(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 27 آبان 1388- شماره 19515
 

ادبيات لالايي ها
پاكباز
جمعي از شاعران: شاهرخي باغبان شعر انقلاب
تاكيد بر نظارت خانواده ها در بازي هاي رايانه اي كودكان و نوجوانان
شواليه هاي ناتوي فرهنگي به چاپ يازدهم رسيد
كتابخانه پايداري در 46 دانشگاه كشور راه اندازي مي شود
شبان شهرنشين!
ادبيات فولكلوريك و ضرورت توجه به آن
نسيم
سرمشق
درآمدي بر ادبيات عرفاني ايران
«گوزن هاي پا به ماه» به چاپ سوم رسيد



ادبيات لالايي ها

& اكبر خورد چشم
يكي از زيباترين و تاثيرگذارترين لحظات عمر انسان، زماني است كه كودك كم سن و سال است و در آغوش گرم و پر مهر مادر به خواب مي رود. اين لحظات آن قدر بر روح و روان آدمي اثر مي گذارد كه نتايج آن تا ساليان متمادي ادامه دارد. پس بي جهت نيست در اغلب فرهنگ ها نسبت به لحظات خوابيدن كودك در آغوش مادر توجه نشان داده شده و در رهگذر اين توجه كردن ادبيات فولكلوريكي با نام «لالايي ها» پديدار شده است.
اين كه انسان نسبت به ريتم و آهنگ حساسيت و توجه خاصي دارد، امري اجتناب ناپذير است. زيرا انسان از همان لحظه خلقت كه در شكم مادر است با شنيدن ضرباهنگ قلب مادر خود به خود به ريتم و آهنگ عادت مي خواند و در مقاطعي كه اين ريتم، به خصوص پس از تولد ادامه مي يابد، او به يك رشد طبيعي دست پيدا مي كند. پس به همين دليل است لالايي هايي كه مادران براي كودكانشان مي خوانند، در وهله اول وزن و آهنگ دارد: چنانچه در اين بين هرچند كودك از مضامين لالايي هايي كه مادرش مي كند، چيزي دستگيرش نمي شود. اما اين كودك از موسيقي ساده نهفته در لالايي و شكل شاعرانه آن بسيار لذت مي برد. بنابراين طبيعي است كودكي كه در حال گريه كردن است تنها با شنيدن لالايي مادرش و يا حتي شخص ديگري به آرامش دست پيدا مي كند و گريه نمي كند. البته ناگفته نماند اين توجه به وزن و آهنگ در نزد كودك با سخن گفتن او نيز ادامه پيدا مي كند.
آن گونه كه كودكان بعد از زبان باز كردن، همواره كلمات دوهجايي چون، بابا، آآ و... را بسيار بر زبان جاري مي سازند.
بايد گفت اكثر جوامع و فرهنگ ها لالايي هاي خاص خودشان را دارند كه برخاسته از نوع فكر و عقايد آن جامعه در مقاطع گوناگون تاريخي، سياسي، ديني و... است. هرچند تمام لالايي ها در يك امر مشترك هستند و آن اين است كه «كودكم آرام بخواب، من حواسم به توست!» اما همانطور كه گفته شد، در بطن خودشان بيانگر عقايد و انديشه هاي جوامع خود هستند، به عنوان مثال در لالايي كشور خودمان اغلب مسائل ديني بيان مي شود، چون «امام هشتم پشت و پناهت، شاه چراغ پشت و پناهت» گاهي مسائل سياسي بيان مي شود، چون لالايي كه در گيلان خوانده مي شود و در آن از شجاعت ميرزاكوچك خان ياد مي شود. گاهي هم از شجاعت و جنگاوري ياد مي شود كه اين نوع لالايي خيلي زياد است. يا نه، در لالايي مادران انگليسي كه در فرهنگ آن كشور ثبت شده، همواره نشانه هايي از وعده هاي مادر به كودك است و يا اين كه در لالايي مادران يوناني وعده هايي از رسيدن به بندراسكندريه ذكر شده است.
اگر از كنار اثرات موسيقيايي لالايي ها بگذريم، بحث زبان شناسي آن مطرح مي شود. زيرا كودكي كه از همان دوران نوزادي در معرض اشعار مختلفي قرار گرفته و اين اشعار بر زبان مادرش جاري بود ه، دايره واژگاني اش، وسيع تر و پرمعني است. از آن طرف اين دايره واژگان همراه با وزن، قافيه و حتي آرايه هاي ادبي است و خود به خود كودك به عمق كلمات بيشتر پي مي برد و با آنها ارتباط نزديكتري مي يابد. اين همان چيزي است كه اين روزها والدين انتظار دارند كودكشان بعد از ورود به دبستان به آن برسند. اما اين كه اين اتفاق در مدارس پيش مي آيد يا نه، بماند!
به هر حال ادبيات لالايي ها، ادبياتي ريشه دار و فولكوريك است و به نوعي يكي از نيازهاي انسان در آغازين ماه هاي زندگي اش تلقي مي شود. پس ضروري است به جاي آن كه مادران وظيفه لالايي را به نوارها و موزيك هاي گاه نامتناسب با فرهنگ ايراني بسپارند، خودشان دست به كار شده و با حفظ كردن چند بيت شعر با مضمون لالايي اين امر خطير را خود به اجرا رسانند.

 



پاكباز

¤استاد محمود شاهرخي
ما دردكشان مست زصهباي الستيم
پيمانه كشانيم كه پيمان نشكستيم
تا شد دل ما با خبر از عالم اسرار
در كوي طلب يك نفس از پا ننشستيم
تا باده كشيديم زخمخانه وحدت
چون رند صبوحي زده شوريده و مستيم
با ما سخن از غير مگوييد كه جز دوست
هر رشته كه دام دل ما بود گسستيم
ما بت شكنانيم كه در معبد هستي
كس را به جز از خالق يكتا نپرستيم
با خصم بگو اين همه گستاخ نتازد
ما پشت بسي فتنه به سر پنجه شكستيم
آن شير دلانيم كه در عرصه ناورد
با مرگ چو در باب صفا دست بدستيم
صدبار گر افتيم برآئيم دگربار
رنگي نپذيريم همينيم كه هستيم
اعجاز دل
ني غريبانه كند ناله چون دمساز دل است
اين نفس سوخته در پرده هم آواز دل است
نه همين توده خاك است ازين نغمه برقص
گوش افلاك پر از زمزمه ساز دل است
همچو دريا شده دامان من از موج سرشك
آري اين سيل گران خانه برانداز دل است
اشك اين قطره جوشيد ه زسرچشمه درد
چون قلم با خط خون پرده در راز دل است
اي كه داري سر سير و سفر منزل دوست
آن اگر سلسله بندد پر پرواز دل است
هر زمان بشكند اين شيشه شود كار درست
نيست اين شعبده، يك جلوه ز اعجاز دل است

 



جمعي از شاعران: شاهرخي باغبان شعر انقلاب

ادب و هنر: صبح روز يكشنبه 24آبان، شاعر و پژوهشگر ادبي گرانمايه-استاد محمود شاهرخي(جذبه )- از بند جهان مادي رهيد و به ديدار معبود شتافت.
بي ترديد، نام استاد از جمله نام هاي ارجمندي است كه بر تارك ادبيات ايران همواره خواهد درخشيد. وي در طول زندگاني پربار خود،از تمنيات زميني فاصله داشت و از راه نوراني دين گامي به بيرون نگذاشت.استاد، در رديف نخستين شاعراني بود كه دل به نداي رهبري نهضت انقلاب اسلامي داد و با سلاح شعر با ملت به پا خاسته مسلمان ايران همراه و هم آواز شد. تا آنجا كه امروز،نام استاد با عنوان «شعر انقلاب» و «ادبيات متعهدانه» پيوندي روشن دارد. به مناسبت درگذشت آن اديب فرزانه، چند تن از شاعران و اديبان، درباره خصايص اخلاقي و ويژگي جهان شعري استاد گفته اند كه مي خوانيم:
موثر و جهت دهنده
سردبير مجله «شعر»، از استاد محمود شاهرخي به عنوان شاعري موثر بر جامعه ادبي كشور و جهت دهنده به شاعران جوان انقلاب نام برد.
مصطفي محدثي خراساني بيان كرد: برخي از شعراي پيشكسوت معاصر به سبب قدرت شعرهايشان بر ديگران تاثير مي گذارند. برخي نيز به دليل اعطاي بينش و جهت دهي به جامعه ادبي، نقشي برجسته در حيطه ادبيات كشور ايفا كرده اند.
به نظر من،استاد شاهرخي، جداي از ارجمندي شعرشان كه داراي مقامي بالا در زمينه شعر انقلاب است، در هر دو بعد تاثيرگذار بودند. اغلب شاعراني كه تبديل به عناصر جريان ساز انقلاب شدند؛ مانند سيدحسن حسيني، سلمان هراتي، ساعد باقري،قيصر امين پور و...همگي اذعان كرده بودند كه از سه شاعر؛ استاد مهرداد اوستا، استاد مشفق كاشاني و استاد شاهرخي تاثير گرفته اند.
محدثي خراساني افزود: معتقدم مهمترين ويژگي استاد شاهرخي راه معرفتي ايشان به ادبيات و هنر وهستي بود. اخلاق مداري در وجود آن شادروان، يك تكنيك يا استراتژي نبود بلكه؛ هويت و شالوده وجود ايشان برآمده از اخلاق مداري بود. آن بزرگوار، در هر كجا كه حضور مي يافت، آن نقطه را تبديل به فضايي سرشار از راستي و دوستي و صفا مي نمودند. ان شاا... حسنات و بركات شخصيت آن استاد فقيد، توشه اي براي آخرتشان باشد!
سرآمد در ادب و عرفان
استاد محمود شاهرخي در ادب و عرفان سرآمد بود.
استاد عباس براتي پور با بيان مطلب فوق، اظهار داشت: من درگذشت استاد شاهرخي را به جامعه ادبي كشور و به ويژه مقام معظم رهبري كه خود از فرزانگان و فرهيختگان هستند تسليت مي گويم. بايد گفت شادروان شاهرخي چه در زمينه سرايش و چه در عرصه پژوهش ادبي در اوج بود.
وي افزود: آن شادروان، نه تنها در حوزه ادبي بلكه در زمينه اخلاق نيز مثال زدني مي نمود. بسيار مهربان بود و دغدغه مستمندان و كليت جامعه را داشت. به اهل بيت(ع) ارادت عجيبي مي ورزيد. بارها شاهد بودم كه پس از شنيدن قطعه شعري درباره حضرت سيدالشهدا(ع)، اشك از چشمانشان جاري مي شد. بايد بگويم كه نهج البلاغه را به خوبي فهم كرده بودند. وقتي آن اديب ارزشمند را براي واپسين بار در بيمارستان ملاقات كردم، با وجود حال پريشان، زيرلب، مرتب ذكر خداوند مي گفتند و توفيق داشتند تا در آخرين لحظات زندگي خاكي نيز، از ياد و ذكر آن يگانه مطلق غافل نباشند.
براتي پور گفت: بايد تاكيد كنم كه او باغبان شعر انقلاب بود.
مرزبان شعر انقلاب
به گفته اميرعلي مصدق؛ شاهرخي مرزبان شعر انقلاب به شمار مي آمد.
مصدق، درگذشت استاد محمود شاهرخي را ضايعه اي گران براي جامعه ادبي كشور خواند و گفت: دين و عرفان و انقلاب، مضامين اصلي آثار استاد را تشكيل مي دهند و اين نشان از دغدغه هاي والاي دروني ايشان بود.
وي اضافه كرد: استاد شاهرخي، اين انسان مهربان و متواضع، سالها، همدوش استاد اوستا، سپيده كاشاني، گلشن كردستاني ، مشفق كاشاني و... براي پاگيري و گسترش و بالندگي شعر انقلاب زحمت كشيدند.
شاعر انقلاب
پوريا معلم تاكيد كرد كه استاد شاهرخي در ايجاد حركت انقلابي مردم ايران سهم به سزايي به خود اختصاص داد.
وي افزود: استاد، داراي فضائل انساني والايي بودند و در شمار آخرياني قرار داشتند كه در سايه مكتب و دولت دانش شان، كارآمدگاني بهره ها بردند. معلم اضافه كرد: استاد با اشعارشان سهم به سزايي در ايجاد حركت انقلابي مردم ايران به خود اختصاص دادند. زيرا كه سرودهاي شكل گرفته با اشعارشان، به آگاهي و تهييج افكارعمومي مي انجاميد.
طلبه اي عارف و اديب
نويسنده كتاب «تذكره شاعران» معتقد است سير زندگي مرحوم محمود شاهرخي از بم و كرمان تا حوزه علميه نجف و مدرسه فيضيه و تلاش هاي وي براي دست يابي به عرفان علمي و عملي،نمونه اي كم نظير و جذاب در عرصه ادبيات روزگار ما به شمار مي رود.
حسين اسرافيلي در تشريح زندگي و خدمات شاهرخي به ايرنا گفت: آن استاد بزرگ، شاگرد و داماد مرحوم مجذوب عليشاه كرماني از عرفاي معاصر بود و شايد با جذبه همان بزرگوار نيز به سير و سلوك پرداخته و حدود 18 سال را در حوزه هاي علميه نجف و قم تلمذ نمودند.
اين شاعر درتشريح خدمات اين استاد افزود: در آغاز انقلاب وي با پيوستن به جريان نهضت از معلمان ادبيات انقلاب بود و در كنار استاد آهي كه عروض و قافيه تدريس مي نمود ،ديوان حافظ را به روي شاعران نسل جديد انقلاب گشودند .اين خدمات در راديو ايران ابعاد گسترده تري داشت و مردم روايت استاد را از منطق الطير و ساير متون عرفاني به گوش جان مي شنيدند. برنامه هايي كه بسيار روان و سليم و سليس بودند.
اسرافيلي در ادامه به تدوين مجموعه هاي شعر مذهبي و انقلابي توسط شاهرخي اشاره كرده و اظهار داشت: ترجمه مشارق انوار مرحوم قيرواني عارف شهير قرن هفت هجري در كنار اين مجموعه ها ميراث گرانسنگي از ادبيات آئيني و عرفاني ميهن ماست. ادبياتي كه بر محبت ائمه اطهار عليهم السلام بنيان نهاده شده است .
در اين راستا شايد مهمترين سروده استاد مثنوي مهم «خلوتگه عشق» است كه سبك و سياق عمان ساماني مرثيه سراي بزرگ پارسي گو را زنده كرده است.

 



تاكيد بر نظارت خانواده ها در بازي هاي رايانه اي كودكان و نوجوانان

مسوول غرفه بنياد ملي بازي هاي رايانه اي در هفتمين نمايشگاه «ياد يار مهربان »كه به مناسبت هفته كتاب تشكيل شده است، با تاكيد برضرورت نظارت خانواده ها بر بازي هاي رايانه اي كودكان و نوجوانان،گفت: هربازي كه نشان تائيد مراكز ذيربط نداشته باشد از طرف نيروي انتظامي قابل پيگيري و برخورد است.
«مهسا رحيمي» در گفت و گو با ايرنا اظهار داشت: كليه بازي ها - ايراني و خارجي- بايد پيش از توزيع در بازار از «نظام ملي رده بندي سني بازي هاي رايانه اي( ESRA)» مهر تائيد و هولوگرام رده بندي سني دريافت كنند.

 



شواليه هاي ناتوي فرهنگي به چاپ يازدهم رسيد

ركورد فروش كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي
(يك نما از كودتاي مخملي) نوشته پيام فضلي نژاد با انتشار چاپ يازدهم آن در آبان 1388 به 35 هزار نسخه رسيد.
به گزارش ايرنا؛ موضوع اين كتاب كه يك پيش بيني از روند فعاليت هاي سياسي اصلاح طلبان براساس نقشه راه سازمان جاسوسي سيا براي كودتاي مخملي در ايران است، به بازشكافي فعاليت هاي روشنفكران ديني و سكولار، احزاب اصلاح طلب مانند حزب مشاركت ايران، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و گرو هكهاي سكولاري چون كانون مدافعان حقوق بشر مي پردازد و براي نخستين بار در سال 1386 از نقشه آنان براي تحقق يك كودتاي مخملي در ايران پرده برمي دارد.
فضلي نژاد همچنين در جلد دوم «شواليه هاي ناتوي فرهنگي» كه توسط انتشارات موسسه كيهان در دست نشر است، به تشريح جديدترين پروژه هاي براندازي نرم جمهوري اسلامي مي پردازد و در ضمن جريان شناسي تاريخ سياسي پس از انقلاب، نظريه «مرگ گفتمان اصلاحات» را نيز ارائه خواهد كرد.

 



كتابخانه پايداري در 46 دانشگاه كشور راه اندازي مي شود

مسئول امور كانون هاي فرهنگي و هنري اداره كل امور فرهنگي وزارت علوم گفت: فاز دوم راه اندازي كتابخانه پايداري، با احداث اين كتابخانه ها در 46 دانشگاه كشور آغاز شده است.
«مهران حسن زاده» در اين زمينه اظهار داشت: در سال گذشته به همت دفتر امور فرهنگي وزارت علوم و معاونت ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس، تعداد 30 كتابخانه پايداري در 30 دانشگاه كشور راه اندازي شد و مورد بهره برداري دانشجويان قرار گرفت.
حسن زاده خاطر نشان كرد: در فاز دوم اين طرح كه از شهريورماه سال جاري آغاز شده است، راه اندازي 47 كتابخانه پايداري در 47 دانشگاه در دستور كار قرار گرفت كه در تاريخ هفتم مهرماه 1388 اولين كتابخانه از اين فاز در دانشگاه صنعتي شريف افتتاح شد.

 



شبان شهرنشين!

& منصور ايماني
ديروز كه پاهايم طبق معمول براي كاري كوچك شتاب گرفته بودند و آرامشم، پي هيچ و پوچ در هياهوي شهر تقلاهاي بي سرانجام گم شده بود، عاقبت گوشه اي ايستادم و از خودم پرسيدم: آخر تو تا كي بايد از سكوت پيرانه سري فصل، از عبور ساكت پاييز؛ اين نگارخانه رنگ وارنگ بي بهره باشي و نداني كه بي بهره اي؟ يادت نيست روزي كه طومار كشت و كار پدر را پيچيدي و پي چندرغاز مقرري ماهيانه، راسته آگهي هاي روزنامه را گرفتي و سر از دولتسراي كارمندي درآوردي، بقچه اي داشتي كه از دوبيتي هاي مادرت و بوي نان تازه اش پر بود؟ حالا امروز بقچه ات را باز كن و ببين چه داري؟ آيا بجز چند تكه نان باگت و قوطي غذاهاي يخ زده و فيشهاي آب و برق، چيز ديگري در بقچه مي بيني؟ البته چند برگ كاغذ اداري هم كنارشان هست كه- گوش شيطان كر- كارنامه ترقيات سال به سال توست. آي چوپان بي رمه! بعد اين همه سال، يكبار هم كه شده چشم از آدمها بردار و به خودت نگاه كن! امروز كنار جاده اي ايستاده اي بي بازگشت، كه چهل و هشت منزل آن را باري به هر جهت جا گذاشته اي. ببين آيا همه آنچه را كه در منزل اولي با خود داشتي، امروز همراه توست؟ باور كن نه، تو حتي نيمي از خودت را هم، نمي دانم در كجاي همين جاده جا گذاشته اي و دريغا كه هنوز خرسندي! امروز پاييز است و پير سپيدموي زمستان، چند قدم آن سوتر، از پشت ديوار سيماني شهر، نگران جان يخ كرده توست. جاني كه سالهاست از هيزم گفتگوي بي منت مردمان آبادي، گرم نمي شود و مهتاب شب همدلي شبانان دشت، بر آن نمي تابد. سالهاست كه صداي كبكهاي كوهستان كودكي ات، در همهمه شهر گم شده است و تو آن را فراموش كرده اي. تو سالها پيش رمه ات را به صحرا بردي و تنها برگشتي و امروز گوسفندان گمشده ات، خواب چراي صبح صحرا را مي بينند و دور از آغل شبانه، خاطره سبز چمن را نشخوار مي كنند. بيرون، برگهاي درختان رنگ پريده شهر، بر آسفالت بي روح خيابان مي افتند و تو پشت پنجره اتاقت ايستاده اي و از طبقه نمي دانم چندم، به كلاف گره خورده ماشينها نگاه مي كني، ولي به ياد جاده خاكي آبادي ات نمي افتي كه بدون چراغ و تابلوي «عبور ممنوع»، تو را سالهاي سال، به مقصد رسانده است. آي چوپان بي رمه! بگذار از جبران خليل جبراني برايت بگويم كه مي گويد: «هر كدام از ما اگر خوب نگاه كنيم همان دهقان زاده روستايي هستيم. همه ما درخت را دوست داريم و در چراگاه ذهن من و تو، شبان و رمه و بره اي گمشده وجود دارد. در آنجا خيش و خرمن و چرخشت هم هست. مسيح حرفهاي خود را از تار و پود فصلها مي بافت. چنان كه زمان نيز، بافته خود را از تار و پود فصلها و نسلها فراهم مي كند.»

 



ادبيات فولكلوريك و ضرورت توجه به آن

محمد محرمي
بسياري تصور مي كنند، ادبيات، يعني همان نوشتاري كه به شكل مكتوب و روي كاغذ نقش مي بندد. غافل از اين كه ادبيات مكتوب، شكلي از گونه هاي ادبيات است و در كنار آن ادبيات شفاهي يا فولكلوريك قرار دارد كه ريشه هاي آن را بايد در جامعه و تاريخ جست وجو كرد. پس بر همين مبنا مي توان گفت ادبيات شفاهي و يا فولكلوريك، يكي از شاخه هاي فرهنگ است كه شامل قصه ها، افسانه ها، اسطوره ها، ترانه ها، تصنيف ها، بازي هاي منظوم، امثال و حكم، متل ها و چيستان هايي است كه نسل به نسل از هزاران سال قبل به شكل شفاهي نقل شده و به روزگار كنوني رسيده است.
همان طور كه اشاره شد، ادبيات فولكلوريك ريشه در جامعه دارد، زيرا از دل جامعه و بطن مردم بيرون آمده است. پس پرواضح است اين نوع ادبيات با واقعيت هاي زندگي مردم عادي ارتباط دارد و به نوعي بازتاب زندگي اجتماعي، نوع فرهنگ و انديشه مردمان جوامع مختلف در ادوار گوناگون است؛ چنانچه اگر بخواهيم رفتار، عقايد، انديشه و حتي نوع بينش مردم جامعه اي را بررسي كنيم، كافي است نيم نگاهي به ادبيات فولكلوريك آن بيندازيم، آن وقت است كه بسياري از حقايق به ظاهر نهفته به دست مي آيد. حال با توجه به آنچه عنوان شد، اين نكته به دست مي آيد كه ادبيات فولكلوريك خود به خود زمينه ساز به وجود آمدن ادبيات رسمي و مكتوب جوامع گوناگون است. به عنوان مثال هرگاه سخن از شاهنامه فردوسي به ميان مي آيد، همگان تصور مي كنيم، ابوالقاسم فردوسي طي سي سال در گوشه منزل نشسته و براساس تراوشات ذهني و خيالي خودش داستان هايي را از ايران باستان به نظم درآورده است. غافل از اين كه شاعر بزرگ حماسي سراي ايران زمين، آنچه را كه سينه به سينه نقل شده، ابتدا گردآوري كرده و سپس به بازآفريني آنها پرداخته و اين كتاب سترگ را پديدار ساخته است. حال روشن است اگر ادبيات شفاهي به شكل داستان و روايات حماسي نبود، اثري چون شاهنامه هم سروده نمي شد.
هرچند گفته مي شود محتوا و درونمايه ادبيات فولكلوريك اغلب برداشت ها و تلقي هاي ساده و بي پيرايه اقوام ابتدايي و روستايي از زندگي و مرگ، جهان لاهوت و ناسوت، كائنات، آرزوهاي دست يافتن به مدينه فاضله و... است كه با بازي روان، ساده و بي پيرايه يك هنر شفاهي ماندگاري را ايجاد كرده، اما بايد توجه داشت اين نوع ادبيات در عين سادگي و رواني، از تخيل عميق و انديشه اي ناب برخوردار است كه براي زودفهم بودن به آن شكل ساده و روان درآمده است. حال بر همين مبناست كه در وهله اول توده مردم مدنظر است و در لايه هاي آن مسائل مختلف و گوناگوني چون آموزش كارهاي خوب، توجه به عقايد ديني و دوري جستن از رفتارهاي ناشايست به چشم مي خورد.
حال قبل از آن كه به اثر ادبيات شفاهي در جامعه امروزي بپردازيم، بايد بگوييم كه در سرزميني چون ايران از ديرباز ادبيات شفاهي جايگاه و كاركرد بسيار مهمي داشته است. آن گونه كه ادبيات فولكلوريك به دو شكل منظوم و منثور بوده است. يعني شكل منظوم آن اغلب در شكل ترانه، دوبيتي، تصنيف، شروه (سرودهاي جنوبي)، چهارپاره، بياتي، نوحه، بحر طويل، لالايي، متل، چيستان و.... تجلي يافته است. چنانچه از آنها در مراسم مختلف چون تولد نوزاد، عروسي، عزاداري، دعا، بدرقه، اعياد، جشن هاي ديني و ملي، به هنگام كاركردن (چون ماهي گيري، گله چراني، قالي بافي، شالي كوبي، شيردوشي، شخم زدن زمين و...) و هم چنين استراحت كردن استفاده مي شده است. اين امر ضمن ايجاد فضايي مفرح و يا مناسب، روحيه تلاش و نيز هم حس شدن را با شرايط پيش آمده مهيا مي كرده است. از آن طرف هم ادبيات فولكلوريك منثور، البته به شكل روايي در قالب هايي چون حكايت و افسانه و با موضوعاتي چون ديني، قومي، ملي، تربيتي و عاطفي در دل خودشان، حاوي نكاتي بسيار خوب و ظريف بوده است. البته ناگفته نماند در اين بين افسانه ها از اهميت خاصي برخوردارند، زيرا اين افسانه ها كه اغلب محل عيان شدن حوادث و شخصيت هاي متافيزيكي هستند، ذهن و تخيل انسان را به ماوراي طبيعت كشيده و اين چنين مخاطبان را به تكاپو و خيال انگيزي وادار مي سازد. هم اكنون در ميان ادبيات كهن فارسي چهار نوع افسانه مشاهده مي شود: افسانه هاي خيالي، افسانه هاي حقيقي كه برگرفته از زندگي مردم و با مبالغه و اغراق است، افسانه هاي تاريخي كه سرگذشت شگفت انگيز پهلوانان و اميران است و سرآخر افسانه هاي طنز .
بايد گفت حيوانات نيز در ميان قصه ها و حتي اشعار فولكلوريك نقش و جايگاه خاص خودشان را دارند.
متأسفانه امروزه به دليل رشد و گسترش خيره كننده تكنولوژي، ادبيات فولكلوريك جايگاه واقعي خودش را از دست داده و مردم بيشتر به تلويزيون و راديو و آنچه اين رسانه هاپخش مي كنند، توجه دارند.
جالب تر آن كه هرگاه سخن از ادبيات شفاهي و زيرمجموعه هاي آن چون حكايت و قصه به ميان مي آيد، اكثر افراد به ياد كهنسالان مي افتند و با حسرت از داستان هايي چون داستان امير ارسلان، حكايت هاي سمك عيار و... ياد مي كنند و افسوس مي خورند كه چرا اين قصه ها و اصلا به طور كلي ادبيات شفاهي اين طور رنگ و رو باخته و به جاي آن ادبيات ديگر ملل خودنمايي مي كند!
به هر حال در پاسخ به اين سؤالات مي توان ايراد كار را در تكنولوژي و تحول در زندگي جامعه جستجو كرد. اما اين صورت مسأله است. زيرا به راحتي مي توان از اين تكنولوژي به ظاهر متضاد با سنت بهره ها گرفت و با ساخت برنامه هاي تلويزيوني و راديويي، چاپ مطالب مختلف از ادبيات فولكلوريك در روزنامه ها و مجلات، آشنا ساختن دانش آموزان با اين نوع ادبيات از طريق كتابهاي درسي و... كاري كرد كه اين نوع ادبي
كار كرد و حتي نقش سازنده خودش را باز يابد و حفظ كند.

 



نسيم

چقدر فرومايه ام من، هنگامي كه زندگي به من طلا مي دهد، و من به تو نقره مي دهم، و با وجود اين، خود را سخاوتمند مي انگارم.
¤ جبران خليل جبران

 



سرمشق

خمود/خموده/خمودگي
در عربي خمود، به ضم اول، به معناي «فروكش كردن شعله و تب و خشم و هوس» و نيز «بيهوش شدن بيمار» است و در متون قديم فارسي نيز به همين معاني به كار رفته است. بعضي به گمان اينكه اين كلمه فارسي است صفت خمود، به معناي «افسرده» و اسم خمودگي به معناي «افسردگي» را از آن ساخته اند و غلط است. به جاي خمود و خمودگي مي توان گفت: افسرده و افسردگي يا سست و سستي.
غلط ننويسيم/ ابوالحسن نجفي

 



درآمدي بر ادبيات عرفاني ايران

عرفان يك جريان فكري است كه از فطرت نوعي انسان سرچشمه گرفته است. مقصود از عرفان در معني كلي اش احساس دغدغه دروني بشري در اين جهان طبيعي است.
به طوري كه هركس آن دغدغه را ندارد معلوم مي شود هنوز وارد عرصه نوعيت انسان نشده است.
امكان ندارد كه انسان در زندگي مادي و اين جهاني، در رابطه با زندگي مادي و اين آسمان و طبيعت گسترده مادي، احساس اضطراب نداشته باشد، اين احساس اضطراب ناشي از كمبودي است كه در رابطه او و طبيعت وجود دارد، يعني به ميزاني كه انسان، انسان مي شود نياز رهايي را احساس مي كند كه ديگر طبيعت نمي تواند آن نيازها را برآورد چرا؟ چون طبيعت براساس نياز حيواني انسان ساخته شده است، و طبيعت خانه اي است كه حيوانات بهتر در آن زيست مي كنند، طبيعت فقط نيازهاي مشترك حيوان و انسان را برآورده مي كند و از اينجاست كه در انسان، انساني كه فراتر از حيوان مي انديشد، كمبود و احساس بيگانگي با جهان و احساس غربت در اين دنيا در وي ايجاد مي شود. و اين تشنگي و غربت نياز و عطش را در او به وجود مي آورد. نياز و عطشي كه دو سرچشمه اصلي تجلي روح عرفاني در بشرند.
ادبيات عرفاني، كلام بشر امروز است براي فراتر انديشيدن، فراتر از طبيعت انديشيدن و فراتر از محسوسات، زندگي كردن.
بشر امروز در ادبيات عرفاني، در كلام و سخنان عارفانه عارفان و انسانهاي متعالي به دنبال رهايي است. رهايي از طبيعت مادي، و رهائي از تنها حس حيواني صرف كه دغدغه و اضطراب در منجلاب دنيا ماندن را سرلوحه زندگي بشر امروز قرار مي دهد.
عرفان با كلام حق ارتباط دارد و ادبيات عرفاني راه اتصال كلام حق با زندگي بشر است و اديبان و عارفان با برقراري اين اتصال نقش ارزنده اي در جاري ساختن كلام حق براي رهايي انسان از ماديات را داشته و دارند، پس ادبيات عرفاني همواره روشنگر راه حقيقت در دنياي ظلماني و تاريك دنياي ديروز و امروز است....

 



«گوزن هاي پا به ماه» به چاپ سوم رسيد

مجموعه شعر «گوزن هاي پا به ماه» به چاپ سوم رسيد.
اين مجموعه پس از «مي خواهم دست به كار بزرگي بزنم» دومين مجموعه از سري شعرهاي آزاد كمال شفيعي است كه به دست انتشارات داستان به بازار عرضه شده است.
شعري از اين مجموعه را مي خوانيم:
«سرنا بزن
ما در پايكوبي درخت ها
پاچين مان را
بالا زديم
ديگر از چيزي باكمان نيست
حالا عشق
هر سازي بزند
مي رقصيم»

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14