(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 30 آبان 1388- شماره 19517
 

90 درصد دوستي هاي خياباني به ازدواج منتهي نمي شود
نوبت 16آذر رسيد!!!
ضوابط خاص دانشگاه آكسفورد براي پوشش دانشجويان
براي تحول در علوم انساني انقلابي عمل كنيد
انقلاب فكري؛ بايد!
مهمان پرست : خروج نخبگان فرار مغزها تلقي نمي شود
دانشجويان: از كشتار كودكان يمني خون دل مي خوريم



90 درصد دوستي هاي خياباني به ازدواج منتهي نمي شود

به گفته يك استاد دانشگاه، تنها 10درصد از ارتباطاتي كه قبل از ازدواج در ميان دختران و پسران وجود دارد به ازدواج منجر مي شود و در 90 درصد باقي اين ارتباطات قطع خواهد شد.
مصطفي اقليما در گفت وگو با برنا در خصوص ميزان ازدواج در ارتباطاتي كه در خيابان شكل مي گيرد گفت: براساس يك تحقيق كه در 5 استان بزرگ كشور و از بين 30هزار نفر نمونه انجام گرفته است. از بين همه اين افراد تنها 10درصد با دوست خود ازدواج كرده اند و بقيه ارتباط ها با گذشت زمان به جدايي ختم شده است.
به گفته وي اين دوستي ها از 1ماه تا 7سال ادامه داشته اما در همه موارد نتايج يكسان بوده است.
اقليما در ادامه اظهار داشت: نكته قابل توجه ديگري كه از اين پژوهش به دست آمده است نشانگر اين موضوع است كه از اين رقم نيز تنها 2درصد از اين ازدواج ها با هدف هاي فردي و علاقه به طرف مقابل انجام شده است و 8درصد مابقي به دلايل مالي و دارا بودن امكانات فرد به ازدواج منجر شده است.
اين مددكار اجتماعي نتايج اين ازدواج ها را نيز نامطلوب خواند زيرا در 95 درصد از موارد اين ازدواج ها نيز نتيجه اي جز طلاق در بر نخواهد داشت.

 



نوبت 16آذر رسيد!!!

با نزديك شدن به سال روز 16 آذر تحريكات جريان سبز در برخي دانشگاههاي كشور آغاز گرديده است.
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران، افراد وابسته به ستاد مهندس موسوي در دانشگاه اروميه پس از آنكه نتوانستند طرح هاي خود براي روز 13آبان را اجرايي كنند درحال برنامه ريزي هاي گسترده براي روز 16آذر هستند. اين افراد پس از ناكامي دربرهم زدن مراسم 13آبان درحال حاضر با راه انداختن نشرياتي كه درآن اخبار كذب را درجهت تهييج دانشجويان منتشر مي كنند درحال يارگيري براي مراسم 16آذر هستند.
همچنين چند تن از اساتيد دانشگاه چمران اهواز نيز كه از اعضاي ستاد ميرحسين موسوي در رقابت هاي انتخاباتي بودند درحال برنامه ريزي براي ملتهب كردن فضاي دانشگاه در روزهاي منتهي به روز دانشجو هستند.
پيش بين و آهنگران كه دوتن ازاساتيد تندرو حامي و عضو درستاد مهندس موسوي بوده اند در آخرين اقدام خود با حضور ميداني درجمع افراد تندرو طيف غيردانشجويي علامه در 13آبان به تهييج دانشجويان مي پرداختند، تا با شعارهاي خود ساخته تجمع 13آبان را از هدف ضد استكباريش منحرف سازند.
نكته قابل توجه اين است كه اين افراد افراطي وابسته به طيف غيردانشجويي علامه حركات ايذايي خود را با توجه به رابطه با شبكه هايي چون صداي آمريكا و العربيه دراين شبكه ها پوشش خبري مي دهند.
شايان ذكراست اين اساتيد با فشار آوردن به مسئولين دانشگاه مانع از منحل شدن طيف غيردانشجويان علامه در دو سال گذشته بوده اند و با استفاده از اين افراد تندرو درصدد بهره برداري و رسيدن به اهداف ضد دانشجويي خود در دانشگاه چمران اهواز هستند.

 



ضوابط خاص دانشگاه آكسفورد براي پوشش دانشجويان

دانشگاه آكسفورد كه يكي از معروف ترين دانشگاه هاي جهان است، ضوابط خاصي را براي پوشش دانشجويان خود درنظر گرفته و به معاون دانشگاه اختيارتام داده شده تا تمامي مقررات مربوط به پوشش دانشجويان را در دانشگاه اجرا كند. نكته جالب، توجه ويژه مسئولان دانشگاه به جزيياتي مثل مدل خط ريش، رنگ لباس و... است.
به گزارش جهان برخي مقررات مربوط به پوشش دانشگاهي اين دانشگاه به شرح زير است:
-فارغ التحصيلان دانشگاه بايد لباس بلند، گشاد و روپوش هاي رنگي مصوب دانشگاه را بپوشند.
-افرادي كه فارغ التحصيل دانشگاه هاي ديگر و داراي مدرك آكسفورد هستند نيز بايد اين مقررات را رعايت كرده و لباس مناسبي با كد دانشگاهي بپوشند.
- تمام مردان بايد از كت و شلوار تيره، پيراهن سفيد ساده كراوات وجوراب استفاده كنند.
- مردان بايد ظاهر مناسب و تميز داشته باشند و لباس باز و بدن نما نامناسب است. اندازه شلوارك ها بايد تا زانو باشند. مو بايد رنگ طبيعي داشته باشد و از مدل هاي افراطي پرهيز شود. خط ريش ها نبايد بيش از اندازه بلند باشند بلكه بايد مرتب كوتاه شده باشند.
-ريش، ريش بزي، گوشواره و ديگر موارد مشابه غير قابل پذيرش است.
- زنان نيز بايد ظاهري آراسته و مناسب داشته باشند. لباس زنان نبايد تنگ و بالاي زانو، پشت باز يا بدون آستين باشد. اندازه لباس، دامن و شلوارك بايد تا زانو باشد.
- مدل مو و آرايش بايد تميز، مرتب و به دور از مدل هاي افراطي و رنگ هاي غير متعارف باشد.
همچنين خالكوبي مجاز نيست و در صورت وجود بايد پوشيده باشد.
- دانشجويان مي بايست درمراسم عمومي دانشگاه لباس رسمي برتن كنند.
شايان ذكر است دانشگاه گرين ويل آمريكا واقع در ايالت كارولينا نيز ضوابطي با همين مضمون را براي نوع پوشش دانشجويان خود درنظرگرفته و دانشجويان را ملزم به رعايت تمامي آنها كرده است.

 



براي تحول در علوم انساني انقلابي عمل كنيد

وضعيت علوم انساني در كشور ما به شدت بحراني است.
در بحراني بودن اوضاع علوم انساني همين بس كه بسياري از ناهنجاري هاي سياسي، اعوجاج هاي اعتقادي و نابساماني هاي اقتصادي حال حاضر جامعه ما از كلاسها و اساتيد اينگونه رشته ها نشأت مي گيرند.
درست به همين دلايل است كه مقام معظم رهبري از سالها پيش تاكنون بارها و بارها نسبت به مشكلات بنيادين علوم انساني و لزوم بازنگري اساسي و تحول در اين حوزه هشدار داده اند ليكن متاسفانه تا به حال به اين هشدارها آنچنان كه بايد توجه نشده است تا تحول ضروري مذكور عملي گردد.
حتي در عرصه نظر نيز معمولا نظريه پردازان ما چنان محتاطانه و حداقلي به اين مسئله پرداخته اند كه بسيار بعيد به نظر مي رسد نظرات ايشان براي تغيير و تحول مورد نياز در علوم انساني منشأ اثري گردد.
¤¤¤
كافي است نگاهي گذرا به آنچه اين روزها در اين زمينه از رسانه ملي نمايش داده مي شود و يا در روزنامه ها و مجلات نوشته، بياندازيد.
كارشناسان و نويسندگان اين برنامه ها و نوشته ها گويي به جاي اينكه به فكر درمان بيمار در حال احتضار علوم انساني باشند، در اين انديشه اند كه اگر هم قرار است براي نجات وي كاري صورت گيرد چگونه آن را تخفيف و تقليل دهند!
نمونه اي از اين نگاه حداقلي را مي توان در تنزل محل بحث اصلي مسئله بازنگري در علوم انساني از «اسلامي كردن» به «بومي كردن» مشاهده نمود.
نمونه ديگر كه در اين يادداشت قصد پرداختن به آن را داريم مسئله لزوم مديريت علوم انساني براي رسيدن به وضعيت مطلوب است كه معمولا توسط همين كارشناسان و نظريه پردازان حتي بعضا متدين و مذهبي، از آن پرهيز داده مي شود.
البته اين آقايان معمولا ضرورت مديريت در اين عرصه را به طور كلي رد نمي كنند ولي آن را در برنامه هايي شديدا حداقلي، مطلقا غير دستوري، خنثي و بي نتيجه محدود مي نمايند.
چنانكه به شدت از به كار بردن لفظ انقلاب براي تحولي كه مورد نياز اين حوزه است انذار مي دهند و حتي بعضا اين تئوري را مطرح مي كنند كه علوم انساني بايد در فرآيندي طبيعي به سمت و سوي مطلوب سوق يابند و در اين حوزه ابدا نمي توان كار فرمايشي و دستوري كرد كه البته آن سمت و سوي مطلوب را هم خود قبلا «بومي شدن» يا «به روز شدن» و مانند آن معين كرده اند.
آنچه غالبا به عنوان توجيه اينگونه نظرات مطرح مي شود نيز اجتناب از هرگونه برخورد حذفي و سلبي با علوم انساني و عالمان غرب زده و غرب گراست.
در پاسخ اين قبيل سخنان بايد گفت اولا مدتهاست دوران برخوردهاي حذفي و سلبي افراطي در جامعه ما گذشته است، ثانيا مديريت بدون هرگونه برخورد سلبي نيز عملا امكان پذير نمي باشد، آن هم در اين اوضاع بحراني فعلي كه احياي علوم انساني ما بواقع نيازمند جراحي هاي جدي است.
اتفاقا اصلاح اين وضعيت با تصميمات خنثاي فعلي مديران علمي و آموزشي كشور ممكن نخواهد بود و مطمئنا نيازمند يك الگوي مديريتي انقلابي و جهت مند است.
البته مديريت انقلابي به معني بي تدبيري و بي منطقي و رفتار مطلقا سلبي كه برخي مغرضانه از آن انتزاع مي كنند نيست بلكه به اين معني است كه در كنار تدبير، برنامه ريزي ايجابي و شايد هم بعضا محافظه كاري، بايستي شور همراه با شعور انقلابي وجود داشته باشد تا با غلبه بر موانعي كه كم هم نيستند از اتلاف بيشتر وقت جلوگيري نمود و آنجا كه بواقع نياز است امر به دخالت دستوري و حتي برخورد بعضا سلبي نمايد.
اولين جايي كه شديدا به اين مديريت انقلابي نيازمند است و شايد تنها جايي كه امكان اعمال مستقيم چنين مديريتي وجود دارد دانشگاه است. هر چند برنامه هايي مانند «طرح صحيح مسائل علمي براي جهت دهي به توليد علوم انساني»، «تخصيص بودجه و امكانات و برنامه ريزي جدي براي تحقيق و پژوهش در اين زمينه»، «برگزاري جشنواره هايي از قبيل جشنواره فارابي»، «تاسيس بنيادها و مراكز علمي جهت تحقيقات متمركز و موضوعي»، «كرسي هاي آزادانديشي و نظريه پردازي» و... براي شكل دهي تحول مورد نظر در زمينه علوم انساني ضروري هستند ولي بايد توجه داشت بدون دخالت مستقيم سيستم آموزشي در دانشگاه ها نمي توان انتظار تحولي اساسي در اين حوزه داشت.
چراكه از طرفي دانشگاه ها سرچشمه هاي علمي جامعه هستند و تا سرچشمه اصلاح نشود تلاش هاي مقطعي ديگر جهت برطرف كردن آلودگي ها و نابه هنجاري هاي علمي كشور بي نتيجه خواهد ماند و از طرف ديگر اوضاع فعلي دانشگاه هاي ما در زمينه علوم انساني به هيچ وجه به گونه اي نيست كه به طور غيرمستقيم قابل اصلاح باشد و ضرورتا نيازمند دخالت مستقيم نظام آموزش عالي كشور و مديريت بعضا سلبي برخي نابه ساماني هاست.
هم اكنون در دانشگاه هاي ما منابع درسي علوم انساني عموما ترجمه هايي بدور از خلاقيتند از انديشه ها و نظرياتي كه هيچ سنخيتي با اسلام - نه تنها به منزله چارچوب اعتقادي ما مسلمانان بلكه به مثابه نظام معرفت شناختي، هستي شناختي، انسان شناختي و... ما - ندارند.
حتي كار به جايي رسيده كه ديگر براي دروس و علومي كه موضوعاتشان اسلام و مباحث مرتبط با اسلام است نيز منابعي با گرايشات غربي به دانشجويان معرفي مي گردد و در كمال تاسف همين علوم، انديشه ها و اعتقادات غير و حتي ضدديني در دانشگاه هايي كه با پول بيت المال تغذيه مي شوند به خورد دانشجويان مبتدي و بي دفاع ما داده مي شوند آن هم بدون اينكه دانشجو حق انتخابي داشته باشد.
به اين كمدي تراژيك اين را هم اضافه كنيد كه متاسفانه بيشتر اساتيد هيئت هاي علمي رشته هاي انساني ما نيز تفكراتي غرب گرا دارند و بسيار پيش مي آيد كه با همه ادعاي آزادي بياني كه دارند براي دانشجوياني كه از نظر فكري با آنها زاويه داشته باشند خصوصا در آزمون دكترا مشكل تراشي مي كنند و به سختي اجازه مي دهند چنين دانشجوياني به عضويت هيئت هاي علمي درآيند.
البته در بسياري از موارد هم اينگونه دانشجويان قبل از اينكه كار به مسائل و مصائب اينچنيني برسد خود استحاله شده اند و همرنگ جماعت و ... كه سرگذشت تعداد زيادي از اصلاحاتچي هاي افراطي و در راس همه آنها حجاريان شاهد اين مدعاست.
اين مسائل موجب شده تا از طرفي اكثر دانشجوها غرب گرا و غرب باور بار بيايند و از طرف ديگر جلوي رشد و پيشرفت كساني هم كه با اين تفكرات مخالفند گرفته شود.
نتيجه اينكه اساتيد آينده هيات علمي دانشگاه ها هم از همين طيف فكري خواهند بود و بالطبع؛ كتاب ها به همين شكل كنوني و اين دور باطل همچنان ادامه خواهد داشت چنانكه سال هاست داشته است.
خروجي اين وضعيت انبوه اساتيد، نظريه پردازان، محققان و دانشجويان غرب باور از يك سو و خروار خروار كتب، تحقيقات، پژوهش ها و پايان نامه هاي غرب محور از سوي ديگر است.
اين مسائل موجب شده تا توليد علم اسلامي بومي به مثابه اولين و اصلي ترين گام ايجابي در راه تحول علوم انساني همواره با دو مانع بسيار بزرگ روبرو باشد.
آن دو مانع فقر شديد جامعه علمي ما در دو حوزه محققين و منابع تحقيق علوم انساني است.
محققيني كه به ضرورت اين تحول و آن توليد علم معتقد باشند و منابع تحقيقي كه در اين راستا و در مقاطع علمي مختلف به عنوان ماخذ درجه اول قابل استفاده. اين در حالي است كه حتي اگر كسي هم بخواهد در اين وانفساي علمي خلاف جريان موجود حركت كند در محافل علمي دانشگاهي و غير دانشگاهي به حاشيه رانده مي شود و مهجورش مي كنند.
اينگونه است كه حتي ايجابي ترين بعد مديريت در حوزه علوم انساني كه همانا توليد علم باشد نيز در حال حاضر به مشكلاتي گره خورده كه بدون دخالت مستقيم و سلبي برطرف نمي گردند.
بنابراين نظام علمي كشور ناگزير است براي غلبه بر دور باطل مذكور و شروع يك نهضت توليد علم جهت تحولي اساسي در علوم انساني حداقل در اين دو حوزه «سرفصلهاي درسي» و «عملكرد علمي اساتيد» در دانشگاه ها با مديريتي انقلابي، سازوكارهاي غلط فعلي را اصلاح نمايد.
البته اين به هيچ وجه به معني حذف علوم انساني و عالمان غربي از دانشگاه ها نيست. بلكه ما حتما نيازمند شناخت نظريات غربي ها در اين حوزه حتي بهتر از خودشان هستيم ليكن اين علوم را بايد به كساني آموزش داد كه حداقل ابتدائياتي را در زمينه آنها بدانند و در مورد شبهات و ايرادات آنها خالي الذهن نباشند، نه دانشجوي صفركيلومتري كه هيچ گونه سلاح علمي براي دفاع از خود در مقابل آنها نداشته باشد.
پرواضح است نظر نگارنده به هيچ وجه تنافري با آزادي بيان، عقيده، قلم و... هم ندارد.
آنچه در مورد مديريت جهت مند مورد نياز علوم انساني گفته شد فقط و فقط مربوط به نظام آموزشي دانشگاه ها مي باشد كه منطقا هم بايد محدوده مديريت سيستم آموزشي كشور باشد.
خارج از حيطه كلاس هاي درسي هركس و با هر گرايش فكري مي تواند به تفكر، تحصيل، تدريس، نقد و نگارش منويات خود بپردازد.
حتي در خود دانشگاه ها نيز، در مقام تحقيق و نه تدريس، تضارب آراي اسلامي و غيراسلامي پسنديده و اصولا همانگونه كه رهبري معزز بارها فرموده اند ضروري است و بايد هرچه زودتر در قالب برنامه هايي مانند كرسي هاي آزادانديشي و مطالعات تطبيقي و... عملي گردد.
اتفاقا اين خود از معضلات و مشكلات عجيب و غريب دانشگاه هاي ماست كه از طرفي درباب بحث و استدلال را بسته ايم و از طرف ديگر هر آنچه از سوي غرب به ما رسيده است را بي كم و كاست و بدون اينكه كسي اجازه كمترين نقدي را به آن داشته باشد به سر كلاسها برده ايم تا در جايي كه دانشجو بايد آموزش هاي اوليه علمي خود را ببيند، علومي را به وي تدريس نماييم كه بر مباني معرفت شناختي نسبي گرايانه و شك گرايانه و جهان بيني مادي گرايانه و بعضا الحادي و در بهترين حالت سكولار غرب استوارند.
اگر اين كرسي ها راه اندازي شوند علاوه بر اينكه گامي بلند در راه توليد علم خواهند بود، به خودي خود حقانيت بسياري از نظريات اسلامي در زمينه علوم انساني را نشان خواهند داد.
به اميد روزي كه ما حداقل در دانشگاه هايمان موفق به ايجاد موازنه اي معقول، منطقي و متناسب با مباني فكري و اعتقادي برحقمان گرديم و علوم انساني حقيقي و بر مبناي معارف حقه اسلام ناب محمدي(ص) را شاهد باشيم.
در پايان بد نيست اشاره اي داشته باشيم، به جمله اي از شهيد مطهري كه اين روزها وقتي بحث به اين جور جاها مي رسد به كرات مورد سوء استفاده قرار مي گيرد.
ايشان در جايي نوشته اند؛ «به عقيده من لازم است در دانشكده الهيات يك كرسي ماترياليسم ديالكتيك تاسيس بشود.»
در اين باره بايد گفت اولا هدف ايشان از اين گفته فقط و فقط خدمت به اسلام و برداشتن گامي در جهت رفع شبهات آن دوران عليه مباني معرفتي اسلام بوده است. حال آنكه آنچه امروزه در دانشگاه هاي ما در حال وقوع است به هيچ وجه كمكي به اسلام نمي كند كه برعكس دانشگاه ها را به كارگاه هاي شبهه پراكني و اشكال تراشي براي اسلام و نظام اسلامي بدل كرده است.
ثانيا و مسلما منظور آن شهيد بزرگوار اين نبوده كه ماترياليسم را به دانشجوي ترم اول جامعه شناسي و يا علوم سياسي آموزش دهند بلكه اين كار فقط به جاي خود و براي كساني كه به اندازه رفع شبهات ناشي از چنين مباحثي از اسلام مطلع باشند سازنده است.
ثالثا استاد شهيد مسلما اين نظر را با فرض اينكه در كنار آن كلاس ماترياليسم، كلاس الهياتي نيز با اساتيدي مبرز داير باشد مطرح نموده اند كه ما در حال حاضر از آن هم بهره چنداني نداريم.

 



انقلاب فكري؛ بايد!

فرزانه ولي نژاد دانشجوي دانشگاه بوعلي سينا
دانشجو بخاطر ويژگي هاي خاصي كه با نام خود به خاطر مي آورد همواره و در همه جاي دنيا به عنوان مكان هندسي ويژه، تأثيرگذار و البته تأثيرپذير شناخته مي شود.
نخستين و شايد پررنگ ترين اين ويژگي ها جوان بودن اين لايه پرتحرك جامعه است خصوصيتي كه نشاط، تحرك، حس عدالت خواهي و آرمانگرايي و البته شتابزدگي را به يدك مي كشد.
كسب مدارج تحصيلي و رشد تفكرات آكادميك، خصوصيت ديگري است كه سرعت سير تحولات عقيدتي و فرهنگي را در اين بخش از بدنه جامعه بيشتر مي كند.
نكته ديگر، فضاي باز اجتماعي و قومي در دانشگاه هاست كه موجب مي شود در مقطع زماني كوتاه، ميدان تقابل و آشنايي افكار بسيار متفاوت و البته متناقض در دانشگاه شكل بگيرد.
نكته ديگري كه شايد با شكل گيري نظام جمهوري اسلامي تا حدي به فراموشي سپرده شد، حضور گفتمان چپ در دانشگاه و تمايل دانشجو به اين تفكر بخاطر حس مدرنيته بودن آن است. البته اين جنس از تفكر با پيروزي انقلاب اسلامي پايگاه دانشگاهي خود را تا حد زيادي از دست داد اما در سالهاي بعد و به ويژه در دهه هفتاد، با شكل جديدي باز به فضاي فكري كشور و به تبع آن به دانشگاه بازگشت.
تمام اين ويژگي ها كانالي را به نام دانشگاه ايجاد مي كند و به دانشجو در حدود آن طول و عرض مي دهد.
با درنظر گرفتن تمام سنگ بناهايي كه در هر برهه اي از زمان ساختمان تفكرات دانشجويي را شكل داده است، امروز ساختمان فكري و فرهنگي دانشگاه تركيب نامنطقي است از انواع ارزش ها و ساختارهاي حركتي عدم توازن و تعادل در چينش آرمان هاي سياسي و انقلابي.
انقلابي و عدم فهم درست از جايگاه ارزش هاي اسلامي و احساسات ناسيوناليستي همراه با نظريه مخالفت با نظام و طرح انتقادهاي افراطي عليه حكومت تنها شمايي از ساختار فعلي بخشي از فضاي فكري دانشگاه هاي كشور است. شمايي كه تنها از بعد تصادفي و لايه بيروني اين بخش به نظر مي رسد. و اين سطحي ترين و البته آسيب پذيرترين قسمت اين بخش از دانشگاه است.
در اصطلاح قشر خاكستري دانشجويان كه به دليل عدم شناخت كافي از حوزه ها و چهارچوب هاي سياسي، به آساني وارد زمين بازي شده و در نقش پياده نظام با كمترين اهميت و ارزش، متحمل بيشترين صدمه مي شوند.
در حالي كه در پشت اين لايه سطحي زيرساخت هاي پيچيده و گاها نامفهوم مباني فكري نهفته است.
يكي از تأثيرگذارترين پنجره هاي اتاق فكر دانشگاه شيشه هاي اعتقادي دانشجويان است. اولين راهي كه براي به تزلزل كشاندن بنيان هاي فكري جامعه پيشنهاد مي شود. واضح است كه حركت هاي ساختار شكنانه در اين راه نمي تواند به شكل آني صورت بگيرد كه در اين حالت مطمئنا با بسيج عمومي جامعه و حتي دانشگاه روبرو شد. بلكه ابتدا با وسيع كردن دايره هاي اعتقادي آغاز شده و در كمرنگ كردن خطوط اعتقادي شكل مي گيرد. يكي از كانالهاي حركت به اين سمت، كانال تبليغ انديشه هاي غربي در دل احساسات ملي گرايانه است.
انديشه هاي غربي به اين معني كه با حذف اعتقادات ديني از زندگي اجتماعي، ذهن عمومي رامتوجه منافع فردي و به اصطلاح ملي نمايد. كه نمونه آن كم توجهي به مسئله اعتقادي انتفاضه فلسطين به بهانه حفظ منافع ملي است كه در سال هاي اخير در گفتمان بخشي از نظريه پردازان احزابي همچون كارگزاران و شاخه هاي اصلاح طلب، جاي گرفته است و يا تلاش براي كاهش اختيارات رهبري به بهانه برقراري دموكراسي، كه همگي در جهت كمرنگ كردن و در نهايت از بين بردن چهارچوب هاي اعتقادي به منظور تأمين منافع حزبي است كه البته هميشه در قالب حفظ منافع ملي و با تهييج احساسات ناسيوناليستي مطرح مي شود.
و در نمونه آخر كه گروههاي چپ و اصلاح طلب با هدف از بين بردن اصل مبارزه با آمريكا و به فراموشي سپردن هويت 13آبان، سعي كردند تا با وارونه نشان دادن مناسبات سياسي بين ايران و روسيه، 13آبان امسال، با شعار مبارزه با روسيه، مردم را در جهت مخالفت با آرمان امام(ره) بكشانند.
آنچه به نظر مي رسد اين است كه در وضعيت فعلي و در ساختار كنوني بخشي از دانشگاه ها، شأن دانشجو و گفتمان دانشگاهي تا حد حمايت از فرد يا حزبي خاص، دچار تنزل شده و به اندازه حركت در مدار بسته بازي هاي سياسي تحليل رفته و بخاطر قرارگرفتن در دل افكار التقاطي و پشتيباني از مواضع ضدديني به استحاله كشيده شده است كه شايد مهم ترين عامل آن، زير پا گذاشتن گزاره هاي اعتقادي و ديني و هنجارشكني در چينش ارزش هاست.
بطور قطع براي رسيدن به حالت ايده آل،بازگشت به اصول و عقايد و بازيافت ارزش ها و ضدارزش ها راهي جز چهارچوب بندي مجدد ساختمان فكري دانشگاه ها وجود ندارد. مهندسي صحيح گفتماني در شأن فرهنگ غني ايراني- اسلامي كشور و متناسب با روند پيشرفت علمي و نرم افزاري در جهان، سامان بخشيدن به فعاليت ها و تحركات دانشجويي و پاكسازي فضاهاي فكري، سياسي و فرهنگي دانشگاه ها از تفكرات افراطي و تحت كنترل غرب، راهكاري است كه بايد براي تعالي دانشجو و دانشگاه به كار گرفته شود.

 



مهمان پرست : خروج نخبگان فرار مغزها تلقي نمي شود

سخنگوي وزارت امور خارجه درباره آنچه افزايش آمار فرار مغزها عنوان مي شود گفت: حضور نخبگان براي ادامه تحصيل و يا فعاليت در خارج كشور در حالي كه ارتباط خود را با كشور قطع نمي كنند فرار مغزها تلقي نمي شود و غربيها با طرح اين موضوع جنگ رواني راه مي اندازند.
رامين مهمانپرست در گفتگو با مهر با بيان اين مطلب افزود: بحث خروج نخبگان از كشور را بايد از زاويه اي ديگر ديد. كشور ما كشوري جوان است به طوري كه 45 ميليون نفر زير 35 سال در كشور داريم. اين يعني بخش زيادي از جمعيت كشور جوان هستند كه به طور حتم يكي از خواسته هاي آنها ادامه تحصيل است.
وي اضافه كرد: با شتاب رشد جمعيت جوان كشور خيلي وقتها امكانات داخلي پاسخگو نيست و برخي نخبگان براي تحصيل و فعاليت و اشتغال به خارج از كشور مي روند. اين فرار مغزها نيست. حتي در بسياري از مواقع خودمان خواستار اعزام نيروهاي صنعتي و فني به خارج از كشور هستيم تا آنچه لازم است را بياموزند و در آنجا حضوري فعال داشته باشند تا بتوانيم براي توسعه اصل 44 بهره بگيريم.
سخنگوي وزير امور خارجه كشورمان ادامه داد: يكي از راهكارهايي كه بخش خصوصي مي تواند دوام بياورد اين است كه نگاه به خارج از كشور داشته باشد. در واقع براي توسعه امور تجاري لازم است برخي هموطنانمان به خارج از كشور بروند و اين اصلا فرار مغزها نيست.
وي اضافه كرد: فرار مغزها زماني رخ مي دهد كه افرادي كه از كشور خارج مي شوند ارتباط خود با كشور را قطع كنند و فرهنگ و كشور و مردم خود را ترك كنند. اين در صورتي است كه ايرانيان وقتي در خارج كشور هستند علاقه خود را به وفور نسبت به مملكت خود نشان مي دهند و ارتباط خود را با فرهنگ و مردم كشورشان قطع نمي كنند و نسبت به ميهن خود حساسيت دارند و آرزوي آنها بازگشت و بازديد از كشور است.
مهمانپرست افزود: باتوجه به اين خصوصيات افرادي كه كشور را ترك كرده و وطن خود را فراموش مي كنند قابل توجه نيستند.
سخنگوي وزارت امور خارجه آنچه در رسانه هاي غربي به عنوان آمار فرار مغزها از ايران مطرح مي شود را جنگ رواني خواند و به مهر گفت: آنچه در رسانه هاي غربي منعكس مي شود در واقع جنگ رواني است كه نشان دهنده نگاه كاملا سياسي آنها است. اگر كشور ديگري جز ايران به صدور خدمات فني و مهندسي اقدام كند اين حضور را حضور متخصصان در جوامع پيشرفته مي نامند ولي اگر اين اقدام از سوي ايران صورت گيرد به فرار مغزها تعبير مي شود مثلا تركيه در آلمان چندين ميليون تبعه دارد اما از آن به عنوان فرار مغزها تعبير نمي شود.
مهمانپرست در پاسخ به اين سؤال كه آيا افزايش آمار خروج نخبگان از كشور را تأييد مي كنيد يا خير به مهر گفت: اگر افزايشي هم وجود داشته باشد به دليل رشد جمعيت جوان كاملا روندي طبيعي است.

 



دانشجويان: از كشتار كودكان يمني خون دل مي خوريم

كشتار بي رحمانه شيعيان صعده آنچنان فجيع و غيرانساني بود كه موجي از خشم و نفرت را نسبت به حكام سعودي و نيز متعاقب خود بر عليه دولت رياض و صنعا به وجود آورد. در همين راستا تشكل هاي دانشجويي با صدور بيانيه هاي مجزا اين عمل وحشيانه و غيرانساني را محكوم كردند.
دفتر تحكيم وحدت، انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهد و بسيج دانشجويي دانشگاه شهيد بهشتي و علمي كاربردي هر يك در بيانيه هاي مجزا نسل كشي شيعيان يمن را محكوم كردند. بخش هايي از اين بيانيه ها بدين شرح مي باشند:
دفتر تحكيم وحدت: جنايت پيشگان دوره گرد و وابستگان به شرق وغرب عامل اصلي بدبختي مسلمينند.
دفتر تحكيم وحدت ضمن صدور بيانيه اي كشتار شيعيان يمن را چنين محكوم نموده است:
بي ترديد امروز شاهد بروز و ظهور مدل جديدي از صهيونيسم به نام صهيونيزم اسلامي هستيم كه هدفي جز گسترش بساط غارتگري و چپاول صهيونيستها بر ملت هاي مسلمان و ايجاد تفرقه در ميان آنان را دنبال نمي كند.
بسيج دانشجويي دانشگاه شهيد بهشتي نيز در بخشي از بيانيه خود تصريح كرده است:
حكومت سعودي مطمئن باشد كه آمريكا لكه ننگي بر دامنش نهاده است كه تا قيام قيامت هم با آب زمزم و كوثر پاك نمي شود و خوني كه از دل اقيانوس بزرگ شيعيان جاري شده است، زمزم هدايتي براي تشنگان سياست ناب اسلام گرديده است كه ملت ها و نسل هاي آينده از آن سيراب و ستمكاران در آن غرق و هلاك مي شوند و امروز همه اين جنايت ها را به حساب آمريكا گذاشته ايم وبه ياري خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهيم رسيد و انتقام فرزندان ابراهيم را از نمرودها و شياطين و قارون ها خواهيم گرفت.
انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شاهد: سفارت خانه حكام سعودي مامن شيطان است.
دانشجويان دانشگاه شاهد نيز ضمن محكوم كردن جنايت حكام سعودي، دولت رياض را به تسخير سفارت خانه سعودي تهديد كردند و در بيانيه خود چنين آوردند:
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين واعلظ عليهم و ماواهم جهنم وبئس المصير (التوبه 37)
اي پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامي است.
جهان اسلام همواره از دو گروه از اصلاب شيطان عزادار و غمگين بوده است. دسته اول قوم يهود كه با دسيسه هاي خود از طلوع اسلام محمدي(ص) در زمين حجاز درصدد ضربه و نابودي اين دين مبين بوده است.
اما گروه دوم منافقين هستند كه با مظلوم نشان دادن خود سعي در پنهان نمودن سيرت كياد و شيطان صفت خود در غالب وجهه اي ظاهر صلاح را دارند. منافقين كساني كه زيانشان با دلشان همسان ندا سر نمي دهد و از هر فرصتي براي نزديكي به ابليس استفاده مي كنند و از سوي ديگر در اين راه پيمان خود با خدا را مي شكنند حرمت و عفت دري مي كنند.
بسيج دانشجويي دانشگاه علمي كاربردي: وا اسفا كه دست نفاق از آستين عربستان درآمد
بسيج دانشجويي دانشگاه جامع علمي كاربردي در بيانيه اي د راعتراض به كشتار مردم شيعه يمن و دخالت نظامي عربستان سعودي در اين امر، آورده است: هر سال با فرا رسيدن اين ايام، مسلمين جهان با هر گرايش و تفكري، هر نژاد و رنگ و مسلكي روي به سوي كعبه آمال خود دارند تا با صلح و مودت و دركنار هم به طواف خانه معبود مشغول شده و در خانه محبوب معتكف شوند.
در ادامه اين بيانيه با اشاره به اينكه كارنامه عربستان مملو از وحدت شكني و القا توهمات وهابيون است، خاطر نشان شده است: فتاواي تاسف برانگيز مفتيان وهابي كه هر كس يك شيعه را بكشد و خود كشته شود، خود را در آغوش رسول الله(ص) خواهد يافت جز رودرويي مسلمانان در عراق و افغانستان و پاكستان چه ثمري داشت؟ جز تزلزل پايه هاي وحدت اسلامي و تسلط استكبار جهاني بر ملت مسلمان چه سودي داشت؟

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14