدند! به گمان
بسیاری از ایرانیان، موضوع پذیرش قطعنامه 598 توسط حضرت امام(ره) و در تاریخ 27 تیر
1367 صورت پذیرفته است اما باید گفت؛ پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، نه در تاریخ
مذکور و توسط شخص امام(ره)، بلکه در 13 اسفند 1366 و از جانب افراد دیگری، پروژه
اتمام جنگ کلید خورده بود! در این زمینه، ضروری است که بدانیم شبکه تلویزیونی
ای.بی.سی ایالات متحده آمریکا در نیمه اسفندماه 1366 به نقل از منابع دیپلماتیک
اعلام داشته بود: «[محمد جعفر محلاتی] سفیر ایران در سازمان ملل در روز 13 اسفند
1366 با تسلیم یادداشتی به رئیس شورای امنیت اعلام نمود که ایران قطعنامه 598
درباره آتش بس میان ایران و رژیم بعث؛ عقب نشینی نیروهای طرفین به مرزهای بین
المللی؛ تبادل اسراء و ... را پذیرفته است و خاویر پرز دکوئیار را برای ترتیب دادن
آن به منطقه دعوت کرد.»! مع الأسف، این خود سندی محکم دال بر سناریویی از پیش
طراحی شده، در جهت زمینه چینی برای قبول قطعنامه و ایضاً تحمیل پذیرش اتمام جنگ بر
بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی بوده است!
|
|
|
«بايد اين را دانست كه من اين راه حسيني، راه اللّه و شهيد شدن را خودم آگاهانه
و با بينش اسلامي انتخاب كردهام و هيچ زور و اجباري در اين راه نيست، بلكه يك
انتخاب آگاهانه است كه شخص، خود، انتخاب ميكند و من اين راه را كه همان راه
حسين(ع) و يارانش است، خودم انتخاب كردهام. ميدانم سعادت دنيا و آخرت در همين
راه است». شهيد حسين نافلهزاده
|
|
|
سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم تاریخ همیشه آموزگار آدمی بوده و ملتی که از
تاریخ درس نیاموزد و یا به فراموشی بسپارد، محکوم به تکرار اشتباهات خود و تجربه
روزهای تلخ گذشته است. گرچه امروز مدت زمانی از توقف دفاع مقدس هشت ساله گذشته،
اما به جرأت میتوان گفت که ناگفتههای زیادی از آن دوران وجود دارد که باید به
درستی برای نسلهای امروز و آینده بیان شود. *توطئهها و دسیسهها برای تضعیف و
انحلال ارتش از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بهانههای
مختلف، مانند آموزش پرسنل ارتش در مراکز آموزشی آمریکا و به شمار آوردن ارتش به
عنوان تنها حامی رژیم طاغوت، ضمن اعلام بیاعتمادی به وفاداری ارتش به انقلاب
اسلامی، خواهان انحلال آن گردیدند. به گونهای که «مسعود رجوی» که بعدها ماهیت ضد
انقلابی وی بر همگان آشکار شد تنها پس از گذشت 12 روز از پیروزی انقلاب اسلامی،
اعلام کرد «ارتش باید منحل شود» و در 5 اسفند 57، خطاب به مهندس بازرگان نخست وزیر
دولت موقت گفت، «ارتش باید منحل شود و اگر مسئله ارتش حل نشود مسئول کشتارهای آینده
شما هستید». از طرفی تنها 19 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت سربازی از 2 سال
به یکسال کاهش یافت و به یکباره پادگانها خالی شدند. به هر حال ارتشی که قدرت او
ضامن استقلال کشور بود، از سوی معاندان انقلاب اسلامی ایران در حال تضعیف و اضمحلال
بود. *توطئهها و دسیسههای غرب و شرق در زمینه جنگ علیه ایران با پیروزی
انقلاب اسلامی ایران، نخستین توطئههای غرب برای ناکام گذاشتن انقلاب و هدایت
جامعهی ایرانی به سوی اهداف و مقاصد غرب آغاز گردید. تشکیل گروههای سیاسی-
نظامی در سطح کشور، آن هم به تعداد فراوان و با ایدههای ضد و نقیض و زنده کردن
احزاب چپ در جامعه و تزریق پول و دلارهای آمریکایی به این گروهها و احزاب، مسلح
کردن آنها در طول زمستان 1357 و سال1358 به شکلهای مخفیانه و آشکار شایع گردید.
*اقدامات، تحرکات، تجاوزات و زمینه سازی رژیم بعثی عراق جهت شروع جنگ با ایران
تفکر انتخاب ارتش رژیم بعثی عراق برای انجام حمله به ایران از همان آغاز سال 1358
شروع شد. احمد حسن البکر رئیس جمهور عراق که یک ژنرال با تجربه در رویدادهای سیاسی
نظامی بود و خود حکومت را با تجربه مبارزات سیاسی نظامی و کودتا با پشتیبانی حزب
بعث عراق به دست آورده بود، میتوانست گزینه مناسبی برای براندازی حکومت جمهوری
اسلامی باشد. غرب این کار را کرد و با او وارد مذاکره شد. ولی علیرغم قولهای مساعد
برای تقویت، توسعه و پیشرفت اقتصاد عراق، او که ژنرالی کار کشته بود، به جهت آشنایی
با مفاهیم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی در دوران جنگ سرد، در باطن زیر بار این
توطئه نرفت و با سپردن ارتش عراق و کشور به دست معاون جوان خود صدام حسین، پای در
این دامی که برای او و کشورش برپا شده بود نگذاشت. رژیم عراق از همان ابتدای
پیروزی انقلاب اسلامی با ایجاد دفتری به نام سازمان آزادیبخش خوزستان، تحریک
ایرانیان عرب زبان خوزستان را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و همزمان وسایل
ارتباط جمعی عراق نیز تبلیغات مسمومی برای جلب مخالفان جمهوری نوپای اسلامی ایران
شروع نمودند. در مراسم برگزاری جشنهای دوازدهمین سالگرد به قدرت رسیدن حزب بعث
نیز، شعارهایی تند و جنجال برانگیز سرداده و نقشههای جعلی از استان خوزستان ایران
را با نام عربستان منتشر کرد. در این نقشهها مرزهای مصوب بین المللی تغییر داده
شده و شهر اهواز را «الاحواز» و خرمشهر را «محمره» و آبادان را «عبادان» و هویزه را
«حویزه» و سوسنگرد را «خفاجیه» نامیدند. نخستین تجاوزهای نظامی ارتش عراق از
آغاز سال 1358 به مرزهای غربی کشور ایران به شکل غارت گلههای دام مرزنشینان،
شبیخونهای وحشیانه به دهکدههای مرزی و قتلهای بیدلیل مردم مرزنشین، تا
بمبارانهای هوایی و شلیک گلولههای توپ علیه روستاها و شهرهای مرزی شروع شد و کار
به جایی رسید که تا سی و یکم شهریور1359 تعداد 636 مورد تجاوز زمینی، هوایی و
دریایی و بمباران و غارت احشام مرزنشینان و به آتش کشیدن لولههای نفتی توسط عوامل
حکومت حزب بعث عراق علیه ایرانیان به ثبت رسید و به سازمان ملل متحد گزارش گردید.
گذشته از موارد فوق، رژیم بعثی صدام در عمل نیز مبادرت به اعمال غیر قانونی به شرح
زیر نمود : آزار و اخراج پنجاه هزار نفر از اتباع شیعه مذهب عراق به صورت
قهرآمیز و خصمانه در طول 500 کیلومتر از مرز دو کشور به اتهام ایرانی الاصل بودن
آنها و مصادره اموال منقول و غیر منقول آنان. ایجاد مزاحمت و محاصره اقامتگاه
روحانیون برجسته ایرانی که در عتبات عالیات به سر میبردند. ایجاد مزاحمت و
سختگیریهای فراوان برای مسافران ایرانی و مسافرت ایرانیان به عتبات عالیات.
حمله به مدارس ایرانی و دستگیری عدهای از آموزگاران و ضرب شتم و زندانی کردن آنها
و خانوادههایشان. ایجاد مزاحمت برای اعضای سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد
و حمله به محل سکونت آنان بدون رعایت موازین انسانی و اخلاقی و بین المللی. پناه
دادن به بسیاری از نظامیان فراری ایرانی و وابستگان رژیم ستم شاهی. اجازه
استقرار ارتشبد اویسی در پایگاه سلیمانیه و آموزش افراد ایرانی سلطنت طلب با هدف
براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران. ایجاد اغتشاش در کردستان ایران و حمایت از
فعالیتهای ضد انقلاب. تأسیس رادیوهایی به زبانهای فارسی، ترکی، ارمنی، کردی،
ترکمنی و بلوچی برای تحریک اقوام ایرانی و ایجاد تفرقه و اختلاف مذهبی در داخل
ایران. تهاجم هوایی به شهر مهران در شرایطی که بیش از 50 روز از پیروزی انقلاب
اسلامی در ایران نمیگذشت. تهاجم زمینی به تأسیسات نفتی شهر قصر شیرین روز بعد
از حمله به مهران در 18 فروردین 1359. این روند تا آغاز رسمی جنگ در روز 31
شهریور 1359 به دفعات ادامه داشت، بهطوری که در هشتم خرداد 1359 شهر مهران را با
حملات هوایی و توپخانه زمینی بشدت درهم کوبیدند و 12 تن از مردم این شهر به شهادت
رسیده و عده کثیری مجروح گردیدند. در دوازدهم شهریور 1359 مهران برای چندمین بار و
این بار با موشکهای زمین به زمین مورد حمله قرار گرفت. در روزهای بعد، پیرانشهر،
پاوه، سردشت، دهلران، قصرشیرین، نفت شهر و موسیان نیز از حملات ارتش عراق توسط
توپخانه و بمباران هوایی در امان نماندند. تحلیل ارتش رژیم بعثی عراق از اوضاع
داخلی ایران در پی ملاقات مکرر صدام حسین رئیس جمهور عراق با مخالفان نظام جمهوری
اسلامی ایران و اطلاعاتی که سرویسهای اطلاعاتی غربی در اختیار او قرار میدادند،
اندیشه حمله به ایران را در سر او رشد داد. سرانجام در 31 شهریور 1359 ارتش
عراق در یک حمله هوایی گسترده پایگاههای هوایی و فرودگاههای ایران را هدف قرار
داد. *راهبرد نیروی هوایی ارتش در هشت سال دفاع مقدس؛ متوقف ساختن ماشین جنگی
دشمن و بیرون راندن صدامیان از سرزمینهای اشغالی میهن اسلامی در 17/8/1358 جلسه
شورای عالی دفاع جمهوری اسلامی ایران تشکیل گردید و در گزارش فرمانده نیروی هوایی،
آمادگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با ارتش عراق 30 درصد
اعلام گردید. فرمانده نیروی زمینی، سرتیپ ولی اله فلاحی تحرک نیروی زمینی ارتش را
کم و استعداد را 30 درصد گزارش نمود. این در حالی بود که توطئهها برای تضعیف ارتش
بشدت ادامه داشت و نیروی هوایی هنوز در زیر بار اتهامات مربوط به حمله نظامی آمریکا
در منطقه طبس دست و پا میزد. ریزش شدید کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران از طریق بازنشستگی، بازخریدی، اخراج و فرار، با پیگیری و اصرار برخی
از مسئولین و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ادامه داشت. سرانجام
برای بهبود اوضاع، فرمانده جدیدی برای نیروی هوایی برگزیده شد و این شخص افسری
خلبان به نام «سرهنگ جواد فکوری» بود که در پی آن، فرماندهان و کادر ستادی نیروی
هوایی نیز به یکباره دگرگون گردید. سپس معاون عملیات جدیدی نیز به نام «سرهنگ
محمود قیدیان» برای فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تعیین شد و این
افسر خلبان مسئول تهیه و تدوین «دستور عملیاتی البرز » برای مقابله با تجاوز هوایی
و زمینی ارتش عراق گردید. راهبرد ارتش جمهوری اسلامی ایران در جنگ بیرون راندن
ارتش عراق از سرزمینهای اشغالی بود، بر همین اساس، نیروی هوایی ارتش راهبرد متوقف
ساختن ماشین جنگی عراق را در دستور کار خود قرار داد. هوانیروز بنا به وظایف
ذاتی خود، علاوه بر کنترل آسمان کشور و حراست از مرزهای هوایی و زیر نظر داشتن
تحرکات هوایی، راداری و زمینی همسایگان به ویژه ارتش عراق، قبل از شروع جنگ در
مواقع لزوم به عملیاتهای تاکتیکی پشتیبانی هوایی نزدیک از یگانهای زمینی در
مقابله با اشرار و ضد انقلاب در درگیریهای داخلی کردستان و گنبد و سیستان و
بلوچستان میپرداخت. در همین راستا نیز «شهید سرلشکر خلبان محمد نوژه» و کمک خلبان
وی «شهید سرلشکر خلبان سید عبدالله بشیری موسوی»، از اولین شهدای نیروی هوایی ارتش
هستند که هواپیمایشان در مأموریت تاکتیکی پشتیبانی نزدیک یگانهای زمینی در پاوه
سقوط و به فیض شهادت نائل میشوند. در روز دوم جنگ با دستور فرمانده نیروی هوایی
ارتش«شهید سرلشکر خلبان جواد فکوری» مأموریت استراتژیک نیروی هوایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران مبنی بر انهدام مراکز تولید فرآوردههای نفتی عراق ابلاغ گردید. با
بمبارانهای مراکز نفتی، تلمبهخانهها، پالایشگاهها و سامانههای حمل و نقل
فرآوردههای نفتی موجب قطع صدور نفت و کاهش تولید سوخت و انواع روغنهای موتور و
هیدرولیک در صنعت نفت عراق گردید بهطوریکه در اواخر مهر ماه 1359 هنوز یک ماه از
آغاز حمله سراسری عراق نگذشته بود، که ظرفیت تولید فرآوردههای نفتی آن کشور به 10
درصد رسید و صدور نفت خام از طریق خط لوله زاخو به بندری در خاک ترکیه از 35میلیون
تن در سال به صفر تنزل یافت و خط لوله بندر بانیاس سوریه در ساحل مدیترانه بسته شد
و تولید نفت خام عراق از 4 میلیون بشکه در روز به میزان 250000 بشکه کاهش یافت.
البته مأموریتهای استراتژیک نیروی هوایی ارتش در طول جنگ به همین جا ختم نشد، بلکه
انهدام پایگاه هوایی “الولید” در غرب عراق و پایگاههای هوایی «H-3» در مرز اردن و
سوریه، پرواز بر هم زدن کنفرانس سران غیر متعهدها در بغداد، حمله به کاخ ریاست
جمهوری صدام، عکسبرداری هوایی از مراکز استراتژیک عراق و ...؛ جزء همین مأموریتهای
استراتژیک بودند. مأموریتهای تاکتیکی نیروی هوایی در دفاع مقدس شامل تهیه آتش
پشتیبانی هوایی برای نیروهای رزمنده زمینی میشد. چراکه می بایست بر آسمان منطقه
عملیات تسلط پیدا میکرد تا این آتش پشتیبانی را تأمین نماید. چنین بود که نیروی
هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران دفاع هوایی تاکتیکی را با درایت سامان داد و از
هواپیماهای”اف-14”در شش نقطه در غرب کشور و جنوب غربی به صورت مینی آواکس و جست وجو
در ارتفاع پایین برای پوشش رادارها که در آن زمان در ارتفاع پایین دید مناسبی
نداشتند، استفاده کرد. بی تردید اگر چنین عمل نمیشد نیروی هوایی عراق میتوانست در
تداوم حملات هوایی خود در ارتفاع پست وضعیت اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کشور را
دگرگون سازد. از دیگر مأموریتهایی که نیروی هوایی با دقت و بلافاصله پس از حمله
سراسری رژیم بعثی صدام انجام داد، جمعآوری اطلاعات الکترونیکی در سطح کشور بود.
نیروی هوایی به عمق فعالیتهای عراق اشراف داشت. خدمات پشتیبانی رزمی و پرواز
هواپیماهای ترابری سنگین برای حمل نیروی انسانی داوطلب به میدانهای نبرد یکی از
شاهکارهای این نیرو بود که در آن زمان هیچ یک از ناوگانهای هوایی کشور چنین
توانایی شگفت انگیزی را نداشتند. تنها در نخستین سال جنگ، نیروی هوایی توانست
بیش از 13000 تن مهمات را بر فراز پایگاهها، یگانها و نیروهای دشمن فرو ریزد.
برای حمل این میزان مهمات تا پای کار در پایگاههای هوایی و گروههای پدافندی، بیش
از 1500 تریلی مورد نیاز است و لجستیک و آماد و پشتیبانی نیروی هوایی ارتش بود که
از پس این مهم با درایت و مدیریت و صرفه جویی در هزینههای جنگ برآمد. در همان
نخستین سال جنگ و قبل از شروع عملیات ثامنالائمه(ع) نیروی هوایی ارتش 17147 سورتی
پرواز ترابری، 14423 سورتی پرواز مراقبت مسلحان هوایی بر فراز مناطق جنگی و غرب
کشور و مناطق اقتصادی و سیاسی کشور مانند جزیره خارک و جماران و غیره، 1463 سورتی
پرواز بمباران هوایی، 262 سورتی پرواز شناسایی تاکتیکی و استراتژیکی و 464 سورتی
پرواز مراقبت دریایی و شناسایی کشتیهای بیگانه در خلیجفارس به انجام رسانید.
از این روست که مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا(مدظلهالعالی) می فرمایند: «در
طول جنگ، نیروی هوایی، یکی از بهترین امتحانها را داد». جنگ هشت ساله و دفاع
مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر ارتش رژیم بعثی عراق پایههای حکومت صدام را
آنچنان سست کرد که هرگز نتوانست در برابر تجاوز آمریکاییها به کشور عراق حتی زمان
کوتاهی پایداری کند. نه مردم به او وفادار بودند و نه ارتش، زیرا این حکومت دیگر
ارزشهای معنوی برای مردم عراق نداشت. در پایان یاد و خاطره جانفشانیهای شهدا،
جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس به ویژه غیور مردان نیروی هوایی ارتش
جمهوری اسلامی ایران را گرامی میداریم و به روح پر فتوح شهدا، صلوات و فاتحه
میفرستیم. روحشان شاد، يادشان گرامى و راهشان پر رهرو باد!
______________________________________________ منابع: - بیانات مقام معظم
رهبری در جمع کارکنان نیروی هوایی19/11/89 - نیروی هوایی در دفاع مقدس،
نمکیعراقی، علیرضا، انتشارات ایران سبز - ناگفتههایی از روزهای اول جنگ،
حسینیا، احمد، انتشارات ساحادم آجا - اولین پاسخ، قدیمی، فرشید، انتشارات مکعب
|
|
|
در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دموکرات بهوقوع
پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم. دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند
یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها
گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند. پس از آنکه مهمات هلیکوپترها تمام شد متوجه شدم
که شهید کشوری علیرغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است. وقتی با او تماس گرفتم
گفت من باید کارم را به اتمام برسانم، لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود
را به جادهای رساند که یک ماشین جیپ سیمرغ پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال
فرار بودند. هلیکوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت
هلیکوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند. پس از آن طی تماس
به او گفتم با توجه به تاخیری که کردی سوخت هلیکوپتر برای آنکه خود را به قرارگاه
برسانی کافی نیست و همینجا فرود بیا، او گفت هلیکوپترم را هدف قرار میدهند و با
اینکه چراغ هشداردهنده سوخت هلیکوپتر روشن شده و به هیچ وجه خطا نمیکند، شهید
کشوری گفت با ذکر یا زهرا (س) خود را به قرارگاه میرسانم. ساعتی بعد در حالیکه
ناامیدانه با قرارگاه تماس گرفتم تا سراغ احمد کشوری را بگیرم گفتند او به سلامت و
با ذکر یا زهرا (س) در حالیکه هلیکوپترش هیچ سوختی نداشته به قرارگاه رسیده است.
به نقل از شهید گرانقدر سپهبد علی صیاد شیرازی
|
|