(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 15 شهريور 1388- شماره 19455
 

فرياد تظلم خواهي جداشدگان از فرقه «رام الله»

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




فرياد تظلم خواهي جداشدگان از فرقه «رام الله»

اشاره
درپي چاپ نامه هاي كورش فلاح عضو جداشده از فرقه منحرف موسوم به «رام الله» در روزنامه كيهان 14/4/1388 اخيراً يكي ديگر از اعضاي فرقه مذكور به نام «مهدي حميد» با حضور در مؤسسه كيهان و اعلام برائت از ماهيت فريبكارانه حاكم بر اين فرقه مقاله اي را جهت اعلام انزجار و جدايي از اين تشكيلات چندده نفره به كيهان ارائه كرد. نويسنده اين مقاله كه چندين سال از جواني خود را در اين جريان منحرف گذرانده و در حلقه «مريدان خاص» آن جاي گرفته بود، اعلام كرده درصدد است در آينده نزديك با افشاي زواياي پنهان اين فرقه، جوانان و خانواده هاي آنان را از لغزيدن در دام چنين جريانات منحرفي آگاه كند.
روزنامه كيهان در راستاي رسالت مطبوعاتي خود و با هدف افزايش آگاهي و بصيرت جوانان اين مرز و بوم، اين مقاله را منتشر مي كند.
روزنامه كيهان
به نام خدا
جناب آقاي حسين شريعتمداري
مديرمسئول محترم روزنامه كيهان
سلام عليكم
اگر قرار باشد بركسي درود بفرستم، اگر قرار باشد از كسي تشكر كنم، اگر قرار باشد از كسي تعريف و تمجيد كنم و اگر قرار باشد به كسي دست مريزاد بگويم شما هستيد. شما و همكاران زحمتكش تان كه همواره هوشيارانه و با نگاهي تيزبينانه جريان هاي مخرب را مشاهده و رسوا مي كنيد و عليرغم خواب غفلت گران در جامعه، ياري دهنده و كمك كننده اعضاي آلوده در دام فرقه ها و جريانات انحرافي هستيد، پس اين بار هم هشدار ما را به گوش مردم و مسئولين برسانيد.
شما مي دانيد قرباني يك فرقه بودن يعني چه. اما براي آنهايي كه نمي دانند مي گويم؛ قرباني يك فرقه بودن يعني راه را بپيمايي و نرسي، حقيقت را جستجو كني و نيابي. قرباني يك فرقه بودن يعني بر حق تأكيد كني و باطل باشي يعني به فرقه تكيه كني اما تنها باشي يعني وفاداري كني و بي وفايي ببيني، اعتماد كني و خيانت ببيني، آبروداري كني و پرده دري ببيني يعني دوستاني داشته باشي و دشمني ببيني يعني بيدار باشي اما خواب ببيني و يعني زندگي ات را ببخشي و نابودي را تجربه كني...
و براي مردم مي گويم تا گمان نكنند از افتادن در دام فرقه مصون هستند. اينكه يك نفر در دام فرقه مي افتد به اين معني نيست كه او جاهل يا نادان است بلكه اگر بدانيد، صياد به دنبال بهترين صيدهاست. صياد دام را مي گذارد و مي خواهد بزرگ ترين صيد را مال خود كند. ماهيگير در رؤياي خودش در جستجوي ماهي اي است كه در شكمش مرواريد باشد...
در سال 1378 وقتي با «پيمان فتاحي» با نام مستعار «رام الله» آشنا شدم حدوداً 17 سال داشتم. و تمام وجودم در اشتياق حقيقت مي سوخت، روزها و شب هايم را به مطالعه و جستجوي معنوي مشغول بودم از مطالعه برخي كتب ديني گرفته تا انواع عرفان هاي دروغين شرقي كه در آن زمان به وفور يافت مي شد. انواع تمرين ها و روش ها و دستورات معنوي در كتابها را انجام مي دادم و شايد پاشنه آشيلم اين بود كه بيش از هرچيز به دنبال يك استاد و راهنماي زنده و در دسترس مي گشتم كه بتواند مرا راهنمايي كند و راه حقيقت و حقيقت راه را به من نشان دهد. با آنكه اطرافيانم افراد تحصيل كرده بودند و مذهبي معتقد در ميان آن ها كم نبود و با آنكه زماني مسجد خانه دوم من بود اما مي بينيد كه نتوانستم از فتنه «فرقه رام الله» مصون باشم زيرا كه مكر شيطان بس بزرگ است...
تصورش را بكنيد نوجواني به سن من گرفتار يك فرقه شود فرقه اي با چندين مؤسسه، نشر و نشريه كه همگي مجوز قانوني هم داشته باشند! چه كسي مي خواهد پاسخگوي غفلت مسئولين آن زمان باشد؟1
بايد اعتراف كنم سيستم مغزشويي و ترفندهاي مجاب سازي و فريب سر كرده فرقه فراتر از آگاهي من بود. اخبار و شايعاتي مبني بر اينكه او يك «آواتار» يا تجسم روح الهي است وجود داشت. اين حرف ها حتي در مانيفست اين فرقه يعني مقدمه يكي از كتابهاي فرقه نوشته شده بود و جالب اينكه از فيلتر وزارت ارشاد قم نيز در سالهاي حاكميت اصلاح طلبان رد شده بود! بعضي جزوات در داخل فرقه به ما داده مي شد يا حرف هايي دهان به دهان مي گشت كه معلوم نبود مبناي آن كجاست! ولي همين حرف هاي بي مبنا اگر به باور چند نفر دربيايد تمام افراد يك گروه را تحت تأثير قرار مي دهد و اين همان چيزي است كه در يك فرقه اتفاق مي افتد. اين شايعات تأييدي بر اين مدعا بود كه سركرده فرقه قدرت هاي ماورايي دارد اما پس از ده سال كه از فرقه جدا شديم معلوم شد همان هايي كه اين شايعات را ترويج كردند همدستان پيمان فتاحي بودند كه در بين مريدان و در قالب شاگرد وفادار و خدمتگزار نعوذبالله خداوند!، خدمت مي كنند برخي از اين ها رابط بين استاد رام الله! و مريدان بودند و بعضي از اين ها حتي نسبت فاميلي با وي داشتند كه اين ارتباط فاميلي تا قبل از دستگيري پيمان فتاحي از نظر عموم مريدان پنهان مانده بود.
اشتياقم به حركت كردن اجازه نمي داد در يك جا بايستم تقريبا در بيشتر قسمت هاي تشكيلات رام الله فعاليت داشتم. از كارهاي ميداني و اجرايي گرفته تا انواع كارهاي تحقيقاتي. شوق من به كنار، انگيزه اي كه رام الله به من مي داد باعث شد تا پله هاي ترقي در فرقه را يكي پس از ديگري طي كنم و به عضويت يكي از عالي ترين اركان تشكيلاتي فرقه يعني گروه ارتباطات درآيم. گرچه سركرده فرقه پس از جدايي من و ديگر دوستانم از اين گروه، سعي كرد اهميت آن را در بين ديگر مريدان ناچيز جلوه دهد ولي در وصف فعاليت اين گروه همين كافي است كه بگويم ما چشم و گوش فرقه بوديم و بيشتر مسائل دروني و بيروني فرقه را بررسي مي كرديم... يك برنامه و دستور تشكيلاتي شبانه روزي مداوم براي اعضاء فعال وجود داشت: انواع سوتره ها (ذكرها)، تلقين ها، و دعاي خودساخته و كپي برداري شده «پيمان فتاحي» و دستورات معنوي خاص كه در داخل فرقه براي ما طراحي شده بود و از بعد تشكيلاتي نيز كارهاي متعددي بنابه مسئوليت مان به ما داده مي شد. در فرقه در مورد همه چيز تفكر و سؤال سازي مي كرديم الا حق بودن جايگاه شخص رام الله! و بعد خودتان را به جاي من بگذاريد. تصور كنيد بعد از 8 سال كار اين طوري ناگهان در سن 25 سالگي متوجه شويد فريب خورده ايد و راه را اشتباه رفته ايد! حرف ها و بدعت هايي كه تا مغز و استخوانتان رسوخ كرده است و باطلي كه فكر مي كنيد حقيقت است. جدا شدن از يك فرقه در چنين شرايطي كمتر از يك عمل جراحي قلب و مغز نيست آن هم درحالي كه پزشك الهي قصد كرده است بدون استفاده از داروي بيهوشي شما را جراحي كند و در تمام طول عمل بايد هوشيار باشيد تا برايتان درس عبرت باشد!
پس از آن نياز به هم صحبت داريد، نياز به هم فكر داريد، نياز داريد كه دوستانتان در داخل فرقه با شما همدردي كنند آنها كه ادعا مي كردند حتي در جهان پس از مرگ نيز با شما خواهند بود ناگهان غيبشان مي زند، مي بينيد عليه تان جوسازي كرده اند، شما را ترك كرده اند و در فرقه شما را يك جاسوس، منافق يا آدم گمراه قلمداد مي كنند و حتي حاضر نيستند به ابهامات و سؤالات و انتقادات شما در مورد فرقه پاسخ دهند. تنهايتان مي گذارند يا برايتان به بهانه كمك، خبرچين مي فرستند زيرا يك دستور تشكيلاتي به دستشان رسيده كه بايد ارتباط با اين فرد را تحريم كنند و يا از وي اطلاعات لازم را به دست آورند تا بتوانند به اصطلاح خودشان تدبيري بيانديشند! چرا؟
و بعد ديگر هيچ چيز برايتان باقي نمي ماند. خودت هستي و تنها خودت. در اين زمان اعتقاد به خدا و مذهب و حتي اعتقاد به يك موضوع ساده علمي را نخواهيد پذيرفت زيرا دريافته ايد حقيقتي كه برايش حاضر بوديد جانتان را بدهيد ناگهان واژگون شده پس از خود مي پرسيد چرا ديگر چيزها نبايد واژگون و دروغ باشد؟ اما باور من اين است كه لحظه خداشناسي همين لحظه است اگر مي خواهيد خدا را احساس كنيد اكنون وقت آن فرا رسيده است. از خودت نااميدي، از خانواده ات نااميدي، از دوستانت نااميدي، تمام ثروت ات نمي تواند خوشحالت كند، حتي خدا، آن خدايي كه فرقه برايت نقاشي كرده بود رنگ مي بازد، آن بتي كه استاد مي ناميدند هم خبري ازش نيست و تو ناگهان حضور خدا را درخواهي يافت. آن كه تو را هوشمندانه از اين ماجرا بيرون برد، آن كه در همه اين مدت مراقب تو بود و در كنارت بود تا تباه نشوي تا روحت نابود نشود. دست مهربانش را براي نجات تو بيرون مي آورد و نجات و رهايي ميسر مي شود. حالا كه هيچكس نيست و فقط يكي هست كه نجاتت مي دهد، اميدت مي دهد، آينده را برايت به روشني به تصوير مي كشد و حكمتش را به يادت مي آورد. حالا كه او و تنها اوست پس خدا نزديك است و اوست كه همراه توست و اگر او باشد همين كافي است تا دوباره به زندگي بازگردي و اين بار و در اين تولد دوباره زندگي را از نو بسازي هر چند كه خسته باشي.
در اين يكي دو سال گذشته وقت زيادي را براي تحقيق و مستندسازي پيرامون فرقه رام الله گذاشتم و برخي دوستان عزيزم نقش ويژه و عمده اي در اين امور داشتند تا بتوانيم دلايل و مدارك خود را فراتر از مشاهدات شخصي ببريم و موفق هم شديم. در ابتدا سعي كرديم حقايق را به صورت حضوري به گوش اعضاي فرقه برسانيم و موضوع را رسانه اي نكنيم اما با دسيسه چيني هاي خانم شباب ح. همسر پيمان فتاحي اين نوع ارتباطات ما تبديل شده بود به فضايي براي خبرچيني اعضاء فرقه كه طبق دستور تشكيلاتي بايد هر نظر مخالفي را به مسئولين بالاتر گزارش مي دادند تا مسئولين به خيال خود اقدامات و تدابيري را عليه مخالفين انجام دهند غافل از اين كه بعضي از همين مريدان با شنيدن حقايق و پشت پرده اين فرقه نتوانستند مقاومت كنند و شرايط جدايي از اين فرقه برايشان فراهم شد.
به هر ترتيب و به حكم وظيفه تصميم گرفتم سكوت را بشكنم و اسرار پليد فرقه رام الله را فاش كنم. به عنوان اولين گام چندي پيش وبلاگي را به آدرس Exposer blogfa com به منظور افشاي پشت پرده فرقه رام الله راه اندازي كردم تا شايد كساني كه اسير اين قبيل فرقه هاي منحرف از اعمال منافقانه اين فرقه ها آگاه شده و از آن جدا شوند. اما دوستان قديمي در برابر سؤالات، ابهامات، انتقادات، روشنگري ها و آزادانديشي ها چه مي كنند؟ در برابر كسي كه حرفش فقط اينست كه انتقادات و نقص هاي زيادي بر روند اين فعاليت ها و شخصيت پيمان فتاحي وارد است و نبايد براي او جايگاه اولوهيت و تجسم خدايي در نظر گرفت؛ تحريم وبلاگ، قرار دادن كامنت هاي تهديدآميز، فحاشي، تهمت و تخريب، گوشه اي از اين اقدامات آنهاست بماند كه در محافل خصوصي فرقه چه توطئه هايي در اين راستا طرح ريزي شده و مي شود.
در ذيل به ذكر چند نمونه در اين مورد مي پردازم:
به عنوان اولين نمونه توهين ها و تخريب هايي است كه تعدادي از فعالان كه به مدت هشت سال با آنان همكار بودم به دستور سركردگان اين فرقه بر عليه بنده و دوستان جدا شده از دام اين فرقه در وبلاگ هايشان نگاشته اند. از كارهاي آنها اين بود كه در وبلاگ هايشان كامنت هاي توهين آميز با الفاظ سبك و ركيك قرار مي دادند و طوري وانمود مي كردند كه ديگر اعضاي فرقه گمان كنند اين كامنت ها را بنده نوشته ام! از طرفي تا به حال حرف منطقي و دفاع قانع كننده اي ارائه نداده اند و به غير از سفسطه و جوسازي در صحبت هايشان چيزي وجود ندارد. از وبلاگ بنده به عنوان ويروس نام برده و به مريدان گفته اند كه وبلاگم را تحريم كنند و وارد بحث با بنده نشوند زيرا ممكن است بيماري روحي پيدا كنند يا در ايمانشان به پيمان فتاحي! خللي وارد شود.
نمونه ديگر آن را مي توانم پس از مقاله اي كه آقاي كورش فلاح در روزنامه كيهان مورخه 41/4/88 چاپ كردند نام ببرم. برخي وبلاگ ها علناً مطالبي را در تخريب ايشان منتشر كردند. آن ها موضوع را اينطور مطرح كردند:
1. آقاي شريعتمداري خودش نامه اي از زبان آقاي فلاح به چاپ رسانده است!
2. در تاريخ 01 تير، كورش فلاح عضو سابق فرقه را كسي خواندند كه پس از طي دوران زندگي تغيير در او ايجاد شده است!
3. پانزده روز بعد (52 تير) گفتند ايشان مدت ها قبل از زمان دستگيري نفوذي در درون تشكيلات بوده است!
4. فرداي آن روز (62 تير) گفتند مسئول روزنامه كيهان ايشان را مورد شستشوي مغزي قرار داده و توابش كرده است!
5. سه روز بعد (92 تير) مجدداً گفتند كورش فلاح از اول عامل نفوذي بوده است!
در اين تناقض گويي ها نكات مهمي نهفته است كه مي تواند به خوانندگان در شناخت فضاي درون اين فرقه ها كمك بيشتري نمايد:
اول اينكه چگونه يك فرقه درصدد است ذهن مريدان خود را در پذيرش هرگونه عقيده و تحليل متناقض و سطحي تغيير دهد؟
دوم اينكه آقاي كورش فلاح بيش از دوازده سال در كنار اين افراد بود و همه به محسنات ايشان كاملاً واقف بوده و هستند اما بعد از اينكه متوجه مسير اشتباه شد و سعي كرد انتقادات ساده و در عين حال جدي را مطرح كند و دوستان قديمي را نجات دهد با چه موانع و توطئه هايي مواجه شد و چقدر بي رحمانه او را تخريب كردند!
سوم اگر دروغ هاي فوق درست باشد بايد پرسيد ادعاي اينكه سركرده فرقه نعوذبالله تجسم خدا بر روي زمين است. پس چرا از ابتدا موضوع نفوذي بودن فلاح را نفهميد؟!
نمونه ديگري از اين سياه نمايي ها در مورد دوستي است كه حدود يكسال، و بنا به دستور سركرده فرقه به نوعي مسئوليت فرقه را برعهده داشت اما او نيز چندي پيش با پي بردن به فريبكاري هاي پيمان فتاحي، از فرقه جدا شد و پرده اي ديگر از شيادي هاي سركرده فرقه را كنار زد. فكر مي كنيد عكس العمل ها نسبت به وي چه بود؟ فرقه شب نامه اي را منتشر كرد مبني بر اينكه استاد رام الله مدت ها قبل پيش بيني كرده بود كه اين فرد نفوذي بوده و از فرقه جدا خواهد شد! براي شخص بنده اينكه سركرده فرقه پس از اعلام جدا شدن هواداران اعلام مي كند آن ها نفوذي بوده اند بسيار مضحك است و به نظرم اين عمل وي بيشتر به پس بيني شبيه است تا پيش بيني!
با اين تفاسير و با توجه به ديدگاهي كه اين فرقه نسبت به جداشدگان دارد و روز به روز بر تعدادشان نيز افزوده مي شود، احتمالاً تعداد نفوذي ها در اين فرقه كه اعضاي آن چند ده نفر مي باشند به بيش از تعداد مريدان خواهد رسيد و بايد منتظر روزي باشيم كه اعلام كنند خود سركرده فرقه نيز نفوذي بود.
سركرده فرقه اي كه به نزديك ترين شاگردان خود رحم نكرد و آن ها را اينگونه در ميان مريدان و دوستان قديمي شان تخريب كرد قطعاً به ديگر افراد آن فرقه نيز رحمي نخواهد كرد و مطمئناً در صورت مخالفت، جدا شدن و... ديگران، با آن ها هم چنين كارهايي را خواهد كرد.
تصور من اين است كه سكوت در برابر ظالم و بي تفاوتي نسبت به سركردگان منحرف فرقه ها به معناي ياري رساندن به آن هاست. حال اگر صدايي كه از «روزنامه كيهان» براي مبارزه با اين پديده هاي شوم به گوش رسيده و مي رسد را بتوان به معناي فرياد تظلم خواهي در برابر فرقه سازيها فرض كرد، اميدوارم روزي فرا برسد كه بساط اين چنين فرقه هايي از كشور عزيزمان برچيده شود و ان شاءالله كه اين اقدام از مؤثرترين اقدامات در پيشگاه خداوند محسوب شود.
استدعا دارم شرح اين مصائب و ظلمي كه بر ما شده و اكنون نيز به شكلي ديگر براي جوانان در دام فرقه ها و جريانهاي مشابه مي افتد منتشر نماييد تا موجبات آگاهي خانواده ها و رهائي جوانان از اين پديده ها گردد.
والسلام
مهدي حميد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نشريات و آثار اين فرقه در سالهاي حاكميت اصلاح طلبان مجوز انتشار يافته بود.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14