(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 16 شهريور 1388- شماره 19456
 

تأملي در مضامين «انتظار سروده»ها(1) شعر انتظار ، شعر اعتراض است
شعر
نمايشگاه پرتو حسن گشايش يافت
نسخه خطي «قانون» ابن سينا در ازبكستان
جايگاه قصه در آفرينش هاي ادبي و زندگي امروز
زنجيره مشكلات ادبيات كودك و نوجوان



تأملي در مضامين «انتظار سروده»ها(1) شعر انتظار ، شعر اعتراض است

رضا اسماعيلي
«هنر و ادبيات» به عنوان عالي ترين شكل بيان احساس، زبان جان و آيينه روح است. به عبارت ديگر هنر پلي است كه برقراري ارتباط با انسان هاي ديگر را به دلپذيرترين صورت آن ممكن مي سازد و ما نيز به عنوان طلايه داران فرهنگ و تمدن اسلامي بر آن سر و سوداييم كه با اين زبان جهانيان را مخاطب خويش قرار دهيم و آنان را بر خوان ارزش هاي اسلامي فرا بخوانيم.
بديهي است كه ما به عنوان يك «انسان مسلمان» به آينده موعود چشم دوخته ايم. آينده اي كه خورشيد مهدويت در آسمان جهان مي درخشد و مستضعفان به وراثت زمين برگزيده مي شوند. بنابراين هنر و ادبيات ما بايد از هم اكنون چشم به افق اين آينده موعود بدوزد و هنرمندان ما براي رسيدن به قاف كمال چنين آينده روشني، كمر همت ببندند.
در حوزه شعر و ادبيات، استفاده از ظرفيت هاي والاي شعر آييني، راهكاري مناسب براي تحقق اين آرمان بزرگ و متعالي است. «موعوديه» يا «شعر مهدوي» يكي از شاخه هاي باطراوت و پربار شجره طيبه شعر آييني است. با توجه به گستردگي و تنوع دامنه اين گونه شاخص ادبي، بديهي است كه بررسي، ارزيابي و تحليل همه جانبه انتظار سروده ها در يك مقاله يا يك گفتار امكان پذير نيست. از همين رو ما در اين يادداشت ها، تنها به تأملي اجمالي در مضامين شاخص و برجسته اين گونه ادبي مي پردازيم و پرداختن پر و پيمان تر به اين زير شاخه شعر آييني را به فرصتي فراخ تر مي سپاريم.
كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكل ها!
توجه به اين نكته كليدي ضروري است كه در حوزه شعر آييني، مضمون يابي مثل عرصه «آزاد سروده ها» صرفا يك كار ذوقي و سليقه اي نيست و شاعر نمي تواند در اين عرصه به مدد خلاقيت و نبوغ ادبي خويش به هر مضمون غريب يا خوشايندي چنگ اندازد.
در اين وادي، شاعر بايد متخلق به اخلاق اسلامي و آراسته به ادب قرآني باشد و در دايره آموزه هاي مبتني بر دين و برگرفته از قرآن حركت كند. به تصوير كشيدن سيماي بزرگان دين در شعر آييني بايد دقيقا منطبق بر سيره عملي و سلوك ايماني و قرآني آن بزرگواران باشد. فرايند خيال پردازي و پرواز ذهني شاعر در اين وادي، بايد انديشيده و رسالت مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره اي واقعي، بي تحريف و پيراسته از خرافات را از ائمه هدي (عليهم السلام) به تماشا بگذارد، سيمايي روشن و زلال كه قابليت الگوبرداري از آن براي زندگي انسان معاصر وجود داشته باشد.
با عنايت به آنچه گفته شد، شاعر آييني نمي تواند و «نبايد» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خيال وحشي بسپارد و همچون ساير عرصه ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بكوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا كه در اين عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زيرا در اين عرصه، شاعر بر مسند انبياء و اولياء الهي كه رسالت شان اصلاح گري و تربيت نفوس است تكيه زده است. مقام شاعر در اين وادي، مقام سخنگوي يك مكتب و آيين است و سخنگو در مقام سخنگويي نمي تواند و نبايد بيان كننده مواضع و ديدگاه هاي خويش براي پيروان و سالكان آن مكتب باشد. اگر در عرصه هاي ديگر مي توان بدون هيچ آداب و ترتيبي سخن گفت، اينجا اتفاقا بايد «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد كه «معشوق» مي خواهد. عرصه شعر آييني، مقام خودبيني، خودرأيي و خودخواهي نيست، مقام ذوب شدن در «معشوق» و «فنا في الله» است، چنان كه سعدي شيرازي- كه رحمت خدا بر او باد- مي گويد:
گويند تمنايي از دوست بكن سعدي
جز دوست نخواهم كرد، از دوست تمنايي
در واقع، در اين وادي، ديگر «من» و «منيتي» نيست و هر چه هست «او»ست و دقيقا رمز سربلندي شاعران آييني نيز در همين نكته و دقيقه ظريف نهفته است، چنان كه «هلال جغتايي» مي گويد:
جايي رسيده ايم كه از خود گذشته ايم
از خود گذشته ايم و به جايي رسيده ايم
بشارت ظهور
آب زنيد راه را، هين كه نگار مي رسد
مژده دهيد باغ را، بوي بهار مي رسد
با بررسي و مرور گنجينه هزار ساله شعر و ادب پارسي، به روشني درخواهيم يافت كه شاعران با استناد به آموزه هاي ديني و با اعتقاد و باورمندي تمام در طي شدن «شب فصل» و دميدن «سپيده وصل» و ظهور يگانه منجي عالم بشريت و آخرين حجت حق، حضرت مهدي موعود(عج)، همواره در ترانه ها و عاشقانه هاي مهدوي خود، با دادن «بشارت ظهور» به منتظران دلشده و مشتاق، روح عشق و اميد را در كالبد زخم خورده مغضوبين زمين دميده و آنان را به رستگاري و آينده، روشن جهان اميدوار ساخته اند، همچنان كه حضرت لسان الغيب حافظ شيراز بشارت مي دهد:
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان، غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان، غم مخور
و باز در عاشقانه ديگري دست افشان و پايكوبان فرياد مي كند:
زهي خجسته زماني كه يار باز آيد
به كام غمزدگان، غمگسار باز آيد
شاعران معاصر نيز در اين بشارت گويي به گذشتگان اقتدا كرده اند و شادي دل منتظران را مژدگاني گرفته اند:
فروغ بخش شب انتظار آمدني ست
رفيق آمدني، غمگسار، آمدني ست
به خاك كوچه ديدار آب مي پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، يار آمدني ست
(مرتضي اميري اسفندقه، كوار، ص 74)
آري، رسالت انتظار سروده ها، زنگار روبي از آيينه جان براي ديدن جمال جانان، و پرده برداري از سيماي غبار گرفته فطرت ماست. بايد حجاب ها را كنار بزنيم، و بي پرده و نقاب، به زيارت آفتاب مشرف شويم.
آخرين منجي
يكي ديگر از مضامين برجسته و شاخصي كه در انتظار سروده ها مورد توجه شاعران قرار گرفته، ترسيم سيماي حضرت به عنوان آخرين اميد و آخرين منجي است. اين مضمون ريشه در آيات و روايت قرآني دارد، چنان كه در حديثي از رسول اكرم(ص) مي خوانيم كه:
«زمين پر از ظلم و دشمني گردد، سپس مردي از خاندان من خروج مي كند تا آن را پر از عدل و داد گرداند، همچنان كه از دشمني و ظلم پر شده باشد.»(1)
در فرازي از دعاي ندبه نيز چنين مي خوانيم:
«اين قاصم شوكه المعتدين اين حاصد فروع الغي و الشقاق»
يعني: كجاست آن كه شوكت ظالمان و زورگويان را بشكند؟ كجاست درو كننده شاخه هاي گمراهي و اختلاف؟
يكي از شعارهايي كه در ايام فرخنده نيمه شعبان بر سينه پرچم ها و كتيبه هاي مهدوي در كوچه ها و خيابان هاي شهر خودنمايي مي كند، اين جمله معروف است كه:
«جهان در انتظار عدالت، عدالت در انتظار مهدي». تاكيد بر «عدالت» و «عدالت گستري» جزء ذات انقلاب جهاني حضرت موعود(عج) است و بيان كننده اين حقيقت كه با ظهور حضرت، دوران حاكميت مستكبران و جهانخواران به پايان مي رسد، «شب» سرنگون مي شود و صبح صادق «عدالت» بر گستره گيتي خيمه مي زند:
يا الهي! مهدي ام از غيب، آر
تا جهان عدل گردد آشكار
(عطار نيشابوري)
طاهره صفارزاده كه نام بلند او با «شعر نو ديني» روزگار ما پيوندي ناگسستني دارد و نسل امروز او را بيش تر با عنوان «شاعر انديشه» و «شعر بيداري» مي شناسد، در انتظار سروده هاي تامل برانگيز و انديشمندانه، حضرت قائم(عج) را وارث ذوالفقار علي(ع) معرفي مي كند و با قاطعيتي برخاسته از يقين مي گويد:
.... مي آيي
و ذوالفقار را باز مي كني
و ظلم را مي بندي
هميشه منتظرت هستم
اي عدل وعده داده شده
(طنين بيداري، تكا، ص217)
از نگاه شاعران شيعي، ظهور حضرت مساوي با آغاز بهار و پايان ناكامي ها، نامرادي ها و پريشاني هاست:
چشم تو لايحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو، پايان پريشاني ها
(قيصر امين پور، فردا صبح است، ص07)
شعر انتظار، شعر اعتراض
بي هيچ گونه اغراقي بايد گفت كه «شعر انتظار» شعر اعتراض است. شعري كه همواره بر وضع موجود مي شورد و به افق موعود اشاره مي كند. شعر اعتراض شعري است كه داعيه پيكار با ظلم و بي عدالتي، زشتي و پلشتي و نامردي و نامردمي را دارد و به دنبال بسترسازي براي استقرار حاكميت « الله» بر جهان و بنيانگذاري «جامعه توحيدي» است.
و اما لازمه اعتراض به وضع موجود، ترسيم آينده موعود است. اين كه ما بدانيم اكنون در چه نقطه اي قرار داريم و مطلوب ما رسيدن به كدامين نقطه و فتح كدامين قله است؟ مسلما رسيدن به چنين بصيرتي، نيازمند نقد و آسيب شناسي دين و جامعه است.
شاعران رسالت مدار شيعي همواره در طول تاريخ اين دغدغه خجسته را داشته اند و شاخك هاي حساس آنان نسبت به انحراف حاكمان و دولتمردان و خارج شدن آنان از دايره عدالت واكنش نشان داده است. وقتي مي گوييم «عدالت» معناي عام وگسترده آن مورد نظر است، يعني عدالت در همه ابعاد سياسي، اجتماعي، ديني و اقتصادي، از اين منظر فاصله گرفتن از ارزش هاي اخلاقي و فرو غلتيدن در باتلاق عفن «زهد ريايي» و ابتلا به بيماري ايمان كش «نفاق و تزوير» از نظر شاعران شيعي خطرناك ترين آفتي است كه يك جامعه ديني را تهديد مي كند. آفتي كه حتي از بيماريهايي چون «وبا»، «طاعون» و «سرطان» نيز خطرناك تر و مرگ آفرين تر است. دراين ميان، حضرت لسان الغيب حافظ شيرازي كه از او به حق مي توان به نام شاعر «هنوز و هميشه» نام برد، از معدود شاعراني است كه درعصر فتنه مغول و حكومت نفاق و تزوير، با رندي، قلندري و هنرمندي تمام به نقد و آسيب شناسي جامعه ديني عصر خويش پرداخته و آيينه بي غبار روزگار خويش بوده است:
خرقه پوشي من از غايت دين داري نيست
پرده اي بر سر صدعيب نهان مي پوشم
¤¤¤
آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو
¤¤¤
خدا زان خرقه بيزار است صدبار
كه صد بت باشدش در آستيني
¤¤¤
حافظا! مي خور و رندي كن و خوش باش ولي
دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
¤¤¤
فداي پيرهن چاك ماهرويان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهيز
شعر انتظار، جلوه گاه اعتراض، انتقاد، حركت، تكاپو و بيداري است. شاعران شيعي انتظار را نه در نشستن و ايستايي، بلكه در برخاستن و پويايي معنا مي كنند. شعر انتظار، شعر مردگي و بازدارندگي نيست، شعر زندگي و زايندگي است.
هميشه منتظرت هستم
بي آن كه در ركود نشستن باشم
هميشه منتظرت هستم
چونان كه من
هميشه در راهم
هميشه در حركت هستم
هميشه درمقابله
(طاهره صفارزاده، طنين بيداري، انتظار، تكا، ص217)
شكل گيري جريان «شعر اعتراض» بعد از پذيرش قطعنامه و در پايان يافتن جنگ تحميلي نيز دقيقا درهمين راستا قابل تحليل و ارزيابي است. بعد ازپايان يافتن دفاع مقدس، شاعران متعهد و دلسوخته انقلاب كه دلبسته امام و نظام مقدس جمهوري اسلامي بودند، زماني كه احساس كردند شرايط فرهنگي، اجتماعي حاكم بر جامعه در مسيري غير از مسير پاسداشت ارزش ها و آرمان هاي بلند حضرت امام(ره) در حركت است، در مقام يك «مصلح اجتماعي» به صحنه آمدند و با حنجره هاي غيرتمند خويش زبان به اعتراض گشودند، اعتراضي برآمده از بطن مكتب «انتظار»: دسته گل ها، دسته دسته مي روند از يادها
گريه كن، اي آسمان! در مرگ توفان زادها
سخت گمناميد، اما، اي شقايق سيرتان!
كيسه مي دوزند با نام شما، شيادها
(عليرضا قزوه، سوره انگور، غزل11، ص14)
حسين اسرافيلي، شاعر درد آشنا و حماسي سراي انقلاب و از بنيانگذاران حوزه هنري نيز كه همچون ديگر شاعران انقلاب از رخدادهاي ناگزير بعد از پذيرش قطعنامه سخت متاثر و دردمند است، درهمان سال ها در غزلي با صلابت، از نامردي ها و نامردمي هايي كه بر نسل او و يارانش رفته گلايه مي كند و زبان به اعتراض مي گشايد:
هر طرف رو مي كنم، باران بهتان است و من
هر طرف سر مي گذارم، سنگ طفلان است و من
باز هم گرگ و بيابان، باز خون و پيرهن
با برادرهاي ياغي، چاه و زندان است و من
باز هم زنجير و تهمت، باده پنهاني زدن
حاليا با محتسب، تشويش پنهان است و من
آتش افروزيد بر من، من خليل آذرم
در ميان شعله ها، شوق گلستان است و من
(حسين اسرافيلي، ردپاي صدا، تقدير توفاني، ص254)
البته نبايد فراموش كرد كه اعتراض برآمده از بطن مكتب انتظار، بايد اعتراضي ايجابي و سازنده باشد، نه اعتراضي تخريبي و بازدارنده. در واقع اعتراضي كه در «انتظار» ريشه دارد، اعتراضي از جنس «امر به معروف و نهي از منكر» است و هدف غايي و نهايي آن «افزايش ظرفيت نقدپذيري» جامعه براي حركت به سمت اصلاحات اصيل اسلامي.
حضرت امام خميني (قدس سره الشريف) با تاكيد بر اين كه نسخه اصلاح جوامع بشري «امر به معروف و نهي از منكر» است، مي فرمايند:
«تمام انبياء از صدر بشر و بشريت، از آن وقتي كه آدم(ع) آمده تا خاتم انبياء(ص)، تمام انبياء براي اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند... غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند، عدالت اجتماعي در بين مردم باشد، ظلم ها از بين برود، ستمگري ها از بين برود، ضعفا به آنها رسيدگي شود، قيام به قسط شود.»
(صحيفه امام، ج 51، ص 213)
درخواست تعويق ظهور!
از ديگر مضاميني كه در «انتظار سروده»هاي سال هاي اخير مورد توجه شاعران قرار گرفته، درخواست تعويق ظهور حضرت به خاطر عدم آمادگي مردم و جامعه براي زندگي در عصر ظهور است! هر چند اين مضمون در انتظار سروده ها از بسامد بالايي برخوردار نيست، ولي همين اندازه كه چنين مضموني ذهن و زبان شاعران را به خود مشغول كرده، جاي تامل دارد. در واقع پرداختن به اين مضمون نيز نوعي آسيب شناسي جامعه ديني امروز ماست، به نمونه هاي زير توجه كنيد:
هر چند كه خسته ايم از اين حال، نيا
شرمنده! اگر ندارد اشكال نيا
ما خط تمام نامه هامان كوفي ست
آقاي گلم! زبان من لال، نيا!
¤ ¤ ¤
نه شرم و حيا، نه عار داريم از تو
اما گله بي شمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقاجان!
تنها همه انتظار داريم از تو
(جليل صفربيگي، واران، رباعي ها، ص 203)
از نظرگاه شاعراني كه به اين مضمون توجه كرده اند، زمينه براي ظهور حضرت موعود(عج) فراهم نيست، چون «ما» آماده نيستيم! به عبارت ساده تر درخواست تعويق ظهور حضرت به اين علت است كه ما مصداق ميزباناني، هستيم كه ميهمان دعوت كرده ايم، ولي در روز موعود، خونسرد خوابيده ايم و براي استقبال و پذيرايي از او دست به هيچ كاري نزده ايم!
در مثالي ديگر مي توان گفت كه حكايت ما به حكايت شاگردي تنبل مي ماند كه چون خود را براي شركت در امتحان آماده نكرده است، به ناگزير آرزو مي كند كه در روز امتحان، يا مدرسه ها تعطيل شود و يا معلم غيبت داشته باشد، تا بي سوادي و بي مايگي او همچنان پنهان بماند!
به زعم نگارنده اين سطور، اين ديدگاه، ديدگاهي افراطي و بدبينانه است. ما در شرايط فعلي، پيش از آن كه انگشت اشاره خود را به سمت مردم مومن و دين باوري بگيريم كه در طول سي سال گذشته از عرصه همه آزمون هاي بزرگ انقلاب و ابتلائات الهي سربلند بيرون آمده اند، بايد با نگاهي جامعه شناسانه، علمي، تحليلي و واقع بينانه به مسئله «غيبت» نگاه كنيم و ريشه اين امر را در عوامل ديگري جست وجو كنيم كه با واقعيت هاي موجود جامعه ديني ما قابل انطباق باشد، چرا كه مردم در اين عرصه به خوبي امتحان خود را پس داده اند. بنابراين اگر قرار باشد در اين ميانه كسي را متهم كنيم، بايد اين اتهام مستند به قرائن و شواهدي متقن، علمي و جامعه شناسانه و برگرفته از آموزه هاي وحياني و قرآني باشد، نه اتهامي صرفا احساسي و شاعرانه.
ادامه دارد
پانوشت ها:
1-حجه بن الحسن، به نقل از: «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان»، ص19. (در حديث ديگري كه از «ابن جوزي» از رسول خدا(ص) نقل شده است، مي خوانيم: در آخرالزمان مردي از فرزندان من خروج مي كند كه اسمش مانند اسم من و كنيه اش مانند كنيه من است. او زمين را پر از عدل و داد كند، چنان كه از ظلم پر شده باشد و اين همان مهدي است و اين حديث مشهور است. به نقل از: كتاب حضرت حجه بن الحسن، به نقل از: تذكره الخواص، ص 402)

 



شعر

به كوي ميكده هر سالكي كه ره دانست
دري دگر زدن انديشه تبه دانست

زمانه افسر رندي نداد جز به كسي
كه سرفرازي عالم در اين كله دانست

بر آستانه ميخانه هر كه يافت رهي ز فيض جام مي اسرار خانقه دانست

هر آن كه راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاك ره دانست

وراي طاعت ديوانگان ز ما مطلب
كه شيخ مذهب ما عاقلي گنه دانست

دلم ز نرگس ساقي امان نخواست به جان
چرا كه شيوه آن ترك دل سيه دانست

ز جور كوكب طالع سحرگهان چشمم
چنان گريست كه ناهيد ديد و مه دانست

حديث حافظ و ساغر كه مي زند پنهان
چه جاي محتسب و شحنه پادشه دانست

بلندمرتبه شاهي كه نه رواق سپهر
نمونه اي ز خم طاق بارگه دانست

 



نمايشگاه پرتو حسن گشايش يافت

چهارمين نمايشگاه بين المللي هنرهاي تجسمي « پرتو حسن » چهاردهم تا سي ويكم شهريور ماه در حوزه هنري گشايش يافت .
فرهاد صادقي دبير اين نمايشگاه ايرنا گفت : در اين دوره از نمايشگاه 1200 اثر در بخش هاي نقاشي ، خوشنويسي تذهيب ، نگارگري ، عكاسي ، تصوير سازي و هنر مفهومي شركت كردند كه از ميان آنها بيش از 300 اثر براي ارايه در بخش مسابقه انتخاب شدند.
او افزود : موضوع بخش مسابقه نمايشگاه امسال پرتو حسن «صلح از نظر قرآن » است و موضوع اين نمايشگاه در بخش آزاد نيز « قصص قرآن » است و امسال بيش از 90 اثر نيز از آثار هنرمندان كشورهاي مختلف براي شركت در نمايشگاه پرتو حسن به دبير خانه رسيد كه از ميان آنها آثاري از هنرمندان كشورهاي كانادا ، سوئد و پاكستان براي ارايه در بخش نمايشگاهي انتخاب شدند .

 



نسخه خطي «قانون» ابن سينا در ازبكستان

كتابخانه كانون ابوريحان بيروني ازبكستان با بيش از 2800 نسخه خطي يكي از مهمترين كتابخانه هاي معروف دنيا است كه نسخه هاي خطي فارسي بسياري از دانشمندان ايراني را از جمله (قانون) دربردارد.
به گزارش فارس، محمود حسنوف مدير بخش نسخه هاي خطي اين كتابخانه در گفت وگو با شبكه تلويزيوني العالم گفت: بخش خزانه نسخ خطي ما يكي از غني ترين خزانه هاي نسخ خطي در جهان محسوب مي شود كه بيش از 2800نسخه در آن نگهداري مي شود.
وي افزود: براي غناي هر چه بيشتر كتابخانه و اهميت تاريخي و علمي، آن را در ليست كتابخانه هاي تحت حمايت يونسكو وارد كرده ايم و در حال حاضر پژوهشگراني از تمامي نقاط دنيا در اين كتابخانه مشغول به كار هستند.
اسعد الاسعد يكي از پژوهشگران و نويسندگان كانون ابوريحان بيروني در اين باره گفت: اهتمام و توجه خاصي از سوي كشورهاي عربي و اسلامي نسبت به اين كتابخانه ارزشمند وجود ندارد. بايد گفت كسي كه وارد اين كتابخانه مي شود به راحتي نمي تواند از آن خارج شود چرا كه در مقابل جريانات فكري و تاريخي و گوهر ارزشمند تمدن اسلامي كه بهشت براي پژوهشگران محسوب مي شود تاب مقاومت نخواهد داشت. اين كتابخانه نسخه هاي خطي به زبان فارسي و ديگر زبان ها از جمله عربي را دربردارد.

 



جايگاه قصه در آفرينش هاي ادبي و زندگي امروز

محمدرضا پاشايي
قصه يكي از برجسته ترين و رايج ترين گونه هاي ادبيات فولكلور (عامه) است كه با زندگي مردم پيوند تنگاتنگي دارد. از آن جايي كه ادبيات در آغاز امر به صورت شفاهي بوده و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شد، يك قصه به صورت هاي مختلف نقل شده است. قصه بر دو پايه خيال پردازي يا واقع گرايي ايجاد شده است و آنچه موجب زيبايي و دل پذيري و مقبوليت قصه مي شود آميختگي اين دو اصل است. «قصه» تصويرهايي از زندگي مردم زمانه و شيوه كار و توليد، مناسبات ميان افراد و گروه ها و... را به زبان ساده و گاهي به صورت طنز، هزل يا جدي بيان مي كند. قصه، در زبان فارسي با توجه به موضوعش يا سبك نگارش آن به انواع گوناگون عاميانه، ادبي، حماسي، اخلاقي، مذهبي، ملي تقسيم مي شود.
تاريخچه قصه بر مي گردد به دوراني كه مردم خط و نوشته نداشتند و براي تاريخ نگاري از آن بهره مي بردند. قصه بيان واقعه در امتداد زمان است. شبه تاريخ ها و افسانه هايي كه از دوره ايلامي به جا مانده، به پنج هزارسال پيش مربوط است از آن دوره كوزه ها و سفال هايي به جا مانده كه داراي نقش هايي است و اين طرح و نقش ها ما را با داستان آشنا مي كند. سال هاي زيادي است كه زندگي و آداب و رسوم جامعه ايران زمين با افسانه ها و نقش هاي سفال هاي قديمي آميخته شده و به نسل امروز منتقل شده است.
كاركرد و وظيفه داستان تنها به اين موضوع محدود نمي شود گاهي نويسندگان و شاعران گذشته اغلب براي بيان مقاصد و دلايل عرفاني، فلسفي و اخلاقي ازقصه استفاده مي كردند بي شك اين كاربرد، مؤثرتر و مفيدتر بود. اما آن چه كه بيانگر گزارش راستيني از وجدان، خرد و تجربه ملتي كهن و خرد پيشه و كم گوي را باذوق و ظرافتي كم مانند به دوران هاي بعد از خود منتقل كرده قصه هايي نهفته در دل اين آثار برجسته و شاهكارهاي جهاني است: شاهنامه، گلستان، بوستان، ويس ورامين، پنج گنج، سياست نامه، اسرار التوحيد وهزار و يك شب.
جايگاه ديگر قصه در ادبيات غني فارسي موجب شده كه به عنوان ابزاري جهت ابلاغ و انتقال پيام هاي الهي محسوب شود و
به عنوان عاملي برجسته، دشوارترين و عبرت آموزترين ديدگاه ها و پيام ها را در قالب قصه منتقل كند.
خصوصيت قصه هاي عاميانه، شفاهي بودن آن هاست بدين معنا كه گوينده مشخصي ندارد يا شهرت زيادي ندارد.
فضاي اين نوع ادبي يعني قصه، جايي براي زيباسازي و زيبايي شناسي كلام ندارد و مقصود از آفرينش آن ها ايجاد تأثير عاطفي و لذت بخشي به خواننده است.
نوع ديگري از قصه ها، قصه هاي كهن در ادبيات فارسي است با اين توضيح كه توسط شاعران و نويسندگان ايراني خلق شده و نويسنده و گوينده آن ها به ارزش ادبي و كاربرد عناصر زيبايي كلام توجه خاص مبذول داشته اند. شاهكارهاي ادبي مانند آثار مولوي، عطار، سنايي و... در عين ديرينگي داراي معاني ژرف، تازه و با طراوتي هستند كه در ارائه داستان هاي تمثيلي، واقعي، رمزي، طنزآميز، جادويي، عاشقانه، عارفانه و... بي تأثير نبوده اند.
آن چه كه داستان هاي عاميانه و كهن را از داستان هاي امروزي متفاوت كرده است اين است كه مخاطب اصلي داستان هاي امروزي از شكل ديرين آن خبر ندارد و آن را جز به شكل امروز نمي شناسد اگر امروزه برخي از داستان ها را از كتاب هايي چون مثنوي، شاهنامه، بوستان و... مي خوانيم و فهم آن براي كودكان و بزرگترها آسان شده، اين بدان علت است كه تغييراتي در واژگان و تعبيرات و مفاهيم گوناگون آن ها صورت گرفته است. اما نكته مهم اين است كه بايد بين داستان هاي كهن كه داراي مفاهيمي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي هستند را با دنياي امروز در يك مسير قرارداد و فهم اين قصه ها را آسان تر ساخت. جهت رسيدن به اين هدف بايد به چند نكته مهم توجه كنيم: الف) مفاهيم كهن و قديمي را به زندگي امروزي نزديك كنيم.
ب) مفاهيم پيام هاي تكراري و ملال آور را حذف كرده و الفاظ و مفاهيم جديد و قابل لمس را به عينيت برسانيم. ج) در بيان شجاعت ها و اسطوره سازي توجه به هويت قوم ايراني را فراموش نكنيم كه براي رسيدن به آرمان و موجوديت كشور به دور از غرض كاري انجام مي دادند. د) قالب بيان قصه ها به صورت نوين در جهت ايجاد اشتياق و علاقه.
همان طور كه گفتيم قصه يكي از اولين زاده هاي فكر، ذوق و انديشه ايرانيان است و در ميان انواع گوناگون ادبيات عامه، دوام و بقايي بي نظير دارد و به همين سبب انسان به قصه علاقه مند است و با آن زندگي مي كند و تا حدي جاذبه دارد كه تا دوران پيري زندگي از آن بهره مي برد و آن را دوست دارد.
اگر چه قصه سند معتبري نيست ولي با اين وجود از هر سند تاريخي معتبرتر است تا فرهنگ و ديرينگي قومي را بيان كند در ميان هنرمندان، آن گروهي كه از افسانه ها و سنت ها و به طور كلي از قصه هاي كهن بهره برده اند به مراتب آثارشان بيش تر مورد قبول خوانندگان واقع شده و تأثير بسزايي را به جا گذاشته است. شايد يكي از دلايلي كه انسان ها به قصه علاقه مند هستند؛ اثر تربيتي قصه باشد به اين معنا كه پايه هاي تربيت اصيل ايراني بر اسلوب محكم و معقولي قرار گرفته كه حتي در دورافتاده ترين مناطق براي رشد دركي و فهمي كودكان هنوز هم از قصه ها و مثل ها استفاده مي كنند چرا كه اولين تأثير آن آشنايي كودكان با مشقت هاي زندگي و راه هاي مقابله با سختي هاست و آن هنگام كه كودك اين مقاومت و دشواري ها را مي شنود درمي يابد كه: پاس داري از خاك پاك ميهن به عهده اوست، اصول اخلاقي به تاريخ نمي پيوندد، اگر حقي به صاحب حق مي رسد با صرف مراحلي توانسته به حق خود برسد، هر كس تلاش نكند به نتيجه اي نمي رسد و...
اما اين بهره ها به همين جا ختم نمي شود بلكه قصه محبت به وطن را در جان و دل آن ها مي روياند و زنده نگه مي دارد.

 



زنجيره مشكلات ادبيات كودك و نوجوان

هادي اميني
هواي داغ يك ظهر تابستاني هرگز مانع شلوغي خيابان انقلاب نشده. و راسته كتاب فروشي ها مثل هر روز شلوغ است البته اگر مثل بسياري از كساني كه چشم بركاستي ها مي بندند و كمبودها را با تسامح ناديده مي گيرند، نگاه كنيم به راحتي مي توان چندين كتاب فروشي كودك و نوجوان كه اتفاقا بسيار هم شيك و مدرن است، پيدا كرد؛ فروشگاه هايي كه عرضه نوار قصه، كارتون هاي زشت وزيبا، لوازم بازي كودكان و... را بيشتر از كتاب در برنامه كاري خود قرارداده اند و تنها ويترين آنها سهم كتاب شده است. با اين تفسير شايد بتوان بسياري از كيوسك هاي روزنامه فروشي كه در كنار روزنامه ها و مجلات خود تعدادي از كتاب هاي كودك مثل «حسني» را هم قرار داده اند در گروه كتاب فروشي هاي تخصصي كودك و نوجوان ناميد. در اين صورت اصل مسئله ديگر مورد بحث نخواهد بود.
اما واقعيت چيز ديگري است، اين را از كيسه كتاب هاي خريداري شده توسط مخاطبان كتاب در راسته انقلاب مي توان فهميد. اين تنها يك بخش كوچك از مشكلات ومعضلات كتاب كودك و نوجوان است، چه اينكه بسياري از مشكلات در مراحل قبلي وجود دارد و همان ها باعث به وجود آمدن اين مشكل شده اند به بيان ديگر معضل كمبود يا بهتر است بگوييم بي توجهي به ايجاد فروشگاه تخصصي كتاب كودك و نوجوان، حلقه اي از يك زنجير است كه قبل از آن حلقه هاي ديگر هم وجود دارد.
شايد حلقه قبل از اين مشكل را بتوان، عدم استقبال شايسته مخاطبان كتاب كودك و نوجوان دانست. مسئله را تشريح مي كنيم؛ مخاطب كتاب كودك و نوجوان كيست؟ خب از عنوان پيداست.چه عواملي مي تواند بر ميزان استقبال اين گروه از كتاب ها تاثير بگذارد؟ باز هم مسئله را تشريح مي كنيم؛ نياز اين مخاطب چيست؟ چه گروه كتاب هايي را نياز دارد؟ زبان اين گروه سني چگونه است؟ و...، اينها همه مواردي است كه بايد پاسخ داده شود تا بتوان فهميد چرا استقبال شايسته از كتاب كودك و نوجوان ديده نمي شود.
از همه اينها مهمتر، آيا كودك ما از ابتداي تولد كتاب خوان بوده است و با توانايي خواندن و نوشتن متولد شده است، يا اينكه بايد براي او كتاب خواند و با كتاب همراهي اش كرد تا در دوران نوجواني و بزرگسالي با كتاب همراه شود. اينجاست كه بلافاصله سخن رهبر انقلاب در ذهن حاضر مي شود. آنجا كه گفته اند: «يكي از كارهايي كه از قرائن فهميده مي شود و در بين اروپايي ها معمول است و متاسفانه اينجا هيچ معمول نيست اين است كه مثلا مادران يا بزرگترها براي بچه هايشان در فرصت هايي كتاب مي خوانند...» (1) و يا جاي ديگر كه باز در اشاره به اين نكته گفته اند: «رسم كتاب خواني را بين مردم باب كنيد، كاري كه شنيده ام اروپايي ها در خانه انجام مي دهند. وقت خواب مادر براي بچه اش كتاب مي خواند. ما اين رسم را اصلا نداريم. البته در قديم در بعضي از خانواده ها بود. ما در منزل پدري مان ديده بوديم كه كسي مي نشيند و براي ديگران كتاب مي خواند. سالها چنين كاري مي شد، هم براي كوچك ها، هم براي بزرگ ها؛ اما اين كار اكنون بين مردم رايج نيست.» (2)
اما حلقه ديگر زنجير مشكلات كتاب كودك و نوجوان اين است كه فرض كنيم صاحب فروشگاه تخصصي به تعداد زياد هم شديم و استقبال هم از كتاب كودك و نوجوان در حد زيادي بالا رفت، در اين زمان خود را در جايگاه يك مخاطب مقابل ويترين فروشگاه قرار دهيد. حتم دارم با من هم عقيده خواهيد بود كه بيشتر كتاب هاي كودك و نوجوان موجود در ويترين، كتاب هاي ترجمه اي است. غلبه آثار ترجمه اي بر تاليفات در كتاب كودك و نوجوان مشكلي است كه بسياري از كارشناسان، نويسندگان، ناشران و مسئولان بر آن توافق و اشتراك نظر دارند.
اما باز درجايگاه همان مخاطب مقابل ويترين فروشگاه، نگاه از كتاب هاي ترجمه اي برداريد و مسير ديد خود را به سوي كتاب هاي تاليفي تغيير دهيد. در ميان تعداد محدود عنوان كتاب هاي تاليفي دقت كنيد؛ چند كتاب به لحاظ ظاهري شما را جذب مي كند؟ بعد از يك مقايسه كوچك با من هم عقيده خواهيد شد كه كتابهاي ترجمه اي به لحاظ گرافيكي و توجه به طرح جلد و رنگ كتاب بسيار اصولي تر و با ظرافيت تر از آثار تاليفي هستند. هم اينگونه است در مورد تصويرگري در كتاب هاي كودك و نوجوان؛ كه البته اين مشكل در كتاب هاي گروه سني نوجوان مشهودتر است.
حال بي توجه به مشكلات گرافيكي در آثار تاليفي كودك و نوجوان، موضوع آن را مورد بررسي قرار دهيد و بعد كمي آن را ورق زده و بخوانيد. بي ترديد اذعان خواهيد كرد كه جذابيت كتاب نسبت به آثار ترجمه اي كمتر است. شايد از همين جاست كه ناشران ما بيشتر به آثار ترجمه اي توجه مي كنند.
اما اگر اين زنجير را عقب تر ببريم، حلقه اي ديگر از آن را نيز پيدا خواهيم كرد. زنجيري كه تنها با باز كردن حلقه هاي آن به ترتيب از ابتدا تا انتها از بين خواهد رفت و با پاره كردن آن از حلقه هاي مياني تنها براي مدت زمان محدودي حضورش بي ثمر مي شود. مانندقرص هاي مسكني كه تنها براي ساعتي درد را كم مي كنند. حالا اگر به همه آنچه گفته شد نگاه كنيم به حتم با كارشناساني كه گفته اند مسائل كتاب كودك و نوجوان مانند قسمت هاي مختلف يك پازل به هم مرتبط هستند هم عقيده مي شويم.

1- ديدار با جمعي از پيشكسوتان جهاد و شهادت و خاطره گويان دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري -
31/6/.1384
2- ديدار با اعضاي دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري- 25/4/1370

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14