(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 27 آذر 1392 - شماره 20668

دانشگاه در جبهه-52
دانشجوی شهید جواد غفاری
به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه
چرا وحدت نه جدایی!
وحدت حوزه و دانشگاه از نگاه امام خمینی(ره)
اينجا؛ محضر خداست ...
   


شهید جواد غفاری در سال ۱۳۴۲، سال تبعید حضرت امام( ره) در روستایی دور افتاده در بخش پاپی از توابع شهرستان خرم آباد در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود.
دوران ابتدایی را در مدرسه ایستگاه راه آهن تنگ هفت به پایان رسانید و بعد جهت ادامه تحصیل راهی شهرستان خرم آباد شد و دوران راهنمایی و دبیرستان را در این شهرستان با موفقیت کامل پشت سر نهاد و در رشته علوم تجربی دیپلم گرفت .
به علت علاقه ای که به شغل معلمی داشت در کنکور سراسری تربیت معلم شرکت نمود و موفق شد در دانشگاه تربیت معلم مشهد مقدس پذیرفته شود . او برای آنکه دین خود را به اسلام و انقلاب ادا نماید، سنگر علم را رها نمود و با ثبت نام در بسیج مستضعفین راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
وی در عملیات های متعددی از جمله عملیات والفجر ۸ شرکت فعال داشت.
در پاییز سال ۱۳۶۶ همزمان با باز گشایی مدارس برای چندمین بار بنا به اصرار زیاد خودش برای نبرد با دشمنان اسلام و قرآن به منطقه غرب کشور اعزام گردید و در  تاریخ 8 اسفند 1366 در شهر ماووت به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد.
دست نوشته های شهید
«گر شير نري بگذر از اين بيشه جوان
كه آغشته بخونند در اين بيشه دليران
قدم بگذار در ميدان مردي
ز كشتن گر بترسي كشته گردي
بيا تا نبرد دليران كنيم
در اين رزمگاه جنگ شيران كنيم»

 


حنانه سادات موسوي
تورقی اجمالی بر صفحات تقویم می‌تواند یادآور روزهایی باشد که همواره آبستن حادثه‌ای در این سرزمین بوده و سرنوشت ملت را در پی آن رخداد رقم زده است. از آنجا که روحانیون هسته اصلی مبارزات علیه جور و بیداد را در ایران تشکیل داده‌اند و در گام بعدی دانشگاهیان و روشنفکران را نیز بر آن داشته‌اند تا به جرگه جنبش‌های مبارزاتی بپیوندند، به مثابه بازوهای اجتماعی مؤثر در پیشبرد جامعه به سوی اهداف آرمانی و والایش تلقی شده و همچنین به دلیل ساختار نظام جمهوری اسلامی، حضور این دو در کنار هم مفهومی اساسی برای تداوم حیات حکومت اسلامی در نظر گرفته شدند. در این بین شهادت دکتر مفتح نیز موجب شد تا موضوع وحدت میان حوزه و دانشگاه صورتی ملموس‌تر یافته و به یافتن راهکارهایی برای ایجاد چنین فضایی در جامعه منجر شود.
در همین راستا امام خمینی‌(ره) به‌مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 27 آذر 1359، در جمع مدرسان و طلاب حوزه علمیه و دانشجویان به ایراد سخنرانی پرداخته و درباره لزوم وحدت میان این دو قشر فرمودند: «چه مجلس شورانگیزى است و چه اجتماع مبارکى! یک روز بود که دانشگاه و حوزه‏‌هاى علمیه نه آنکه از هم جدا بودند، جَوّى به وجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند. نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم این بود که دو قشرى را که با اتحادشان تمام ملت متحد مى‏‌شوند از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند. بحمدالله در این نهضت اسلامى، این انقلاب اسلامى، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان را از دیگرى ان شاءاللَه جدا نمى‏دانند. آن وحشتى که دانشگاهی‌ها از معمَّم داشتند و آن وحشتى که معمَّمین از دانشگاهی‌ها داشته‌اند، به اذن خداى تبارک و تعالى مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در کنار هم براى رفع مشکلات و براى به پیروزى رساندن انقلاب مجتمع هستید.»
در ادامه بنیانگذار جمهوری اسلامی با بى‏‌فایده خواندن علم بدون تهذیب و تعهد خطاب به حاضرین بیان داشتند:
«دانشگاه و حوزه‌هاى علمیه و روحانیون مى‌توانند دو مرکز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفت‌هاى کشور و مى‌توانند دو مرکز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون مى‏آید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد؛ یعنى در کنار تحصیلات متحقق در آنجا، تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشورى را اینها مى‏توانند به سعادت برسانند و اگر حوزه‌هاى علمیه مُهذَّب باشند و متعهد باشند، یک کشور را مى‏توانند نجات بدهند. علمِ تنها اگر ضرر نداشته باشد، فایده ندارد. وقتى ما به یک نظر وسیعى به همه دنیا و به همه دانشگاه‌هایى که در دنیا هست بیندازیم، تمام این مصیبت‌ها که براى بشر پیش آمده است ریشه‏اش از دانشگاه بوده. ریشه‌اش از این تخصص‌هاى دانشگاهى بوده. این همه ابزار فناى انسان و این همه پیشرفت‌هایى که به خیال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده است که از دانشگاه بیرون آمده‏اند. دانشگاهى که در کنار او اخلاق نبوده است، در کنار او تهذیب نبوده است.
تمام فسادهایى که در یک ملتى یا ملت‏ها پیدا شده است از حوزه‏هاى علمیه‌اى بوده است که متعهد به دستورات اسلامى نبوده‌اند. تمام این ادیانى که ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است. علمى که پَهْلوىِ او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است، تهذیب نبوده است، دنیا را دانشگاه به فساد کشانده است و دنیا را دانشگاه مى‏تواند به صلاح بکشد.
دانشگاه‌هاى سرتاسر جهان اگر موازین انسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه که در فطرت انسان است، در کنار تعلیم و تعلّم قرار بدهند، یک عالَم، عالَم نور مى‏شود و اگر تخصص‌ها و علم‌ها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذیب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، این همه مصیبت‌هایى که در دنیا پیدا شده است از همان متفکرین و متخصصین دانشگاه‌ها بوده. این دو مرکز- که مرکز علم است- هم مى‌تواند مرکز تمام گرفتاری‌هاى بشر باشد و هم مى‏تواند مرکز تمام ترقیات معنوى و مادى بشر باشد. علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم مى‏توانند به مراتب ترقى و تعالى برسند.»
حضرت امام(ره) در این دیدار با تأکید بر اهمیت نقش دانشگاه در جامعه‏ فرمودند: «شما پنجاه سال دیدید که در این حکومت جائر، دانشگاه بود، اساتید دانشگاه بودند و کشور ما را همان اساتید دانشگاه و همان دانشگاه‌ها کشاندند به دامن ابرقدرتها. این فاجعه بوده است براى این ملت که ابزار عملش، دست کسانى باشد که متعهد نیستند و به‏ فکر خودشان نیستند. این فاجعه است که ابزار علم در دست اشخاصى باشد که متعهد نیستند و اخلاق اسلامى ندارند. فرق بین دانشگاه و حوزه‏هاى علمیه نیست در اینکه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزکیه باشد، با این دو بال علم و اخلاق و عمل، مملکت خودشان را، کشور خودشان را نجات مى‏دهند و از حلقوم آن‌هایى که مى‏خواهند همه چیز ما را ببرند نجات مى‌دهند. اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاه‌ها تحصیل علم باشد، در مدارس تحصیل علم باشد، این علم، انسان را به فنا مى‌کشد.
منشأ همه گرفتاری‌هاى یک کشور از دانشگاه هست و حوزه‏هاى علمى و منشأ همه سعادت‌ها، مادى و معنوى، از دانشگاه است و حوزه‌هاى علمى. اینکه نقشه‌هاى بزرگ براى نفوذ کردن در دانشگاه‌ها و تربیت کردن جوان‌هاى ما را به یک تربیت‌هایى که بر خلاف مصالح کشورشان است، این براى این است، که اگر دانشگاه فاسد بشود، یک کشور فاسد مى‌شود. اگر دانشگاه فقط نظرش به این باشد که تحصیل علم بکند، ما فرض این را مى‌گیریم که خیر، خوب هم تحصیل مى‌کرد- در صورتى که این طور نبود-، اگر ما فرض بکنیم که در دانشگاه، تمام علوم و فنون به وجه اعلا پیاده مى‌شود و به جوان‌هاى ما تعلیم مى‏شود، لکن در پهلوى او تبلیغاتى است که همین علم را آلت قرار مى‏دهند از براى انحطاط یک کشور. اینهایى که از دانشگاه‌ها بیرون آمده بودند و به مقام‌هاى وزارت و کذا رسیده بودند و به مقامات دیگر، همین‌ها بودند که ما را به دامن شرق و غرب کشاندند و ما را وابسته کردند به آنها. ما که مى‌گوییم که باید دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمى‏خواهیم که دانشگاه نباشد. ما مى‏خواهیم دانشگاهى باشد که براى ملت باشد، براى خودمان باشد. دانشگاهى که در خدمت آمریکا باشد، نبودش بهتر است.»
امام(ره) در پایان این دیدار با یادآوری نقشه دشمنان برای جدایى میان حوزه و دانشگاه‏ خطاب به حاضرین فرمودند:
«آن‌وقت جدا کرده بودند شما را از هم. یک دیوارى کشیده بودند. شما آن‌طرف و آنها هم آن‌طرف. هر دو هم به هم بدبین و آنها هم استفاده‏اش را مى‌کردند. حالا که مى‏بینند که یک تحولى پیدا شده است؛ دانشگاهى متمایل شده است به روحانى، روحانى متمایل شده است به دانشگاهى، با هم هستند و مى‏خواهند با هم کشور خودشان را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانى را از یک‌طرف بکوبند و دانشگاهى را از یک‌طرف و فساد کنند بین این دو تا. به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنها چطورند. چشم‌هایتان را باید خیلى باز کنید. در این زمان چشم و گوش‌ها باید خیلى باز باشد که یک وقت مى بینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد مى‌کشانند. شما را به تفرقه مى‏کشانند، اینها نمى‌توانند ببینند. اینهایى که نمى‏خواهند این کشور یک کشور صحیح و سالم باشد و ارباب‌هاى آنها که از اول هم نمى‏خواستند، نمى‏توانند ببینند که شما با هم مجتمع شده‏اید و مى‏خواهید با هم کار کنید.
آنها عواقب این امر را براى خودشان مى‏دانند که اگر حقیقتا دانشگاهى و حوزه‌هاى علمى و همه دانشگاه‌ها در هر جا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پیروز کردن انقلاب، این براى آنها چه عواقبى دارد. آنها این مطالب را مطالعه کرده‏اند، مى‏فهمند و در صدد این هستند که نگذارند شماها با هم باشید. چشم و گوشتان را- چه دانشگاهی‌ها و چه طلاب علوم روحانى- چشم و گوشتان را باز کنید و هر که به شما یک مطلبى بود گفت که در آن مسیر باشد، توجه کنید که این یک غرضى در آن هست. هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى است و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهى چه جورى است، بدانید که این کارى که شما کردید، براى آنها سنگین دارد تمام مى ‏شود." (صحیفه امام، ج‏13، ص: 412-422)
امام خامنه‌ای‌دام عزه نیز در بیاناتی به تبیین نقش حوزه و دانشگاه پرداخته و درباره ایجاد وحدت میان آن‌ها فرمودند: «وحدت حوزه و دانشگاه، يعني: وحدت در اهداف كلى، وحدت در كامل ساختن اين ملت و اين كشور و حركت با يكديگر و عبور در دو خط موازى، بدون اصطكاك با هم؛ يعنى هر دو، كار خودشان را بكنند؛ اما براى يك هدف و آن هدف، ساختن و كامل‌كردن ملت و كشور ايران است. اين‌طور بايد حركت كرد.
وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى وحدت در هدف. هدف اين است كه همه به سمت ايجاد يك جامعه‌ اسلامى پيشرفته‌ مستقل، جامعه‌ امام، جامعه‌ پيشاهنگ، جامعه‌ الگو، ملت شاهد - ملتى كه مردم دنيا با نگاه به او جرأت پيدا كنند تا فكر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پياده كنند - حركت نمايند.
وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از اين است كه ما اين دو كانون علمى، اين دو مركز تعليم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاكم بر آن‌ها، از لحاظ سيستم و سازماندهى حاكم بر آن‌ها و از لحاظ برخى از محتواها به هم نزديك كنيم.
امروز هيچ كس انتظار يك دانشگاه خلق الساعه‌ صد در صد اسلامى را ندارد، اما همه انتظار دارند كه جهت حركت، به سوى ايجاد يك دانشگاه صد در صد اسلامى باشد. اين منظور حاصل نخواهد آمد مگر با وحدت عميق و عملى حوزه و دانشگاه و روحانى و دانشجو و اين يك ضرورت و نياز انقلابى است.
وحدت حوزه و دانشگاه، معنايش اين نيست كه حتما بايستى تخصص‌هاى حوزه‏اى در دانشگاه و تخصص‌هاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. امتيازات حوزه و دانشگاه بايد تبادل شود: اخلاص، صفا، ايثار، معنويت، زهد و احترام به سنت‌هاى اصيل و ارزشمند از يك سو و توجه به واقعيات، ديد باز و گسترده، وسعت بينش، نوگرايى مفيد، نگرش سازنده و پويا و استفاده از روش‌هاى جديد و كارساز از سوى ديگر، مى‌تواند و بايد كه مكمل هم شوند. اين تركيب، وحدت حوزه و دانشگاه، تركيبى است كه اگر به درستى زواياى معناى رمزى آن شناخته شود، هم براى كشور و آينده بسيار با بركت است و هم براى دشمن و نيروهاى مهاجم مزاحم كينه‌ورز خارجى و ايادى داخلى آنها بسيار تلخ و گزنده و شكننده است. وحدت حوزه و دانشگاه يعنى روآوردن اين دو به يكديگر.»

 


علی معصومی
«بنیاد تبیین اندیشه‌های امام خمینی(ره) در دانشگاه‌ها» ۲ سالی می‌شود که فعالیت خود را آغاز کرده و مطالب خود را در وبسایت khatteemam.ir منتشر می‌کند . در این وانفسایی که برخی توهمات خود را به امام(ره) منتسب می‌کنند و برخی دیگر در توهم انتقال ژنتیکی افکار امام(ره) به سر می‌برند؛ این گروه به همت جمعی از بچه‌های دانشجو راه اندازی شده تا با دست خالی جبرانی باشد بر کم کاری دست‌اندر‌کاران دفتر حفظ و نشر آثار امام(ره). مطلب زیر را دوستانمان در همین بنیاد تهیه کرده‌اند و با توجه به این ایام که مصادف با روز وحدت حوزه و دانشگاه شده، خواندنش خالی از لطف نیست:
تاسیس دانشگاه در ایران از همان ابتدا با چند منظور اساسی همراه بود. گرچه اخذ علوم جدید و آموزش آن به جوانان ایران و گسترش دانش جدید به عنوان عامل مهم پیشرفت کشور از اهداف اعلام شده تاسیس دانشگاه در ایران محسوب می شد ولی اهداف اساسی دیگری هم وجود داشت که بدون اعلام عملا برای رسیدن به آن تلاش می شد. حتی برای رسیدن به اهداف اعلام نشده تکاپوی محسوس و غیرمحسوس بیشتری انجام می‌گرفت ؛ به طوری که اهداف آموزشی و تعلیماتی دانشگاه یا عملا به حاشیه می رفت و یا اینکه راهی برای تقویت راه وصول به اهداف اعلام نشده بود.برخی اهداف اعلام نشده تاسیس دانشگاه در دوره رضاخان و پسرش عبارت بود از : انتقال فرهنگ غربی و استعماری به ایران از طریق دروازه‌ای به نام دانشگاه پرورش قشری غرب زده در میان نخبگان و تحصیل کردگان ایجاد کارخانه و کارگاهی برای استحاله جوانان و سوق دادن آن‌ها به طرف پذیرش فرهنگ غرب ایجاد ذهنیت غرب محوری در میان جامعه علمی کشور و مبالغه در بزرگ جلوه دادن و بی نقص نمایاندن دستاوردهای غرب ایجاد تفرقه و دوگانگی در جامعه از طریق ایجاد فضای اختلاف و تضاد در بین اهل دانشگاه و حوزه و….
هنگامی که امام خمینی به پا خاست. اصلاح ابعاد منفی و استعماری دانشگاه را نیز یکی از اهداف انقلاب اسلامی برشمرد و به طور مکرر در این باره سخن گفت . امام خمینی که اصلاح مراکز علمی و فرهنگی (دانشگاه حوزه و…) را زمینه و مقدمه اصلاح جامعه می دانست معتقد بود که تا بین دانشگاه و حوزه پیوند استوار برقرار نشود نه انقلاب به ثمر می رسد و نه جامعه به درستی اصلاح می‌شود و اگر هم انقلاب به ثمر برسد و اصلاحی نیز در جامعه صورت بگیرد بدون پیوند حوزه و دانشگاه اصلاح و انقلاب دوامی نخواهد یافت . به همین دلیل بود که امام خمینی می فرمود : "باید توجه داشته باشید! باید دانشگاه‌ها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند! دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه‌. شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید اصلاح می شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید یا منزوی بشوید مملکتتان و کسانی که می توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد و قدرتهایی که منافع خودشان را از دست داده‌اند به میدان می آیند و یک حکومت وجیه المله می آورند روی کار و آن حکومت وجیه المله تمام چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد!" (۱)امام خمینی نقش استعمار و عوامل آن را در پدید آمدن اختلاف بین حوزه و دانشگاه همواره مورد تاکید قرار می داد و در این باره می‌فرمود :"عوامل استعمار به ما که می رسند می گویند تیپ جوان و تحصیلکرده و دانشجو فاسد شده اند عقاید مذهبی و ملی خود را از دست داده اند و سر به بیراهه نهاده اند و چشم و گوش بسته مقلد بیگانگانند و به شما که می رسند می‌گویند مراجع و روحانیون خرافی و مرتجعند و واقعیات زمان را درک نمی کنند و متابعت از آنها سیر قهقهرایی و عقبگرد است و شرط تعالی و ترقی این است که از این عناصر فناتیک و امل و عقایدشان چشم بپوشیم و فاصله بگیریم ! ما و شما در این بین وظیفه داریم علی رغم خواست و کوشش تفرقه جویان و مستعمرین روابط معنوی و فکری خود را عمیقتر نموده و در هر حال تفاهم کنیم و متفقا با استفاده از تجارب و اطلاعات و نیروی یکدیگر موجبات ثبات و عظمت و سعادت و ترقی و تعالی خود را فراهم نماییم. شما جوانان تحصیلکرده مردان آتیه و فردا و رجال و شخصیتهای آینده اجتماعید باید بهوش و بیدار باشید و با تمامی عوامل عقب افتادگی و تفرق و ذلت ملتهای خود مبارزه کنید …." (۲)
ایشان همچنین در جای دیگری فرموده اند: "جوانهای ما را همچنان منقلب کرده بودند که نسبت به شما یک نحوه دیگر فکر می‌کردند چنانچه شما هم نسبت به آنها یک طور دیگر فکر می کردید و هر دو فکر فکرهای وارداتی تبلیغاتی بود. هم آن طوری که دانشگاه درباره شماها فکر می کرد « یک مشت آخوند… » و هم این طوری که شما نسبت به دانشگاه که همچو به طور مطلق « یک دسته فکلی نمی دانم کذا » این هر دو تبلیغات بود که جدا کنند طبقه جوانی که بعدها باید مقدرات یک مملکت را در دست بگیرد از شما جدا کنند. اصلا برنامه این است که شما را از طبقه فعال جوان جدا بکنند یعنی طبقه‌ای که روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوه ای که دو قوه مفکره یک ملت هست اینها را مقابل هم قرار بدهند تا کارهایشان همه خنثی بشود. نه دانشگاهی بتواند کار خودش را انجام بدهد کار صحیح و نه شما بتوانید کار صحیح . شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر کاری می خواهند بکنند و ما راجع به آن قضایای آنها بی تفاوت باشیم خودمان تو سر هم بزنیم ." (۳)
بنیانگذار کبیر انقلاب همچنین تأکید ویژه ای بر ضرورت وجوب پیوندهای ناگسستنی میان این دو گروه از جامعه علمی کشور داشتند و می فرمودند: "تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر ـ عرض می کنم که ـ مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که دانشگاهی که یک عضو مهمی در هر کشوری است با روحانیت که یک عضو مهمی در کشور ماست اینها را از هم جدا کنند این را دشمن او کنند او را دشمن این با تبلیغات تبلیغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر کرده بود که این طایفه آن طایفه را قبول نداشتند و احیانا لعن می‌کردند آن طایفه هم آن طایفه را همین طور اثرش این بود که نتیجه را دیگران می گرفتند ما دعوا می کردیم دیگران نتیجه می بردند ." (۴)امام خمینی درباره نقش استعمارگران و دشمنان اسلام در پدید آوردن اختلاف بین حوزه و دانشگاه به قدری مطمئن بود که هر صدای اختلاف انگیزی را برآمده از حنجره استعمار و اجنبی می دانست و می فرمود : "اساتید دانشگاه بدانند که اگر دانشگاه را بسازند کشورشان را بیمه کرده اند تا آخر. و معلم‌ های دبیرستان و دبستان و همه جا که مهیا می کنند بچه‌ها را برای دانشگاه بدانند که اگر آنجا مهذب کردند این بچه ها را و این بچه ها را مومن به بار آوردند و مومن تحویل دانشگاه دادند و دانشگاه مومن تحویل ملت داد کشور خودشان را از همه آسیبها نجات داده اند. آنهایی که در این امر اخلال می کنند ـ خدای نخواسته اگر باشد ـ آنها اشخاصی هستند که خدمتگزار یکی از دو قدرت هستند و خیانت به ملت می کنند. آنهایی که اگر دیدید که بین شما و فیضیه می‌خواهند جدایی بیندازند فیضیه هم دید که بین آنها و دانشگاهی‌ها می خواهند جدایی بیندازند بدانید که این یک دست اجنبی در کار است و آنها می‌خواهند که شما دو قشر را مثل سابق از هم جدا کنند و منافع خودشان را در این بین ببرند چنانچه بردند و دیدیم ." (۴)
امام خمینی به وحدت حوزه و دانشگاه به قدری حساس بودند که در وصیتنامه الهی و سیاسی خود نیز به این موضوع اشاره کردند و به دو کانون مهم علمی و فرهنگی کشور (حوزه و دانشگاه ) توصیه نمودند که همواره مراقب توطئه های دشمنان اسلام در این باره باشند و به هیچ‌وجه اجازه ندهند این پیوند استواری که در پیروزی انقلاب اسلامی و استمرار آن نقش محوری داشت از میان برود. امام خمینی در وصیتنامه الهی و سیاسی خود چنین فرمود :"توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد این که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تاثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت ." (۶)امید است حوزه و دانشگاه به عنوان دو کانون مهم علمی و فرهنگی کشور همواره بر این سخن امام خمینی(ره)توجه ویژه داشته باشند و با استمرار پیوند و همدلی همواره تیری بر قلب دشمنان دین و میهن باقی بمانند

۱ ـ صحیفه امام جلد ۱۴ ص ۱۸۷ و ۱۸۸
۲ ـ همان جلد دوم ص ۱۷۷
۳ ـ همان جلد ۹ ص ۵۰۳ تا ۵۱۳
۴ ـ همان جلد ۷ ص ۴۰۳ تا ۴۱۷
۵ ـ همان جلد ۱۶ ص ۵۰۹
۶ ـ همان جلد ۲۱ ص ۱۶۹ تا ۲۰۶

 


علي سرشار*
مقاله زير را يکی از دانشجويان دانشگاه تهران برايمان فرستاده بود؛ چند روزی از انتشار آن خودداری کرديم به اين دليل که قصد تعريف از خود را نداشته و نداريم. اما اين روزها که مديران تازه از راه رسيده جملات قصارشان گاهی شامل حال ما نيز مي‌شود گفتيم شايد بد نباشد قسمتي از نظرات جوانان و دانشجويان را درباره کيهان منتشر کنيم تا آقايان به یاد بیاورند که حاميان ما هميشه توده‌های درد کشيده مردم بوده و هستند، نه صاحبان قدرت و ثروت، و يا عده‌ای شمال شهرنشين تهران که از راه افتادن پرواز تهران-واشنگتن خوشحالند.
« الآن، اينجا محضر خداست. آن وقت كه قلم بدست مي‌گيريد و مي‌نويسيد، بدانيد كه فكر شما، قلب شما، قلم شما، دست شما، زبان شما، همه در محضر خداست. / امام‌خميني (ره) » [12/12/59]
لابد اين سخن امام را همه شنيده اند و قبول دارند که «تمام رسانه‏ها مربي يک کشور هستند؛ بايد تربيت کنند کشور را و افراد يک کشور را».[25/02/58] پس چقدر خوب مي شد روزي صاحبان اين زنجيرهاي بسته به پاي دکه ها، که بي ملاحظه قلم مربيگري ملت را به دست هر ازسياست بيگانه اي- از بازيگر و فوتباليست و خواننده و نوازنده و غيره – [سرمقاله‌هاي شرق 4/8/92] مي سپارند، بيايند قلم را خودشان بردارند و بي تعارف معيارشان را در اين دکان مربيگري که به راه انداخته اند به ملت اعلام کنند. بگويند در اظهاراتشان شاخصه اي جز مخالفت با مواضع کيهان در نظر دارند يا نه؟ اينگونه تکليف آنهايي که مي خواهند هر ازچندگاهي به دکان آنها هم سرکي بکشند، روشن مي شود که با خاطر جمع بيايند کيهان بخوانند و پس از مطالعه ي هر مطلب جهت مخالف آن را زير سربرگ فلان روزنامه و فلان نشريه تصور کنند و وقت شريفشان را به يغما ندهند. در وقت و سرمايه و کاغذ و غيره صرفه جويي مي شود که هيچ، بروبچه هاي آن رسانه دوست و برادر هم مي توانند با خيال راحت درب دکان را ببندند و بروند آن طرف آب به محفل ياران سفر کرده شان بپيوندند. آن وقت کيهان هم ديگر وجدان درد نمي گيرد که نکند از اظهار نظر در فلان مساله غفلت گردد که بازار دوستانمان کساد و کميت‌شان لنگ شود. ليکن صحبت ما بر سر اين روي کيهان ستيزي قضيه نيست. چراکه چند روز قبل، عزيزمان مفصلا از «دم رضاخاني»[سرمقاله کيهان5/9/92] برخي گفته بود و آخر سر هم آب پاکي را روي دستشان ريخته بود که بدانند کيهان با اين هياهو ها کوتاه بيا نيست. ما هم به سهم خودمان عهد مي بنديم فراموش نکنيم اين فرموده حضرت امام (ره) در جمع کيهاني ها را که: «از آن طرف، نشريات زيادي هست که مي‏بينيد که فاسد است و مي‏خواهند به فساد بکشند. بايد شماها در مقابل اينها، نشرياتتان يک نشرياتي باشد که وقتي دست مردم برسد، در ذهنشان بيايد که خوب، اين يک تعليمي است دارند به ما مي‏دهند؛ يک مدرسه‏اي است که به اين صورت باز شده است براي تعليم؛ و راضي باشند از شما کساني که الهي هستند. شما درصدد اين نباشيد که منحرفين را راضي کنيد، درصدد اين باشيد که منحرفين را اصلاح کنيد. منحرفين را بخواهيد راضي کنيد، شما را مي‏کشند به انحراف.». [امام خميني/ ديدار با اعضاي تحریریه کيهان]صحبت ما برسر مساله‌ای است که برخي کيهان ستيزان با سخنان زيبا و چهره هاي حق به جانب مطرح مي کنند و بعيد نيست ذهن برخي کيهان دوستان را هم مشغول کرده باشد و آن اين است که: «چرا در کيهان غالبا مطالب مربوط به آن روي سکه برجسته تر است؟» به عنوان مثال در مورد چند ديدار اخير مقام معظم رهبري که ايشان به همه ابعاد مذاکرات پرداخته بودند اين تفاوت در تيترهاي اصلي آشکار بود. مثلا پس از ديدار با فرماندهان سپاه درحاليکه نشريات مورد اشاره با تيتر هايي از قبيل «معتقد به نرمش قهرمانانه در ديپلماسي هستم»[شرق27/6/92] و «استفاده از تاکتيک نرمش قهرمانانه»[اعتماد 27/6/92] اين بخش از سخنان معظم له را بزرگنمايي کرده بودند، چرا کيهان با تيتر اصلي «تغيير دنيا نمي تواند بهانه تغيير آرمانهاي انقلاب باشد»[کيهان27/6/92] به ميدان آمده و آن طرف قضيه را پررنگ مي کند؟ يا وقتي پس از بيانات ايشان در مراسم دانش آموختگي ارتش در تمام آن روزنامه هاي معلوم الحال «حمايت از ديپلماسي روحاني در نيويورک»[شرق14/7/92 و با همين مضمون بهار و اعتماد] برجسته مي شود، چرا بايد کيهان بنويسد «برخي کارها در نيويورک نابجا بود»؟[کيهان14/7/92] همچنين پس از ديدار رهبري با بسيجيان، آنها تيتر کنند که «با ملت آمريکا دشمني نداريم»[اعتماد30/8/92] ولي کيهان با «ايران از حق خود يک قدم هم عقب نشيني نمي کند»[کيهان30/8/92] روي دکه بيايد؟ پس از توافق اخير هسته اي نيز چرا کيهان ساز قلمش را جور ديگري کوک مي کند و به جاي اينکه از «آغاز فروپاشي سازمان تحريم»[اعتماد4/9/92] و «دستان بن بست شکن ظريف‌کري»[شرق4/9/92] بگويد از قابل اعتماد نبودن آمريکا به دليل انکار حق غني سازي ايران تنها يک ساعت پس از توافق ژنو سخن به ميان مي آورد؟[کيهان4/9/92]
اين شبهه افکنان غالبا با سوء استفاده از مفاهيمي همچون نيمه پر ليوان را ديدن و اصل بر برائت بودن و از اين دست ژست هاي رئوفانه و انسان دوستانه، شبهه مي‌کنند که خط و مشي کيهاني مخالف با تعاليم اخلاقي و انساني است. البته پيش از پاسخ به اين شبهه لازم به ذکر است که هيچ گاه کيهان يک جانبه به موضوعات نگاه نکرده و نمي کند و همواره سعي دارد با پايبندي بر رسالت مبتني بر صداقتي که بر دوش گرفته تمام ابعاد يک موضوع را به خوانندگان فهيمش منتقل کند که نمونه‌هايش در موارد فوق الذکر نيز واضح و مبرهن است. اما در اين باره سوال نخست اينست که آيا نيمه ي پر ليوان را ديدن –که بي‌شک در اکثر مواقع با تعاليم ديني و اسلامي ما نيز همخواني دارد- بايد در چه شرايطي مد نظر قرار گيرد؟ در صحنه‌اي که به تعبير رهبر معظم انقلاب، صف آرايي دشمنان و دهان هاي با حقد و غضب گشوده شده و دندان هاي با غيظ بهم فشرده شده آنها عليه انقلاب و امام و آرمانها ديده مي‌شود،[رهبري14/6/88] آيا جايز است با تساهل و تسامح از مکر و حيله و دشمني شياطين عالم و عناصر خودفروخته و فتنه افروز داخلي شان غافل شد؟
و سوال دوم اينکه اگر نقش مطبوعات را در اين صحنه به چراغ هايي تشبيه کنيم که وظيفه روشنگري عرصه نبرد را دارند، آيا جايز است در روزگاري که همه چراغ ها روي سنگرهاي خودي متمرکز شده اند و بيم آن مي رود که ديگر نقاط عرصه، تاريک و مبهم باقي مانده و فرصت تحرک به دشمنان قسم خورده بدهد، همين معدود چراغ هاي روشنگر را از نقاط تاريک صحنه به سوي واضحات چرخاند؟ بي ترديد هر انسان عاقل و بالغ و برخوردار از قلب سليمي شهادت مي دهد که اين نه تنها جايز نيست، بلکه آن را خيانت در حق ملتي مي داند که سالهاست در عرصه ي رويارويي با دشمنان اسلام و انقلاب از بذل هيچ داشته اي دريغ نکرده است. مگر امام (ره) نفرمود : «من يک هشداري مي‏دهم به روزنامه‏نويسها، به راديو و تلويزيون، به جمعيتهايي که هر کدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيتها. اين يک هشداري است که همه جمعيتها اگر بخواهند خيانت نکنند به ملت، اگر بخواهند خدمت بکنند به کشور، مطالعه کنند ببينند مسير اين ملت چه بود؟ چرا اين ملت به خيابانها ريخت و اللّه‏اکبر گفت؟ چرا جوانهايش را داد و شب پشت‏ بامها رفت و فرياد زد و مرگ بر که و زنده باد که گفت؟ اين براي چه بود؟ براي اسلام بود. اينها اسلام مي‏خواستند.» [امام8/3/58]
مثال عيني و ملموس برای تقريب به ذهن تان مي تواند همين توافق هسته اي باشد که روشنايي يک چراغ کيهاني در اردوگاه تاريک دشمن، بسياري از همان منحرفيني را که امام فرموده بود برافروخته و خشمگين کرد. بياييد از چند ماه قبل مرور کنيد و شخصيتي فرضي را در نظر بگيريدکه بدون توجه به اخبار و تحليل هاي رسانه هاي انقلابي از پنجره ي همان مطبوعات منحرف به روند مذاکرات هسته‌اي نظاره مي کند. يعني از همان جايي که حذف شعار مرگ بر آمريکا را به امام منتسب و از آن حمايت کردند. آنگاه از يک سو شروع کردند به تبليغ و ترويج اينکه مشکل آمريکا و غرب فقط با برنامه صلح آميز هسته اي ماست و دشمني ها و تحريم هاي آنان فقط به دليل بي اعتمادي به ايران در مساله عدم دستيابي به سلاح هسته اي است و از سوي ديگر همان هايي که اکثر مشکلات کشور را در دولت قبل به بي مديريتي مسئولان نسبت مي‌دادند اين بار يکصدا شدند که حلال همه مشکلات رابطه با آمريکاست! بعد هم آن قدر از ديپلماسي تلفني و لبخند و چه و چه نوشتند و از عمل به وعده ي صدروزه ي دولت گفتند که وقتي بچه هاي انقلاب از پلکان هواپيما بالا مي رفتند، خوب مي دانستند که پس از اين همه وعده‌اي که به مردم داده شده، قبل از صدمين روز آغاز دولت يا بايد با يک توافق برگردند و يا ديگر برنگردند! البته درمورد فرستادن تيم هسته اي با يک چنين معذوريت خودساخته‌اي به ميدان سخت و طاقت‌فرساي مذاکره سخن بسيار است که از حوصله اين نوشتار خارج است. اين رسانه ها آن زماني هم که درست يک روز قبل از پايان مهلت صدروزه توافقي نه چندان رؤيايي امضا مي‌شود، به صورت کاملا خوشبينانه از اظهارات متناقض و عهد شکنانه ي حريف چشم مي پوشند و از بزرگترين توافق قرن صحبت مي کنند. اکنون بعد از تصويري که براي شخصيت فرضي مورد اشاره از آمريکا و تحريم ها ساخته شده و بعداز آنکه از نتايج شيرين رابطه با آمريکا برايش گفته شده و بعد از آنکه تحقق توافق موعود، با اين عظمت تبليغ شده، فرض کنيد طرف غربي به سخناني که يک ساعت پس از امضاي توافق از تريبون‌هاي رسمي اعلام کرده بود جامه ي عمل بپوشاند و قابل اعتماد نبودن خود را –که وزير محترم امور خارجه نيز در گفت و گوي تلويزيوني به آن اشاره نمود و امر بعيدي هم نيست- براي هزارمين بار ثابت کرد و دوباره شد همان آش و همان کاسه اي که بود. آيا اکنون شخصيت فرضي فوق حق دارد رسانه هايي که مدتها او را در توهم دستاوردي بزرگ نگاه داشته بودند دروغگو و خائن بداند و از اين عقب ماندگي احساس خسران کند؟! و اين تنها گوشه‌اي از عواقب خاموشي چراغ هاي کيهاني است و البته که مي‌تواند خطرها و آسيب هاي جبران ناپذير سياسي، اجتماعي و اقتصادي بزرگتري را براي ملت و نظام به بار بياورد که انشاءا... در فرصت هاي ديگر به آن خواهيم پرداخت. پس تصديق مي کنيد که منطق کيهان در برجسته کردن ابعاد مغفول مانده مسائل مختلف، منطقي متقن است و حتي مي توان آن را از اولويت هاي اجتناب ناپذير در حوزه ي مسئوليت هاي يک رسانه ي پايبند به آرمانهاي انقلاب دانست. منطقي که حتي از ديدگاه همان رسانه هاي کيهان‌ستيز هم قابل قبول بوده و آنها نيز هرچند با تفسير غلطي که از اين اصل دارند، خود را متعهد به اجراي آن مي دانند. از آنجا که بديهيست نشريات مذکور طبق عادت هميشگي خود درصدد مخالفت با کيهان و انکار اين موضوع بر خواهند آمد، بخشي از يادداشت يکي از روزنامه نگاران اصلاح طلب را براي قضاوت خوانندگان مي آوريم. او در سرمقاله پيش‌شماره دوره جديد روزنامه توقيف شده هم ميهن، خط و مشي خود را چنين تعريف مي کند: «...برمبناي همين گفتمان مي توان حتي دولت را نقد کرد اما تا زماني که دولت در حصار تندروي هاي مخالفان قرار دارد، شرط انصاف حمايت از دولت است. اصلاح طلبان در شرايط امروز حمايت از دولت را يک وظيفه ملي و راهبردي مي‌دانند..» ملاحظه مي‌کنيد که گرچه اصلاح‌طلبان براساس اظهارات آشکار و پنهان خودشان به اين دولت به چشم يک پل گذار و نردبان مي‌نگرند و به برخي مواضع رئيس جمهور محترم -همچون نطق انقلابي ايشان در مجمع عمومي سازمان ملل- انتقاد‌هاي شديدي دارند اما چون به زعم خود احساس مي کنند که دولت در حصار تندروي هاي مخالفان قرار گرفته، شرط انصاف را سکوت درباره اين اختلافات و برجسته کردن نقاط قوت مورد تفاهم مي دانند. به هر حال اين روزها که نشريات زنجيره اي نفسي تازه کرده اند و بيش از پيش بر عرصه ي دکه ها جولان مي‌دهند و سنگيني اين رسالت را بر دوشمان دوچندان مي‌کنند، اگر پذيرفتيم « تقواى سياسى يعنى هر كس كه در كار سياست است، سعى كند با مسائل سياسى، صادقانه و دردمندانه و از روى دلسوزى برخورد كند. امام خامنه‌اي (حفظه الله)»[5/5/81] آنوقت ديگر نمي شود برخورد صادقانه وزير خارجه را تيتر نکرد و برخي اقدامات نابجا را بجا به شمار آورد. ديگر نميشود دلت از تاراج آرمانهاي امام مان توسط ياران نيمه راهش به درد بيايد و آنگاه که جامه مي درانند و سينه چاک ميکنند که مرگ برآمريکا نگوييد، خاموش نشست و خاطرات پريشان شنفت! و ديگر نميشود دلسوزانه از دست چدني شيطان بزرگ سخني به ميان نياورد وقتي همه شان سر بر دستکش مخملينش، در روياي پرواز مستقيم ايران-ناکجاآباد سير مي‌کنند! پس درست زماني که «حمايت از فرزندان انقلاب که به ميدان دشوار رويارويي با حريفان و دشمنان کهنه کار مي‌روند، وظيفه اي ملي است»[جمله گزارشگر صداسيما] و رهبري با حمايت ها و مردم با دعاها و مجلس با طرح دو فوريتي و صدا و سيما نيز آب و آيينه به دست[گزارش صداسيما با عنوان «به سلامت»] به بدرقه فرزندانشان مي روند، ماهم احساس وظيفه ميکنيم «چهره واقعي شيطان بزرگ»[تيتر کيهان12/8/92] را نشان دهيم و يادآور شويم که «آمريکا در قبال امتياز نقد وعده نسيه هم نمي‌دهد»[تيترکيهان11/8/92] و درست زماني که نمي‌خواهيم «در چهار چوب نگرش ها و تحليل هاي سياسي، اين وظيفه ي مهم مورد غفلت قرار گيرد و خواسته يا ناخواسته موقعيت حريفان آن طرف ميز تقويت شود» قلم به دست مي‌گيريم و مي نويسيم مگر «قرار اين نبود که..» [عنوان سرمقاله کيهان ۲۷/۸/۱۳۹۲] «لبخند فريب گرانه دشمن کسي را دچار اشتباه و خطا نکند»[رهبري12/8/92] و از تعطيلي بخش قابل توجهي از فعاليت هاي هسته اي کشورمان و باج دادن به حريف و تقويت آن طرف ميزي‌ها گلايه مي کنيم. [سرمقاله کيهان۲۷/۸/۱۳۹۲] حمايت از فرزندان انقلاب يعني وقتي رهبرمان بارها فرمود «من به مذاکرات خوشبين نيستم» و «هر دولتي به آمريکا اعتماد کند ضربه خواهد خورد»،[کيهان13/8/92] برويم و اين را از لابلاي زنجير روزنامه هاي کنار پياده رو به چشم آن پيرمردي که ممکن است چند قدم آن طرفتر دوربيني سر راهش سبز شود برسانيم تا ديگر نگويد «نسبت به آينده مذاکرات خوشبين هستم» و از ماموران دولتش رفع يک شبه ي همه تحريمها را انتظار داشته باشد. اين گونه است که به وظيفه روشنگرانه ي خود عمل کرده و براي يوم‌الحساب، خويش را آماده نموده ايم چرا که امام به ما فرموده است «بايد توجه به اين معنا بکنيد که ما يک روز ديگر هم داريم. اين را شک نکنيد. ما يک روز محاسبه داريم، از همه چيزها محاسبه مي‏شود. آن روز خود انسان خودش را محاسبه مي‏کند، آن روز قلمها مي‏آيند شهادت مي‏دهند، دستها شهادت مي‏دهند، چشمها شهادت مي‏دهند.. امام‌خميني (ره)-ديدار با اعضاي کيهان-جماران».
* دانشجوي علوم سياسي دانشگاه تهران

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10