(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 28 آذر 1392 - شماره 20669

تلازم عقلانیت و اعتدال (چراغ راه)
نورانیت و کوری دل (حکایت خوبان)
نحسی ماه صفر، خرافه یا واقعیت
رغبت الهی (سلوک عارفانه)
راهکارهای روان شناسانه قرآن برای درمان افسردگی
چرا اربعین؟!
عوامل تضعیف ایمان
د عا ، مغز عبادت
   


قال الامام علی(ع): العقل انک تقتصد فلاتسرف.
امام علی(ع) می‌فرماید: خردمندی آن است که میانه‌روی (و اعتدال) داشته باشی و زیاده‌روی نکنی.1
1-غررالحکم، ص 56

 


پیامبر اعظم(ص) به اصحابش فرمود: آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خدا کوری را از او برطرف سازد و بینایش گرداند. آن گاه آن طبیب الهی نسخه شفابخش آسمانی خود را چنین ارائه فرمود: «الا انه من رغب فی الدنیا و طال امله فیها اعمی الله قلبه علی قدر ذلک» (الا وقتی آورده می‌شود که متکلم بخواهد مطلب بسیار بااهمیتی را برای مخاطبش بیان کند) به خود بیایید و به هوش باشید. این حقیقت را از من بشنوید که هر کس رو به دنیا آورد و آرزوهای طولانی در آن داشته باشد، خدا قلب او را به همان مقدار که رو به دنیا آورده نابینا می‌گرداند.
«و من زهد فی‌الدنیا و قصر امله فیها اعطاه الله علما بغیر تعلم و هدی بغیر هدایه» و هر کس زاهد و بی‌رغبت به دنیا باشد (و آرزوی رسیدن به لذائذ آن را به دل راه ندهد) خدا به او علمی بدون تعلم و هدایتی بدون راهنما عطا می‌کند.1
1-مجموعه ورام، ج1، ص131

 


پرسش:
از منظر آموزه‌های وحیانی آیا سعد و نحسی ایام به ویژه ماه صفر امری خرافه و توهم است یا واقعی و تاثیرگذار؟
پاسخ:
برخی افراد با ورود به ماه صفر فکر می‌کنند که این ماه دارای نحسی است و هنگامی که وارد این ماه می‌شوند هیچ کاری را آغاز نمی‌کنند تا مبادا فرجامی منحوس و شوم داشته باشند! سوال اصلی در واقع همین است که آیا سعد و شومی ایام از منظر اسلام امری واقعی است و در زندگی انسان تاثیر دارد یا خیر؟
معنای لغوی سعد و نحس
«سعد» به معنای فراهم شدن امور و مقدمات الهی برای رسیدن به خیر دنیوی و اخروی است. (مفردات راغب، ص 232) در مقابل این معنا نحس قرار دارد. «نحس» در لغت به معنای سرخ شدن افق همچون مس گداخته است و در اصطلاح به هر چیز شوم نحس گفته می‌شود. (همان، ص 485) یعنی فراهم نشدن مقدمات و امور کارها نیز نحس تلقی می‌شود.
نحوست از منظر قرآن
در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به «نحوست ایام» شده است:
1-در سوره قمر آیه 19 خدای متعال می‌فرماید: «ما تند باد وحشتناک و سردی را «فی یوم نحس مستمر» در یک روز شوم مستمر بر آنها فرستادیم که مردم را همچون تنه‌های نخل ریشه‌کن شده از جا بر می‌کند.
2-در سوره فصلت آیه 16 خداوند می‌فرماید: «مانند بادی سخت و سرد در روزهای شومی بر آنها مسلط ساختیم».
در نقطه مقابل تعبیر «مبارک» نیز در بعضی از آیات دیده می‌شود. چنان که درباره شب قدر می‌فرماید: «ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم» (دخان-3)
بنابراین قرآن فقط اشاره سربسته‌ای به این مساله دارد و اصل سعد و مبارک بودن بعضی ایام ونحس و شوم بودن بعضی روزها را به صورت اجمالی پذیرفته است.
نحوست از منظر روایات
در روایات اسلامی به احادیث زیادی در زمینه «نحس و سعد ایام» برخورد می‌کنیم که هرچند بسیاری از آنها ضعیف هستند ولی در بین آنها روایات معتبری هم داریم که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1-از علی(ع) درباره روز چهارشنبه و فال بدی که به آن می‌زنند و سنگینی آن و اینکه منظور کدام چهارشنبه است سوال شد. حضرت فرمود: چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتد و در همین روز «قابیل» برادرش «هابیل» را کشت... و خداوند در این روز تندباد را بر قوم عاد فرستاد. (تفسیر نورالثقلین، ج5، ص 183) بنابراین بسیاری از مفسران به پیروی از روایات آخرین چهارشنبه هرماه را روز نحس می‌دانند.
2-در بعضی دیگر از روایات می‌خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکی است، چرا که آدم در آن آفریده شده و همچنین روز 26 چرا که خداوند دریا را برای موسی شکافت (تفسیر نمونه، ج23، ص 43)
3-امام صادق(ع) درباره نوروز فرمود: روز مبارکی است که جبرئیل بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد و روزی است که علی(ع) بر دوش پیامبر(ص) رفت بت‌های کعبه را شکست و داستان غدیرخم مصادف با نوروز بود. (بحارالانوار، ج59 ص92)
ادامه دارد

 


(بدان ای طالب راه حق!) سالک الی الله کسی است که خدا را از روی خوف و رغبت می‌خواند «یدعوننا رغبا و رهبا» (انبیاء-90) همچنین خدای متعال می‌فرماید: «الی ربک فارغب» به سوی پروردگارت با تضرع و زاری روی آور. (شرح-8)
رجاء بر سه درجه است: درجه اول اختصاص به اهل علم دارد که از مطالعه خبر و تحصیل علم حاصل می‌گردد. این رغبت راغب را به کوشش واداشته از کسالت و انکسار حفظ و از کارهای مباحی که موجب ضعف اوست باز می‌دارد.
درجه دوم رغبت صاحبان حال است. این رغبت قویتر از رغبت اول است. راغب در این مقام هرچه در قوه دارد همه را صرف وصول به مقصود می‌کند، صاحبان حال همتشان عالی است، غیرمقصود را هرچه باشد ترک می‌کنند.
درجه سوم رغبت از آن اهل شهود است. این رغبت علاقه راغب را از ماسوی الله قطع، او را از آفات قصور محفوظ، و برای او از علاقه کمترین اثری باقی نمی‌گذارد.
عنوان این رغبت، رغبت تشرف به حضور است.
رغبت یکی نفسانی است، یکی روحانی است، و یکی الهی، در رغبت نفسانی راغب در کسب ثواب می‌کوشد، در رغبت روحانی در کسب معارف و در رغبت الهی در وصول به حق (می‌کوشد). رغبت الهی عالی‌ترین درجه از رغبت است. سالک در این مقام جز رغبت وصول به حق رغبتی ندارد.1
1-مقامات معنوی، محسن بینا، ج1، ص 138

 


* محمد دربندی
مشکلات و شکست‌ها در زندگی از مهم‌ترین عوامل ایجاد اندوه و در نهایت افسردگی است. افسردگی انسان را از حالت طبیعی و اعتدال خارج می‌کند و زمینه بسیاری از بدبختی‌های دیگر و گاه حتی خودکشی می‌شود. انسان در حالت افسردگی در نومیدی کامل قرار می‌گیرد و انگیزه حرکت و زندگی را از دست می‌دهد. احساس افسردگی، انسان ثروتمند و قدرتمند را در چنان حالتی قرار می‌دهد که دنیا با همه بزرگی و امکانات رفاهی و آسایشی آن برای او تنگ می‌شود. این تنگدلی و در نهایت دلتنگی‌هاست که بسیار خطرناک‌آفرین، زندگی شخص را تهدید به زوال و نیستی می‌کند و شور و نشاط زندگی را از او سلب کرده و او را به خمودی می‌کشاند و خوره جان و تن می‌شود.
در مقاله حاضر راهکارهای قرآنی درباره چگونگی مواجهه با شکست‌ها و ناکامی‌ها بیان شده و راه های مدیریت روان و احساسات در مقابله با فشارها تبیین گردیده است.
شکست‌ها و ناکامی‌ها، عامل افسردگی
افسردگی حالتی روانی است که نشانه‌های آن شامل بی‌علاقگی نسبت به لذات زندگی، نداشتن انگیزه، بی‌حالی، بی‌تحرکی، گوشه‌گیری، گرفتگی خلق و خو، زودرنجی، ماتم‌زدگی، کاهش فعالیت‌های ذهنی، کاهش خلاقیت‌ها و فعالیت‌های حیاتی، از دست دادن انرژی حیاتی، احساس ناامیدی، افکار خودکشی و دیگر جنبه‌های شناختی و جسمانی است.
برخی از روان‌شناسان، افسردگی را در واقع یک اختلال در مغز می‌دانند. استفاده از فن‌آوری‌های جدید تصویربرداری از مغز، روشن ساخته است که در افسردگی، مدارهای عصبی که مسئول تنظیم افکار، خلق، فکر کردن، خوابیدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبیعی خارج شده و ارتباطات صحیحی بین این مناطق وجود ندارد.
برای افسردگی علل و عوامل گوناگونی را مطرح می‌کنند که از جمله آنها علل وراثتی است. البته بسیاری از افراد به سبب علل خارجی و بیرونی و محیطی گرفتار افسردگی می‌شوند؛ زیرا شکست‌ها و ناکامی‌های گوناگون در زندگی چون شکست عشقی، شکست کاری یا حتی مرگ دوستان و آشنایان بسیار نزدیک که شخص به آنان وابستگی عاطفی و روحی دارد، از مهم ترین عوامل افسردگی‌هاست. عامل سوگ‌نشینی در غم از دست دادن کسانی که دوستشان داریم، در بسیاری از موارد اگر استمرار یابد، موجب افسردگی می‌شود.
به نظر می‌رسد که اندوه از دست دادن هر کس و هر چیزی که انسان به آن وابسته است و احساس تعلق دارد، علت اصلی در ایجاد افسردگی‌هاست. هر انسانی به کسان یا اموری وابستگی و احساس تعلق دارد که نوعی اعتیاد است؛ وقتی متعلق از شخص گرفته شود، آن تعلق بی‌متعلق آدمی را می‌آزارد و رنج می‌دهد. چنین شخصی همانند معتادی است که موادمخدر را از او گرفته‌اند ولی اعتیاد هنوز وجود دارد. چنین شخصی در درون نیازی را احساس می‌کند که نمی‌تواند بدان پاسخی مناسب دهد. از همین‌رو گرفتار رنج شدید می‌شود که در اصطلاح از آن به اندوه و حزن یاد می‌شود.
از سنت‌های الهی این است که آدمی را با مصیبت‌های گوناگون، از وابستگی و دلبستگی رهایی بخشد؛ چرا که انسان برای دنیا ساخته نشده است؛ زیرا دنیا مکانی برای نشو و نمو انسان و گذرگاهی به سوی ابدیت اخروی است. پس هرگونه وابستگی، امری نادرست و رویه‌ای غلط و باطل است؛ چه رسد که انسان به این امور دلبسته شود و فراتر از وابستگی، به این امور تعلق و یا تعلق‌خاطر پیدا کند. هرگونه علقه به این امور که از زینت‌های دنیاست نه زینت‌های انسان، موجب می‌شود که در صورت از دست دادن، احساس کمبود و ناکامی و شکست کرده و دچار افسردگی شود.
از نظر قرآن هرگاه انسان، چیزی را از دست دهد که از آن او نیست، ولی بدان تعلق‌خاطر یافته و وابسته و دلبسته شده است، احساس شکست و ناکامی می‌کند و دچار افسردگی می‌شود. لذا وابستگی و دلبستگی را مهمترین علت و عامل در ایجاد افسردگی می‌شمارد.
راهکارهای قرآنی در درمان افسردگی
راهکاری که خداوند برای رهایی از افسردگی ارایه می‌دهد ارتباط تنگاتنگی با بینش‌ها و نگرش‌ها دارد. قرآن در تحلیل علت افسردگی به حوزه بینش‌ها و نگرش‌ها توجه خاصی مبذول می‌دارد و از همین منظر نیز به ارایه راهکارهای برون رفت بلکه ریشه‌کنی علل و عوامل افسردگی و اندوه و حزن می‌پردازد.
خداوند در آیات قرآنی بیان می‌کند که اصولا دنیا محل گذر انسان است و هرگونه تعلق و وابستگی و دلبستگی به آن، کاری بیهوده و لغو است. از همین زوایه دید است که از نظر خداوند زندگی دنیا به عنوان لهو و لعب مطرح می‌شود؛ زیرا نباید به عنوان یک اصل مورد توجه و طلب قرار گیرد. هرگونه طلب دنیا، کاری بیهوده است و آدمی را از مقصد عالی دور می‌سازد. (انعام، آیه52)
بدترین حالتی که انسان‌ها در زندگی دنیوی بدان گرفتار می‌شوند فراتر از طلب دنیا، دلبستگی به آن است به گونه‌ای که دنیا برای آنها محبوب و دوست داشتنی می‌شود. (ابراهیم، آیه3) در چنین حالتی، فقدان محبوب دشوارتر شده و اندوه و حزن به شدت افزایش می‌یابد و شخص را به جنون می‌کشاند.
در حالی که اصولا از نظر انسان مؤمن که نگرش الهی دارد و برای او آخرت و ابدیت اصالت دارد، دنیا ابزاری برای آخرت‌سازی است. نگاه مؤمن به دنیا نگاه به ابزاری است که می‌بایست به درستی از کارکرد هر یک آگاه شد و آن را برای مقاصد اخروی به کار گرفت. بنابراین، دنیا و متعلقات آن هرگز برایش هدف نمی‌شود.
انسان‌ها باتوجه به فقر ذاتی (فاطر، آیه15) همواره دنبال غذا و بی‌نیازی هستند. از این‌رو، آن را در هر چیز کمالی می‌جویند. همین مسئله موجب می‌شود که در مادیات دنیا، کمالاتی را جست‌ وجوکنند، در حالی که ذات دنیا ناپایدار و متغیر است و هرگز کمالات آن ثابت و باقی نیست، ولی اشتباه ادراکی و محاسباتی بشر موجب می‌شود تا بدان گرایش یافته و آن را به عنوان کمالی که فقرزداست بجوید خداوند برای اصلاح نگرش انسان به دنیا، از طریق عقل و وحی بر آن است تا بیان کند که کمال مطلق تنها در خداوند غنی حمید است (همان) و برای اینکه به غنایی برسند می‌بایست خود را به خدا برسانند و خدایی شوند.
خداوند در آیه 50 سوره ذاریات از مردم می‌خواهد که از غیر خدا هر چیزی که هست بریده و منقطع شده و به سوی خدا بگریزند (ففروا الی الله) در حقیقت از نظر خداوند دنیا همانند پیچکی است که آدمی را به گیر می‌اندازد و به بند می‌کشد و اجازه نمی‌دهد تا حرکت کمالی داشته باشد. لذا انسان‌ها باید از دنیا و متعلقات آن به سوی خداوندی که غنی حمید است بگریزند تا نجات یابند.
تسلیم و رضا، مهم‌ترین مؤلفه آرامش
خداوند در آیات قرآنی بر آن است تا زندگی انسان را در همین دنیا به‌گونه‌ای سامان دهد که سعادت‌آفرین باشد و آسایش و آرامش را در همین دنیا پیش از آخرت تجربه کند. به این معنا که تمام زندگی او در دنیا و آخرت به سلامت باشد و از هیچ بیماری جسمی و روانی رنج نبرد. از همین رو آموزه‌های معرفتی و دستوری قرآن برای مدیریت جسم و جان انسان در دنیا وارد شده تا انسان، سالم و معتدل در دنیا زندگی کرده و سالم و سلامت به آخرت برود و در دارالسلام برای ابدیت زندگی کند. (مریم، آیه33)
هدف خداوند در همین آیات آن است تا انسان‌ها حقیقت مالکیت، ربوبیت، قدرت و علم خداوند را بشناسند و بدانند که همه چیز در هستی براساس یک نظام عادلانه و حکیمانه ساخته شده و خداوند برای رساندن هر چیزی به آن هدف حکیمانه به مدیریت و ربوبیت می‌پردازد و با پرورش هر چیزی بر آن است تا آنها را به کمال بایسته و شایسته خود برساند. خداوند هم دانا به نیازهای هر کسی است و هم توانا به انجام آن است. پس پرسش ذات هر موجودی را می‌شنود و به آنها پاسخ مناسبی می‌دهد.
همین مسئله موجب می‌شود تا انسان مؤمن به این باور برسد که همه چیز در دنیا براساس یک حکمتی است و هرگز امری در جهان بی‌مشیت و اراده الهی رخ نمی‌دهد. پس هر چیزی که در دنیا اتفاق می‌افتد، مبتنی بر مشیت حکیمانه و عادلانه الهی است و خداوند بر آن است تا به مهر و رحمت و گاه به چوب مصیبت، مردم را به سوی کمال سوق دهد که همان قرب صفات الهی است که با ربانی شدن انسان تحقق می‌یابد. (ذاریات، آیه 56؛ آل‌عمران، آیه 79)
از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان اگر بتواند نگرش خود را براساس تسلیم و رضا سامان دهد، از همه مصیبت‌ها و مشکلات‌ رهایی یافته و همواره در آرامش و آسایش خواهد بود، هرچند که به ظاهر از نظر مادی فقیر است ولی از نظر روحی و روانی در آسایشی است که خوابیدن روی سنگ خارا نیز برای او چون خوابیدن بر روی تشکی از پر قو است.
1-مقام تسلیم: یکی از مهم ترین نگرش‌هایی که خداوند در آیات قرآنی بر آن تاکید دارد مقام تسلیم است. اصولا هدایت وحیانی بر کلیدی‌ترین واژه و مفهومی که تاکید دارد همین تسلیم است. از همین‌رو عنوان اسلام بر هدایت وحیانی درطول تاریخ بشریت اطلاق شده است. تسلیم در لغت درچند معنا از جمله به معنای سلام کردن، اعطای چیزی به کسی، گردن نهادن، راضی شدن به چیزی، اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی آمده است. (لغت‌نامه، ج 4، ص 5891، «تسلیم») اما آنچه در اینجا مراد است همان سرسپردگی و انقیاد محض است. خداوند از انسان‌ها می‌خواهد تا همواره تسلیم محض خداوند باشند؛ چرا که چنین حالتی در انسان‌ نشان از پذیرش خالقیت، الوهیت، مالکیت و ربوبیت خداوندی دارد. برآیند چنین ایمانی به خداوند آن است که در شخص آرامشی نسبت به همه وقایع هستی پدید می‌آید که هیچ چیزی نمی‌تواند جایگزین آن شود. (بقره، آیه 112) از نظر قرآن، انسانی که به چنین بصیرت و ایمانی رسیده است در برابر خداوند تسلیم محض بوده ودر همه زندگی‌اش اهل توکل و تفویض است.(یونس، آیه 84) و از هیچ کسی و هیچ چیزی نمی‌ترسد و خوف و هراسی به دل راه نمی‌دهد.(یونس، آیات 83 و84) از نظر قرآن کسی که به مشیت‌الهی قایل باشد و بداند که در جهان چیزی بیرون از دایره مشیت‌الهی رخ نمی‌دهد، در برابر مشیت‌الهی که حکیمانه و عادلانه است تسلیم می‌شود و همین روحیه تسلیم است که او را به آرامش می‌کشاند و اهل توکل می‌کند. (توبه، آیه 51) از مهمترین علل و عوامل زمینه‌ساز روحیه تسلیم در برابر مشیت‌الهی به آگاهی از عزت و حکمت خداوند (بقره، آیه 208 و 209)، ایمان به خدا (بقره، آیه 285)، توجه به بازگشت همه چیز به سوی خداوند (بقره، آیات 208 تا 210)، توجه به گستردگی نعمتهای خداوند (نحل، آیه 81)، اعتقاد به توحید (حج، آیه 34)، اعتقاد به توحید ربوبی و ربوبیت خداوند بر همه هستی (بقره، آیه 131)، تقوا پیشگی (آل‌عمران،آیه 102) و مانند آن اشاره کرد.
2-مقام رضا: بی‌گمان نتیجه «تسلیم» و برآیند طبیعی آن در «رضا» نهفته است. رضا که در لغت به معنای خشنودی است (لغت‌نامه، ج 7، ص 10662)، «رضا»؛ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 356، «رضی».) از سوی بنده به این معناست که قضا و قدر الهی را ناپسند نشمارد و این امر محقق نمی‌شود مگر آنکه بنده به قضای الهی و کارهای تکوینی و احکام تشریعی خداوند راضی باشد. (المیزان، ج 9،ص 375) چنین حالتی در بنده موجب می‌شود که وقتی مصیبت و مشکلاتی در زندگی او پدید آید نسبت به آن واکنش غیرمنطقی نداشته باشد و آرامش خود را از دست ندهد. وقتی انسان نسبت به مشیت‌الهی راضی و خشنود باشد، چنین خشنودی بطور طبیعی خشنودی خداوند را نسبت به بنده موجب می‌شود و تحت فضل و رحمت‌الهی قرار می‌گیرد. (مائده، آیه 119، توبه، آیه 100، مجادله، آیه 22) خداوند در آیات 27 تا 29 سوره فجر بیان می‌کند که چگونه نفس مطمئن به خداوند، از رضایت دو سویه سود می‌برد و زندگی‌اش به آرامش خاصی می‌رسد.
مهم ترین عامل در ایجاد مقام رضا، تسلیم در برابر مشیت الهی است. کسی که در برابر خداوند تسلیم است هیچ چیزی از ثروت و فقر، هجر و قرب، درد و سلامت، او را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد بلکه در برابر خداوند حکیم و عادل سر تسلیم فرود آورده و بدان راضی است. انسانی می‌تواند به این مقام برسد که در زندگی دنیوی از چشم دوختن به داشته‌های دیگران و دلبستگی به دنیا اجتناب ورزد (طه، آیات 130 و 131) و از عقل و خرد واقعی بهره‌مند باشد که او را به جای دنیاطلبی به سوی آخرت طلبی و بهشت سوق می‌دهد. پیامبر(ص) می‌فرماید: یا علی العقل مااکسبت به الجنه و طلب به رضی الرحمن؛ ای علی! عقل چیزی است که با آن بهشت و خشنودی خداوند رحمان به دست می‌آید. (کنزالعمال، ج 13، ص 151، ح 36472).
نگاه اهل بیت(ع) به مشیت الهی
امام باقر(ع) در دیدار جابربن عبدالله انصاری از بینش و نگرش اهل بیت(ع) و رضایت‌مندی ایشان به مشیت الهی این‌گونه سخن می‌گوید که در حکایت پیش‌رو آمده است: جابربن‌عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص) در بستر بیماری افتاده و آخرین لحظات زندگانی خود را می‌گذراند. امام باقر(ع) به عیادت او رفت و کنارش نشست و فرمود: ای جابر، حالت چطور است؟ جابر، پیرمردی که عمری را در رکاب پیشوایان معصوم علیهم‌السلام گذرانیده بود، عرض کرد: حال پیرمردی را دارم که پیری را بر جوانی می‌پسندد و مرگ را نسبت به زندگانی بیشتر دوست دارد و به بیماری نسبت به تندرستی علاقه بیشتری دارد. او می‌خواست این‌گونه بر ناملایمات شکر گزارد و بگوید که از هیچ‌یک از آن‌ها نابردباری نمی‌کند. اما امام باقر(ع) سخنی فراتر از آن گفت و فرمود: «اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم. اگر جوانی را بخواهد به آن علاقه‌مندم و اگر بیماری را بر تندرستی من بپسندد، من هم همان را می‌خواهم و اگر زندگی را بر مرگ در مورد من ترجیح دهد، همان را برمی‌گزینم.»
(جامع‌السعادات ج 3/ ص 285)
باباطاهر همدانی به خوبی مقام رضا را در شعر زیر سروده است:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
صبر در برابر مشکلات وناکامی‌ها
کسی که بتواند به مقام تسلیم و رضا برسد می‌تواند به سادگی در برابر مشکلات و مصیبت‌ها صبر کند و از افسردگی رهایی یابد و کسی که بداند دلبستگی‌های او به دنیا نادرست است و باید خود را از آن برهاند در برابر از دست دادن نه‌تنها اندوهگین نشود بلکه شاد باشد که بند و متعلقی و تعلقی از او برداشته شده است. بسیاری ازکسانی که گرفتار تعلقات دنیوی هستند وقتی با مرگ مواجه می‌شوند، به عذاب سختی در هنگام مرگ دچار می‌گردند؛ زیرا می‌بینند که تعلق هست ولی متعلق از آنان جدا شده است. این حالت و احساس از دست دادن، آنان را به جنون می‌کشاند و در عالم برزخ نفیر ایشان بلند است.
اگر بتوانیم خود را از متعلقات و تعلقات رهایی بخشیم دیگر در هنگام دادن نعمتی خوشحال نمی‌شویم و درهنگام از دست دادن آن نیز ناراحت و اندوهگین نشده و دچار افسردگی و نومیدی نخواهیم شد. (آل عمران، آیه 153؛ حدید، آیه 23) و دادن‌ها و گرفتن‌ها را مایه اکرام و اهانت نمی‌شماریم (فجر آیات 15 و 16) و با مسائل زندگی به گونه‌ای دیگر برخورد کرده و بويژه در برابر مشکلات و مصیبت‌ها و ناکامی‌ها صبر پیشه کرده و به مشیت الهی گردن می‌نهیم و تسلیم محض او می‌شویم.

 


واژه اربعین از اصطلاحاتی است که در متون دینی، حدیثی و تاریخی کاربرد زیادی دارد. آثار چهل روز اخلاص، حفظ چهل حدیث، دعای چهل نفر، قرائت دعای عهد در چهل صبح، گریه چهل روز زمین، آسمان و فرشتگان بر امام حسین، استحباب زیارت اربعین و... از جمله مواردی است که جایگاه این عدد را در معارف اسلامی بیان می‌دارد.
اربعین سالار شهیدان
باید دید در کهن ترین متون مذهبی ما، از «اربعین » چگونه یاد شده است . به عبارت دیگر دلیل بزرگداشت اربعین امام حسین (ع) چیست ؟
مهم ترین نکته درباره اربعین ، روایت امام حسن عسکری(ع) است که فرموده است: نشانه های مومن پنج چیز است : 1.خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نافله ) 2. زیارت اربعین 3. انگشتری در دست راست 4.وجود آثار سجده بر پیشانی 5. بلند خواندن «بسم الله»در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده ، به اربعین امام حسین (علیه‌السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است .
اما اینکه منشأ اربعین چیست ، باید گفت ، در منابع به این روز، به دو اعتبار نگریسته شده است :
نخست، روزی است که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم، روزی است که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند.
شیخ مفید در«مسار الشیعه» که در مورد ایام موالید و وفیات ائمه اطهار (علیهم السلام) است ، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است : این روزی است که حرم امام حسین (ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند و نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع ) وارد کربلا شد.
کهن ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است . شیخ طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر، روز شهادت زید بن علی بن الحسین(علیهماالسلام) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال 64 هجری است ، می نویسد:
بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین(ع) از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی رسول خدا(ص) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است. ( مصباح المتهجد، ص 787)
در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده ، آمده است : در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین(ع) از شام به مدینه آمدند(نزهة الزاهد، ص 241).
همین طور در ترجمه فارسی «الفتوح ابن اعثم» و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است( الفتوح ابن اعثم ، تصحیح مجد طباطبائی ، ص 916) . برخی استظهار کرده اند که عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی، بر آن است که روز اربعین ، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند، نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند
( لؤ لؤ مرجان ، ص 154).
به هرصورت ، زیارت اربعین از زیارت های مورد وثوق امام حسین (ع) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است .
از:سایت تبیان

 


رُوِیَ عَن یَزیدِ الصّائِغِ قالَ:قُلتُ لاَبی عَبدِاللهِ عَلَیهِ السَّلامُ: رَجُلٌ عَلی هذاَ الاَمِرِ إن حَدَّثَ کَذَبَ وَ إن وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِن أئتُمِنَ خَانَ. ما مَنزِلَتُهُ؟ ‌قالَ: هِیَ اَدنی المَنازِلِ مِنَ الکُفرِ وَ لَیسَ بِکافِرٍ[1]
 یزید صائغ می­ گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: شخصی شیعه است ولی این صفات را دارد که وقتی سخن می ­گوید دروغ می­ گوید؛ آن هنگام که وعده ­ای داده و قراری می ­گذارد، خلف وعده می­ کند؛ وقتی که چیزی نزد او به امانت بگذارند، خیانت در امانت می­ کند. جایگاه ایمانی این مرد چیست؟
امام صادق (ع) فرمودند: جایگاه و منزلت او در ایمان در نزدیک ­ترین محل به جایگاه کفر است، ولی هنوز کافر نشده است.
در روایات، این تعبیر کنایی هست و وقتی نمی­ خواستند بگویند چه کسی است، این تعبیر را کرده و می­ گفتند: «رجلٌ عَلی هَذا». با اینکه این شخص شیعه است و شما را به امامت قبول دارد، ولی سه عمل را به راحتی انجام می­ دهد: ترسی از دروغ گفتن ندارد؛ همان موقع که وعده ­ای می ­دهد، قصد عمل به آن وعده را ندارد و به امانتی که نزد او گذاشته شده است چه مالی و چه غیر آن باشد، خیانت می­ کند. چنین انسانی نزدیک ترین جایگاه به کفر را دارد.
 این اعمالی که به نظر مهم نمی­ آید، ایمان را فرسایش می­‌دهد، به گونه ­ای که اگر ایمان بماند، آن قدر به کفر نزدیک است که با یک حرکت از ایمان خارج شده و در نتیجه به کفر می ­رسد. پس انسان هر چقدر از ایمان دور شود، به همان نسبت به کفر نزدیک­تر می­ شود و نعوذ بالله زمانی که به وادی جهنّمی کفر سقوط کرد، قرین و همدم شیطان می ­شود و هرکس که شیطان قرین و همدم او شود. دچار قرین و همدم بسیار بدی شده است: "...وَ مَن یَکُنِ الشَّیطانُ لَهُ قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً [2]"
[1]اصول کافی، 2، 290 
[2]  نساء، 38
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 


منصور حسینی
دعا در روایات به عنوان قرآن صاعد در برابر قرآن نازل معرفی شده است. به این معنا که بهترین ارتباط میان خدا و بنده، دعا کردن است. در آیات و روایات کسانی که از دعا پرهیز دارند و حتی برای کوچک‌ترین نیاز خود از جمله نمک طعام دست به دعا بر نمی‌دارند، مورد سرزنش قرار گرفته‌اند و خداوند این رفتار را رفتار شیطانی همانند استکبار ابلیس معرفی کرده است، زیرا کسی که نیازی دارد و دست به سوی غنی بی‌نیاز دراز نمی‌کند در حقیقت انسانی مستکبر و متکبر است که حاضر نیست حاجت خود را به نزد خداوند ببرد.
با نگاهی به اعمال عبادی به سادگی می‌توان جایگاه دعا را در آموزه‌های اسلامی به دست آورد. جالب این است که بهترین و کامل‌ترین شکل عبادی که نماز است صلاه نامیده می‌شود و صلاه در لغت عربی به معنی دعا است. اصولا در عبادت چیزی که اتفاق می‌افتد دعا است، حتی اگر در عبادت به صفات و اسمای حسنای الهی اشاره می‌شود برای این است که ارتباط درست و دانش روشنی از حقیقت خداوندی به دست آید تا انسان با درک این حقایق نیاز خویش را به بی‌نیاز عرضه دارد. به سخن دیگر، عبادت چیزی جز دعا و نیایش کردن با شناخت از خداوند بی‌نیاز و غنی نیست. اگر انسان در دعا به خود اشاره می‌کند به فقر ذاتی و ناتوانی خود توجه می‌دهد و می‌خواهد با بیان فقر و فاقه خود توجه خداوندی را به خود معطوف دارد. از این رو در روایات، دعا را مغز عبادت دانسته‌اند.
همه زمان‌ها برای عبادت و دعا و همه مکان‌ها برای انجام آن خوب است ولی شکی نیست که برخی از زمان‌ها و مکان‌ها از شرافت و کرامت بیشتری برخوردارند. چنان که خداوند شب را زمان دعا دانسته است و در آیاتی از بندگان خواسته که شب‌ها از بستر گرم و نرم خود برخیزند و به عبادت و دعا و تفکر در حقیقت هستی بپردازند تا راز هستی بر آنان گشوده شود و فلسفه آفرینش معلوم گردد.
فضیلت مناجات شبانه
خداوند کسانی را که شب‌ها برای عبادت و دعا برمی‌خیزند دوست می‌دارد و آنان را محبوب خود می‌داند، زیرا عاشقانه‌های شبانه آنان را به نجوای مناجات می‌شنود و پاسخی از سر مهر و محبت می‌دهد. او در مناجاتهای شب‌ها، به عاشق پاسخ‌های مناسب می‌دهد و دست‌های نیاز را پر از بی‌نیازی می‌کند. انابه‌ها و خواهش نیایشگران را در نجواها و مناجات شبانه می‌شنود و به استجابتی پاسخ می‌دهد. خداوند می‌فرماید: ادعونی استجب لکم، مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. همچنین می‌فرماید: انی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان، من نزدیکم دعای هر نیایشگری را وقتی مرا می‌خواند پاسخ می‌گویم. در روایات است که هر گاه بنده ده بار رب بگوید خداوند می‌گوید: لبیک. پس به دور از هرگونه کبر و تکبر و استکباری در حالت تضرع و انابه و درک فقر ذاتی خود دستهای نیازمان را به سوی آن بی‌نیاز دراز کنیم و از او بخواهیم که اجابت‌کننده است. به ویژه اگر دچار اضطرار اختیاری یا غیراختیاری باشیم و از او بخواهیم و بر خواسته خود پافشاری کنیم.

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10