(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 27 مهر 1388- شماره 19489
 

سخني با وزير ارشاد...
مروري بر مجموعه شعر «هزار و سيصد و شب» اوج و فرود
از ذات...
اخبار ادبي و هنري جهان عكس هاي ناديده از همينگوي فاش شد
تأملي در مضامين «انتظار سروده» ها(2) غايب حاضر!
محسن پرويز: ساختار اداره كتاب وزارت ارشاد اصلاح مي شود



سخني با وزير ارشاد...

محمد محمودي نورآبادي
با اين كه بيش ازدو سال از تذكر مقام معظم رهبري، خطاب به دولتمردان و تصميم گيران مسائل كشور، در خصوص زدودن غبار مظلوميت از چهره فرهنگ مي گذرد، آئينه فرهنگ، همچنان در زيربار سنگيني از غبار، نفسش به تنگ آمده، جان مي كند و دست و پا مي زند. گويا تقلاهاي وزير پيشين ارشاد، براي افزايش بودجه فرهنگي ره به جايي نبرد و بايد وزير جديد هم صبر ايوب پيشه كند تا بلكه دستي از غيب برون آيد وكاري بكند...
اگر كسي مشكلات وكاستي هاي اين وزارتخانه را نداند و درجريان رأي اعتماد نمايندگان به وزرا، صحبت هاي مخالفان و موافقان وزير پيشنهادي براي تصدي اين وزارتخانه راگوش كند، قضاوتي عجيب و غريب خواهد داشت. طوري از حساسيت هاي اين وزارتخانه سخن گفته مي شود كه ملت فكر مي كنند قرار است بودجه هاي گزافي براي مسائل فرهنگي هزينه شود و بنابر اين بايد مديري مدبر بر كرسي اين وزارتخانه تكيه بزند و كارها را جفت وجور كند تا مبادا در روش هاي هزينه اين پول هاي كلان بي دقتي شود. اما واقعيت چيز ديگري است. حقيقت اين است كه امروزه در يك شهرستان، يك پايگاه مقاومت بسيج از اداره ارشاد شهرستان بيشتر كار فرهنگي مي كند و كارهاي آن هم بيشتر نمود دارد. درحالي كه گردانندگان يك پايگاه مقاومت، بابت آن كاري كه مي كنند، حقوقي دريافت نمي كنند. آن ها مطابق رسم و رسومي كه از اول انقلاب بوده، در زمينه هاي مختلف تلاش هايي دارند و هنرمنداني كه با آن ها همكاري مي كنند هم ياد گرفته اند كه مواجبي دركار نيست و بنابر اين توقعات زيادي ندارند. اين درحاليست كه هنرمندان درگير با وزارت ارشاد، ذائقه ديگر و يا توقعات بيشتري دارند. آن ها خود را با وزارتخانه عريض و طويلي طرف مي بينند كه وكلاي ملت براي تعيين وزير آن گاهي تا مرز برخورد فيزيكي هم پيش مي روند. وقتي كه اداره ارشاد شهرستاني با 250هزار نفر جمعيت، دو شهر و 800 روستا، درطول يك سال كاري، چيزي كمتر از نه ميليون تومان سهم از بودجه فرهنگي دولت داشته باشد، اين مديران درجواب مخاطبان خود چه بگويند و هنرمندان با كدامين اميد درزير چتر وزارت خانه اي كه با جيب خالي و البته پز عالي بين دستگاه هاي مختلف دولتي عرض اندام كرده است؛ قرار بگيرند؟ مسئول اداره ارشاد يك شهرستان با آن نه ميليون كه هزينه سالانه يك خانواده متوسط است، چه بايد بكند؟ هزينه هاي آب، برق، گاز، تلفن، نگهداري، سوخت وسايل نقليه و... اين ها را كه از نه ميليون تومان كم كنيم، اداره مي ماند با تابلويي و مديري وچند كارمندي كه از فرط بيكاري چربي خون بگيرند.
همه تلاش يك ساله يك اداره ارشاد خلاصه مي شود دريك جشنواره شعر محلي با هداياي 10هزار توماني براي برگزيدگان و يا در هفته كتاب و كتاب خواني نويسندگان و هنرمندان شهرستان را درمكاني جمع كردن و با كيك و آب ميوه از آن ها پذيرايي كردن و گوش و جان سپردن به نصايح نماينده و يا فرماندار. اگر چيزي ته ديگ باقي بماند، يك مسابقه نقاشي و يا عكسي (البته خيلي بي سر و صدا) برگزار خواهد شد تا به طيفي ديگر از هنرمندان هم گوشه نظري نشان داده باشد. بعد هم بايد دندان روي جگر گذاشته و تا ارديبهشت سال بعد و بودجه سال جديد صبر كنند.
حال آقاي وزير!
نگارنده،اين درددل را صرفاً براي شما نوشته كه به تازگي سكان اين وزارتخانه مظلوم و غبار گرفته را به دست گرفته ايد. خود بهتر مي دانيد كه گفتني ها زياد است. وقتي كه مشكلات در استاني نظير فارس كه همه آن را به عنوان سرزمين فرهنگ و ادب مي شناسيم تا اين قدر ملموس است، بي شك استان هاي ديگر هم وضعيت بهتري ندارند. اگر مي خواستم درددل هم صنفان خود يعني نويسندگان دفاع مقدس را بياورم، كار به درازا مي كشيد و اگر گلايه هاي عموم هنرمندان را مكتوب كنيم، مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد شد. فقط به همين مقدار بسنده كرده كه در دوره وزارت آقاي صفار، معاونتي با عنوان ادبيات شكل گرفت و آثاري از نويسندگان خريداري شد و كارهاي خوبي هم صورت گرفت كه براي نويسندگان روزنه اميدي بود واميد است اين تنها روزنه هم در دوره مسئوليت جنابعالي كور نشود و بلكه با درايت و مديريت شما و همكارانتان شاهد بازشدن پنجره هاي تازه و افق روشني براي همه هنرمندان كشور باشيم.
آقاي وزير!
نمي دانيم در پايتخت چه خبر است و هنرمندان تا چه اندازه با وزارت شما تعامل دارند. اما اين را خوب مي دانيم كه در ادارات كل استان ها اوضاع همچنان غم انگيز است. در ادارات شهرستان ها هم بخشي از واقعيات گفته آمد. البته سنگيني بار اين قصور تنها متوجه اين دولت و يا وزير پيشين و فعلي نيست؛ در دولت هاي پيشين هم همين وضع بود و بلكه بدتر. گاهي همان اندك چندرغاز هم در بسترهايي كه اصلاً سزاوار نبود هزينه مي شد. (همه تعبير وزارت «ساز و نقاره» را خوب بياد داريم!)
آقاي وزير!
معلوم نيست چرا فرهنگ يعني مقوله اي كه به باور همه صاحب نظران زيربناي همه امور يك كشور است، تا اين همه مورد كم لطفي و بي مهري واقع شده است؟ چرا دولتمردان و قانون گذاران ما، آن قدرها كه روي مسائل سياسي، اقتصادي... حساسيت دارند، به مقوله ارزشمند فرهنگ كمتر روي خوش نشان مي دهند؟ به راستي كه اگر امام اين انقلاب و هم اكنون رهبري فعلي آن فرهيخته ترين و فرهنگي ترين نبودند، موضوع تا اين قدر غريب، اندوهناك و انديشناك نمي نمود. دردي و زخمي كه دو سال پيش مقام معظم رهبري انگشت روي آن گذاشت و درخواست مداواي آن را داشت؛ همچنان التيام نيافته باقي مانده است. تا كي بايد اين استخوان لاي زخم بماند و هنرمند فرهيخته ايراني حسرت به دل بماند؟ حقيقتاً كه اين ضعف شايسته نظام ارزشمندي كه نهال آن در بستري از مواد نرم فرهنگي كاشته شده و با خون جوانان موطن آبياري شده، نبوده و نيست. مخصوصاً اين كه مجلس اصول گرا و دولتي از همين جنس سكان امور را به دست داشته باشند. حال با اين اوضاع و احوال چه بايد كرد؟ امسال كه گذشت و ادارات شهرستان ها و استان ها، مثل ساليان گذشته از بي پولي دست روي دست گذاشته اند. پس آقاي وزير، از همين حالا به فكر باشيد و اگر بودجه نويسان و مجلسيان، نسبت به حيثيت و اعتبار فرهنگي كشور بي اعتنايي نشان دادند، ديگر نمي شود با اين وضعيت كاري از پيش برد و لذا تكيه دادن بر كرسي مغازه بي مشتري فقط وقت تلف كردن و عمر گرانقدر به بطالت گذراندن است...
آقاي وزير!
راستي سرنوشت صندوق حمايت از هنرمندان به كجا كشيد؟ چرا كار و بارش نمود پيدا نكرد و خيرش به كسي نرسيد؟ يا شايد هم در پايتخت خبرهايي باشد و ما بي خبر باشيم! فراموش نكنيم كه طيف عظيمي از هنرمندان به آن دلخوش كرده و مشتاق بودند تا بتوانند گرهي از مشكلات خود باز كنند!
آقاي وزير!
ديدار هنرمندان ادبيات انقلاب و دفاع مقدس، با مقام معظم رهبري، باعث حيرت هنرمندان شهرستاني شد. هر چند شايد چنين استنباط شود كه هنرمندان اين عرصه، بيشتر با بنياد حفظ آثار سر و كار دارند اما هنر هنر است و هنرمند بيش از همه، وزارت ارشاد را پاسخگوي نيازمندي هاي خود مي داند. در آن ديدار جاي خالي هنرمندان شهرستاني عرصه پايداري واقعا ملموس بود. از استان پهناور فارس، از شش- هفت نويسنده اي كه تاليفات متعددي در اين حوزه دارند، هيچ كدام دعوت نشدند. چرا بايد اين اتفاق بيفتد و چه فرقي بين پايتخت نشين ها و شهرستاني هاست؟ آيا آن ها زده اند و ما فرار كرده ايم؟
آقاي وزير!
در كلام آخر بايد به خاطر داشته باشيم كه نابساماني در وزارت ارشاد و ساختار فرهنگي كشور، فقط مربوط به بودجه و اعتبار نيست. بحث انتخاب مديران هم بسيار تاثيرگذار بوده است. تقريبا از زمان مجلس ششم به اين طرف، نمايندگان مجلس حق مسلم خود دانسته و مي دانند كه در انتخاب مديران ادارات شهرستان ها دست بالايي داشته باشند. هر چند چنين چيزي در هيچ جاي قانون ديده نمي شود، اما اين روند از آن زمان شروع شده و همچنان ادامه دارد. اداراتي نظير ارشاد كه جاي خود دارد، برخي فرمانداران كه نماينده عالي دولت در يك شهرستان هستند هم بيش از آن كه خود را نماينده دولت بدانند، نماينده و مبلغ نماينده شهرستان هستند. دليل آن هم روشن است؛ از آن جا كه بدون دخالت نماينده مجلس، فرماندار و رئيس اداره شدن، محال و غيرممكن مي نمايد، لذا آن ها خود را مديون دانسته و بايد اداي دين كنند. در چنين بستري كار فرهنگي هم با مسائل حاشيه اي و باندي آميختگي پيدا كرده و بيش از آن كه تاثير مثبت داشته باشد، نتيجه عكس خواهد داد. با اين اوصاف از جنابعالي كه به تازگي سكان اين وزارتخانه را برعهده گرفته ايد، انتظار مي رود كه در تعيين و انتخاب مديران بيش از آن كه با نماينده مجلس مشورت كنيد، به نظرات هنرمندان توجه داشته باشيد. مكرر شاهد بوده و هستيم كه مديران ادارات از وزارتخانه هايي نظير آموزش و پرورش و البته زير ذره بين نماينده مجلس انتخاب و با حكم ماموريت سكان ادارات شهرستان را به دست گرفته اند. ارشاد هم مستثناي از اين قاعده نبوده است. انتخاب ليسانس ادبيات براي تصدي اداره كار و فردي كه كمتر آشنايي با موضوع فرهنگ نداشته است براي ارشاد، چيزي بوده كه به عينه آن را ديده و چوب آن را هم خورده ايم. پس آقاي وزير، هنرمندان را درياب و با آن ها به تعامل و مشورت بنشين. همين امروز كه فردا دير است. چو آن كه... زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست/ هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود/ صحنه پيوسته بجاست/ خرم آن نغمه كه مردم بسپارند بياد..

 



مروري بر مجموعه شعر «هزار و سيصد و شب» اوج و فرود

مصطفي محدثي خراساني
مجموعه شعر: هزار و سيصد و شب
سروده: مهدي عابدي
انتشارات سوره مهر 1388
1-بخش اعظمي از شعر فارسي از آغاز تا امروز معطوف موضوع و مضامين عاشقانه است، حضور چشمگير اين مضمون در شعر فارسي به حدي است كه مي توان در يك دورنماي كلي شعر فارسي را شعري عاشقانه قلمداد كرد، شعر عاشقانه فارسي در دامن عرفان اسلامي به قله هاي كمال خود نايل آمد و به همين دليل شكل تكامل يافته شعر عاشقانه فارسي، تاويلي كاملا عرفاني دارد و ساحتي ملكوتي.
عاشقانه هاي ديگر شعر فارسي كه در ذيل اين نوع تكامل يافته قرار مي گيرند، دوگونه اند، بخشي از آنها كه سري در آسمان دارند و پايي در زمين و بخش ديگري كه سراپا زميني اند و بي بهره از پنجره هاي آسمان.
2-از دو سه غزل از مجموع 53 غزلي كه مجموعه شعر «هزار و سيصد و شب» مهدي عابدي را شكل مي دهند كه بگذريم تمامي اين حدودا
50 غزل، در يك تقسيم بندي كلي به لحاظ مضمون، عاشقانه هستند، عاشقانه هايي كه گاه و البته به ندرت به ساحت نوع اول عاشقانه ها نزديك مي شوند و بوي كوچه باغ آسمان از نسيم واژه هايشان استشمام مي شود:
زمين را عاشقت كردي، هوا را عاشقت كردي
و هرچه بود بين اين دو تا را عاشقت كردي
گلت وقتي كه حاضر شد خدا لبخند زد يعني
زبس زيبا شدي حتي خدا را عاشقت كردي
به خود مي بالم از عشقت، ولي همواره مي پرسم
چه در ما يافتي آيا كه ما را عاشقت كردي
نه تنها من، نه تنها او، نه تنها شاعران حتي
غزل را، بيت ها را، واژه ها را عاشقت كردي
به وقت خواندنت بي اختيار از بغض لبريزم
تو حتي بغض را حتي صدا را عاشقت كردي
البته كمند در اين مجموعه غزل هايي از نوع فوق كه اين گونه منسجم و يكدست با نگاهي كاملا معرفتي به سامان رسيده باشند، بيشتر عاشقانه هاي اين دفتر، يا اين نگاه بلند و معرفتي در آنها كمرنگ است:
شيريني رسيده يك سيبيد، من نيز كرم كال شما هستم
در حكم يك مزاحم بازيگوش، مثل مگس وبال شما هستم
شادم به باوري كه دروغين است، حتي اگر دروغ، چه شيرين است
حس مي كنم از آن خودم هستيد، حس مي كنم از آن شما هستم
چشم و لب و دماغ و دو ابرو را، كندم زصورت و به غزل بردم
من با تمام حوصله بر كاغذ مشغول انتقال شما هستم
بانوي من، به جان شما اين شعر اين قدر نيز لايق تحسين نيست
زيبايي از شماست كه من تنها آيينه جمال شما هستم
و يا غزلي كه با نگاهي معرفتي شروع شده است، به دليل كم حوصلگي و شايد هم سهل انگاري شاعر در بيت هاي پاياني از اوج افتاده و به عبارتي عاقبت به خير نشده است:
لحظه هاي شاد با شعرم فرش شادي گسترت بودم
غم كه مي آمد سراغ تو، شاعر چشم ترت بودم
تو كتاب هستي ام بودي داستان مستي ام بودي
بس كه خواندم جمله هايت را واژه واژه از برت كردم
آسمان تا آفتابي بود، شيشه گل خانه ات اما
آن زمان كه سنگ مي باريد، سقف بالاي سرت بودم
بس كه در اوقات بيداري، بود ديدار تو رويايم
خواب هم وقتي كه مي ديدم، باز هم دور و برت بودم
هديه ام گاهي به تو گل بود، حرف هايم گاه يك نامه
گاه لاي گيسويت پنهان، گاه لاي دفترت بودم
¤¤¤
كاش جاي شاعري كردن حرفه ام پيكر تراشي بود
تا بدين سان لايق لمس جاي جاي پيكرت بودم
مي نشيند روبروي تو، مي خورد دستش به موي تو
كاشكي آيينه ات بودم، كاش آرايشگرت بودم
همانطور كه مي بينيد متانت و وقار شرقي كه از بيت اول تا پنجم جريان دارد، در دو بيت پاياني با آوردن تعابيري چون لمس پيكر و... به چه دره اي سقوط مي كند.
كم حوصلگي در پايان بندي غزل ها از ويژگي هاي سبكي جناب عابدي است و بسياري از غزل ها شاهد مثال آن هستند:
مي كشندم كه ز راه تو كنارم بزنند
چشم هاي تو كجايند كه زارم بزنند
راه امواج مرا بر تو گرفتند چه سود
بي تو ياغي تر از آنم كه مهارم بزنند
حق من هستي و خواهان توام تا دم مرگ
دم زحق مي زنم آنقدر كه دارم بزنند
شادي رقص توام گر بنوازند به ضرب
زخمه حزن توام گر به سه تارم بزنند
سرچشمان تو هر چند شلوغ است بگو
سركي هم به دل بي كس و كارم بزنند
بر سر مقبره ام عكس تو را خواهم كوفت
مردم اينگونه مگر سر به مزارم بزنند
3- وجود ابيات جاندار و پرمايه و خوش ساختي از اين دست:
شبيه ميوه اي نارس تحمل كردنم سخت است
من آن سيبم كه بايد گازي از آن كند و دور انداخت
صدايي آمد و ناگاه آتش شعله ورتر شد
گمانم شاعري ديوان خود را در تنور انداخت
نيستم مساوي و دلخور از تو نيستم
دو و دوچهار نيست، عشق نامعادله است
تا مي آمد بر زبان مضموني از يك شعر تازه
پشت آن يك شعر ديگر داشتم، حالا ندارم
آي ليلي نكند غره به حسنت باشي
من به مجنون دل خويش بيابان دادم
در مسير بي رحمي مثل قوطي خالي
هي به قلب من مردم پا زدند و تو رفتم
هي مرا نمي ديدي هي نگاه مي كردم
آنقدر نديدي تا عاقبت زرو رفتم
شادي رقص توام گر بنوازند به ضرب
زخمه حزن توام گر به سه تارم بزنند
گرچه پاييز است و مي افتند از جا برگ ها
چون درختان بردباري ورز و پابرجا بمير
و در كنار آن ابيات و مصاريع سهل انگارانه و كم توشه اي از اين دست:
چشم و لب و دماغ و دو ابرو را، كندم زصورت و به غزل بردم
من با تمام حوصله بر كاغذ مشغول انتقال شما هستم
باتلاق چشمانت، جذبه عجيبي داشت
دست و پا زدم اما بيشتر فرو رفتم
تويي آن غزال رام و منم آن شكار بانت
به گمان شغال زشتي هوس تفنگ كرده
تف به بال و پرو بي غيرتي سيمرغيم
كه به يك ذره مگس فرصت جولان دادم
كه حتي مي توان گاهي تو را جاي خدا جا زد
مترسك هاي كودن يار جاني مرا بردند
و نيز وجود غزلهاي روان، صميمي و يكدستي چون:
خشكيده ام ببار كه آب روان شوم
بي قيمتم نگاه بكن تا گران شوم
مي بارد از دو ديده من كهكشان اشك
خورشيد من بتاب كه رنگين كمان شوم
كوتاه تر زسايه ابر توام هنوز
حتي اگر بلندتر از آسمان شوم
من خوانده ام تو را و زبر كرده ام بپرس
گيرم كه باز رد شوم و امتحان شوم
در من چگونه مي نگري؟ واي من اگر
در چشم تو مساوي با ديگران شوم
بايد درست مثل خودت... نه درست نيست
من عاجزم كه مثل تو نامهربان شوم
و در كنار آن غزل هايي از اين دست با تكرار كثيف در پايان هر بيت:
مثل زهري تلخ در شيريني قندي كثيف
بر لبانت نقش بست آنروز لبخندي كثيف
خوب يادم هست آن لبخند زهرآلود را
پارك ساعي، ساعت شش، عصر اسفندي كثيف
پنج ماه از بيستم اسفند تا مرداد رفت
ما جدا اما رقم مي خورد پيوندي كثيف
رفتي و در نكبت تنهايي اش جان كند دل
مثل يك زنداني مسلول در بندي كثيف
بي تو تهران چيست؟ آيا از بلندي ديده اي
آسماني تيره، برجي كج، دماوندي كثيف
به شدت از يكدستي مجموعه شعر مهدي عابدي كاسته است و اجازه نمي دهد عليرغم استحقاق توانمندي هاي عابدي در ارائه مجموعه اي مطرح در شعر جوان معاصر، مخاطب با اين اوج و فرودها و چندگانگي در ذهن و زبان در اين مجموعه مواجه باشد.
البته اين مشكل چيزي از ارجمندي و مرتبه شاعري عابدي نمي كاهد و گناه را بايد گذاشت به گردن شور و شوق نه چندان اصيلي كه براي چاپ مجموعه شعر به جان شاعران جوان و نيز انتشاراتي هايي از جمله سوره مهربان مهر افتاده است.

 



از ذات...

اكبر خليلي
از ذات،
گرفتم؛
ثمر
خوشه انگور.
با تاك،
نشستم؛
به بر
خمره مخمور.
معشوق
جفا كرده،
به من؛
جان به،
فدايش.
مستم
به تصور،
وصالش.
جمعه 10 مهر 88

 



اخبار ادبي و هنري جهان عكس هاي ناديده از همينگوي فاش شد

آلفرد ايزنستاد عكاس معروفي است كه به خاطر عكس معروفش با نام «بوسه در روز پايان جنگ) در ميان هم نوعان خويش شهرت پيدا كرده است، عكسي كه در هر كتاب درسي، مجموعه گلچين ادبي و يا اسناد مربوط به جنگ و يا امثال آن ديده مي شود. ايزنستاد عكس هايي نيز دارد كه تا چند صباح پيش درحال خاك خوردن بودند و مانند نمونه فوق فراموش شده بودند و كسي از آنها خبر نداشت.
مجله Life در سال 1952 ايزنستاد را به كوبا فرستاد تا از نويسنده معروف ارنست همينگوي تعدادي عكس بگيرد. عكس ها قرار بود به همراه رمان كوتاه همينگوي قبل از كتاب شدن در مجله به چاپ برسد. اين رمان با نام « پيرمرد و دريا» در مجله لايف به چاپ رسيد و در مدت دو روز 3/5ميليون كپي از آن به فروش رسيد. متأسفانه همينگوي به اين عكس روي همكاري نشان نداد و اين طور كه پيداست با چاپ آنها مخالف بود. همينگوي از ايستادن در برابر دوربين ايزنستاد مقاومت مي كرد. پس از كلي اصرار و پافشاري لباس پوشيد و به اصرار همسرش راضي شد كه عكس بگيرد. آلفرد مي گويد كه بارها به گرفتن عكس هاي دزدكي از همينگوي متوسل شده به طوري كه پس از سالها تازه اعتراف مي كند كه دشوارترين مأموريت خويش را در كوبا تجربه كرده است. ايزنستاد، الهام گرفته از رمان كوتاه همينگوي، از شهر كوچك كاجيمار، كه مردم آن به ماهيگيري مشغول هستند، نيز تعدادي عكس گرفت هرچند همينگوي اصرار داشت كه شخصيت داستان او بر پايه هيچ شخص خاصي نمي باشد.

 



تأملي در مضامين «انتظار سروده» ها(2) غايب حاضر!

رضا اسماعيلي
فروغي بسطامي در انتظار سروده اي زيبا و دلنشين خطاب به حضرت مي گويد:
كي رفته اي زدل كه تمنا كنم تو را؟
كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را؟
غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور
پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را
مضمون «غايب حاضر» در انتظار سروده ها از ديرباز مورد توجه شاعران بوده است. از منظر شاعران شيعي، حضرت موعود(عج) غيبتي ندارد، بلكه به امر خدا، فقط از ديده ها پنهان است. اين مضمون نيز برگرفته از متن آيات، روايات و احاديثي است كه از
معصومين(عليهم السلام) به يادگار مانده است.
امام صادق(ع) مي فرمايد: «مردم امام خود را نيابند، امام در موسم حج حاضر مي شود و آنها را مي بيند، ولي آنها او را نمي بينند. (كافي، ج 1، ص 136)
در حديث ديگري از امام صادق(ع) آمده است كه: «صاحب اين امر- حضرت حجت- در ميان آنها راه مي رود، و در بازارشان رفت و آمد مي كند، روي فرش هاشان گام برمي دارد، ولي او را نمي شناسند.»
(بحار، ج 2، ص 154)
در ادبيات معاصر نيز توجه به اين مضمون ديده مي شود. اين كه حضرت حجت در كنار ما حضور دارد و نشانه هاي او در جاي جاي عالم خاك آشكار است، ولي چشمان خواب زده ما از ديدن جمال يار بي نصيب است:
روشن از روي تو آفاق جهان مي بينم
عالم از جاذبه ات در هيجان مي بينم
بي نشاني تو و حيرانم از اين راز كه من
هر كجا مي نگرم، از تو نشان مي بينم!
(محمدحسين بهجتي، فردا صبح است، ص 22)
مرتضي اميري اسفندقه نيز كه يكي از شاعران رسالت مدار و دقيقه ياب آييني است، در موعوديه اي زيبا بر اين اعتقاد و باور ديني تأكيد مي كند كه «او» غايب حاضر است، و اگر چشمان ما او را نمي بيند، به خاطر آن است كه آيينه دل ما را گرد و غبار غفلت سياه كرده است، همچنان كه حافظ مي گويد: «تو خود حجاب خودي، حافظ از ميان برخيز» آري، او در يكي از همين جمعه ها مي آيد، اما كدامين جمعه...؟!
پا به پاي سحر ازكوه و كمر مي آيي
من و ديدار تو؟ افسوس! مگر مي آيي؟!
مي پرد پلك اهورايي تنديس ظهور
غايب حاضر من! كي زسفر مي آيي؟
(مرتضي اميري اسفندقه، كوار، تكا، ص 75)
جاودان ياد «قيصر امين پور» نيز بر اين باور است كه جمال يار از ديده اغيار پنهان است، و اگر انجمني از «محرمان خلوت انس» برپا شود، يار پرده از جمال خويش برمي گيرد، و بر چشم دوست تجلي مي كند:
اي نگهت كرده آفتاب رعايت
چشم تو بنموده حق خواب رعايت
ما همگي محرميم و غير نه اينجاست
در بر محرم مكن حجاب رعايت
(فردا صبح است، غزل رعايت، ص 12)
تشكيل حكومت جهاني اسلام
در آيات و روايات بسياري كه از معصومين(عليهم السلام) به يادگار مانده است مي خوانيم كه با ظهور حضرت حجت تفرقه از جوامع اسلامي رخت برمي بندد، امت واحده اسلامي تحقق پيدا مي كند و «حكومت جهاني اسلام» تحت لواي پرچم توحيد برپا مي شود.
حضرت امام جعفرصادق(ع) مي فرمايد: «خداوند به واسطه حضرت مهدي(عج) همه مردم را زيرپرچم توحيد و كلمه «لااله الاالله» جمع كند و بين قلب هاي پراكنده و مختلف دوستي و اتحاد ايجاد كند. (كمال الدين، ص646)
همچنين حضرت امام محمدباقر(ع) درتفسير آيه 41 سوره مباركه حج مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد(ص) است. حضرت مهدي(عج) و اصحاب او كه خداوند مشارق و مغارب زمين را به تصرف آنها در مي آورد.»
«تأويل الايات الظاهر»، ص343)
تاكيد بر اين حقيقت فقط منحصر به متون اسلامي نيست، بلكه كتب مقدس ساير اديان نيز به اين حقيقت روشن اعتراف كرده اند وظهور حضرت قائم(عج) را مقدمه شكل گيري امت واحده اسلامي و برپايي حكومت «الله» برجهان دانسته اند.
درباب هفتم كتاب «دانيال» كه يكي از كتب مقدس است، چنين مي خوانيم: «پسر انسان با ابرهاي آسمان آمد و سلطنت و جلال و ملكوت به او داده شد تا جميع قوم ها و امت ها و همه، او را خدمت نمايند.»
مضمون «امت واحده اسلامي» كه با ظهور حضرت تحقق پيدا مي كند و رمز اتحاد و قدرت و شوكت مسلمانان در آن نهفته است، از آنجا كه ريشه در آموزه هاي وحياني و قرآني دارد، بسيار مورد توجه شاعران قرارگرفته است، و شاعران از ديرباز تاكنون با دستمايه قراردادن اين مضمون به خلق و آفرينش آثار ادبي فراواني پرداخته اند كه در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم.
«امير مرزبان» چهره جوان و نام آشناي شعر معاصر در «انتظار سروده » اي زيبا، عميق و تامل برانگيز به اين نكته كليدي اشاره مي كند كه ظهور حضرت حجت پايان «فصل» و آغاز «وصل» است و حضرت حلقه پيوند دل ها، ملتها و مذهب ها:
به جست وجوي كي اي؟ در كدام قاره؟ كجا؟
جهان، سياهي محض، از تورنتو تا مانيل
....
خدا كند كه بيايي... دوباره پل بزني
ميان مصحف احمد.... زبور با انجيل
....
كدام ماه براي رسيدنت خوب است؟
صفر مي آيي؟ يا دي؟ دسامبر يا آوريل؟
(غزل كلام خدايان است، تكا، ص32)
«علي محمد مؤدب» از ديگر شاعران مضمون يابي است كه در انتظار سروده اي انديشمندانه، حضرت موعود(عج) را به روحي واحد تشبيه مي كند كه در كالبد جهان حلول مي كند و جان عالم هستي را به نور توحيد و يگانه پرستي منور مي سازد:
اي جان جان جان جهان هاي مختلف
ايمان عاشقانه جان هاي مختلف
روح سلام در تن هستي كه زنده اي
همواره در نسوج زبان هاي مختلف
(عطر هيچ گلي نيست، تكا، ص376)
بيعت با حضرت و آرزوي پيوستن به حلقه ياران او
يكي ديگر از مضاميني كه در انتظار سروده ها بسيار مورد توجه و استقبال شاعران قرارگرفته، شوق بيعت با حضرت و آرزوي پيوستن به حلقه ياران او ست.
شاعران شيعي كه همواره در طول تاريخ، به جرم حق گويي و عدالت خواهي مغضوب درگاه اصحاب ثروت و قدرت بوده اند، دل به قيام منجي عالم بشريت، حضرت مهدي موعود(عج) بسته اند و با اين اميد و آرزو روزگار گذرانده اند كه زمان ظهور حضرت را درك كنند و درحلقه ياران او باشند:
خوشحالم از اين كه بايد، در انتظار تو باشم
فصل تو را گل بخندم، بوي بهار تو باشم
هرجمعه نرگس بچينم، از كوچه باغ خيالت
گلبو شوم از خيالت، تا بي قرار تو باشم
بر مركبي از سپيده، بر بوي ظلمت بتازم
فردا كه عدل تو گل كرد، با ذوالفقار تو باشم
يك آرزو مانده بر دل، مي داني آقا خودت چيست
پيش از ظهورت نميرم، در روزگار تو باشم (1)
انتظار فرج، ريشه در فرهنگ بالنده اسلامي دارد و از قرآن و سنت سرچشمه مي گيرد. بديهي است كه شاعران شيعي نيز كه پرورش يافته مكتب اهل بيت عصمت و طهارت (ع) هستند، كليد سعادت و رستگاري را در چنين انتظار خجسته اي جست وجو مي كنند، انتظاري سبز و سازنده كه انسان را به حركت، مبارزه و تكاپو وامي دارد و او را از گرفتار آمدن در تارهاي عنكبوتي نوميدي و انفعال حفظ مي كند. چنين انتظاري در آيين انسان ساز اسلام جزء برترين اعمال شمرده شده است، چنان كه پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد؛
«افضل اعمال امتي انتظار الفرج من الله عز و جل»(2)
«بهترين اعمال امت من، انتظار فرج از سوي خداوند عزوجل است.»
«عبدالجبار كاكايي» از شاعران نوانديش و مضمون يابي است كه در انتظار سروده اي زيبا ضمن بيعت با امام خويش، براي جانبازي در راه او پيشاپيش اعلام آمادگي مي كند:
اگر روزي تو را مي يافتم در ناكجاهايت
سرم را با دو دستم مي نهادم پيش پاهايت
تو اصلا جاي من، حالا بگو با من چه مي كردي
اگر چون مرگ، مي پوسيد روزي آرزوهايت؟
(حق با صداي توست، تكا، ص 95)
مهدي رحيمي، شاعر منتظر ديگري است كه شوق بيعت با حضرت را در سر دارد و با حنجره سرخ عشق، سرود «العجل العجل» مي خواند:
با شما دست «ياعلي» دادم، با همان دست هاي نامرئي كه چهل صبح عاشقت باشم، با همين چشم هاي درمانده آخر گريه هاي اين عهد است، مي زنم باز روي زانويم «العجل العجل» شتاب كنيد، مرد، اي مرد در سفر مانده
(فردا صبح است، ص 80)
محسن حسن زاده ليله كوهي، شاعر ديگري از خيل منتظران ظهور دولت حضرت يار است؛ كه به شوق ديدار دوست، روزها را مي شمارد و براي رسيدن «وصل» لحظه شماري مي كند. او نيز در موعوديه اي از دل برآمده با مولاي خويش به درددل مي نشيند و از بيعت با حضرت و آرزوي پيوستن به حلقه ياران او مي گويد:
خبر رسيد كه تو با بهار مي آيي
در انتظار تو، من، تا بهار خواهم مرد
تمام زندگي من در اين اميد گذشت
كه در ركاب تو با افتخار خواهم مرد
(دو بال تا ملكوت، تكا، ص 75)
روايت دلدادگي ها و بيقراري هايي از اين دست، در ادبيات پارسي، آغاز و پاياني ندارد. زيرا شاعران خدا فطرت و محمدي آيين پارسي گو «راستي و رستگاري» را در انتظار زندگي آخرين حضرت حجت جست وجو مي كنند و از بزرگان دين آموخته اند كه راه و رسم سرافرازي، سر باختن در اين راه روشن است، چنان كه مولي الموحدين، حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد:
«كسي كه منتظر امر ما- قيام حضرت مهدي- باشد، مانند كسي است كه در راه خدا در خون خويش بغلطد.»
(كمال الدين، ص 647)
ارايه شكوائيه و دادخواست به صاحب زمان(عج)
در روايات و احاديث بسياري كه از معصومين (عليهم السلام) به يادگار مانده است، به اين نكته اشاره شده كه وجود حضرت حجت براي اهل زمين، منشأ خير و بركت و مايه آرامش و امنيت است:
«و قال النبي(ص): النجوم امان لاهل السماء و اهل بيتي امان لأهل الارض: ستارگان موجب امنيت براي اهل آسمان هستند و اهل بيت من، موجب امنيت و امان براي اهل زمين.»
(تفسير نورالثقلين، ج2، ص 152)
و ديگر اين كه حضرت قائم(عج) در صحنه حضور دارد و جزء به جزء امور و حوادثي را كه بر جهان، شيعيان و جوامع اسلامي مي رود رصد مي كند. از همين رو هرگاه در زمين مظلوم، درمانده يا دردمندي او را با ايمان و خلوص نيت كامل به مدد بطلبد و از حضرت درخواست استمداد نمايد، حضرت بي درنگ درخواست او را اجابت مي كند و به ياري وي مي شتابد.
از جمله امدادهاي غيبي حضرت به جامعه شيعه، عنايت خاص آن بزرگوار به شيعيان است، چنان كه در توقيعي از حضرتش براي شيخ مفيد(رض) چنين آمده است: «ما هميشه مراعات شما را مي نماييم و به ياد شما هستيم، وگرنه دشواري ها و گرفتاري ها بر شما فرو مي ريخت و دشمنان، شما را لگدمال مي كردند.»
(احتجاج طبرسي، ج2، ص 598)
شاعران شيعي نيز با اعتقاد و باورمندي به حضور حضرت، در مصائب و ناملايمات روزگار، در محضر او به ارايه شكواييه و دادخواست پرداخته و براي رفع حاجات، دست گره گشاي او را به استمداد طلبيده اند، همچنان كه مصلحان اجتماعي و رهبران معنوي جامعه نيز در بزنگاه هاي سرنوشت ساز حيات سياسي اجتماعي يك ملت، هرگاه كه از مديريت امور و ساماندهي ناهنجاري ها عاجز مانده اند و در فتنه خيز حوادث در مسير تميز حق از باطل دچار ترديد گشته اند، با ارايه گزارش به حضرت حجت، دردمندانه از ساحت مقدس او طلب استمداد كرده و همواره نيز جوابي درخور و شايسته گرفته اند.
«حامد رمضاني» كه دل پري از اوضاع نابسامان جهان دارد، در گزارشي دردمندانه به ساحت آقا امام زمان (عج) چنين مي گويد:
غزل تر از غزل انتظار من! برگرد
ابر ستاره شب هاي تار من! برگرد
ميان گرد و غبار گمان ترك برداشت
فسيل باور ايل و تبار من، برگرد
طناب هاي زمين دور گردنم پوسيد
و موريانه زده چوب دار من، برگرد
بكوب بر دف و با رقص تيغ عريانت
بچرخ دور جنون مدار من، برگرد
(فردا صبح است، ص44)
محمدسعيد ميرزايي، شاعر نازك خيال و مضمون ياب ديگري است كه «بوي بهبود» ز اوضاع جهان نمي شنود، از همين رو آسيمه سر و بي قرار خطاب به حضرت، بغض هاي فروخورده خود را اين چنين فرياد مي كند:
كجاست جاي تو در جمله زمان كه هنوز...
كه پيش از اين، كه هم اكنون، كه بعد از آن، كه هنوز؟
چه قدر دلخورم از اين جهان بي موعود
از اين زمين كه پياپي... و آسمان كه هنوز...
جهان، سه نقطه پوچي ست خالي از نامت
پر از «هميشه همين طور» از «همان كه هنوز»
همه پناه گرفتند درپي «هرگز»
و پشت هيچ نشستند از اين گمان كه «هنوز»
(ديروز مي شوم كه بيايي، تكا، ص139)
به اميد ظهور دولت يار و سعادت و رستگاري اهل زمين، با انتظار سروده اي زيبا و لطيف از شاعر دردواره ها «قيصر امين پور»- كه گزارش شاعرانه از دنياي بي موعود است- اين گفتار را به پايان مي برم، باهم مي خوانيم:
چشم ها، پرسش بي پاسخ حيراني ها
دست ها، تشنه تقسيم فراواني ها
با دل زخم، سر راه تو آذين بستيم
داغ هاي دل ما، جاي چراغاني ها
حاليا دست كريم تو براي دل ما
سرپناهي ست در اين بي سر و ساماني ها
وقت آن شد كه به گل، حكم شكفتن بدهي
اي سرانگشت تو آغاز گل افشاني ها
سايه امن كساي تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عرياني ها
چشم تو، لايحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو، پايان پريشاني ها(3)
پانوشت ها:
1- رضا اسماعيلي، ماهنامه موعود، شماره86، فروردين .1387
2- كمال الدين، ص.644
3- مجموعه شعر مهدوي: «فردا صبح است»، به كوشش: مريم سقلاطوني، مركز پژوهش هاي اسلامي صداوسيما، 1386، ص70

 



محسن پرويز: ساختار اداره كتاب وزارت ارشاد اصلاح مي شود

معاون امور فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان اينكه نحوه بررسي اعطاي مجوز به كتاب ها يا انطباق ضوابط با مصداق ها موجب اعتراض شده است، از اصلاح ساختار اداره كتاب و سازماندهي آن خبر داد.
به گزارش فارس ، محسن پرويز در مراسم افتتاحيه يازدهمين دوره نمايشگاه كتاب خراسان رضوي در محل نمايشگاه بين المللي مشهد اظهار داشت: با جابجايي يارانه هاي كاغذ تصور كارشناسان بر اين بود كه لطمه شديدي به حوزه كتاب وارد مي شود اما اين اتفاق نيفتاد.
معاون فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خاطرنشان كرد: در گذشته ادعا مي شد كه شمارگان درج شده در كتاب ها براي بهره مندي از يارانه ها درج مي شود در حالي كه هم اكنون با اقدامات انجام شده در يارانه ها، آمارهاي نشر واقعي است.
وي با بيان اينكه آمارهاي نشر كتاب كاهش نيافته است، اظهار داشت: آمارها نشان از رشد در اين موضوع است اما با بعضي از افراد كه داراي عينك بدبيني هستند اگر تعبير ديگري دارند و يا مصداق هاي و اشتباهات جزيي را به تمام حوزه ها تعميم مي دهند، كاري نداريم.
پرويز همچنين با اشاره به برنامه هاي فرهنگي مناسب انجام شده از جمله برگزاري نمايشگا ه هاي كتاب در تمامي دوره هاي گذشته از اهتمام اين معاونت در ادامه آنان خبر داد.
وي افزود: ترديدي نيست اقدامات موفقيت آميز فرهنگي در دولت هاي مختلف بايد تداوم يابد.
وي با اشاره به برگزاري نمايشگا ه هاي كتاب در دوره هاي گذشته به صورت پراكنده در كشور گفت: سعي در جهت برطرف كردن اشكالات گذشته در برگزاري اين نمايشگاه ها و تداوم گسترده آن در كشور داريم.
وي اظهار داشت: در ادبيات داستاني، بنياد ادبيات داستاني كار خود را شروع كرده و با تثبيت شرايط در وزارتخانه اين بنياد كار خود را براي استعداديابي و جذب استعدادهاي جوان با جديت پيگيري مي كند.
پرويز افزود: در زمينه كتاب كودك نيز هيئت كتاب كودك راهكارهايي براي تقويت كتاب كودك را در دستور كار خود قرار داده است.
وي با بيان اينكه اصلاح ساختار اداره كتاب و سازماندهي آن در دستور كار معاونت فرهنگي ارشاد است، اذعان داشت: يكي از مسائلي كه به حوزه كتاب لطمه وارد كرد و موجب اعتراض شد، نحوه بررسي اعطاي مجوز به كتاب ها يا انطباق ضوابط با مصداق ها است ضمن آنكه نظارت بر كتاب ها متعلق به دولت نهم نيست.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14