(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 4 مهر 1388- شماره 19471
 

تحقيق و پژوهش؛ نياز ادبيات پايداري
كتاب «بابانظر»و نمايي ديگر از دفاع مقدس
يادمان دفاع مقدس و مردان مرد!
سطوح مواج و مارپيچي در آثار آلوار آلتو
اخبار ادبي كوتاه از جهان داوينچي پدر لنز چشم
صندلي خالي عشاير...



تحقيق و پژوهش؛ نياز ادبيات پايداري

& فرامرز محمدي پور
¤ يك
فرصتي دوباره دست داد تا به همراه جمعي از هنرمندان، كارگردانان، فيلم نامه نويسان، نويسندگان، شعرا و فعالان عرصه فرهنگ و هنر در حوزه ادبيات و هنر دفاع مقدس با رهبر معظم انقلاب كه به تعبير مرتضي سرهنگي «مسئول دفتر هنر و ادبيات مقاومت حوزه هنري» هماره «نگاه پدرانه» دارند ديداري داشته باشيم، سرشار از صميميت، لحظه هاي مدبرانه، رهنمودهاي جذاب و فضايي با آرامش خاطري چون حسي محبت آميز و زيباتر اينكه از هنرمندان خواستند راحت باشيد و آزادانه آنچه پيش رو داريد عرضه كنيد.
¤ دو
همه پژوهشگران عرصه ادبيات پايداري بر اين باورند آنچه تا به امروز درحوزه شعر، داستان، رمان، خاطره و... با موضوع «دفاع مقدس» عرضه گرديد نشان دهنده اتفاق مؤمنانه و انديشمندانه هنرمنداني است كه نگاه واقع بينانه به جنگ دارند و خوب مي دانند هنوز بايد براي «دفاع مقدس» با فرآيند «اميد» نوشت و نوشت- و الگو قراردادن آنچه مقام معظم رهبري در اين نشست صميمانه تاكيد كردند زيباتر:
«هنرمندان بايد مراقب باشند تا نگاه واقع بينانه و روح حساس آنها موجب ايجاد روحيه يأس و نااميدي نشود زيرا عرصه فرهنگي وهنري كشور نيازمند انسان هايي پرتلاش، خستگي ناپذير، خلاق و اميدوار به آينده است و بايد در كنار تلخي ها، شيريني ها را هم ديد.»
بنابراين بي انصافي است عده اي باز بنشينند و بگويند «ادبيات دفاع مقدس» حرفي براي گفتن ندارد! - ما هستيم- هنوز هم مي توانيم هشت سال پايداري را با تلخي و شيريني هايي كه دارد به بازآفريني هنري بنشينيم و تكليف ناباوران- با فرآيندهاي علمي مان؛ خود به خود مشخص مي شود.
¤ سه
¤ بي ترديد ادبيات پايداري براي ماندگاري ماناتر نياز به تحقيق و پژوهش موثرتر دارد زيرا اگر قرار است درسطح جهاني حضوري پررنگ داشته باشيم نمي توان صرف به برگزاري «جشنواره هاي ادبي» اكتفا كرد يا در نشر آثار ادبي «شتابزده» شد و به تعبير «دكتر محمدرضا سنگري» پژوهشگر نام آشناي حوزه ادبيات دفاع مقدس بايد «كرسي نظريه پردازي» را براي ادبيات انقلاب و دفاع مقدس ايجاد كرد البته اين فرآيند نيازمند پژوهشگراني دلسوز، توانا و ايثارگر است. وقتي رهبر انقلاب هشت سال دفاع مقدس را اين گونه معرفي مي كنند- بنابراين براي ادبيات دفاع مقدس، نوشتن يعني ايثار و از خودگذشتگي.
«هشت سال دفاع مقدس مظهر حماسه، معنويت و دينداري، آرمان خواهي، ايثار و از خودگذشتگي، ايستادگي و مقاومت، تدبير و حكمت، شكوفايي استعدادها و ظرفيت هاست.»
ايشان فعالان حوزه ادبيات و هنر دفاع مقدس را به اهتمام بيشتر به تحقيق و پژوهش و حفظ اسناد توصيه و خاطرنشان كردند: مسئولان بخش هاي فرهنگي و هنري نيز بايد بيش از پيش ازنظرات و ديدگاههاي فعالان اين عرصه استفاده كنند.
¤ چهار
اين ديدار فرصت عاشقانه اي بود كه سفري كوتاه به «روزهاي جنگ» داشته باشيم و همه هنرمندان عرصه دفاع مقدس تاكيد داشتند كه مبادا شهدا رنگ فراموشي بگيرند يعني در راستاي بازآفريني هنري روزهاي دفاع مقدس؛ روايت سيره شهدا نيز مي تواند نسل امروز را به ادبيات انقلاب اسلامي و پايداري نزديكتر كند و اين مهم زماني خود را نشان مي دهد كه در سير تبيين ادبيات دفاع مقدس «تحقيق و پژوهش» را جدي بگيريم و با تحليل و بررسي راوي ارزش هاي ماندگار اين فرضيه باشيم.

 



كتاب «بابانظر»و نمايي ديگر از دفاع مقدس

نسترن پور صالحي
محمد حمزه زاده، مديرعامل انتشارات سوره مهر؛ كتاب «بابانظر»، خاطرات شفاهي شهيد محمدحسن نظرنژاد است كه دايره مخاطبان متفاوتي را نسبت به علاقه مندان كتاب «دا» دربرمي گيرد. برخي از ويژگي هاي كتاب «دا» در كتاب «بابانظر» وجود ندارد، اين درحالي است كه «بابانظر» داراي وجوهي است كه مي تواند موردتوجه جوانان قرار گيرد؛ مثل اسرار نهفته و اطلاعات ارايه شده درباره جنگ تحميلي كه آن را از كتاب هاي ديگر متفاوت كرده است. با اين كتاب موج ديگري در انتشارات سوره مهر به راه خواهد افتاد.
محمد حمزه زاده، مديرعامل انتشارات سوره مهر، با مرور فعاليت هاي اين انتشارات در شش ماه نخست سال 88، اظهار داشت: تعداد عناوين چاپ اول و تجديدچاپ كتاب در انتشارات سوره مهر از فروردين تا مرداد امسال، معادل تمامي كتاب هاي منتشر شده در سال 87 يعني بالغ بر 600 عنوان است. همچنين كتاب «دا» (خاطرات زهرا حسيني از روزهاي آغاز جنگ در خرمشهر) پرفروش ترين كتاب اين انتشارات در مردادماه بوده كه در حدود 10هزار نسخه از آن در اختيار مخاطب قرار گرفته است. بنابراين ازنظر توليد در اين شش ماه پركار بوده ايم.
وي با اشاره به فروش كتاب انتشارات سوره مهر در همين مدت كه برابر با ميزان فروش در سال گذشته است، اظهار داشت: باتوجه به ميزان فروش در شش ماه نخست امسال، پيش بيني مي شود تا پايان سال و در مجموع فروش مان دوبرابر سال 87 خواهد بود.
مديرعامل انتشارات سوره مهر در ادامه تصريح كرد: از نقيصه هاي اين انتشارات نداشتن فروشگاهي متمركز براي ارايه آثار منتشر شده بود كه در مردادماه 88 رفع و فروشگاه سوره مهر در خيابان سميه افتتاح شد.
حمزه زاده همچنين با اشاره به فعاليت هاي انتشارات سوره مهر در شش ماه دوم سال اظهار داشت: ماه گذشته كنفرانس خبري كتاب «بابانظر»، خاطرات شفاهي شهيد محمدحسن نظرنژاد، برگزار شد. برهمين اساس در تاريخ 31 شهريورماه (اولين روز از هفته دفاع مقدس) از اين اثر رونمايي شده است.
وي در ادامه توسعه انتشار كتاب هاي گروه هاي سني كودك و نوجوان را از ديگر برنامه هاي سوره مهر در نيمه دوم سال دانست و افزود: تدارك و افتتاح فروشگاه كتاب سوره مهر در خيابان انقلاب با اشتراك تعدادي از ناشران و زيرنظر سازمان تبليغات اسلامي، اتفاق مهمي است كه در نيمه دوم سال 88 رخ خواهد داد.
مديرعامل انتشارات سوره مهر، با اشاره به كاهش موج مخاطبان برخي از كتاب ها پس از يك دوران اوج، اظهار داشت: ثبات جريان فروش كتاب «دا» باعث شده كه فروش آن در امسال و سال گذشته تفاوت نداشته باشد. اين درحالي است كه وقتي كتابي با اقبال مواجه مي شود، رفته رفته اين موج روبه كاهش مي رود. اما درباره «دا» اين گونه نبوده و تقريباً ماهانه در حدود 5هزار نسخه از آن به فروش مي رسد.
وي در ادامه با اشاره به كاهش مطالعه در فصل تابستان گفت: معمولاً به دليل مسافرت بيشتردر اين فصل استقبال از كتاب در كمترين حد خود قرار دارد. اما درباره كتاب «دا» چنين نبوده است.
درحالي كه چاپ پنجاهم اين اثر در بيست و دومين نمايشگاه كتاب در اختيار مخاطبان قرار گرفت، اكنون چاپ هفتاد و سوم آن منتشر شده است. بر اين اساس در مردادماه با بيشترين فروش كتاب «دا» مواجه بوده ايم و در اين ماده حدود 10 هزار نسخه به فروش رسيده است.
حمزه زاده تصريح كرد: تصميمي براي متوقف كردن چاپ اين كتاب نداريم. زيرا يك اثر ادبي وقتي منتشر مي شود يك موجود زنده است و تا مادامي كه مي تواند عمر كند بايد به آن كمك كرد. «دا» به دليل نوع محتوا، بيان و جريان اطلاع رساني كه درباره آن، در داخل و خارج از كشور وجود دارد به جرياني هميشه زنده تبديل شده است. برنامه سوره مهر در فاز اول توليد اين اثر، انتشار بالغ بر يك ميليون نسخه بوده كه تاكنون در حدود يك سوم اين برنامه عملي شده است.
وي درباره مخاطبان خارجي كتاب «دا» اظهار داشت: اين كتاب توسط مخاطبان ايراني به خارج كشور راه پيدا كرده است. اما از آنجا كه مخاطبان اين اثر تنها فارسي زبان نيستند، «دا» درحال ترجمه به زبان هاي عربي و انگليسي است كه تا پايان سال به اتمام مي رسد و دايره مخاطبانش در اين دو زبان گسترش پيدامي كند. پال اسپراكمن اين اثر را به زبان انگليسي ترجمه مي كند و ترجمه به زبان عربي هم توسط زبان شناس عرب و مدرس زبان فارسي صورت مي گيرد كه متعاقبا نام وي اعلام مي شود.
حمزه زاده به مقايسه دو كتاب «دا» و «بابانظر» پرداخت و افزود: دايره مخاطبان كتاب «بابانظر» متفاوتند. برخي از ويژگي هاي كتاب «دا» در كتاب «بابانظر» وجود ندارد، اين درحالي است كه «بابانظر» داراي وجوهي است كه مي تواند مورد توجه جوانان قرار گيرد؛ مثل اسرار نهفته و اطلاعات ارايه شده درباره جنگ تحميلي كه آن را از كتاب هاي ديگر متفاوت كرده است.
مديرعامل انتشارات سوره مهر، در ادامه از چرايي طراحي مجموعه «گنجينه» گفت و اظهار داشت: از سال هاي اوليه تأسيس حوزه هنري (1360) و آغاز به كار دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري در سال 68، حدود 40 عنوان كتاب در سال منتشر شده كه به دلايلي تجديد چاپ نشده اند. به همين دليل در آستانه سي امين سالگرد فعاليت انتشارات حوزه هنري، تصميم به تجديد چاپ كتاب هاي ارزشمند منتشر شده در آن سال ها در قالب مجموعه «گنجينه» گرفته ايم.
وي با اشاره به دلايل عدم تجديد چاپ اين آثار در 30 سال گذشته تصريح كرد: در آن سال ها به دليل توزيع نامناسب كتاب ها، تصور بر عدم وجود مخاطب بوده است. بر همين اساس حوزه هنري در فعاليت هاي انتشاراتي متمركز نبود و مستندسازي و چاپ اول آثار را در اولويت كار خود قرار داده بود. اين درحالي است كه سياست هاي دولت ها هم در آن زمان، حمايت از كتاب هاي چاپ اول بود.
مديرعامل انتشارات سوره مهر با بيان عدم وجود تمايز بين چاپ اول و ساير چاپ هاي يك كتاب، بر تبديل آن ها به يك اثر فرهنگي- هنري از لحظه اولين چاپ و حضور مستمرشان در بازار نشر تأكيد كرد و افزود: بيش از 300 عنوان كتاب ارزشمند چاپ حوزه هنري در رديف كتاب هايي قرار دارند كه از لحظه تولد ديگر تجديد چاپ نشده اند. فقط برخي از آن ها بنا به نياز و مناسبت خاص به چاپ دوم رسيده اند و در همان چاپ مانده اند.
محمد حمزه زاده با اشاره به كارشناسي و داوري در انتخاب آثار تجديد چاپي در حوزه هنري، درباره شرايط انتخاب كتاب ها براي مجموعه «گنجينه» گفت: شرط اول تجديد چاپ كتاب ها بهره مندي از ارزش هاي ادبي- فرهنگي و هنري است. همچنين رونق و شناخت آثار يك نويسنده باعث ايجاد حساسيت و تقاضا نسبت به ديگر كتاب هاي منتشر شده از وي مي شود. اين موضوع دليلي براي گنجاندن كتاب هاي ديگر نويسنده در مجموعه «گنجينه» شده است تا سلسله كتاب هايش كامل شود و در دسترس مخاطب قرار گيرد.
وي با تأكيد بر رونق كار هر انتشارات براساس تعداد عناوين كتاب هاي منتشر شده اش، اظهار داشت: براي تكميل ويترين و تنوع بخشيدن به عناوين كتاب هاي موجود، مجموعه «گنجينه» را فعال كرده ايم. علت نام گذاري با اين عنوان هم، وجود كتاب هاي مهمي است كه معتقديم متأسفانه در زمان خود، خوب معرفي و يا توزيع نشده اند.
مديرعامل انتشارات سوره مهر درباره موضوع كتاب هاي مجموعه «گنجينه» گفت: عمده فعاليت حوزه هنري در سال هاي ابتدايي، در قالب ادبيات داستاني، شعر و ادبيات پايداري بوده است. براين اساس اغلب آثار مجموعه «گنجينه» در قالب ادبيات داستاني و با موضوع دفاع مقدس اند.
حمزه زاده با پيش بيني تجديد چاپ آثار مجموعه «گنجينه» در مدت 3 سال، افزود: در آغاز عناوين محدودي از اين مجموعه را منتشر خواهيم كرد تا بتوانيم در اطلاع رساني، توزيع و فروش فعاليت متناسبي داشته باشيم. در پايان نيز كتاب هاي «گنجينه» براساس نويسنده، موضوع و دفتر توليدكننده گروه بندي مي شوند.
وي در پايان با اشاره به اهتمام ويژه انتشارات سوره مهر به كتاب هاي كودك و نوجوان در سال 88 اظهار داشت: در بخش كودك و نوجوان كتاب هاي بسياري منتشر شده و جوايزي را در جشنواره ها و دوره هايي از كتاب سال كسب كرده اند. اين آثار در دفتر ادبيات كودك و نوجوان حوزه هنري و زيرنظر احمد دهقان انتخاب و در مجموعه «گنجينه» تجديد چاپ مي شوند.

 



يادمان دفاع مقدس و مردان مرد!

& جواد نعيمي
¤ راهيان كوي مهتاب
بي زار و غمين ز بودن مردابيم
ننگ است بمانيم، بيا بشتابيم
با هم، همه اين ترانه را مي خوانيم
«ما راهي كوي روشن مهتابيم»
¤ داغ دل
منزل ز چه رو، ميان گل داري تو
هر نوگل باغ را خجل داري تو
انگار شهيد داده اي لاله سرخ
كاين داغ بزرگ را به دل داري تو
¤ چشمه نور
ما، جام زلال را به حق نوشيديم
چون چشمه نور، از زمين جوشيديم
تا ننگ سياهي از جهان پاك شود
چشم طمع از حيات خود پوشيديم
¤ گل خورشيد
تو پيروزي، تو پيروزي دلاور
زده بوسه به بازوي تو رهبر
همه در جاري احساس ديدند
گل خورشيد در خونت شناور
¤ سپيده
خورشيد به خون تپيده را ديدم من
آن عاشق سر بريده را ديدم من
با لهجه زخم بي شمارش مي گفت:
«در دامن شب، سپيده را ديدم من»
¤ قاصد
ما قاصد صبحيم و همه خوش خبريم
خون نامه فتح را به هر سو ببريم
با كاتب اين كتيبه نوراني
همپاي سپيده در ركاب سحريم
¤ سرو بي سر!
سپيده تا كه در خونت وضو كرد
سر از تن جدايت، جست وجو كرد
گلويت را كه در درياي خون ديد
به اشك ديدگانش شست وشو كرد
¤ صلاي عشق
آنان كه صلاي عشق را سر دادند
از نخل وجود خويشتن، بر دادند
تا عاشق صادق حقيقت باشند
با قامت افراشته اي، «سر» دادند

 



سطوح مواج و مارپيچي در آثار آلوار آلتو

& مترجم: محمد جعفري
آلوار آلتو (1976-1898) هنرمند معمار پرآوازه اي است كه آثارش در عين مدرن بودن نشانگر نوعي تعادل ظريف بين اشكال، فضاها و عناصر بسيار متكلف بوده و از سويي ديگر تابلويي است از سنت گرايي كه ريشه در ميراث فرهنگي و بافت شهري فنلاند دارد. در سرتاسر حرفه 50 ساله خويش آلوار آلتو برخلاف تعدادي از معاصران خويش، در كارهاي صنعتي، از علاقه و انس به تجددگرايي به عنوان سبكي در تركيب هنري استناد نكرد، بلكه همواره، هر چند با زحمت فراوان، تكنيكي را به كار مي برد كه متاثر از طيف گسترده اي از باريك بيني ها بود.
معماري آلوار آلتو نيازهاي روانشناختي يك جامعه مدرن، ويژگي هاي خاص محيط زيست فنلاندي و سنت هاي تاريخي، تكنيكي و فرهنگي معماري اسكانديناوي را به نمايش مي گذارد.
هوگو آلوار هنريك آلتو در كورتان، فنلاند چشم به جهان گشود. پس از مرگ مادرش و تجديد فراش پدر آنها به جيواسكيلا، شهر مركزي فنلاند نقل مكان كردند. پدرش نقشه بردار بود و آلتو در بعضي سفرهايش او را همراهي مي كرد. در سال 1916 وارد دانشكده صنعتي هلسينك (مركز فنلاند) شد و سپس طي كشمكش داخلي كه محصول انقلاب روسيه بود به نيروي شبه نظامي پيوست. آلوار پس از فارغ التحصيلي از دانشكده پلي تكنيك در سال 1921 به دنبال كار وارد كشور سوئد شد. او با آينو مارسيو ازدواج كرد. پيرامون سال 1920 نمونه هنر باستاني در سرتاسر اسكانديناوي رواج پيدا كرد، كار آلوار تحت تاثير كارورزان شمالي هم دوره خويش و همچنين معماري شمال ايتاليا قرار گرفت. سبك كارهاي آلوار از مرحله بي روح و ساده- ساختن خانه براي كارگران خط راه آهن
1923- به پالاديويي 1924 تا 1925 (سبك آندريا پالاديو معمار زبده ايتاليايي) ارتقاء يافت و تا سال هاي 1925 و 1927 تا 1929 دست به خلق بناهايي در جيواسكيل مانند كليساي مورامي Muurame church زد.
در رقابتي كه براي ساخت ساختمان تعاوني كشاورزي برگزار شده بود، آلوار آلتو موفق به بردن آن شد و لذا دفتر كار خويش را به ساحل جنوب غربي فنلاند، توركو برد جايي كه او فعاليت حرفه ايي خويش را آغاز كرد. دوستي او با معماري به نام «اريك بريگمن» به دليل نزديكي توركو به سوئد باعث آشنايي او با سبك پيشرو موجد قاره اي در معماري شد. او نه تنها در نشست هاي معماري مهم مانند CIAM شركت مي كرد بلكه مرتباً به اروپا سفر مي كرد كه باعث شد او تبديل به يكي از پربارترين معماران فنلاندي در زمينه معماري نوين گردد.
در طي اقامت شش ساله خويش در توركو آثاري را از خود بر جاي گذاشت كه براي او شهرت به ارمغان آورد. معماري او از سبك باستاني برهنه در ساختمان تعاوني كشاورزي به سمت سبك نو گرايي بين المللي تكامل يافت. آثاري مانند آسايشگاه مسلولين پايميو Paimbo building (1933-1929) نشان دهنده عمق درك آلوار آلتو از سبك بين المللي نوگرا و ديگر سبك هاي پيشرو و موجد در هنر و معماري مي باشد. علاوه بر اصول كاركردگرا، كارهاي آلوار آلتو نشانگر آگاهي او از سازندگي گرايي روسي و جنبش داستيل de Stijl هلندي است.
در سال 1933 دفتر كار خود را به هلسينكي برد به اميد اينكه دولت فرصت هاي بيشتري را در اختيارش قرار بدهد از سويي به كتابخانه شهري ويپوري Viipuri كه در دست ساخت بود نيز نزديك تر مي شد. كتابخانه ويپوري، نمايشگاه فنلاندي براي پاريس 1937، نمايشگاه جهاني نيويورك 1939، خانه جنگلدار Villa Mairea (1938- 1937) از جمله بناهايي هستند كه در هلسينكي ساخت و خود را به شهرت جهاني رساند.
در اواسط سال 1930 كارهاي آلوار آلتو جامه ملموس، رمانتيك، زيبا و بديع به خود گرفت و كمتر حالت ماشيني داشت. حضور چنين ويژگي هايي در كارش كه به موجب علاقه از نو احياي شده وي به سبك سنتي ساختمان هاي فنلاند و نگراني هاي او در رابطه با جامعه مدرنيزه، گسترده تر شده بود و رشد پيدا كرده بود، ديدگاه او را نسبت به سبك و سياق كاركردگراي معماري اوايل سالهاي 1930 تغيير داد. با واپس زدن كارهاي صنعتي و انكار آنها به عنوان تركيب هنري معقول، آلوار آلتو رو به سبك شخصي خود آورد كه طي دهه بعد جايگاه خود را در اعتقادات وي محكم كرد و مسيري شد براي بلوغ آثارش بعد از جنگ جهاني دوم. همانطور كه در فضاهاي حياط و دهليزهاي داخلي شبيه دادگاه كارهاي او ديده مي شود، مركزيت تبديل به يكي از اصول مهم سازماني آلوار آلتو شد.
كتابخانه ويپوري و نمايشگاه فنلاندي واقع درپاريس 1937 شامل حياط داخلي خانه جنگلدار شامل حياط خارجي مي شود.
كتابخانه ويپوري داراي نورگيري مخروطي شكل است كه آن را روشن مي كند و محوطه نمايشگاه پاريس نوعي حس برون بودگي دارد كه تمام اينها پيشروهايي هستند كه آلوار آلتو براي روشن كردن فضاهاي داخلي اش استفاده كرده است. پلكان ها، پاگردها و نرده هاي دور پلكان بگونه اي دركتابخانه ويپوري تعبيه شده اند كه مانند عناصر تحريك آميزي بازديدكنندگان را به حركت و تكاپو مي اندازد. خطوط و سطح هاي مواج و مارپيچي از عناصر تركيبي هستند كه دركارهاي اين دوره از وي ديده مي شود همانند سقف مواج اتاق ملاقات كتابخانه. آلتور با اهتمام بيشتر در زمينه احتمالات تكتونيكي سطوح مواج، حساسيت بي بديلي را به ديناميك ويژگي مارپيچي درمعماري نشان داد. دايره لغات به اصطلاح مصالحي آلتور از زيبايي شناختي ماشيني در سبك بين المللي تغيير كرد و به سمت استفاده بيشتر از تاثير بافتي گرويد. چوب، آج و بسياري از مواد ديگر قدرت بيان كارهايش بساوايي و عمق بيشتر مي دهد. سطوح مواج تنها يك شكل و صورت خاص معماري نيست كه دركارهايش ديده مي شود، بلكه درمراحل جزئي تر و طرح هايي كه به كار مي برد، درگلدان هاي شيشه اي كه براي مبلمان طرح هايش استفاده مي كرد، دستگيره درها و لوازم برقي و حتي رنگ آميزي تيز تكرار مي شود.
مشكلات نوسازي بعد از جنگ و دردسرهاي زائيده جنگ روسيه و فنلاند (1940-1939) تلاش هاي آلتور را ضايع كرد. او به بازسازي سيستماتيك و برنامه ريزي شده اي مي انديشيد كه احساس مي كرد فنلاند مي تواند نمونه اي از بازسازي كامل اروپا را پياده كند. ساخت خوابگاه خبازان درموسسه تكنولوژي ماساچوست اولين كار او پس از جنگ بود. همسر نخست وي و ياور 25 ساله اش به دليل سرطان درگذشت و آلتور درسال 1953 با اليسا ازدواج كرد.
1945 تا حدود 1960از پركارترين سالهاي حرفه اي آلتور بشمار مي رود. اغلب به خاطر روح بي آلايش فنلاندي اش و خصوصيتي كه به واسطه استفاده از آجر قرمز، مس و چوب دركارهايش شكل گرفته بود، مورد تمجيد و ستايش قرار مي گرفت. كاخ شهرداري سيناتسالو، دانشكده معلمان جيواسكيلا، خانه فرهنگ در هلسينك و موسسه فرهنگي آتانيمي و چند نمونه ديگر از شاهكارهاي قابل ستايش وي دراين سالها هستند.خصوصياتي چون زيبايي حجمي اين ساختمان ها، پاسخ دهي به محيط اطراف و منظره (روستايي يا شهري)، همگرايي خصوصيات بافتي و مادي (مصالحي)، قدرت بالا دركنترل نور طبيعي و مدنظر قرار دادن ريزترين جزئيات (مانند لوازم برقي، نرده ها و دستگيره درها) اوج بلوغ او را نشان مي دهند.
آلوار آلتور فنلاندي سرانجام در 11 ماه مي سال 1976 درشهر هلسينكي از دنيا رفت.

 



اخبار ادبي كوتاه از جهان داوينچي پدر لنز چشم

& مترجم : رضا معتمدي
براساس گزارشي، لئوناردو داوينچي اولين شخصي بود كه استفاده از لنز براي چشم را مطرح كرد. وي در سال 1508 طي نامه اي پيشنهاد كرده بود براي بهبود قوه بينايي اش از لنز استفاده شود. او درخواست كرده بود كه سطح چشمانش را بطور كامل با لنز بپوشاند. با انتشار اين خبر، فيزيكدان زوريخي، اي ايي فيك (A.E Fick)، با استفاده از قالب چشم خرگوش ها و اجساد انسان لنزي شيشه اي درست كرد و آن را «contact lenses» ناميد. داوينچي از آنها استفاده كرد اما نمي توانست بيش از يكي دو ساعت آن ها را به چشم خود بزند.
لئوناردو داوينچي، هنرمند و دانشمند سال هاي (1452 تا 1519) مي باشد كه بخاطر نقاشي هايش بسيار معروف است. «آخرين شام حضرت عيسي با حواريون خود» و «موناليزا» از
شناخته شده ترين آثار وي به شمار مي آيند. لازم به ذكر است كه داوينچي در زمينه هاي ديگري نيز تخصص داشته است مانند آناتومي، نويسندگي و مهندسي.

 



صندلي خالي عشاير...

& محمدمحمودي نورآبادي
در هفته دفاع مقدس قرار داريم. بي شك رسانه هاي داخلي عنايت ويژه اي به اين موضوع دارند. هركس به قدر بضاعت خود تلاش دارد تا در وصف تاريخ سازان نسل اول انقلاب چيزي بنويسد. از سرداران و امراي جنگ صحبت به ميان مي آيد و از جور و جفاي دشمنان دين موطن كه چه بيدادگري ها كه نكردند. در اين بين، باز هم با صندلي خالي عشاير مواجه هستيم. طيف عظيمي كه سر از پاي نشناخته به مصاف با دشمن رفتند و مثل هميشه هر آن چه داشتند، در طبق اخلاص نهادند. هم آن ها كه امامشان فرمود: «... ذخاير مملكتند...» پس چرا صندلي آن ها خالي است و چه كسي مقصر است؟ متوليان فرهنگي، مطبوعات و رسانه ها، نخبگان عشاير... و شايد هم همه اين ها مقصر باشند. حقيقتاً كه عشاير تاكنون در توليدات فرهنگي آن چه كه مربوط به دفاع مقدس است، سهم چنداني نداشته اند. اين كه چه كساني مقصر بوده و چه طيفي را بايد متهم به قصور كرد هم، نه دردي را دوا مي كند و نه از عشاير احقاق حق مي كند. با اين وجود، در قدم اول بايد همه (چه نخبگان، هنرمندان و نويسندگان در خود عشاير و چه متوليان فرهنگي در كشور) سنگيني بار اين گناه را بر گردن بگيريم. با اين نگاه شايد بتوان آب رفته را به جوي باز آورد. به همان ميزان كه عشاير خود را به انقلاب اسلامي مديون دانسته و در برهه هاي مختلف درپي اداي دين به حاكميت ملي برآمده اند، در مقابل، آيا جمهوري اسلامي هم به رسالت خود در مقابل اين طيف عظيم و ميليوني در زمينه هاي مختلف عمل كرده است يا خير؟ پاسخ روشن است؛ از بعد عمراني و آموزشي، امروز به لطف خدا، مناطق عشايرنشين كشور، به تدريج طعم شيرين آباداني و رفاه را مي چشد. مشكلات بر جاي مانده هم كم نيستند، اما حركت رو به جلو و اميدواركننده است. حق هم همين است. ملتي كه در طول تاريخ از يك سو تحت ستم حاكمان محلي و مركزي روزگار سپري كرده و چه جفاها كه متحمل نشده اند. از تازيانه ژاندارم هاي حكومت هاي فاسد بارها ناليده، اما كمر خم نكرده اند. گاهي دست به سلاح برده، پاي در ركاب فشرده و پاسخ تازيانه ها را با سرب داغ داده اند. تاريخ ايران پر است از وقايعي از اين دست. يك نمونه آن كه شايد همين يك نمونه هم براي اثبات حقايق كفايت كند، درگيري و كشتار وحشتناك بين عشاير ممسني و بويراحمد به فرماندهي لهراسب باطولي معروف به كي لهراس از يك سو و قواي رضا شاه از طرف ديگر بود كه در سال هاي
1308-1309 در «درك مدو»، «گجستان» و «تنگ تامرادي» در جريان بود. صدها افسر و سرباز ارتش در اين درگيري ها كشته شدند و سرلشكر شيباني فرمانده وقت ارتش فارس به دستور شخص رضاشاه به خاطر سهل انگاري و بي لياقتي عزل و بازداشت مي شود. همه اين خون ريزي ها و كشمكش ها به خاطر اين بود كه عشاير ممسني و بويراحمد در برابر خواسته نامشروع معين التجار بوشهري كه با درباريان وقت بده و بستان داشته و تحت لواي سنت پسنديده وقف، آب و خاك و مراتع عشاير را وقف كرده و به خاطر آن از صاحبان و مالكان اصلي آن باج خواهي مي كرده است، تمكين نكنند. اما همين مردم كه هميشه در برابر زياده خواهي هاي حاكمان قد علم مي كرده اند، هرگاه هم ايران عزيز موردحمله و تجاوز دول بيگانه قرار مي گرفت، سراز پاي نشناخته و بي اعتنا به اجحاف حاكمان، در صف اول مبارزه با متجاوز صف آرايي مي كردند. نمونه بارز آن قيام رئيس علي دلواري بود كه تا پاي جان در برابر هجوم وحشيانه انگليسي ها ايستاد و سر در طبق اخلاص نهاد. به راستي كه او هم مورد بي مهري حكومت وقت بود و هم دشمن وحشي آب و خاكش را در مقابل داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي، از آن جا كه پيش از آن عشاير به دين مبين اسلام ايمان وافر داشتند، براي چشيدن طعم شيرين حاكميت دين، برخلاف گذشته كه همواره در صف مبارزه با حاكمان بودند، اين بار در صف اول موافقين قرار گرفته و به حاكميت دين خوش آمد گفتند. جنگ كه شروع شد، عشاير چه آن ها كه در مناطق جنگي و چه آن ها كه در استان هاي ديگر حضور داشتند، بلادرنگ براي نبرد با دشمن آماده شدند. با نگاهي به كارنامه يگان هاي رزم سپاه در طول دوران دفاع مقدس، مي توان به راحتي فهميد كه نقش عشاير چقدر پررنگ و تأثيرگذار بوده است. ده هزار شهيد عشاير، سند گوياي اين ادعاست كه اگر بخواهيم جمعيت شهداي روستايي را هم به اين آمار اضافه كنيم، چندين برابر خواهد شد... و حالا هرچه بوده و نبوده و هرچه گذشته است، اين حكايت گفته آمد تا گفته آيد كه رسانه هاي جمعي اعم از نوشتاري، ديداري و شنيداري براي معرفي مجاهدان عشاير به نسل امروز و فرداي عشاير چه كرده اند؟ چند فيلم، چند كتاب و چند مقاله؟متوليان فرهنگي ما بايد بدانند كه انقلاب اسلامي تنها حكومتي بوده كه عشاير آن را از جان و دل پذيرفته و برايش جانفشاني كرده است؛ بنابراين به همان ميزان كه دستگاه هاي عمراني در جهت رفع فقر از چهره مظلوم عشاير در اين سي سال تلاش كرده اند، لازم است متوليان فرهنگي هم به رسالت سنگين خود در برابر حقوق مسلم اين طيف بي ادعا اهتمام داشته باشند. بايد اين را آويزه گوش خود كنند كه بي توجهي به خرده فرهنگ ها، بي توجهي به اساس و بنيان فرهنگ است و چسبيدن به پايتخت و مركزنشين ها، كشور را خصوصاً در بعد امنيت ملي، از بركات و نعمات روستا و عشاير بي نياز نمي كند. آن ها به فرموده امام راحل ذخاير مملكتند... خوب است كه دستگاه هايي نظير وزارت ارشاد، بين خود و خداي خود حساب و كتاب كنند كه سهم عشاير و روستاها از بودجه فرهنگي كشور چقدر است و اگر رديف بودجه اي دارند، در كجا و به چه شكلي صرف مي شود؟ اين يك بعد قضيه است. از منظر ديگر، بايد نخبگان عشاير هم بيش از اين بي تفاوت ننشينند.چيزي كه بسيار باعث تأسف است، فرار تحصيل كرده ها و نخبگان عشاير از هويت خويش است. مكرر شاهد بوده و هستيم كه تحصيل كرده هاي ما، به محضي كه از موطن اجدادي خود، عزم شهرها مي كنند، تلاش دارند تابا همرنگ جلوه دادن خود با محيط جديد زندگي، با شرايط آن سازگاري پيدا كنند. اتفاقي كه به پشت كردن از هويت و پيشينه فرهنگي ارزشمند آن ها منتهي مي شود. آن ها نه تنها در گويش و پوشش كه دكوراسيون منزل خود را هم به سبك شهري ها مي آرايند تا مبادا احياناً مورد كم لطفي شهري هاواقع شوند. متأسفانه اين روند بر ساكنان عادي روستاها و مناطق عشايرنشين هم تأثيرات سوء خود را گذاشته و بر آن ها مشتبه شده تا به بهانه همگامي با دوران پيشرفت و توسعه، آداب و رسوم هاي خود، مثل پوشش، گويش و ده ها سنت پسنديده و ارزشمند ديگر را در تارو پود مدل هاي به اصطلاح مدرن دفن كنند. شايد همين امر هم دليلي بر آن باشد تا نخبگان و تحصيل كرده هاي عشاير، كمتر جرأت كرده باشند تا درحوزه آن چه كه مربوط به گذشته و معرف هويت آن ها بوده است، قلم بزنند.... درهر حال واكاوي آلام فرهنگي در حوصله اين نوشتار نيست. اما يك چيز رانمي شود كنار نهاد و آن هم مسئوليت نخبگان عشاير است كه بايد براي دفاع از هويت پربار خود با زبان هنر به ميدان بيايند. موضوع نقش عشاير در دفاع مي تواند بستر مناسبي براي اين فعاليت باشد، بايد توجه داشته باشيم كه بي شك نسل هاي آينده عشاير اسناد و كتب هايي را كه در وصف نسل سربلند دفاع مقدس نوشته شده تورق خواهند كرد و درپي و در پاي اسلاف خود خواهند بود.
نبايد اين صندلي خالي و اين اسب بي سوار بماند. هنوز هم دير نشده است و مي شود كاري كرد و به لطف خدا عشاير در بعد هنر پتانسيل هاي فراواني دارند. لكن اين مهم بدون اهتمام متوليان فرهنگي امكان پذير نيست.
آنها بايد درحوزه مديريت فرهنگي، رديف بودجه و جايگاهي را براي روستاها و عشاير تعريف كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14